روز اول دوشنبه (12-7-1395)
(تهران حسینیه هدایت)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
در این ساعات با عظمت، پرقیمت، پرارزش از ساعات معنوی ورود به محرّم، دو مطلب بسیار مهم را عرض می کنم و بعد وارد بحث اصلی می شوم.
اما مطلب اوّل دربارۀ پوشیدن لباس سیاه است و این سیاه پوشیها؛ کتاب بسیار قدیمی محاسن که از مؤلفات معتبر مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است، و کتاب وسائل الشیعة که کتاب سی جلدی و فقهی و حاوی مجموعۀ پرباری از روایات اهل بیت (علیهم السلام) است، و بعد از این دو کتاب، کتاب بحار الأنوارِ مرحوم مجلسی است؛ هر سه کتاب از یکی از فرزندان حضرت زین العابدین (علیه السلام) غیر از امام باقر (علیه السلام) نقل می کنند که ایشان فرمودند: «لما قتل حسین بن علی لبسن نساء بنی هاشم السوداء و المسوح »، زمانی که حضرت حسین علیه السلام کشته شد، یعنی فاصله ای نیفتاد که تمام زنان اهل بیت (علیهم السلام) هم لباس سیاه پوشیدند و هم لباس زبر و خشن، «و لا یشتکین الحر و البرد»، در این لباس مشکی، در آن لباس زبر و خشن، در آن هوای بسیار گرم مدینه و سرمای صبح بهار مدینه، یک نفرشان گله و شکایت از گرما و سرما نکرد؛ یعنی نگفتند حالا که در این لباس مشکی خیلی گرممان هست، عوض کنیم و لباس معمولی بپوشیم! سردمان است، لباس ضد سرما بپوشیم! این کار را نکردند؛ «و کان علی بن الحسین (پدرم حضرت زین العابدین) یعمل لهن الطعام»، به کل خانواده و خاندانشان و به کل زنان اهل بیت فرمودند: دست به پختن غذا نبرید، «یعمل لهن الطعام للمعطم»، صبحانه و نهار و شامتان با من، شما فقط بنشینید و گریه کنید. من غذایتان را می دهم و شما فقط جلسۀ عزاداری برپا کنید.
خب در این روایت که در این سه کتاب مهم نقل شده است، سه تا درس به ما دادند: پوشیدن لباس سیاه، طعام دادن برای حضرت ابی عبدالله، یعنی اگر جلسات حسین صبحانه دادند، نهار دادند، شام دادند که خرجش هم سنگین شد، ایرادی نگیرید؛ همانا این روش زین العابدین (علیه السلام) است، اگر صبحانه بدهند، نهار و شام بدهند، این اقتدای به زین العابدین (علیه السلام) است. عمل امام، قول امام، امضای امام، حقیقتاً حجت الهی است. ما هم الحمدلله قلب بیماری نداریم که ایراد بگیریم، نه اینکه اهل ایراد گرفتن نیستیم. اهل بیت (علیهم السلام) می دانند و خدا هم می داند که ما این لباس سیاه را فقط و فقط برای عزای ابی عبدالله پوشیده ایم. می دانم هر خرجی که در این جلسات می شود، اقتدای به زین العابدین (علیه السلام) است، اقتدای به یک امام معصوم است و شکایتی هم نداریم گرم است، سرد است! برایمان مهم نیست، بالاخره ما که محرم دارد وارد گرما می شود، یک نصیبی باید از گرمای روز عاشورا داشته باشیم؛ البته گرمای ما در سالنها و مساجد است و گرمای آنها در بیابان و گرد و غبار و تاختن اسبها و ظلمها بود. ما اگر سیاه می پوشیم، یعنی داریم به نساء بنی هاشم، حضرت زینب اقتدا می کنیم؛ این اقتدا که معقول است، این اقتدا که درست است، این یک مطلب.
