روز چهارم دوشنبه (24-8-1395)
(تهران مسجد المجتبی (ع))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
دنیا و برزخ و قیامت وضعشان نسبت به انسان در ارتباط با یکدیگر است. آنچه که انسان در دنیا انجام میدهد کل آن در برزخ و قیامت تجلی میکند تحقق پیدا میکند. خداوند متعال به عالم هستی فراموشی نداده است در قران مجید در سوره حجرات میفرماید اعمال شما کاسته نمیشود، یعنی بنای خلقت اینگونه نیست که در سرزمین آفرینش اعمال شما کم شود. این یک مطلب.
در سوره مبارکه لقمان میفرماید اعمال شما گم نمیشود در سوره مبارکه فاطر میفرماید به اعمال شما افزوده میشود، پس سه مطلب است در سه سوره مختلف، در سوره حجرات میفرماید مجموع فعالیتهای شما در این دنیا کم نمیشود، در سوره مبارکه لقمان میفرماید گم نمیشود، در سوره مبارکه فاطر، نور، بقره میفرماید اعمال شما رشد میکند اضافه میشود.
این سه مسئله، هم درباره خوبان است هم درباره بدان است. درباره خوبان میفرماید وَ إِنْ تُطِيعُوا اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ لاٰ يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمٰالِكُمْ شَيْئاً ﴿الحجرات،14 ﴾، شما اگر همه حرکاتتان براساس اطاعت از خدا و پیغمبر باشد ما فقط همانی که انجام دادید آن را بدون این که کم بشود برایتان لحاظ میکنیم نمیگذاریم کم بشود، و این زحمات شما را نمیگذاریم گم شود.
يٰا بُنَيَّ إِنَّهٰا إِنْ تَكُ مِثْقٰالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي اَلسَّمٰاوٰاتِ أَوْ فِي اَلْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اَللّٰهُ إِنَّ اَللّٰهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ ﴿لقمان،16 ﴾، اگر این عمل شما شناور در کل آسمانها بشود یا در اعماق زمین برود یا در دل یک سنگ نامعین قرار بگیرد، میلیاردها سنگ روی کوه ها، در دامنه کوه ها، در کویرها که هیچ کس هم آن سنگ را نتواند پیدا بکند (فی صخرة)، من آن عمل شما را از دل آسمانها، اعماق زمین، دل آن سنگ نامعین در محشر حاضر میکنم، در سوره فاطر درباره خوبان میفرماید :(لیوفیهم اجور)،هم پاداش اعمالتان را پر میدهم (و یزیدهم من فضله)، از احسان خودم بر عمل و مزدش میافزایم.
درباره بدکاران و مجرمان حرفهای هم که از اول وارد جرم و گناه شدند تا مردند این خط سیر را ادامه دادند، همین حرف ها را دارد، در سوره فرقان است که میفرماید یضاعف چند برابر له العذاب، نه این که بدکاران عملشان ته نشین نمیشود کم نمیشود، گم هم نمیشود، بلکه کیفر آن اعمال اضافه هم خواهد شد (یضاعف له العذاب).
قرآن مجید در بسیاری از آیات کل مردم تاریخ را به دو دسته تقسیم کرده است، از یک دستهشان تعبیر میکند به بصیر، یعنی آن هایی که با کمک فکرشان، عقلشان، با کمک انبیاء، با کمک وحی الهی، با کمک ائمه طاهرین چگونه زیستن را فهمیدند، چون با کمک عقل تنها این گره باز نمیشود، این که من بنشینم بپرسم از خودم چگونه زیست کنم که این زندگی من کمترین شری، زیانی برای من نداشته باشد و هیچ سودی هم از دستم نرود، این را عقل به تنهایی نمیتواند جواب بدهد اگر عقل جوابگوی این مسئله بود از زمان آدم آن هایی که اهل عقل بودند تا حالا که اروپاییها و غربی ها میگویند ما متکی به عقل هستیم به عقل به تنهایی اصالت دادند خب جوابش را پیدا میکردند.
