لطفا منتظر باشید

شب پنجم سه شنبه (2-6-1395)

(شیراز حرم مطهر احمد بن موسی(شاهچراغ))
ذی القعده1437 ه.ق - مرداد1395 ه.ش
6.45 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

در کلام بسیار مهم رسول خدا در جلسه قبل شنیدید پیغمبر عظیم الشأن فرمودند من برای امتم بعد از مرگ خودم می‌ترسم که دچار سه راه انحرافی بشوند. سه راهی که اگر در آن قرار بگیرند برنگردند به راه مستقیم، توبه نکنند، ضررهای حرکت در آن سه جاده را جبران نکنند علاوه بر خسارت‌های سنگینی که در دنیا بر آنها وارد می‌شود آخرت هم از انتقام خدا عذاب خدا نجات ندارند.

جاده‌های انحرافی چگونه پدید آمده، همه ما ایمان به قرآن داریم یقین به کتاب خدا داریم، می‌دانیم که قران مجید وحی پروردگار است، خداوند در قرآن می‌فرماید وَ إِنَّ اَلشَّيٰاطِينَ لَيُوحُونَ إِلىٰ أَوْلِيٰائِهِمْ لِيُجٰادِلُوكُمْ ﴿الأنعام‏، 121﴾، ابتدا شیطان را از نظر لغت و قرآن کریم برایتان توضیح بدهم بعد آیه شریفه را معنا کنم.

کلمه شیطان اسم عام است، ابلیس اسم خاص است، قرآن کریم ابلیس را یک نفر معرفی می‌کند و آن کسی است که در خلقت آدم با پروردگار عالم درگیر شد خداوند متعال به همه فرشتگان فرمان داد وقتی به آدم روح دمیدم سجده کنید، همه سجده کردند إِلاّٰ إِبْلِيسَ أَبىٰ وَ اِسْتَكْبَرَ وَ كٰانَ مِنَ اَلْكٰافِرِينَ  ﴿البقرة، 34﴾، ابلیس که از ملائکه نبود، از جنس فرشتگان نبود، در آیه دیگر در قرآن می‌فرماید کان من الجن از گروه یک موجودات ناپیدا بود ولی بافتش بافت فرشته نبود دستور خدا را رد کرد، و در برابر دستور خدا و سجده به آدم تکبر کرد و سجده نکرد.

تکبر در برابر دستور خدا او را ملعون کرد، مدهور کرد، مذعوم کرد، رجیم کرد و دوزخی کرد، البته این جریمه‌ها فقط برای ابلیس نیست هر مردی، هر زنی هر جنی در برابر فرمان‌های پروردگار سرپیچی کند تکبر کند، عمل نکند به خواسته پروردگار همین بلاها به سرش می‌آید، چون از دستور خدا سرپیچی کرد خداوند متعال کلمه شیطان را هم در او به کار برد، شیطان یعنی عصیان‌گر، یعنی رو برگردان از دستور خدا، یعنی متکبر در برابر پروردگار، یعنی موجودی که شرارت دارد شر دارد، کارش فقط ضربه زدن به انسان است چه از راه مادیت چه از راه معنویت، تعداد شیاطین برای ما روشن نیست و بیشتر شیاطین هم در انسان‌ها هستند، یعنی یک آدم‌هایی وجوددارند گمراهند، گمراه‌کننده هستند شر هستند، عصیانگر هستند طغیانگر هستند ضررزننده هستند که ممکن است این شیطان همسر یک خانم باشد، خانم یک مرد باشد برادر آدم باشد، رفیق آدم باشد، معلم آدم باشد هر کسی که  این خصوصیت‌ها را دارد یعنی ضربه‌زن است، شرّ است، گمراه است، طغیانگر است، اسمش شیطان است به اسم عام ولی ممکن است اسم شناسنامه‌ای او نه ایرانی باشد، عربی باشد، اروپایی باشد امریکایی باشد، این خصوصیت‌هادر هر کسی باشد شیطان است، این شیاطین به اصطلاح درجه‌بندی دارند درجه‌های بالایشان که زرنگ هستند هنرمند هستند، درس‌خوانده هستند ابزار هم در اختیار دارند قرآن مجید می‌گوید الی اولیائهم زخرف القول، باطل را الغاء می‌کنند به دوست‌دارانشان، باطل هم یک باطل نیست، گاوپرستی در هند یک باطل است بت‌پرستی در ژاپن یک باطل است، مکتب کاپیتالیسم امریکا یک باطل است مکتب کمونیسم قبل از شوروی یک باطل بود اینها هر کدام هم شیاطین دارند. می‌نشینند طرح می‌ریزند و یک جاده‌ای را اختراع می‌کنند زخرف القول، ارائه می‌کنند و جمیعت‌های زیادی را دنبال خودشان می‌کشند و بیشترین بدنه راهشان هم اباحه‌گری است یعنی می‌گویند شرابخوری حلال است، خوک‌خوری حلال است، ازدواج بامحارم حلال است، زنا و ربا حلال است، غارت معادن کشورها حلال است، بردن نفت و طلا و سنگ‌های قیمتی ملت‌های افریقا که قدرت د فاع ندارند حلال است، کشتن مردم عراق و یمن و افغانستان حلال است روسای سازنده این جاده‌ها را پروردگار فرموده شیاطین، ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم زخرف القول.

