لطفا منتظر باشید

شب ششم پنج شنبه (6-8-1395)

(شهرری آستان مقدس امامزاده ابوالحسن (ع))
محرم1438 ه.ق - مهر1395 ه.ش
4.82 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

276 بار از ابتدای سوره مبارکه حمد تا آخرین سوره قرآن رحمت پروردگار مطرح است. البته طرح این دویست و هفتاد و شش بار به خاطر یک موضوع نیست، در مسایل متعدد مهمی رحمت الهی به وسیله خود حضرت حق مطرح است.

یک موردش را من امشب برایتان عرض می‌کنم که هم لازم است بدانید هم مناسب با وضع ما و با حال ماست. طرح این بخش از رحمت به خاطر این است که مرد و زن اشتباه‌کار معصیت‌کار، خطاکار، لغزش‌دار، دچار حالت منفی شیطانی، ناامیدی نشود.

به خودش فتوا ندهد که من گناهان مختلفی مرتکب شدم از ابتدای جوانی تا  حالا و سنگینی گناهان من، من را مورد لطف و رحمت پروردگار قرار نمی‌دهد. چرا رو به جانب خدا کنم، حالا که افتادم در گناه ادامه می‌دهم آب از سر من گذشت چه یک نی چه صد نی، طرح رحمت کنار لغزش و خطا و گناه فقط به خاطر این است که جلوی افتادن عبدش را و بنده‌اش را در چاه خطرناک دلسردی و ناامیدی از پروردگار بگیرد.

یکی دو سه مورد از قرآن مجید، گناه سنگین را برایتان مثل بزنم، که اگر کسی در این مجلس مرد یا زن، جوان یا پیر، حالت دلسردی دارد، ناامیدی دارد که مشکل من قابل حل نیست بداند که حتما قابل حل است. ده تا داداش یک گناه خیلی سنگینی رامرتکب شدند، آمدند بین یک پدر مهربان و یک کودک هفت هشت ساله را با دروغ ‌پردازی جدایی انداختند، این جدایی این طور که معروف است _قرآن زمان نمی‌گوید_چهل سال طول کشید، هم کار فرزند گرفتار فراق، گریه بود و سوختن دل، و هم کار پدر فراق‌دیده.

او جوان بود جزو گریه‌کنندگان جهان معرفی شده، ولی پدر جوان نبود چشم پدر توانایی چشم پسر را نداشت، قرآن می‌گوید اینقدر گریه کرد وَ اِبْيَضَّتْ عَيْنٰاهُ ﴿يوسف‏، 84﴾، دو تا چشمش نابینا شد، خدا هم منعش نکرد، نگفت گریه نکن، گریه برای فراق، یک امر طبیعی است یک امر معمولی است هر قلبی دچار فراق شود گریه طبیعی است نباید منعش کرد. نباید جلویش را گرفت، عظیم‌ترین انسان تاریخ، پیغمبر اکرم بود پسر هجده‌ماهه‌اش به مرگ طبیعی از دنیا رفت گریه می‌کرد، خدا هم جبرئیل را نفرستاد که به پیغمبر بگوید گریه‌ات بی‌مورد است نه گریه‌اش مورد داشت. فراق بود، دلش می‌سوخت عیبی نداشت.

عمویش حمزه را در جنگ بدر کشتند تا هشت سال گاهی در پایان سخنرانی‌هایش اسم عمو را می‌آورد گریه می‌کرد، صدیقه کبری نود و پنج روز از فراق پدر گریه کرد، این پدر فراق‌کشیده چهل سال تا کور شدن چشم گریه کرد، بعد جریاناتی پیش آمد این ده تا برادر فکر می‌کردند یوسف در چاه نابود شده اما در سفر سوم مصر دیدند نه! نه اینکه نابود نشده عزیز مصر هم شده. عزیز مصر وجود هم، شده، عزیز مصر زمینی شد عزیز مصر وجود هم شد.

