شب ششم چهارشنبه (3-6-1395)
(شیراز حرم مطهر احمد بن موسی(شاهچراغ))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
یکی از شعرای بزرگ در یک بیت شعر میفرماید از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر، یادگاری که در این گنبد دوار بماند.
من شاعر این شعر را نمیدانم کیست، اما اگر شاعر حکیمی بوده، شاعر عارفی بوده، ازش سوال میکردیم این سخن عشقی که در این شعرت گفتی از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر، یادگاری که در این گنبد دوار بماند، چه سخنی بود؟ سخن کیست؟ حتما به ما جواب میداد من در آیات قرآن کریم که دقت کردم دیدم که در بیشتر آیات پروردگار عالم سخنش را جوشش رحمت و رأفت خودش میداند.
دو صفت رأفت، رحمت، این سخن عشق در هر مرد و زنی که اهل محبت باشند اهل عاطفه باشند، اهل رقّت قلب باشند تاثیر خواهد داشت. اثر خواهد داشت. زن و مرد با محبت مهربان، با عاطفه، با رقّت قلب نمیآیند سخنی که منشأ آن رحمت است، رأفت است، محبت است، رد کنند، بگویند قبول نداریم بگویند نمیخواهیم، هم قبول میکنندو هم میخواهند آن سخن را، سخنی که زندگی را تحول میدهد، سخنی که درون را تصفیه میکند، سخنی که اعضا و جوارح انسان را به نظم میکشد. به درستی و سلامت و صحت میکشد.
این مقدمه را با استفاده از این شعر عرض کردم که یک آیه قرآن درباره خود قرآن برایتان بخوانم. هُوَ اَلَّذِي يُنَزِّلُ عَلىٰ عَبْدِهِ آيٰاتٍ بَيِّنٰاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ اَلظُّلُمٰاتِ إِلَى اَلنُّورِ وَ إِنَّ اَللّٰهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ ﴿الحديد، 9﴾.
خیلی آیه جالبی است، خداوند میفرماید من کل این قرآن را، بر بنده خودم نازل کردم، تا بنده من پیغمبر یک سرمایه کامل و جامعی را داشته باشد که شما بندگانم را از تاریکیهای گوناگون به طرف عالم نور حرکت بدهد. و منی که این قرآن را فرستادم و با قرآنم به وسیله پیغمبرم با شما دارم حرف میزنم من نسبت به شما بسیار مهرورز رئوف، و بسیار با محبت هستم رحیم. یعنی سخن من سخن رأفت است، سخن من سخن محبت است، سخن من سخن عشق است، خب هر دلی که مهربان باشد، با محبت باشد با رأفت باشد ولی محبت انسانی، رأفت انسانی، مهربانی انسانی نه شهوانی، چون تمام حیوانات هم محبت دارند، هم به فرزندانشان هم به غیر از فرزندانشان، گرگ بچهاش را دوست دارد خرس بچهاش را دوست دارد، مرغ جوجهاش را دوست دارد تمام حیوانات محبت دارند اما آن محبت محبت غریزی است اگر انسان دارای محبت انسانی، مهر انسانی عشق انسانی باشد وقتی که گوشش صدای عاشقانه مهربانانه رأفتدار رحمتدار پروردگار را بشنود تکان میخورد اثر میگیرد، اَلَّذِينَ إِذٰا ذُكِرَ اَللّٰهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ﴿الحج، 35﴾، دلش در برابر آیات خدا بیتفاوت نیست. در برابر سخن خدا بیتفاوت نیست.
میبیند سخن واقعا عاشقانه است، آیه نود سوره نحل را بشنوید ببینید سخن عاشقانه عاشقانهتر از این هم میشود، إِنَّ اَللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْإِحْسٰانِ وَ إِيتٰاءِ ذِي اَلْقُرْبىٰ وَ يَنْهىٰ عَنِ اَلْفَحْشٰاءِ وَ اَلْمُنْكَرِ وَ اَلْبَغْيِ ﴿النحل، 90﴾، خدای شما سه تا پیشنهاد به شما میکند اجرا کنید، سه تا مطلب برایتان میگوید از زندگیتان حذف بکنید، اگر این سه مسئله را اجرا کنید در حقیقت متخلق به اخلاق خدا شدید اگر آن سه مطلب را از زندگی حذف کنید در حقیقت از اسارت شیطان بیرون آمدید با اجرای آن سه مسئله اهل من شدید با ترک آن سه مسئله اهل بهشت شدید، خدا عادل است عدل یعنی چی؟ یعنی آن که هفت اقلیم عالم را نهاد، هر کسی را هر چه لایق بود داد این عدالت است.
