شب دوم جمعه (26-6-1395)
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
در مقدمه بحث جلسه قبل شنیدید انسان برای مستقیم زندگی کردن، درست زندگی کردن، در همه شئون حیاتش سالم زندگی کردن، نیاز به راهنمایی از جانب پروردگاری که آگاه به همه جوانب خلقت انسان است دارد و در این زمینه هم اعلام بینیازی، یک اعلام بدون دلیل، بدون منطق و غیرمعقول است.
عرض کردم تاریخ حیات انسانهایی که از امامت راهنما و حجت قرار داده شده خدا بهرهمند بودند نشان میدهد که این بزرگواران در همه شئون زندگی سالم زندگی کردند، و به قول پیغمبر اکرم که در اصول کافی نقل شده همه مردم هم از وجود آنها بهرهمند بودند و هم از زیان و ضرر از سوی آنان در امان بودند. علت در امان بودن مردم از زیان و ضرر آنها این بوده که آنها ضرری نداشتند زیانی نداشتند، علت سود بردن مردم از آنها این بوده که وجود آنها با تعبیری که در آیه 177 سوره بقره هست برّ محض بوده؛ یعنی نیکی محض، (لیس البرّ) در آیه 177 است (ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب)، بر و نیکی به این در و آن در زدن نیست، به توجه کردن به شرق و غرب نیست.
(ولکن البر من آمن بالله) تا آخر آیه که پانزده مسئله اعتقادی و اخلاقی و عملی در آیه شریفه مطرح است، میگوید که (ولکن البر من آمن بالله)، برّ، وجود آنهایی است که این حسنات اعتقادی و اخلاقی و عملی را دارند، یک توضیح بیشتری بدهم، روز بیست و یکم ماه رمضان امیرالمومنین، روز بیستم خب دیگر عیادت حضرت را منع کردند؛ چون امام در وضعی نبودند که عیادت کنندگان بیایند و بروند و حرف بزنند امام داشتند به نفسهای آخر میرسیدند که شب روز بیستم و یکم هم از دنیا رفتند. خب اتاق بود و بستر بود و فقط فرزندانشان.
امام چشم مبارکشان را باز کردند این هم خیلی مسئله مهمی است، به حضرت مجتبی فرمودند برو در خانه حجر ابن عدی، با خودت بردار بیاور پیش من، من دوست دارم حجر را ببینم. گاهی انسان از خوبی و ارزش و کمال و به دردخوری به کجا میرسد که دیدار امام را به علت ضربت خوردن ممنوع میکنند، خود امام مشتاق میشود که حجر ابن عدی را ببیند ملاقات کند، یک مقدار بهتر بگویم کار به جایی برسد که امام حال دیدن افراد را نداشته باشد، حوصله دیدن افراد را نداشته باشد؛ ولی خودش مشتاق باشد که یک نفر را ببیند، و یک امام را دنبالش بفرستد بچههای دیگر هم بودند، چهار پنج تا پسران دیگر حضرت هم بودند مثل محمد ابن حنفیه و چند تا دیگر، اما داستان چیست؟ که امام حال دیدن کسی را ندارد، واقعا حال ندارد اما یک امام معصومی را مامور کند برود و یک مومن واقعی قابل قبول خدا را با خودش بیاورد برای دیدن امیرالمومنین.
اینها یک مقدار باید آدم ریز و دقیق بشود، داریم الان اینجور افراد را؟ حالا ما که آمار مومنان واقعی کره زمین را نداریم نمیدانم داریم یا نداریم اگر هم داشته باشیم ما نمیشناسیم، ولی اگر هم چنین افرادی نباشند از نظر آیات و روایات،حجت بر مردم تمام نخواهد بود. این قضیهای که میگویم واسطه نمیخورد، گاهی مطالب نابی را من میگویم ذکر هم میکنم که مثلا این مسئله را از مرجع بزرگی شنیدم از یکی از اولیا الهی شنیدم، از یک آدم معمولی شنیدم که او این امر را- حقیقت کمتر باور کردن مردم - برای من نقل کرد. یک چیزهای هست کمتر باور میکنند امام صادق میفرماید هر چی را میدانید به همه نگویید چون همه اهل باور نیستند، اما اگر اهلش را پیدا کردید نه، بگویید. چون خیلی چیزها واقعا در بعضی از زمانها حالت سرّ پیدا میکند که آدم فاش بکند ضرر دارد مردم میگویند دروغ است رد میکنند تهمت میزنند، امام میفرماید مواظب باشید هر چی را میدانید نه از حرام و حلال خدا از اینگونه مسائل، این را برای همه نگویید اما اگر اهلش را پیدا کردید بگویید.
