لطفا منتظر باشید

شب سوم یکشنبه (31-5-1395)

(شیراز حرم مطهر احمد بن موسی(شاهچراغ))
ذی القعده1437 ه.ق - مرداد1395 ه.ش
6.67 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

عقل‌گرایی مطلق یقینا مسیر انحرافی است و این مسیر و جاده را دانشمندان غرب به ملت‌های خودشان تحمیل کردند، آنقدر هم رنگ و نقاشی به این مسئله زدند زرق و برق‌دارش کردند که مردم به آسانی مکتب عقل‌گرایی مطلق را بپذیرند، و عقل را به جای پروردگار معبود قرار دادند. این کار را کردند که بشر را از خداوند مهربان و هدایت او جدا کنند و جدا هم کردند.

البته در مناطق خودشان و هر کجا که موج عقل‌گرایی مطلق را سوار بر دوش مردم کردند. گفتند ما با داشتن عقل چه نیازی داریم که خدا برای ما تصمیم بگیرد خدا ما را راهنمایی کند خدا برای ما خوب و زشت را بیان کند. عقل خود ما قد می‌دهد به اینکه بفهمیم چگونه باید زندگی کنیم و قدرت دارد که همه خوبی‌ها و زشتی‌ها را به وسیله عقل بشناسیم.

یکی از ظالمانه‌ترین جابجایی‌ها در تاریخ بشر همین بوده که آمدند با سخنرانی با نوشتن، با درس دادن وجود مقدس پروردگار را از زندگی حذف کردند و عقل را به جای خدا قرار دادند و طبل بی‌نیازی از خدا را به صدا درآوردند.

گفتند ما مجلس عوام داریم، مجلس سنا داریم، مجلس شورا داریم، مجلس قانونگذاری داریم، کنگره داریم، هفته‌ای چند روز دور هم جمع می‌شویم عقل‌هایمان را روی همدیگر می‌ریزیم و مسائلی را که در زندگی نیاز داریم از عقل می‌گیریم، اما آیا این عقلی که آنها ادعا می‌کنند حدود چند قرن است توانسته یک راهی را به آنها نشان بدهد که در این راه انسان به گونه‌ای تربیت شود که تمام وجودش برای خودش، برای زن و بچه‌اش، برای مردم منفعت باشد و از وجود انسان هیچ زیانی نه به خودش برسد نه به زن و بچه‌اش و نه به دیگران واقعا چنین جاده‌ای را عقل نشان دادبه بشر؟ الان عقل‌گراها آدم‌های با  منفعتی هستند؟ آدم‌های با محبتی هستند؟ آدم‌های با عاطفه‌ای هستند؟

چهارصد سال است بلاهایی که انگلستان سر مردم دنیا آورده یکی از وکلای مجلسشان در یک سخنرانی‌اش گفته بود من این سخنرانی را خواندم که اگر خدا هر چه عذاب در این عالم دارد به سر ما انگلیسی‌ها بریزد جبران جنایات ما را به بشر نخواهد کرد، یعنی جهنم هم برای ما کم است، در این چهارصد سال در انگلستان دیوانه‌ها سرکار نبودند همه عقل داشتند و علم داشتند و لیسانس بودند و فوق لیسانس بودند و دکتری بودند. چی کار کرد عقل برای آنها؟