احوال پدر را پرسید بهش گفتند از فراق تو اینقدر گریه کرده که کور شده، این بلا را همین ده تا برادر به سر یوسف و یعقوب آوردند سوزاندن دل یک پیغمبر گناه کمی است؟ چهل سال اشک سوزناک یک پیغمبر را از چشمش درآوردن گناه کمی است؟ کودکی را بیرون از شهر به چاه انداختن بعد از کتک مفصلی که بهش زدند گناه کمی است؟

خود فراق گناه کمی بود؟ اما از خدا بشنوید که وقتی یعقوب با تمام اهلش وارد مصر شد و مورد استقبال یوسف قرار گرفت دید و بازدیدها که تمام شد به یوسف گفت یک جای خلوتی می‌خواهم تو را ببینم، آمدند یک اتاقی که هیچ کس نبود یعقوب به یوسف گفت یوسف از آن روزی که تو را از دامن من جدا کردند و بردند برای من تعریف کن چی کار کردند این ده نفر، این یک نمونه از آثار اندک رحمت خداست، اینکه می‌گویند خدا رحیم است ما آن معنویت رحمت ذات مقدسش را که نمی‌توانیم لمس بکنیم، ولی از نمونه‌ها  می‌توانیم بفهمیم رحمت خدا یعنی چی.

یوسف اخلاق رحمت خدا را داشت، همه رحمت را که نداشت متخلق به اخلاق پروردگار بود، پروردگار ذات بی‌نهایتی است یوسف ذات محدودی است اما برای اینکه بدانید رحمت یعنی چی وقتی یعقوب گفت برای من تعریف کن که وقتی تو را بردند چی کار کردند خیلی نرم به پدر گفت عَفَا اَللّٰهُ عَمّٰا سَلَفَ ﴿المائدة، 95﴾، چیزی که قابل عفو پروردگار است پدر برای چی از من می‌پرسی؟ این یک نشانه اندکی از رحمت خداست حاضر نشد بگوید. یعقوب پیغمبر بود اما خدا خبر بردن یوسف را، در چاه انداختن و کتک زدنش را بهش خبر نداد و پوشاند، خدا آبروی کسی را نمی‌برد، اگر خبر به یعقوب می‌داد که بچه‌ات را بردند یک چاهی بیرون از کنعان است حسابی زدند و انداختند در چاه خب یعقوب شبانه سه چهار تا را صدا می‌کرد، پنج تا همسایه‌ها را خبر می‌کرد، طناب برمی‌داشتند یک چرخ چاه برمی‌داشتند می‌رفتند و طناب را می‌انداختند در چاه به یوسف می‌گفتند بیا بالا، معلوم می‌شود خدا خبر نداده خدا نمی‌خواست آبروی بچه‌های یعقوب را ببرد فقط به پدر گفتند ما مشغول کار بودیم گرگ به یوسف حمله کرد درید و خورد.

(اکله الذئب)، یک برخورد روان‌کاوی یعقوب آن شب با بچه‌هایش کرد همین. اصلا خدا پرده از روی کار این ده تا پیش پدرشان برنداشت خود یوسف هم که حاضر نشد بگوید، آمدند بیرون آرام که شد اوضاع، ده تا برادر آمدند پیش پدر گفتند قٰالُوا يٰا أَبٰانَا اِسْتَغْفِرْ لَنٰا ﴿يوسف‏، 97﴾، ما در حق تو و یوسف اشتباه کردیم، بیا برو در خانه خدا برای ما طلب آمرزش کن طلب بخشش کن، چرا با این گناه عظیم ناامید نبودند؟ چون بالاخره ده تایی، پسر یک پیغمبر بودند درسهای خوبی از بابا گرفته بودند یکی از درسهایی که بابا بهشان داده بود و در سوره یوسف مطرح است این بود که (لا تیاسوا من روح الله)، پسرانم ابدا از رحمت خدا ناامید نباشید خدا قبولتان می‌کند و می‌بخشد شما را، بعد به بچه‌ها فرمود وَ لاٰ تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اَللّٰهِ إِنَّهُ لاٰ يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْكٰافِرُونَ  ﴿يوسف‏، 87﴾. جز مردم کافر که اعتقادی به قدرت بی‌نهایت خدا ندارند هیچ کس دیگر از رحمت خدا ناامید نمی‌شود کافر ناامید می‌شود چون خدا را نمی‌شناسد چون قدرت خدا را نمی‌شناسد، چه گناهی را خدا نمی‌تواند ببخشد، نمی‌توانم که در آن حریم راه ندارد.

