شب چهارم پنج شنبه (7-5-1395)
(مشهد مکتب الزهرا(س))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
در جلسه گذشته به این مطلب اشاره شد که به هر کسی توفیق دعا داده بشود بنا به فرموده امام صادق اجابت دعا هم برای او خواهد بود.
تعبیر امام این است که دعاکننده محروم از مستجاب شدن نخواهد بود. اما نکته قابل توجهی که در جلسه قبل مطرح شد این بود که ما جایگاه دعا را باید بدانیم که کجا جای دعاست، چون برخی از مشکلات با پول حل میشود، این روال زندگی عباد خدا در دنیا بوده، بعضی از مشکلات با پول حل نمیشود بلکه با یاری مردم حل میشود، اما بخشی از مشکلاتی که با مدد امور مادی ابدا حل نمیشود نوبت به دعا میرسد. در این زمینه یکی دو مسئله برایتان عرض بکنم که جالب است موسی ابن عمران بیمار شد، میدانید موسی ابن عمران در بین صد و بیست و چهار هزار پیغمبر پیغمبری بود که خداوند بدون واسطه فرشته با او حرف میزد، یعنی بین او و بین خداوند جبرئیل واسطه نبود،وَ كَلَّمَ اَللّٰهُ مُوسىٰ تَكْلِيماً ﴿النساء، 164﴾. در قرآن مجید میفرماید خدا با موسی مستقیم حرف میزد.
یک روز از بیماری موسی گذشت شد روز دوم، بهبودی حاصل نشد، درمان نشد، یک روز دیگر گذشت روز سوم باز هم موسی ابن عمران دچار درد و بیماری و رنج بود، به پروردگار مهربان عالم عرضه داشت من را شفا نمیدهی، علاج نمیکنی، درمان نمیکنی، خطاب رسید نه، خدا قدرت بینهایت است، اگر میخواست که یک لحظه موسی ابن عمران را از بیماری نجات میداد ولی به موسی فرمود نه من در مقام درمان تو برنمیآیم عرض کردخدایا چرا؟ خطاب رسید برای علاج بیماری هم دکتر قرار دادم هم دارو، راه علاج درخواست از من نیست، با دعا نمیشود بیماریات را علاج بکنی، اگر میخواهی بیماریات درمان شود من علم درمان را به یک عده از بندگان عطا کردم اسمشان طبیب است آنها هم درد را میشناسند و هم میدانند دوای درد چیست بلند شو برو دکتر دردت را بگو او هم معاینهات کند بعد نسخه بهت بدهد کاری که من اینجا برایت میکنم این است که در دارو اثر شفابخشی برایت قرار بدهم باید به دوا اجازه بدهم که در بدنت آن اثر مثبت لازم را بگذارد. این معنی ندارد که هر کسی مریض بشود دو قطره هم اشک بریزد و به پروردگار بگوید من را خوب کن نه خوب نمیکند.
خیلی جالب است این جمله نمیدانم برای کیست ولی در کتابها زیاد دیدم، اب الله ان یجری الامور الا باسبابها، خداوند متعال هر کاری را از مجرای معین خودش به نتیجه میرساند، بیمار باید برود طبیب، نسخه طبیب را بگیرد، دارویش را تهیه کند، بخورد خداوند در دارو اثر میگذارد بیمار خوب میشود. پس در بستر بیماری بدون رفتن دکتر و بدون گرفتن دارو جای دعا کردن نیست بله من فقط باید در آن حال بیماری از پروردگار عالم درخواست بکنم که این دارو را در بدن من عنایت کن اثر بگذارد و من از بیماری نجات پیدا بکنم. جای دعا معین است، آنجایی که علل مادی کاری از دستش برنمیآید و جاده بسته است نوبت دعاست، خب حالا میرویم سراغ خود دعا اینکه امام صادق میفرماید هر کسی اهل دعا باشد محروم از مستجاب شدن نمیشود خب کیست آنی که محروم از مستجاب شدن نمیشود.
