فارسی
يكشنبه 02 دى 1403 - الاحد 19 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مقدمات ظهور

مقدمات ظهور
مجله: انتظار - شماره 7 
 
 
 

هرگز آنقدر ندارم که شوم مسکینت این شرف بس که به مسکین درت مسکینم

«اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم » !

دنیا، میدان تنازع حق و باطل، و سرای پیروزی ها و شکست های گذرای این دو جبهه بوده و خواهد بود: «وتلک الایام نداولها بین الناس » ; این روزگار [گاهی فتح و غلبه، گاهی شکست و مغلوبیت] را ما میان خلایق می گردانیم . (1)

آن چه در این میان، امید بخش دل خسته ی مؤمنان است، فرجام گرم و شیرینی است که قرآن کریم برای این درگیری نوید داده است: «ان الذین یحادون الله ورسوله اولائک فی الاذلین× کتب الله لاغلبن انا و رسلی » کسانی که با خدا و رسول اش مخالفت می کنند، آنان در پست ترین مرتبه ی ذلت اند . خداوند، چنین حتم گردانید که البته من و فرستادگان ام، [بر دشمنان] غالب می شویم . (2)

زبان «کتب الله . . .» ، نشانه ی اراده ی حتمی خدا است .

گویا، مسیر سربلندی و غلبه ی حق و تحقق آن فرجام روشن، تنها از راه آن میدان درگیری و نزاع می گذرد . که در آیه دیگری چنین آمده است: «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق » (3) ; بلکه ما، همیشه، حق را بر باطل پیروز می گردانیم تا باطل را محو و نابود سازد .

در این باره، آن چه حایز اهمیت است، این است که «آیا نوید چنین فرجام زیبایی، کشنده ی مسئولیت های انسانی و تاریخی پیروان حق خواهد بود . و یا این که هواداران جبهه ی حق، در عین امیدواری و دل دادگی به این قبیل بشارت ها، باید حرکتی هماهنگ با قانون ها و سنت های حاکم بر هستی، در جهت فراهم آوردن و زمینه سازی آن روز موعود داشته باشند؟» . این جا است که ضرورت بحث از علل، عوامل، شرایط و زمینه های ظهور، آشکار می شود و آدمی را در پی کنکاش از آن ها وادار می سازد .

زمینه های ظهور، نوشتاری است که سعی کرده با استمداد از آیات و روایات و سنت های الهی حاکم بر هستی، گامی در این هت بردارد .

فصل یکم - کلیات

الف) تعریف:

واژه ی «مقدمات » ، جمع «مقدمه » می باشد، در لغت عبارت است از «اموری که برای شروع در امری لازم هستند» ، (4) و در اصطلاح، «مقدمات ظهور» به اموری گفته می شود که وجود آنها پیش از ظهور منجی موعود، حضرت حجة بن الحسن العسکری ( علیهماالسلام)، بایسته است; چرا که با فراهم آمدن این مقدمات، مقتضیات ظهور فراهم گشته و موانع آن برطرف می گردد .

گفتنی است عرصه ی پژوهش در نوشته ی حاضر، در دایره ی فرهنگ لغات عربی رقم خورده است، بر همین اساس باید دانست که واژگان ذیل در بردارنده ی معنای مورد نظر می باشند:

1 - وطا; که در بردارنده ی معنای هموار سازی است . و عبارت «وطا الشی ء» به معنای «آن چیز را آماده و مهیا ساخت » (5)آمده و در حدیث نیز چنین آمده است: «یخرج [ا] ناس من المشرق فیوطئون للمهدی یعنی سلطانه » (6) (از مشرق زمین مردانی خروج می کنند و برای حضرت مهدی ( علیه السلام)، حکومتش را آماده می سازند)

2 - مهد; که در بردارنده ی معنای آماده سازی است، و عبارت «مهدت الامر» یعنی «آن کار را آماده کردم » (7) ، چنان که این آیه شریفه می فرماید: «من عمل صالحا فلانفسهم یمهدون » (8) (آنها که کار شایسته انجام می دهند، سود خود را آماده می سازند) .

3 - هی ء: که متضمن معنای، اصلاح و برطرف کردن نواقص، حاضر نمودن، و فراهم سازی است . همانطور که در آیه شریفه آمده: «فقالوا ربنا آتنا من لدنک رحمة و هیی ء لنا من امرنا رشدا» (و گفتند: پروردگارا ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز) . (9)

ب) انقلابی از طرق عادی (طبیعی)

یکی از مطالب مهمی که در میان آیات نورانی قرآن، بارها، مورد تصریح قرار گرفته، مسئله ی «قانون های حاکم بر جهان هستی و تاریخ و جامعه » است .

طبق آیات فروانی، تاریخ بشر و سرنوشت انسان ها در دایره ی نظام خاصی رقم می خورد که در آن، هرگونه دگرگونی و انقلابی، تابع یک سلسله قوانین مشخص و معینی است که به اراده ی خداوند برای تدبیر جهان به اجرا در آمده است . در تعابیر قرآنی، از آن ها، با عنوان «سنت های الهی » یاد شده است . (10)

شاید بتوان یکی از این سنت ها را «سنت دریافت پاداش به اندازه ی تلاش و کوشش » نامید . طبق این سنت، بهره مندی از نعمت های الهی به میزان سعی و تلاش آدمی بستگی دارد و این انسان ست که در پرتو اختیار، با عمل خویش، یا جامعه را به پیش می برد و تاریخ را تکامل می بخشد و یا به خاطر سستی و عدم تلاش، قابلیت دریافت نعمت های الهی را از دست می دهد و در سرازیری سقوط قرار می گیرد . قرآن کریم، در رابطه با این سنت، چنین می فرماید: «و ان لیس للانسان الا ما سعی × وان سعیه سوف یری × ثم یجزاه الجزاء الاوفی » (11) ; (برای انسان، بهره ای جز سعی و کوشش او نیست، و تلاش او، به زودی، دیده می شود سپس به او جزای کافی داده خواهد شد) . بنابراین، اعطای نعمت های الهی، اعم از مادی یا معنوی، در زندگی دنیا و یا در سرای آخرت، بسته به چگونگی تلاش و کوشش انسان است . این، قانونی است که برای تمامی امت ها، یک سان است و هیچ قومی از این قانون استثنا نشده است .

البته باید در نظر داشت که در کنار این سنت، قانون امداد رسانی و تاییدات غیبی خداوند که در مواقع لزوم برای یاری انسان های پاک و مصلح به اجرا در می آید، تحت الشعاع واقع نمی شود، بلکه هر گاه ایشان به وظایف خویش در قبال تکالیف الهی عمل کنند، آن سنت نیز به اجرا در خواهد آمد . خداوند متعال، در آیه ی هفتم سوره ی محمد صلی الله علیه و آله می فرماید: «یا ایها الذین ءامنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم » ; (ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر [آیین] خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می دارد).

در این آیه ی شریف، خداوند متعال، مرحله ی فعلیت رسیدن سنت نصرت و یاری مؤمنان را مشروط به انجام دادن وظیفه ی ایشان - که همان نصرت دین خدا و تحمل سختی ها است - کرده است .

بنابراین، یک انسان مؤمن، در عین حال که معتقد به امدادهای غیبی و یاری رسانی خداوند متعال است، هیچ گاه این مطلب اساسی را فراموش نمی کند که جهان هستی، عالم اسباب و مسببات است و انسان برای رسیدن به مقصود خویش باید کمر همت را ببندد و از طریقی که سنت الهی است، مطلوب خویش را به دست آورد . امام صادق ( علیه السلام) در این باره می فرماید: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب (12) ; اراده ی خداوند، چنین تعلق گرفته که هیچ چیزی جز بواسطه ی اسباب اش محقق نشود .» .

بر همین اساس، شکستن شوکت متجاوزان و از بین بردن صاحبان ستم و گمراهی، محو کردن شبکه های دروغ پراکنی و انحراف و ویران ساختن مراکز بی دینی و بیدادگری، هدفی است که جز با پیمودن مسیری که قانون حاکم بر هستی پیش روی انسان های شایسته قرار داده، ممکن نخواهد بود .

این قانون، همان فراهم کردن اسباب و شرایط پیروزی حق بر باطل است که به تحقیق، مسیری است آکنده از سختی ها و دشواری ها . در روایتی از امام باقر ( علیه السلام) چنین رسیده است: «. . . لیس منا اهل البیت احد یدفع ضیما و لایدعو الی حق الا صرعته البلیة . . . ; (13) کسی از ما خاندان نیست که به دفع ستم یا فراخواندن به سوی حقی برخیزد، مگر این که گرفتاری دامن گیرش می شود .» .

بنابراین، همان طور که حاکمان ستم پیشه ی دنیا، از ابتدای تاریخ تا کنون و از اینک تا هنگام برپایی حکومت عدالت پیشه ی حضرت مهدی ( علیه السلام) با ابزار معمولی و از مسیر طبیعی حوادث (رویدادهای) روزگار، به قدرت رسیده اند و تازیانه ی ستم های پنهان و آشکار خویش را بر گرده ی انسان های پاک سیرت فرود آورده اند، (14) سقوط و نابودی و ذلت آنان به دست حضرت مهدی موعود ( علیه السلام) نیز با ابزار و وسایل موجود در عالم هستی صورت خواهد گرفت .

آخرین فرستاده ی خدا، پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) برای برپایی و تاسیس حکومت اسلامی خویش، همین مسیر را پیمود و با تلاش و کوشش، مشکلات و سختی ها را پشت سر نهاد و عزت بندگان شایسته ی خدا را به ارمغان آورد . این، نکته ای است که امام باقر ( علیه السلام) در بخشی از سخنان خود به بشیر نبال متذکر آن می شوند . بشیر می گوید:

. . . لما قدمت المدینة، قلت لابی جعفر ( علیه السلام) : «انهم یقولون ان المهدی لوقام لاستقامت له الامور عفوا، و لایهریق محجمة دم .» . فقال: «کلا! والذی نفسی بیده! لواستقامت لاحد عفوا، لاستقامت لرسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) حین ادمیت رباعیته، و شج فی وجهه! کلا! والذی نفسی بیده! حتی نمسح نحن و انتم العرق والعلق، ثم مسح جبهته .» . (15)

هنگامی که به مدینه رسیدم، به امام باقر ( علیه السلام) عرض کردم: «آنان می گویند: "هنگامی که مهدی ( علیه السلام) قیام کند، کارها، به خودی خود، برای او سامان می گیرد و حتی به اندازه ی حجامتی هم خون نمی ریزد" .» . حضرت فرمود: «هرگز چنین نیست! سوگند به آن که جان ام به دست او است! اگر قرار بود کارها برای کسی به خودی خود سامان بگیرد، هر آینه، برای رسول خدا سامان می گرفت، در آن روز که دندان هایش شکست و صورت اش مجروح گشت! نه! قسم به آن که جان ام به دست او است! چنین نخواهد شد تا آن که ما و شما، عرق و خون را از چهره ی خود پاک کنیم .» ، سپس به پیشانی خود دست کشید .

البته باید توجه داشت که آن چه در این روایت شریف مورد اشاره قرار گرفته، گوشه ای از سختی ها و مشقاتی است که یاوران امام زمان ( علیه السلام) باید به جان بخرند; چرا که سنت جاری بر عالم هستی چنین اقتضا می کند که هدف، هر قدر بزرگ تر و با ارزش تر باشد، رسیدن به آن نیز سخت تر و مشکل تر خواهد بود و آدمی به اندازه ای که تلاش کند، نتیجه برداشت می کند . اگر قرار باشد که انسان های صالح، به دنبال برپایی حکومت عدلی - که ولایت الهی را در سرتاسر جهان محقق سازد - باشند، باید به اندازه ی این هدف والا نیز تلاش کنند و سختی ها را هموار کنند; چرا که بدون شک، حکومتی با چنین آرمان بلند، آن هم در گستره ی جهان، به آسانی شکل نمی گیرد; زیرا، پر واضح است که حاکمان جهان خواری که زیر سایه ی سرپرستی شیطان، در طول تاریخ، ظلم ها و بیدادگری های خود را در پهنه ی زمین به اجرا در آوردند، در راه پایداری و استمرار تشکیلات شیطانی خویش، از هیچ کوششی دریغ نکنند و در برابر برپا کنندگان حکومت الهی به مخالفت برخواهند خاست و با ایشان به ستیز می پردازند، آن هم در موقعیتی که شبکه ی بیدادگری متمردان و مستکبران دنیا، هر چه به زمان قیام امام عصر ( علیه السلام) نزدیک تر می شود، گسترده تر و قوی تر می شود .

از سوی دیگر نیز هدف و آرمان لشکریان امام زمان ( علیه السلام) به مراتب بزرگ تر از هدف اطرافیان پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم) است; چرا که انقلاب حضرت مهدی ( علیه السلام) در ادامه ی همه ی انقلاب های انبیا است و تحقق کامل همه ی آرمان ها، نویدها، بشارت های آنان خواهد بود .

در حدیثی از امام باقر ( علیه السلام) این نکته ی حایز اهمیت، چنین مورد اشاره قرار گرفته است:

«عن ابی حمزة الثمالی، قال: سمعت ابا جعفر ( علیه السلام) یقول: «ان صاحب هذا الامر لو قد ظهر لقی من الناس مثل ما لقی رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) واکثر .» (16) ;

ابوحمزه ثمالی می گوید: از امام باقر ( علیه السلام) شنیدم که می فرمود: «همانا، هنگامی که صاحب این امر [حضرت مهدی ( علیه السلام)] ظهور کند، از جانب مردم; با همان چیزی روبه رو می شود که رسول خدا روبه رو شد، بلکه ناملایماتی را که او می بیند بیش تر است .» .

افزون بر این، باید دانست که تحمل این ناگواری ها، برای کسانی که می خواهند در دولت حضرت امام مهدی ( علیه السلام) از جمله ی یاران نزدیک آن حضرت باشند، شبانه روزی و به طور مستمر خواهد بود و این طور نیست که فقط در ابتدای نبرد با ستمگران و خون خواران جهان، مدتی سختی بکشند و بعد از استقرار حکومت، در خوشی و نعمت به سر برند .