خداوند متعال در قرآن مجید کرارا میگوید من نه در دنیا، و در نه در آخرت ذرهای ستم به کسی نمیکنم. خب پس این همه مشکلاتی که ا نسان دارد از ناحیه کیست؟ خیلی جالب است قرآن مجید میگوید مٰا أَصٰابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اَللّٰهِ ﴿النساء، 79﴾، هر چی خوبی در زندگیت است، از جانب من است، وَ مٰا أَصٰابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ، هر چی مشکل، ضرر، زیان، رنج، خسارت، در زندگیت است از ناحیه خودت است خودت را بپا مشکل پیدا نکنی. بپا خودت را. اینهایی که یک مرتبه چند میلیارد ورشکست میشوند نمیتوانند مال مردم را بدهند میافتند زندان، و میگویند باید بمانی تا مال مردم را بدهی بعد بروی بیرون خب این مشکل از ناحیه طمع خودشان به آنها رسیده نه از پروردگار.
خداوند متعال میگوید بیطمع، بیحرص دنبال روزی برو من هم ضامن روزی برای چی میخواهی در مسابقه پول به دست آوردن از همه جلو بزنی که حالا به این مشکل دچار بشوی، برای چی بیست سال است مشروب میخوری که حالا دکتر بهت بگوید اعصابت خراب است، مغزت کم میآورد، معدهات پرزهایش صاف شده، کلیهات درست کار نمیکند ریهات مشکل دارد کبدت مشکل دارد، رعشه دستت برای این مشروب است از اول چرا این مشکلات را برای خودت ساختی؟ من که تو را از مادر سالم به دنیا آوردم هر چی هم به دردت میخورده حلال کردم میخوردی تقویت میشدی قوی میشدی، سالم میماندی تا وقتی مرگ طبیعی تو برسد.
کی میتواند ثابت بکند که مشکل از ناحیه خدا به انسان میرسد؟ هیچکس، یکی مثل من که پنجاه سال است با قرآن و روایات سروکار دارم در هیچ کجای قرآن و روایات نیامده که پروردگار مشکل بشر را از ناحیه خودش بداند. الان در امریکا چرا نود و نه درصد مشکل دارند و تمام پولها و ثروتها دست یک درصد است خب تقصیر خودشان است نود درصد میتوانند قیام بکنند، کار را از دست آن یک درصد بگیرند تقسیم بین کل جامعه امریکا بکنند عادلانه ا ن الله یامر بالعدل مشکل حل میشود.
سکوت، توقف، بیتفاوتی، چند روز داد کشیدن و بعد ساکت شدن مشکل نود و نه درصد مردم امریکا را حل نکرد. چرا مردم امریکا دولت ستمگرشان را سر جایش نمینشانند چرا؟ چرا قیام نمیکنند کار را از دست این ستمگران آدمکش غارتگر بگیرند و دولتی را بیاورند سرکار که نجنگد، نبرد، ندزدد، غارت نکند، جوانهایشان را در کشورهای مختلف به کشتن ندهد کی میتواند ثابت کند یک مشکل را که ا زناحیه خدا به انسان رسیده.
این سخن عشق، ان الله یامر بالعدل بندگان من، من شما را دعوت میکنم به عدالت، به میانهروی، در خوردن، در پوشاکتان، در ماشین خریدنتان، در خانه ساختنتان در خوابتان، در بیداریتان، در زن و بچهداریتان میانهرو باشید یک. این سخن عشق که برخواسته از رأفت و رحمت خودش به ماست، میگوید من این قرآن را که فرستادم بر بندهام که شما را از تاریکیها به طرف نور ببرد چون ان الله بکم رئوف رحیم من به شما مهرورز هستم دوستتان دارم، عاشقتان هستم مهربان هستم، قران من برخاسته از عشق و رأفت و رحمت من به شماست، از بسم الله سوره حمد تا من الجنة و الناس سخن عشق است، سخن محبت است، سخن لطف است، سخن مهربانی است ان الله یامر بالعدل این سخن سخن عشق است.