بنابراین اگر من مسلمان  اگر زن مسلمان، اگر جوان مسلمان، اگر پیر مسلمان، اگر شهری و دهاتی مسلمان، اگر دانشمند و عامی مسلمان از صراط مستقیم الهی دست بکشد و به علل مادی و شهوانی وارد جاده‌های غیر صراط مستقیم بشود خود را با همه وجود و زن و بچه‌اش را تسلیم شیاطین کرده و این شیاطین هم در آیه بیست و دوم سوره ابراهیم است که روز قیامت در محضر پروردگار به اولیائشان اعلام می‌کنند گمراهی شما هیچ ربطی به ما ندارد عرق خوردید، ورق بازی کردید، زنا کردید، ربا خوردید، آدم کشتید ظلم کردید بی‌حجاب شدید، روابط نامشروع برقرار کردید به ما ربطی ندارد الا این که ما شما را به هر گناهی و به هر انحرافی دعوت کردیم شما هم دعوت ما را اجابت کردید ولی ما قدرت نداشتیم که شما را مجبور به قبول گمراهی کنیم، شما با آگاهی و اختیار خودتان گمراهی را قبول کردید.

امشب حتما آیه 22 سوره ابراهیم را با یک قرآنی که ترجمه روشن و روان و واضح دارد بخوانید ببینید گفتگوی سازندگان و مخترعان جاده‌های انحرافی با منحرفانی که دعوتشان را قبول کردند چه گفتگوی عجیب و غریبی است.

خب همه جاده‌های غیرصراط مستقیم ابلیسی است، شیطانی است، اما راهی که پروردگار عالم ترسیم کرده است، پروردگار مهربان، عالم، رحیم، ودود، کریم، محسن، معطی، قدوس، نور، این قابل پیروی است. در این جاده باید راه افتاد و حرکت کرد تا عمر به پایان برسد خب این جاده را ببینید در همین کره زمین چه کسانی سالک آن بودند ما وقتی که به آیات قرآن مراجعه می‌کنیم می‌بینیم روندگان در این جاده عاقل‌ترین، آگاه‌ترین، بیدارترین، پاک‌ترین، ودرست‌کارترین انسان‌ها بودند، انصاف این است که ما هم دنبال آنها راه بیفتیم بی‌انصافی و نامردی و ناجوانمردی و جهل و شقاوت این است که ما دست از صراط مستقیم برداریم و برویم در جاده‌هایی که شیاطین ساختند و تدوین کردند قوانینش را آن شیاطین، چه  کسانی در این جاده مستقیم الهی بودند.

