لطفا منتظر باشید

شب هفتم دوشنبه (25-5-1395)

(اصفهان بیت الاحزان)
ذی القعده1437 ه.ق - مرداد1395 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

حق انتخاب امام

امامی را که در همه شئون زندگی سرمشق مردم تا روز قیامت است، باید خداوند انتخاب کند. انتخاب امام به معنای خاص خودش در اختیار مردم قرار داده نشده است. قرآن می‌فرماید: «ما کانَ لَهُمُ الْخِیرَةُ»[1] این انتخاب حق شما نیست، بلکه حق وجود مقدسی است که علمش بر همه هستی و ظاهروباطن انسان‌ها فراگیر است. فقط او خبر دارد که چه کسی شایسته این منصب است و «للناس» به نفع مردم انتخابش می‌کند، بر مردم هم واجب است به او اقتدا کنند. اگر اقتدا کنند، خیر دنیا و آخرت نصیبشان می‌شود و اگر اقتدا نکنند، به دست خودشان خود را از خیر دنیا و آخرت محروم کرده‌اند.

یکی از امامانی که خداوند متعال برای مردم انتخاب کرد، وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) بود که طبق آیهٔ انتخابِ او برای امام، امامتش در نسل هم‌وزن خودش جریان پیدا کرد. خداوند متعال فقط آن یک نفر را انتخاب نکرد، این مقام جریان ‌داده شد. حضرت ابراهیم(ع) از پروردگار عالم پرسید: «وَ مِنْ ذُرِّیتی» مقام امامت در نسل من هم طلوع می‌کند؟ پروردگار فرمود: بله، طلوع می‌کند، اما «لَا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمین»[2] اگر در نسل تو که ابراهیم هستی، افراد ظالم پیدا شوند، این مقام به آنها نمی‌رسد؛ خواه در دوره عمرشان یک بار به خودشان ظلم کرده باشند، خواه ظلمشان برای ایام نزدیک به مرگشان باشد که من خبر دارم؛ هنوز ظلم اتفاق نیفتاده، ولی اتفاق می‌افتد. 

خداوند می‌فرماید من به آنهایی که مثل خودت هستند «وَ إِذِ اِبْتَلىٰ إِبْرٰاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمٰاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»،[3] همه تکالیف را ارائه می‌دهم و کسی که همه این تکالیف ارائه‌‌شده را بامعرفت، همت، عشق و اخلاص اجرا کرد و تکلیفی از او فوت نشد، به امامت انتخاب می‌شود.

آنچه برای ما مهم است، این است که روش زندگی امام هدایت را بدانیم، برای اینکه بفهمیم به چه اقتدا بکنیم. می‌توان نام آیاتی را که قرائت می‌شود، آیات روش‌شناسی گفت. این آیات را که درباره حضرت ابراهیم(ع) است، برایتان قرائت می‌کنم تا عزیزانم را توجه بدهم به اینکه تمام این روش به امامان بعد از ابراهیم(ع) نیز انتقال پیدا کرده است. 

 

طریقه اقتدای به همه انبیای الهی

به فرموده حضرت سیدالشهدا(ع) در روایتی مربوط به قرآن، اگر ما به یک امام انتخاب‌شده پروردگار اقتدا کنیم، به کل امامان انتخاب‌شده اقتدا کرده‌ایم. اگر در قیامت با پرونده اقتدای به یک امام انتخاب‌شده وارد شویم، یقیناً خداوند متعال ما را به‌عنوان اقتداکننده به همه انبیا و ائمه طاهرین(علیهم‌السلام) خواهد پذیرفت. اگر این نباشد، پس آیه 69 سوره نساء چه می‌گوید! خداوند می‌فرماید: «وَ مَنْ یطِعِ اَللّٰه وَ اَلرَّسُولَ فَأُولٰئِک مَعَ اَلَّذِینَ أَنْعَمَ اَللّٰه عَلَیهِمْ مِنَ اَلنَّبِیینَ وَ اَلصِّدِّیقِینَ وَ اَلشُّهَدٰاءِ وَ اَلصّٰالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولٰئِک رَفِیقاً»[4] اقتدای به یک امامِ هدایت، شما را در قیامت با تمام انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین هم‌نشین قرار می‌دهد. این مسئله خیلی مهم است.