در حدیثی از امام صادق ( علیه السلام) چنین وارد شده است:

. . . عن مفضل بن عمر، قال: کنت عند ابی عبدالله ( علیه السلام) بالطواف فنظر الی و قال لی: «یا مفضل! مالی اراک مهموما متغیر اللون؟» .

قال: قلت له: «جعلت فداک! نظری الی بنی عباس و ما فی ایدیهم من هذا الملک والسلطان والجبروت، فلوکان ذالک لکم لکنا فیه معکم .» . فقال: یا مفضل! اما لوکان ذالک لم یکن الا سیاسة اللیل و سباحة النهار، واکل الجشب ولبس الخشن شبه امیرالمؤمنین ( علیه السلام)، والا فالنار . . . (17) !» ;

مفضل می گوید: هنگام طواف نزد امام صادق ( علیه السلام) بودم که آن حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: ای مفضل چه شده تو را غمزده و رنگ پریده می بینم؟ مفضل می گوید: عرض کردم: «فدایت شوم! در فکر بنی عباس و آن چه از پادشاهی و سلطنت و بزرگی در اختیار آنان است، بودم . می اندیشیدم که اگر آن ها در اختیار شما بود ما نیز در آن با شما شریک بودیم .» . در این هنگام حضرت فرمود: «ای مفضل! آگاه باش که اگر ما در چنین موقعیتی بودیم، نمی بود مگر بیداری شب و تلاش و رفت آمد روز، و خوردن غذای غیر مرغوب و پوشیدن لباس خشن، درست همانند امیرالمؤمنین [علی] ( علیه السلام)، و در غیر این صورت به آتش عقوبت می شدیم .» .

در بیان دیگری از امام رضا ( علیه السلام) این طور رسیده است:

عن معمر بن خلاد قال: ذکر القائم ( علیه السلام) عند ابی الحسن الرضا ( علیه السلام) فقال: «انتم الیوم ارخی بالامنکم یومئذ .» . قالوا: «کیف؟» .

قال: «لو قد خرج قائمنا ( علیه السلام) لم یکن الا العلق والعرق، والنوم علی السروج . . . (18) » ; معمر بن خلاد می گوید: در مجلس امام رضا ( علیه السلام) از امام قائم ( علیه السلام) یادی به میان آمد، آن حضرت فرمود: «شما، امروز [که امام تان قیام نکرده و حکومت را به دست نگرفته] در آسودگی و آسایش بیش تری نسبت به آن روز [که امام تان قیام می کند] قرار دارید .» . از آن حضرت پرسیدند: «چه طور چنین است » . فرمود: «هنگامی که قائم ما [اهل بیت] خروج کند، چیزی جز عرق ریختن و خون بسته شده ای [که از سختی کار بر پوست دست و صورت ظاهر می شود] و نیز خواب و استراحت بر روی زین اسب ها نخواهد بود .» .

بنابراین، جای دارد کسانی که در انتظار فرا رسیدن روزگار رهایی از چنگال زورگویان خون آشام و خوار کنندگان انسانیت هستند، با بصیرتی تمام، دیده به راه آینده ای زیبا و روشن داشته باشند و با نور حاصل از این بصیرت، زیستن خویش را تکامل بخشیده و زندگی خود را مهیای درک آن زمان سازند; چرا که حکومت سربلند دولت حضرت مهدی ( علیه السلام) نیز باید منزل ها و مراحلی را که قوانین و سنت های الهی برای نظام آفرینش قرار داده است، طی کند، هر چند که در تمامی این مراحل، انقلاب و حکومت امام عصر ( علیه السلام) توام با تاییدات غیبی نیز خواهد بود، همان طور که این امدادهای الهی برای امت های پیشین که همسو با دین خدا حرکت می کردند نیز بوده است . (19)

ج) ضرورت زمینه سازی

با اینکه اساسی ترین وظیفه انبیاء و اولیاء و حجتهای الهی را، هدایت جامعه ی بشری به سوی کمال مقصود و رهایی از منجلاب پست حیوانی و نجات از چنگال حاکمان ستم پیشه ی شیطان مدار، باید ارزیابی کرد و یکی از مهمترین راههای رسیدن و پیش رفت در جهت نیل به آن را از طریق به دست گرفتن زمام امور جامعه باید دانست، اما باز هم مشاهده می شود که وقتی برای برخی از امامان معصوم ( علیهم السلام) مساله ی عهده داری حاکمیت ظاهری بر مردم مطرح می شود، ایشان از پذیرش آن سر باز زده و از قبول آن امتناع می کنند; با دقت در روایات و بررسی منابع تاریخی، به این نکته می توان پی برد که یکی از اساسی ترین و عمده ترین علتهای عدم پذیرش حاکمیت و به دست گیری زمام امور جامعه در برهه های خاصی از زمان توسط امامان از اهل بیت پیامبر ( علیهم السلام)، عدم وجود زمینه ی مناسب بوده است; چرا که اقدام به تشکیل و برپایی حکومت، پیش از فراهم آمدن زمینه های مناسب آن، ثمره ای جز برباد رفتن طرح و نقشه های سری و روبه رو شدن با شکست و ناکامی را در پی نخواهد داشت که به دنبال آن از بین رفتن نخبگان نهضت و قدرت و صلابت و هیبت بیشتر یافتن جبهه ی ستمگران نمایان می شود .

ایشان در برخی از روایات، اقدام پیش از موعد و بدون ایجاد تمهیدات لازم را، به پرواز کردن جوجه ای نورس که هنوز پر و بال لازم جهت پریدن را پیدا نکرد، تشبیه نموده اند .

امام باقر ( علیه السلام) می فرماید: «مثل خروج القائم منا اهل البیت، کخروج رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم)، و مثل من خرج منا اهل البیت قبل قیام القائم، مثل فرخ طار فوقع من وکره فتلاعبت به الصبیان » (قیام قائم ما اهل بیت، همانند قیام رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) است [که آن حضرت بعد از انجام مقدمات لازم، از مردم یثرب پیمان بر ایجاد حکومت در مقابل مشرکان را گرفت] و آن کس که از ما خاندان، قبل از قیام قائم، به پا خیزد، بسان جوجه ای می ماند که [بدون داشتن بال پرواز] پرواز کند و از آشیانه ی خود فرو افتد و در نتیجه دستخوش بازیچه ی کودکان گردد) . (20)

و در همین راستا نیز روایاتی که شیعیان را از عجله و شتابزدگی در امر اهل بیت ( علیهم السلام)، باز می دارند، مورد تحلیل قرارمی گیرند; چرا که تعجیل به معنای طلب پیش از موعد و قبل از فراهم آوری زمینه های لازم است که نتیجه اش ناکامی و دوری از هدف خواهد بود;

عبدالرحمن بن کثیر می گوید: نزد امام صادق ( علیه السلام) بودم که مهزم اسدی به محضر حضرت شرف یاب شد و عرض کرد: جانم فدای شما باد! زمان این امری که در انتظارش هستید [قیام قائم ( علیه السلام)] چه وقت خواهد بود؟ به درستی که مدت آن طولانی گشت . حضرت در پاسخ فرمودند: «یا مهزم کذب الوقاتون و هلک المستعجلون، و نجا المسلمون، والینا یصیرون » (ای مهزم! دروغ گفتند آنان که [برای امر ما] وقت تعیین نمودند، هلاک شدند آنان که عجله کردند، و نجات یافتند کسانی که خود را تسلیم کردند و به سوی ما برگشتند) . (21)

آن چه گذشت به روشنی حکایت گر آن است که وجود زمینه برای اقدام جهت به دست گیری زمام جامعه ی بشری، از ضرورتی انکارناپذیر برخوردار بوده و دست زدن به هر گونه اقدام نابجایی ثمره ای جز ناکامی را به دنبال نخواهد داشت .

اما در این باره باید توجه داشت که «برپایی یک حکومت جهانی با رنگ الهی، آن هم در تمام زمینه ها، نیازمند چه عوامل و شرایط و اسباب و زمینه هایی است که با حاصل شدن آن ها، پی ریزی و تشکیل چنین حکومتی امکان خواهد داشت؟» .

شاید بتوان شرایط ظهور و اسباب برپایی حکومت عدل جهانی را در چهار عامل خلاصه کرد:

1 - قانون مدون و جامع و حکیمانه ای که بتواند منشور اداره ی جامعه ی بشری قرار گیرد .

2 - رهبر عادل و مدبر و توان مندی که انقلاب را هدایت کند، به پیروزی برساند و پیرو آن اداره ی حکومت جهانی را بر عهده گیرد .

3 - آمادگی پذیرش جامعه ی جهانی و فراهم بودن زمینه های مناسب اجتماعی در جهت پشتیبانی از حکومت .

4 - تعداد کافی فرمانبرداران ویاوران آگاه و کارامد برای کمک رسانی به رهبری و تشکیل و اداره ی هسته ی مرکزی حکومت .

در این میان، دو عامل نخست، با نزول قرآن و وجود آخرین وصی بر حق پیامبر مکرم اسلام، یعنی حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود ( علیه السلام) تامین شده است، اما دو عامل دیگر، شرایطی هستند که باید تحقق پیدا کنند .

فصل دوم - فراهم بودن زمینه ی اجتماعی

در فلسفه ی تاریخ اسلامی، انسان ها، معمار سرنوشت جامعه و تاریخ اند . ایشان، محور دگرگونی اوضاع اجتماعی هستند . با خود آنان است که بتوانند جامعه ی خویش را از وضع بد و نامناسب به کیفیت خوب و مناسب برسانند و یا برعکس .

با دقت در آیات قرآن کریم و بررسی سرگذشت اقوام پیشین، به روشنی می یابیم که سنت الهی چنین مقرر شده که ایجاد هر گونه تغییر و تحولی برای جوامع انسانی، به دست خود انسان ها و با اراده و خواست آنان امکان پذیر است . همان طور که سرنوشت یک انسان، در گرو چگونگی فعالیت ها و کارهای او است، سرنوشت یک جامعه نیز بسته به کارکرد جمعی افراد است . خداوند متعال در آیه ی یازدهم از سوره ی مبارک رعد، این قانون حاکم بر جوامع بشری را چنین بیان می فرماید: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم » ; خداوند، سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است، تغییر دهند .

نیز در آیه ی پنجاه و سوم از سوره ی شریف انفال می فرماید: «ذالک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم » ; این به خاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروه و امتی داده، تغییر نمی دهد جز آن که آنان خودشان را تغییر دهند .

از کلمات «قوم » و «انفسهم » در این دو آیه شریف، می توان چنین استفاده کرد که اراده ی جمعی جامعه، فراهم کننده ی بسترهای گوناگونی است که در سرنوشت آن اجتماع تاثیر بسزایی دارد . در واقع، تغییر زیرساخت های ارزشی جامعه، بستر و زمینه ی مهمی در دگرگونی اوضاع اجتماعی است . این تغییر از درون اندیشه و جان انسان ها نشئت می گیرد و آغاز می شود و سپس اراده ی نو اجتماعی مناسب با آن اندیشه و آرمان، به دنبالش بروز پیدا می کند .

بنابراین، جهت تکامل جامعه و در نهایت رسیدن به یک نتیجه ی مطلوب اجتماعی، فراهم آوردن برخی از زمینه های اجتماعی، امری اجتناب ناپذیر است .

زمینه های اجتماعی: آثار و نتایج

1 - ابتلا به عذاب

مطالعه ی سرگذشت امت های گذشته نیز به ما می نمایاند که جو حاکم بر فضای جامعه، بستر ساز ابتلا به سختی ها و عذاب ها یا بهره مندی از آسایش ها و نعمت ها بوده است . در ماجرای قوم حضرت صالح علیه السلام، می بینیم که مباشرت به گناه - که همان پی کردن شتر الهی بود - به دست یک نفر صورت گرفت، ولی از آن جا که فضای کلی جامعه، حاکی از رضایت عموم مردم از کار او بود، عذاب بر تمام قوم نازل شد . (22)

2 - تعیین حاکم و نوع حکومت

تشکیل حکومت و تعیین حاکم و چگونگی اداره ی امور جامعه نیز از جمله اموری است که در مکتب اسلام اصیل که بر مبنای قوانین و سنت های الهی شکل گرفته، بر عهده ی خواست مردم گذاشته شده است . این مردم هستند که در پرتو اراده ی خویش، حکمران جامعه را تعیین می کنند . در این رابطه، اسلام، از هر گونه تحمیلی که منجر به استبداد و سلب اختیار از جامعه شود، دوری می جوید . همچنان که در قانون حاکم بر هستی، چنین ثبت شده است که تک تک افراد بشر در تعیین مسیر زندگی و سرنوشت خود، مختار هستند و هیچ گونه جبری بر آنان نیست، جامعه ی بشری هم در تعیین سلطان و ولی خویش که مسیر حرکت اجتماع را مشخص می کند، مختار است . البته لازم به یادآوری است که هیچ گاه، تعلق اراده ی جمعی جامعه بر امری، دلیل بر حقانیت آن امر نیست .

بر همین اساس، ضروری ترین امر، قبل از تشکیل هر نوع حکومتی در جامعه، فراهم کردن زمینه ها و بسترهای متناسب با آن حکومت، جهت پذیرش مردمی است; چرا که ساختار حکومت مطلوب مردم، در جامعه به نحوی شکل می گیرد که افکار عمومی اجتماع، تحمل پذیرش آن را داشته باشند . قرآن کریم در آیه ی یازدهم از سوره ی رعد هر گونه تغییر و تحول اساسی در جامعه را منوط به تحول جان انسان های آن جامعه می داند و این، نشان آن است که نظام نامه ی دگرگونی ها و انقلاب ها، پی ریزی شده بر اساس اراده ی انسان ها است، اراده ای که از حالات روحی متناسب با آنان، نشئت گرفته است . کلمه ی «حتی یغیروا ما بانفسهم » به این نکته اشاره دارد .

