لطفا منتظر باشید

روز دوم شنبه (22-8-1395)

(تهران مسجد المجتبی (ع))
صفر1438 ه.ق - آبان1395 ه.ش
5.48 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

درباره دنیا، برزخ، قیامت، قرآن مجید و روایات چیزی را فروگذار نکردند. آگاهی به نگاه اسلام به دنیا و برزخ و قیامت، جنبه تربیتی بسیار قوی دارد، علم به مسائل مربوط به دنیا و برزخ و قیامت اجمالا در همه اهل ایمان لازم است، اجمالش هم می‌شود از کتاب های مربوطه تفاسیر قرآن، و همین جلسات به دست آورد. نیازی ندارد مردم به اندازه یک عالم برجسته آگاه به مسائل دنیا و برزخ و قیامت باشند. همین که مختصر اوضاع این سه عرصه را بدانند تصدیق کنند ایمان داشته باشند در برپا کردن یک زندگی پاک و سالم، بسیار موثر است.

شما در آیات قرآن که دقت کنید پروردگار اوصاف مردم مومن، اولیاء الهی، انبیاء و ائمه طاهرین را که بدون اسم بردن بیان می‌کند، یک مسئله‌ای که درباره آنها مطرح می‌کند این است گاهی با کلمه حذر، مطلب را مطرح می‌کند می‌فرماید (یحذرون الآخرة) این ها نسبت به قیامت پر دغدغه هستند پر اضطرابند؛ یعنی به سبکی زندگی می‌کنند که در قیامت گرفتار نشوند از این که آن روز مشکل برایشان پیش بیاید شدائدی برایشان پیش بیاید، سوء الحسابی برایشان پیش بیاید در وحشت هستند در ترس هستند.

لذا با همین ترس، سالم زندگی می‌کنند درست زندگی می‌کنند، و از آنچه که عامل رنج و گرفتاری آن هاست می‌پرهیزند، خود همین پرهیز سلامت در زندگی می‌آورد، ترس، همه جا بد نیست ترس از دشمن بد است، ترس از آینده بدون تکیه بر پروردگار بد است، اما این که من از روزی بترسم که به قول قرآن مجید آن روز (تتقلب فیه القلوب و الابصار) چشم‌های یک عده‌ای از وحشت آن روز که دچارش می‌شوند می‌گردد دلها زیر و رو می‌شود.

باور هم دارند که قیامت برپا می‌شود و باور دارند که قیامت هم پاداش دارد هم کیفر دارد، خب از آنچه که آن ها را دچار کیفر بکند (یحذرون)، جلوی خودشان را می‌گیرند، می‌پرهیزند فرار می‌کنند پس می‌زنند، الان همه ما در این خانه خدا آرام نشستیم، جلسه که تمام شد با آرامش بلند می‌شویم می‌رویم بیرون باوسائلی که آوردیم برمی‌گردیم به خانه یا به مغازه، اگر در پایان جلسه قبل از این که بلند شویم برویم بیرون یک آدم مطمئن یک آدم مورد وثوق، یک آدم واقعا راستگو بیاید در را باز بکند و بگوید دو سه تا اژدهای خطرناک پر زهر، بیرون در مسجد نشستند چی کار می‌کنیم ما؟ خب نمی‌رویم چرا نمی‌رویم؟ می‌ترسیم، چرا می‌ترسیم؟ برای این که می‌دانیم اگر برویم آن ها رودربایستی که ندارند از ما ،ممکن است درجا ما را بکشند، بعد بهمان می‌گویند شما باشید مشغولند که این ها را به دام بیندازند بگیرند ببرند راه را برای شما باز بکنند، پس ما با یک خبر آدم راستگوی درستگوی مورد اطمینان از حرکت ایستادیم، بلند نمی‌شویم، اگر کسی هم بهمان بگوید بلند شو برویم، می‌گوییم نه من می‌ترسم، اما وقتی به مامی‌گویند خطر برطرف شد ترس هم بعد از برطرف شدن خطر می‌رود. ما امنیت پیدا می‌کنیم، این که در قرآن می‌گویدا هل ایمان اولیاء خدا، انبیا، از روز قیامت در ترس بودند، در پیرهیز بودند در حذر بودند برای این که می‌دانستند یک بخش از قیامت هفت طبقه جهنم دارد با انواع عذاب‌ها که در دعاها این تعبیر درباره عذاب ها هست عذاب های رنگارنگ نه یک نوع عذاب.