جالب است اهل‌تسنن نقل کرده‌اند که پیغمبر اسلام(ص) روی منبر فرمودند: «مَن ارادَ ان ینظُرَ إلی آدَمَ فی عِلمِهِ و إلی نوحٍ في تَقواه و إلى ابراهیمَ فی حِلمِهِ و إلى موسى فِي هیبته و إلى عِیسى في عِبادَته، فَلینظُر إلی عَلِی بنِ ابی‌طالِبٍ(ع)»[5] اگر کسی دلش می‌خواهد آدم را با علمش (با چشمش) و نوح را با حلمش ببیند (نه بشنود)، «فَلینظُر هذا الرجل». همه سرها را برگرداندند، دیدند امیرالمؤمنین(ع) دارد وارد مسجد می‌شود؛ یعنی حضرت امیر(ع) آدم، نوح، ابراهیم، موسی و مسیح است.

بنابراین اقتداکننده نباید دغدغه داشته باشد که فرصت ندارم به 124هزار پیغمبر و دوازده امام اقتدا کنم. فرصت نمی‌خواهد! شما به ابی‌عبدالله(ع)، امیرالمؤمنین(ع) و ابراهیم اقتدا کن، به کل انبیا اقتدا کرده‌ای. 

آیه را دیدید و شنیدید، روایت را هم ملاحظه فرمودید.

 

روش همه امامان هدایت

روشی که کتاب خدا از زندگی ابراهیم(ع) بیان می‌کند، روش همه امامان هدایت است. من خیلی کنار آیات معطل نمی‌شوم، چون اگر قرار باشد این پنج‌شش آیه محل بحث را موشکافی کنم، خیلی طولانی می‌شود. 

«وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا»[6] ابراهیم با یاری اسماعیل پایه‌های خانه را ساختند. تا اینجا این بنّایی، عادی و معمولی است؛ زیرا ممکن بود دو نفر دیگر هم این کار را بکنند. ارزش کار را ابراهیم(ع) این‌گونه اعلام می‌کند. ساختن خانه با سنگ و گل مهم نبود، این مهم بود: «وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا»[7] اگر این عمل، کار و زحمت ما را قبول نکنی، هیچ‌وپوچ است. اگر تو این کار را قبول نکنی، ما این خانه ساخته‌شده را به چه کسی ارائه بدهیم! خدایا، قبول کن که ارزش پیدا بکند. 

 

ارزش عمل انسان

ابراهیم(ع) می‌گوید اگر می‌خواهید نگاه‌کردن، گوش‌دادن، حرف‌زدن، خوردن، آشامیدن، ازدواج، بچه‌دار‌شدن و کسبتان ارزش پیدا بکند، به‌گونه‌ای بناگذاری کنید که خدا قبول کند؛ وگرنه اگر عمری حمالی بکنید، بدوید، عرق بریزید، ببینید، بشنوید، بخورید و...، اما پروردگار نپذیرد، پوچ و پوک شده‌اید و بعد از هفتادهشتاد سال دست‌خالی نزد خدا می‌روید؛ چون عمل باید قبول بشود که با پاداش گره بخورد. اگر در قیامت پرونده‌ای را به صاحبش پس بدهند و بگویند اعمالت را قبول نداریم و پاداشی ندارد، او را در صحرای محشر نگه نمی‌دارند، بهشت را نیز از دست داده، نهایتاً باید به جهنم برود. 

این یک روش که ببینید من و فرزندم اسماعیل خانه را ساختیم. خانه‌سازی کار مهمی نبود، اما قصد ما برای ساختن، تهیه سنگ، روی هم چیدن و ملاط‌ریختنش لله بود و یقین داشتیم که به پروردگار مهربان عالم بگوییم قبول کن. 

«تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّک أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»[8] تو هم دعای ما را می‌شنوی و هم به پاک‌بودن و مخلصانه‌بودن کار ما آگاه هستی، پس این عمل را قبول کن.

پیغمبر اکرم(ص) به منِ کم‌ظرفیت هم سفارش کرده‌اند که تا می‌توانم (مگر نمازجماعت و حج که نمی‌شود)، عملم را پنهانی انجام بدهم و از خطر ریا دور بمانم. 

 

داستان تکمیل مسجد نیمه‌کاره 

من چند بار در مسجدی در شمال شرق ایران نماز خوانده‌ام. شخصی در محله پُرجمعیت شهر، مسجد خوبی می‌سازد. گاز، برق و آب می‌کشد و مسجد را موکت می‌کند، اما پولش تمام می‌شود و نمی‌تواند کار را تکمیل کند. مدتی مردم روی همین موکت‌ها نماز می‌خواندند. خادمی را هم استخدام کرده بود که برای جلوگیری از دزدی موکت، کنتور و کابل‌ها، شب‌ها در مسجد بخوابد. دزدهای روزگار ما رحم ندارند، اما دزدهای قدیم خیلی خوب بودند؛ نه به امام حسین(ع) می‌زدند، نه به پروردگار، بلکه به کاهدان می‌زدند. آدم‌های عاقلی بودند و بیشترشان هم توبه می‌کردند.