آدمهای عادلی باشید میخواهید از یکی تعریف کنید نه افراط کنید نه تفریط، ننشینید بگویید این آدم در کره زمین تک است، کجایش تک است از کجا میدانی؟ در این کره زمین بالاتر و بالاتر و بالاتر هم مانند وجود مبارک امام عصر زندگی میکند اینکه میگویی این آدم در کره زمین نمونه ندارد این افراط است، اینکه یک نفر بهت بدی میکند، میگویی بدتر از شمر است، نه این افراط است نه تو امام حسین هستی نه اوهم شمر ، شما آدم خوبی هستی او هم آدم خوبی است اشتباه کرده در حق شما یک بدی کرده.
و اذا قلتم فاعدلوا وقتی دهان باز میکنید برای سخن گفتن عدالت در کلام را رعایت کنید، محبت شما به یک شخص باعث نشود شما را به تملق بکشد، کینه شما به یک نفر باعث نشود شما را به نزاع ودرگیری بکشد، عادل باشید. همسرت یک اشتباه کرد نزن در گوشش، این ظلم است فحش نده بهش این ظلم است، تهدید به طلاقش نکن این بیعدالتی است، اشتباه کرده غذا نپخته غذا بد شده، رفته خانه پدر و مادرش یک ساعت دیر آمده گفته بود هشت میآیم نه آمده، با مهربانی با او حرف بزن، با عدالت با او حرف بزن، قرآن به خانمها هم میگوید با مردهایتان با عدالت صحبت کنید، نه اهل افراط باشید نه اهل تفریط.
در هیچ طرف کلام نه درتعریف افراط کنید نه در منفیبافی افراط کنید، حق بگویید. درست بگویید. این سخن عشق. و الاحسان پروردگار عادل است، عادل عاشق در این آیه میگوید شما هم بیایید هم اخلاق من بشوید شما هم بشوید عادل با محبت، عادل عاشق، یک حاجی اعمال حجش تمام شد، خورجینش را انداخت پشت مرکبش، آمد مدینه برای زیارت پیغمبر جا نداشت گفت من دو سه شب که بیشتر نمیخواهم مدینه بمانم شبها را در حرم میخوابم کسی هم مانعشان نمیشد خورجینش را گذاشت کنار دستش، خوابید. صبح که اذان گفتند تاریک بود بلند شد برای نماز، یک نگاهی به خورجینش کرد دید یک کیسه پول هزار دیناری او نیست، کل پولش هم همان بود، خرجی راهش بود، خواست برگردد کشور دیگر و شهر دیگر وطنش، یک نگاهی به اطراف کرددید یک نفر دارد نماز میخواند هنوز مردم شروع نکردند به آمدن صبر کرد این شخص نمازش تمام شد مچ این نمازگزار را کنار قبر پیغمبر گرفت گفت کیسه پول من را من خواب بودم از خورجینم دزدیدی بده. این نمازت هم برای جاده گم کردن است.
امام صادق فرمود من دست به خورجین تو نزدم، پولت رامن برنداشتم، نمیدانست امام صادق است گفت تو برداشتی، من نگهت میدارم نمیگذارم تکان بخوری تا مردم برای نماز بیایند عربده میکشم آبرویت را میبرم پولم را هم میگیرم، حضرت فرمود نیاز به داد کشیدن آبرو بردن این حرف به عدالت است، حق بگو، آرام هم بگو، راحت هم بگو آتش دعوا راه نینداز، قرآن مجید میگوید و لا تنازعوا من شما را برای داد کشیدن ودر سر هم زدن و دعوا کردن نیافریدم، اگر این شکلی هستید بنده من نیستید بنده ابلیس هستید. بنده من باید اخلاق من را داشته باشد، این سفارش پیغمبر است تخلقوا باخلاق الله، بکوشید که رنگ اخلاق خدا را به خودتان بزنید. فرمود داد نمیخواهد، آبروریزی نمیخواهد، از کوره در رفتن نمیخواهد من خانهمان همینجا بغل این مسجد است بلند شو با من بیا، بلند شد با حضرت آمد حضرت یک کیسه هزار دیناری بهش دادند فرمودند این پولت ولی پولت را من برنداشتم این پول پول خودم است دارم بهت میدهم گفت نه تو برداشتی. حالا برای اینکه میخواهی من داد نزنم آبرویت نرود از کیسه دیگر به من دادی، میخواهی لو نروی.