بی گمان مراد از «نفس » در این آیه شریفه، «شخص آدمی » که تشکیل یافته از پیکر و روح است، نمی باشد - چنان که در آیه 32 (23) سوره مبارکه مائده مورد اشاره قرار گرفته است - بلکه معنایی که از این کلمه در آیه یازدهم سوره رعد اراده شده، همان «روح » و «جان » انسان است که بدون بدن نیز به موجودیت خود ادامه می دهد و در مراحل مختلف زندگی حالات گوناگونی به خود می گیرد و همین امر سبب تغییر اندیشه ها و خواست ها به تناسب تغییر حالات روحی می شود . آن چه محل دقت می باشد، این است که «تغییر جان » در مرحله ی نخست، تغییر حالات روحی است . وقتی چنین تغییری در انسان انجام پذیرفت، بی تردید، تغییر نظام ارزشی را به همراه دارد و همین امر، در خواست های متناسب با خود را نیز به دنبال خواهد داشت و در ادامه، امواج این تغییر به جامعه و در نهایت به ساختار حکومت نیز تسری پیدا می کند .

این، امری است که از آغاز حکومت اسلام تا کنون به روشنی قابل مشاهده است . ما، به اندازه ی مجال این نوشتار، به دو نمونه ی تاریخی، اشاره می کنیم:

الف) حکومت رسول خداصلی الله علیه و آله

رسول خداصلی الله علیه و آله برای پی ریزی ارکان حکومت اسلامی در یثرب، نخست، زمینه ی پذیرش آن را با بیعت عقبه ی اول، در میان مردم آن سامان ایجاد فرمود (24) - بیعتی که مفاد آن، دایر مدار مسائل اخلاقی اسلام بود - و بعد از آن که مردم و سران قبایل - که نبض اجتماع را به دست داشتند - آمادگی خویش جهت پذیرش بیش تر احکام اسلام را نشان دادند، آن حضرت با پیمان عقبه ی دوم، ارکان حکومت اسلامی را پایه گذاری کردند . (25)

ب) حکومت حضرت علی علیه السلام

بعد از رحلت پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله نیز ساختار حکومت و تعیین حاکمان جامعه، به گونه ای شکل گرفت که اراده ی مردم در آن دخیل بود . با اینکه بدون هیچ مبالغه ای می توان گفت، همه ی مردم یقین داشتند که جانشین بر حق رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم)، حضرت علی ( علیه السلام) است و هیچ کس مانند او لیاقت و شایستگی به دست گرفتن زمام امور مسلمانان را ندارد، اما از آن جا که به علل گوناگون، عزم خویش را بر قبول حاکمیت آن حضرت، جزم نکردند، حضرت علی ( علیه السلام) با تمام شایستگی، خانه نشین شد .

جناب سلمان فارسی، رحمه الله، در ضمن گزارشی از اوضاع جامعه ی مدینه، پس از رحلت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم)، علت روی کار نیامدن امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) را چنین بیان می کند:

. . . و کان علی ابن ابی طالب ( علیه السلام) لما رای خذلان الناس له و ترکهم نصرته و اجتماع کلمة الناس مع ابی بکر و طاعتهم له و تعظیمهم له، جلس فی بیته (26) ; هنگامی که حضرت علی ( علیه السلام) بی اعتنایی مردم نسبت به خویش را مشاهده کرد و دید که ایشان از یاری اش کناره گیری کردند و همگی به گرد ابوبکر جمع شدند، و سر به طاعت و بزرگداشت او فرود آوردند، ناگزیر شد که در خانه بنشیند و زمام حکومت را واگذارد .

این، در حالی است که وقتی بعد از گذشت بیست و پنج سال، امیرالمؤمنین ( علیه السلام) زمام حکومت و امور جامعه را به دست گرفت، طی سخنانی شیوا، یکی از عمده ترین علت های آن را حضور مردم و خواست جامعه ی معاصر معرفی کرد و فرمود:

. . . فما راعنی الا والناس کعرف الضبع الی، ینثالون علی من کل جانب، حتی لقد وطی ء الحسنان، وشق عطفای، مجتمعین حولی کربیضة الغنم . . . (27) ; ازدحام فراوانی که مانند بال های کفتار بود، مرا به قبول خلافت وا داشت . آنان، از هر طرف مرا احاطه کردند، چیزی نمانده بود که دو نور چشم ام، دو یادگار پیغمبر، حسن و حسین ( علیهماالسلام) زیر پا لگدمال شوند! چنان جمعیت به پهلوهایم فشار آورد که سخت مرا به رنج انداخت و ردایم از دو جانب پاره شد! مردم، همانند گوسفندانی گرگ زده که دور چوپان جمع شوند، مرا در میان گرفتند . . .

و در قسمت دیگری از همین خطبه می فرماید:

. . . لولا حضور الحاضر . . . لالقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها . . . ; اگر نه این بود که جمعیت بسیاری گرداگردم را گرفتند . . . هر آینه، مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می کردم و آخر آن را با جام آغازش سیراب می کردم . . .

آری! همان زمینه ی اجتماعی و اراه ی عمومی مردم که باعث شد آن حضرت بیست و پنج سال از اداره ی امور جامعه کنار بنشیند، در زمان دیگری، سبب شد که حجت خدا، حجت را بر خویش تمام شده بیابد و وظیفه را در ورود به عرصه ی حکومت بداند .

زمینه های اجتماعی و دولت حضرت مهدی ( علیه السلام)

با این بیان روشن شد که سنت و قانون الهی بر جوامع بشری چنین مقرر گشته که سرنوشت هر جامعه ای بسته به رویکرد و اراده ی آن جامعه باشد، بدین معنا که اراده ی جمعی مردم سبب پدید آمدن زمینه ها و بسترهایی می شود که این زمینه ها فضای متناسب با خود را به دنبال می آورند و در نتیجه، سرنوشت جامعه به گونه ای رقم می خورد که فضای حاکم بر جامعه مقتضی آن است و از آن جا که لازمه ی هر قانونی، قابلیت تکرار آن است، بدین معنی که هر گاه سبب محقق شود، اقتضای قانون، آن است که مسبب و نتیجه نیز تحقق یابد، در می یابیم که اگر انسان های صالح و پاک سیرت به دنبال برقراری حکومت جهانی عدل گستری هستند که ریشه ی هر گونه ظلم و ستم را برکند و پرچم زیبای ولایت الله را در سراسر گیتی به اهتزاز درآورد، باید در نخستین گام زمینه های اجتماعی لازم را فراهم سازند; چرا که آخرین پیشوای الهی انسان ها، به منظور هدایت مردم به سر منزل و کمال مطلوب، زمام چنین حکومت جهانی را به دست می گیرد، و این امر در صورتی امکان خواهد داشت که مردم آماده ی بهره گیری از این هدایت الهی باشند، و در صورتی که چنین زمینه مساعدی در اجتماع وجود نداشته باشد و مردم در مقام پذیرش دستورهای هدایت کننده ی آن امام همام نباشند، ظهور پیشوای آسمانی و منجی امت ها در میان چنین مردمی، ثمری نخواهد داشت، همان طور که وجود حضرت علی ( علیه السلام) در میان مردم زمان خود، بدون و جود زمینه ی مساعد برای بهره گیری از هدایت های آن حضرت، نتیجه ای به دنبال نداشت .

در برخی از روایات، با زبان خبر از آینده، به این زمینه سازی اشاره شده است . از جمله ی آن ها حدیثی است از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) که در آن چنین آمده:

یخرج اناس من المشرق، فیوطؤون للمهدی یعنی سلطانه (28) از مشرق زمین، مردمانی خروج می کنند و زمینه ساز حاکمیت مهدی موعود ( علیه السلام) می گردند .

همان طور که ملاحظه می شود، پیام آور خدا با این بیان نورانی، در ضمن خبر از آینده، ظهور مهدی موعود ( علیه السلام) را مترتب بر فراهم بودن زمینه های لازم جهت حکومت و سلطه ی آن حضرت بر کره ی خاکی می داند و این در حالی است که هر انقلاب و حکومتی که برای هدفی معین برپا می شود، در صورتی امکان پیروزی دارد که زمینه ی آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع به طور کامل آماده و مهیا باشد .

یکی از عوامل و زمینه های مهم پیروزی، آن است که عموم ملت، خواهان آن حکومت باشند و اراده ی جمعی ایشان بر تایید و پشتیبانی آن قرار گرفته باشد، و از آن جا که حکومت حضرت مهدی ( علیه السلام) یک حکومت جهانی است، به تبع، مساعد بودن زمینه ی عمومی جهان را نیز می طلبد .

در ادامه، به برخی از نشانه های فراهم آمدن این زمینه اجتماعی اشاره می کنیم:

1 - محبوبیت اجتماعی

در دوران پیش از ظهور که یاس، سایه ی سیاه خویش را بر وجود بشریت می گستراند، خصیصه ی آینده نگری انسان، حس امید را، ناخودآگاه، از دل انسانیت های مدفون می رویاند و آدمی را به «روزی دیگر» بشارت می دهد .

بی گمان، نسلی که دچار یاس ها و سرخوردگی ها است، در پی دیدن روزی خواهد بود که تمامی استعدادهای نهفته اش شکوفا شود، و همه ی انسان ها در پهنه ی زمین به جایگاه حقیقی شان برسند .

رهاورد بررسی ها نشان می دهد که تمام تلاش امامان هدایت ( علیهم السلام)، در این جهت مصروف می شده که در زمانی که یاس از دنیا و حاکمان آن بر شیعیان سیطره پیدا می کرده، مراقب باشند تا نه تنها این ناامیدی به ناحیه ی رحمت الهی سرایت نکند، بلکه چراغ امید به کارسازی و فرج و گشایش امور از جانب پروردگار متعال را در دل پیروان شان فروزان تر کنند . در روایتی از امام هشتم ( علیه السلام) چنین رسیده:

ما احسن الصبر، وانتظار الفرج . . . فعلیکم بالصبر; فانه انما یجیی ء الفرج علی الیاس . . . ; (29) چه نیکو است صبر و انتظار گشایش امور را کشیدن . . . پس بر شما است که صبر پیشه کنید; به درستی که فرج، آن گاه می آید که ناامیدی فراگیر گشته باشد .

در فضای مالامال از یاس و ناامیدی و سرخوردگی انسان ها، آشنایی با آینده ی سبز و پر نشاط از مجرای بشارت ها و پیش بینی های قطعی و تخلف ناپذیر انبیا و اولیای الهی، آدمی را در پی رسیدن به منجی و مصلحی حقیقی می دارد . این حالت، در مرحله ی نخست، «تمایلی » بیش نیست، اما با شناخت بیش تر نسبت به اوصاف متعالی و آرمانی آن مصلح موعود و حکومت اش، در کنار رویارویی با واقعیت های وحشت ناک و تلخ و نابه هنجار عصر پیش از ظهور، رفته رفته به «محبت » و «دوست داشتن » به رکن اصلی آن حکومت اصلاح گر، یعنی قائد و رهبر نهضت، مبدل می شود . این جا است که این سخن در جای گاه معنا و مفهوم واقعی خویش قرار می گیرد:

«انه لایخرج حتی لایکون غائب احب الی الناس منه، مما یلقون من الشر (30) ; به درستی که [مهدی موعود ( علیه السلام)] قیام نمی کند تا زمانی که هیچ غایبی نزد مردم محبوب تر از وی نباشد . و این به خاطر شرارت ها و ناروایی هایی است که مردم دیده اند .

اهمیت عنصر محبوبیت اجتماعی تا به آن جا است که وقتی به تاریخ می نگریم، هیچ حکومتی را نمی یابیم که گفته باشد: «متکی بر ستم و سرکوب، بر مردم اعمال حاکمیت می کند .» .

محبوبیت اجتماعی که آمد، به دنبال خود مقبولیت را می آورد و با آمدن مقبولیت، مردم، ملتمسانه، حاکم را بر اعمال حکومت بر خویش دعوت می کنند . نمونه ی بارز این مطلب را در ماجرای بیعت مردم با حضرت علی ( علیه السلام)، مشاهده می کنیم . (31)البته، متون رسیده درباره ی نحوه ی بیعت مردم با حضرت مهدی ( علیه السلام) نیز خالی از این معنا نیست . (32)

به خاطر فراهم بودن همین زمینه ی اجتماعی مناسب، وقتی امام عصر ( علیه السلام) ظهور می کند، مردم، با تمام خوش حالی و در نهایت احترام، از آن حضرت استقبال می کنند . مرحوم سید بن طاووس، رحمه الله، در نقلی چنین آورده:

لایخرج المهدی حتی یقتل النفس الزکیة . فاذا قتلت النفس الزکیة غضب علیهم اهل السماء و اهل الارض، فاتی الناس المهدی و زفوها الیه ما تزف العروس الی زوجها لیلة عرسها (33) ; حضرت مهدی ( علیه السلام) قیام نمی کند تا زمانی که نفس زکیه به شهادت می رسد . پس هنگامی که نفس زکیه کشته شد، اهل آسمان و زمین، بر قاتلان او خشم ناک می شوند . در این هنگام است که مردم، گرد مهدی ( علیه السلام) جمع می شوند، و او را همانند عروسی که شب زفاف به سوی خانه ی شوهر می برند، برای حکومت می آورند .

بی گمان تعبیر «زفوها الیه . . .» حاکی از اشتیاق شدید مردم به حکومت حضرت مهدی ( علیه السلام) و فراهم بودن زمینه ی بی نظیر اجتماعی قبل از ظهور است که به هنگام ظهور، این گونه از حکومت آن حضرت استقبال می شود . و همانطور که از متن روایت ظاهر است این زمینه ی اجتماعی پس از بروز ظلمی آشکار که در قالب شهادت نفس زکیه پدید آمده، در جامعه ایجاد می گردد، بر همین اساس می توان علت رویکرد مردم به حکومت مهدوی را در ادامه سرخوردگی ایشان از ظلم و فساد دیگران ارزیابی کرد .

