نقل است كه شخصى در مدينه به محضر حضرت صادق، عليه السلام، رسيد و عرض كرد: يابن رسول اللّه، من مستطيعم و عازم مكه هستم.
محل زندگيىام نيز با مدينه خيلى فاصله دارد. خدا در آن منطقه ثروت زيادى نصيب من كرده است. با بخشى از آن ثروت مخارج حجّم را تأمين كردهام، مقدارى از آن را صرف نفقه عيال و فرزندانم كردهام، و مبلغ قابل اعتنايى هم با خود آوردهام خدمت امام زمان خودم تا طى اين مدت يك يا دو ماه كه زيارتم در مكه طول مىكشد، هرجاى مدينه كه صلاح دانستيد منزل آبرومند و خوبى براى من بخريد. امام صادق، عليه السلام، هم با كمال ميل فرمودند: باشد. گفتى خانه خيلى خوبى مىخواهى؟ عرض كرد: بله. فرمود: خانهاى كه من بپسندم مىخواهى؟
عرض كرد: بله، خانهاى كه شما بپسنديد من نيز خواهم پسنديد.
چقدر امامان ما متواضع بودهاند! يك مرد روستايى به امام صادق، عليه السلام، پول مىدهد و مىگويد: من مىروم مكه و سفرم هم دو ماه طول مىكشد، تا برگردم يك خانه خوب در مدينه برايم آماده كن! حضرت نفرمودند: مگر من كارگر تو يا واسطه خريد خانه هستم، مگر من دفتر املاك دارم؟! امام اين خواسته را كاملا با رغبت و تواضع قبول كردند و فرمودند: بهترين خانه را برايت مىخرم.
آن مرد به مكه رفت و يكى دو ماه بعد، پس از تمام شدن اعمال حج، با اين اشتياق كه اكنون امام ششم در بهترين نقطه مدينه خانهاى همچون كاخ براى من خريده است، به مدينه برگشت و به محضر وجود مبارك امام ششم شرفياب شد و عرض كرد: آقا، سند خانه مرا حاضر كنيد.
حضرت فرمود: سند خانهات خودم هستم. تو در محل زندگىات از يك زندگى آسوده و بىآلايش برخوردار هستى، چرا مىخواهى بيايى و در اين شهر شلوغ زندگى كنى؟ من با پولى كه وكالت دادى تا خانهاى عالى و پسنديده برايت بخرم، يك خانه در بهشت خريدم و سندش را هم به نامت صادر كردم. راه خريد آن خانه هم اين بود كه من تمام پول پاك و حلالت را طبق آيات قرآن كريم خرج نيازمندان آبرودار مدينه كردم. آن خانه هم با اين خصوصيات در بهشت برايت آماده است:
«جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و مساكن طيبة فى جنات عدن».
بهشتهايى كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است، در آنجاودانهاند، و نيز سراهاى پاكيزهاى را در بهشتهاى ابدى.
اين حاجى كه شيعه معتقد و مؤمنى بود به حضرت صادق، عليه السلام، عرض كرد: خريدتان را به ديده منّت دارم. سپس، خداحافظى كرد و از خدمت امام مرخص شد. عمرش چندان طول نكشيد و در كمتر از يك سال رخت به سراى باقى بست و خانهاى كه امام صادق، عليه السلام، از پروردگار با درهم و دينار او خريده و ضمانت كرده بودند، در عالم برزخ به او مرحمت شد.
«الذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و أبشروا بالجنة التى كنتم توعدون».
بىترديد كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست؛ سپس [در ميدان عمل بر اين حقيقت] استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند [و مىگويند:] مترسيد و اندوهگين نباشيد و شما را به بهشتى كه وعده مىدادند، بشارت باد.
ملائكه رحمت در لحظه مرگ بهشت را به محتضر نشان مىدهند و مىگويند: اين همان جايگاهى است كه در دنيا به تو وعده مىدادند، اكنون مىخواهيم تو را در آن وارد كنيم.