خب چی آدم را با این هفت طبقه درگیر می‌کند؟ آن هم بیان شده، گناهان باطنی مثل کینه بی‌جا، تعصب بی جا، بخل، حسد، حرص، طمع، نفاق، شرک، کفر، آنی که مومن به قیامت است و باور کرده، از طریق قران و روایات و اندیشه درست خودش، که جهنمی هست هفت طبقه این گناهان باطنی و گناهان ظاهری انسان را با این عذاب ها درگیر می‌کند در قرآن می‌گوید یک همچنین خطر بسیار سنگینی در کمین است خب من چی کار می‌کنم وقتی که خدا بهم خبر بدهد انبیا خبر بدهند، ائمه خبر بدهند که هفت طبقه جهنم در کمین است و شما با این گناهان یعنی اگر حرکت معصیتی داشته باشید دم در می‌روید درکام اژدها خب من حرکت معصیتی نمی‌کنم که نیفتم در کام اژدها، وقتی باور دارم، هیچ حرکت معصیتی نمی‌کنم که فردای قیامت که دور هم نیست قیامت،پروردگار می‌فرماید آدم‌های نفهم (انهم یرونه بعیدا)، خیال می‌کنند خیلی طول می‌کشد تا قیامت برپا بشود، ولی (نراه قریبا)، من قیامت را خیلی نزدیک می‌بینم پیغمبر اکرم می‌فرماید شروع قیامت هر کسی مرگش است، یعنی بعد از این که روح از بدن جدا شد وارد عرصه محشر می‌شود، یک قطعه‌ای را به نام برزخ می‌گذراند بعد از گذشتن از برزخ دیگر وارد صحرای محشر می‌شود.

امیرالمومنین در فرمایشاتشان است جهنم را که توضیح می‌دهند می‌فرمایند این هفت طبقه برخلاف بهشت در یک سطح صاف نیست البته طبقه‌ای که هم در قرآن آمده و هم در روایات به تناسب طبقات مردم است، یعنی گنهکاران و مجرمین و معصیت‌کاران معاند مخالفِ کافر هفت گروه هستند، هفت طبقه هستند هر کدامشان از این طبقات به تناسب گناهانشان یک جهنم دارند، جهنمی‌ها همه پیش همدیگر نیستند. تقسیم شدن جهنم برای تقسیم شدن مجرمین در دنیاست، یک عده‌ای ربا خوردند، کاری دیگر نکردند امام‌کش نبودند، زناکار نبودند، ظالم به مردم به این صورتی که ستمگران را  می‌شناسیم نبودند، یک حکم حرام الهی را با جرأت، با جسارت، مرتکب شدند شایسته عذابند عذاب این ها با عذاب شمر و یزید با عذاب فرعون و نمرود فرق می‌کند، طبقات، باعث به وجود آمدن طبقات جهنم شدند، بعد امیرالمومنین می‌فرماید این هفت طبقه روی سطح صاف نیست، که حالا چند میلیون  هکتار جهنم باشد این مرحله اول، یک طرف دیگر، امام می‌فرماید طبقات جهنم روی همدیگر است، از روی زمین شروع می‌شود می‌رود پایین، اما بهشت، حضرت می‌فرمایددر سطح صاف است آن هشت درجه در یک سطح هموار است که در قرآن مجید هم هموار شدن زمین در قیامت مطرح است این کوهها همه برداشته می‌شود، زمین مسطح می‌شود، جهنم از روی زمین به عمق زمین طبقه طبقه است، چون جهنم در زمین است، بهشت دیگر روی آن زمین نیست، همسایه جهنم نیست، که محشر را خدا دو قسمت بکند زمینش را که همین زمین است البته نه به این شکل، در سوره ابراهیم می‌فرماید يَوْمَ تُبَدَّلُ اَلْأَرْضُ غَيْرَ اَلْأَرْضِ ﴿إبراهيم‏، 48﴾، همین زمین است ولی عوض می‌شود.

یک سطح عظیم همواری را پیدا می‌کند که اولین و آخرین را جا می‌دهد، این قدر بزرگ می‌شود یعنی تبدیل به یک زمین دیگر می‌شود، یک شکل دیگر می‌گیرد جهنم هم روی همین زمین طبقه به طبقه می‌رود به پایین تا طبقه آخر آخر که پروردگار می‌فرماید فِي اَلدَّرْكِ اَلْأَسْفَلِ مِنَ اَلنّٰارِ ﴿النساء، 145﴾، اسفل یعنی پایین‌ترین مرحله جهنم یعنی آن طبقه هفتم که شش طبقه دیگر روی آن طبقه است.

