شب اول جمعه (29-5-1395)
(شیراز حرم مطهر احمد بن موسی(شاهچراغ))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
در طول پنجاه سالی که از طریق منبر توفیق خدمت به قرآن کریم و ائمه طاهرین و مردم را داشتم پیشامدهایی اتفاق افتاده که این پیشامدها من را برای انتخاب سخن و انتخاب مطلب راهنمایی کرده است.
یک شب در یکی از شهرهای پرجمعیت کشور بعد از تمام شدن سخنرانی در حالی که با جمعیت داشتم میآمدم بیرون لابلای جمعیت یک مرد کهنه پوشی یک کاغذ کوچک تاکردهای را به من داد. لابلای جمعیت نشد کاغذ را باز بکنم بخوانم و ببینم چه درخواستی دارد مادی است معنوی است، اگر برایم امکان بود جواب بدهم.
کم روایت نداریم از رسول خدا تا امام دوازدهم که به سفارش کردند درخواستکننده را ناامید نکنید، اگر امکان مالی دارید جواب بهش بدهید، عبادت است. ثواب است، گرهگشایی از مشکلدار سبب گشوده شدن گره کار خود انسان میشود، ارحم ترحم، اگر امکان مالی ندارید ولی امکان قدرتی دارید، با قدرتتان مشکل مردم را حل کنید، اگر با آبرویتان میتوانید گره از کار مردم باز کنید، اگر با زبانتان میتوانید به داد مردم برسید خدا انبیاء، ائمه طاهرین، اولیاء خدا آدمهای بیتفاوت را دوست ندارند، در یک قطعه نابی سعدی میفرماید تو کز محنت دیگران بیغمی، نشاید که نامت نهند آدمی.
رسول خدا میفرماید ما اصبح و لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم آدمی که اخلاق گرهگشایی ندارد مسلمان نیست، وقتی آمدم خانه خانهای که در آن شهر بودم این کاغذ کوچک تاکرده را باز کردم یک درخواستی به صورت یک رباعی نوشته بود ولی من دیگر ندیدمش اما برای خود من یک راهنمایی زیبایی بود، نوشته بود نه در مسجد گذارندم که رندی، نه در میخانه کین خمار خام است، میان مسجد و میخانه راهی است، غریبم بیکسم آن ره کدام است.
همین جمله پایانی بخش چهارم شعر به من راهنمایی کرد که یکی از مباحث منبر را یافتن راه درستی که انسان را به خیر دنیا و آخرت و سعادت امروز و فردا میرساند بحث کنم. خب آن راهی که خیر دنیا و آخرت ما را تامین میکند آن راهی که اگر ما سالک آن راه شویم تبدیل به منبعی از خیر و منفعت و سود میشویم، اگر آن راه را طی بکنیم وجودمان هماهنگ با همه عالم هستی خواهد شد. چون هیچ موجودی در این عالم خلقت راه انحرافی ندارد، چه راهی است آن راه؟ که اینقدر ارزش دارد و منفعت دارد که میتواند من یک نفر را، اگر سالک آن راه باشم با تمام موجودات غیبی و شهودی عالم همراه میکند هماهنگ میکند که اگر آن راه را طی نکنم بروم یک جاده دیگردر تمام عالم خلقت میشوم بیگانه، میشوم غریبه، و از منافع موجودات عالم چیزی که برای من برکت داشته باشد نصیب من نمیشود. و هیچ موجودی هم در عالم من رادوست نخواهد داشت.
مگر موجودات عالم غیبی و شهودی شعور دارند؟ که بفهمند من آشنا هستم یابیگانه؟ تمام موجودات عالم شعور دارند البته بخشی از این مسئله را از قرن هجدهم تاالان دانش بشری ثابت کرده است ولی کلی مسئله را خداوند اعلام کرده است. هم در سوره مبارکه اسراء هم در سوره مبارکه نور. و جلال الدین با تکیه بر ا ین دو آیه در این دو سوره از زبان موجودات به ما میگوید که ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم، با شما نامحرمان ما خاموشیم وگرنه اگر مامحرم بشویم صدای محبت تمام موجودات عالم را میشنویم اعلام آشنایی آنها را هم با خودمان میشنویم، هم موجوداتی که در عالم غیب هستند و هم موجوداتی که در عالم شهودند طول میکشد مطلب من فقط خدمت شما عزیزان عرض میکنم امشب وقتی منزل تشریف بردیدجزء بیست و سوم قرآن سوره مبارکه مومن آیه هفتم و هشتم را ملاحظه بکنید ببینید اعلام شده که ملکوتیان عالم بالا از عرش و حول عرش معرفت به آشنا دارند، میدانند میفهمند که در بین این انسانها آشنای جهان آشنای هستی، آشنای با پروردگار عالم کیست، کارهم میکنند برایشان، یک بخشی ازکار ملکوتیان را همان چند آیه سوره مومن برای آشناها بیان میکند. آشنا داندصدای آشنا، آری آری جان فدای آشنا.