جنایت اینها این بود که بی‌توجه به حدود فعالیت‌ عقل شدند جنایتشان این بود که اعتقادشان به محدود بودن عقل شکست، لذا آمدند عقل را به جای خدا گذاشتند یعنی شدند بت‌پرست، ولی بت‌شان اسمش حبل نبود، لات نبود، عزی نبود، اسامی که روی بتان زمان حضرت نوح تا زمان بعثت پیغمبر روی بتها گذاشتند که بعضی از این اسم‌ها  را خداوند در قرآن نقل کرده از زمان حضرت نوح آمدند خدا را حذف کردند اززندگی بت را گذاشتند غرب هم از قرن‌ها قبل آمد بت‌پرستی کلیسایی را پرونده‌اش را بست یک بت جدیدی را به جای همه بت‌های گذشته جاهلیت به نام عقل به جای خدا گذاشت. شدند عقل‌پرست. گفتند هر چه عقل ما می‌گوید درست است این یک حرف دروغی است و همین عقل‌پرستی پشتش هم علم‌پرستی که دو خدایی شدند غربیان، آنها را از همه ارزشهای اخلاقی انسانی، الهی، معنوی، تخلیه کرد و الان شما می‌بینید که دولتهای غربی و وابستگان به دولت‌های غربی مثل عربستان، امارات، از حیوانات وحشی جنگل علیه بشریت وحشی‌تر هستند.

شما که جریانات افغانستان و عراق و این یک ساله و نیمه یمن دربرابر چشمتان است هر روز هم دارید می‌بینید که این عقل‌پرستان علم‌پرست چه کشتاری دارند می‌کنند. به بچه، به جوان، به پیر، به بیمار در بیمارستان، به دکترها، رحم نمی‌کنند، مدرسه‌ها را بمباران می‌کنند بیمارستان‌ها را بمباران می‌کنند خلبان‌های بمباران کننده که دیوانگان نیستند عقل دارند درس هم خواندند، چه گلی به سر غربیان عقل‌گرایی مطلق و علم‌گرایی مطلق زد؟ ما نیاییم از آنها تقلید بکنیم وقتی که یک نفر به ما می‌گوید راهت غلط است، کارت غلط است، اخلاقت غلط است، رفتارت اشتباه است، برگردم بگویم من خودم می‌فهمم چی کار بکنم، من خودم می‌فهمم چی کار بکنم این عقل‌گرایی است و این مکتب بسیار خطرناکی است من می‌فهمم خودم چی کار بکنم مغز مطلب این است که من نیازی به هدایت خدا ندارم، نیازی به راهنمایی انبیاء ندارم، نیازی به راهنمایی اهل بیت ندارم. خودم می‌فهمم چگونه زندگی کنم خودم می‌فهمم چگونه با زن و بچم، با مردم رفتار کنم، این طبل استقلالی که غرب زد الان می‌بینید که سفره‌ای که در همه خانه‌های غرب می‌افتد سفره رباست، سفره بانک است، الان می‌بینید که اسلحه دست این گرگان آزاد است می‌کشند، بمباران می‌کنند، نابود می‌کنند و مکتبشان هم مکتب عقل‌گرایی و علم‌گرایی است. اما قرآن مجید در بیش از هزار آیه حدود راهنمایی عقل را بیان می‌کند. به عقل احترام می‌کند ولی می‌گوید عقل مطلق نیست که پرش به تمام حقایق عالم گسترده باشد و بتواند هر خیری را در اختیار شما قرار بدهد و شما را از هر شری برحذر بدارد و آگاه به هر شری کند، نمی‌تواند این کار را بکند من خالق عقل هستم و عقل را محدود آفریدم یک کار  عقل این است که واسطه بین شما و بین حقایق عالم است، وقتی یک حقیقتی را به شما می‌گویند شما با عقلتان می‌فهمید می‌گویید بله این حقیقت است، اما خود عقل حقیقت‌ساز نیست وقتی یک جاده درستی را به شما آدرس می‌دهند می‌گویی فهمیدم ولی خود عقل جاده‌ساز نیست.

این محدوده عقل است که واسطه بین شما و حقایق عالم است و عامل بلد شدن است عامل درک است، عامل یافتن است، اما از خودش چیزی ندارد یک عمله نورانی در وجود ماست، خدا نیست، معبود نیست، عقل‌پرست کافر است، علم‌پرست کافر است، کار عقل درک است، در ارتباط با حقایق حقیقت را می‌فهمد، یک آیه در این زمینه برایتان بخوانم این از آیات عجیب قرآن است در سوره مبارکه نحل است البته قرآن مجید می‌فرماید مسائل گسترده این خلاصه‌هایی را که من برایتان بیان می‌کنم از آگاهان بپرسید و اسئل به خبیرا، اوحی ربک الی النحل پروردگارت ای پیغمبر به زنبور وحی می‌کند.