مرور روایاتی که در این باره وارد شده اند به ما می نمایاند که عنصر محبوبیت، در بستر سازی برای حکومت حضرت مهدی ( علیه السلام)، از جایگاه ویژه ای برخوردار است . در بیانی از قتاده چنین رسیده است:

المهدی خیرالناس . . . محبوب فی الخلایق . . . (34) ; حضرت مهدی ( علیه السلام) بهترین مردم است . . . او، محبوب نزد خلایق است .

در تعبیر دیگری از اهل سنت این طور آمده است:

اذا نادی مناد من السماء: «ان الحق فی آل محمد» ، فعند ذالک یظهرالمهدی علی افواه الناس و یشربون حبه فلایکون لهم ذکر غیره;(35) هنگامی که ندا دهنده ای از آسمان فریاد زند: «حق در آل محمد ( صلی الله علیه و آله وسلم) است .» ، پس در آن زمان مهدی ظاهر می شود و محبت او در دل مردم جای می گیرد به طوری که در یاد هیچ کس، غیر او نخواهد بود .

در نقل دیگری، مقدار اشتیاق مردم به آن حضرت، با تشبیه به شدت شوق و دل بستگی شتر ماده ای به فرزندش بیان شده:

. . . فیبلغ المؤمنین خروجه فیاتونه من کل ارض، یحنون الیه کما تحن الناقة الی فصیلها . . . ; (36) هنگامی که خبر خروج حضرت مهدی ( علیه السلام) به انسان های مؤمن می رسد، از هر سرزمینی به سوی او روانه می شوند و با اشتیاق به سوی او می شتابند، همان طور که شتر ماده به طرف فرزند خود می رود .

2 - عطش و شیفتگی

انسانی که برای رسیدن به سعادت و خوش بختی به هر دری زده و هر راهی را پیش رو گرفته، اما هر چه بیش تر تلاش کرده، بسته بودن درها و بن بست بودن راه ها برای اش یقینی تر گشته است، اشتیاق به برپایی حکومت منجی موعود ( علیه السلام) در وجودش شعله ورتر می شود . تداوم این حالت، روح آدمی را به مرحله ای جدید می رساند که آن، عطش و شیفتگی است . اگر در جامعه ی بشری، این عطش پدید آید، مرحله ای مهم از زمینه های اجتماعی ظهور، فراهم شده است .

شاید بتوان سبب تکرار جمله ی «یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما» را در همین نکته دانست; چرا که بشر، از روزی که پا به عرصه ی زمین گذاشته و در پرتو زندگی اجتماعی خود، برای پیشبرد اهداف انسانی خویش، سر به فرمان حاکمان و زمامداران نهاده است، امیدوار بوده که این حاکمان زورمند جلو تعدیات را بگیرند و جامعه ای صالح و به دور از هر گونه ظلم و ستم پیدا و پنهان بسازند، اما نه تنها به این خواسته ی برخاسته از عمق جان خویش نرسیده، بلکه روز به روز شاهد گسترش ظلم و ستم های گوناگونی بوده است . از این رو، هر گاه که با پدیده ی ناروایی روبه رو می شود، از اعماق وجود آرزوی درک روزگاری را می کند که با روی کارآمدن مردی الهی، روح عدالت در کالبد جامعه ی بشری دمیده شود . این، همان زمینه ی مساعد و بستر مناسب برای پذیرش حکومت جهانی حضرت مهدی موعود ( علیه السلام) است که باید در وجود تمامی جامعه ی بشری رسوخ کند .

هر چند که روبه رو گشتن با پدیده ی نابه هنجار ظلم و جور، انسان را از سویی آزرده خاطر و رنجور می کند، اما از سوی دیگر، نور امید و عطش زندگی در آینده ای حتمی و موعود را که اثری از ظلم و جور نخواهد داشت در دل او فروزان می کند و همین امر سبب می شود تا لحظه به لحظه، محبت و دوستی و انس با حضرت مهدی ( علیه السلام) و حکومت او در جان آدمی شدت یابد، و رفته رفته این شدت به عطش و شیفتگی مبدل شود .

در روایتی از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم)، چنین آمده:

«ینزل بامتی فی آخرالزمان بلاء شدید من سلطانهم لم یسمع ببلاء اشد منه حتی تضیق علیهم الارض الرحبة حتی تملاء الارض جورا و ظلما، لایجدالمؤمن ملجا یلتجی ء الیه من الظلم، فیبعث الله عزوجل رجلا من عترتی فیملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض (37) ; در آخر الزمان، بر امت من، بلای شدیدی - که تا آن زمان بلایی شدیدتر از آن شنیده نشده - از جانب سلطان و حاکم ایشان وارد می شود، به حدی که زمین با آن همه گستردگی اش بر آنان تنگ می شود و مالامال از ستم آشکار و پنهان می گردد . انسان مؤمن، پناهگاهی پیدا نمی کند که بدان پناه برد . در این وقت است که خداوند عزوجل، مردی از خاندان مرا بر می انگیزد تا زمین را پر از قسط و عدل سازد، همان طور که لبریز از ظلم و جور گشته بود، به طوری که ساکنین آسمان و زمین، از وی راضی می شوند .

این روایت، به روشنی، نشان می دهد که دوری جامعه از رهبر الهی عادل، و گرفتار آمدن آن در چنگال سردمداران بیدادگر، موجب بروز ظلم و فساد در همه ی زمینه ها می شود و همین فساد، باعث سختی و مشکلی و پدید آمدن تنگناهای غیر قابل رفع در زندگی بشر می گردد . در نتیجه، سبب تشنگی انسان های مؤمن به ظهور مصلح واقعی می گردد .

از حدیفه، درباره ی وضعیت جامعه ی بشری در هنگام قیام حضرت مهدی ( علیه السلام) چنین رسیده:

. . . انه لایخرج حتی لایکون غایب احب الی الناس منه مما یلقون من الشر; (38) به درستی که [مهدی موعود ( علیه السلام)] قیام نمی کند تا زمانی که هیچ غایبی نزد مردم محبوب تر از وی نباشد، و این به خاطر شرارت ها و ناروایی هایی است که به مردم رسیده است .

3 - اضطرار

از بررسی روایات می توان چنین به دست آورد که «اضطرار» ، تبلور فراهم آمدن همه ی آمادگی ها و زمینه ها است . انسان مضطر، دنیا را باتمام وسعت اش، تنگ احساس می کند و زرق و برق فریبنده ی ظاهر قدرت های شیطانی، او را غافل نمی کند . بر عکس، انسان هایی که زندگی در کاخ های سر به فلک کشیده و بهره مندی از مال و منال فانی و عیش و نوش زودگذر دنیا، خط پایان آرزوهایشان را ترسیم کرده است، کجا به دنبال جای گاهی در کنار مهدی موعود ( علیه السلام) خواهند بود؟

انسانی که خود را یافت و ارزش جان خویش را بیش تر از آن دید که در چند روزه ی دنیا تباه اش سازد، قدم نهادن در خیمه ی محبوب دل ها و زندگی در روزگار شیرین ظهور را پایان آرزوهایش قرار می دهد و این حالت، نه فقط یک آرزوی بی ریشه، بلکه فراتر از عطشی است که جان آدمی را به لرزه در می آورد و لحظه به لحظه او را در پی رها شدن از وضعیت کنونی می دارد .

در کلامی که از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) پیش از این نقل شد این نکته، نمایان است . آن حضرت فرمود:

ینزل بامتی فی آخر الزمان بلاء شدید من سلطانهم لم یسمع ببلاء اشد منه حتی تضیق علیهم الارض الرحبة حتی تملا الارض جورا و ظلما لایجد المؤمن ملجا یلتجی ء الیه من الظلم، فیبعث الله عزوجل رجلا من عترتی . . . (39) ; در آخر الزمان، بر امت، من بلای شدیدی - که تا آن زمان بلایی شدیدتر از آن شنیده نشده - از جانب سلطان و حاکم ایشان وارد می شود، به حدی که زمین با آن همه گستردگی اش بر آنان تنگ می شود و مالامال از ستم آشکار و پنهان می گردد . انسان مؤمن، پناهگاهی پیدا نمی کند که بدان پناه برد . در این وقت است که خداوند عزوجل، مردی از خاندان مرا بر می انگیزد . . . .

در این بخش از حدیث شریف، ظهور حضرت مهدی ( علیه السلام) بر این مترتب شده که انسان مؤمن بیابد که هیچ پناهی برای او وجود ندارد!

از این سخن، چنین استفاده می شود که زمینه ی اجتماعی که عامل فرا رسیدن زمان ظهور است، وقتی کار ساز است که همراه خواست قلبی انسان های مؤمن، باشد . به عبارت دیگر، انسان های منتظر، باید به مرحله ای برسند که به تحقیق یقین کنند برای نجات از گرداب مهالک، هیچ پناهی جز حکومت مهدی آل محمد، ( علیهم السلام) نیست .

این، مطلبی است که با تعبیرهای گوناگونی در روایات مورد تایید قرار گرفته در روایتی ابوسعید خدری از وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) چنین نقل می کند:

تاوی الیه امته کما تاوی النحل الی یعسوبها (40) ; امت حضرت مهدی ( علیه السلام) به سوی او پناه می برند، همان طور که زنبور [از ترس دیگران] به ملکه ی خویش پناه می برد .

بنابراین، رسیدن جامعه به مرحله ای که در آن، همه ی مردم یک دل و یک صدا، خواهان حکومت حضرت مهدی ( علیه السلام) باشند و با تمام وجود، اضطرار خویش به حضرت اش را فریاد زنند و آماده ی یاری و جانبازی در رکاب او برای رسیدن به اهداف والای وی باشند، از جمله عواملی است که توقع ظهور، بدون آن، امری است نه چندان نزدیک به واقع .

بر همین اساس است که وجود مبارک اش در توقیع شریف چنین می فرماید:

ولو ان اشیاعنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تاخر عنهم الیمن بلقائنا، ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حق المعرفة وصدقها منهم بنا (41) ; اگر دل های شیعیان ما - که خدا بر طاعت خویش موفق شان دارد - بر وفای به عهدی که بر آنان بود، متحد و استوار می بود، هرگز یمن دیدار [و همنشینی] ما از ایشان به تاخیر نمی افتاد و به تحقیق که خوش بختی دیدار ما با معرفتی ثابت و پا برجا به سوی آنان روی می آورد .

این، در حالی است که اگر زمینه مردمی مناسب، به وجود نیاید، به طور کلی، جامعه، لیاقت و قابلیت بهره مندی از این نعمت بس بزرگ الهی را به دست نمی آورد; چرا که قانون حتمی الهی این گونه استقرار یافته که نعمت و رحمت خداوند بر حسب اقتضای محل و بر وفق استعداد و متناسب با قابلیت دریافت کننده، فرود آید . (42) ظهور زمامدار عادلی مانند امام زمان ( علیه السلام)، بزرگ ترین نعمتی است که تا کنون هیچ امتی لیاقت دریافت آن را نداشته و اگر قرار باشد که آن حضرت بدون وجود زمینه ی لازم اجتماعی ظهور کند، به تحقیق که از مردم همان چیزی را خواهد دید که دیگر پیشوایان الهی دیدند و همین مردمی که در صورت ایجاد زمینه ی پذیرش حکومت امام زمان ( علیه السلام) از یاران و هواداران آن حضرت می شوند، در صورت عدم وجود زمینه ی لازم در میان شان، آلت دست حاکمان جایر و ستم پیشه گشته و علیه آن امام همام به مقاومت بر خواهند خواست!

بنابراین، یکی از مهم ترین زمینه های ظهور امام زمان ( علیه السلام)، و بر پایی حکومت عدل جهانی، فراهم آمدن بستر اجتماعی لازم است . و در همین راستا، یکی از با اهمیت ترین وظایف انسان های صالحی که در انتظار برپایی دولت کریمه ی امام عصر (ارواحنالتراب مقدمه الفداء) هستند، این است که زمینه های اجتماعی لازم برای پذیرش و درخواست حکومت حضرت مهدی ( علیه السلام) را در میان توده های مردم پدید آورند .

فصل سوم - وجود یاران کارامد

الف) ضرورت وجود یاران

روشن است که مهم ترین وظیفه ی دولت امام مهدی ( علیه السلام) ریشه کن کردن ستم و ستمگران از سطح جامعه و ساختن جامعه ای پاک و با طراوت در سراسر کره ی زمین است . و نیز روشن است که پاک سازی چنین جامعه ای از لوث وجود پلیدی های ناشی از دوری انسان ها از کرامت انسانی خویش، آن هم بدون هیچ گونه سستی و کوتاه آمدن در اجرای دستورهای حیات بخش خدایی، مستلزم درگیری با پایگاه های سلطه ی اهریمنانی است که منافع خویش را فقط در دل سیاه جامعه ی دور از اولیای خدا یافته اند .

اصلاح چنین جامعه ای که لبریز از بیدادگری و فساد است، کاری بس دشوار خواهد بود; زیرا، همان طور که در گذشته بدان اشاره شد، قلم قضای الهی چنین مقدر کرده که امام ( علیه السلام) برنامه های خود را از راه های عادی و در چهارچوب ملاک ها و قانون های طبیعی به اجرا در آورد که یکی از آن ها پیشرفت دین و آیین خدا از طریق یاری بندگان صالح است .

از طرفی، اداره ی جامعه ای رهیده از بندهای بردگی شیطان پرستان، آن هم به گستردگی تمام زمین، دولتی قوی و کارآمد می طلبد، دولتی که تشکیل یافته از یاران و دست یارانی ویژه باشد، یاورانی نستوه و خستگی ناپذیر که از هر جهت شایستگی های لازم برای تحمل مبارزات طاقت فرسای اولیه و سختی های اداره ی جامعه ی پس از ظهور را داشته باشند تا در کنار ایشان، ناهمواری ها، هموار گردد و آن رهبر یگانه از بیابان غربت و تنهایی رها شود و زمین را لبریز از عدل و داد کند .