ما در نماز می‌خوانیم امشب هم خواندیم از اول تکلیفمان هم خواندیم انشالله تا روز آخر عمرمان هم می‌خوانیم که صراط مستقیم صراطی است که صراط انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لضالین است، یعنی در این راه کسانی سالک بودند که تو به آنان هر نوع نعمت معنوی عنایت کردی، نه نعمت مادی خربزه و هندوانه و تخم مرغ و کباب و برنج و سبزیجات و حبوبات را که الان به کل مردم عالم داردمی‌دهد، این انعمت علیهم نعمتی که به آنها داده یک نعمت معنوی است، نعمت وجدان، نعمت انصاف، نعمت بیداری، نعمت علم، نعمت خردورزی، نعمت ایمان، نعمت عمل صالح، نعمت اخلاق حسنه، که اینها ابدا مورد خشم تو قرار نگرفتند و یک قدم در گمراهی نگذاشتند.

این غیرالمغضوب علیهم و لا الضالین دو صفت سلبی است برای انعمت علیهم، یعنی آیه شریفه سه گروه را نمی‌گوید، یک گروه انعمت علیهم، یک گروه مغضوب علیهم یک گروه و لا الضالین نه، یک گروه هستند، انعمت علیهمی که مورد خشم تو قرار نگرفتند چون کاری نکردند که به آنها غضب کنی، و لا الضالین و در جاده گمراهی نیفتادند خب این انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین در آیه که بیان نشده کیانند. کیانند واقعا؟

یک جوانی این داستان می‌گوید اینها کیانند، یک جوانی یک روز با چهره غمناک محزون، غصه‌دار، در مسجد نشسته بود وجود مبارک رسول خدا اصلا انسان بی‌تفاوتی نبود، تا قیافه این جوان را دید بهش گفت که چه شده؟ گفت یا رسول الله امروز نشسته بودم فکر آخرتم را می‌کردم، به اینجا رسید فکرم اگر قیامت خدا من را ببرد بهشت جای تو کجا جای من کجا، آن مقامی که وجود مقدس تو در بهشت دارد ابدا من ندارم، خب من در بهشت نمی‌توانم تو را ببینم، دارم غصه آنجا را می‌خورم، اگر من را ببرند جهنم که ابدا دیگر تو را نمی‌توانم ببینم من ناراحت هستم، باریک الله به جوانی که فکر آینده‌اش است، فکر قیامتش است، چقدر هم زیبا فکر می‌کند اگر من را ببرند بهشت درجات تو جایی است که من نمی‌توانم ببینم تو را، ببرند جهنم هم که تمام درهای فیوضات به رویم بسته است پس من از دو طرف آدم بدبختی هستم، چرا غصه نخورم؟

چقدر این جوان مورد محبت پروردگار بود که وقتی حرفش با پیغمبر تمام شد جبرئیل بر پیغمبر نازل شد، آیه شصت و نهم سوره نساء را آورد که پیغمبر عالم انعمت علیهم سوره حمد را در این آیه شصت و نهم معنی کرده، شناسانده انعمت علیهم سوره حمد را، چه آیه شادکننده‌ای است و من یطع الله و الرسول هر کسی، هر کسی استثنا دیگر ندارد، سیاه و سفید و شهری و دهاتی و مرد و زن هر کسی تا آخر عمرش تحمل کند اطاعت از خدا و پیغمبر را، این تحمل خیلی نعمت مهمی است، که من تحمل داشته باشم هر روز صبح بلند شوم به  اطاعت از خدا دو رکعت نماز بخوانم، ظهر در اوج کارم هشت رکعت نماز بخوانم، مغرب و عشاء با خستگی از روز هفت رکعت نماز بخوانم.

