لطفا منتظر باشید

شب پنجم جمعه*جلسه آخر* (8-5-1395)

(مشهد مکتب الزهرا(س))
شوال1437 ه.ق - تیر1395 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

امام صادق علیه السلام فرمودند آنهایی که اهل دعا هستند محروم از مستجاب شدن دعا نیستند. دعا حقیقتی است که با مستجاب شدن از طرف خداوند گره خورده، نمی‌شود دعایی انجام بگیرد ولی این دعا مستجاب نشود.

رسول خدا درباره دعا می‌فرمایند الدعا مخ العبادة، در وجود انسان مخ چه نقشی را دارد، نقش نظام‌دهنده به تمام جریانات بدن، دعا هم در نظام دادن به به هم خوردگی‌ها، پراکندگی‌ها، نقش مهمی را بر عهده دارد.

یکی از کتابهای مفصل شیعه که نمونه این کتاب را دیگر از مذاهب اسلامی ندارند کتاب دعاست، منظور از کتاب دعا چهارصد پانصد صفحه دعاهای وارده از پیغمبر و امیرالمومنین نیست. کتاب دعا به مجموعه‌ای از روایات پیغمبر و اهل بیت گفته می‌شود که این کتاب اولین بار به نظر می‌رسد به وسیله مرحوم کلینی در هزار و دویست سال پیش نظام داده شده است.

در این کتاب دو موضوع بسیار مهم مطرح است، یکی دعاکننده است و یکی هم دعاست، روایات اهل بیت بررسی می‌کنند که دعاکننده کیست، چه شرائطی دارد، اخلاقش، روحیاتش، معاشرتش، کسبش، تجارتش، عقایدش، بر چه  اصولی استوار است، معرفی می‌کنند شخص دعاکننده را که یا در این زمینه‌ها راهش راه درستی است، دعایش مستجاب است یا راهش راه خطایی است دعایش مستجاب نخواهد شد.

علت مستجاب نشدن هم خدا نیست، خدا که در توانمندی و قدرت خودش را در قرآن اینطور معرفی می‌کند انه سمیع الدعا خدا دعا را می‌شنود، دعای شما می‌خواهد با صدا باشد می‌خواهد بی‌صدا باشد می‌خواهد روز باشد، می‌خواهد شب باشد، می‌خواهد در خلوت باشد و می‌خواهد در آشکار.

خب دعا را می‌شنود، این یک حقیقت است در این آیه نمی‌گوید دعا را مستجاب می‌کنم می‌گوید انه سمیع الدعا من دعای شما بندگان را می‌شنوم، در دیگر آیات می‌گوید ان الله علی کل شی قدیر، من بر هر کاری توانایی دارم و در چهارچوب قوانینی که خودم در عالم حاکم کردم حبس نیستم، که بیرون از آن چهارچوب نتوانم کاری بکنم، نه اگر بخواهم انجام می‌دهم یک قانونی را حاکم کردم که موجود سوم باید از دو موجود قبل از خودش به وجود بیاید، حالا گیاه است، حیوان است، انسان است، فرقی نمی‌کند باید یک طرف این موجود سوم یک موجود نر باشد یک طرفش هم موجود ماده تا موجود سومی قدم به جهان بگذارد در گیاه، در حیوان، در انسان. این قانون.

حاکم بر هستی است، در تاریخ هم در جریان است، اما حالا اگر من بخواهم یک موجودی را بدون اینکه پیش از او نر و ماده‌ای باشدبه وجود بیاورم به وجود می‌آورم، محکوم بودن نر و ماده نیستم، نر و ماده نباشد، من موجودی را که اراده بکنم به وجود می‌آورم، ما یک روزی در این دنیا نبودیم، هَلْ أَتىٰ عَلَى اَلْإِنْسٰانِ حِينٌ مِنَ اَلدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً  ﴿الإنسان‏، 1﴾ اراده وجود مقدس او تعلق گرفت انسان خلق کند، پدر و مادری هم وجود نداشت نه مردی وجود داشت نه زنی که با پیوند این مرد و زن انسان خلق بکند، موجود اول از جنس ما را بدون پدر داشتن و بدون مادر داشتن آفرید و خودش هم اسمش را گذاشت آدم.