من هفده هجده سالم بود در یک جلسهای- که در غیر از جمعه و پنجشنبه هفتهای یک روز از بعد از نماز صبح تشکیل میشد تا حدود نه صبح- با یک شخصی آشنا شدم که دیدم خیلی مورد احترام افراد است، در آن سن فکر میکردم که این با اینکه در لباس حوزویها نیست حتما از نظر علمی یک آدم مایهداری است؛ چون ما داشتیم در کت شلواریها افرادی که مجتهد بودند ولی نیامدند در لباس اهل بیت، و در همان لباس عادی و معمولی هم درسهای بالای حوزه را میدادند مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در درسهای خیلی بالایشان دو تا استاد داشتند هر دو کلاه پوستی سرشان بود، هر دو. و یک هم درسی یکیشان استاد بود یکیشان هم درسش بود. هستند ما باید به همه احترام بکنیم که نکند اولیاء خدا در مردم باشند و ناشناخته باشند و یک وقت مورد بیاحترامی ما واقع بشوند به ما درس دادند، به همه مردم مسلمان و متدین احترام کنیم. چرا که عباد ویژه خدا پنهان در بین مردمند مگر اینکه خودشان یک وقت صلاح بدانند خودشان را نشان بدهند و ببینند که اینجا اگر خودشان را نشان بدهند به نفع دین است، به نفع تربیت است، به نفع مودب شدن انسان است و اگر جا نداشته باشد خودشان را نشان بدهند معمولی هستند بین مردم، ما در روایات کافی در این زمینه خیلی روایات جالبی داریم من یک روایتی اولین باری که در کافی دیدم در همین زمینه در سی جلسه در سه سال پی در پی در توضیح روایت در اصفهان سخنرانی کردم که حالا دارد کتاب میشود که پروردگار میفرماید -این روایت روایت قدسی است- که اینها اگر در بین مردم باشند در عموم شناخته نمیشوند، یعنی مردم فکر نمیکنند اینها واقعا بنده ویژه پروردگارند، اگر باشند، و اگر یک وقتی مثلا ده شب، پانزده شب، در نماز جماعت مسجد پیدایشان نشود پیغمبر میفرماید کسی سراغشان را نمیگیرد، قدیمها میگفتند اینها هم در نشان دادن خودشان هم در حرف زدنشان بسیاراهل کتمان هستند بسیار.
این بزرگواری که میگویم شاید هم نه، احتمال قوی دارد که مرحوم آیت الله حاج سید محمدرضا علوی بودند چون خیلی با مردم مومن و عالمان آن روز محشور بود، آدمی هم بود که هر وقت ظهر یا شب هر جای تهران یا شهرستان بود میرفت نماز جماعت، اما واقعا از آنهایی بود که اگر اصفهان، شیراز، تبریز پنج شب یک نماز جماعتی را میرفت مردم نمیتوانستند درکش بکنند که کیست. اهل گفتن هم نبود اگر هم نمیآمد کسی سراغش را نمیگرفت، بعد پروردگار میفرماید اینجور بندگان من وقتی که میمیرند (قل بواکیه)، گریهکنهایشان خیلی کم هستند یک، زن و بچهشان ودو تا قوم و خویش، این آقایی که میگویم همینطور بود (قل بواکیه و قل تراثه) میراثشان هم خیلی اندک است آدمهایی نیستند که وقتی بمیرند چهار تا پاساژ و دو تا کارخانه و بیست تا مغازه و میلیاردها پول ازشان بماند. کاسب هستند زحمت میکشند نان از عمل خویش میخورند اما اگر فضل خدا یعنی اضافه بر رزق بیاید سراغشان، نگه نمیدارند. مثل اخلاق خدا را دارند خداوند را شما از طریق آیات و دعاها میشناسید اینجور نیست؟ بیشتر شما که اهل مطالعه کتابهای علمی خیلی پیچیده نیستید، یعنی اگر من الان بخواهم بگویم برادران، خواهران کدامهایتان بخش از سماء و العالم بحار مرحوم مجلسی را که روایات و آیات درباره خلقت و موجودات است، مطالعه کردید؟ ممکن است یکی دو تا بیشتر نگویند ما، شاید هم هیچ کس نگوید، یا این کتابهایی که در این صد ساله اخیر، هم در شرق نوشته شده هم در غرب، من کاری به جنایتکاران شرقی و غربی ندارم در آنها یک عالمانی بوده که آنها کاری هم به سیاست و به دولت و به مردم نداشتند شصت سال، هفتاد سال وجودشان را خرج یا شناخت زمین کردند، یا شناخت خورشید یا شناخت گیاهان، یا شناخت حیوانات، یا شناخت پرندگان که همین علم در هفتصد آیه قرآن هم مطرح است غیر از روایاتمان است همین علم، من از این کتابها در نوشتههایم خیلی استفاده کردم و در پرانتزهای پنج خط و شش خط هم گفتم که قبل از این حرف ها قرآن و روایات همین حرف ها را داشتند.