خود ماها تا حالا خیلی گرفتاریها داشتیم دعا هم کردیم حل هم نشده در حالی که امام معصوم میگوید محروم نمیشود دعاکننده از مستجاب شدن، در حالی که قرآن مجید وعده مستجاب شدن داده ادعونی استجب لکم، پس چرا خیلیها دعا میکنند ولی دعایشان مستجاب نمیشود این علتش را باید فهمید، علتیابی باید کرد.
امام باقر میفرماید دو تا برادر بودند هر دو گرفتار شدند، گرفتاریشان هم با امور مادی حل نمیشد، کار پول نبود، کار کمک مردم نبود، کار جریانات طبیعی نبود، کار دعا بود دعا باید مشکل این دو تا را حل میکرد، حضرت میفرماید دعای یکیشان مستجاب شد و آن یکی برادری که دعایش مستجاب نشد خیلی دلگیر شد که خب بین دعای من و دعای برادرم چه تفاوتی بوده آن نصف شب بلند شد دعا کرد من هم بلند شدم دعا کردم، دیگر دعای سحر دعای نیمه شب باید مستجاب شود برای او شد و برای من نشد، دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند، ولی ما دعا کردیم و دفع بلا هم نشد.
حالا باید از کی بپرسد آدم که منی که به امر خدا در قرآن و به ضمانت امام صادق در روایتش دعا کردم، پس چرا دعایم مستجاب نشد؟ این آدمی که دعایش مستجاب نشد بلند شد آمد پیش حضرت عیسی معلوم است دیگر هر چیزی را باید از متخصص آن پرسید، من اگر دعایم مستجاب نشد نمیتوانم بروم پیش یک مکانیک بگویم چرا دعای من مستجاب نشد، یا بروم پیش یک سوپری، یا بروم پیش یک معلم یا بروم پیش یک دکتر، من باید اگر پیغمبر نبود، اگر امام نبود به یک عالم ربانی واجد شرایط متخصص این مسائل مراجعه بکنم. بگویم آقا چرا دعای من مستجاب نشد او میتواند علتش را پیدا کند میتواند علتش را بفهمدو میگوید.
خب مسیح چهارمین پیغمبر اولوالعزم پروردگار است خداوند هم به انبیائش آگاهی گسترده داده، به مسیح گفت من و برادرم هر دو مشکل داشتیم، هر دو هم پناه به دعا بردیم، چون کلید مادی مشکل ما را حل نمیکرد، چرا دعای او مستجاب شد ولی دعای من مستجاب نشد؟ با شنیدن این روایت خودتان زرنگ هستید متوجه میشوید که لنگیهای دعاهایی که مستجاب نمیشود از چه ناحیههایی است از یک ناحیه هم نیست، این یک ناحیهاش است این یک دانه گیر است بین دعا و بین مستجاب شدنش.
اگر بین دعا و بین مستجاب شدن مانع نباشد، فاصله نباشد، سدی نباشد یقینا دعا مستجاب میشود، ولی آدم باید موانع را پیدا کرد اگر خودمان بتوانیم پیدا کنیم که زحمتمان کم میشود، اگر خودمان نتوانیم پیدا کنیم به هنرمند متخصص باید مراجعه کرد، نباید آدم خجالت بکشد سوال خجالت ندارد مخصوصا این نوع سوالات که آقا من چرا در نمازم بیحالم، آقا چرا من در عبادتم سست هستم، آقا من چرا عصبانی هستم، آقا من چرا نمیتوانم با زن و بچهام خوش رفتار، خوش اخلاق، نرم، خوش گفتار باشم، آقا چرا من در جذب رفیق ناکام هستم یک عدهای را میبینم سی تا چهل تا رفیق دارند تا هم گرفتار میشود رفیقهایش میریزند و گرفتاریاش را حل میکنند، ما دو تا رفیق هم نمیتوانیم گیر بیاوریم، اینها همه علاج دارد راه دارد، درمان دارد.
