فارسی
يكشنبه 02 دى 1403 - الاحد 19 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

بى‏ نهايت بزرگ، بى‏ نهايت كوچك‏

بى‏ نهايت بزرگ، بى‏ نهايت كوچك‏

 

اگر در تعريف ياران پاكباز سرور شهيدان، جمله بى‌نهايت بزرگ را بكار ببريم، عين حقيقت را گفته‌ايم، و اگر در باز شناساندن دد منشانى كه به آن چهره‌هاى الهى و پاسداران حريم قرآن مجيد حمله‌ور شدند، و بدن ملكوتى آنان را در اين سيّاره خاكى به خاك و خون كشيدند، تعبير به بى‌نهايت كوچك كنيم، سخنى به گزاف نگفته‌ايم.

آن ملكوتيان، چون به مقام لقاى حقّ، وصال محبوب و عرصه‌گاه فناى فى اللّه و بقاى باللّه رسيدند، و جز حقّ از وجودشان باقى نماند بى‌نهايت بزرگند.

و ناسوتيان، چون چراغ فطرت در باطنشان خاموش شد، و قاضى وجدانشان به دهان مرگ افتاد، و دين و ايمان به شرابخوار و سگ باز و كافرى چون يزيد فروختند و به تعبير قرآن مجيد دنياى دنى و پست را بر آخرت عالى و باقى اختيار كردند، و دست به عملى آلودند كه در تاريخ هستى بى‌سابقه بود، و دلى از امامان و اوليا و پاكان سوزاندند كه تا قيامت درد آن التيام‌پذير نيست، بى‌نهايت كوچك شدند.

رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله و سلم درباره آن انسان‌هاى ملكوتى، و آزادگان از قيد ما سوى اللّه، و عرشيان برتر از فرشتگان، و افتخار سماواتيان، و الگوى فرش‌نشينان، در خطابى به عصمت كبرى، مصداق اتَمّ فضيلت و تقوا، و منبع كرامت و صفا حضرت فاطمه زهرا عليها السلام فرمود:

وَهُوَ يَوْمَئِذٍ فى‌ عُصْبَةٍ كَانَّهُمْ نُجُومُ السَّماءِ يَتَهادُونَ الَى الْقَتْلِ وَكَانّى‌ انْظُرُ الى‌ مُعَسْكَرِهِمْ وَالى‌ مَوْضِعِ رِحالِهِمْ وَتُرْبَتِهِمْ‌ «1».

حسين من در آن روز در جمع گروهى غيرتمند پابرجاست، آن عاشقان وارسته، و عارفان از جان رسته، در كنار خورشيد وجود حسينم گويى ستارگان آسمانند، در فداكارى و جان باختن در راه حقّ، و هديه كردن هستى خويش در مقابل امام و رهبرشان بر يك ديگر پيشى مى‌گيرند، و براى دست يافتن به شهادت، با هم ديگر مسابقه مى‌دهند، گويى هم اكنون من لشگرگاه آنان و جاى بنه و تربتشان را مشاهده مى‌كنم.

اصحاب سرور شهيدان، گروهى بودند كه جسم و بدن را از طريق طاعت و عبادت به مملكت عشق و معنويت بردند، و آن چنان اين عنصر مادّى را در بوته محبت حقّ، و آتش بندگى مولا گداختند كه غير يار، ديّارى در ديار هستى آنان نماند.

آن مرغان باغ ملكوت، و اختران ملك لاهوت، و عرشيان جلوه كرده در ناسوت، همراه محبوبشان در كمتر از نصف روز، با قلبى پرشور و سوز به حريم قرب معشوق راه يافتند، و در بهشت لقا جاى گرفتند، و به تمام عقلاى عالم، و منصفان تاريخ، و آگاهان روشن ضمير ثابت كردند كه بى‌نهايت بزرگند.

دشمن دين باخته، گروه مادّيگر، اسيران خاك ناقابل، غفلت زدگان شعور از دست داده، بى‌خبران بى‌خرد، دنيا زدگان وامانده، ميمون صفتان گول خورده، اسيران كمند شيطان، زندانيان هواى نفس، افتادگان در درياى سيه بختى، تبه روزگاران بيچاره، طعمه‌هاى لهيب آتش بد فرجامى دنيا و آخرت، انتخاب كنندگان حزب اموى بر اهل بيت پاك و معصوم پيامبر عليهم السلام، تحليل برندگان استعدادهاى انسانى، حمله كنندگان به حريم اخلاق، كارمندان دولت طاغوت، حمّالان شهوات پسر زياد بى‌مادر، نخبگان شرارت و فساد، در پيشگاه هستى ثابت كردند كه بى‌نهايت كوچكند.