پس، با پول مىشود مسكن بهشت، رضاى پروردگار، دلخوشى پيغمبر، صلى اللّه عليه و آله، و ائمه اطهار، عليهم السلام، را خريد، ولى بخيل خودش را با دست خود از همه اين فيضها محروم مىكند؛ يعنى اگر ما صداى ذات بخيل را گوش بدهيم، خواهيم شنيد كه مىگويد: من بهشت و خانه بهشتى و رضاى خدا و پيغمبر و امام و رشد و نموّ مالم را نمىخواهم. اين حرف باطن بخيل است. آنكه با قرآن آشناست اين صدا را از درون بخيل مىشنود. كلام خدا گوش انسان را باز مىكند تا خيلى صداهاى مثبت و منفى را بشنود. اما قلب خود بخيل آنقدر محجوب و تاريك شده است كه صداى درون خودش را هم نمىشنود.
با ملاحظه آيه ذيل دانسته مىشود كه بخيل چه محروميت سنگينى را براى خودش رقم مىزند:
«الذين ينفقون اموالهم فى سبيل اللّه كمثل حبة انبتت سبع سنابل فى كلّ سنبلة مئة حبّة و اللّه يضاعف لمن يشاء و اللّه واسع عليم».
مثل آنان كه اموالشان را در راه خدا انفاق مىكنند، مانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند، در هر خوشه صد دانه باشد؛ و خدا براى هركه بخواهد چند برابر مىكند و خدا بسيار عطاكننده و داناست.
اين آيه شريفه مضمون پرمعنا و عميقى دارد. خداوند در اين آيه رفتار مردم كريم و سخاوتمند را به امرى طبيعى كه در برابر ديدگان همه قرار دارد، مثل زده است: باغبان يك دانه نباتى مثل گندم را در اختيار زمين قرار مىدهد و پى كار خود مىرود. بعد آبى به پاى اين دانه جارى مىشود و آفتابى مىتابد و هوايى به ان مىرسد. پس از مدتى، اين دانه سر از خاك بيرون مىآورد و «انبتت سبع سنابل»، هفت خوشه از آن مىرويد. دانه پس از اين رويش به ساقهها آويخته مىشود و «فى كل سنبلة مئة حبة»، در هر خوشهاى صد «دانه» مىرويد. باغبان يك دانه به زمين داد و خدا از همان يك دانه هفت صد دانه پديد آورد. «و اللّه يضاعف لمن يشاء»، خداوند نعماتش را بر هركه بخواهد مىافزايد.
من يكبار تصاوير ضبط شدهاى از مراحل رويش يك دانه گوجه فرنگى را ديدم كه به واسطه آن معنى عبارت «و اللّه يضاعف لمن يشاء» برايم بسيار خوب معنى شد. باغبانى در اين فيلم دانهاى كاشت و پرورش داد.
اين دانه پس از مدتى سر از خاك برآورد. سپس، ساقه و شاخه و برگ و گل داد. در پايان، از آن يك دانه شانزده هزار گوجه فرنگى به هم رسيد.
از «و اللّه يضاعف لمن يشاء» بالاتر «و اللّه واسع عليم» است. خدا مىفرمايد:
من دانايى هستم كه تا بىنهايت هم مىتوانم به شما مخلوقات ببخشم.
خداوند كريم به پاداش يك تومان بذل مال، هفتصد برابر و بلكه بىشمار برابر آن جزاى خير مىدهد.
راستى كه بخيل خودش را از چه فيضهايى محروم مىكند! ثروتمند بخيل تيرهبخت و بيچاره است: چه آنكه ثروت علمى دارد، چه آنكه ثروت آبرويى دارد، و چه آنكه ثروت مالى دارد و در راه خير هزينه نمىكند.
جود و بخشش مال آنقدر نزد پروردگار عالم ارزش دارد كه در روايات ما بيان شده است حاتم طائى بتپرست در قيامت وارد دوزخ مىشود، چون به خدا مؤمن نبوده است؛ ولى وقتى وارد دوزخش مىكنند پروردگار عالم مىفرمايد: محفظهاى برايش قرار بدهيد تا عذابش تحفيف پيدا كند، چون اين مرد هماخلاق من و كريم بوده است.
مالكان دوزخ در روز قيامت به «كافر كريم» رحمت مىآورند، اما به «مؤمن بخيل» رحم نمىكنند.
منبع : پایگاه عرفان