به مسیح وقتی گفت دعای من و برادرم که تفاوتی نداشته هر دو شب بوده در تاریکی بوده در نیمه شب بوده، چی شد که برای او مستجاب شد و برای من نشد، مسیح گفت من از خدا باید بپرسم، علت محروم شدن تو را از مستجاب شدن از پروردگار بپرسم، خدایا این بندهات که دعا کرده، چرا دعایش مستجاب نشده؟ این یک دانه از گیرهای دعاست که نمیگذارد مستجاب بشود خطاب رسید این آدم یک گیر باطنی دارد که نمیگذارد دعایش مستجاب بشود برای من که مستجاب کردن دعا آسان است راحت است ولی گیری که در خودش است نمیگذارد مستجاب شود، گیرش هم این است که در پیغمبری تو شک دارد، ایمان به نبوت تو ندارد، کسی که ایمان به نبوت تو ندارد و در وجود تو با این همه معجزاتت شک دارد این دعایش مستجاب نمیشود گیر هم برای من نیست مسیح، گیر برای خودش است که مستجاب نمیشود این یک مانع.
یک مانع دیگر در دعاکننده که این را برادران و خواهران پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین رویش خیلی تاکید دارند، که چه علتی دارد یک کسی زار میزند، ناله میزند، گریه میکند، دعا میکند، در حرم دعا میکند، کمیل میخواند، ندبه میخواند، عرفه میخواند، ولی دعایش مستجاب نمیشود، چرا؟ روی این علت خیلی حرف زده شده اینقدر هم مهم است که من در صد و بیست جلد کتابی که نوشتم یکی از چشم و چراغهای کتابهایم همین است همین مسئله که باعث مستجاب نشدن دعاست، آن کتاب حدود هفتصد صفحه است، اسمش حلال و حرام مالی است، شما میتوانید در سایت عرفان آدرس نمایندگان را ببینید احتمالا مشهد هم دو سه تا نماینده دارد انتشارات، حلال و حرام مالی، هفتصد صفحه، یک علت مستجاب نشدن دعا خوردن مال حرام است، اینها را از اول خدا گفته یعنی با بندگانش تمام کرده قراردادهای خدا در قرآن است، با بندگانش این قرارداد را از زمان آدم تا قیامت بسته مومن نباشی بهشت خبری نیست.
خب اگر کسی بهشت بخواهد طبق قرارداد خدا عمل بکند بشود مومن، بشود کننده عمل صالح، بشود اهل عبادت، بشود اهل خدمت به بندگان خدا، از اول قرار بسته که لقمه حرام در شکم یا در بدن هر کسی باشد من دعایش را مستجاب نمیکنم، نه اینکه من نخواهم مستجاب کنم دعا گیر دارد و دعاکننده، که مستجاب نمیشود. گیر برای خدا نیست اصلا آن طرف هیچ گیری وجود ندارد آن طرف که خیلی کریمانه و عاشقانه و رحیمانه در قرآن پیغام داده دعا کن من مستجاب میکنم آنجا که گیری ندارد.
خب آنی که لقمه از کم فروشی میخورد، یعنی فکر میکند با خیانت به ترازو خیلی پولدار میشود، نه خیلی پولدار نمیشود خیلی بار سنگینی به دوشش میآید که قیامت با آن بار باید برود جهنم، آن اشتباه میبیند خیلی پولدار نمیشود که، خیلی بار سنگین روی دوشش میآید، آنی که از مال غصبی میخورد آنی که از مال ربا میخورد، آنی که از رشوه میخورد، آنی که از اختلاس میخورد، آنی که ارث برادر و خواهرش را میخورد اینهایی که میگویم در قرآن و روایات است شما همین کلمه رشوه را در قرآن مجید ببینید به احتمال قوی در سوره مائده است در فرمایشات پیغمبر هم درباره رشوه بگیرها و رشوه دهندگان و دلالهای رشوه سه نفر گیرنده، دهنده، دلال، مخصوصا رشوه در احکام دادگاهها و دادگستریها که کسی رشوه بدهد، که ناحقی را به خودش برگرداند، و یک قاضی رشوه بگیرد که حکم خدا را در پرونده تغییر بدهد و به نفع ظالم حکم بدهد. ببینید این گفتار پیغمبر است لعن الله راشی خدا لعنت کند رشوهدهنده را، و المرتشی خدا لعنت کند رشوه خور را، و المراشی خدا لعنت کند کارچاق کن رشوه را.
