لطفا منتظر باشید

شب اول پنج شنبه (25-6-1395

(تهران مسجد امیر)
ذی الحجه1437 ه.ق - شهریور1395 ه.ش
4.79 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی ا لقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

بحث بسیار دقیقی را درباره امامت و جایگاه امام و نقش امام در زندگی از آیه سی و دوم سوره مبارکه فاطر همراه با دو روایت و دو لطیفه قابل توجه برایتان عرض می‌کنم.

ما باید بدانیم، البته می‌دانیم که وجود حجت‌های قرار داده شده پروردگار که قرآن از وجودشان تعبیر به نبیین و ائمه می‌کند، در سوره بقره تعبیر به نبیین می‌کند كٰانَ اَلنّٰاسُ أُمَّةً وٰاحِدَةً فَبَعَثَ اَللّٰهُ اَلنَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ ﴿البقرة، 213﴾، ما انبیا را قرار دادیم، چون کس دیگر نه ظاهر و باطن انسان‌ها را کاملا می‌شناسد و نه لیاقت و شایستگی کسی را می‌فهمد. این پروردگار مهربان عالم است که همه بندگانش را دقیق، ظاهرشان را، باطنشان را، اخلاصشان را عقلشان را می‌شناسد، انتخاب‌شان می‌کند فقط برای اینکه به مردم کمک بدهند در راه هدایت قرار بگیرند و از افتادن در مسیر گمراهی حفظ بشوند. این کار انبیاست.

رد کردن انبیا به وسیله آنهایی که انبیا را رد کردند و رد می‌کنند در حقیقت دشمنی با خودشان بوده، محبتی به خودشان نکردند که آمدند از هادیان راه و پشتیبانان  و یاران و کمک ‌دهندگانشان فاصله گرفتند، نمی‌توانستند هم، ثابت بکنند با دلیل که ما در زندگی یار لازم نداریم، پشتیبان لازم نداریم تکیه‌گاه لازم نداریم انسان‌ها همه نعمت‌ها را لازم دارند، بیمار نمی‌تواند بگوید من هیچ احتیاجی به طبیب ندارم، بیمار بدنی، آنی هم که بیمار فکری است، بیمار اخلاقی است، بیمار روانی است، و نمی‌تواند راه را پیدا بکند برای علاج خودش نمی‌تواند بگوید من نیاز به انبیا ندارم خب هیچ دلیلی هم نمی‌تواند ثابت بکند من نیازی ندارم چنانچه با هیچ دلیلی نمی‌تواند ثابت بکند من طبیب نمی‌خواهم آب نمی‌خواهم، هوا نمی‌خواهم، نور نمی‌خواهم، غذا نمی‌خواهم.

خداوند متعال ما را مثل همه موجودات نیازمند آفرید، من حالا وارد این بحث بخواهم بشوم خیلی طولانی است پرونده این مطلب به گستردگی همه جهان است شماها که درس امروزی خواندید عنایت دارید خورشید، گدای ماده هلیوم است، اگر نداشت میلیون‌ها سال بود که خاموش شده بود، برای خاموش نشدنش نیازمند به این ماده است که کنایتا در قرآن فرموده (و جعلنا سراجا وهاجا)، به لغت عرب که مراجعه بفرمایید (وهاج) تقریبا یعنی خودجوشی. این ماده از وجود خورشید،خودجوش است خورشید را نگه داشته کوچک نشود، سیاه نشود، خاموش نشود، بی‌حرارت نشود در عالم خودش می‌تواند بگوید من نیازمند نیستم، کسی می‌تواند بگوید من نیازمند نیستم که قدرت بی‌نهایت باشد علم بی‌نهایت باشد، آنی که وجودش نهایت دارد نیازمند است، ولی وجود بی‌نهایت نه، نیاز ندارد علمش بی‌نهایت است جهلی ندارد که نیازمند به علمی باشد که جهلش را برطرف بکند ضعفی ندارد که نیازمند به قدرت باشد، خودش قدرت اصل است،علم اصل است، ذات علم است، ذات قدرت است. ولی منی که ذاتم مثل همه موجودات، ابتدا که آفریده شدم همان جسمی هستم که به من دادند خب کسی دیگر به من داده، در تداوم زندگی ظاهری و باطنی به همه جور نعمتی نیازمندم، خورشید نمی‌خواهم نمی‌شود بگویم نمی‌خواهم هیچ کس هم نمی‌گوید.