یک شب خادم در شمال آن شهر مهمان یکی از قوم‌وخویش‌هایش بود. مهمانی طول می‌کشد و یک ساعت مانده به اذان برمی‌گردد که مسجد را برای نمازجماعت صبح آماده کند. وقتی به مسجد می‌رسد، می‌بیند قفل در را با میله آهنی شکسته‌اند و در را با زنجیر بسته‌اند. خادم خیلی نگران می‌شود و می‌گوید: همه‌چیز مسجد را بردند! اما وقتی داخل می‌رود، می‌بیند کنتور را نبرده‌اند. لامپ‌ها را که روشن می‌کند، می‌بیند تمام مسجد پُر از فرش دست‌باف است، نه ماشینی. پنجاه‌شصت کارتن تمیز هم گوشه شبستان هست و هیچ‌کس هم آنجا نیست! سراغ کارتن‌ها می‌رود و می‌بیند ورقه‌ای روی کارتن‌هاست که نوشته: چند شب اینجا کمین ‌کردم که تو نباشی. خدا را شکر که دیشب نبودی! تمام مسجد را طبق اندازه‌ای که قبلاً گرفته بودم، فرش کردم. داخل این کارتن‌ها هم به‌اندازه چهارصد نفر بشقاب، ماست‌خوری، سبزی‌خوری، دیس، کفگیر، قاشق چای‌خوری و غذاخوری است؛ برای مراسم محرم و ماه رمضان استفاده کنید. می‌دانم دلت هم می‌خواهد مرا ببینی، اگر واقعاً دلت بخواهد، مرا روز قیامت در محضر پروردگار می‌بینی.

 

پیروی از خدا، نه هوای نفس

یک درس ابراهیم(ع) این است که عملهٔ خدا باشیم، نه عملهٔ هوای نفسمان. نباید دنبال این باشیم که مردم ما را تماشا کنند یا عکسمان را در تلویزیون، روزنامه و سایت‌ها نشان بدهند و بگویند این آقا چنین کارهایی کرده است؛ البته اگر ناخواسته اتفاق افتاد، اشکال ندارد. ابراهیم(ع) می‌گوید عمل قابل‌قبول انجام بدهید؛ چون وقتی پروردگار عالم عمل را قبول بکند، خودش می‌داند این عمل چه ارزشی پیدا می‌کند. معرفت زینب کبری(س) را ببینید که وقتی کنار بدن قطعه‌قطعه آمد، ابتدا به پروردگار توجه کرد و گفت: «اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ»[9] این قربانی را از من قبول کن، چون نهایت و عظمت کار قبولی توست. این یکی از روش‌های انبیای الهی و چه روش پاکی است! 

 

داستان حضرت شعیب و موسی

من بیست سال پیش روایت عجیبی دیدم که فکر می‌کنم از حضرت باقر(ع) باشد. دختران حضرت شعیب(ع) ایستاده بودند تا بعد از اینکه چوپانان گوسفندهایشان را آب دادند، ته‌مانده آب را به گوسفندانشان بدهند. موسی(ع) که تازه به مدین رسیده و سرگرم پروردگار بود، سرش را پایین انداخت و گفت: خانم‌ها کنار بروید که از این چاه آب بکشم. دخترها کنار رفتند تا در معرض دید موسی(ع) نباشند. موسی(ع) آب کشید و چاله را پر کرد. آنها هم گوسفندها را آب دادند و برگشتند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: بیست شبانه‌روز بود که موسی از مصر تا مدین، غیر از علف بیابان هیچ‌چیزی گیرش نیامده بود.

وقتی دخترها برگشتند، به پدرشان شعیب(ع) گفتند: «یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمینُ»[10] این جوان را که امروز کنار آب‌های مدین دیدیم، برای زندگی و چراندن گوسفندهایمان اجیر کن. شعیب گفت: عیبی ندارد. گفتید قوی است، چون سطل بزرگ را در چاه انداخت و بیرون کشید، امین‌بودنش را از کجا ‌فهمیدید؟ گفتند: چون به ما نگاه و توجهی نکرد. شعیب گفت: صدایش کنید بیاید.