یکی میآید میگوید که ده میلیون بده من دو میلیونش را خودم برمیدارم هشت میلیون هم تقسیم میکنم حکم را به نفع تو میگیرم این دلال است، دهنده هم که دهنده است، گیرنده هم که گیرنده است، هر سه ملعون هستند، یعنی پیغمبر با دید وسیعی که نسبت به دنیا و آخرت دارد میگوید دلال رشوه، رشوهگیر و رشوهدهنده هر سه محروم از رحمت پروردگارند، فارسی این است فارسی تهرانی این روایت این است که خدا با حرامخور قهر است،گوش به حرفش نمیدهد، قهر است. نمیدانم امشب اینجا جای دیگر، شما در دعای کمیل شرکت میکنید، این جمله در اوائل دعای کمیل است فبعزتک ان لا یحجب عنک دعائی، این حرف امیرالمومنین است میگوید خدایا به عزتت قسمت میدهم این قسم خیلی قسم سنگینی است، در روایت دارد خود امیرالمومنین یک روز داشت در کوچه راه میرفت یک جوانی سرش به دیوار بودداشت گریه میکرد میگفت خدایا به عزتت این گره را از کار من باز کن امیرالمومنین فرمود این قسمی که این دارد میدهد خدا دعایش را مستجاب میکند چون این قسم خیلی دعا را یاری میدهد و کمک میدهد برای مستجاب شدن حالا خود امیرالمومنین شب جمعه، در تاریکی نصف شب با آن کمیلی که او میخوانده کمیل معمولا میگذاشت شب به نصفه برسد از دوازده به بعد شب وقتی که شب واقعا به نیمه رسیده کمیل را آن وقت شروع میکرد، مطلقا هم در روشنایی کمیل نمیخواند امیرالمومنین. بیشتر کمیلها را میرفت بیرون در بیابان در تاریکی قبل از اینکه بسم ا لله را بگوید صورتش را میگذاشت روی خاک تا آخر کمیل صورت روی خاک بود اشک میریخت که خاکهای زیر صورتش یک ذره گل میشد این جور کمیل میخواند.
کمیلهایی که ما میخوانیم به بازی شبیه است نه به دعا اینها کمیل نیست که اینها عربیخوانی است دردی را هم دوا نمیکند هیچ. میگوید به عزتت قسم دعای من را امشب ای خدا نگذار به مانع بربخورد، اول یک لطفی بکن این موانع دعا برود کنار که دعا به نقطه استجابت برسد.
خب یک حرام رشوه است، یک حرام کمفروشی است، یک حرام غصب است، زمینی را آدم غصب بکند بعد هم بفروشد پولش را بیاورد در زندگی، با آن پول لباس بخرد، کل نمازها با آن لباس باطل است، با پول رشوه هم باطل است، با پول کم فروشی هم باطل است، با این پول حوله بخرد برود مکه و حج به جا بیاورد قطعا حج باطل است یقینا، و بعد که حج تمام میشود حولهها را که درمیآورد کت و شلوارش را میپوشد برمیگردد ایران محرم است چون در مسجد شجره تلبیه گفته از محرم بودن نه از احرام، احرام آن دو تا حوله است ولی وقتی آدم آن دو تا حوله را انداخت که حرام صددرصد هم بود در مسجد شجره گفت لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک میشود محرم، حالا با این حولهها حج باطل است اصلا انجام نمیگیرد ولی آدم از محرم بودن درنمیآید برمیگردد ایران زن بهش حرام است باید صبر کند سال دیگر با حوله حلال برود حجش را به جا بیاورد بعد که برگشت همسر خودش بهش حلال است عقد نمیبرد اشتباه نکنید، یعنی اگر کسی محرم باشد برگردد عقد باطل نمیشود عقد سر جایش است ولی زن به او حرام است.
