لطفا منتظر باشید

شب هشتم یکشنبه(18-7-1395)

(تهران مسجد امیر)
محرم1437 ه.ق - مهر1395 ه.ش
4.79 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

مسجد امیر/ دهۀ اوّل محرّم/ پاییز 1395 هـ. ش.

 سخنرانی اوّل

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

یکی از علمای بزرگ شیعه که در سن هجده‌سالگی به‌خاطر شنیدن یک ندای ملکوتی در هنگام گوسفندچرانی در مراتع طالقان با پای پیاده برای تحصیل علوم دین به اصفهان رفت، و کمتر از پنج سال بخش اوّل و دوم دروس علمی را و فقهی را و اصولی را تمام کرد، با رسیدن به مرز اجتهاد پیاده از اصفهان به‌طرف نجف حرکت کرد. در آنجا تبدیل به یک مجتهد جامع‌الشرایط قوی‌بنیهٔ علمی شد و در کنار این قدرت علمی، دو قدرت دیگر هم پیدا کرد: یکی زهد و یکی حال معنوی. در همین اوایل محرّم هم در شصت‌سال پیش با خبردادن از مرگش ازدنیا رفت.

ایشان می‌فرماید: آن صدایی که من در بیابان‌های طالقان هنگام گوسفندچرانی شنیدم، این بود که کِی می‌خواهی به نامهٔ دعوت پروردگار پاسخ بدهی، نامهٔ دعوت پروردگار قرآن مجید است. کتاب خدا از همهٔ انسان‌ها از زمان نزولش تا روز قیامت دعوت کرده است. آنهایی که دعوت این نامهٔ الهی را پاسخ بدهند و آنهایی که به دعوت این نامه پاسخ ندهند؛ چون در طول تاریخ جامعهٔ انسانی نسبت به وجود مبارک پروردگار دو گروه شدند، یک گروهی که با عقلشان، با فطرتشان حق را لمس کردند، پذیرفتند و دعوت خدا را پاسخ دادند؛ یک گروهی که با عقلشان و فطرتشان دعوت خدا را فهمیدند ولی پاسخ ندادند و در برابر دعوت خدا بزرگنمایی کردند و تکبر کردند و به‌جای خداپرستی خودپرست شدند.

آنهایی که دعوت خدا را اجابت کردند و آنهایی که دعوت خدا را اجابت نکردند؛ آنهایی که خداپرست شدند و آنهایی که خودپرست شدند؛ عاقبت هر دو گروه را در آیهٔ هجدهم سورهٔ مبارکهٔ رعد بیان کردند؛ البته آیۀ شریفه کلی است و من با یکی از آیات سورهٔ مبارکهٔ بقره، دربارهٔ آنهایی که از کل دعوت خدا- در آن آیه سه دعوت بیان شده- آنها را برایتان توضیح می‌دهم تا با آیهٔ هجدهم سورهٔ رعد و آیهٔ سورهٔ بقره، عظمت و شخصیت این 72 نفر برای شما روشن‌تر بشود؛ یعنی خودم و شما را دعوت می‌کنم که در آینهٔ قرآن، چهرهٔ پاک و الهی و ملکوتی و عرشی این 72 نفر را ببینید البته در آیهٔ بقره، سه‌تا دعوت مطرح است، نتیجهٔ سه دعوت مطرح است؛ نه اینکه آنها فقط این سه‌تا دعوت را اجابت کردند، بلکه آنها کل دعوت خدا را اجابت کردند. من این دو آیه را انتخاب کردم که هم عاقبت پاسخ‌دهندگان به دعوت خدا را ببینید و هم عاقبت متکبران از پاسخ به خدا را ملاحظه کنید و هم در حدی به اصول دعوت پروردگارِ عالم، عالِم و آشنا بشوید که خداوند متعال، انسان را به چه مسائلی دعوت کرده است.

اما آیهٔ هجدهم سورهٔ رعد: «لِلَّذِینَ اِسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ اَلْحُسْنی» ﴿الرعد، 18﴾. این دربارهٔ گروهی است که دعوت خدا را اجابت کردند و یا حالا دارند اجابت می‌کنند. «للذین استجابوا لربهم الحسنی»، برای کسانی که دعوت پروردگارشان را «ربهم»؛ یعنی به این نتیجه رسیدند که دعوت را اجابت کردند که مالک و مربی حقیقیِ آنها پروردگار است. «ربهم؛ پروردگارشان»، این خیلی تعبیر جالبی است! «ربهم» یعنی خداوند متعال. در این آیه «رب» را به ضمیر جمع «هم» اضافه کرده است، یعنی بین آنها و بین «رب» اتصال وجود دارد؛ اتصال اعتقادی، اتصال عاطفی، اتصال محبتی. چون در دنبالهٔ آیه دربارهٔ آنهایی که دعوت خدا را اجابت نکرده‌اند، «ربهم» نمی‌گوید؛ یعنی آنها خدا را از زندگی‌شان حذف کردند. آنها یا خودشان، خودشان را مالک خودشان دانستند یا یک‌مُشت اربابان کفر و طواغیت و قلدران تاریخ را رب و مربی خود دانسته‌اند. خب این «ربهم» خیلی نکتهٔ مهمی در آیهٔ شریفه است.