خب زنبور را چگونه آفریده که با وحی پروردگار می‌تواند ارتباط داشته باشد، شما زنبور را بگیر بگذار در ترازوی طلافروش‌ها ببین چند گرم وزن زنبور است؟ یکی از کوچکترین حشرات کره زمین است، خیلی هم وزنش سبک است، خیلی. با این پر کوچکش می‌تواند روزی چهارده کیلومتر دنبال گیاهان و گلها برود هر کجای کوهها و باغها و درختان باشد، شیره گلها را می‌مکد، اگر چهارده کیلومتر از آن محل زندگیش کندو دور شده باشد در برگشتن جاده را گم نمی‌کند صاف می‌آید در کندو، من به زنبور وحی کردم. وحی هم مراتبی دارد یک وحی بوده به موسی ابن عمران کلیم الله می‌رسیده یک وحی بوده به پیغمبر عظیم الشأن اسلام می‌رسیده، وحی به موسی تورات است وحی منزله بالاتر قرآن است، وحی نازلتر وحی به آسمان‌ها و زمین و به زنبور است این حشره کوچک، مستقیما خدا برایش ارتباط گرفتن با خدا را قرار داده. چه دستگاهی در وجود زنبور است یک تلویزیون در خانه یا یک رادیو اگر بخواهد صداهای استودیو را بگیرد ملاحظه کردید چقدر دستگاه‌های عظیم در خود رادیو و تلویزیون است، چه دستگا‌ه‌های پیچیده در خود تلویزیون است چه آنتن‌هایی روی کوهها و بلندی‌هاست تا شما پیچ را بچرخانی صدا را تلویزیون و رادیو بگیرد، چقدر دستگاه در مغز سر زنبور است، خود زنبور مگر چقدر است؟ چقدر دستگاه خدا در این مغز گذاشته که می‌تواند تا ملکوت و غیب عالم ارتباط بگیرد.

بهش وحی کردم ان اتخذی من الجبال بیوتا، در کوهها برای خودت خانه درست کن، و من الشجر، روی درختها برای خودت خانه بساز، و مما یعرشون، روی داربست‌ها برای خودت خانه بساز، خانه‌سازی زنبور جزء معجزات خلقت است شما دیدید خانه‌های زنبور را، گوشه‌ها و اضلاع و خطوط دانه دانه این خانه‌ها یک میلیونیم میلیمتر با هم تفاوت ندارد چه ابزاری را به کار می‌گیرد که هنوز قویترین مهندسان عالم دقت را به صفر نتوانستند برسانند ولی او می‌رساند.

ثُمَّ كُلِي اول خانه را آماده کن سپس از هر محصولی که یادت دادم چی بخوری، بخور. مِنْ كُلِّ اَلثَّمَرٰاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً، تمام جاده‌های عسل‌سازی را برایت هموار کردم یعنی دارد با زنبور حرف می‌زند زنبور هم دارد گوش می‌دهد و می‌گیرد، يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهٰا شَرٰابٌ از کارگاه شکمش یک آشامیدنی درمی‌آید مُخْتَلِفٌ أَلْوٰانُهُ با رنگ‌بندی‌های جالب، فِيهِ شِفٰاءٌ لِلنّٰاسِ عسل خالص ساخت او را درمان برای مردم عالم قرار دادم، این همه کارخانه‌هایی که مواد غذایی تولید می‌کنند با به کار گرفتن علوم متعدد، ولی به ناچار افزودنی بهش می‌زنند تاریخ هم برایش می‌گذارند، اما این حیوان ماده غذایی را می‌سازد افزودنی هم بهش نمی‌زند اولا دارو برای درمان است ثانیا اگر عسل خالص را هزار سال بیرون بگذارند، فاسد نمی‌شود میلیونها سال است بشر روی غذا دارد کار می‌کند هنوز به کار او نرسیده و این هم نتیجه تسلیم بودن به وحی خداست.