دخترخانم‌های ایران بدانند وقتی دختر شعیب(ع) آمد موسی(ع) را صدا بکند، پروردگار عالم می‌گوید: «تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْیاءٍ»[11] راه‌رفتنش در اوج عفت و پاک‌دامنی بود؛ دختر جوانی نبود که با رفتار، اطوار و شکل راه‌رفتنش نظر نامحرمی را جلب بکند. اینکه خدا می‌گوید «تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْیاءٍ»، یعنی پروردگار از برخی زنان و دختران ایران نفرت دارد. آنچه خدا از زن و دختر جوان دوست دارد، «تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْیاءٍ» است، نه این اطواری که پیرمرد نودساله را هم به دام می‌اندازد!

موسی(ع) نزد شعیب آمد. شعیب(ع) به این جوان که بیست شبانه‌روز غیر از علف چیزی نخورده بود، گفت: قیافه‌ات نشان می‌دهد گرسنه هستی، بیا و غذا بخور. موسی(ع) گفت: گرسنه هستم، اما غذا نمی‌خورم؛ اگر این شامی که به من می‌دهی، مزد کاری است که در صحرا برای دخترانت انجام دادم، قبول نمی‌کنم و آن عمل را با این شام معامله نمی‌کنم. آن کار را فقط برای خدا انجام دادم؛ اگر به‌اندازه کره ‌زمین به من طلا بدهی، باز با ثواب آن کار معامله نمی‌کنم!

عمل باید خالص و قابل‌قبول باشد، هرچند کم؛ مثل کشیدن یک سطل آب، سلام‌کردن، قرض‌دادن، کشیدن گاز برای خانه و ساختن دیوار مسجد یا مدرسه‌. اسلام دنبال کیفیت است، نه کمیّت.

 

نزول آیه برای انفاق بااخلاص

امیرالمؤمنین، صدیقه کبری، امام مجتبی و ابی‌عبدالله(علیهم‌السلام) غذای سه شبانه‌روزشان را به مسکین و یتیم و اسیر دادند. یعنی پول دوازده نان (هرکدام روزی یک نان) تافتون امروزی را بخشیدند. خدا در سوره دهر برای این عمل چه غوغایی کرده است! آدم از آیات این سوره ماتش می‌برد. تمام بهشت را برای مزد این کار معرفی می‌کند؛ چون گفتند: «إِنمَّا نُطْعِمُکمُ‏ لِوَجْهِ اللَّهِ»[12] ما با شما هیچ معامله‌ای نداریم.

 

صدقه و انفاق در قرآن

به خدا قسم، این حرف امام صادق(ع) را در زیارت اربعین نتوانستم لمس بکنم؛ خیلی فهمش مشکل است. ما در قرآن یک «صدقه» داریم که به مستحق می‌دهیم و خدا چنین وعده داده: «مَن جَاءَ بِالحْسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا»[13] اگر یک‌میلیون بدهی، من ده‌میلیون پس می‌دهم. از این کار کِیف می‌کنم و می‌گویم مفتی نمی‌دهم؛ یک تومان می‌دهم و ده تومان می‌گیرم. اگر خدا ندهد، من هم صدقه را نمی‌دهم. 

یک «عطا» داریم که مقام بالاتر به مقام پایین‌تر چیزی را می‌بخشد، ولی در مقابلش توقع مثبتی دارد؛ مثل «إِنّٰا أَعْطَینٰاک اَلْکوْثَرَ»[14] که بعد از عطای من توقع دارم «فَصَلِّ لِرَبِّک وَانحَر».[15] عین صدقه است. برادران یوسف(ع) به او گفتند: «یٰا أَیّهَا اَلْعَزِیزُ مَسَّنٰا وَ أَهْلَنَا اَلضُّرُّ وَ جِئْنٰا بِبِضٰاعَةٍ مُزْجٰاةٍ فَأَوْفِ لَنَا اَلْکیلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَینٰا إِنَّ اَللّٰهَ یجْزِی اَلْمُتَصَدِّقِینَ».[16]