این، مطلبی است که علاوه بر برخورداری از پشتوانه ی عقلی، در برخی از روایات هم مورد اشاره قرار گرفته است . فضیل بن یسار(43) از امام صادق ( علیه السلام) نقل می کند که درباره حضرت مهدی ( علیه السلام) فرمود:

له کنز بالطالقان ما هو بذهب ولافضة . . . ، و رجال کان قلوبهم زبرالحدید . . . بهم ینصرالله امام الحق; برای حضرت مهدی ( علیه السلام) گنجی است در طالقان که از جنس طلا و نقره نیست . . . مردانی هستند که استواری دل هایشان برای دین خدا، همانند آهن است . . . خداوند متعال، به دست ایشان، امام و پیشوای حق را یاری می کند .

در حدیث دیگری مفضل بن عمر از امام ششم، حضرت جعفر بن محمدصادق ( علیه السلام)، روایت می کند که آن حضرت فرمود: وقتی امام مهدی ( علیه السلام) ظهور می کند، از جمله اوصافی که برای یاران خویش، هنگام فراخواندن ایشان، بیان می کند، این صفت است: «ومن ذخرهم لنصرتی . . . ای کسانی که خداوند شما را برای یاری و نصرت من ذخیره کرده است » . (44)

در روایتی از اهل سنت آمده است:

عن ابی جعفر قال: یظهر المهدی فی یوم عاشوراء . . . ، قائم بین الرکن والمقام، و جبریل عن یمینه ومیکائیل عن یساره، و تصیر الیه شیعته من اطراف الارض تطوی لهم طیا حتی یبایعوه، فیملاء بهم الارض عدلا، کما ملئت جورا و ظلما (45) ; مهدی ( علیه السلام) در روز عاشورا ظهور می کند . . . او، کنار خانه ی خدا بین رکن و مقام می ایستد . جبرییل، در سمت راست او، و میکاییل، در سمت چپ او قرار می گیرد . شیعیان او، از مناطق مختلف (گوشه و کنار) زمین به سوی او روانه می شوند، به گونه ای که گویا زمین زیر گام هایشان حرکت می کند، تا این که با او بیعت می کنند . او، با کمک ایشان، زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که مالامال از ستم آشکار و نهان گشته بود .

همان طور که مشاهده می شود، در این دو روایت شریف، تصریح شده است که امام زمان ( علیه السلام) با کمک یاران با وفایش، زمین را پر از عدل و داد می کند . و باید دانست که این، مسیری است که با مرور کردن تاریخ و بررسی سرگذشت اولیای خدا در امت های پیشین، به روشنی، به ما رخ می نمایاند . آری! سنت الهی برای پیشبرد اهداف دین و آیین حق، بر پایه ی یاری و مدد رسانی انسان های صالح به اولیای الله استوار شده است .

اکنون، با مروری کوتاه بر تاریخ، موضع مرکزی مسئله ی «استنصار» را در دعوت برخی از انبیا و اولیا مورد توجه قرار می دهیم .

ب) نیاز پیامبران به یاران

1 - حضرت لوط (علی نبیناو آله و علیه السلام)

لوط، آن پیامبر عظیم الشان خداوند، با آن که فرستاده ی خدا بود و حقانیت خویش را بر مردم از طریق معجزه ثابت کرده بود، ولی برای مبارزه با فرومایگان قوم خویش، آرزوی داشتن هم پیمانانی را کرد تا با تکیه بر ایشان بر منحرفان لجوج چیره گردد . آیه ی هشتاد سوره ی مبارک هود، حاکی از آرزوی او است که می فرماید:

«قال لو ان لی بکم قوة او آوی الی رکن شدید» ; ای کاش مرا به شما اقتداری بود یا آن که از شر شما به رکن محکمی پناه می بردم .

بی گمان سخن از یاوران گفتن با تعبیر «قوت و قدرت، و رکن محکمی که تکیه گاه پیامبر خدا» باشد، نشانه ی اهمیت و جایگاه رفیع نیروهای مدد رسان در مقام رویارویی با دشمنان است . (46) علاوه بر آن که باید توجه داشت که این سخن حضرت لوط (علی نبیناو آله و علیه السلام) نه فقط آرزوی او در برهه ای از زمان که فریاد استنصار و یاری طلبی تمام انسان هایی است که در جهت پیشبرد جامعه ی بشری به سوی اهداف والای الهی، روزها و شب های عمر خویش را سپری کرده اند .

سرگذشت لوط، نه یک داستان که سنت جاری خداوند در حق تمامی پیشوایان هدایت در میان امت های خویش است .

2 - حضرت موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام)

در سرگذشت حضرت موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) می بینیم که بلافاصله، بعد از مبعوث شدن به رسالت، دست به درگاه پروردگار متعال بلند کرده و از او یاری کننده ای را طلب می کند که در به انجام رساندن آن مسئولیت عظیم یاری اش کند:

«قال رب . . . واجعل لی وزیرا من اهلی هارون اخی اشدد به ازری واشرکه فی امری » (47) موسی عرض کرد: «پروردگارا! . . . و از اهل بیت من، یکی را وزیر و معاون قرار بده، که او برادرم هارون است، و به وسیله ی او پشت مرا محکم کن، و او را در انجام دادن کارهایم با من شریک کن .» .

علامه ی طباطبایی، رحمه الله، ذیل این آیات شریف چنین می فرماید:

«وزیر» از ماده ی «وزر» به معنای «بار سنگین » است . وزیر را از آن جهت وزیر نام نهادند که او سنگینی مسئولیت ملک را تحمل کرده و به دوش می کشد . . . و موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) بدان جهت از خداوند متعال درخواست وزیر کرد که مسئولیت او دارای جوانب گسترده و پراکنده ای بود و او به تنهایی توانایی بر آمدن از عهده ی آن را نداشت، لذا نیازمند وزیری بود که او را یاری کرده و مقداری از مسئولیت را بر عهده بگیرد و موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) را پشتیبانی کند تا اندکی از سنگینی کار موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) کاسته شود .

در تایید همین مطلب، جمله ی «اشدد به ازری واشرکه فی امری » در ادامه ی آیات، به منزله ی تفسیر و بیانی است برای درخواست وزیر . این آیه، مسئولیت وزیر را بیان کرده است . (48)

این آیات، به صراحت، اهمیت جایگاه یاوران کارامد در مسیر پی ریزی یک حرکت و نهضت ضد شیطانی در برابر سردمداران ستم را بیان می کند و ره پویان طریق هدایت بشری را به لزوم برخورداری از تشکیلاتی که توانایی بدوش کشیدن بخشی از سئولیت سنگین رهبری یک نهضت انقلابی را داشته باشد، متذکر می شود .

3 - حضرت عیسی (علی نبیناو آله و علیه السلام)

حضرت عیسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) نیز در گردش همین قانون حتمی پروردگار، رویاروی قوم حق ناشناس یهود قرار گرفت و برای پشت سرگذاشتن دشمنی های ایشان، ندای یارخواهی سرداد .

جمعیت یهود که قبل از آمدن عیسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) طبق بشارت های پیامبر خویش حضرت موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام)، در انتظار ظهور مسیح بودند، هنگامی که ظهور وی را در تضاد با منافع جمعی از ستمگران بنی اسراییل دیدند، از او روی برگرداندند و تنها عده ای محدود، گرد او حلقه زدند .

عیسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) پس از دعوت مستدل و متقن، دریافت که گروه یهود اصرار در مخالفت و انکار و کج روی دارند، لذا در صدد جمع آوری یاورانی بر آمد که پشتوانه ی حرکت انقلابی وی را تامین کنند، یاورانی که هم خود پاک باشند و نورانی و هم برای بیرون کشیدن دیگران از مرداب مهالک دنیوی کوشش کنند، لذا صدا زد: ««من انصاری الی الله » (49) کیست که از آیین خدا حمایت کرده و از من دفاع کند .» . حواریون در پاسخ عرض کردند: ««نحن انصارالله » (50) ; ما یاوران خدا هستیم .» ، و در مسیر یاری مسیح (علی نبیناو آله و علیه السلام) با دشمنان به مبارزه برخاستند، تا این که گروهی از بنی اسراییل به ایشان پیوسته و عده ای دیگر بر کفر خویش باقی ماندند . «فآمنت طائفة من بنی اسرائیل و کفرت طائفة » (51) .

افزون بر این، خداوند تبارک و تعالی در ابتدای آیه ی چهاردهم سوره ی مبارک صف، تمام اهل ایمان را به یاری خویش فرا می خواند: «یا ایها الذین ءامنوا کونوا انصارالله » ; ای اهل ایمان! یاران خدا باشید .

به راستی خداوندی که قوام هر قدرتی به قدرت او بسته است، چرا ندای استنصار و یاری طلبی سر می دهد؟ آیا جز این است که خداوند در مسیر امتحان و تمحیص امت ها این گونه دستورها را نازل می فرماید؟ آیا از این گونه آیات به این نتیجه نمی رسیم که هر ملتی به اندازه ای که از خویش لیاقت و قابلیت نشان دهد، نصرت و نعمت و رحمت دریافت می کند؟ آیا غیر از این است که اولیای برگزیده ی خدا که هدایت جامعه به دست ایشان است، با تکیه بر نیروی چنین یاورانی بار هدایت و سعادت انسان ها را به سر منزل مقصود می رسانند؟

بی تردید، قرآن مجید، با بیان این مطالب، در صدد پیوند دوران های گذشته با زمان حاضر است، و در حقیقت، پیوند فکری و فرهنگی نسل حاضر را با گذشتگان، برای درک حقایق، لازم و ضروری می داند; زیرا، از ارتباط و گره خوردن این دو زمان (گذشته و حال) وظیفه و مسئولیت آیندگان روشن می شود . در این آیات و نظایر آن ها، سنت های خداوند در اقوام گذشته، خود نمایی می کند که هرگز جنبه ی اختصاصی نداشته و به صورت یک سلسله قوانین حیاتی درباره ی همگان، گذشتگان و آیندگان، اجرا می شود .

4 - پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم)

با توجه به آن چه گذشت می یابیم یکی از ویژگی های انقلاب های توحیدی، این است که در کنار موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) ، هارون را داریم، در پیرامون عیسی (علی نبیناو آله و علیه السلام)، حواریون را، و در نهضت رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) افراد ساخته شده در دوران پنهانی و تنهایی را مانند علی مرتضی ( علیه السلام) که خداوند متعال در آیه ی چهارم سوره ی مبارک تحریم نقش وی در یاری کردن فرستاده ی خویش را متذکر شده و فرموده:

«فان تظاهرا علیه فان الله هو مولیه و جبریل و صالح المؤمنین والملائکة بعد ذالک ظهیر» ; اگر شما دو زن بر آزار پیامبر اتفاق کنید [هرگز بر او غلبه پیدا نخواهید کرد] ; زیرا خدا، یار و نگهبان او است و جبریل امین و مردان صالح و با ایمان و فرشتگان حق، یار و مددکار اویند .

به اتفاق مفسران شیعه و سنی، مصداق بارز و مستقیم «صالح المؤمنین » امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) است . گذشته از آن که نقش حیاتی آن حضرت در پشتیبانی رسول مکرم اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) در جنگها، درگیری ها، نشیب و فرازهای سخت و طاقت فرسای دوران خفقان مکه و روزهای پرالتهاب مدینه، بر کسی پوشیده نیست .

ج) نقش یاران در زندگانی امامان

در تاریخ امامان معصوم ( علیهم السلام) نیز نیازمندی به چنین پشتوانه ای را به صورت متعدد در دوره ی هر امامی مشاهده می کنیم . شواهد بسیاری وجود دارد که دلالت می کند بر این که اگر امامان ( علیهم السلام) پیروان نیرومند و یاران متعهد و کارایی داشتند، در برابر دشمنان دست به اقدامات نظامی می زدند و حکومت حق اسلامی را تشکیل می دادند، ولی این وظیفه را به طور نامعینی به تاخیر انداختند تا زمانی که فعالیت های فکری پیروان شان به بار بنشیند و ترجمان آگاهی سیاسی و مذهبی آنان شود تا در همین مسیر، بالاخره، یکی از امامان معصوم ( علیهم السلام) قادر شود با ابزار نظامی حکومت را به دست گیرد .

1 - حضرت علی ( علیه السلام)

در رابطه با حکومت حضرت علی ( علیه السلام) که بلافاصله بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) برپا نشد، در روایتی از فضل بن شاذان که به امام باقر ( علیه السلام) منتهی می گردد، چنین آمده است:

رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) به امیرمؤمنان علی ( علیه السلام) خطاب فرمود: «یا علی! ان قریشا ستظهر علیک ما استبطنته و تجتمع کلمتهم علی ظلمک و قهرک . فان وجدت اعوانا فجاهدهم، وان لم تجد اعوانا فکف یدک واحقن دمک; فان الشهادة من ورائک . واعلم ان ابنی ینتقم من ظالمیک و ظالمی اولادک و شیعتک فی الدنیا، و یعذبهم الله فی الآخرة عذابا شدیدا . » ; ای علی! همانا قریش، به زودی، علیه تو برخواهند خاست و به خاطر ظلم و غلبه بر تو، دست به دست هم خواهند داد . اگر یاورانی یافتی، پس به جهاد با ایشان برخیز، واگر نیافتی کسانی را که تو را یاری کنند، پس دست نگهدار و خون خویش را حفظ کن . به درستی که شهادت، در انتظار تو است . بدان که فرزند من [مهدی ( علیه السلام)] از ستمگران بر تو و بر فرزندان و شیعیان ات در دنیا انتقام خواهد گرفت، و خداوند در آخرت ایشان را به عذاب مبتلا خواهد کرد .

در این هنگام، سلمان فارسی از آن حضرت پرسید: «ای رسول خدا! (آن فرزندی که از دشمنان انتقام خواهد گرفت) کیست؟» . حضرت فرمود:

التاسع من ولد ابنی الحسین، یظهر بعد غیبته الطویلة، فیعلن امر الله ویظهر دین الله و ینتقم من اعداء الله و یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما (52) نهمین از فرزندان پسرم حسین ( علیه السلام) که بعد از غیبتی طولانی، آشکار می شود، پس امر خدا را ظاهر می گرداند و دین او را پیدا می سازد، و از دشمنان خدا انتقام می گیرد، زمین را پر از عدل و داد می کند، همچنان که لبریز از ظلم و جور شده است .