اما بهشت همسایه جهنم نیست، که دائما بهشتی‌ها سر بکشند این هفت طبقه را ببینند و رنج ببرند نه، قران مجید آدرس بهشت را جای دیگر می‌دهد نه روی این زمین، که شب معراج، پیغمبر عظیم الشأن اسلام - در سوره و النجم است - وقتی که آیات بزرگ و بزرگتر الهی را یعنی نشانه‌های قدرت پروردگار را دید از جمله جاهایی که دید و نشانش دادند جنة الماوی بود جایش (عِنْدَ سِدْرَةِ اَلْمُنْتَهىٰ)  ﴿النجم‏، 14﴾، یعنی سرزمین بهشت اسمش این زمین نیست، این اسم زمین جهنم است اسم زمینی که بهشت رویش است سدرة المنتهی است.

حالا اهل تحقیق احتمال می‌دهند من نمی‌دانم تا چه حد احتمالشان درست است یک مقدار هم فهم آیه سخت است، سدرة المنتهی می‌گویند یک سیاره‌ای است در همان عالم بعد که بهشت روی این سیاره است حالا خود بهشت چقدر عرض و طول دارد که آن سیاره توانسته بهشت را در خودش جا بدهد، پروردگار عالم طول بهشت را بیان نکرده، یعنی هیچ کجای قرآن طول بهشت ولو دورنمایی بیان نشده، در روایات هم بیان نشده، در دعاها هم بیان نشده اما دو بار پروردگار عالم در قرآن پهنای بهشت را بیان کرده یکی در سوره آل عمران است یکی در سوره حدید است، البته با یک حرف تفاوت که حالا جای بحث این تفاوت هم نیست به درد ما هم نمی‌خورد.

در آل عمران می‌فرماید:( سارعوا الی مغفرة من ربکم)، عجله کنید بشتابید بدوید، نه با پا این دویدن دویدن با اعتقاد و با عمل است نه با پا، نه با بدن (سارعوا)، سرعت به خرج بدهید برای رسیدن به آمرزش خدا که قدم این سرعت ایمان است و عمل صالح است و اخلاق است این دویدن دویدن فیزیکی نیست، چون ما با پا به بهشت نمی‌رسیم به مغفرت الهی نمی‌رسیم، مغفرت الهی یک واقعیتی است شامل حال بندگان مومن و توبه‌ کنندگان است آن چیزی نیست که ما بدویم بهش برسیم پس این که می‌گوید بشتابید این شتاب قدمش ایمان است و عمل صالح و اخلاق حسنه، برای به دست آوردن مغفرت من، پروردگارتان.

(وَ سٰارِعُوا إِلىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ) ﴿آل‏عمران‏، 133﴾برای این که به بهشت برسید کدام بهشت؟ بهشتی که (عَرْضُهَا اَلسَّمٰاوٰاتُ وَ اَلْأَرْضُ)، پهنای این بهشت پهنای کل آسمان‌ها و زمین است. حالا پهنای آسمان‌ها را کی می‌داند؟ تا حالا که هیچکس ندانسته، بعدا کی می‌فهمد؟ بعدا هم هیچکس نمی‌فهمد، من مجلات علمی مربوط به آفرینش برایم می‌آید تازه به تازه. مسائل عظیمی که از عالم خلقت با قویترین دوربین‌های نجومی کشف می‌کنند در این مجلات می‌نویسند حالا جدیدترین مطلبی را که بیان کردند چون من دنبال می‌کنم هنوز جدیدتر از این بهش برنخوردم، این جدیدترین است برای دو سال قبل است حالا دوباره چه چیزهایی کشف می‌شود می‌نویسند.