خیلی مال حرام عوارض بدی دارد، پول غصب، ما یک کتابی داریم که قم مجتهدین که درس میدهند درس فقه، درس اجتهاد، با خودشان میآورند سر درس، باز میکنند روایاتش را میخوانند چون کل روایات آن کتاب اجتهادی است، در جلد هجدهم این کتاب بیست جلد است در چاپ زمان آیت الله العظمی بروجردی، اما الان سی جلد کردند، این آدرسی که من میدهم برای جلد هجدهم است، دو نفر سر یک ملکی دعوا داشتند ملک هم قیمتی بود حالا افتاده بود سر چهارراه در خیابان، بر اتوبان بالاخره ملک قیمتی شده، آمدند پیش پیغمبر، هر دو حرفشان این بود آن یکی گفت این شش دانگ ملک برای من است، آن یکی گفت نه این شش دانگ ملک برای من است.
خب یک دانه ملک که شش دانگش برای دو نفر نمیشود اگر بنا باشد برای دو نفر باشد میشود سه دانگ سه دانگ، دو دانگ چهار دانگ، پنج دانگ یک دانگ، شش دانگ برای یک نفر است پیغمبر اکرم فرمودند هر کدامتان بر مالک بودنتان دلیل دارید دلیلتان را بیاورید، سند دارید نوشته دارید، شاهد دارید، چون من این را خوب دقت کنید یک وقت به قاضیها بدو بیراه نگویید، چون من از طرف خدا ماموریتم در قضاوت این است که با تکیه بر سند و شاهد و گواه حکم بکنم، من مامور به حکم باطنی نیستم، من مامور نیستم به علم خودم عمل بکنم حالا همه پروندهها را خدا داده به من من میدانم این ملک واقعا برای کدامتان است ولی این حق را به من نداده که من به علم خودم قضاوت بکنم، من مطابق بینات و شواهد و دلائل و اسناد قضاوت میکنم.
خب یک قاضی محترم که براساس سند دلیل، بینه، قسم حکم میکند و شما میبینی این حکم به نفع مخالفت داده شده واقعا این ملک برای تو است ولی دلائل قانونی بینات نشان میدهد که برای او است قاضی طبق فقه باید برابر این دلائل و اسناد حکم بدهد، شما نباید به قاضی به دادگستری بدبین بشوی، شما بایددلائل قویتر میبردی این خیلی مهم است، پیغمبر هم همین کار را میکرد روی دلیل سند، شاهد.
خب یکیشان سند و شاهد ارائه داد، پیغمبر فرمودند این ملک برای تو است، دعوا تمام شد، دوتایی بلند شدند از پیش پیغمبر بروند پیغمبر آنی که حکم به نفعش داده شده بود را صدا زد، گفت آقا بیا، آن بنده خدا که رفت تسلیم حکم پیغمبر شد، به این دومی که رسول خدا ملک را به او داد فرمود بیا، آمد، خوب عنایت کنید نمیدانم شماها سروکاری با این کارها دارید من که به عمرم تا حالا حرام نخوردم دنبال حرام هم نبودم، حرام میلیاردی هم برایم پیش آمده آب دهان انداخته و رد شدم برای مردنم خیلی راحت هستم من، من در مردنم تنها اختلاف حسابم با پروردگار است نه با مردم است نه با زن و بچم است نه با پدر و مادرم است نه با رفیقهایم است، با هیچ کس من اختلافی ندارم، یعنی من قیامتم گیر یک نفر نیستم، ولی گیر خود خدا هستم که میتواند من را محکوم کند که تو از عمری که بهت داده بودم خیلی بیشتر میتوانستی به نفع دین، به نفع مردم، به نفع گرفتارها استفاده کنی نکردی هم در عبادت کم آوردی هم در خدمت به مردم. اخلاق خودم هم میدانم که سرم را بیندازم پایین بگویم قبول دارم باید بروم جهنم میروم اما یک لطفی بکن من را نبر جهنم، اما کاری دیگر ندارم هیچ. هیچ کاری دیگر ندارم.