نیاز به آب ندارم، هیچ کس نمی‌گوید، نیاز به خوراک ندارم، هیچکس نمی‌گوید، اصلا  نمی‌گویند، اگر یک وقت بیایند بگویند نیاز به پیغمبر و حجت الهی و امام معصوم ندارم نمی‌توانند ثابت کنند چون زندگیشان نشان می‌دهد نیازمند به طبیبان آسمانی هستند نشان می‌دهد،شما در خانواده‌تان در اقوام‌تان با آنهایی که در ارتباط هستید و با مردم خود و خدا از دست کی راحت هستید؟ و خیالتان در مالتان در آبرویتان، در ناموستان، در وجود خودتان از کی راحت است نسبت به کی دغدغه ندارید؟ ترس ندارید؟ مشکل و واهمه ندارید آنی که متدین واقعی به دین است، ما همه‌مان در اقوام‌مان دیندار واقعی داریم همیشه از دست آنها راحت بودیم الان هم راحتیم من داشتم شما هم دارید دیگران هم دارند، هم رفیق متدین هم پدر متدین، مادر متدینه برادر متدین.

یک شهر خیلی دوری، کوهستانی بود سطح خیلی صافی نداشت، من را برای منبر دعوت کردند، سفر اولم هم بود، آنجا رسم داشتند حالا برای ماه رمضان محرم، غیر محرم، غیر ماه رمضان گوینده دعوت می‌کردند یا پیش نماز دعوت می‌کردند قبل از شروع منبر بزرگان هیئت و مسجد و بازار می‌آمدند دیدنش حالا من در غیر از رمضان و محرم و صفر رفتم مثلا ماه رمضان اینقدر آنها وابسته به دین بودند که آیت الله مظاهری را دعوت می‌کردند یک ماه اینجور که خود ایشان به من گفت حالا ایشان صاحب رساله است، می‌فرمودند من سی سال ماه رمضان‌ها آمدم اینجا.

خب روز اول هفده هجده تا بیست تا آمدند دیدن من، پنج دقیقه ده دقیقه می‌نشستند و می‌گفتند ما می‌رویم جلسه، جلسه هم بعدازظهر بود تا منبر شروع بشود، دو نفر آمدند دیدن من با همدیگر، خیلی به اینها احترام شد، هر دویشان هم نزدیک نود سالشان بود صاحبخانه می‌گفت. خب بعد از دید و بازدید بلند شدند رفتند بروند جلسه، صاحب منزل به من گفت این دو تا معتمد کل مردم این شهر هستند، این دو تا، می‌گفت شصت سال با هم شریک بودند، شصت سال، می‌گفت در این شصت ساله یک سال این از مغازه برداشت می‌کرد یک سال او، یک سال این می‌رفت مشهد یک سال او، یک سال این می رفت کربلا یک سال او، یک روز این می‌آید پای منبر یک روز آن، می‌گفت ده سال هم هست از هم جدا شدند چون پیر شدند و مغازه را واگذار کردند روز جدا شدنشان هم هیچ اختلاف حسابی با هم بعد از شصت سال نداشتند جدا که شدند بنا گذاشتند این جدایی برای کاسبی باشد، جدایی دوممان وقت مرگ است. رفاقت بعد از مرگمان هم قیامت.

خب انسان شصت سال حالا یا این یا آن، کنار یک نفر زندگی بکند یک ماه برود کربلا بیست روز برود مشهد، یک روز این نباشد یک روز آن نباشد و یقین صددرصد داشته باشند هر کدام به همدیگر که یک برنج، یک دانه عدس، یک دانه نخود، یک شاهی پول در این مغازه جابجا نمی‌شود. ما با دیدن زندگی ا ینها و افرادی مثل اینها در خانواده‌مان و بدانی که داریم در اقوام‌مان آدم‌های گنهکار، ظالم، دروغگو، غیبت کن، دو به هم زن یا در بین معاشرین‌مان، واقعا حس نمی‌کنیم مانیازمند به دین هستیم؟ برای داشتن یک زندگی آرام این آیه چقدر جالب است در سوره نساء.