إِنِّي جٰاعِلٌ فِي اَلْأَرْضِ خَلِيفَة ﴿البقرة، 30﴾ وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كُلَّهٰا ﴿البقرة، 31﴾، خب اگر آدم را از پدر و مادری می‌خواست به وجود بیاورد همینطوری بروید عقب هی هر آدمی از پدر و مادر، از پدر و مادر به جایی نمی‌رسید بالاخره وجود ماانسان‌ها یک ابتدائی دارد ازلیت برای ما نیست، همیشه بوده برای ما نیست، ما یک روزگاری بوده که نبودیم، ما اگر ازلی بودیم ابدی هم بودیم، چون محال است که یک طرف انسان ازلی باشد و ابدی نباشد، ما ازلی نیستیم یعنی یک روزگاری نبودیم، اراده کرد خاک را صورتگری کرد صورکم، از گل خشکیده طبق قرآن شکلی را ساخت به همین شکلی که ما داریم یک همچنین هیکلی را من طین من طین لازب، من صلصال کالفخار شکل که داد به ملائکه فرمود فَإِذٰا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سٰاجِدِينَ  ﴿الحجر، 29﴾من این مجسمه گلی خشک شده افتاده روی زمین را وقتی حیات دادم شما همه به او تواضع کنید.

پس اگر خدا بخواهد یک موجودی را بدون اینکه قبلش نر و ماده‌ای باشد به وجود بیاورد به وجود می‌آورد و به وجود هم آورد آدم را، قرن‌ها گذشت هر انسانی که به دنیا آمد از پدر و مادر به دنیا آمد، تا یک زمانی رسید اراده کرد یک انسانی را خلق بکند که فقط یک طرف داشته باشد دو طرف نه، اراده کرد مریم را به حضرت مسیح حامله کند در حالی که مریم دختر بود، و شوهر نداشت. یک طرف وجودش را نداشت که پدر بود با یک طرف فقط مسیح را به وجود آورد و او را چهارمین پیغمبر اولوالعزم خودش قرار داد و برای اینکه تردید و شک را درباره قدرت خودش از ذهن مردم پاک بکند که نگویند مگر می‌شود انسانی بدون داشتن دو طرف با یک طرف به وجود بیاید آن هم با جنس زن و دختر هم باشد ازدواج هم نکرده باشد، آمد در قرآن مجید خیلی ساده فرمود إِنَّ مَثَلَ عِيسىٰ عِنْدَ اَللّٰهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرٰابٍ ﴿آل‏عمران‏، 59﴾.

من که یک زمانی آدم را بدون داشتن پدر و بدون داشتن مادر به وجود آوردم یک نمونه دیگر هم به وجود آوردم البته با یک طرف، مسیح را من از خاک آفریدم بدون اینکه مادرش شوهر بکند خب این قدرت خدا، این اراده خدا، آتش را آفرید برای سوزاندن برای حرارت، برای پختن این آتش هر کجا باشد می‌سوزاند، ولی یک جا اراده کرد که این آتش آتش باشد ولی نسوزاند، زمانی بود که نمرودیان ابراهیم را انداختند در آتشی که در هزار متر زمین دیوار کشیده شعله‌ور کرده بودند که از چند هزار متری آن پرنده نمی‌توانست رد شود یک زمین هزار متر چهار دیوار بلند مواد آتش زا را پر کردند آتش زدند ابراهیم را پرت کردند در آتش رفتند.

فردا برگشتند که آتش‌ها خاموش شده باشد، خاکستر شده باشد، ابراهیم هم عاشق خدا رفیق خدا، بنده خالص خدا با آن هیزم‌ها و فلزهای آتش‌زا خاکستر شده باشد ولی دیدند نشسته یک گوشه خیلی هم راحت است یک دانه نخ پشمی لباسش هم نسوخته می‌تواند آتش آتش باشد ولی به آتش بگوید نسوزان، قدرت در حدی است که اکسیژن و هیدروژن را که هر دو دو گاز آتشی است با اکسیژن می‌سوزد شیء و با هیدروژن آتشی است که کمک می‌دهد به سوختن، آمده طبق یک قاعده‌ای که خودش اراده کرده اکسیژن سوزنده و هیدروژن آتش زا را با همدیگر قاطی کرده شده آب خنک گوارا.

شما الان برو یک دکتر آزمایشگاه را بردار بیاور اینجا، یک پارچ بهش بده بگو این را تجزیه کن به وسیله جریان برق وقتی تجزیه بکند دو بخشش می‌شود اکسیژن یک بخش می‌شود هیدروژن حالا به دکتر بگو به هر دو ظرفی که اکسیژن و هیدروژن است کبریت بزن آتش می‌گیرد قدرتش این است که دو تا آتش را چنان با هم آشتی داده که شده آب اقیانوس کبیر، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند، منجمد شمالی، منجمد جنوبی، آب قنات، آب رودخانه، آب لوله کشی اینی که شما دارید می‌خورید دو تا آتش است که با همدیگر آشتی داده شده آب خوش گوار خنک این قدرت خدا.