اگر هفتاد و پنج میلیون افراد مرد و زن مملکت ما همه قرآنی بشوند همه از فکر و مغز و زبان و چشم و گوش و حرکاتشان شیرینی به وجود می‌آورند، دیگر کسی می‌ماند از دست کسی شکایت بکند کسی ناله می‌کند مالم را بردند، کسی گریه می‌کند که حرفم را گوش نمی‌دهند به ناحق مالیات سنگین به من بستند، کسی ناله میکند که همسرم من را بیچاره کرده و به جان آورده. اگر مردم از وحی پروردگار تغذیه کنند کار زنبور عسل را بکنند، تولیدات مردم هم می‌شود شفاء للناس همه  می‌شویم دارو، همه می‌شویم درمان‌کننده، همه می‌شویم تولیدکننده شیرینی اخلاق، عمل، رفتار، کردار، گفتار، مشکل بعضی ازما همان مشکل غربیان است عقل‌گرایی مطلق است، می‌گویم هر چی خودم می‌فهمم عمل می‌کنم نمی‌خواهد برای من حرف بزنید، خیلی‌ها را ممکن است بگویید یک شب بیا برویم حرف مطهر شاهچراغ در آنجا معارف الهی را می‌گویند برگردد بهتان بگوید من بهتر از آنها می‌فهمم نمی‌خواهد کسی من را راهنمایی بکند من خودم بلد هستم این همین عقل‌گرایی مطلق اروپایی‌ها و امریکایی‌هاست.

چقدر جالب است که پیغمبر می‌فرماید المومن کالنحل، مرد و زن مومن مثل زنبور عسل هستند تغذیه‌شان از وحی است نمی‌گویند عقل خودم می‌گویند خدا، می‌گویند قرآن، می‌گویند حلال و حرام، می‌گویند انبیا، می‌گویند ائمه، تغذیه‌شان از وحی است ماکه خیلی مهمتر از زنبور عسل هستیم ما اگر از وحی الهی تغذیه کنیم که تولیدات وجودمان میلیون‌ها برابر عسل ارزش دارد و ماندگاری آن هم ابدی است.

ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ اَلثَّمَرٰاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهٰا شَرٰابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوٰانُهُ فِيهِ شِفٰاءٌ لِلنّٰاس  ﴿النحل‏، 69﴾حالا آخر آیه حدود کار  عقل را بیان می‌کند، که مردم بپایند عقل‌گرای مطلق نشوند، إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ  ﴿النحل‏، 69﴾.

تمام زندگی زنبور یک نشانه است برای مردمی که اندیشه کنند فکر کنند، تعقل کنند که چی؟ که این زنبور نشانه یک قدرت بی‌نهایت یک حکمت بی‌نهایت، یک علم بی‌نهایت، یک رحمت بی‌نهایت است عقل تا اینجا می‌تواند ما را ببرد که با دیدن زنبور درک کنم عالم کارگردان دارد، بیشتر از این عقل جلو نمی‌رود، خب اگر بیشتر از این جلو نمی‌رود تا همینجا نگهش دار دیگر او را معبود قرار نده او را به جای خدا نگذار برو سراغ اصل کاری، که عقل را ساخته، چرا وسط راه گیر می‌کنی؟ اسیر معبودی به نام عقل می‌شوی؟ رد شو از این مخلوق، برو سراغ خالق این شعر یکی از شعرهای قیمتی است، من شعر خیلی دیدم با دست خودم هم خیلی شعر نوشتم، ایام بیکاری هم در ماشین در هواپیما در قطار شعر گفتم دیوانم هزار و چهل صفحه است چاپ شده ولی در این همه شعرها گاهی یک شعرهای عجیب پرقیمتی پیدا می‌شود یکیش این است.

