اگر خداوند برای بنده ای، چیزی رقم بزند و بپسندد، رضا، آن است که بنده نیز آن را بپسندد و بپذیرد و اعتراضی نداشته باشد اما گروهی به هر چیز و هر کس خرده می گیرند؛ از خود و مردم و خدا و هستی ناراضی اند؛ همیشه طلبکارانه نگاه می کنند و داشته های خود را نمی بینند. اینان از یک «رنج درونی» در عذابند و همیشه احساس می کنند که در حق آنان جفا شده است.
تفویض، تسلیم، توکل،
«تفویض» در لغت به معنای رد و واگذاری یک امر به دیگری و حاکم قرار دادن وی در آن امر است. (لسان العرب، ج 7، ص 210)
در اصطلاح قرآنی، تفویض به معنای برگرداندن و واگذارى کارها به خداوند متعال است. در نتیجه تفویض با توکل و تسلیم معناى نزدیک به هم دارند. ولی تفاوتشان در اعتبارهای مختلف است؛ یعنی به این اعتبار که بنده آنچه را که به ظاهر، منسوب به خودش بوده، به خدا برگرداند و خود را از همۀ امور برکنار بداند و هیچ کارى را به خود بر نگرداند. چنین حالتی را تفویض مىگویند. اما توکل نامیدن این واگذاری به این اعتبار است که بنده پروردگار متعال را به عنوان وکیل خود مىگیرد تا هر تصرفى که خواست، در کارهای او انجام دهد. نامیدن این مقام به تسلیم هم به این اعتبار است که بنده خاضع و تسلیم محض در برابر هر ارادهاى است که خداى سبحان در بارهاش بکند، و هر کارى را که از او بخواهد اطاعت مىکند. پس تفویض، توکل و تسلیم مقامات سهگانهاى از مراحل عبودیت هستند.
در سلسله مراتب، توکل از همه پایینتر و سطحىتر است و از آن دقیقتر و بالاتر تفویض و دقیقتر و مهمتر از آن تسلیم است. (طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج17 ص ۳۳۴)
مقام رضا
عده ای هم «جایگاه» خود را در هستی می شناسند؛ به حکمت خدا معتقدند؛ تقدیر الهی را می پذیرند و برای خود در عالم، از نعمت و ثروت و روزی، سهمی خاص قائلند و خدا را مدبّری حکیم می شناسند و به حساب های پشت پرده و صلاح دیدهای الهی باور دارند. از این رو، «راضی» اند و حالتِ اطمینان و آرامش و سکونی که دارند، رضاست.
سرمایه «رضا»، گنجی بی پایان و تکیه گاهی استوار و آرام بخش است؛ رتبه و جایگاهی است بسیار رفیع که خاصّان به آن می رسند و آرام می گیرند.
آنان که فاقد این گوهرند، نه «هستی» را نعمتی دوست داشتنی می شمارند، نه از «بودن» خویش خرسندند، نه قدر نعمت ها را می شناسند، نه قدرت تحمل «بلا» دارند و نه صبوری در مشکلات.
گروهی به هر چیز و هر کس خرده می گیرند؛ از خود و مردم و خدا و هستی ناراضی اند؛ همیشه طلبکارانه نگاه می کنند و داشته های خود را نمی بینند. اینان از یک «رنج درونی» در عذابند و همیشه احساس می کنند که در حق آنان جفا شده است.
عده ای هم «جایگاه» خود را در هستی می شناسند؛ به حکمت خدا معتقدند؛ تقدیر الهی را می پذیرند و برای خود در عالم، از نعمت و ثروت و روزی، سهمی خاص قائلند و خدا را مدبّری حکیم می شناسند و به حساب های پشت پرده و صلاح دیدهای الهی باور دارند. از این رو، «راضی» اند و حالتِ اطمینان و آرامش و سکونی که دارند، رضاست.
اگر خداوند برای بنده، چیزی رقم بزند و بپسندد، رضا، آن است که بنده نیز آن را بپسندد و بپذیرد و اعتراضی نداشته باشد و اگر رابطه بنده و خدا، به وادی محبّت کشیده شود، این رضا و پسند، قهری و حتمی است و گواه صدق و راستی در عشق و دوستی است.
تسلیم و اطاعت
سر به فرمان حق گذاشتن، اطاعت و تبعیت کامل، «تسلیم شدن» انسان در برابر خداوند است. فرمانی که پروردگار متعال خود ما را بدان مأمور ساخت که: «و سلّموا تسلیما»[1]؛ به فرمانِ [رسول خدا] به خوبی گردن نهید. اگر اسلام به معنای تسلیم است[2] و مسلمانِ واقعی کسی است که دیگران از دست و زبان او سالم باشند[3] و بهترین راههای اطاعت «سُبلُ السّلام»[4] معرفی شده است؛ همه و همه بدین خاطر است که در راه اطاعت و عبودیت، آنچه ارزش واقعی به اعمال می بخشد، «کیمیای تسلیم و اطاعت محض» است بدون آنکه کوچکترین انحرافی در گفتار، رفتار و یا پندار انسان رخ دهد و آسیبی به دین خدا و بندگان خداوند وارد شود.