«للذین»، با توجه به اینکه خدا «للذین» را در آیه جلو انداخته، معنای انحصاری می‌دهد؛ یعنی در ادبیات عرب وقتی که اسم در جمله مقدّم بشود، دلیل بر انحصار است؛ یعنی این حُسنی فقط ویژهٔ آنهایی است که دعوت پروردگار را پاسخ گفتند و ارتباطی با دیگران ندارد. دیگران از این حُسنی محروم‌اند و ممنوع‌اند. محرومیت و ممنوعیتشان هم کار خدا نیست، بلکه کار خودشان است؛ چون پروردگار عالَم اهل محروم‌کردن کسی نیست، اهل ممنوع‌کردن کسی هم نیست. «وَما أَصابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک» ﴿النساء، 79﴾، هر بلایی سرت می‌آید، با دست خودت می‌آید و کاری به من ندارد.

خب این حُسنی چیست؟ حُسنی کلی و افعل و تفضیل است؛ به‌معنای پاداش برتر، مزد برتر، ثواب بهتر، بهشت بهتر، ویژهٔ اینهایی است که دعوت پروردگار مهربان عالم را پاسخ دادند. دیگران از این پاداش ویژه و نعمت ویژه محروم هستند. خب برای اینکه بدانید این پاداش ویژه چیست، امشب یک ساعتی به خودتان زحمت بدهید و آیات مربوط به بهشت را در سورهٔ الرحمن، سورهٔ واقعه و سورهٔ انسان «هَلْ أَتی عَلَی اَلْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ اَلدَّهْرِ» ﴿الإنسان، 1﴾، ببینید. یک فرقی که سورهٔ انسان با الرحمن و واقعه دارد، این است که در سورهٔ واقعه و الرحمن از زنان بهشتی، زوج‌های بهشتی، همسران بهشتی و حورالعین بهشتی، صریحاً نام برده شده است؛ ولی در سورهٔ انسان هیچ اشاره‌ای به ازواج بهشتی و همسران بهشتی و حورالعین نشده است، چرا؟ چون مصادیق آیاتی از سورهٔ انسان، وجود مبارک صدیقهٔ کبری فاطمهٔ زهراست و خدا به احترام ایشان، در آن سوره به زنان بهشتی اشاره نکرده، به حورالعین بهشتی نکرده است و چه ادبی دارد قرآن!

زهرا به‌تنهایی کل زنان عالم هستی است و معنی نداشت در سورهٔ انسان، نامی از زن دیگر یا از زنان دیگر و حورالعین برده بشود؛ ولی در مجموعه‌ای از آیات این سه سوره، به نعمت‌های بهشت اشاره شده است؛ به هر نوع نعمت، آشامیدنی، خوراکی و میوه‌ها و ثمرات این معنای حُسنی. پس حُسنی ویژه و مختص گروهی است که دعوت پروردگار عالم را جواب داده‌اند. دیدند نامهٔ دعوت قرآن آمده و اینها تا آخر عمرشان به این نامه دعوت پاسخ دادند. حالا هر دعوتی که خدا کرده، یا دعوت به انجام‌دادنی‌ها یا دعوت به ترک‌کردنی‌ها؛ یعنی کل دعوت قرآن مجید بر همین دو محور است و بیشتر نیست: انجام‌دادنی‌ها و ترک‌کردنی‌ها و همهٔ دین هم همین است.