به راستی چرا امیرالمؤمنین ( علیه السلام) که خود «در کودکی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکند و شاخه های بلند درخت قبیله های بت پرستی را درهم شکست » (53) حال، برای ستاندن حق خویش، مامور می شود که اگر یاوری پیدا کرد اقدام کند؟

این حدیث شریف، به روشنی، بیان می کند که مسئولیت جلوگیری از ریخته شدن خون ولی خدا، بر عهده ی انسان های لایق و کارامدی است که توانایی حفاظت از جان امام خویش را داشته باشند . در پرتو وجود چنین یارانی است که حجت خدا مجال قد علم کردن در برابر دشمنان دین خدا را خواهد یافت . در صورت فقدان این عنصر حیاتی از پهنه ی زندگی سیاسی ولی خدا، او، مامور به سکوت است، حتی در مقابل اساسی ترین انحرافات پدید آمده در مسیر سعادت بندگان خدا، که خلافت و جانشینی رسول خدا باشد .

به راستی، چرا آن علی ( علیه السلام) که به فرموده ی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) «اگر مردم شرق و غرب عالم در در خطبه ی یکصد و هشتاد و یکم نهج البلاغه (55) ، پس از یاد مهدی موعود ( علیه السلام) لب به گلایه از اطرافیان خود می گشاید، با حال گریه دست بر محاسن سپیدش می زند و خاطره ی یاران با وفایش، عمار و ابن تیهان و ذوالشهادتین و . . . را زنده می کند؟ آیا پاسخ، جز این است که مردی چون علی ( علیه السلام) نیز برای دست یابی به اهداف بلند خویش، به یاورانی چون مالک اشترها که جان بر کف، در پی تحقق اهداف امام خویش هستند، نیازمند است؟

مرور خطبه های 27 و 69 و 70 و 96 و 181 نهج البلاغه (56) و نیز دقت در ماجراهای کوچک و بزرگ دوران حکومت امام اول ( علیه السلام) به ما می نمایاند که کمی اطرافیان لایق و کارامد، تاثیر زیادی در کوتاهی عمر دولت آن حضرت داشته است .

2 - امام حسن مجتبی ( علیه السلام)

تا کنون روشن گشت که در هر انقلاب و حکومتی، پس از رهبری، جریان اصلی مقاومت و اداره ی امور، بر عهده ی نیروهای مخلص و کارامدی است که بیش ترین فشار و بار حرکت را بر شانه کشیده و هسته ی مرکزی نظام را تشکیل می دهند .

آن چه از خلال روایات به دست می آید، این است که اگر امام دوم، حضرت حسن بن علی ( علیهماالسلام) اطراف خویش، چنین یاوران و مدیرانی را می یافت، دست از حکومت نوبنیان خویش نمی کشید . خیانت سه تن از سرلشکران آن حضرت و طاقت نیاوردن ایشان در مقابل سیم و زرهای معاویه لعنه الله که در نهایت منجر به ترک لشکرگاه امام خویش و پیوستن به سپاهیان دشمن شد، حاکی از سختی امتحاناتی است که شیعیان برای نشان دادن میزان پایداری و صداقت خویش نسبت به حق با آن روبه رو هستند، (57) آزمایشاتی که حکم غربال مدعیان طرفداری از حجت خدا را دارند، و در صورت سربلند بیرون آمدن از آن، حجت را بر ولی خدا، برای رویارویی با دشمنان تمام می کند .

مرور تاریخ زندگی امام حسن مجتبی ( علیه السلام) به ما نشان می دهد که عمده ترین علت در کناره گیری آن حضرت از میدان جنگ با معاویه لعنه الله، و واگذاری زمام حکومت به وی، نداشتن یاران با وفایی بود که آن امام مظلوم ( علیه السلام) را در مقابل دشمن نصرت دهند .

حضرت حسن بن علی ( علیه السلام) در کلامی نورانی علت قبول صلح را چنین بیان می فرماید: والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا، ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی و نهاری . . . (58) به خدا سوگند! من کار را به معاویه واگذار نکردم مگر به این دلیل که یاور نیافتم، و اگر می یافتم کسانی را که یاری ام می کردند، در طول شب و روزام با او می جنگیدم .

3 - امام حسین ( علیه السلام)

تاثیر فراوان برخورداری از یاران کارامد و هواداران استوار گام و مخلص، تا آن جاست که در بررسی تاریخ حضرت حسین بن علی ( علیهماالسلام) به این نتیجه می رسیم که وجود چنین یارانی، نقشی اساسی در ورود آن حضرت به میدان خونین دفاع از اصول شریعت، ایفا کرده است .

در نقلی، مهم ترین دغدغه ی جناب عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب کبری ( علیهاالسلام) در شب عاشورا، در رابطه با یاران امام حسین ( علیه السلام) بروز کرده . او، به آن حضرت عرض می کند:

اخی! هل استعلمت من اصحابک نیاتهم؟ فانی اخشی ان یسلموک عندالوثبة و اصطکاک اسنة; برادر جان! آیا از مقاصد و نیت های یاران ات آگاهی پیدا کرده ای؟ . من از آن می ترسم که ایشان تو را در سختی جنگ رها کنند .

سیدالشهداء ( علیه السلام) در پاسخ، گریست و فرمود:

اما - والله: - لقد نهرتم و بلوتهم و لیس فیهم الاشوش الاقعس، لیستانسون بالمنیة دونی استیناس الطفل بلبن امه; (59) به خدا سوگند! من ایشان را از خودم راندم و آزمایش کردم . در میان آنان، کسی که متکبر و فراری از کار باشد، نیست . به درستی که انس ایشان به کشته شدن پیش روی من، بیش تر است از انس طفل شیرخوار به شیر مادر .

آزمایش اطرافیان از سوی حضرت امام حسین ( علیه السلام)، حاکی از رابطه تنگاتنگ نحوه تصمیم گیری رهبر با موقعیت روحی و روانی و اخلاقی و اعتقادی یاران است . همان طور که اعلام برداشتن بیعت از ذمه اطرافیان در منازل مختلف سفر به کربلا، به خصوص در شب عاشوراء، خبر از آن می دهد که سیدالشهداء ( علیه السلام) به طور مستمر، در پی پاکسازی اطرافیان خود بودند تا در نهایت کسانی به عنوان یار در کنار آن حضرت باقی بمانند که ناب ناب و در بالاترین درجه خلوص باشند .

در بیان دیگری، آن حضرت یاران خویش را چنین توصیف می کند:

فانی لا اعلم اصحابا اوفی ولاخیرا من اصحابی (60) به درستی که من، یاران و همراهانی با وفاتر و بهتر از اصحاب خویش سراغ ندارم .

این، خود، نشانه ی آن است که بودن و نبودن چنین اصحابی، در تصمیم سازی برای رهبری یک نهضت پایدار، بسیار حایز اهمیت است . به درستی که عدم وجود یارانی جان بر کف در اطراف حضرت حسن بن علی ( علیهماالسلام) باعث شد تا حضرت اش رویارویی نظامی با معاویه لعنه الله را که به منزله ی به کارگیری آشکار تمام قوا برای ریشه کنی باطل و پی ریزی و حفاظت از حکومت حق است، امری نابه جا به شمار آورد، و در مقابل، وجود همین یاران هر چند اندک، پیرامون حضرت حسین بن علی ( علیهماالسلام)، عاملی مهم گشت تا قیام به شمشیر بهترین راه احیای آیین رو به افول اسلام ناب به حساب آید .

به راستی، آیا یاران حضرت مهدی ( علیه السلام) می توانند کم تر از یاوران سیدالشهداء ( علیه السلام) باشند که ظهر عاشورا، جسم خویش را سپر تیرهای بلا کردند تا حجت خدا، در امنیت، به اقامه ی نماز بپردازد؟ ضرورت عبرت آموزی از عمل کرد پیشینیان، طرح این پرسش را بایسته می کند که آیا اگر اهل کوفه به جای پایمال نمودن بیعت خویش با سبط پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم)، حضرت امام حسین ( علیه السلام)، بر عهد خویش درباره ی یاری آن حضرت، بر عهد خویش ثابت و استوار باقی می ماندند، آیندگان شاهد رقم خوردن صفحات تاریخ با چه محتوا و مطالبی بودند؟

4 - امام صادق ( علیه السلام)

بعد از شهادت امام سوم ( علیه السلام) نیز امامان دیگر، از این رکن اساسی غافل نبودند و بر حسب اقتضای زمان، در صدد تربیت مهره هایی بر آمدند تا در صورت تشکیل دولت حق الهی، ایفای نقش کنند و توانایی عهده گیری بخشی از مسئولیت نهضت را داشته باشند .

این برنامه، به طور پنهانی ادامه داشت تا آن که توقع زود هنگام برخی از یاران امام صادق ( علیه السلام) در برپایی حکومت ناب اسلامی به دست آن حضرت، سبب گشت تا حضرت اش ضمن پرده برداری از این استراتژی، ناکارایی اطرافیان را علتی مهم در عدم تشکیل حکومت اصیل توحیدی به دست خویش برشمرد .

در روایتی، وقتی که برخی از اصحاب امام ششم ( علیه السلام) به آن حضرت ابراز محبت کردند و با بیان کثرت جمعیت شیعیان، به صورت کنایه، از زمان قیام آن حضرت و تشکیل حکومت حق الهی می پرسند امام صادق ( علیه السلام) می فرماید:

«اما لوکملت العدة الموصوفة ثلاثمئة و بضعة عشر، کان الذی تریدون . . .» (61) ; آگاه باش! هرگاه آن عده ی وصف شده [که توانایی یاری ما را، در تشکیل دولت الهی دارند] به سیصد و اندی نفر برسند، آن زمان، آن چه شما در خواست می کنید، محقق خواهد شد .

در روایت دیگری، هنگامی که سدیر صیرفی وارد بر امام صادق ( علیه السلام) شده و عرض کرده: «والله ما یسعک القعود; به خدا سوگند! اکنون زمان نشستن شما نیست [بلکه باید قیام کنید و حکومت تشکیل دهید]» ، آن حضرت، علت این سخن سدیر را جویا می شود . وی در پاسخ می گوید: «لکثرة موالیک و شیعتک وانصارک . والله! لوکان لامیرالمؤمنین ( علیه السلام) مثل ما لک من الانصار والموالی والشیعة، ما طمع فیه تیم ولاعدی; به خاطر فراوانی دوستداران و پیروان و یاوران شما . به خدا سوگند! اگر امیرالمؤمنین ( علیه السلام) به اندازه ی شما کمک کار و دوستدار و پیرو داشت، هرگز قبایل قریش (تیم و عدی (62) ) در خلافت و حکومت طمع نمی کردند .» .

امام صادق ( علیه السلام) در ادامه، از تعداد یاران و موالیانی که سدیر از آنان سخن می گفت، پرسید . او در پاسخ می گوید: «تعداد آنان، صدهزار نفر است .» . حضرت با تعجب به گفته وی می نگرد، ولی او در جواب می گوید: «بلکه دویست هزار نفر» و در ادامه، برای تاکید بر این تخمین خویش اضافه می کند: «بله; حتی نیمی از مردم دنیا از یاران شما هستند .» . امام صادق ( علیه السلام) در پاسخ سدیر می فرماید: «بر تو است که به همراه ما به «ینبع » [نام روستایی در نزدیکی مدینه] بیایی » . . . در دنباله ی حدیث، سدیر می افزاید:

به همراه حضرت رفتم تا آنکه وقت نماز در سرزمینی پیاده شدیم . امام صادق ( علیه السلام) در این هنگام، نگاهی به جوانی که در آن نزدیکی بز می چراند، افکند و فرمود: «یا سدیر! والله! لوکان لی [شیعة] بعدد هذه الجدیان ما وسعنی القعود; ای سدیر! به خدا قسم! اگر پیروان من به تعداد این بزها بودند، بر پای نمی نشستم [و قیام می کردم] .

سدیر می گوید: «بعد از تمام شدن نماز، حیوانات آن گله را شمردم و یافتم که عدد آن ها از هفده تجاوز نمی کند!» . (63)

آن چه از این روایت شریف به روشنی قابل استفاده است، این است که سدیر صیرفی، با نگاه سطحی خویش به جامعه ی آن روز، عامل اساسی در قیام مسلحانه و پی ریزی حکومت ظلم ستیز توحیدی را فقط برخورداری از مقبولیت مردمی و پشتیبانی ظاهری توده ها می دانست، در حالی که از نگاه نافذ امام صادق ( علیه السلام)، مهم تر از چنین زمینه ی مردمی، در اختیار داشتن مهره های کلیدی و نیروهای مشکل گشایی است که در مواقع و مراحل حساس نهضت، رهبری را از قرار گرفتن در بن ست برهانند، و با کارسازی به موقع، سنگینی مسئولیت های مختلف اجرایی را از دوش پیشوای قیام می کاهند .

یاورانی که از ایشان سخن گفته می شود، انسان هایی هستند وارسته که بر اساس عقاید استوار خویش، سرپرستی امام معصوم ( علیه السلام) را ناشی از ولایت الله بر تمامی موجودات می دانند و هیچ چیزی را بر امر امام خود مقدم نمی دانند، و سعادت را در گرو رضای او یافته اند و از خود در برابر اراده ی معصوم ( علیه السلام) تدبیری ارائه نمی دهند و در کار او چون و چرا نمی کنند .

این، نکته ای است که در روایت سهل بن حسن خراسانی، از امام صادق ( علیه السلام) به وضوح، نمایان است .