این نیست که یک گنه کاری برود به پروردگار بگوید من چند بار روابط نامشروع داشتم یا چی کار کردم خدا پیغام بدهد که من قدرت بخشیدن تو را ندارم، اگر قدرت ندارد ببخشد پس با مخلوق محدود چه فرقی دارد پروردگار(لیس کمثله شی)، چیزی در این عالم نمونه  او نیست، او تک است(قل هو الله احد)، تک، یکتاست، شبیه ندارد، نظیر ندارد، مثل ندارد، ند ندارد.

بله یک گناهی هست که می‌تواند ببخشد ولی نمی‌بخشد چون امام باقر می‌گوید جای بخشیدن ندارد، او می‌تواند ببخشد ولی گنهکارش جا برای بخشیده شدن ندارد، در کوه طور موسی گفت در راه که داشتم می‌امدم خدایا یکی از این افراد ملت من سخت مریض بود به من التماس دعا  کرد خدایا او را شفا بده بیامرز، خطاب رسید موسی اگر با این زبانت آمرزش اولین و آخرین را از من بخواهی اگر بخواهی که موسی نمی‌خواست اگر آمرزش اولین و آخرین را بر فرض از من بخواهی من قبول می‌کنم یک نفر را فقط  نمی‌بخشم آن هم قاتل سید الشهدا است، چون آن جای بخشیدن ندارد، یعنی جای بخشش خدا را در خودش نابود کرده بخشش هم بیاید ظرف ندارد.

از پدر یاد گرفته بودند نباید ناامید باشند حالا اشتباه کردند اشتباه را که تکرار نکردند یک بار اشتباه کردند حالا این یک بار اشتباه دچار چهل سال فراق کرد پدر و پسر را، یعقوب هم درجا گفت (سوف استغفر لکم)، این  ها همه آیه قرآن است گفت بچه‌ها یعنی خدا راهتان می‌دهد یعنی خدا گناهتان را می‌بخشد، من برایتان در آینده نزدیک از وجود مقدس او درخواست می‌کنم شما را بیامرزد امام باقر می‌فرماید خواست بچه‌ها وسط هفته بود یعقوب برای دعا در خانه خدا صبر کرد تا سحر شب جمعه بیاید چون سحر شب جمعه خدا هیچ دعایی را برنمی‌گرداند. سحر خیلی زمان پرقیمتی است، خدا در قرآن از سحرخیزان تعریف می‌کند خیلی زمان پرقیمتی است. تمام انبیا، ائمه، اولیای الهی سحرخیز بودند من گاهی با یک شخصیت‌های معنوی نه اینکه روحانی بودند مثل شماها کت شلواری بودند کاسب بودند ولی خیلی معنوی بودند با  اتوبوس، با هواپیما، با قطار سفر کردم وقتی سوار شدیم دوازده شب بوده دو ساعت دیگر می‌رسیدیم به مقصد یا قطار بوده پنج بعدازظهر بوده صبح می‌رسیدیم یا اتوبوس بوده این ها سحر پلک نمی‌زدند در هواپیما، در قطار، در اتوبوس، بیدار بودند نماز شب می‌خواندند زار زار گریه می‌کردند مهر هم باهاشون بود نشسته، سحر خیلی پرقیمت است.