(ان الذین آمنوا) آنهایی که دین دارند این (آمنوا) یعنی ایمان به خدا و قیامت و انبیا و ملائکه و کتاب. این توضیح هم در ایه صد و هفتاد و هفت سوره بقره است که ایمان یعنی دلبستگی به خدا، قیامت، ملائکه، انبیا، کتاب. این (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات) آنهایی که این ایمان را تبدیل به عمل صالح هم می‌کنند ایمانشان حبس در دلشان نیست، آن ایمان سرریز است به چشم، به دست، به زبان، به قدم، به شکم، به شهوت، به گوش هم می‌شود طبق فرموده امام صادق در باب ایمان اصول کافی فقط دلشان مومن نیست، چشمشان هم مومن است گوششان هم مومن است، دستشان هم مومن است، زبانشان هم مومن است، شهوتشان هم مومن است، شکمشان هم مومن است قدمشان هم مومن است.

(ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات )،خب نتیجه‌اش اولئک لهم العبد، اینها بی دغدغه هستند نه برای کسی دغدغه‌ساز هستند نه برای کسی دلهره‌ ساز هستند، نه برای کسی ترس‌ساز هستند، نه برای کسی ناامنی می‌سازند، نه برای کسی اضطراب می‌سازند، یک دریای آرامی هستند که پیغمبر می‌فرماید (بحر لا ینظف)، هر چی ازش بکشی تمام نمی‌شود، خیر خالی است، آنهایی که می‌گویند ما نیاز به دین نداریم از بی‌دین‌های دور و بر خودشان راحتند؟ از خودشان راحتند؟ آنها از خودشان هم راحت نیستند، یک آقایی به من مراجعه کرد حدود سی و یکی دوسالش بود آخرش هم مرد، به من گفت یک دکتر خیلی خوب به من معرفی کن ویزیت از من نگیرد ندارم بدهم، چون بود و نبودم را خرج کردم. گفتم حالا دکتر من معرفی کنم ویزیت نگیرد خب من ویزیت بهت می‌دهم دکتر هم معرفی می‌کنم رفت پیش دکتر، بعد دکتر یک بار آمد پای منبر من، گفت مریضی که فرستادی معاینه کردم ویزیت هم نگرفتم، این بر اثر چند بار زنا دچار بیماری غیر قابل علاج شده، آدم بی‌دین از دست خودش هم راحت نیست، آدم بی‌دین از خودش هم امنیت ندارد، آدم بی‌دین از پنجاه شصت سال که می‌گذرد برف پیری روی سر و صورتش می‌بارد در دلهره شدید و ترس شدید و ناامیدی شدید و اضطراب شدید است و نمی‌داند عاقبت کار بعد از مردنش چه خواهد شد.

اما آدم‌های دیندار امنیت می‌دهند به افراد، یک کسی مریض بود، وجود مبارک حضرت سید الشهدا آمدند دیدنش، تا در اتاق را ابی عبدالله باز کرد وارد شد مریض شروع کرد گریه کردن، امام خب می‌خواستند بشینند ده دقیقه یک ربعی کنار بستر مریض به عنوان عیادت این را اهل سنت نقل می‌کنند من از کتابهای آنها گرفتم، خیلی هم روایت جالبی است خیلی، من درباره ابی عبدالله یک تعریفی از شمر دیدم در بحار مرحوم مجلسی ایشان هم از جای دیگر نقل کرده، روز عاشورا به  رفیق‌های گرگ و عوضی این خوک و این سگ ها اشاره به گودال  کرد گفت یاران من انه کفو کریم، این آدمی که در قتلگاه افتاده وجودش از همه ارزشها پر است، هم سنگ کریم است، کریم یعنی آنی که دارای همه ارزشهاست، خب تو داری ضرر می‌کنی بی‌دین که داری ابی عبدالله را می‌کشی اگر تو آدم نفهم بی‌خردی نبودی قبل از اینکه جنگ شروع بشود به امام می‌گفتی همه آنهایی که با من هستند و عمر سعد را حاضر می‌کنم در رکابت برویم کوفه دستگاه یزید را جمع کن دستگاه دین را سراپا کن خب دنیا و آخرت می‌بردی.