اما مطلب دوم؛ این سه لغتی که عرض می کنم، هر سه در روایات کامل الزیارات است. یقین بدانید که کامل الزیارات معتبرتر از کتاب شریف کافی است. اولاً نویسندۀ کتاب کامل الزیارات، ابن قویه قمی است که در سه قدمی قبر حضرت موسی بن جعفر دفن شده و از شخصیتهای علمی، اخلاقی و با عظمت مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است. روایاتی را که ایشان نقل می کنند، اغلب روایات هم از امام صادق امام باقر، و حضرت رضا (علیهم السلام) است.
این سه لغت در این روایات آمده است؛ گاهی یک لغت در چند روایت آمده و گاهی دوتایش در دو تا سه تا چهار تا روایت آمده است که دربارۀ حضرت سیدالشهداست: یکی از این سه لغت بُکاء است، یکیش صیحه است و یکیش شحقه. بُکاء یعنی گریه کردن معمولی که اگر برسم یک روزی از همین روزها مسئلۀ گریه را از قرآن کریم، صریح قرآن و روایات برایتان عرض می کنم.
یک مرحلۀ گریه بکاء است، یک مرحلۀ گریه بر حضرت ابی عبدالله صیحه است؛ یعنی فریاد زدن، یعنی گریه می کند تا از خود بی خود می شود و در حالی که دارد اشک می ریزد، داد می زند، فریاد می زند. اگر گریه بود که امام ششم (علیه السلام) میفرمایند: «من بکاء او ابکی او تباکی»؛ کسی که برای حضرت ابی عبدالله گریه کند، یعنی اشک بریزد و کسی که بگریاند و کسی که حالا فعلا اشک ندارد، بلد هم نیست بگریاند و خودش را شبیه گریه کُنها در می آورد. تباکی یعنی چهره درهم و غصه دار و ناراحت است. گریه، گریاندن، به شکل گریه کن درآمدن، «وجبت له الجنه، بهشت بر او واجب است». این را دقت کنید جواب همۀ شبهه ها را دارم می دهم؛ چون برخورد می کنیم که یک گریه «وجبت له الجنه»، به این راحتی! بله به همین راحتی، چون ممکن است من یک عمری نماز بخوانم -که باید بخوانم و نمی شود نماز را ترک کنم- و فقط متمحز در گریه بشوم، پس باید نمازم را بخوانم، روزه ام را باید بگیرم، حج را باید بروم، خمس را باید بدهم، زکاتم را باید بدهم، به پدر و مادر باید احسان بکنم. ممکن است چنانکه در خیلی از روایات و آیات دیده می شود، نمازم را قبول نکنند، روزه ام را قبول نکنند، حج مرا قبول نکنند، زکاتم را قبول نکنند، احسانم را قبول نکنند؛ اما اگر با پروندۀ گریه وارد شوم، چون بهشت بر من واجب می شود، دیگر کاری به آن عبادات ندارند و آنها هم قبول است.
در حقیقت امام صادق (علیه السلام) در این روایت، گریه را ضامن آوردند که اگر عباداتتان را در قیامت قبول نکردند، به پروردگار بگویید: پس گریهام؟ خدا هم راحت می گوید: قبول است. حالا آنهایی را که می خواهی قبول نکنی، دور بریزم؟ و خدا می گوید: نه آنها را هم با گریه ات بیاور.
«من بکی او ابکی او تباکی وجبت له الجنه»، عبادات ممکن است بهشت را به من واجب نکند، اما زور این مستحب از همۀ عبادات بیشتر است. ما نمی دانیم که عباداتمان را قبول می کنند یا نه! اما این روایت به ما می گوید که غصۀ ردشدنش را نخور؛ اگر به شما بگویند نمازهایتان ناقص است، روزههایتان ناقص است، اخلاصتان کم است، اما خب گریه دارید؛ پس «وجبت له الجنه»، بهشت برایت واجب باشد، بقیۀ کارهایت را هم دور نمی ریزند و آنها را هم می پذیرند.