پس طرح رحمت برای این است که اولا گنهکار را از گناه ببرد بگویدحالا که می‌خواهی بیامرزم تو را توبه کن یعنی ترک کن یعنی برگرد، و علت دومش هم این است که ناامیدی برای کسی نیاید، همه بندگانش را امیدوار کرد فقط یک مسئله می‌ماند که من از گناه می‌خواهم توبه بکنم چطوری باید توبه بکنم یک گناهانی هست ترکش توبه‌اش است، مثل زنا، مثل عرق خوردن، مثل دروغ گفتن، مثل چشم‌چرانی، این گناه، کاری نمی‌شود در کنارش کرد که بگویم این کار را بکنم خدا من را بیامرزد فقط باید ترکش کنم.

یک گناهی هست که نه من مرتکب شدم باید به جایش کار بکنم اشتباه کردم دیدم حالا یک کت شلواری مثلا ظاهر مومن، یک آخوند اشتباه کرد اشتباهش هم برملا شد مثلا، یک نفر اشتباه کرد من از دین و از همه بریدم، خب یک نفر اشتباه کرده همان یکی را ببر از همه چرا می‌بری؟ از دین چرا می‌برّی؟ پنج سال، دیگر نماز نخواندم روزه نگرفتم با  دیدن یک آدم کت شلواری ظاهر الصلاح که خلاف بزرگی کرد مثلا پارتی‌بازی کرد یک زمین را به نام خودش کرد یا رشوه داد یا یک گناهی کرد، یا یک لباس‌داری را دیدم که گناهی کرد حالا در روزنامه‌ها مثلا نوشتند بله این گناه را مرتکب شد من هم دین‌گریز شدم من  اشتباه کردم دین‌گریز شدم چون گناه این دو تا به دین ربطی ندارد، به انبیا ربطی ندارد به خدا ربطی ندارد غلطی بوده خودش مرتکب شده این کاری به بقیه ندارد.

پنج سال، دیگر نماز نخواندم روزه نگرفتم، حالا بیدار شدم، که عجب اشتباهی کردم خب آن روحانی یک گناهی کرد مثلا مسلم هم گناه را مرتکب شده یا آن کت شلواری محاسن دار بی‌یقه خب به نماز من چه ربطی داشته، به روزه من چه ربطی داشته؟ به ارتباط من با پروردگار و ابی عبدالله چه ربطی داشته من چرا نماز را ترک کردم؟ من چرا دست از روزه برداشتم پشیمانم، حالا می‌خواهم توبه کنم، پیغمبر اکرم اینجوری راهنمایی می‌کنند. توبه پنج سال نمازهایی که نخواندی این است که خورده خورده بخوانی حالا لازم نیست پنج سال را در سه ماه بخوانی پنج سال را در پنج سال بخوان، دو تا نماز صبح بخوان، دو تا نماز ظهر بخوان، دو تا نماز عصر بخوان دو تا مغرب بخوان دو تا عشا بخوان تا پنج سال تمام شود این می‌شود توبه، روزه‌هایت را بگیر می‌شود توبه.

رسول خدا می‌فرماید وحد لکل ذنب توبة، هر گناهی توبه مخصوص به خودش را دارد من رفتم از یک فرش فروش از یک پرده‌فروش، از یک یخچال‌فروش، یک ده میلیون جنس آوردم به من هم اعتماد کرد من هم الان ده سال است پولش را نبردم بدهم خوردم پول مردم را این گناه است، این معصیت است،  توبه این گناه این است که ده میلیون را بردارم ببرم به فرش فروش بگویم اشتباه کردم این پولت به لوازم خانگی ببرم پولش را بدهم بگویم این پولت خدا من را می‌بخشد، یخچال و فرش بردم پول را ندادم این را نمی شود بروم حرم حضرت عبدالعظیم بیست دقیقه گریه کنم بگویم خدایا به خاطر این ده میلیونی که از مال ملت خوردیم ما را ببخش یا خدایا این سه هزار میلیاردی که روز روشن از بیت المال این ملت مظلوم با رفیق‌هایم دزدیدم من را ببخش این با گریه در حرم حضرت عبدالعظیم و امام حسین و امام رضا توبه نمی‌شود، پول های مردم را ببر پس بده پول های بیت المال را ببر پس بده این می‌شود توبه.