امام می‌خواهد بشیند بالای سر مریض دید مریض به شدت دارد گریه می‌کند، فرمودند عثامه چه شده؟ امام حسین، همین عثامه، مریضی که چشمش به ابی عبدالله افتاد گریه کرد این آدم چند بار ابی عبدالله را رنجانده بود، و حضرت را ناراحت کرده بود اما امام دارد به ما یاد می‌دهد که غریبه‌ای که من را آزار داده وقتی مریض شد من رفتم دیدنش چه برسد به پدرت، مادرت، برادرت، دامادت، عروست، این که غریبه بود من آمدم دیدنش تو حالا یک ذره از دست پدرت یا مادرت یا خواهرت یا دامادت رنج کشیدی، ده سال است قهر هستی؟ این اخلاق امام نیست که در من است، ببینید من به وجود امام و حجت خدا نیازمند هستم برای اینکه در مسیر هدایت قلبی فکری، اخلاقی و عملی قرار بگیرم امام را نداشته باشم همه وجودم فضال است، امام را داشته باشم همه وجودم خیر است. اینی که عرض می‌کنم همه برای آخر آیه سی و دو سوره فاطر است حالا بعدا می‌خوانم برایتان و دو سه تا روایت خیلی مهم هم کنارش قرائت می‌کنم عجیب آیه‌ای است در تقسیم بندی مردم.

عثامه چرا گریه می‌کنی؟ بی‌دین غارت می‌کند، امام می‌پردازد، امام کربلا لباس به کسی بخشید، بی‌دین پیراهن خودش را غارت کرد، امام به دشمن با کلامش محبت کرد که نجات پیدا کند، با کلامش، وقتی آدم سخنرانی ایشان را در غربتش و در تنهایی‌اش می‌خواند اگر نفهمد دارد با لشگر یزید حرف می‌زند فکر می‌کند با عاشقانش دارد حرف می‌زند، امام با این زبان با دشمن حرف می‌زند دشمن در مقابل این زبان کتابهای قدیم‌ما می‌گوید دو تا کار کرد یکی سنگ به پیشانیش زدند و یکی تیر به گونه‌اش زدند که حرف نزند. چطور من نیاز به پیغمبر و امام ندارم خب اگر نیاز نداشته باشم و خودم را از نبوت و امامت با این دروغ شاخ‌دار که نیاز ندارم کنار بکشم، که شمر می‌شوم، شمر چرا شمر شد؟ یزید چرا یزید شد؟ فرعون چرا فرعون شد؟ برای اینکه حجت خدا را از زندگیش حذف کرد. به جای انتخاب اینها رو به حذف آوردند.

نمی‌دانم شعر برای کیست، قدیم می‌خواندند روی منبرها صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را، نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی، خیلی روشن است برادران ،خواهران وجوانان که ما به وجود حجت از جانب خدا نیاز داریم، امام ننشست، اصلا امام آمدند بشینند برای عیادت همین طوری ایستاده وقتی پرسیدند چرا گریه می‌کنی؟ گفت یابن رسول الله حق دارم گریه کنم بیماری من بیماری مرگ است، من از این بستر بلند نمی‌شوم ولی گریه‌ام برای این است که شش هزار درهم که می‌شد ششصد دینار شش هزار درهم بدهی دارم نمی‌توانم بپردازم، دستم خالی است.

امام فرمود تو گریه نکن، طلبکارت کیست؟ فلانی، فرمود من الان پول دارم می‌روم بدهی‌ات رامی‌دهم با خیال راحت از دنیا برو اگر از این بستر بلند نشدی خب من باید امام هم داشته باشم، معرفت هم داشته باشم ببینم رفتارش با دوست با دشمن چگونه بود آن ملاک خداست، اخلاقش در خانه و بیرون چگونه بود آن ملاک خداست، عبادتش در پیشگاه خدا چگونه بود ملاک خداست، خدمتش به بندگان چگونه بود ملاک خداست. این است که در قران می‌گوید (بعث الله النبیین مبشرین و منذرین) من انبیا را فرستادم که به شما مژده بدهند که اگر هماهنگ با نبوت باشی اهل نجات هستی در دنیا و آخرت، هشدار دادم اگر هماهنگ نباشی ضرر می‌کنی، اصلا انبیا کار دیگر با امت‌ها نداشتند. هیچی.