یک ستاره پیدا کردند البته با ابزارهای علمی این ها چیزهای افسانه‌ای نیست این ها یک حقایقی است که خود قرآن وقت نزولش فرموده :(سَنُرِيهِمْ آيٰاتِنٰا فِي اَلْآفٰاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتّٰى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ اَلْحَقُّ) ﴿فصلت‏، 53﴾، من در آینده نه الان که قرآن را به شما نازل کردم در آینده نشانه‌های قدرت و عظمت خودم را هم در عالم هم در وجود خودشان نشانشان می‌دهم، این حرف هایی که الان درباره بدن می‌زنند تا صد سال پیش سابقه نداشته صد سال پیش و به قبلش، دانشمندان بدن ‌شناس می‌گفتند بدن یک اسکلت است و یک گوشت است و یک اعصاب است و یک خون است و یک مری و یک روده بزرگ و کوچکی است و یک معده‌ای است و دو تا کلیه است دستگاه تنفس است، دستگاه پالایش خون است بیشتر از این بلد نبودند اما الان شما کتاب ها را بیایید نگاه بکنید به این معجزه قران بیشتر پابند بشوید که آن زمان، زمان نزول فرموده من در آینده نشانه‌های قدرتم را نشان می‌دهم.

خب یک نشانه قدرت خدا همین اعصاب ماست، که دستگاه مخابرات بدن است خبرهای بیرونی را که به بدن می‌رسد یا خبرهای درونی را، این دستگاه مخابرات بدن عصب‌ها به مغز مخابره می‌کنند مغز به آن عضو اطلاع می‌دهد که چه حادثه‌ای پیش امده مثلا شما در منزلتان دارید روی فرش راه می‌روید یک سوزن شکسته که اهل منزل ندیده بودند افتاده بوده روی فرش نوک این سوزن شکسته به کف پای شما فرو می‌رود درجا شما احساس درد می‌کنید یا پایتان را می‌کشید یا اگر سوزن رفته سوزن را می‌کشید بیرون، وقتی نوک سوزن می‌رود در پوست پا ،عصب وصل به پوست به مغز خبر می‌دهد که کف پا دارد سوزن می‌رود، مغز به پا دستور می‌دهد خودت را بکش کنار این خبر دادن و خبر گرفتن کلا یک سی هزارم  ثانیه بیشتر طول نمی‌کشد، اگر بخواهد بیشتر طول بکشد که کل سوزن می‌رود در پا بعدا ما می‌فهمیم وباید ببرند بیمارستان درآورند، اما با یک سی هزارم ثانیه مسئله مخابره می‌شود به مغز، مغز هم مخابره می‌کند به کف پا. این سیم‌ کشی‌های بدن است این غیر از رگ هاست این سیم‌ کشی‌ها این را قرآن قبلا گفته برایتان روشن می‌کنم که در خلقت بدنتان من چی کار کردم، آینده، الان همان آینده است که قرآن خبر داده.

حالا دانشمندان می‌گویند اگر ما سر عصب مخابراتی بدن را بگیریم و راحت بتوانیم دربیاوریم و به دوک ببندیم، که سیم کشی بدن چند متر است، سر عصب را بگیریم تا آن آخرش ببندیم به دوک، چقدر می‌شود، دانشمندان می‌گویند طولش این است یک میخ بکوب روی زمین سر عصب را گره بده به این میخ بکش برو جلو برو جلو می‌رسی به کره ماه سیصد و شصت و پنج هزار کیلومتر، یک دور هم دور ماه بپیچ دوباره برگرد سرش می‌رسد به میخی که کوبیده بودی، این را که زمان نزول قرآن نمی‌دانستند نمی‌فهمیدند، نه معجزه الهی را در بدن خبر داشتند و نه قدرت خدا را در عالم خلقت خبر داشتند، این که در قران می‌گوید (سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السماوات و الارض)، این ستاره‌ای که جدید پیدا کردند باید خیلی خوب دقت کنید چون خیلی لطیف و دقیق است، اولا سرعت سیر نور ثانیه‌ای سیصد هزار کیلومتر است، یعنی این ها همه محاسبه شده اگر محاسبات غلط بود اصلا این صنعت و تمدن به وجود نمی‌آمد این ها همه روی محاسبات درست است یعنی شما ا زاین مسجد یک نوری را روشن بکنید تا مشهد برود ثانیه‌ای سیصد هزار کیلومتر سیصد هزار برابر تهران تا مشهد این نور حرکت می‌کند ثانیه سیصد هزار کیلومتر، یک د قیقه شصت ثانیه است حالا این سیاره‌ای که پیدا کردند نوشتند نورش حالا نورش از بالا به پایین نه از پایین به بالا اگر یک مسافری روی کره زمین سوار مرکبی بشود موتورش را روشن کند، برود به طرف آن سیاره در ثانیه سیصد هزار کیلومتر راه برود، کی می‌رسد به آن ستاره؟ پانصد میلیارد سال دیگر، که در قرآن می‌گوید پهنای بهشت پهنای آسمان‌ها و زمین است این یک گوشه آسمان است این سیاره که همه آسمان نیست حداقل در کتاب های علمی من خواندم یاد داشت‌ برداری کردم صد میلیون کهکشان تا حالا کشف شده که کهکشان ما کوچکترینش است، که زمین ما مریخ، زهره، عطارد، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون پلوتو در یک گوشه بازوی کهکشان است کهکشان ترکیبی از هزاران منظومه است یکیش ما هستیم این قدر هم منظومه ما بزرگ است که زمین ما سیصد و شصت و پنج شبانه‌روز می‌کشد دور خورشید بگردد آخرین سیاره منظومه شمسی این قدر دور است که یک دور دور خورشید بگردد هشتاد و سه سال طول می‌کشد تازه این مجموعه در بازوی کهکشان است، شما شب ها در دهات‌هایی که بودید دیدید روی پشت بام می‌خوابیدید می‌گفتند خط شیری یک خط سفید رنگ که کشیده در آسمان است این کهکشان است که نوشتند پهنای این کهکشان یک کسی از آن طرفش بخواهد بیاید این طرف، آن هم ثانیه‌ای سیصد هزار کیلومتر، دو میلیون سال طول می‌کشد، این در بازوی این کهکشان منظومه ما قرار دارد صد میلیون تا حالا کشف کردند یکی از یکی بزرگتر می‌گوید من این بهشت را برایتان گذاشتم برای چی دارید می‌روید جهنم؟