ابی عبدالله کیست که به خاطر او قبول نشده ها را هم قبول می کنند؟ به خاطر او مردودها را هم نمره می دهند؟ به خاطر او در قیامت می گویند گریه کنها در شما رفوزه نیست! این است داستان و خیلی فوق العاده است!
باز در همین کامل الزیارات آمده است: وجود مبارک امام صادق (علیه السلام) ظاهراً به معاویة بن وهب یا یکی از شخصیتهای دیگر شیعه که خیلی مورد محبت و اعتماد امام صادق (علیه السلام) بود، فرمودند: آیا کمک کردن به حضرت زهرا را یادت بدهم؟ خب حضرت زهرا (سلام الله علیها) که نیست! زمان امام صادق (علیه السلام) که فاطمۀ اطهر نبودند، ولی عجیب است که امام میگویند یادت بدهم! یادت بدهم که چگونه به این زن غریبِ مظلوم و شهید -خانمی که در تشییع جنازه اش هفت هشت نفر بیشتر نبودند- کمک بدهی؟ گفت: بله یا بن رسول الله! ما که کشته مُردۀ کمک دادن به حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستیم. پس فرمودند: «ابک للحسین»، زهرا را می خواهی کمک کنی، گریه کن برای ابی عبدالله.
این یک مسئله که در طول روایات کامل الزیارات میبینیم. «من بکی او ابکی او تباکی وجبت له الجنه»، صحبت این نیست که عبادتی در کار نباشد! نه، بلکه صحبت این است که خیلی از انسانها وقتی قیامت وارد می شوند، به آنها میگویند که عباداتتان مقبول نیست! عبادت کردند، ولی گریه داشتند و چون به خاطر گریه، بهشت بر آنها واجب می شود، بقیۀ اعمال و عباداتشان هم دنبال گریه قبول می کنند؛ یعنی به آن عبادات که می خواسته مردود شود، بهشت واجب می شود. گریه مستحب است و از این روایات کامل الزیارات می فهمیم که زور این گریه از کل واجبات بیشتر است! ممکن است واجبات ما را بهشتی نکند، اما گریه حتماً.
شیعۀ ناب در این مسئله شک ندارد. روایاتش هم در کتابهای معمولی نقل نشده و در مهم ترین کتابهای شیعه آمده است. پس ما برای سیاه پوشیدن طبق روایت محاسن و وسائل الشیعة و بحار الأنوار ملاک داریم. برای عزاداری ملاک داریم. برای صبحانه و نهار و شام دادن هم ملاک داریم. برای گریه کردن هم ملاک وجوب بهشت داریم. «کان علی بن الحسین یعمل الطعام لهن للمعطم»، لام، لام هدف و فلسفه است. به زنان بنی هاشم فرمودند: پخت و پز را تعطیل کنید! بعد از کربلا، من نهار و صبحانه و شام را می دهم، برای اینکه مجلس عزا به پا کنید و گریه کنید. خب اینها را ملاک قرار میدهیم.
یک بخشی از روایات بکاء است که ملاکش معلوم است. یک بخشی از روایات «صیحه» دارد؛ یعنی آنی که در مجلس ابی عبدالله است، شدید تحت تأثیر قرار می گیرد و در حال گریه نمی تواند خودش را نگه دارد و فریاد می کشد. خب این فریاد هم ملاک دارد، صیحه یعنی صدایم را همه بشنوند. خب چه کسی اوّلین صیحه را برای ابی عبدالله کشید؟ آن که وقتی بدن را دید، گفت: «وا محمدا وا علیا»، هی صدایش رفت بالا تا توجه به بدن کرد و عربده کشید و «وا حسینا» گفت. چه کسی میگوید یواش گریه کنید؟ نمی توانیم، خدا می داند که نمی توانیم! امام زمان می داند که نمی توانیم! و ملاک هم که به ما داده اند.
باز در کامل الزیارات است که راوی می گوید: امام ششم در سجده بود، داشت ناله میزد و گریه می کرد، دعا می کرد و میگفت: خدایا تمام صیحه ها و ناله ها و دادهایی که برای حسین ما می کشند، مورد رحمت قرار بده.
