واقعه ی عاشورا ، با همه ی بزرگی مصیبت و بی هماوردی فجایعی که بر بزرگترین انسانهای تاریخ داشت، درسهای فراوانی دارد. در میان معاصرین یکی از بزرگترین اندیشمندانی که توجه ویژه ای به این مسئله داشته اند مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره) بودند که مجموع سخنرانی ها و مطالب ایشان در این خصوص در کتاب "حسین، شهید فرهنگ پیشرو انسانیت" منتشر شده است. به لطف خدا بعضی از مطالب ایشان در ایام محرم باز نشر خواهد شد که قسمت 32 آن را در ادامه می خوانید...
ارتباط برادری میان انسان ها زمانی رخ می دهد که کرامت آن ها دراین ارتباط حفظ شود. در واقع ملاک برادری، ایمان طرفین است و صحیح نیست صرف انسان بودن آنها را برادر و برابر بدانیم. پس نمی توان امام حسین (علیه السلام) و یزید را برادر دانست بلکه برادری میان یاران امام بود که از انسانیت بهره مند بودند و خودخواهی در وجود آنان یافت نمی شد.
جهان مادی گذرگاهی برای انسان است که چند صباحی در آن زیست کرده و سپس رهسپار جهان ابدی می شود. این جهان فرصتی است تا انسان از آن بهره جسته و به رشد و کمال دست یابد و از این طریق آخرت خود را آباد سازد. به بیان دیگر دنیا مزرعه آخرت است.
همان گونه که نمی توان همه را به چشم دشمن دید مشاهده همه به چشم برادر نیز برای جامعه بشری ضررهای جبران ناپذیری در پی خواهد داشت... قطعاً نمی توان انسانی وارسته و باتقوا را با انسانی که دشمن حق و حقیقت و دین خداوند است، برادر و برابر دانست
به منظور بهره مندی صحیح از این جهان، شناخت تمام ابعاد آن در حد توان بر هر انسانی لازم است. انسان به تنهایی در این دنیا زندگی نمی کند بلکه هم نوع او نیز از این نعمت الهی یعنی حیات برخوردار بوده و شرایط استفاده از آن برای تمام انسان ها فراهم است. شناخت ابعاد وجودی انسان و این امر که بداند با چه کسی در جهان مادی است برای او ضروری است. درواقع شناخت دیگر انسان ها لازمه بهره مندی از جهان مادی است.
انسان، برادری، برابری
گاهی درباره انسان ها چنین حکم می کنیم که «انسان گرگ انسان است.» به این معنا که تمام انسان ها دشمن یکدیگر هستند و به هیچ فردی نمی توان اعتماد کرد؛ اما اخیراً تفکر برادری و برابری میان مردم گسترش یافته و چنین می گویند که همه انسان ها خوب هستند یا همه باهم مساوی و برابر هستند.
این تفکرات از روی افراط وتفریط و مبالغه بشر است. همان گونه که نمی توان همه را به چشم دشمن دید مشاهده همه به چشم برادر نیز برای جامعه بشری ضررهای جبران ناپذیری در پی خواهد داشت... قطعاً نمی توان انسانی وارسته و باتقوا را با انسانی که دشمن حق و حقیقت و دین خداوند است، برادر و برابر دانست. پس برادری حقیقی چیست؟
برادری و برابری از منظر اسلام
انسان ها از منظر اسلام از دو نوع کرامت برخوردار می باشند، کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی.
کرامت ذاتی از جانب خداوند نعمتی برای تمام انسان ها است.
«وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» (سوره اسراء، آیه 70)
(ما قطعاً فرزندان آدم را اکرام نموده و آنان را در خشکی و دریا (برای کار و کوشش) قراردادیم و از مواد پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنان را بر عده فراوانی ازآنچه خلق نمودیم برتری دادیم.)
این نوع از کرامت از ابتدای خلقت هر انسانی همراه او است. در واقع تمام انسان ها در بهره مندی از این نعمت برابر هستند. مگر اینکه خود انسان در طول حیات این کرامت را با اعمال خود نقض نموده و خود را از آن محروم سازد.
اما کرامت اکتسابی کرامتی است که هر انسانی با کوشش و تلاش می تواند در حیات خود از آن بهره مند گردد.
«...إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ...» (سوره حجرات، آیه 13)
(در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.)