کجا می‌روید؟ خب این بهشت کجاست؟ می‌گوید در صدرة المنتهی، پهنای بهشت چقدر است می‌گوید عرض بهشت عرض کل آسمان‌ها و زمین است آن ستاره‌ای که بهشت در آن قرار دارد  چه خبر است در  عظمت؟ خب یک نشانه مردم مومن و اولیاء خدا (و یحذرون الآخرة) در بعضی آیات دارد یحذر الآخرة،در بعضی آیات دارد (يَخٰافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ اَلْقُلُوبُ وَ اَلْأَبْصٰارُ)  ﴿النور، 37﴾، این ها قیامت را باور دارند پروردگار هم می‌گوید این قیامت یک بخشی هفت طبقه جهنم است در مسیرتان است بپائید که گیر این هفت طبقه نیفتید با گناهان باطن و با گناهان ظاهر.

خب بپائید اهل ایمان و اولیاء خدا خودشان را در این دنیا پائیدند و دارند می‌پایند که گیر نیفتند، خب خیلی کارها باید در دنیا انجام بگیرد دار تکلیف و دار مسئولیت دنیاست، آنی که مجرم وارد بر پروردگار بشود این جا جای حفاظت نیست، کسی بخواهد گیر جهنم نیفتد این جا باید خودش را بپاید این جا باید سعی بکند قدم جهنم رفتن پیدانکند، آن جا کاری نمی‌شود کرد.

خب دنیا خودش زیباترین بحث را در آیات و روایات دارد، برزخ زیباترین بحث را در قرآن و روایات دارد قیامت هم که آیات و روایاتش معرکه است اقلا کتاب کتاب برای قیامت نوشته شده است.

 و اما دنیا روز گذشته بنابر این شد که من نظر پروردگار عالم را راجع به دنیا از آیه بیست سوره حدید بیان بکنم، خدا دنیا را که می‌گوید در آیات می‌گوید حیات دنیا، این نکته خیلی لطیفی است، خود دنیا را نمی‌گوید، خود دنیا عبارت از مجموعه آفریده‌های پروردگار است خیلی‌هایش هم به ما کاری ندارد در آیات می‌گوید حیات دنیا، حیات دنیا یعنی چی؟ یعنی آن زندگی که شما براساس نیت‌ها و شکل‌ دهی‌هایی به زندگی دارید این دنیاست، این نیت‌ها و شکل‌دهی‌ها یا آدم را جهنمی می‌کند یا بهشتی، چطوری جهنمی می‌شود ادم، چطوری بهشتی؟ این در آیه بیست، دورنمایش بیان شده است، امروز دیگر نمی‌رسم آیه را بخوانم از آیات فوق العاده قرآن است یک وقت یادم است یک روانشناسی با من ملاقات داشت خیلی هم روانشناس پرقدرتی بود در رشته‌های روانشناسی روانکاوی، من بهش گفتم جناب دکتر من یک آیه قرآن را برایت بخوانم که پروردگار عالم چگونه انسان را روانکاوی کرده، گفت بخوان همین آیه بیست را خواندم، وقتی تمام شد گفت اجازه بدهید من یادداشت کنم گفتم یادداشت کن گفتم خوشت آمد از این آیه؟ گفت صحبت خوش آمدن نیست اصلا ریشه روانکاوی و روانشناسی در همین یک آیه است ما  اصلا بیخودی داریم حرف می‌زنیم. بیخودی ملت را در مطب معطل می‌کنیم خود این آیه اصول روانشناسی و روانکاوی اسلام است.