فرمودند این زمینی که با حکم من شده ملک تو، اگر این زمین ملک تو نباشد ولی تو با دلائلی که آوردی بردی، بدان روز قیامت خدا این هزار متر و دو هزار متر را این را دانشگاهیها میدانند من چی میگویم چون ترکیب زمین از اتم است، اتم خلأ دارد بین الکترونها و نوترون و پروتون، اگر این اتمها را فشرده کنند خیلی کوچک میشود، اگر کره زمین را فشرده کنند خلأهای کل اتمهایش را بگیرند به اندازه یک نارنج میشود بدون اینکه وزنش کم بشود، این را در علم ثابت کردند الان خود ما تمام وجودمان از اتم است، اتمها هم همه خلأ دارند اگر کسی بتواند خلأهای اتم عناصر بدن ما را بگیرد ما به اندازه یک سر سوزن کوچکتر میشویم وزنمان کم نمیشود، فرمود اگر این زمین برای تو نباشد فردای قیامت خدا این زمین را عجب دیدی پیغمبر داشته که تخلیه خلأ عناصر را آن روز میدیده پیغمبر که ا ین حرف را زده، پیغمبر میدانست اگر کره زمین را فشرده کنند و خلأهای بین الکترون و نوترون و پروتون را بگیرند کل زمین اندازه یک نارنج میشود بدون اینکه وزنش کم بشود این را پیغمبر میدانست از حرفش پیداست.
فرمود اگر این دو سه هزار متر برای تو نباشد روز قیامت خدا تبدیلش میکند به یک گردنبند از آتش دوزخ بدون اینکه وزن این سه چهار هزار متر کم بشود میاندازد گردنت و تا ابد این طوق و این دایره و این گردنبند در گردنت خواهد ماند. این برای غصب. یک علت مستجاب نشدن دعا لقمه حرام است، حالا این لقمه حرام یا برای دزدی است یا برای کم فروشی است، یا برای غصب است، یا برای رشوه است یا برای خوردن ارث برادر خواهر است، پدر مرده مادر بیسواد بوده، رفته انگشت از مادر زده روی سندها سند هم ساخته که کل اینهایی که مانده برای این پسرم است همه را خورده و برده حالا قیامت چند تا گردنبند گردن این بدبخت میاندازند باید ببینیم چند تا سند ملکی دارد و چه مقدار آتش از این لقمههای حرام سر بیرون میکشد قیامت، إِنَّ اَلَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوٰالَ اَلْيَتٰامىٰ این یک مال حرام است، ظُلْماً إِنَّمٰا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نٰاراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً ﴿النساء، 10﴾ اینهایی که در دنیا دارند لقمه حرام میخورند دارند آتش میخورند ولی چون دنیاست نمیبینند آتش است آنی که میبینند چلوکباب است و دلشان هم آتش نمیگیرد چون در دنیا هستند ولی به محض اینکه پرده دنیا برداشته شود از شکم حرامخور آتش میزند بیرون، از چشم حرامبین آتش میزند بیرون، از دست خائن آتش میزند بیرون از پایی که در مجالس حرام رفته آتش میزند بیرون، از عضوی که با آن زنا کرده آتش میزند بیرون اینها همه در متن قران است برای ما آخوندها نیست.
آخوند درس خوانده یک کلمه روی منبر از خودش ندارد بگوید به مردم مگر یک آخوند بیسواد باشد برود بالای منبر صد جور دری وری بسازد به خورد مردم بدهد ولی یک ملای با تقوا اصلا یک کلمه حرف از خودش ندارد بزنند، اگر دعا میکنم مستجاب نمیشود مانع بین دعا و مستجاب شدن است یک مانعش خللهای عقیدتی است، یک مانعش هم مال حرام است. یک مانعش هم آق والدین است یک مانع هم ظلم است، دعای ظالم مستجاب نمیشود.
با خواست خدا بقیه حرفها فردا شب. شب جمعه است شب خداست یک، و شب حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام است.