از نوک سر شما تا نوک پای شما یک پوست خیلی نازک کشیده خیلی نازک، اینقدر این پوست نازک است که اگر خراش روی پوست بیاید خون درمی‌آید، زیر پوست شما خون در جریان است خون، فشار خون طبیعی روی دوازده، هشت یا نه است، سیزده، چهارده، خون به این پوست نازک سیزده درجه فشار دارد می‌آورد صد کیلومتر هم هوا دور کره زمین است آن هم دارد از بیرون به پوست فشار می‌آورد این صد کیلومتر هوا که جرم هم هست، زین العابدین هزار و پانصد سال پیش در دعایش گفت یا من یعلم وزن الهوا، ای خدایی که وزن این صد کیلومتر هوایی که دور کره زمین است می‌دانی، صد کیلومتر هوا روی همدیگر به بدن شما فشار می‌آورد سیزده درجه دوازده درجه هم از تو فشار می‌آورد، شما نود سال زندگی می‌کنی یک جای پوستت سوراخ نمی‌شود این قدرت خدا.

وگرنه شما چهار درجه با انگشتت روی پوست فشار بیاور جر می‌خورد اما نه فشار خون داخل، نه فشار هوای بیرون یک سر سوزن پوستت را سوراخ نمی‌کند، این اسمش قدرت است قدرت. قدرت پروردگار علم پروردگار، عدل پروردگار، حکمت پروردگار، توانمندی پروردگار ما را کاملا محاصره کرده و ما به خودمان وقت نمی‌دهیم که خدا را در آئینه وجود خودمان ببینیم شصت سال هفتاد سال بیگانه از کار خدا زندگی کردیم، که خدا با ما چی کار کرده، قدرت خدا این است که از گردن به بالای شما در همین یک تکه سر سه تا چشمه جاری کرده که خشک نمی‌شود، ابدا. از وقتی که در رحم مادر بودیم این سه تا چشمه جاری شده تا روز مرگ جاری است، یک چشمه آب شور در چشمتان جریان دارد، یک چشمه آب تلخ بدبو در گوشتان جریان دارد، سه جفت چشمه آب شیرین هم زیر زبانتان در دهانتان جریان دارد، فکر کنید اگر این لوله‌کشی‌ها به هم بخورد و سوراخ بشود به همدیگر آب شور چشم بیاید در دهان آب تلخ گوش بیایددر دهان، آب شیرین دهان برود در چشم، آب شور چشم برود در گوش یک ماه نمی‌کشد هم کور می‌شویم هم کر می‌شویم هم ذائقه‌تان نابود می‌شود یک ماه نمی‌شود. این قدرت است.

تمام حیوانات عالم یا با پر راه می‌روند، یا با شکم راه می‌روند، یا با چهار دست و پا، ولی سازمان بدن شما را به گونه‌ای ساخته با اینکه دو تا دست دارید دو تا پا اما راست روی دو تا پا راه می‌روید، نه از طرف راست پرت می‌شوید، نه از طرف چپ پرت می‌شوید نه با صورت به زمین می‌خورید، نه از پشت برمی‌گردید، با کف پای شما چی کار کرده؟ چگونه کف پا را ساخته که از دست راست نمی‌افتید تعادل دارید به دست چپ نمی‌افتید، به پشت سر نمی‌افتید، به جلو نمی‌افتید این قدرت است خدا کجاست؟ پروردگار کجاست در قرآن می‌گوید پیش خودت هستم نحن اقرب الیه من حبل الورید من از رگ گردن به شما نزدیکتر هستم تو می‌گویی خدا کجاست، تو کجایی من که هستم من که کنارت هستم، من که درونت هستم، من که در اعضا و جوارحت هستم، من که از رگ گردن به تو نزدیکتر هستم تو کجایی؟ من که هستم تو گم شدی رفتی پیش ماهواره‌ها، پیش ربا، پیش نزول، پیش زنا پیش دزدی، پیش رشوه پیش اختلاس بعد هم دهانت را کج و کوله می‌کنی که خدا کجاست؟ تو کجایی؟ این سوال را از خودت بکن نه از من، اگر من یک چشم به هم زدن نگاهم را از تو بردارم جماد روی زمین می‌شوی سریع برای این که بدنت نگندد ملت را اذیت بکند باید ببرند در دو متری خاک خاکت کنند سنگ هم رویت بگذارند و آب هم بریزند و گل هم بریزند و برگردند، من کجایم؟