 دنبالهٔ آیه: «وَ اَلَّذِینَ لَمْ یسْتَجِیبُوا لَهُ»، اینجا نمی‌گوید «ربهم»، چون گروهی که دعوت خدا را اجابت نکرده‌اند و سروکاری با خدا نداشته‌اند، ارتباطی با خدا نداشته‌اند و به‌جای خدا، یا خودشان را گذاشته‌اند یا پول گذاشته‌اند یا اربابان کفر را گذاشته‌اند یا هوای نفس را گذاشته‌اند؛ بالاخره جای خدا در زندگی‌شان خالی نمانده است! یا یزید و فرعون و نمرود و معاویه جای خدا را در وجودشان گرفته یا مال دنیا گرفته یا خواسته‌های نامعقول و بی‌محاسبهٔ نفسانی؛ لذا می‌گوید آنهایی که جواب رب را ندادند، نه ربشان را؛ ربشان که کس دیگر است و چیز دیگر است. رب شما مردم مؤمن، پروردگار مهربان عالم است و رب آنها غیر از پروردگار مهربان عالم است. یوسف در زندان به آن رفیق زندانی‌اش که اهل مصر و شرابدار شاه مصر بود، گفت: «ارباب متفرقون خیر»، اینکه نشسته‌اید و رب‌های مختلفی را بافته‌اید که اصلاً ربوبیتی ندارند، شما نشسته‌اید و با قدرت تخیلتان رب درست کرده‌اید؛ بت‌های بی‌جان و بت‌های جاندار. بت بی‌جان زمان ما دیگر لات‌وعزی و نصر و یقوص نیست که حضرت نوح به امتش گفت: اینها را برای چه به‌عنوان معبود انتخاب کرده‌اید؟ بت بی‌جان زمان ما هیچ مجسمه‌ای نیست، بلکه دلار است! این بت بی‌جان زمان ماست که بندگان فراوانی هم دارد! بنده‌ترین بندگان دلار در جهان امروز آل‌سعود و این حکومت‌های امارات هستند که با همین دلار چه بلاهایی بر سر مردم آوردند. دلار نفتی عربستان، میلیاردمیلیارد جدیداً دارد اسلحه می‌شود و پانصدتا پانصدتا را در یمن می‌کشند و زخمی می‌کنند. این اطاعت از بت بی‌جان است! بت جاندار کنار دلار هم در هر زمانی، یکی از رئیس‌جمهورهای آمریکا است یا این خانمی که نخست‌وزیر انگلیس است؛ اینها هم یک نوع بت زنده هستند! خدا نمی‌گوید آنهایی که پاسخ پروردگارشان را نمی‌دهند، پروردگار عالم ربّ آنها نیست؛ لذا می‌فرماید: «والذین لم یستیجبوا له»، و دیگر ضمیر هم ندارد.

آنهایی که دعوت خدا را پاسخ نمی‌دهند، عاقبت کارشان چیست؟ این آیه خیلی آیهٔ سنگینی است! وزن این آیه از آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها سنگین‌تر است. حالا سنگینی آن را ببینید! آنهایی که پاسخ خدا را نمی‌دهند، «لو أن لهم ما فی‌الارض جمیعاً و مثله معه»؛ اگر قیامت از قبر وارد محشر بشوند، آنچه روی زمین(کدام‌های ما می‌دانیم آنچه روی زمین است، چیست؟ نمی‌دانیم! آنچه روی زمین، سطح زمین پنج‌تا قاره خشکی دارد و اقیانوس‌های عظیم؛ اگر «لو» دارد و یعنی فرضاً، چون چنین چیزی اتفاق نمی‌افتد؛ اگر یک‌نفر از اینها که در دنیا و در این پنجاه‌شصت‌سال پاسخ من را ندادند و به من پشت کردند و تکبر کردند)، آنچه روی زمین و یک‌برابر دیگر هم روی آن، یعنی آنچه روی زمین است و یک‌برابر دیگر، یعنی دوبرابر! «لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا». به ملائکه می‌گویند ما یک چنین ثروت کلانی -آنچه روی زمین است و یک‌برابر دیگرش-  را هم می‌دهیم تا ما را جهنم نبرید که پذیرفته نمی‌شود؛ یعنی قیمت جواب دعوت خدا از دوبرابر آنچه روی زمین است، برای عموم مردم باارزش‌تر است. حالا برای اولیای خدا که یک پروندهٔ دیگری باز است.