یک مسئلهای که در یکی از منبرهای دیگر برایم پیش آمد که تایید همین مسئله است اگر انسان سالک آن راه بشود آن ره کدام است، میان مسجد و میخانه راهی است غریبم بیکسم آن ره کدام است، اگر من آن راه را بشناسم بفهمم سالک آن راه بشوم از غربت درمیآیم از بیگانگی درمیآیم، آشنای تمام عالم هستی میشوم، شیراز داری زندگی میکنی تمام ملکوتیان میشناسند تمام ارواح طیبه میشناسند، تمام نعمتها میشناسند، زمین میشناسد تو را، هوا میشناسد تو را موجودات بهت معرفت دارند اینها را بعدا من بادلیل برایتان عرض میکنم و وقتی آدم را آشنا ببینند برای آشنا با همه وجودشان کار میکنند و پیش پروردگار هم برای آدم هم دعا میکنند هم شفاعت میکنند.
کسی قبل از چهل سال پیش یک شب آمد پای منبر، من این قیافه را با همه قیافهها متفاوت دیدم، همینجوری که روی منبر داشتم حرف میزدم دلم رفت پیشش، آمدم پایین، رفتم سلام کردم بهش، عرض کردم برای کدام محل تهرانی؟ گفت من برای حدودهای شاپور تهران هستم امیریه و شاپور و راه آهن، گفتم شغلتان؟ گفت حمالی، باربری، اما قیافه واقعا قیافه حضرت مسیح بود یعنی این قیافه غرق در نور بود غرق در روشنایی بود، بهشان گفتم باز هم خدمتتان میرسم فرمود میآیم، چند ماهی یک بار میدیدمش یک روز به من گفت من فردا میخواهم بروم مشهد نهار بیا پیش من گفتم چشم، خواهرزادهاش با او بود گفت آدرس خانه را از این خواهرزادهام بگیر رفت، به خواهرزادهاش گفتم چه کاره است؟ گفت حمال است، خوب هم بهش بار میدهند، اما به اندازه صبحانه نهار شام قناعتی از پول حمالی برمیداردبقیه درآمد سال را فقط میدهد به خانوادههای مستحق، تمامش را، و گفت این لباسهایی که به تنش دیدی تمام پارچههایش ایرانی است میخرد خودش میدوزد کفشش هم خودش درست میکند و دو بار از تهران پیاده رفته مکه دو بار رفته کربلا، هر سال هم پیاده میرودبرای حرم وجود مبارک حضرت رضا علیه السلام. فردا ظهر رفتم پیشش، گفتم مسیر راهت کجاست؟ گفت از تهران که میروم بیرون جاده قدیم را میروم ولی از جاده نمیروم با فاصله از جاده میروم که از لابلای دهاتهای در کوهستانها رد بشوم اگردهاتیها مطلبی دارند مسئلهای دارند، راهنمایی میخواهند من در خدمتشان باشم.
گفتم کجا میخوابید شبها؟ گفت تا مشهد برسم در بیابان، من به ایشان عرض کردم یک وقت باران بگیرد چه کار میکنید؟ گفت یک لحاف نازک دارم در آن یک پارچهای دوختم که نم ازش رد نمیشود ولی معمولا هر سال تیرماه یامرداد رامیروم مشهد به ایشان گفتم از شاهرود من خبر دارم تا سبزوار دویست و چهل کیلومتر کویر است سوزان است خشک است، پر از رتیل، مار گزنده سمی، عقرب جرار است، شما شبها چیکار میکنی در این بیابانها؟ به خدا قسم با یک حالی که هنوز آن حالش بعد از چهل سال در دل من منعکس است گفت راست میگویی من گاهی شبها که میخوابم برای نماز شب که میخواهم بلند شوم میبینم یکی دو تا مار رتیل، عقرب، آمدند روی سینهام خوابیدند اما وقتی برای نماز شب حرکت میکنم آرام از سینهام میآیند پایین و میروند، گفتم این چهل سالی که پیاده رفتی مشهد یکی از اینها نگزیدند تو را، گفت آشنا هستم آنها هم آشنا هستند همین بیشتر هم توضیح نداد.