می دانید این دعای در سجدۀ امام صادق (علیه السلام) چه می گوید که خدایا این فریادها را مورد رحمت قرار بده؟ این دعا می گوید: شیعیان ما، اصلاً زحمت دست بلندکردن و گردن کج کردن در خانه خدا را نکشید که به خدا بگویید ما ناله زدیم، نالۀ ما را مورد رحمت قرار بده! من رحمت را از خدا برایتان گرفتم و شما خیالتان راحت باشد. شما امروز که از جلسه می روید، غرق در رحمت خدا هستید. «و ارحم تلک السرخة التی فینا»، بالاترین حال تواضع سجده است. دعا در سجده مستجاب است، آن هم دعای امام صادق (علیه السلام).
حسین جان! ما لایق بودیم که داریم برایت گریه می کنیم؟ والله نه، این لیاقت را خود تو به ما دادی، تو از خدا خواستی و اسم بردی. در روایت کامل الزیارات است که اسم بردی و گفتی: خدایا! این، این، این که پدر و مادرهایشان اینان هستند. تو لیاقت به ما دادی و چشم ما چه لیاقتی دارد! ما کجا و تو ای عرشی، ای کسی که «عند ربک» هستی! ما کجا و تو کجا که باعث شدی ما را نزدیک خودت ببری! وگرنه ما کجا و مقام تو کجا! این دو کلمه.
پس سیاه پوشیدنمان ملاک دینی دارد، غذا دادن هایمان ملاک دینی دارد، خرج کردن هایمان ملاک دینی دارد. مردم تا می توانید برای ابی عبدالله خرج کنید. نمی دانم چند وقت زین العابدین (علیه السلام) از مال و درآمد خودش، صبحانه و نهار و شام میداد! جیبتان را به جیب زین العابدین (علیه السلام) وصل کنید. کمک به مجالس ابی عبدالله کنید، حال به هر شکلی که می توانید.
خب گریۀ بکاء و صیحه ملاک شرعی دارد، و اما کلمۀ سوم که «شحقه» بود. خب چه کسی شحقه زده است؟ صیحه معلوم شد، بکاء معلوم شد، چه کسی شحقه زده و شحقه یعنی چه؟ حسین جان! شحقه دو تا معنی با هم قاطی دارد: یکی تمام صدا را بیرون دادند و این دومی -که بیشتر برای ما پیش می آید- گریۀ گلوگیر است که آدم می خواهد خفه شود. حسین جان! خیلیها در این 1500 سال در این جلسات در گریۀ شحقه مرده اند.
حسین جان! کِی ما اینجوری برای پدر و مادرهایمان که مرده اند، گریه کردیم؟ اینجوری گریهمان نیامد! تو کی هستی که اسمت گریه دارد! سلام به تو گریه دارد! پیاده آمدن به طرفت گریه دارد! یادت گریه دارد! تو کیستی که همه چیزت باعث گریه است؟ لذا فرزندت بعد از کربلا هرچه را می دید، گریه می کرد! آب می دید، گریه میکرد! جوان می دید، گریه می کرد! بچۀ شیرخواره می دید، گریه می کرد! آن هم نه یکبار و نه دوبار، بلکه تا آخر عمرش. پدرت امیرالمؤمنین هر وقت که تو نبودی، آرام بود و جلسه اش هم آرام بود؛ اما تا می آمدی خانه، تا می آمدی مسجد، تا می آمدی پیشش، تا در کوچه تو را می دید، در جا به تو می گفت: «یا عبرة کل مؤمن»، حسین من! تو سبب گریۀ هر مؤمنی هستی. آیا ما مؤمن هستیم؟ حتماً مؤمن جهنم می رود؟ والله نه، مؤمن در قیامت نجات دارد؟ والله نجات دارد! یا عبرة کل مؤمن!