یک ماه ماه رمضان در گرمای تیر روزه بگیرم، بلند شوم دنبال حل مشکل مردم بروم، تحمل خیلی نعمت است، حوصله خیلی نعمت است، بی‌حوصلگی بی‌تحملی عذاب است، و شیطانی است. وَ مَنْ يُطِعِ اَللّٰهَ وَ اَلرَّسُولَ وَ ﴿النساء، 69﴾ هر کسی اطاعت کردن از خدا و پیغمبر را تحمل کند فَأُولٰئِكَ مَعَ اَلَّذِينَ أَنْعَمَ اَللّٰهُ عَلَيْهِمْ من زلف کسانی که اطاعت از خدا و پیغمبر را تحمل بکنند به چهار گروه در بهشت گره می‌زنم، فاولئک اطاعت‌کنندگان از خدا و پیغمبر در بهشت معیت دارند با چهار گروه، مِنَ اَلنَّبِيِّينَ اینها انعمت علیهم هستند اَلصِّدِّيقِينَ اینها انعمت علیهم هستند وَ اَلشُّهَدٰاءِ اینها انعمت علیهم هستند وَ اَلصّٰالِحِينَ اینها انعمت علیهم هستند بعد خدا می‌گوید وَ حَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً این چهار گروه برای شما که مطیع خدا و پیغمبر هستید چه رفیق‌های خوبی هستند.

یعنی پنجاه شصت سال اطاعت خدا و پیغمبر را تحمل کن تا ابد هر لحظه که بخواهی بروی کنار هر پیغمبری صالحی، شهیدی، صدیقی، راهت باز است. هیچ کس جلویت را  نمی‌گیرد. هیچ کس. احترام عجیبی هم بهت می‌گذارند، شما سوره رعد را ببینید، مردم مومن متحمل عبادت‌کننده خدمت‌کننده وقتی قبرهایشان را خدا می‌شکافد در زمین قیامت وارد محشر می‌شوند پروردگار می‌فرماید وَ اَلْمَلاٰئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بٰابٍ  ﴿الرعد، 23﴾فرشتگان من ا ز روبرو پشت سر، دست راست، دست چپ، بالا، پایین، به استقبالشان می‌آیند و ملائکه می‌گویند سلام علیکم بما صبرتم، درود بر شما که چهل پنجاه سال در دنیا اطاعت از خدا و پیغمبر را تحمل کردید، تحمل خیلی مسئله مهمی است. خیلی.

آدم‌هایی  که در عبادت خداو خدمت به  مردم تنبل هستند بدبخت هستند، بیچاره هستند، تیره‌بخت هستند، راهشان به نجات باز نیست، خب این صراط مستقیم است.

از نهج البلاغه امیرالمومنین هم وصف صراط مستقیم را بشنوید، چقدر این اوصاف زیباست، امیرالمومنین می‌دانید کی دارد می‌گوید کسی که علمش علم جاری خدا در وجودش است، من اگر فرصت بود آخرین آیه سوره رعد را درباره علم امیرالمومنین آن هم در سن هفده هجده سالگی برایتان توضیح می‌دادم همه ما بهتمان می‌برد، که زمانی که هفده هجده سالش بود امیرالمومنین نمی‌دانم در وجودش نبود، هیچی نبود که ازش بپرسند بگوید نمی‌دانم امیرالمومنین کل وجودش می‌دانم بود، کل وجودش علم بود، کل وجودش دانایی بود.

الیمین و الشمال مظلة من این قطعه  نهج البلاغه را به تناسب زمان معنی بکنم، الیمین و الشمال هر جاده‌ای را که غربی‌ها برایتان می‌سازند الیمین راست صهیونیست، و الشمال، و هر جاده‌ای را که چپ روسی و چینی و دیگر جاها برایتان می‌سازند الیمین و الشمال مظلة گمراهی است، گولشان را نخورید، گول علمشان را که صددرصد علم مادی است نخورید، گول دانشگاه‌های عریض و طویلشان را نخورید، گول کثرت کتابهایشان را نخورید، راه‌هایی که غرب برایتان باز می‌کنند و شرق چپ برایتان باز می‌کند تمامش گمراهی است و الطریق هی الجادة الوسطی، راه واقعی راه میانه است، که هیچ قانونی در این راه میانه نه افراطی است نه تفریطی است هیچ.