اين حسين عزيز است كه با بصيرت و علم و دانش سرشار خود، در حالى كه به مقام عصمت، كرامت داده، و حريم انسانيّت را مفتخر فرموده، و به آبرو، آبرو داده، و بر رخسار آدميّت نشان اصالت نصب كرده، درباره آن پاك سرشت‌ها و نيك نهادها با صدايى رسا در شب عاشورا فرمود:

فَانّى‌ لا اعْلَمُ اصْحاباً اوْفى‌ وَلا خَيْراً مِنْ اصْحابى‌ «2».

من وفادارتر و بهتر از ياران خود، در همه هستى خبر ندارم.

كه اين خبر ندارم عين علم و آگاهى است نه رشته‌اى از بى‌خبرى، يعنى: چون مانند اينان در عرصه‌گاه حيات وجود خارجى ندارد، پس خبرى نمى‌توان گرفت.

نه اين كه هستند و من خبر ندارم، و هستند و من نمى‌شناسم. چون وجود عينى ندارند و نيستند خبر نمى‌توان گرفت، كه لا اعْلْمُ به اين معناست كه چون نمونه اينان نيست لا اعْلْمُ، اگر بود و از آنان خبر نداشتم اعْلْمُ بود، ولى همانند اينان نيست كه مى‌گويم لا اعْلْمُ.

«اگر گفته فيلسوف درباره «قوّه و مادّه» كه گويد: هر ذرّه عبارتست از قوّه‌هاى نامتناهيه كه مانند انجماد آب، يخ بسته شده است، و اگر بتوان آن ذرّه را بشكنيم همان قواى غير متناهيه را استخراج خواهيم كرد و مورد استفاده قرار خواهيم داد، اغراق به نظر آيد، چون جسم و جسمانيّات متناهى التأثير و التأثّر است.

ولى اين حقيقت درباره جان و روان كه قواى خود را در پيكر انسان تمركز داده و فوج فوج بيرون همى فرستد، اغراق نيست، به خصوص در رابطه با اصحاب سرور شهيدان بدون كمترين شك و ترديد قابل تصديق است، كه اينان از آثار عظمت، مالامالند، و از گريبان فعّاليت آنان منطق‌هايى ابرازاتى پر از عاطفه و پر از حماسه، پر از رشادت و پر از تسليت، با لطافت مى‌جوشد و مانند آب روان، درياوار در بستر تاريخ روى هم مى‌غلطد» «3» و پايان هم نمى‌پذيرد، اگر اين معناى بى‌نهايت بزرگ نيست پس معناى بى‌نهايت بزرگ چيست؟

از بنيه اين شاخصان اصالت، و درياى كرامت، و حريم عظمت، آزادى ضبط نفس، حكومت بر نفس، شجاعت، قانون، محبّت، صلابت، لطف و دلسوزى، قهرمانى و رزم آورى، خوددارى و خود نباختن در منطقه قدرت امويان آلوده و بد طينت، و خود باختن در برابر حضرت حسين عليه السلام مرد حقيقت و فضيلت به حد كامل و سرشار توأماً بيرون مى‌ريزد.

اين همه حقايق در دنياى روان و جان اين غيرتمندان نشان دهنده اين واقعيّت قطعى است كه: اينان در خوبى و وفادارى نمونه ندارند، و در مرحله ايمان و اخلاق و شخصيّت و عظمت و شرافت و عشق و محبّت، بى‌نهايت بزرگند.

و آنان كه قدر اين ملكوتيان با رفعت را نشناختند، و در برابر آن رجال الهى چون سگ‌ها به پارس كردن پرداختند، و دست به قتل آنان زدند، و حرم عصمت آنان را به اسارت بردند، و براى ارضاى هواى نفس يزيد و ابن زياد خود را به شيطان فروختند، بى‌شك و ترديد بى‌نهايت كوچكند.