چیست کدام است؟ آن راه که سالکش آشنای با کل هستی میشود، رسول خدا تشییع یک جنازهای بود فرمود هفتاد هزار فرشته آمدند تشییع جنازهاش، من در یک تفسیری دیدم تفسیر ده جلدی نوشته قرن چهارم، ننوشته بود که این مسئله چطوری به دست آمده، فقط نقل کرده بود به احتمال قوی از طریق مکاشفه نه مشاهده به دست آمده بود ما یک دیدن ظاهر داریم در و دیوار دنیا را میبینیم یک مکاشفه داریم کمی پرده دیده ما را کنار میزنندیک حالی به ما میدهند یک حقایق محدودی را میبینیم یک مشاهده داریم که این مشاهده را خدا در سوره اعراف درباره حضرت ابراهیم بیان کرده نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض، ابراهیم به مشاهده ملکوت تمام آسمانها و زمین موفق شد، من خودم احتمال میدهم چون در این زمینهها هم کار کردم کار تحقیق نه کار عملی، فکر نکنید چشم من میبیند به خدا چشم من غیر از ظواهر هیچی را نمیبیند و این هم بدبختی است.
پیغمبر میفرماید چه روایت عجیبی است این روایت لو لا تمریج فی قلوبکم اگر شیاطین دل شما را چراگاه خودشان قرار نداده بودند یک چوپانی پنجاه شصت تا گوسفند را میبردچرا، شیطان حیوانات عجیبی را وارد سینه میکند برای چراندن، حسد، بخل، کبر، ریا، سوء ظن، تنگ نظری، اینها گله شیطان هستند اگر شیطان قلب شما را محل چراگاه خودش قرار نداده بود لرایتم ما اری و لسمعتم مااسمع آنهایی که من میدیدم شما هم میدیدید، آنهایی که من میشنیدم شما هم میشنیدید، حجاب خیلی است پرده خیلی است، مانع خیلی است همه اینها هم باعث میشوند مانبینیم و نشنویم الا چهرههای ظاهر مادی را و صداهای مادی را.
گفت راست میگویی میآیند مارها رتیلها عقربها اما آشنا هستند با من من هم با آنها آشنا هستم، این مسئله تفسیر ده جلدی قرن پنجم را من فکر میکنم از طریق مکاشفه به دست آوردند میتی را خاک میکنند لحد میچینند خاک میریزند رویش برمیگردند میت طبق آیات سوره مومنون وارد عالم برزخ میشود، حیات برزخی دارد، فرشتگان پاک پروردگار که بندگان خالص او هستند میآیند در عالم برزخ به این میت میگویند من ربک؟ اولین سوال است خب من باید آشنا باشم با خدا که بعد از مرگم راحت بتوانم معروف خودم را آشنای خودم را در پاسخ سوال آنها بگویم، من باید بانبوت، با ولایت، با امامت، با قرآن در حد خودم آشنا باشم که اگر ازم پرسیدند بتوانم راحت جواب بدهم لال نشوم نترسم، نمانم، گفت جوابتان را نمیدهم، گفتند ما مامور هستیم بپرسیم، معبود تو خدای تو، رب تو کی بوده؟
بعضیها بدجواب میدهندها، مخصوصا خیلی از آنهایی که زمان مامیمیرند آنها باید بگویند معبود من دلار بوده من اهل لا اله الا الله نبودم من اهل لااله الا الدلار بودم معبود من شهوت جنسی بوده، معبود من فقط اضافه کردن زمین و پاساژ و مغازه و ویلا بوده، معبود من صندلی بوده، کم هستند آنهایی که معبودشان پروردگار مهربان عالم است قلیل من عبادی الشکور، گفت من جواب سوال شمارا نمیدهم خیلی جالب است، گفتند ما سوالمان خیلی سوال حکیمانهای است میخواهیم ببینیم تو در دنیا بنده کی بودی؟ کی را عبادت میکردی؟ گفت من جواب نمیدهم شما از پروردگار عالم سوال کنید پروردگارا این آقایی که تازه وارد عالم برزخ شده به بندگی قبولش داری؟ اگر او قبول کرد من با شما دیگر حرفی ندارم چی از من میخواهید بپرسید؟ آنی که مهم است او شهادت بدهد که این بنده من بوده نه بنده پول نه بنده شهوت، نه بنده مقام، نه بنده ریاست، نه بنده شکم.