حسن یوسف را یعنی خوشگلی حضرت یوسف را، می‌دانید دیگر سمبل زیبایی در بشر یوسف است خدا قلم نقاشی را در او کامل کرده یک نقشی از او ساخته که زنان مصری در مهمانی زلیخا وقتی در سالن را باز کردند بالاجبار به یوسف گفتند بیا در مجلس زنانه درباری‌ها و از آن در برو بیرون نیامد بنشیند در بین خانم‌ها، در سن هفده هجده سالگی چون هفت سال گرفتار این زن بود از چهارده سالگی تا بیست و یک سالگی، فقط رد شد خانم‌ها همه کارد تیز دستشان بود میوه پوست بکنند بخورند تا یوسف وارد سالن شد و برود چنان زنان از خود بیخود شدند که نفهمیدند میوه پوست نمی‌کنند دست‌هایشان را بریدند. این زیبایی.

حسن یوسف را به عالم کس ندید، باریک الله به شاعر این شعر، حسن آن دارد که یوسف آفرید می‌گوید خودت را معطل یوسف نکن، چهره می‌شکند، پیر می‌شود، می‌رود زیر خاک برو سراغ زیبایی مطلق و بی‌نهایت آفریننده یوسف که همه چیزش زیباست، هدایتش، کتا‌ب‌هایش، انبیائش، ائمه طاهرین، مسائل اخلاقش، کنار یوسف خودت رامعطل نکن رد شو برو سراغ پروردگار. عقل بیشتر از این دیگر میدان ندارد تا اینجا مارا می‌آورد که با مطالعه در وجود زنبور بفهمیم که زنبور سازنده دارد، خالق دارد، حالا اسم این خالق چیست؟ صفاتش چیست؟ صفات جلالش کدام است؟ صفات جمالش کدام است  این را باید غیرعقل به ما یاد بدهد آنی که فوق عقل است یعنی خالق عقل باید در قرآن بگوید من کی هستم، صفاتم چیست، صفات جلال و جمالم چیست، باید انبیاء توضیح بدهند که ما خدا را به وسیله خود خدا کاملا شناختیم بیاییم بگوییم خدا کیست و ائمه توضیح بدهند و بعد هم به ما بگویند راه را خدا باید نشانتان بدهد. و ما راهنمای نشان دادن آن راه هستیم که در پایان سخنان دیشب شنیدید امام هشتم فرمود توحید، توحید راه است ولی فرمود به شرطها و انا من شروطها، من راهنمای راه هستم، جاده دلیل می‌خواهد، راهنما می‌خواهد، آن جاده را خدا قرار می‌دهد برای انسان اسمش هم صراط مستقیم است ما باید شما را به آن صراط راهنمایی کنیم که کدام است چرا؟ چون که در کنار این صراط میلیون‌ها جاده انحرافی زدند. میلیونها.

اسم نبرم همش هم حفظ نیستم جاده‌هایی که در هند هندوها ازش عبور می‌کنند به نام جاده زندگی یا اسمش را بگذارید مکتب اسمش را بگذارید دین هندویی، در مجلاتی که از هند مسائل را چاپ کرده بودند تا الان حدود یک میلیارد هندی پانزده میلیون دین دارند، تمامش هم ساختگی است در ایران هم که جاده خیلی است، این مقداری که  من می‌دانم در کمربند ایران جاده حنفیه، جاده شافعیه، جاده حنبلیه، جاده مالکیه، جاده چشتیه، جاده صوفیه، جاده لائیکیه، جاده ایسم ایسم ایسم، تمامش جاده ضلالت و گمراهی است.