مثلا یک بحثی دانشمندان اروپا شروع کردند بعد رسید به دانشمندان امریکا الان هم تکمیلش کردند، خیلی بحث غوغایی است، اصلا آدم ماتش میبرد، واقعا ماتش میبرد، که خلقت چه خبر است، اینها نوشتند از زمانی که من این مطلب را فکر کنم در تفسیر قرآنم در جلد چهلم دست نوشته خودم مفصل آوردم بعد هم نوشتم کل این بحثی که میخوانید خبر صریحش را این آیه شریفه در سوره و الذاریات دارد، چی میگویند اینها؟ آقا چیزی که در روایات ما صریح گفته شده است، میگویند کل این جهان قبلا به اندازه یک سر سوزن، و بسته هم بود، یعنی روزنهای پنجرهای، دروازهای، شکافی نبود. ولی قدش و حجمش و اندازهاش اندازه سر سوزن بود کل این آسمانها، کهکشانها، صحابیها، میلیاردها صحابی میلیاردها کهکشان، میلیاردها خورشید، همه اینها یک نقطه بوده در پدید آمدنش. بعد این نقطه منفجر شد، در انفجار خب ذرات بسیاری پراکنده شد به تدریج گسترده شد گسترده شد و این جهان را با این شکل به وجود آورد، اما در روایات ما خب ماهمین حقیقت را میبینیم، که جهان از نقطه، شروع شده، یا در قرآن میبینیم میفرماید (و ما امرنا الا واحد)، کار ما یک واحد بوده یعنی یک سر سوزن بوده، بعد این دانشمندان با دلیل میآورند که جهان لحظه به لحظه بدون توقف از زمانی که آن نقطه بوده شروع کرده به گسترده شدن وهمین الان هم بعد از میلیاردها سال که از آفرینش گذشته آفرینش دارد پهنتر میشود دارد گستردهتر میشود این را سوره و الذاریات صریح میگوید (خلقنا بایدی)، ما عالم را باقدرت خود آفریدیم (و انا لموسعون)، خیلی جالب است موسع اسم فاعل است، نمیگوید در گذشته پهنش کردیم، نمیگوید در آینده گسترشش میدهیم، میگوید (انا لموسعون)، ما دائم و همواره چون طلبه که بودیم به ما یاد دادند اسم فاعل معنی فعل مضارعش را دارد(انا لموسعون)؛ یعنی بیتوقف، پیوسته، همواره، جهان را در حال گستراندن هستیم هی دارد بزرگ میشود، میلیاردها سال است عالم دارد بزرگ میشود.
حالا یک چیزی که همه در آن گیرند خود ما هم در آن گیر هستیم این است که الان ما که تک تک در مسجد نشستیم یک جایی را گرفتیم، یعنی الان ما یک فضایی را اشغال کردیم، ما در داخل فضا هستیم، تمام درختان در داخل فضا هستند، تمام موجودات در داخل فضا هستند، کل این جهان هم یک جا دارد، یک ظرف دارد، آن ظرف هنوز ناشناخته است، فقط یکی از دانشمندان خارجی در مقالهاش دیدم نوشته بود اگر از من بپرسند چی؟ من یک جواب قانعکننده بیشتر ندارم آن هم این است الله، همین. میگوید ما اصلا جلوتر نمیتوانیم برویم نمیدانیم چه خبر است.
شماها که خدا را از این راه نشناختید، شناختید؟ نه، با اینکه هفتصد آیه در قرآن ما را دعوت کرده، اسم هم میبرد حیوانات را، طیور را، نباتات را، دریاها را، کوهها را، آسمانها را، ستارگان را، ماه را، خورشید را، همه را اسم میبرد، باران را، برف را، ابر و کل را اسم برده.