خب آن جاده کدام جاده است؟ متاسفانه هزاران سال است یک عدهای با ژست علمی به مردم روزگاران گذشته تا این روزگار تحمیل کردند و قبول هم کردند مردم که راهنمای به آن راهی که دنبالش میگردید سعادت شما را تامین کند عقل است، و در این زمینه بعضی از فلاسفه یونان هند، ایران قدیم، اسکندریه، کمک کردند، که عقل میتواند آن جادهای که تمام خیر ما را میتواند تامین بکند همانی است که عقل میگوید، خب ازاین مردم جهان از این اروپاییها، از این امریکاییها سوال بکنیم شما که از گذشتگانتان این مسئله به ارث رسیده که راهنمای به آن راه عقل است چرا تا حالاجاده پیدا نشده که سعادتتان را تامین بکنید، شما عقل را که در غرب دیدید با راهنمایی به روش کمونیستی شکست خورد، در آخرین مرحله راهنمایی عقل عقل آنها، عقل خودتان هم که در راهنمایی شکست خورده، کشورهایتان همه پر شده از انواع فساد، ناله، دیوانگی، روانی شدن، خودکشی، کو پس آن جادهای که چند هزار سال است میگویید عقل به ما نشان میدهد.
راه همانی است که عقل قرائت میکند خب کو؟ سعادتتان تامین شده، امنیت کامل دارید، خوش رفتار هستید؟ اخلاق انسانی دارید؟ کو آن راهنمایی عقل؟ یک عدهای هم آمدند گفتند نه راهنمای به آن راه علم است، زمانهای طولانی ملت را عقلگرا کردند آن هم به عقل جزئی، روزگارانی هم دو قرن است ملت را علمگرا کردند گفتند علم راهنمایی به آن راه است خب کو؟ عقل که راهنمایی نتوانست بکند علم هم که نکرده علم راهنماییهای خوبی برای دندانپزشکی برای شناخت بیماری، برای جراحی، برای جراحی هستهای و انواع این مسائل کرده جاده کو؟ اینجاست که ضرورت وجود راهنمایی که آن جاده را به طور کامل میشناسد و خودش هم سالک آن جاده بوده و به خاطر سلوکش وجودش ظرف همه ارزشها شده حس میشود. کی باید ما را به آن جاده راهنمایی کند شما که چند هزار سال است سر مردم عالم را کلاه گذاشتید عقل که آن جاده را نشان نداد علم هم که نشان نداد آنی که میتواند آن جاده را نشان بدهد که خودش هم راهروش بوده امام انتخاب شده فقط و فقط شخص پروردگار عالم است.
وَ إِذِ اِبْتَلىٰ إِبْرٰاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمٰاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قٰالَ إِنِّي جٰاعِلُكَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً ﴿البقرة، 124﴾ ای ابراهیم تو که جاده هدایت من را طی کردی، تمام تکالیفی که بهت ارائه دادم عمل کردی، و الان وجودت ظرف ارزشهاست که در آخرین آیات سوره نحل آن ارزشها را بیان میکند، که باید برایتان بخوانم من تو را به عنوان راهنمای ناس نه فقط مردم متدین للناس اماما، انتخاب میکنم مردم نسبت به تو مسئولیت دارند ماموم تو بشوند جاده را راهنمایی بکنی مرد و زن تا روز قیامت با سلوک در جادهای که نشانشان میدهی هر کدام در حد خودشان یک ابراهیم بشوند.
امام هدایت، امام انتخاب شده حق، امامی که مستقیما خود پروردگار تربیتش کرده، حرکت دنبال امام قرار گرفتن در همان جادهای است که خدا اسمش را گذاشته صراط مستقیم خیر دنیا و آخرت مارا تامین میکند انحراف از امامت امام هدایت راه ما را یقینا به دوزخ منتهی میکند. این پیش درآمد مطلب که همان کاغذ پاره من را هدایت کرد برای انتخاب این بحث.
خدایا باید لطف تو دست ما را بگیرد، خدایا باید نظر و عنایت تو شامل حال ما بشود، که ما امامان انتخاب شده تو را قبول کنیم و امامت آنها را تصدیق کنیم، و راهی را که به ما نشان میدهند صراط مستقیم ما سال آن راه باشیم، اگر لطف تو سراغ ما نیاید رحمت تو سراغ ما نیاید ما به قول ابی عبدالله در دعای عرفه لکنت من المفضوحین دنیا و آخرت بیآبرو میشویم بیچاره میشویم، بدبخت میشیم.