تمام افراط‌گری‌ها از نظر راه خدا باطل، تمام تفریط‌گری‌ها هم باطل، همه. من دلم می‌خواهد شب تا نماز صبح بیدار باشم همش نماز بخوانم اسلام می‌گوید نه، من می‌خواهم طول سال غیر از عید فطر و قربان روزه بگیرم اسلام می‌گوید نه، من می‌خواهم کمتر از حد نیاز بدن بخورم اسلام می‌گوید نه من می‌خواهم تا گلویم لقمه بچینم اسلام می‌گوید نه. در هیچ چیز نه افراط را قبول دارد نه تفریط، من می‌خواهم پنج صبح دنبال پول بیایم بیرون دوازده شب برگردم اسلام می‌گویدنه راهت اشتباه است، من هشت ساعت مناسب بهت اجازه کار اقتصادی می‌دهم اشتباه می‌کنی.

من می‌خواهم دخترم را شوهر بدهم با دو هزار سکه طلا و مهریه غیر از دو هزار سکه یک باغ و عروسی‌اش هم باید در هتل هیلتون باشد که وقتی می‌روم حساب بکنم بگوید چهارصد میلیون تومان شد اسلام می‌گوید نه، نه، من می‌خواهم دخترم را یک لباس بپوشانم هیچی هم بهش ندهم به دامادبگویم بیا بردار و برو، اسلام می‌گوید به عاطفه دختر لطمه زدن نه، اشتباه است، نه افراط نه تفریط. سعدی می‌فرماید نه چندان بخور کز دهانت برآید، نه چندان که از ضعف جانت برآید، آدم متعادلی باش، من می‌خواهم امر به معروف بکنم تا آدم‌های اهل منکر را دیدم می‌خواهم دو تا کشیده، یک چماق، یک ده تا چوب بهشان بزنم اسلام می‌گوید نه. من می‌خواهم هر کی هر کاری دلش می‌خواهد بکند بکند حرف نزنم، اسلام میگوید نه، در امر به معروف می‌گوید حرفت را روی موج نرمی و عاطفه سوار کن، آرام به گنهکار بگو ضرر گناه این است، تجربه گناهکاران گذشته نشان داده که این عمل زیان دارد برایت، مناسب با شخصیت انسانی تو نیست، مناسب با آبرویت نیست، متعادل نرم، و الطریق هی الجادة الوسطی علیها باغ الکتاب و آثار النبوه، امیرالمومنین می‌فرماید آدرس این جاده را قرآن و نبوت بهتان می‌دهد و الیها منفذ السنه راه ورود به روش پیغمبران خدا این راه است و الیها مسیر العاقبة عاقبت به خیری هم در این راه است. این صراط مستقیم از نظر امیرالمومنین علیه السلام است.

من برگردم به امر به معروف نرم، لیّن با مدارا، یک دوستی داشتم تهران من در امر به معروف کسی را قویتر از او ندیدم تا حالا، خیلی انسان عجیبی بود اولا معروف خدا را می‌شناخت که چه چیزهایی از دیدگاه خدا معروف است منکر خدا راهم می‌شناخت، شغلش چلوکبابی بود، شب محلش باز نبود، فقط روز ساعت یک هم هر کسی می‌آمددیگر ناهار نداشت حدود چهارصد تا پانصد تا نهار می‌فروخت می‌گفت من باید چهار کارم تمام شود بروم سراغ زن و بچم، من زن دارم، سه تا دختر دارم حق آنها نباید پایمال بشود.