هر گناهی توبه خاص خودش را دارد ما اگر روی منبرها می‌گوییم توبه، باید توضیح هم بدهیم به این مردم بزرگوار که توبه شب جمعه نیست، که یک کسی با یک لحن زیبایی کمیل بخواند من هم یک ساعت گریه کنم، بله برای گناهان بین خودم و خدا کمیل بخوانم و گریه کنم و به خدا بگویم دیگر به این کارها برنمی‌گردم این توبه است، اما مال مردم را با دعای ندبه و با دعای کمیل و با ابوحمزه و با کربلا و با مشهد و با حضرت عبدالعظیم اصلا نمی‌شود حل کرد.

خب برایتان کاملا امشب روشن شد طرح رحمت دویست و هفتاد و شش بار در قرآن در همان اولین آیه قرآن سوره حمد آیه اول (بسم الله الرحمن الرحیم)، این اولین بار قرآن که رحمت را مطرح می‌کند، آخرش هم در سوره و الجنة و الناس است در بسم الله، یعنی اول قرآن با آخر قرآن با رحمت به همدیگر اتصال داده شده، برای چی دویست و هفتاد و شش بار طرح می‌کند رحمت را؟ برای اینکه بندگانش از او ناامید نشوند ناامیدی کفر است، آدم ناامید به گناه ناامیدی، قیامت، دوزخی است یکی از گناهان کبیره که در قرآن بیان شده سبب جهنم رفتن است ناامیدی از رحمت پروردگار است. یکی برای این است که بندگان ناامید نشوند یکی برای  این است که بندگان بفهمند خدا که رحیم است و می‌بخشد، در مقام اصلاح خودشان برآیند خدا اصلاح‌گر را می‌بخشد، زحماتش هم تباه نمی‌کند، در سوره اعراف است (ان الله لا یضیع اجرا المصلحین)، من پاداش اصلاحگران را ضایع نمی‌کنم آنی که آمده نشسته مالش را حساب کرده دیده دویست میلیون حرام در آن است می‌آید اصلاح می‌کند مالش را هرس می‌کند، این پول حرام را می‌برد به صاحبانش برمی‌گرداند این اصلاحگری است.

یا مرد به زن می‌گوید نامحرم هستی دیگر نمی‌آیم، یا زن به مرد می‌گوید نامحرم هستی با خدا آشتی کردم به قیمت جانم دیگر زنا  نمی‌کنم، خب این اصلاحگر است این حقش است که خدا او را ببخشد. حقش است که خدا او را بیامرزد یعنی آدم اگر حقیقت رحمت خدا را درک بکند هم یک حال بسیار عظیم اخلاقی تحت عنوان امید و دلگرمی برایش می‌آید، و هم یک توان اصلاحگری برایش ایجاد می‌شود.

یک قطعه از یک آیه را بخوانم تمامش را نه، خیلی زیباست این قطعه در سوره انعام است(انه من عمل سوء بجهالة)، هر بنده من مرد یا زن در فضای نادانی و غفلت گناهی مرتکب شود (من عمل سوء بجهالة)، عمد هم ندارد نمی‌خواهد با من بجنگد، نمی‌خواهد در مقابل من شاخ و شونه بکشد، نه، نفهمی کرده، جهالت کرده، غفلت کرده، فراموشش شده، یادش رفته یک گناهی را مرتکب شده أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهٰالَةٍ ثُمَّ تٰابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ بعد از این گناه رابطه‌اش را با گناه قیچی کند و به اصلاح خودش و مالش اقدام بکند، فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ  ﴿الأنعام‏، 54﴾، هم می‌آمرزمش هم رحمتم را شامل حالش می‌کنم. حالا در یک فراز کوتاه ببینیم امیرالمومنین با خدا چگونه صحبت می‌کند چی می‌گوید درباره خدا چقدر عالی است.

 

برچسب ها :