ره آورد این «تسلیم و اطاعت»؛ فراهم شدن زمینه بهره گیری از هدایت و بشارت قرآن[5]، دستیابی به هدایت خاص الهی[6]، پدید آمدن ابزارهای معنوی جهت ساده سازی تحمل سختیها و مصایب[7]، بسترسازی استجابت دعا[8] و انجام عاشقانه انفاق[9]، احسان[10]، صله رحم[11]، انصاف[12] و تصدیق معارف ناب دینی[13] با تمامی وجود خواهد بود و ثمره این صفت آسمانی همنشینی با انبیا، صدیقان، شهیدان و صالحان خواهد بود که اینان همدمانی بسیار نیکو و پسندیده خواهند بود:
«وَ من یطعِ اللّه و الرّسول فاولئک مع الّذین انعم اللّه ُ علیهم مِنَ النَبیین و الصدّیقین و الشّهداء و الصالحین و حَسُنَ اولئکَ رفیقا».[14]
آنان که از رهگذر آموزه های الهی و آسمانی معصومان علیهم السلام به حکمتها، برکات و آثار تسلیم و اطاعت در برابر دستورات خداوند، رسولان، امامان و پیشوایان پاک و مقدس، پی برده، ابعاد عقلانی و عاطفی خود را با این صفت والا زینت بخشند، نسیمی از اطمینان، آرامش و آسایش روحی و جسمی در وجود خود احساس می کنند به گونه ای که در سنگلاخهای مسیر زندگی، هیچ سرمایه ای را با این گوهر گرانمایه مبادله نمی کنند؛ همیشه خود را در محضر خداوند دیده و هیچ گاه احساس پوچی، تنهایی و گمراهی نمی یابند.
چنین باور گرانقدری، سیره و سخن فاطمه زهرا علیهاالسلام را چنان ارزش جاودانی بخشید که برای تمامی زمانها و همه افراد به عنوان الگویی پویا، به روز و شایسته مطرح خواهد بود.
حضرت آیت اللّه خامنه ای این صفت ارجمند زهرای مرضیه (علیها السلام) را چنین توصیف می فرماید:
«بعد از مقامات معنوی و مراتب روحانی فاطمه زهرا علیهاالسلام که ماها قادر نیستیم آنها را درست بفهمیم خصوصیت عملی آن بزرگوار این بود که در همه شرایط، تسلیم محض حکم الهی و راه خدا بود. همین تسلیم محض بود که در طول تاریخ اسلام، از این بزرگوار یک مجاهد بی نظیر و یک پرچم مظلومیت و حقانیت به وجود آورد. تا امروز هم این پرچم برافراشته است و روز به روز مکانت آن موجود عالی قدر افزوده شده است.»[19]
آنگاه که اراده و تقدیر الهی را در آینده زندگی خود از زبان پدر شنید، با آبشاری از عشق و بینش فرمود: «خشنودم به آنچه که خدا برایم رضایت داده است.»[15] و چون خود را در مقابل رسول خدا می بیند، افزون بر آنکه سر تسلیم بر تصمیم پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرود می آورد و می گوید: «در برابر خواسته های رسول اللّه مطیع هستم.»[16] و حتی می فرماید: «انت اولی بی من نفسی»؛[17] ای رسول خدا! شما بر من سزاوارتر از خودم هستی.
اوج اطاعت و تسلیم زهرای مرضیه علیهاالسلام روزی جلوه گر گردید که پیشاپیش خبر شهادت پاره تن خود حسین (علیه السلام) را در کربلا شنید. در این توفان غم و ماتم که هیچ مادری توان آگاهی از آن را در خود نمی بیند چون فاطمه تمامی این مصایب و سختیها را در محضر خداوند و بنا به خواست الهی می بیند، سر تسلیم فرود آورده و در سخنی کوتاه، بلندای معرفت، عشق و دلدادگی خود را نسبت به پروردگار مهربان این گونه توصیف می کند:
«یا اَبَه! سَلّمتُ و رَضیتُ و تَوکّلتُ عَلَی اللّه »؛[18] پدرجان! در برابر خواسته های خدا تسلیم بوده و راضی ام و در این باره به خدا توکل کرده ام.
حضرت آیت اللّه خامنه ای این صفت ارجمند زهرای مرضیه (علیها السلام) را چنین توصیف می فرماید:
«بعد از مقامات معنوی و مراتب روحانی فاطمه زهرا علیهاالسلام که ماها قادر نیستیم آنها را درست بفهمیم خصوصیت عملی آن بزرگوار این بود که در همه شرایط، تسلیم محض حکم الهی و راه خدا بود. همین تسلیم محض بود که در طول تاریخ اسلام، از این بزرگوار یک مجاهد بی نظیر و یک پرچم مظلومیت و حقانیت به وجود آورد. تا امروز هم این پرچم برافراشته است و روز به روز مکانت آن موجود عالی قدر افزوده شده است.»[19]
پی نوشتها:
[1] . سوره احزاب، آیه 56.
[2] . مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، ج2، ص404 و 405.
[3] . میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج4، بحث اسلام، مسلم و تسلیم.
[4] . سوره مائده، آیه 18.
[5] . سوره بقره، آیه 155.
[6] . سوره انعام، آیه 125.
[7] . سوره توبه، آیه 51.
[8] . سوره احقاف، آیه 15.
[9] . سوره حج، آیه 34.
[10] . سوره محمد، آیه 22.
[11] . سوره محمد، آیه 22.
[12] . سوره زمر، آیه 17.
[13] . سوره نساء، آیه 66 و 67 و 68.
[14] . همان، آیه 69.
[15] . ملحقات احقاق الحق، ج23، ص477؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص344؛ مختصر تاریخ دمشق، ج17، ص133.
[16] . بحارالانوار، ج43، ص149؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص344.
[17] . مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص142.
[18] . تفسیر فرات کوفی، ص55؛ بحارالانوار، ج44، ص264؛ تظلم الزهرا (علیها السلام)، ص95.
[19] . حدیث ولایت، ج6، صص72 73 (با تلخیص).
منابع:
سایت حوزه
فرآوری: آمنه اسفندیاری
منبع : اسلام کوئیست