برادران و خواهران برای هر یک از اینها خدا میداند گاهی چند کتاب نوشته شده، برای یک دانه شما یک حیوان یک حشرهای را در سوره نحل اسمش را میبینید زنبور با این قدش، تا الان بیست هزار جلد کتاب بیتکرار درباره زنبور نوشته شده خب ببینید چه خبر است آفرینش خدا، چه خبر است.
گاهی یک دانشمندانی پیدا شدند از اولی که وارد مطالعه در امور آفرینش شدند تا آخر یک دو تا سه تا چیز را دنبال کردند، الان سه تا کتاب به خیلی زبانها ترجمه شده من هم دارم همان جوانیم خریدم خیلی هم استفاده کردم موریانه، زنبور عسل، مورچه، جدا جدا، این کار یک نفر است، به نام مترلینگ تمام عمرش را نشسته هزینه شناخت زنبور و موریانه و مورچه و زندگیشان کرده من همین زنبورش را اگر نداشتم در تفسیر سوره نحل آیات مربوط به زنبور، تفسیرم ناقص بود، خدا فقط میداند که در خلقت چه کرده، پس شما برادران و خواهران خدا را از کجا شناختید؟ یا ا ز کلی آیات، یا از دعاها، یا از روایات که ماها از بعد از غیبت صغری روی منبرها برای مردم گفتیم تا حالا که داریم میگوییم یعنی کل پدران و مادران ما خداشناسیشان از برکت منبر بوده، البته منبرهای درست و حسابی
پیغمبرشناسی، امامشناسی، قرآنشناسیشان از برکت منبر بوده، خدا میگوید اینجور بندگان من ارثشان کم است یعنی از اول اینها را فقیر آفریده نه، ما آیات قرآن را میبینیم یکی از چیزهایی که خدا سخت در امت با آن مخالف است فقر است اصلا ما در اسلام فقیر نداریم این اسلام نیست که فقیر دارد، این اشتباه زندگی کردن دولتها و جامعههاست که درشان فقیر پیدا میشود. وگرنه خدا فقیر ندارد مسکین ندارد.
ازاشتباهات عالم به وجود آمدن فقر و فقیر است. درست نبودن مدیریتها عامل به وجود آمدن فقر و فقیر و مسکین است و گاهی یتیم، الان دنیا اینجوری شده مرد سه تا بچه قد و نیم قد دارد یک مرتبه دچار یک بیماری خطرناک شده، این بیست میلیون میخواهد که این بیماری برطرف شود بیست هزار تومان هم ندارد مجبور است تن به مرگ بدهد سه تا یتیم درست بشود مجبور است چی کار کند، خیلی مریضها به خاطر نداری میمیرند. خیلیها برای بد رانندگی، یتیم درست میکنند.
اینکه امیرالمومنین پنج شش دقیقه یا ده دقیقه مانده به شهادتشان به بچههایشان و به بعدیها تا قیامت میفرمایند (اوصیکما بتقوی الله و نظم امرکم)، خب برای این است که فقیر درست نشود یتیم درست نشود، تلویزیون یک شب در میان، دارد میگوید در این شهریور که تازه چهارشنبه آخرش است تا حالا بیش از هفتصد نفر در رانندگی مردند، خب از اینها چند تا یتیم مانده، چرا خوابآلود رانندگی میکنید چرا زیگزال میزنی در جادهها، چرا جوانی میکنی، چرا با روانگردان پشت فرمان مینشینی، چرا خواب آلود رانندگی میکنی چرا سبقت بیجا میگیری، خب همه اینها علت پدید آمدن یتیم است الان هنوز شهریور تمام نشده هفتصد خانواده دچار یتیم هستند.
این که عرض میکنم وجود امام و پیشوای الهی، واجب است در مردم باشد این وجوب را خدا عمل کرده، بر مردم هم واجب است راهنما را در زندگی به کار بگیرند، فرهنگش را، حرفش را، راهنماییاش را تا این چیزها پیش نیاید نه این رفیق من فقیر نبود. اما وقتی مرد یک خانه ازش ماند چیز دیگر نماند بچه هم نداشت، خوب هم گیرش میآمد اما اخلاق خدا را داشت یا شما خدا را از همین حرف ها شناختید یا (دائم الفضل علی البریة)، ای وجود مقدسی که دائم بر تمام موجودات احسان داری.