آن جاده‌ای که پروردگار عالم ترسیم کرده به تناسب وجود ما اسمش صراط مستقیم است، راهنما هم برایش قرار داده صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و امام و قرآن، برادران و خواهران به خود حضرت حق قسم که خالق ماست، بدون پیغمبر و امام و قرآن هر جاده‌ای را حرکت بکنیم پایانش دوزخ است، یک دانه راه آخرش لقاء الله رضایت الله، جنت الله است آن هم صراط مستقیم است، ولی راهنمای به این راه امام هدایت است. چقدر این روایت جالب است چقدر پرقیمت است، یک عربی به پیغمبر اسلام عرض کرد ما شبانه روز ده بار می‌گوییم اهدنا الصراط المستقیم، این صراط مستقیم چیست؟ سوال خیلی خوبی بود، این راه تعریفش چیست؟ پیغمبر اکرم دستش را گذاشت روی شانه امیرالمومنین که آن وقت بیست و پنج شش سالش بود فرمود هذا صراط المستقیم اگر بخواهی بدانی این جاده چیست به آنی که در این جاده طلوع کرده نگاه کن همه وجود علی صراط مستقیم است. اگر بخواهی صراط مستقیم را بفهمی اخلاق علی، رفتار علی، عبادت علی، محبت علی، زبان علی، کار علی، روش علی صراط مستقیم الهی است.

یعنی بیا کنار امام هدایت در صراط مستقیم قرار بگیر چقدر همین صراط مستقیم مهم است، که شبانه روز به ما مرد و زن خود پروردگار واجب کرده است ده بار بگوییم اهدنا الصراط المستقیم هی به خودمان تلقین بکنیم و دنبال بکنیم که صراط مستقیم چیست، چه راهی است، یک جمله جالبی برایتان بگویم به قول تهرانی‌ها این را از من یادگار داشته باشید، من البته برای تبلیغ برای گردش تا حالا نرفتم جایی، برای تبلیغ چند تا کشور شرقی را رفتم اوکراین، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، ترکیه، اتریش، هلند، سوئیس، ایتالیا، فرانسه، انگلیس، بلژیک، فنلاند، سوئد، تمام این کشورهای شرقی و غربی را برای تبلیغ رفتم، برادرانم خواهرانم در تمام این کشورها به درخواست خودم ملاقات برایم گذاشتند، در همه کشورها، با کاردینال‌های مسیحی، با روسای ارامنه، با روسای هندو، با زرتشتی، با لائیک‌ها، با مهم‌ترین روسای دانشگاه‌های ایتالیا و هلند و فنلاند، با سران مذاهب در ترکیه، استانبول، در کشورهای دیگر، از برکت قرآن و اهل بیت تمام این سفرها هم فیلمش هست و سفرنامه‌هایش هم هست، با هر رئیس مذهبی و مکتبی تماس گرفتم یک ساعت دو ساعت، سه ساعت، بحث کردم آنها محکوم شدند جوابی نداشتند به من بدهند ولی آنی که در این ملاقات‌ها برایم مهم بود که به عنوان سوغات بیست ساله این سفرها آوردم این بود که از خورشید برای دلم روشن‌تر شد که در این جهان غیر از راه قرآن و اهل بیت تمام جاده‌ها باطل  و انحرافی است.

این هم لطف خاص الهی به من بود که می‌خواست به من کمک بدهد یقین من را بتون آرمه کند که بچه مسلمان بچه شیعه، راهت صحیح‌ترین و درست‌ترین راه است و بقیه جاده‌ها باطل است و انحرافی است. خانم‌ها دخترخانم‌ها، جاده زهرا که جاده حجاب و عفت و  عصمت و پاکی و شوهرداری و تربیت فرزندانی مثل دو امام و زینب کبری است جاده درستی است، جاده بی‌حجابی و بدحجابی و مخلوط بودن با مردها و در عروسی‌ها و رقص‌های دسته جمعی جاده‌ اسرائیل و لندن و واشنگتن است انحرافی است، باطل است، ضرر می‌کنند آنهایی که در این جاده هستند.

خوش به حال آنهایی که از زمان آدم تا امشب سالک صراط مستقیم بودند و از دنیا رفتند، بردند، و خوش به حال آنهایی که امروز در کره زمین در صراط مستقیم هستند.

 

 

 

برچسب ها :