اصلا خدا به انبیا اجازه نداد به یک نفر متدین درجه یک بگوید این دیوار من کاه گلش ریخته بیا دیوار من را کاه گل کن اصلا اجازه نداد خدا، قل این به همه انبیا خطاب بود وَ يٰا قَوْمِ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مٰالاً إِنْ أَجرِيَ إِلاّٰ عَلَى اَللّٰهِ ﴿هود، 29﴾، نه می‌خواهد پولتان را خرج ما کنید نه بدنتان، ماچیزی از شما نمی‌خواهیم، شما بیایید این نسخه الهی را از ما قبول بکنید هم امنیت پیدا کنید هم امنیت انتقال بدهید و هم وجودتان شاهد بر دیگران باشد دیگران تشویق به متدین شدن بشوند.

هیچی دیگر نمی‌خواستند، خب آنجا می‌گوید (بعث الله النبیین)، در سوره انبیا می‌فرماید (جعلناهم ائمه یهدون بامرنا) ما  امامان را قرار دادیم کارشان این باشد شما را به هر چی خیر در دنیا و آخرت است راهنمایی کنند همین، این انصاف است که نود درصد از مردم کره زمین هنوز می‌گویند ما پیغمبر و امام نمی‌خواهیم عقل داریم، علم داریم مجلس شورا هم داریم اینها واقعا جای انبیا را گرفته تا حالا؟ اینها جای ائمه طاهرین را گرفته کدام مجلس شورا در کشور ما و اروپا و امریکا و افریقا و اقیانوسیه کدام کشور مجلس شورایش کدام، عمار ساخته، مقداد ساخته، سلمان ساخته، برویم بالاتر در خانم‌ها زینب کبری ساخته، مادرانی نمونه، مادران انبیا ساخته. کدام عقل این کار را کرده؟ کدام علم این کار را کرده؟ این علم مردم اروپا و امریکا و افریقا و اقیانوسیه و آسیا، بیشترش که دارد درنده می‌سازد، این مجالس شورای پنج قاره که همش دارد قانون غارتگری به تصویب می‌رساند، همین دیروز در امریکا قانون تصویب کردند هر چی پول ایران دارد ممنوع است نقد بهش بدهیم، خورده خورده در طول مثلا پانزده سال بهشان بدهید اما سی و هشت میلیارد دلار اسلحه بدهید به اسرائیل.

اصلا جای نبی و امام را کی می‌تواند پر بکند، حالا تک تک‌شان هم که نمی‌شود اسم برد، اما علی جان از زمان شهادت تو تا حالا جای تو را در کره زمین کی پر کرده؟ کی؟ کی آمده باعقل تو، کی آمده با فهم تو، کی آمده بادلسوزی تو، کی آمده با عبادت تو کی آمده با نهج البلاغه تو، کدام رئیس جمهور و پادشاه آمده که در کوچه تک و تنها رد بشود ببیند یتیم دارد گریه می‌کند خودش بنشیند روی خاک زار زار گریه کند، کی آمده نمونه تو، هیچ کس.

کی جای امام را پر می‌کند؟ عقل تا حالا که پر نکرده، علم تا حالا که پر نکرده، مجالس شورا تا حالا که پر نکردند. ما نیازمند به وجود انبیا و ائمه طاهرین هستیم اینها عاشق ما هستند، اینها خیرخواه ما هستند، اینها پشتیبان دنیا و آخرت ما هستند من نمی‌دانم چند تا روایت داریم که پیغمبر بیست و سه سال عمرشان کرارا بشارت دادند که من وجودم تا زنده هستم خیر لکم و بعد از مرگم هم خیر لکم، حالا کی را داریم جای ایشان؟ حیاتی خیر لکم مماتی خیر لکم.

خب شب جمعه است چه شب عالی است، چه شب نورانی است، شما هم که همه مشتاق ابی عبدالله و زیارت ابی عبدالله گریه بر ابی عبدالله، کاروان هم که می‌دانید دارد می‌آید به طرف کربلا، هفده روز دیگر می‌رسد کربلا، روز دوم محرم، هشت روز بعد این خواهران و دختران از تمام عزیزانشان غیر از بدن پاره پاره بدن بی‌سر، بدن پیراهن غارت شده، چیزی دیگر ندیدند.

برچسب ها :