«بِهِ أُولئِک لَهُمْ سُوءُ اَلْحِسابِ»، پروندهٔ اینها را -از اوّل تکلیفشان تا لحظهٔ مرگشان- به‌سختی، به‌شدت و با ذره‌ذرهٔ عمل و با کشیدن مو از ماست رسیدگی می‌کنند؛ یعنی هیچ‌چیزی را نمی‌گذارم که از پرونده‌شان در برود یا موردعفو قرار بگیرد یا موردرحمت قرار بگیرد یا موردچشم‌پوشی قرار بگیرد، ابداً! وای از این رسیدگی! پروندهٔ ما را چگونه می‌رسند؟ قرآن را ببینیم! ما که خدا را قبول داریم، احکامش را قبول داریم، انبیایش را قبول داریم، ائمه را قبول داریم، اعمالی هم داریم، چطوری می‌رسند؟ قرآن می‌گوید: «حوسبوا حساباً یسیرا»، بسیار آسان از خیلی از صفحات پرونده‌تان گذشت و چشم‌پوشی می‌کنم و به حسابتان نمی‌کشم! «حوسبوا حساباً یسیرا». یسیر یعنی راحت، یعنی آسان، یعنی تو را در دادگاه قیامت به دردسر نمی‌اندازم، به دغدغه نمی‌اندازم، به رنج و ناراحتی نمی‌اندازم.

«اولئک لهم سوء الحساب»، خب آنها که پرونده‌شان ازنظر رسیدگی سوءالحساب است، جایشان کجاست؟ «وَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ»، جایگاهشان هم دوزخ است و بعد خود خدا می‌فرماید: «و بِئْسَ اَلْمِهادُ»، بد جایی است جهنم! دیگر ببینید جهنم چیست که خدا با آن عظمتش که هیچ‌چیزی در مقابلش چیزی نیست، می‌گوید جهنم بد جایی است!

«اولئک لهم سوء الحساب و بئس المهاد».

خب حالا آنهایی که جواب خدا را دادند و برایشان حُسنی مقرر شده است؛ سه دعوت از دعوت‌های خدا را برایتان بگویم: «یاایها الذین آمنوا»، یکی دعوت به ایمان است، یکی دعوت به هجرت است و یکی هم دعوت به جهاد است. آنهایی که این سه‌تا دعوت را اجابت کردند و پذیرفتند، دربارهٔ اینها در یک آیه می‌گوید: «الذین آمنوا»، آنهایی که با پاسخ‌دادن به دعوت من به ایمان، مؤمن واقعی شدند؛ «و الذین هاجروا»، آنهایی که از شهر و دیارشان برای خدا هجرت کردند و درآمدند؛ چون دیدند آنجا در تنگنا هستند و باید جا را برای یک دین‌داری کامل عوض بکنند؛ البته این یک هجرتشان است و یک هجرت دیگرشان هم، هجرت از خودشان به‌سوی پروردگار است: «وَ مَنْ یخْرُجْ مِنْ بَیتِهِ»، بیت نفسش، «مُهاجِراً إِلَی اَللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یدْرِکهُ اَلْمَوْتُ» ﴿النساء، 100﴾، اگر مرگشان در مسیر هجرت یا از شهر به جایی دیگر یا از نفس به‌سوی حق برسد، «یدْرِکهُ اَلْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اَللّهِ»، پاداش مهاجر مؤمن فقط به‌عهده خداست و هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند مزد آن را بدهد.

دعوت سوم هم دعوت به جهاد است؛ «إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَلَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اَللّهِ أُولئِک یرْجُونَ رَحْمَتَ اَللّهِ» ﴿البقرة، 218﴾، اینها هستند که به رحمت خدا امید دارند؛ یک امید مثبت و یک امیدی که امضا می‌کنم و درست است. امیدت به رحمت من درست است و ای مؤمنِ مهاجرِ مجاهد، «والله غفور رحیم»؛ اگر حر هستی و گنهکار، غفرانم و رحمتم برای تو و اگر گناهی هم نداری که رحمتم برای تو. این 72 نفر در ایمان با اجابت دعوت خدا کامل هستند، در هجرت کامل هستند، در جهاد که کامل‌تر از کل جهادگران تاریخ هستند، در غفران و رحمت خدا هم غفران و رحمت ویژه نصیبشان است.

یکی از مؤمنان این 72 نفر که من بلد نیستم ایمانش را توضیح بدهم. فقط روایاتی که دربارهٔ ایمان او دیدم، قد و اندازهٔ عقلم نمی‌رسد که توضیح بدهم و واردش هم نمی‌شوم. یکی از این 72 نفری که دارای اکمل ایمان بوده و دارای دو هجرت در اوج اعلا بوده و در جهاد هم در اوج نهایی بوده، وجود مبارک حضرت علی‌اکبر است. یکی از چشم‌وچراغ‌های این 72 نفر است. این‌قدر به شما بگویم که در روایات ما آمده، علی‌اکبر -روی ارزشش را دارم می‌گویم، ارزش ایمان و جهاد و هجرتش- در روایات ما آمده که ایشان تا میدان رفت و برگشت و دوباره رفت، ابی‌عبدالله سه‌بار به حال احتضار افتاد.

 

برچسب ها :