پشت میزش که نشسته بود هر کسی می‌آمد حساب غذایش را بکند اگر می‌دید بیراه است، قیافه‌شناس عجیبی بود یک صندلی بغل دستش بود می‌گفت بیا بشین با او حرف می‌زد، من زیاد می‌رفتم پیشش نه برای غذا خوردن من یک بار هم پیشش غذا نخوردم، می‌رفتم چیز یاد بگیرم، برادران و خواهران شیراز این آدم طاقت بردن اسم خدا را  نداشت وقتی با طرف حرف می‌زد نام مقدس پروردگار را می‌برد از پهنای صورتش بی‌صدا اشک می‌ریخت.

خدا می‌داند چقدر را هدایت کرد، چقدر را، من یک منبر داشتم ساعت شش صبح چون اذان یک ربع به شش بود  امام جماعت مسجد صبح نمازش را پنج شش دقیقه می‌خواند من منبر می‌رفتم مسجد د رمحل ایشان بود یک روز دیدم با یک عبای زمستانی قبل از نماز آمده نشسته به دیوار تکیه داده آمدم پیشش گفتم چه عجب، معمولا تو صبح‌ها پای منبر نمی‌آیی، گفت دوستت داشتم که آمدم آمدم با تو خداحافظی  کنم یک مسافرت می‌خواهم بروم دیدم نزدیک خانه ما منبر میروی مردانگی نیست نیایم خداحافظی کنم، همدیگر را بغل کردیم و نمازش راخواند و رفت و هشت شب هم دامادش آمد به من گفت رفیقت از دنیا رفت به من نگفت دارم می‌روم سفر آخرت گفت آمدم خداحافظی.

در کوچه خانه ایشان یک مغازه کهنه قدیمی بود یک پینه‌دوزی این مغازه را اجاره کرد، پینه‌دوز به قول خودشان اهل حال بود، اهل ذکر بود به قول خودشان، ایشان می‌گفتند من خبر نداشتم مغازه را اجاره کردند اما روز اول صبح آمدم بروم دیدم که یک کسی نشسته مشغول دوختن کفش‌های پاره است اما سیبیل تا روی لب پایین، فهمیدم از اصحاب خانقاه است، خیلی دلم سوخت، که ما در قرآن و در روایات لفظ خانقاه نداریم کشکول نداریم، پیر طریقت نداریم چله‌نشینی نداریم، دلم سوخت که این بی‌راه شده، و از صراط صاف و معتدل پروردگار دور افتاده، گفتم وظیفه شرعی و انسانی من است حالا که آمده همسایه خانه ما شده از انحراف نجاتش بدهم. وارد مغازه شدم گفتم سلام علیکم گفت یا علی مدد خوش آمدی، در جواب سلامم را نداد با اینکه جواب سلام واجب است نشستم، گفت چایی می‌خوری؟ گفتم می‌خورم، گفت عشق است یا علی چایی را ریخت و به ما داد و خوردیم خداحافظی کردم خداحافظ شما نگفت به سلامت گفت یا علی مدد خیر پیش. گفت فلانی شش ماه من هر روز صبح که می‌خواستم بروم چلوکبابی می‌آمدم بغلش می‌نشستم آرام آرام حرف می‌زدم حرف خدا را، حرف قرآن را، حرف ائمه را، بعد از شش ماه یک روز آمدم نشستم گفتم سلام گفت علیک السلام اول یک قیچی بلند کرد گفت تو من را از رو بردی این سبیل‌های من را کوتاه کن بعد برو. فهمید اما شش ماه من حوصله کردم در امر به معروف، واعظ اگر چه امر به معروف واجب است، طوری بکن که قلب گنهکار نشکند، من اگر آگاه به راه باشم آگاه هم هستم چطوری مردم را بچه‌هایم را، عروسم را، دامادم را، رفیق‌هایم را به راه بیاورم چون این راه زیباترین راه است، آسان‌ترین راه است، راحت‌ترین راه است، کوتاه‌ترین راه است بین انسان و بین پروردگار مهربان عالم است.

 

 

 

 

 

برچسب ها :