وی هنگامی که به آن حضرت عرض می کند: «چه چیز شما را واداشته تا آن که از حق مسلم خویش (حکومت) باز بنشینید؟ در حالی که صد هزار شیعه ی پا در رکاب و شمشیر زن در اختیار شماست؟» ، امام صادق ( علیه السلام) دستور می فرمایند تا تنور آتش را روشن کنند، وقتی شعله ی آتش برافروخته شد، حضرت، به او دستور می دهند که وارد تنور شود! او که گمان کرده بود، امام ( علیه السلام) از سخنان اش غضب ناک شده و قصد مجازات اش را دارد، عرض می کند: «آقا! مرا ببخشید! به آتش عذاب ام نکنید!» ، در همین وقت، هارون مکی در حالی که کفش هایش را به دست گرفته بود وارد می شود و خدمت امام خویش سلام عرض می کند . حضرت بدون هیچ مقدمه ای به او می فرماید: «کفش هایت را بگذار و درون تنور بنشین!» . هارون مکی نیز بدون هیچ گونه درنگ و پرسشی، این کار را انجام می دهد . امام ( علیه السلام) در این حال به گفت وشنود خود با مرد خراسانی ادامه می دهد و مطالبی را درباره ی خراسان به او می فرمایند که گویا از نزدیک در جریان آن ها بوده است . پس از آن، رو به سهل بن حسن خراسانی کرده و می فرماید: «برخیز و داخل تنویر را بنگر!» . او می گوید: «هنگامی که به درون آتش در حال زبانه کشیدن نگاه کردم، هارون را در حالی دیدم که چهار زانو نشسته بود و با دیدن ما سلام می کند» . در این وقت امام صادق ( علیه السلام) از مرد خراسانی می پرسد: «در خراسان، چه تعداد مثل این شخص می شناسی » . سهل در پاسخ می گوید: «به خدا قسم! یک نفر هم این گونه نداریم .» . در این هنگام حضرت می فرمایند:

اما انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خمسة معاضدین لنا! نحن اعلم بالوقت! (64) (آگاه باش! ما، در زمانی که پنج تن یاور و کمک کار پیدا نکنیم، قیام نمی کنیم! [آری] ما آگاه تریم که وقت قیام چه زمان است!» .

مشاهده می شود که در این روایت، امام ششم ( علیه السلام)، فقط، امثال هارون مکی را لایق و شایسته ی معاضدت و مددکاری و یاری خویش می داند، یعنی انسان هایی که به دستور امام ( علیه السلام) همانند دستور خدا توجه می کنند و به همین جهت، پیش از آن که دشواری امر مولایشان در نظرشان جلوه کند، مقام رفیع و بلند امر کننده، نظرشان را جلب می کند و هیچ گاه راضی به زمین ماندن دستور امام خویش نمی شوند .

نکته ی دیگری که شاید بتوان از این حدیث استفاده کرد، این است که مرد خراسانی، با نگاه سطحی خویش، فقط تعداد انسان هایی را که بدون به میان آمدن پای امتحان، دم از یاری اهل بیت ( علیهم السلام) می زدند، دیده بود، در حالی که امام صادق ( علیه السلام) به او فهماند که نه تنها امر برپایی حکومت به دست حجت خدا، بدون امتحان و جداسازی و غربال یاوران با وفا از دیگران، تحقق نمی یابد، بلکه در این وادی، امتحانی سخت و دشوار صورت خواهد گرفت .

5 - حضرت مهدی ( علیه السلام)، (علت غیبت، مانع ظهور)

تا کنون با آن چه گذشت، ظاهر شد که سنت قطعی الهی چه در میان پیامبران و چه در میان امامان معصوم ( علیهم السلام)، چنین استوار گشته که هر پیشوای عادلی برای پیشبرد اهداف اش نیازمند به یاورانی است که پشت گرمی رهبر خویش را فراهم کنند، به نحوی که آن رهبر، ایشان را تکیه گاه خویش بداند، اکنون باید بگوییم، رهاورد بررسی احادیثی که علت یا علت های غیبت امام دوازدهم ( علیه السلام) را بیان می کند، به ما نشان می دهد که یکی از بارزترین علت های عدم ظهور، خوف آن حضرت بر جان خویش است . این، نشانه ی آن است که امام زمان ( علیه السلام) نیز در زمانی قیام می کند که این مانع از میان برداشته شده باشد; چرا که اگر حضرت مهدی ( علیه السلام) پیش از برطرف شدن این مانع ظهور کند، یقینا، مورد آزار و اذیت دشمنان قرار می گیرد و همان عاقبتی که دیگر امامان داشتند در انتظار امام دوازدهم ( علیه السلام) هم خواهد بود .

در حدیثی، زراره، یکی از یاران امام صادق ( علیه السلام) می گوید: امام ششم ( علیه السلام) فرمود: «امام قائم ( علیه السلام) پیش از ظهور خویش، مدتی از چشم ها غایب خواهد شد .» . عرض کردم: «علت آن چیست؟» . فرمود: «یخاف القتل » ; بر جان خویش بیمناک است .» . (65)

در روایت دیگری، زمان پایان خوف و پنهانی آن حضرت از دید صاحبان قدرت، به وقتی موکول شده که اذن بر نصرت و یاری اش از جانب خداوند متعال مورد تایید قرار گرفته باشد . (66)

در کنار هم قرار دادن این احادیث، به ما می نمایاند که نبودن اصحاب لایق و کارامدی که مسئولیت حفاظت از جان امام دوازدهم ( علیه السلام) و یاری و نصرت وی در اوج تشکیل حکومت جهانی را بر عهده بگیرند، مانع اساسی در غیبت آن حضرت است .

مرحوم شیخ طوسی، بعد از آوردن روایات این چنین، می افزاید:

ولمثل ذالک اختفی رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) فی الشعب تارة واخری فی الغار و قعدامیرالمؤمنین ( علیه السلام) عن المطالبة بحقه (67) ; به خاطر خوف از قتل بود که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) زمانی به شعب پناه برد و هنگامی هم در غار مخفی شد، و به همین دلیل بود که امیرالمؤمنین ( علیه السلام) از مطالبه و ستاندن حق خویش صرف نظر کرد .

به راستی، آیا رفع این مانع، یعنی زایل شدن خوف امام دوازدهم ( علیه السلام) بر جان خویش، قبل از فراهم آمدن یاران با وفا و کارامدی که میثاق بر پاسداری از آن حضرت بسته باشند، با ایثار و جانبازی خویش، دشمنان را از اطراف امام زمان ( علیه السلام) پراکنده کنند و با شجاعت و سلحشوری از آن حضرت دفاع کنند، ممکن خواهد بود؟ در حدیثی، امام سجاد ( علیه السلام)، این نکته را مورد تایید قرار داده، فرموده:

. . . ثم یخرج الی مکة والناس یجتمعون بها . . . فیقوم هو بنفسه، فیقول: «ایها الناس! انا فلان بن فلان; انا ابن نبی الله; ادعوکم الی ما دعاکم الیه نبی الله .» ، فیقومون الیه لیقتلوه، فیقوم ثلاثمئة و ینیف علی الثلاثمئة فیمنعونه منه . . . (68) ; پس از آن که امام زمان ( علیه السلام) به سوی مکه روانه گشته و مردم در آن جا گرداگرد آن حضرت جمع شوند . . . حضرت ایستاده و می فرماید: «ای مردم! من، فلانی فرزند فلانی هستم . من، پسر نبی خدا هستم . شما را به سوی آن چه پیامبر خدا بدان خواند، فرا می خوانم .» . در این هنگام، عده ای بر می خیزند تا آن حضرت را به قتل برسانند، اما سیصد و اندی از یاران حضرت مهدی ( علیه السلام) مانع این کار شده [و از آن حضرت حفاظت می کنند] .

این نکته، در احادیثی که از طرق اهل سنت به ما رسیده، نیز مورد اشاره قرار گرفته است . در حدیثی، محمد بن حنفیه می گوید: نزد حضرت علی ( علیه السلام) بودیم که مردی درباره ی حضرت مهدی ( علیه السلام) از آن حضرت پرسید . امیرالمؤمنین ( علیه السلام) در پاسخ فرمود:

. . . ذاک یخرج فی آخر الزمان . اذا قال الرجل: «الله! الله!» ، قتل، فیجمع الله تعالی له قوما قزع کقزع السحاب یؤلف الله بین قلوبهم . . . (69) ; او، در آخر الزمان خروج می کند، هنگامی که آن مرد بگوید: «خدا! خدا!» ، به قتل می رسد، اما خداوند متعال برای [دفاع از] او گروهی را جمع می کند .»

در این رابطه مرحوم شیخ طوسی، در ابتدای فصل پنجم از کتاب الغیبة که درباره ی علت غیبت امام زمان ( علیه السلام) نوشته شده است، چنین می فرماید:

هیچ علتی مانع از ظهور آن حضرت نیست، مگر خوف و بیم ناکی وی بر جان خویش; چرا که اگر هر عاملی غیر از این در میان بود، هرگز جایز نبود که امام زمان ( علیه السلام) از دیده ها مخفی بماند، بلکه بر او بود که مشقت ها و اذیت ها را تحمل کند; زیرا، جایگاه و مقام امامان و انبیاء ( علیهم السلام) نزد خداوند با به جان خریدن سختی ها رفیع و بلند می گردد . (70)

این نکته، از منظر دانشمندان دیگری مانند سید بهاءالدین نجفی، نویسنده ی کتاب منتخب الانوار المضیئة مخفی نمانده است . او نیز در این باره می گوید:

از آن جا که ظهور حضرت مهدی ( علیه السلام) سبب برپایی حدود و اجرای بسیاری از احکام می شود، و غیبت و نهان بودن وی باعث تعطیل شدن و کنارماندن بسیاری از حدود شریعت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) شده است، پی می بریم که سبب اصلی در غیبت آن حضرت از ناحیه ی خداوند متعال و امام زمان ( علیه السلام) نیست; چرا که در این صورت، لازم می آمد که خدا و امام ( علیه السلام) واجبی را - که همان اقامه ی حدود و اجرای دستورات اصیل اسلامی است - ترک کرده باشند و چنین چیزی برایشان محال است . بنابراین، باید بگوییم، سبب اساسی در مخفی بودن امام عصر ( علیه السلام) از دیده ها، نبودن یاور و صلاحیت نداشتن جامعه و نسل حاضر برای پذیرش آن امام همام است . (71)

در روایتی ذیل این آیه ی شریف «یا ایها الذین ءامنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة علی المؤمنین اعزة علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله ولایخافون لومة لائم ذالک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم » (72)

امام صادق ( علیه السلام) چنین می فرماید:

صاحب این امر [حضرت مهدی ( علیه السلام)] در پرتو این آیه، در حمایت چنین یاران آگاه و دلاور محفوظ می ماند . (73)

این روایت شریف، در ضمن آن که ویژگی های یاران امام دوازدهم ( علیه السلام) را در پرتو آیه ی فوق مورد اشاره قرار می دهد، یکی از وظایف مهم و غیر قابل اغماض ایشان را حمایت و حفاظت از حضرت مهدی ( علیه السلام) برمی شمرد و آن را مورد تاکید قرار می دهد .

به راستی، امام موعود، انقلاب خویش را با یاری کدامین یاوران آغاز می کند و با پشتیبانی چه مردانی حکومت خویش را استمرار می بخشد؟ آیا او که آخرین ذخیره ی خدا و یگانه منجی بشریت است، می تواند به امید یارانی که «همچون یاران علی ( علیه السلام) از مردانگی جز صورت و قیافه ای را به ارث نبرده بودند و در صفت به کودکان بی خرد می ماندند و در حقیقت همانند عروسان حجله نشین بودند» (74) ، قیام کند؟

مهدی ( علیه السلام) که قیام خویش را در نهایت عزت و اقتدار آغاز می کند و با هدف گسترش آیین خدا در پرتو حکومت بلا منازع الهی ادامه می دهد، دشمنانی کینه توزتر از خوارج و مکارتر از معاویه لعنه الله و قدرت مندتر از عمروبن عبدود پیش روی دارد و در این میدان، نیازمند یاورانی است که در شجاعت و بصیرت و شیفتگی، مانند مالک و عمار و میثم باشند، کارگزارانی که بازوان اجرایی حکومت اش باشند و عاملان اقامه ی عدل و بسط شریعت حیات بخش الهی در جامعه . شایستگی، توانمندی، استوار گامی و سلامت رفتاری آنان، بی گمان، مهم ترین نقش را در سامان یابی جامعه ی پس از ظهور در ابعاد مختلف ایفا خواهد کرد . به جهت کارایی و نیرومندی و شکست ناپذیری و جمع شدن بسیاری از اوصاف والای اخلاقی و اعتقادی در ایشان، هنگامی که امام زمان ( علیه السلام) ظهور می کند، آنان را نه فقط با نام یار و یاور که با عنوان «خاصان، و نزدیکان ارج و قرب دار» برای یاری خویش فرا می خواند .

در حدیث مفضل از امام صادق ( علیه السلام) این طور آمده:

. . . فیصرخ صرخة فیقول! «یا معاشر نقبایی و اهل خاصتی و من ذخرهم الله لنصرتی قبل ظهوری علی وجه الارض! ائتونی طائعین . . . ; (75) ای گروه نزدیکان من و ای خاصان من و ای کسانی که خداوند برای یاری من، بر روی زمین پیش از ظهورم، ذخیره شان کرده بود! با رغبت نزد من آیید . . .» .

نکته ی جالب توجه دیگری که در این حدیث شریف نمایان است، و نباید مورد غفلت قرار گیرد، این است که از عبارت: «ومن ذخرهم لنصرتی قبل ظهوری علی وجه الارض » چنین استفاده می شود که یاران امام زمان، باید پیش از ظهور و در دوران یبت ساخته شوند . از این رو، زمان پیش از ظهور را باید فرصت تکامل روحی، اعتقادی، سیاسی، فرهنگی شیعیان در جهت آمادگی برای یاری امام دوازدهم ( علیه السلام) دانست .