ایشان من چند تا سفر هم با او بودم، حال بکاءش هم که الله اکبر، حال بکائش، دو بار، این را دوستان دیگرمان هم میدانستند دو بار محضر وجود مبارک امام عصر را درک کرده بود، یک بار در عرفات، شب نهم، ایشان میگفتند من از چادر آمده بودم بیرون به یک آقایی برخوردم اسمم را برد، گفت من نمیشناختم ندیده بودمش، فارسی خوب صحبت میکرد، گفت که فلانی، امشب شب زیارتی مخصوص ابی عبدالله است حالا بعد، من برایم معلوم شد که این، دو سه سال سواد مکتبی دارد اینقدر بهش احترام میکردم فکر میکردم عالم است در لباس کت شلواری دیدم نه اما دریایی از تقوا و پاکی و عبادت و حال و گریه و دست به خیر بود.
قرآن هم دارد (ان تتقوا الله و یعلمکم الله)، شما بیا وارد گردونه تقوا شو من یادت میدهم، یادت میدهم چطوری زندگی کنی، تو تقوا داشته باش موانع راه بهشت را برطرف میکند، تقوا برایت. گفتم آقا چشم کجا بشینم برای زیارت؟ گفت همین جا بیرون چادر و به من گفت زیارت را من شروع میکنم تو دنبال من آنهایی را که من میخواهم بخوان، گفت یک زیارتی را شروع کرد خودش که از گریه بیتاب بود، کلمه به کلمه، من دیدم این زیارت نه زیارت وارث است، نه امین الله است، نه عاشورا است به هیچ کدام از این زیارتهایی که من خواندم و شنیدم نمیماند اما یک ساعتی که زیارت کرد و اشک ریخت کل زیارت را من یاد گرفتم بعد هم برگشت به من گفت که من دعایت میکنم خداحافظ و رفت، او رفت کل این زیارت هم از یاد من رفت یعنی یک کلمه اش هم نماند، این یک بار.
یک بار هم خدمت حضرت میرسد نزدیک حرم موسی ابن جعفر، امام میفرماید رفتی تهران- این قضیه برای هفتاد سال پیش است- رفتی تهران سلام من را فقط به این آقا برسان، همین، ولی خب اینها اگر همین امشب هم اینجا باشند ما نمیشناسیم اینها وقتی میمیرند گریهکن برایشان کم است، وقتی هم میمیرند میراثشان اندک است، اینها همانهایی هستند که یک ربع پیش گفتم امیرالمومنین روز بیستم اصلا بدنا حال این را نداشت کسی بیاید عیادتش، نه اینکه میخواست محروم کند مردم را امام اهل محروم کردن نیست ولی طرف چقدر با ارزش است، که امیرالمومنین به حضرت مجتبی میفرمایند خودت برو در خانه حجر ابن عدی بیاور پیش من، وقتی میآید کنار بستر حضرت حالا حواشی را کار ندارم امام به او میگوید (یا حجر الخیر) ای انسانی که همه وجودت نیکی است، یعنی هیچ شری نداری، زیانی نداری، این همانی است که روایتش را از جلد دوم کافی نقل کردند که پیغمبر میفرماید خیر دارم برای همه، شر برای هیچ کس ندارند چون شری ندارند، اینها آنهایی هستند که پیشوای الهی در زندگیشان محور است اینها. حالا اسمهای دیگر هم شما رویشان بگذارید اهل ولایت اهل بیت بودند، اینها پیرو امامت بودند، اینها مطیع خدا و پیغمبر و ائمه طاهرین علیهم السلام بودند، خب زندگی اینها نشان میدهد که نقش امامت در زندگی مهمترین نقش است و خالی بودن زندگی از امامت یعنی زندگی ظرف زیان، ظرف شر، ظرف فساد، و الله لا یحب الفساد.
امشب طبق بعضی از روایاتمان شب ولادت وجود مبارک حضرت هادی علیه السلام است همین بزرگواری که این زیارت جامعه کبیره از دریای علم قلب مطهرشان موج زده و از ساحل وجودشان آمده بیرون و وارد زندگی جامعه شده. پروردگارا به آبروی امام هادی ما و زن و بچههای ما را امامشناس واقعی قرار بده. پیرو امام انتخاب شده خودت قرار بده، ما و زن و بچهها و جوانانمان را از شرّ وسوسهها و خناسان حفظ فرما، گذشتگان ما، پدران، مادران، همه قبلیهای ما مرحوم آقای علوی را با اهل بیت محشور کن.