حق حیات و کرامت متعلق به همه انسان ها است. انسان اگر اسیر ضد ارزش ها نشود از این دو حق برخوردار است؛ اما باید این را بداند که نباید به همین حق کرامت ذاتی قناعت کند بلکه باید برای دستیابی به کرامت اکتسابی و ارزشی تلاش نماید. اگر انسان ها از کرامت اکتسابی برخوردار نباشند برادری برای آن ها وجود ندارد، چراکه در این صورت دچار خودخواهی و شهوات می گردند. انسان اگر به کرامت خود و دیگران توجهی نداشته باشد منِ وجودی او بزرگ می شود و این اول خودخواهی اوست. در این صورت دیگر برادری و برابری معنایی ندارد.
برابری انسان ها در برخورداری تمام آنها از حق حیات و کرامت ذاتی معنا می شود اما برادری آن ها زمانی محقق می شود که به کرامت آن ها صدمه ای وارد نشود. انسان ها باید تلاش کنند که مقام انسانی و کرامت آن ها بالا برود. آن هنگام است که رابطه آن ها با یکدیگر شدیدتر از برادر می شود. در جهان مادی و مادیات که خودخواهی دامن گیر انسان است، برادری معنایی ندارد اما زمانی که انسان رشد یافت و دیگر خودخواهی در وجود او یافت نشد و صداقت و راست گویی میان روابط او با دیگران حاکم شد و عمل او بر پایه عدالت بود، می توان به برادری و برابری میان او و دیگران قائل شد.
ارتباط برادری میان انسان ها زمانی رخ می دهد که کرامت آن ها دراین ارتباط حفظ شود. درواقع ملاک برادری، ایمان طرفین است و صحیح نیست صرف انسان بودن آنها را برادر و برابر بدانیم. پس نمی توان امام حسین (علیه السلام) و یزید را برادر دانست بلکه برادری میان یاران امام بود که از انسانیت بهره مند بودند و خودخواهی در وجود آنان یافت نمی شد.
تمام خصومت ها میان انسان ها زمانی رخ می دهد که دو طرف آن یا یک طرف از ظرفیت وجودی اندکی برخوردار بوده و غرق در خودخواهی باشد. اگر هر دو طرف چنین باشند، علل خصومت واضح است اما اگر یک طرف در عالم پایین اسیر باشد و طرف دیگر وارسته و باتقوا باشد، شخص بی بهره از کرامت سر ناسازگاری و دشمنی با او خواهد داشت.
پس در اسلام تمام انسان ها با یکدیگر برادر نیستند بلکه مؤمن با مؤمن برادر است. همان گونه که امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند:
«مؤمن برادر مؤمن است؛ مانند اعضای جسد واحد. اگر عضوی ناله کند درد آن عضو را در سایر اعضای جسدش درمی یابد و ارواح مؤمنان از یک روح هستند و روح مؤمن به خدا متصل تر است از اتصال شعاع خورشید به خورشید.»
جایگاه برادری و برابری در کربلا
با توجه به مطالب بیان شده چگونه می توان میان امام حسین (علیه السلام) و یاران باوفای ایشان و یزید و لشگریانش ارتباط برادری قائل شد؟ حسین کجا و یزید کجا! امام با یزید و ابن زیاد و امثال آن ها برادر باشد؟! کدام وجدان آگاه می تواند این امر را بپذیرد و خود را چنین توجیه نماید که تمام آن ها انسان بودند و به همین حکم با هم برابر و مساوی اند؟
مبنای کار امام برادری بود که با یزید بیعت نکرد؛ اما نه برادری با یزید بلکه برادری امام با انسان ها بود و به منظور حفظ حریم و کرامت نفسانی تمام انسان ها با شقی ترین افراد تاریخ بیعت نکرد. امام لشگریان تشنه حر ابن یزید ریاحی را سیراب نمودند چرا که می دانستند تمام انسان ها در برخورداری از حق حیات و کرامت ذاتی برابر هستند؛ اما پاسخ ایشان بستن آب به روی امام و اهل بیت ایشان بود. این است مفهوم برادری!
شب تاسوعا از طرف دشمن برای حضرت عباس(علیه السلام) امان نامه آوردند که شما با ما نسبت خویشاوندی دارید! اما پاسخ حضرت لعن بر آن ها بود. دشمن خدا را نمی توان برادر و برابر با دوست خدا دانست. آوردن امان نامه از کوته نظری دشمن بود. برادری عباس با حسین بود نه با دشمن حسین.
امام حسین (علیه السلام) حتی با بنی امیه رابطه خویشاوندی داشتند؛ اما در رابطه ایمانی این روابط جایگاهی نداشت. ملاک برادری در دین مبین اسلام تقوا و ایمان است و بس.
پروردگارا! ما را با حقایق اسلام بیشتر آشنا بفرما. امین
منبع:
امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، علامه محمدتقی جعفری
فرآوری: محدثه السادات حسینی
منبع : تبیان