این نکته، با بررسی احادیثی که در این باره به دست ما رسیده اند، تکمیل می شود; چرا که در برخی از روایات، ساعت ظهور آن مصلح کل، چنین گزارش شده است که آن حضرت قبل از آن که کنار کعبه برود و با تکیه بر آن، باصدای دل آرای خود، آغاز حکومت و قیام خویش را به گوش جهانیان برساند، در مکانی به نام ذی طوی در انتظار آن سیصد و سیزده یار خاص اش، توقف می کند و بعد از آمدن و پیوستن ایشان به امام خویش، امام مهدی ( علیه السلام) به همراه آنان به کنار کعبه رفته و ظهور و بروز خویش را اعلام می کند . (76)

علاوه بر آن، حضرت اش، دست به هیچ گونه اقدام نظامی نخواهد زد، مگر آن که حداقل ده هزار نفر هوادار پا در رکاب برای سپاهش جمع شوند . (77)

تمامی این روایات و مطالب گهر بار نهفته در لابه لای احادیث، به ما می نمایاند که از جمله عوامل اساسی و غیر قابل چشم پوشی در تشکیل یک حکومت جهانی که قصد بنیان کنی ریشه های ظلم و فساد و پی ریزی نظام آرمانی تمام اولیای خدا، از آدم تا خاتم را دارد، برخورداری از یاورانی کارامد، استوار گام، نستوه، جان بر کف است که در جریان مبارزه با سران کفر و طغیان و ستم و دگرگون ساختن اوضاع نابه هنجار جامعه ی بشری پیش از ظهور، از یگانه ذخیره ی الهی بر روی زمین حفاظت و حمایت، و او را در رسیدن به اهداف اش یاری کنند .

افزون بر این باید در نظر داشت که وظیفه ی این یاران، منحصر به روزهای نخستین قیام امام زمان ( علیه السلام) که سپاهیان حضرت اش در گیر و دار مبارزه با سردمداران ستم پیشه ی جهان هستند، نمی شود، بلکه ایشان، بعد از برپایی و استقرار حکومت عدل الهی در سرتاسر گیتی، در ادامه ی فعالیت های شبانه روزی خویش، اداره و سرپرستی بخشی از جامعه ی پس از ظهور را بر عهده خواهند گرفت و در حقیقت، به منزله ی بازوان اجرایی حکومت امام دوازدهم ( علیه السلام) خواهند بود .

در حدیثی امام صادق ( علیه السلام) می فرماید:

گویا، امام قائم ( علیه السلام) را بر فراز منبر کوفه مشاهده می کنم که سیصد و سیزده تن از یاران اش، به تعداد جنگاوران بدر، پیرامونش را گرفته اند . این یاران، پرچمداران و حاکمان بر مردم در زمین از جانب خدا هستند . (78)

در حدیث دیگری نیز امام سجاد ( علیه السلام) چنین می فرماید:

اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العامة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوة الرجل منهم قوة اربعین رجلا و یکونون حکام الارض و سنامها (79) ; هنگامی که قائم ما اهل بیت ( علیهم السلام)، قیام کند، خداوند متعال، حزن و اندوه را از شیعیان ما بردارد و دل های ایشان را [در ایمان] پولادین می کند، و نیروی یک مرد از ایشان را به ازای چهل مرد قرار می دهد . ایشان هستند که حاکمان بر روی زمین .

بنابراین، بر منتظرانی که امید ظهور مهدی آل محمد ( علیهم السلام) را روشنایی بخش دیدگان و حیات بخش قلب هایشان قرار داده اند، واجب است که خط مشی انتظار خویش را از میان دستور و رهنمون های امامان هدی ( علیهم السلام) پیدا کرده و سرمایه ی عمر خویش را در راهی صرف کنند که به طور قطع و یقین، به پی ریزی و برپایی حکومت امید دل ها و مصلح دنیا می انجامد .

پی نوشت:

1) آل عمران: 140 .

2) مجادله: 21 - 20 .

3) انبیا: 18 .

4) فرهنگ معین، فرهنگ عمید .

5) معجم الوسیط، العین، مقاییس اللغه، ذیل ماده وطی ء .

6) بحارالانوار، ج 51، ص 87 .

7) مصباح اللغة، مقاییس اللغة .

8) روم: 44 .

9) کهف: 10 .

10) قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین) آل عمران: 137; احزاب: 38; . . . .

11) نجم: 41 - 39 .

12) کافی، ج 1، ص 183; بحار، ج 2، ص 90; میزان الحکمة، ج 4، ص 354 .

13) الغیبة، نعمانی، باب 11، ح 3، ص 283 .

14) امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ی 97 نهج البلاغه خطاب به یاران خویش چنین می فرماید: «والذی نفسی بیده! لیظهرن هؤلاء القوم علیکم، لیس لانهم اولی بالحق منکم ولکن لاسراعهم الی باطل صاحبهم وابطائکم عن حقی .» .

15) الغیبة، نعمانی، باب 15، ح 2، ص 408 .

16) الغیبة، نعمانی، باب 17، ص 424 .

17) الغیبة، نعمانی، باب 15، ح 7، ص 411 .

18) الغیبة، نعمانی، باب 15، ح 5، ص 409 .

19) آل عمران: 125 «بلی ان تصبروا و تتقوا ویاتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسة آلاف من الملائکة مسومین » و آیات دیگر .

20) الغیبة، نعمانی; ص 291، باب 11، ح 14 .

21) الغیبة، طوسی; ص 426، فصل 7، ح 413 .

22) حضرت علی علیه السلام در خطبه ی 201، نهج البلاغه، درباره ی قوم ثمود چنین می فرماید: «ایها الناس! انما یجمع الناس الرضی والسخط و انما عقر ناقة ثمود رجل واحد، فعمهم الله بالعذاب، لما عموه بالرضی، فقال سبحانه: «فعقروها فاصبحوا نادمین » . » .

23) من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا هر کس انسانی را بدون قصاص یا بی آنکه فسادی در زمین کرده باشد، بکشد، چنان باشد که همه مردم را کشته .

24) ان اول بیعة جرت فی الاسلام، بیعة عقبة الاولی . اخبر عنها عبادة بن الصامت و قال: «وافی موسم الحج من الانصار اثنا عشر رجلا ممن اسلم منهم فی المدینه .» و قال عبادة: «بایعنا رسول الله بیعة النساء و ذالک قبل ان یفترض علینا الحرب، علی ان لانشرک بالله شیئا، و لانسرق، و لانزنی، ولانقتل اولادنا . . .» . معالم المدرستین، سید مرتضی عسکری، ج 1، ص 196 (به نقل از سیره ی ابن هشام، ج 2، ص 40 - 42) .

25) روی کعب بن مالک و قال: خرجنا من المدینه للحج و تواعدنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله العقبة، اواسط ایام التشریق . . . فتکلم رسول الله صلی الله علیه و آله، فتلا القرءان و دعا الی الله و رغب فی الاسلام .» . ثم قال: «ابایعکم علی ان تمنعونی مما تمنعون نسائکم و ابنائکم .» . فاخذ البراء بن معروربیده ثم قال، «نعم والذی بعثک بالحق لنمنعنک مما نمنع به ازرنا . فبایعنا یا رسول الله فنحن و الله اهل الحروب » . معالم المدرستین، سید مرتضی عسکری، ج 1، ص 197 (به نقل از سیره ی ابن هشام، ج 2، ص 47 - 56) .

26) الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 209 .

27) نهج البلاغه، خ 3، (شقشقیه)

28) عقدالدرر، ص 167، باب الخامس; کنزالعمال، ج 7، ص 186; بحارالانوار، ج 51، ص 87; سنن ابن ماجه، ج 2، 1368 - باب خروج المهدی، من کتاب الفتن .

29) بحارالانوار، ج 52، ص 110; بحارالانوار، ج 52، باب 22، ح 7 و . . .

30) عقدالدرر، ص 94 .

31) مراجعه شود به خطبه 3 (شقشقیه)، نهج البلاغه .

32) عقدالدرر، ص 96 و ص 142، باب الرابع; سنن الدانی، ابوعمروالدانی; لوحة 85 و 95 .

33) ملاحم و فتن، سید بن طاووس; باب 63، ص 139; معجم احادیث الامام المهدی ( علیه السلام)، ج 1، ص 478، ح 319 (با کمی تفاوت) .

34) عقدالدرر، ص 202 .

35) همان مدرک، ص 83 .

36) همان مدرک، ص 113، باب 4 .

37) عقدالدرر، ص 73 .

38) عقدالدرر، ص 94 .

39) عقدالدرر، ص 73 .

40) معجم الملاحم والفتن، ج 4، ص 352 (به نقل از الملاحم، سید بن طاووس، ص 70، باب 146) ; مهر بیکران، ص 51 .

41) احتجاج، طبرسی، ج 2، ص - بحارالانوار، ج 53، ص 177 .

42) انزل من السماء ماءا فسالت اودیة بقدرها» رعد: 17 .

43) بحارالانوار، ج 52، باب 26، ح 82، ص 307 - 308 .

44) بحارالانوار، ج 53، ص 7; مکیال المکارم، ج 1، ص 360، ح 632 .

45) عقدالدرر، ص 98 .

46) لازم به اضافه است، در روایات رسیده از جانب اهل بیت ( علیهم السلام)، تاویل این آیه شریفه، یاران امام زمان ( علیه السلام)، ذکر شده اند .

47) طه: 30 .

48) المیزان، طباطبایی، محمد حسین; ج 14، ص 146 - 147 .

49) صف: 14 .

50) صف: 14 .

51) صف: 14 .

52) چهل حدیث از غیبت فضل بن شاذان، علی اکبر مهدی پور، ص 41 (به نقل از مختصر اثبات الرجعة، ح سوم; کفایة المهتدی، برگ 21، منتخب کفایة المهتدی، ص 115 .

53) نهج البلاغه، خ 192; بحارالانوار، ج 33، ص 233; صحیح مسلم، ج 15، ص 178: «انا وضعت فی الصغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربیعة و مضر» .

54) والله! - یا علی! - لو بارزک اهل الشرق و الغرب لقتلتهم جمیعا .» سفینة البحار، ج 4، ص 397، ماده ی «شجع »

55) براساس نهج البلاغه فیض الاسلام .

56) همان .

57) در منابع روایی، احادیث متعددی پیرامون تمحیص و امتحان شیعیان در زمان غیبت نیز وارد شده که جهت اطلاع رجوع شود به غیبت نعمانی، ص 289، باب 12 .

58) ناسخ التواریخ، ج 2، ص 145 .

59) موسوعة کلمات الامام الحسین ( علیه السلام)، ص 407; مقتل الحسین ( علیه السلام)، مقرم، ص 262 .

60) موسوعة کلمات الامام الحسین ( علیه السلام)، ص 394 .

61) الغیبة، نعمانی، ص 296، باب 12، ح 4 .

62) لازم به توضیح است که ابوبکر از قبیله تیم و عمر از قبیله عدی بوده است .

63) اعلام الدین، دیلمی، ص 123; کافی، ج 2، ص 190، ح 4 .

64) بحارالانوار، ج 47، ص 123 - 124 (به نقل از المناقب، ج 2، ص 362) .

65) الغیبة، طوسی، فصل 5، ص 332، ح 274 .

66) همان، ص 332، ح 275 .

67) الغیبة، طوسی، فصل 5 .

68) اثبات الهداة، ج 7، ص 165، ح 771; بحار; ج 52، ص 306، ح 79، باب 26; مکیال المکارم، ج 1، ص 358 .

69) عقدالدرر، ص 175، باب 5 .

70) الغیبة، طوسی، ص 329 .

71) منتخب الانوار المضیئة، ص 138 - 139 .

72) مائده: 54 . ای اهل ایمان! هر که از شما از دین خود مرتد شود، به زودی خدا، قومی را می آورد که ایشان را دوست داردو آنان نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن اند، بر کافران سرفراز و مقتدرند، در راه خدا جهاد می کنند [و به نصرت اسلام بر می انگیزند] و در راه دین، از ملامت و نکوهش احدی باک ندارند . این است فضل خدا که به هر که خواهد عطا کند و خدا را رحمتی وسیع و نامنتها است و به احوال هر که استحقاق آن را دارد دانا است .

73) تفسیر برهان، ج 1، ص 497 .

74) نهج البلاغه، خطبه 27 .

75) بحارالانوار، ج 53، ص 7، س 11 - 20; مکیال المکارم، ج 1، ص 360، ح 632 .

76) بحارالانوار، ج 52، باب 26، ح 10، ص 283 و ح 72، ص 303 و ح 80، ص 306 .

77) فاذا اجتمعت له هذه العدة من اهل الاخلاص اظهرالله امره، فاذ اکمل له العقد و هو عشرة آلاف رجل خرج باذن الله عزوجل، فلایزال یقتل اعداءالله حتی یرضی الله عزوجل . کمال الدین، ج 2، ص 378 باب 36، ح 2بحار، ج 52، ص 283، ح 10 . و نیز رجوع شود به: بحار، ج 52، باب 26، ح 81، ص 307 .

78) بحارالانوار، ج 52، ص 436 .

79) بحارالانوار، ج 52، ص 317 .


 

منبع : پایگاه حوزه
  • امام عصر
  • خدا
  • حق
  • حضرت مهدی
  • روایت
  • حکومت داری
  • زمین آسمان
  • حکومت حضرت مهدی
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    فرداهایی که هیچ وقت نمی آیند
    همه چیز حلال است مگر خلافش ثابت شود
    قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
    حضرت علی اصغر علیه السلام
    عنصر مردانگی و جوانمردی در بیان امام حسن مجتبی(ع)
    روز عاشورا و دعای امام حسین(ع)
    حق پیامبر(ص) و حضرت علی(ع)
    روایت ماربين آلماني از امام حسین(ع)
    دقايق آخر زندگى امام حسين عليه السلام
    عظمت نهج‌البلاغه  

    بیشترین بازدید این مجموعه

    توحید نظری و توحید عملی
    هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
    حدیث عبادت زهرا(س)
    روز زن و مادر
    مراحل قيامت‏
    آثار ایمان به خدا در زندگی
    گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
    سوره ای از قران جهت عشق و محبت
    کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
    متن دعای معراج + ترجمه

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^