حضرت سر همانجایی که نماز میخواندند ایستادند به نماز هوا کم کم داشت روشن میشد و ملت هم داشتند میآمدند برای نماز و این مرد هم نمازش را خوانده بود و کنار خورجینش نشسته بود میدید هر کسی میآید از جلوی این مرد رد بشود احترام خاصی بهش میگذارد، آهسته به بغل دستی خودش گفت این کیست، گفت ایشان موسس فقه خدا، موسس حقوق، موسس علم، دارای حداکثر چهار هزار حداقل چهارصد تا شاگرد به دردخور وجود مبارک امام صادق است.
حالا این مرد که تهمت دزدی به حضرت زد چرا سکته نکرد، چون میداند اخلاق امام اخلاق خداست، این را باید زن و بچه ما، رفیقهای ما، مشتریهای کسب ما درک بکنند بفهمند که ما هم اخلاق خدا هستیم، نه ظالم هستیم نه فحاش هستیم، نه متقلب هستیم نه مال مردمخور هستیم، نه فریبکار هستیم بفهمند همه که ما صاف هستیم، پاک هستیم.
آمد جلو، کیسه پول امام صادق را آورد چون کیسه خودش را پیدا کرده بود لای لباسها پیچیده شده بود گفت یابن الرسول الله من را ببخشید، حضرت فرمود خدا باید تو را ببخشد که بخشیده من از تو دلگیری ندارم خب این یک داستان یک بخش، گفت یابن الرسو ل الله من پولم را پیدا کردم پولتان را بگیرید، فرمود ما خانواده پول به هر کسی بدهیم دیگر پس نمیگیریم، این احسان است. ببینید امام صادق در این جریان هم عدالت در سخن را رعایت کرد، و هم احسان کرد خداوند متعال یک اسمش محسن است در قرآن دو سه تا مسئله راجع به مرد و زن محسن میگوید یکی اینکه میگوید انا لا نضیع اجر المحسنین، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم، تباه نمیکنیم. به هیچ عنوان.
یک جای قرآن میگوید و سنزید المحسنین، من غیر از پاداش عمر مردم محسن را که میدهم اضافهتر هم میدهم این احسان است، این احسان است. خیلی هم به ما سفارش شده در روایات و آیات که اضافه بخش باشیم، مثلا به ما گفتندده کیلو جنس که میکشی نمیخواهد دقت کامل به خرج بدهی لسان ترازو روبروی هم باشد جنسی که به مردم میدهی یک ذره اضافهتر باشدده متر پارچه را ده متر و بیست سانت بده، ده کیلو برنج را ده کیلو و سیصد گرم بده، اگر سیصد گرم از جنست برود پیش مشتری فقیر نمیشوی، همینجوری که تو به مردم داری اضافه میدهی من هم به تو اضافه میدهم، سنزید المحسنین.
عادلانه بگو نیکوکار هم باش دو تا، ما یک عالمی در قرن هفتم داشتیم ببخشید در قرن دهم، این عالم آدم کم نظیری است، داماد شما شیرازیها هم بوده وجود مبارک ملا محسن فیض کاشانی که داماد مرحوم ملاصدرای شیرازی بوده، ایشان چهارصد سال پیش در گوشه کاشان کتابهایی که نوشته به چاپ امروز پانصد جلد است، تنهایی هم نوشته، کتابهایش هم زنده است، یعنی الان در دسترس انواع عالمان دین است مفسر به کتابهایش محتاج است، محدث به کتابهایش محتاج است، فقیه به کتابهایش محتاج است، محقق به کتابهایش محتاج است.
در شهر قزوین یک عالم بزرگی بوده به نام ملا طاهر قزوینی، ایشان یکی از کتابهای فیض به دستش میرسد من دارم آن کتاب را چاپ هم شده به نام اصول المعارف، ملا طاهر خیلی از مسائل این کتاب را هضم نمیکند، فکر میکند که این کتاب مخالف با مذهب اهل بیت است، فکر میکند، چون خیلی وجهه داشت با عظمت بود، فتوای کفر فیض کاشانی را صادر میکند، میگوید این آخوندی که در کاشان است کافر است، خبر این فتوا هم به فیض میرسد که آقا ملا طاهر قزوینی حکم کفر شما را داده گفته تو بیدینی، فیض به پیغامآورنده هیچی نگفت فقط نگاهش کرد، از کوره در برود، بد و بیراه به ملاطاهر بگوید بگوید این مردک کتاب من را نفهمیده، حالیش نشده، سواد ندارد غلط کرده اصلا.