بعد از یک عمری هنوز من را پیدا نکردی؟ دوست نزدیکتر از من به من است، وین عجب‌تر که من از وی دورم، چه کنم با که توان گفت که دوست، هست نزدیک من و من از او دورم، هی مردم دنیا می‌چرخند می‌گویند خدا کجاست، عالم خدا ندارد اگر عالم خدا نداشت تو از کجا آمدی؟ اگر عالم خدا نداشت مادرت از کجا آمده بابایت از کجا آمده مادرت خودش خودش را ساخته، پدرت خودش خودش را ساخته؟ خود تو خودت را ساختی؟ درخت گردو و گیلاس و درخت سیب طرقبه و زشک و شاندیز خودشان خودشان را ساختند؟ کره زمین باعث ساختن خودش بوده؟ اگر این حرف را بزنی که ساختن لازم نیست اگر مادرت خودش خودش را ساخته باشد یعنی بوده بعد خودش را ساخته این چه دری وری است، عالم خودش خودش را ساخته لازم نیست خودش خودش را بسازد اگر بوده برای اینکه خودش را بسازد ساختن لازم نیست، خب بوده.

چه حرفهای مسخره‌ای می‌زنند در دنیا چه حرفهای یاوه‌ای می‌زنند مفت‌خورها، چه حرفهای باطلی می‌زنند شکم‌پرست‌ها، چه حرفای دری ولی می‌زنند نفهم‌های بی‌عقل دیوانه، اما آدم می‌آید کنار قرآن، کنار انبیاء، کنار ائمه طاهرین، می‌بیند تمام حرفها دلیل است، حکمت است، علم است، بینش است، عقل است، خرد است، مغز است، عشق است، محبت است، خیلی آدم تعجب می‌کند از این جنس دوپا که در همه لحظات و با همه بدن و جانش خدا با اوست باز هم سوال می‌کند خدا کجاست؟ خدا هست گم نیست تو گم شدی.

خب ان الله سمیع الدعا انه سمیع الدعا، ان الله علی کل شیء قدیر، من بر هر چیزی توانایی دارم، خب تو که می‌گویی من شنوای دعا هستم، تو که می‌گویی من بر هر کاری توانایی دارم، پنج دقیقه من می‌نشینم دعا  می‌کنم یک دقیقه یک لحظه تو می‌توانی دعای من را مستجاب بکنی چرا دعا را مستجاب نمی‌کنی؟ در قرآن جواب می‌دهد به من چه، گیر دعای تو من نیستم که، اگر دعای تو صاف بود و خودت هم صاف بودی من مستجاب می‌کردم، دعای تو برخورد کرده به گیر، به سد، به کوه، رد نمی‌شود که به مستجاب شدن برسد.

خب گیر دعای تو چیست؟ گیر خودت چیست، گاهی هم در خودت گیر هست هم در دعا، اما گیر خودت که دعایت مستجاب نمی‌شود یکیش حرامخوری است، حرامخوری، حرام چیست؟ حرام امر مجهولی نیست به قول امیرالمومنین، ان ا لله حرم حراما غیر مجهول، حرامها روشن است ملت ایران حرام‌شناس خیلی خوبی هستند، همه. همه می‌دانند دزدی حرام است ولی حسابی در این مملکت دزدی می‌شود هم دزدی شبانه هم روزانه، شبانه خانه‌ها و مغازه‌ها را می‌زنند روزانه بانک را می‌زنند و اختلاس می‌کنند و ماهی سه میلیون تومان خود و خدا حقوقش است صد میلیون چند سال است برای خودش نوشته و برداشته روز روشن دزدیده و برده، برای چی دعایش مستجاب بشود؟ رباخور برای چی دعایش مستجاب بشود؟ دعا گیر دارد رد نمی‌شود. ظلم از عوامل مستجاب نشدن دعاست وقتی من به زن و بچه‌ام میدان بدهم بگویم در حق من قضاوت بکنید ببینم دل زن خون است، یا دل شوهر از زن خون است جگر پاره پاره است، زن مثل زن امام مجتبی است دائم به شوهرش زهر می‌دهد که درون را قطعه قطعه می‌کند، بعد هم چادر سر می‌کند می‌رود حرم امام رضا می‌نشیند دعای توسل می‌خواند و به ائمه طاهرین می‌گوید اشفع لنا عندالله، من حاجت دارم برای چی خدا دعای تو زن ظالم را که شوهرت به ناحق ظلم دارد می‌بیند و دلش خون است مستجاب کند برای چی دعای شوهر ظالم سیگارکش تریاک کش عرقخور را خدا مستجاب کند برای چی؟