به راستی تو که هستی؟ من چهار پنج روز می گویم تو کی هستی! امروز که فقط دربارۀ سیاهپوش و گریه و اینها نسبت به تو حرف زدم. روزهای دیگر می گویم تو که هستی. تو که هستی که تمام قرآن مجید پر از سجده است! آیات سجده دار! چهار آیهاش که سجدۀ واجب دارد و تا قاری بخواند، واجب است آدم سجده کند. تو که هستی که حضرت رضا (علیه السلام) می گوید: حسین ما مثل آیات سجده واجب است و هرکس اسمش را شنید، بر او واجب است تا گریه کند.
خب روایاتمان بکاء، صیحه و شحقه را تقسیم کرد؛ حال چه کسی شحقه زده است؟ مدرک و ملاک این را هم بگویم و حرفم تمام تا این سید اولاد پیغمبر بیاید و ما را حسابی بگریاند! گریه روح ماست، جان ماست، قلب ماست، دنیای ماست، آخرت ماست، همه چیز ماست و از همه بالاتر، گریه روزیِ خدا به ماست؛ عجب سفره ای! عجب نعمتی!
اما شحقه یعنی فریاد همراه با گریۀ گلوگیر که میخواهد جان آدم را از بدن جدا کند. فرشتگانی را در قرآن به نام «حفظه» نام میبرد که حافظ اعمال اند، حافظ جانها هستند، حافظ انسانها از حوادث اند. حفظه جمع است و تعدادشان هم معلوم نیست. الله اکبر! تو کیستی که خدا به تمام فرشتگان حفظه امر کرده تا 24 ساعته در کل کرۀ زمین، پروندهها را که تکمیل می کنید، نفوس را که حفظ می کنید، کارتان که تمام می شود، از زمین باید صعود کنید و بیایید سر جای خودتان در آسمانها؛ اما قبل از اینکه سفر به آسمان را شروع کنید، بر همۀ شما امر دارم، لازم است بروید حرم ابی عبدالله، با همۀ پرونده ها هم بروید! حدیث در کامل الزیارات است. 24 ساعتشان با اذان مغرب تمام می شود و وارد حرم می شوند، هر 24 ساعت کل حفظه - ولو عوض بشوند- وارد حرم می شوند. آنجا چندهزار فرشته از اوّل شب مشغول گریه کردن می شوند. عجب جمعی شدیم ما! فرشتگان، انبیا، موجودات، جن و ملک بر آدمیان گریه می کنند، گویا عزای اشرف اولاد آدم است. همه به فرشتگان گریه کننده سلام می کنند و فرشتگان فقط جواب سلام می دهند؛ آنها حق صحبت کردن با این فرشتگان را ندارند و حفظه حق ندارند گریۀ آنها را - ولو یک چشم بهم زدن- تا صبح قطع کنند. صبح که می شود، با اینان مصافحه می کنند و صحبت می کنند و می گویند: می خواهید بروید، حالا بروید؛ ولی اوّل شب تا اذان، حق حرف زدن با گریه کن بر ابی عبدالله را ندارند و آنها باید دایم گریه کنند و نباید گریه بند بیاید. وقتی به طرف عالم بالا می روند، حالا آن عوالم بالا را ما نمی دانیم چیست! در مسیر به صدیقۀ کبری برخورد می کنند و می بینند که صدیقۀ کبری کنار هزار پیغمبر، هزار صدیق، هزار شهید و هزار فرشته است؛ آنگاه حفظه را می بیند و می پرسد کجا بودید؟ حفظه می گویند: حرم ابی عبدالله. «فتشهب شحقة»، زهرا چنان ناله می زند و گریۀ گلوگیر می کند! خب مادر است. پس شحقة تمام فرشتگان در حال عبادت در عوالم ملکوت، با گریۀ حضرت زهرا (سلام الله هلیها) از عبادت قطع می شود و آنها هم شروع می کنند به صدا زدن، گریه کردن! در این هنگام خدا میفرستد پیش پیغمبر که برو و زهرا را ساکت کن.