فیض اهل قرآن است، خدا بهش گفته به عدالت حرف بزن پیغمبر فرموده قل الخیر خوب حرف بزن، اگر نه ساکت باش. هیچی نگو. جا هم نداشت چیزی بگوید، حالا یکی هم آمد گفت این کافر است، خب دلش خواسته بگوید این کافر است وقتی خیلی اثر نداشته باشد دعوا نمیخواهد درگیری نمیخواهد ملا طاهر بعد از مدتی فهمید اشتباه کرده، چقدر اینها در بندگی خدا قوی بودند، آدمی که میفهمد در حق یکی اشتباه کرده اسلام چه وظیفهای بر عهدهاش میگذارد، عذرخواهی، کی میرود از طرفش عذرخواهی میکند؟ آنی که تکبر ندارد نرم است، آدم خوبی است، آدم با عاطفهای است، آدم با محبتی است، یکی آمد به من گفت من میخواهم از تو عذرخواهی کنم خیلی بد و بیراه پشت سرت گفتم، گفتم من تو را مومن میدانم حتما آن موقعی که بد و بیراه پشت سر من میگفتی احساس کردی وظیفه دینی تو است بنابراین من دلگیری ندارم از تو که تو را ببخشم ما دو تا مسلمان هستیم، جنابعالی احساس کردی وظیفه داری پشت سر من دری وری بگویی، حالا هم احساس کردی اشتباه کردی. منی که از تو دلگیری ندارم و نمیخواهم یک چشم به هم زدن قیامت گیر من باشی خب خدا هم تو را بخشیده، ناراحت نباش.
اصلا به ماگفتند نگذارید دعوا پیش بیاید، و لا تنازعوا زن و مرد، دو برادر، دو خواهر، خانواده، زن و شوهر، دو رفیق، قرآن میگوید نگذارید دعوا پیش بیاید، من دعوا را دوست ندارم خودتان را از چشم من نیندازید. فهمید اشتباه کرده، از قزوین تا قم حدود صد و شصت هفتاد کیلومتر است، از قم به کاشان نود کیلومتر است، ملاطاهر دویست و پنجاه کیلومتر یا دویست و شصت کیلومتردر جادههای چهارصد سال پیش پیاده از در خانهاش آمد کاشان، آمد در خانه فیض، در زد، فیض آمد دم در ملا محسن خودش گفت کیست؟ گفت یا محسن قد اتاک المصیع و انت المحسن و انا المصیع محسن یک گنهکار آمده در خانهات تو اهل احسانی، یک احسان این است که تقصیر مقصر را ببخش، فیض در را باز کرد، دید یک روحانی باوقاری ندیده بود، گفت شما؟ گفت من ملا طاهر قزوینی هستم که حکم کفرت را دادم بغلش کرد و بوسید و گفت حالا دویست و خردهای کیلومتر تا کاشان امدی چرا دم در ایستادی؟ بیا داخل، گفت من به نیت صبحانه و نهار و شام و مهمانی نیامدم من به نیت این آمدم من را ببخشی میخواهم همین الان برگردم و نایستاد.
اهل قرآن اینجوری با هم برخورد میکنند ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی، ثروتمندان به تمام اقوام مشکلدارتان رسیدگی کنید، این سخن عشق است، یعنی جناب ثروتمند محبت کن، عاطفه به خرج بده، مهربان باش، سنگدل نباش، بلند شو برو ببین در قوم و خویشهایت کی دخترش مانده نمیتواند جهازیه بدهد، کدامهایشان قرض دارند، کدامهایشان در بیمارستان نمازی مریض دارند و نمیتوانند پول بیمارستان را بدهند همه قرآن عشق است، همینهاست.
رو برگردانی از قرآن رو برگردانی از خدا و عشق است، رفتن به طرف شیطانها رفتن به طرف بدی؛ سوء خلق، غضب، کبر، طمع، و نهایت آتش دوزخ است یک راه فقط درست است آن هم صراط مستقیم قرآن دارد صراط مستقیم را توضیح میدهد آمیخته به عشق و محبت.