عنوان دیگری هم در اسلام داریم به نام «بذل»؛ یعنی من ده‌میلیون، یک فرش یا جهیزیه می‌دهم و اصلاً هیچ توقعی از طرف مقابلم ندارم. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِیک‏»،[17] نه فی سبیل الله. فی سبیل الله یعنی در راه خدا؛ نمی‌دانم «فِیک» یعنی چه! می‌گوید: خدایا، حسین ما خون قلبش را بذل کرد. حضرت روز عاشورا خون قلب 72 نفر را کنار قلبش قرار داد و بذل کرد و مقابل آن هیچ توقعی از تو در دنیا و آخرت نداشت. از زمان آدم(ع) تا حالا خیلی از افراد متدین در جنگ‌ها اسلحه به دست گرفته‌اند. به‌کارگرفتن اسلحه چقدر طول می‌کشد؟ آن‌وقت‌ها که شمشیر بود، مؤمن مثل برق شمشیر را بلند می‌کرد و کافری را می‌کشت. امیرالمؤمنین(ع) در 23سالگی در عرض چند ثانیه شمشیر زدند و عمرو‌ابن‌عبدود را انداختند. پیغمبر(ص) می‌گویند: «لَضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْن‏».[18] سنی‌ها هم این حدیث را نقل کرده‌اند که اگر آن عمل علی(ع) را در یک طرف ترازو و عبادت جن و انس را در طرف دیگر بگذاریم، کفه علی سنگین‌تر است؛ چرا؟ به دلیل عیار اخلاص است. اینجا ما اخلاص امیرالمؤمنین(ع) را نمی‌توانیم بفهمیم! چقدر خالص بوده؛ خلوص در خلوص.

پس این یک کار امام انتخاب‌شده خدا بود که «لله» و «خالصاً لوجه الله» کار می‌کرد. 

در جزء‌های آخر قرآن پروردگار به مردم دنیا می‌فرماید: «قَدْ کانَتْ لَکمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی‏ إِبْراهیمَ»[19] تمام برنامه‌های ابراهیم برای شما سرمشق است. ما بايد این را سرمشق قرار بدهیم و برنده بشویم؛ باید کار را لله انجام بدهیم. 

 

سردرگمی در قیامت

به کسی که عاشق خدا بود، گفتم در قیامت چه کار باید کرد؟ اگر در دلم بگذرد که مزد پنجاه سال احیا، منبر، دعای عرفه، کمیل، ابوحمزه و عرفه در قیامت چقدر است! و همان لحظه خدا بگوید که بنده من، توقع بیجا نداشته باش؛ در این پنجاه سال من دل مردم را نرم کردم که به تو پول دادند؛ از من طلبی نداری! این‌جوری هم اتفاق می‌افتد. آنجا باید دامن چه کسی را بگیرم؟ به چه کسی باید متوسل شوم؟ 

«وَ أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِیر»[20] کسی که می‌خواهد در قیامت عمل تو را نقد کند که آیا خالص بوده یا نه، او به تمام زوایای عملت بیناست؛ مواظب باش.

در آیات بعد ابراهیم(ع) روش‌های عجیبی را ارائه می‌کند که اگر زنده بودم، فردا شب عرض می‌کنم. 

خدایا، با این دوره عمرمان باید چه کار بکنیم؟ 

خدایا، اگر امشب بگویی بنده من، از پرونده‌ات یک عمل خالص که صددرصد برای من انجام داده‌ای، به من نشان بده، چه کار کنم؟ 

 


[1]. سورۀ قصص: آیهٔ‌ 68.
[2]. سورۀ بقره: آیهٔ‌ 124.
[3]. سورۀ بقره: آیهٔ‌ 124.
[4]. سورۀ نساء: آیهٔ‌ 69.
[5]. إرشادالقلوب (ترجمه سلگى)، ج2، ص26.
[6]. سورۀ بقره: آیهٔ ‌127.
[7]. سورۀ بقره: آیهٔ ‌127.
[8]. سورۀ بقره: آیهٔ ‌127.
[9]. کبریت‌الأحمر، ص376.
[10]. سورۀ قصص: آیهٔ ‌26.
[11]. سورۀ قصص: آیهٔ ‌25.
[12]. سورۀ انسان: آیهٔ ‌9.
[13]. سورۀ انعام: آیهٔ 160.
[14]. سورۀ کوثر: آیهٔ‌ 1.
[15]. سورۀ کوثر: آیهٔ ‌2.
[16]. سورۀ یوسف: آیهٔ ‌88.
[17]. کامل‌الزیارات، النص، ص228.
[18]. روضة‌المتقین (ط - القدیمة)، ج‏13، ص108.
[19]. سورۀ ممتحنه: آیهٔ 4.
[20]. بحارالأنوار (ط - بیروت)، ج‏13، ص432.

برچسب ها :