اينان، اعتبار و شخصيت از كسى وام نگرفتند، و با بستن خود به ديگرى كسب مقام نكردند، بلكه در سايه قرآن و اهل بيت عليهم السلام از تشخيص صحيح‌ برخوردار شدند، و به راه و چاه، بصيرت پيدا كردند، و حقّ و باطل را از هم باز شناختند، و با قوّه اراده و نيروى همّت به ميدان آوردند، و تشخيص بر حقّ خود را ملاك حركت و عمل قرار دادند، و در آن طوفان سهمگين فكرى و اجتماعى و سياسى- كه پسر هند جگر خوار و عمرو عاص حيله‌گر و دين فروختگان پست فطرت بر جامعه تحميل كرده بودند- به راه درست و صراط صحيح رفتند، و از وجود حضرت حسين عليه السلام قدردانى كرده پروانه‌وار به دور شمع وجودش گرد آمدند، و جان را در راه خدا به محضر الهى و عرشى او هديه كردند، و كلاسى ابدى براى درس گيرى جن و انس با شهادت و فداكارى خود برپا نمودند.

پيامبر عزيز صلى الله عليه و آله، به شهيدان كوى جگر گوشه‌اش حضرت حسين عليه السلام مى‌بالد آنجا كه مى‌فرمايد:

يَرْتَحِلُ الى‌ ارْضٍ مَقْتَلِهِ وَمَصْرَعِهِ ارْضُ كَرْبٍ وَبَلاءٍ تَنْصُرُهُ عِصابَةٌ مِنَ الْمُسْلِمينَ، اولئِكَ سادَةٌ شُهَداءِ امَّتى‌ يَوْمَ الْقِيامَةِ «4».

حسين من پس از آوارگى به سرزمين قتلگاه و آرامگاه خود زمين كربلا كوچ مى‌كند. در آنجا گروهى فداكار از غيرتمندان مسلمين به او يارى مى‌دهند، اينان به روز قيامت سروران شهداى امّت من هستند.

ملاحظه مى‌كنيد كه: رسول باعظمت اسلام صلى الله عليه و آله و سلم اينان را مافوق همه شهيدان قلمداد كرده است، شهيدانى كه خود مافوق همه امّتند؛ چرا كه خيرى بالاتر از شهادت نيست، و شهيدان كوى اسلام از تمام مؤمنان و مسلمانان برترند، و شهداى كربلا از همه شهيدان بالاتر و بهترند، و معناى بى‌نهايت بزرگ جز اين نيست.

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- كامل الزيارات: 68، باب 22، حديث 2؛ تفسير فرات: 171، حديث 219؛ بحار الأنوار: 44/ 264، باب 31، حديث 22.

(2)- ارشاد: 2/ 91؛ اعلام الورى: 237، الفصل الرابع؛ بحار الأنوار: 44/ 392، باب 37.

(3)- عنصر شجاعت: 26.

(4)- مثير الأحزان: 22؛ عنصر شجاعت: 1/ 8.

 

 

مطالب فوق برگرفته شده از

کتاب: با كاروان نور      

نوشته: استاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
  • دشمن
  • استاد حسین انصاریان
  • با كاروان نور
  • بى‏نهايت بزرگ، بى‏نهايت كوچك‏
  • یاران امام حسین علیه السلام
  • دشمنان امام حسین (ع)
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    فرداهایی که هیچ وقت نمی آیند
    همه چیز حلال است مگر خلافش ثابت شود
    قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
    حضرت علی اصغر علیه السلام
    عنصر مردانگی و جوانمردی در بیان امام حسن مجتبی(ع)
    روز عاشورا و دعای امام حسین(ع)
    حق پیامبر(ص) و حضرت علی(ع)
    روایت ماربين آلماني از امام حسین(ع)
    دقايق آخر زندگى امام حسين عليه السلام
    عظمت نهج‌البلاغه  

    بیشترین بازدید این مجموعه

    توحید نظری و توحید عملی
    هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
    حدیث عبادت زهرا(س)
    روز زن و مادر
    مراحل قيامت‏
    آثار ایمان به خدا در زندگی
    گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
    سوره ای از قران جهت عشق و محبت
    کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
    متن دعای معراج + ترجمه

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^