حالا تا فردا ببینیم خدا توفیق بهمان می‌دهد می‌مانیم همدیگر را می‌بینیم بستگی به اراده او دارد ما هیچ خبری از یک ثانیه دیگرمان هم نداریم، روز شنبه است روز پیغمبر است، در کامل الزیارات است این کتابی که بارها برایتان در منبرهای مختلف گفتم نمونه ندارد از نظر محکم بودن و صحیح بودن حتی بر کتاب کافی مقدم است، در صحت و درستی و سلامت روایاتش.

راوی این روایت صدیقه کبری است، می‌گوید که در زدند معلوم بود پدرم دارد در می‌زند، در زدن پیغمبر این جور نبود که چفت را بلند کند روی میخ بزند که صدا بدهد رسول خدا در زدنش این جور بود روبروی در خانه می‌ایستاد می‌گفت السلام علیک یا اهل بیت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة زهرا می‌فرماید آمدم در را باز کردم، پدرم گفت فاطمه جان امروز می‌خواهم نهار بیایم پیش شما، گفتم بدین مژده گر جان فشانم رواست، که این مژده آسایش جان ماست، آمد داخل، من بودم امیرالمومنین، حسن و حسین. ما روبرویش نشستیم که کاملا این چهره الهی و ملکوتی را ببینیم، یک چند دقیقه که نشست معلوم بود امروز یک جور دیگر به ما نگاه می‌کند چیه چی شده، نگاهش یک نگاه خاصی است من را می‌بیند علی را می‌بیند، حسن و حسین را می‌بیند انگار حالش تغییر می‌کند از جا بلند شد رفت گوشه اتاق رو به قبله، دو رکعت نماز خواند، سلام نمازش را که داد شروع کرد بلند بلند گریه کردن، خدایا چه شده بر پیغمبر، سابقه نداشت بیاید خانه ما این جور گریه کند، از ما چهار نفر حسین از جا بلند شد آن وقت چهار سالش بود، رفت پشت شانه راست پیغمبر شروع کرد گریه کردن، این روایت را  اهل سنت نقل کردند نه اینی که دارم متنش را می‌گویم اینی که بین روایت دارم می‌گویم اهل سنت نوشتند یک روز از کوچه رد می‌شد پیغمبر صدای گریه حسین می‌آمد آمد در زد فاطمه جان این بچه را آرام کن، من طاقت شنیدن گریه‌اش را ندارم، تا حسین شروع کرد گریه کردن پیغمبر برگشت بغلش گرفت نشاند روی دامن، حسین من چرا گریه می‌کنی؟ گفت من به گریه شما گریه می‌کنم شما مگر مهمانی نیامدید، چرا گریه می‌کنید؟ فرمود عزیز دلم امروز چهره تک تک شما را نگاه می‌کردم آینده را هم نگاه می‌کردم که بعد از من چه بلاهایی سر شما می‌آید حسین من نمی گذارند بدن یک نفرتان کنار قبر من دفن شود، حسین من کاری می‌کنند که شماها را از مدینه بیرون می‌کنند قبرهای شما پراکنده می‌شود حسین من، من دارم نگاه می‌کنم بین در ود یوار صدای مادرتان بلند است. نگاه می‌کنم در محراب دارند فرق پدرت را می‌شکافند، نگاه می‌کنم دارند به جنازه برادرت حمله می‌کنند همه این ها حسین من مصائب بزرگی است اما لا یوم کیومک یا ابی عبدالله. اما هیچ روزی مانند روز تو نیست که بین دو نهر آب در برابر چشم خواهران و دختران، سرت را از بدن جدا می‌کنند.

 

برچسب ها :