خدا می‌گوید گیر مستجاب شدن من نیستم که، من که قدرتم بی‌نهایت است، بی‌نهایت، من دعای آدم صاف و دعای صاف را معطل نمی‌کنم مستجاب شدنش را یک نمونه‌اش را برایتان بگویم، که اتفاقا این نمونه را هم امام صادق نقل می‌کند، مردم کوفه آمدند پیش امیرالمومنین امام رئیس جمهور بود، آمدند در خانه شلوغ شد، امیرالمومنین آمددم در دید نمایندگان کشاورزها و باغدارها و خرمادارها و سبزی کارها و گاودارها و گوسفنددارها ودامداران دویست سیصد تا آمده بودند گفتند علی جان باغها دارد خشک می‌شود نخلها دارد خشک می‌شود گندم‌ها دارد نابود می‌شود جو کاشتیم دارد از بین می‌رود، سبزی‌ها رشد نمی‌کند، ما به ورشکستی و بدهی کامل داریم نزدیک می‌شویم، چی کار کنم برایتان؟ گفت دعا کنید علی جان باران بیاید.

علی که وجودش گیر ندارد دعایش هم گیر ندارد، ائمه ما و انبیا هم دلسوزترین افراد به مردم بودند، گفتند دعا کن، وگرنه نابود هستیم نابود. کسی برود پیش علی علی ناامیدش بکند، علی بلد نیست کسی را ناامید بکند سقیفه‌ای‌ها آدم را ناامید می‌کنند چون قدرتی ندارند بنی امیه و بنی عباس و امریکا و اروپا آدم را ناامید می‌کنند چون قدرتی ندارند این آدم‌های وحشی دزد هستند، غارتگر هستند، آدم‌کش هستند اما علی چرا ناامید بکند.

برگشت به طرف داخل خانه، خیلی آرام زینب کبری می‌گوید پدرم وقتی می‌خواست ابی عبدالله را صدا بزند اگر نشسته بود از جا بلند می‌شد تمام قد، اسمش هم نمی‌برد، با یک دنیا ادب می‌گفت یا ابا عبدالله الی، علی برای چی ما را ناامید بکند، سرش را کرد در خانه آرام گفت یا ابا عبدالله امام حسین آمددم در، فرمود بابا مردم کوفه می‌گویند باغهایمان دارد نابود می‌شود، نخل‌ها دارد نابود می‌شود گندم‌ها دارد از بین می‌رود سبزیها دارد نابود می‌شود دعا می‌کنید برایشان باران بیاید خیلی برای من مهم است که امیرالمومنین طبق دین به امام حسین نگفت برو نماز باران بخوان با مردم، چون باید بروند سه شبانه روز در بیابان لباسهایشان هم برعکس بپوشند نماز را گریه و زاری و سجده علی می‌داند راه ابی عبدالله به خدا میانبر است، حسینش لازم نیست برود نماز باران بخواند. علی می‌داند اگر حسین یک کلمه به خدا بگوید باران، باران می‌آید، من دعاکننده باید صاف باشم، دعای من باید صاف باشد.

بابا برای این مردم باران، همانجا دم در توجهی به پروردگار کرد یک متنی دارد حالا من طاقت ندارم بخوانم اینقدر آدم گریه‌اش می‌گیرد نمی‌تواند ادامه بدهد هنوز حرفها در دهان ابی عبدالله بود تمام منطقه را باران گرفت رودخانه‌ها پر شد چاله‌ها پر شد من دنباله‌اش را دیگر در روایت چیزی ندیدم نوشته باشد این دیگر استحسان است هنر است که ما می‌گوییم که مردم کوفه وقتی این دعا را دیدند یک لحظه مستجاب شد حتما دردلشان گفتند ما که نمی‌توانیم امروز تلافی بکنیم اما این محبت تو را یک روزی برسد تلافی کنیم. رسید آن روز تلافی کردند. این حرف هم برای امام صادق است که محتشم شعر کرده از آب هم مضایقه کردند کوفیان، خوش داشتند حرمت مهمان کربلا، امام صادق امشب هم ظرف آب کنارش بود هم ظرف شیر کنارش بود هم دوا کنارش بود، هم در یک رختخواب حضرت را خوابانده بودند، در خانه کنار زن و بچه آرام جان داد، اما السلام علیک یا ابا عبدالله، این زنهاو بچه‌ها کنار گودال می‌چرخیدند، ناله می‌زدند شمر از روی سینه ابی عبدالله بلند شود جلوی چشم زن و بچه این را نباید من امشب بگویم باید بگذارم روز عاشورا بگویم جلوی چشم زن و بچه با لگد ابی عبدالله را برگرداند.

 

 

برچسب ها :