یعنی عقل راهنمایی میکرد که راه زیستن، درستش که زیان نکنی سودی هم از دستت نرود این است، نیافتند، اگر جوابش را پیدا کرده بودند این همه زیان نمیکردند این همه خسارت نمیکردند، و در هیچ دورهای هم عقلا که طبل استقلال میزدند که ما عقل داریم و خودمان میفهمیم، پیدا میکنیم جواب سوالات را مییابیم، نیافتند در هیچ دورهای، عقل درست محترم، ولی عقل واسطه بین انسان و حقایقی است که خدا قرار داده خودش حقایقی را قرار نمیدهد خودش یک دلال پاکی است که ما را به حقایق عالم اتصال میدهد یعنی به ما نشان میدهد که حق کدام است ولی خودش حقیاب نیست، باطل کدام است خودش باطلیاب نیست، به صورت کامل ممکن است یک حق جزئی را درک بکند یک باطل جزئی را درک بکند، درک بکند که این کاری که میخواهی بکنی یعنی جیب یکی را خالی کنی، حق یکی را ببری، ارث خواهر، برادر را به نام خودت کنی، خب میگوید این کا رت باطل است.
یا یک تشنهای افتاده ومن ندای درونم را میشنوم بروآب بهش بده این آب دادن یک کار حقی است اما قدرت عقل برای یافتن آنچه که باطل است و آنچه که حق است ضعیف است این توانایی در عقل نیست ابدا. چون این توانایی نیست، لطف خاص پروردگار اقتضا کرده صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و دوازده امام را به کمک عقل بفرستد که جایی که عقل لنگ است انبیا انسان را هدایت کنند، ائمه طاهرین انسان را هدایت کنند، بصیر آن انسانی است که با عقلش حق بودن انبیا را و ائمه را میفهمد و به آن ها رو میکند و از آن ها طلب هدایت میکند.
خب آن بزرگواران هم راه درست زندگی کردن را یاد میدهند آنی که کاملا درست زندگی میکند معمولا ضرر نمیکند سودی را هم از دست نمیدهد اگر در مسیر زندگی به قول امیرالمومنین که در نهج البلاغه است در باب حکمتها، اشتباهی بکند به عبارت روشنتر گوش به هدایت انبیاء و ائمه طاهرین ندهد، حضرت میفرماید در این اشتباهش نمیماند (فیتدارکها بالتوبه)، میآید و آن ضرر را جبران میکند با توبه کردن. اشتباه کرده به خاطر دلبستگی شدید به پول حالا پنج میلیون ده میلیون، بیست میلیون جنس خریده و خوشش نمیآید پول مردم را بدهد میگوید میخوریم اما نمیماند در این مال خوردن، آنی که مومن است آنی که متکی به انبیا و ائمه طاهرین است(یتدارکها بالتوبه)، تدارک میکند تدارک کردنش هم این است که پول مردم را برمیدارد پس میدهد عذرخواهی هم میکند این تدارک به توبه است.
یا عمدا یک بار نمازش را نخوانده خب قضایش را به جا میآورد این تدارک به توبه است اسمش، حالا توبه ترک نماز استغفرالله ربی و اتوب الیه نیست به جا آوردن قضا است خود این به جا آوردن اسمش توبه است و تدارک با توبه است.
خب بصیر در قرآن مجید زیاد اسمش آمده است، یک گروه هم در دنیا زندگی میکنند پروردگار اسمشان را گذاشته اعمی، اعمی یعنی چی؟ یعنی کوردل نه کور چشم، دو تا کوری در قرآن مجید بیان شده یک کوری چشم سر است که این کوری هیچ ضرری به پاک زندگی کردن ندارد، ضرری به برزخ ندارد، ضرری هم به آخرت ندارد، یک انسانی است یک عضو کم دارد حالا ما هم نمیدانیم در مسیر رحم مادر و سلب پدر چه اتفاق نابابی افتاده که این بچه وقتی آفریده شده چشم بهش داده نشده، نمیدانیم چه اتفاقی افتاده معمولا دانشمندان بزرگ و حتی رسول خدا عیب خلقتی را در مسیر میداند کار خدا نمیداند پیغمبر، دانشمندان هم کار خدا نمیدانند بچههای کج و کوله در اروپا و امریکا خیلی است دکترها هم همه میگویند علت یا مشروب خوری است یا اعتیاد است بند به آفرینش نمیکنند، حالا یک بچهای نابینا به دنیا آمده گوش که دارد هوش که دارد، عقل که دارد میآید در مسیر هدایت الهی قرار میگیرد مثل ام مکتوم که در روایاتمان اسمش امده یا در سوره عبس اول سوره میفرماید عَبَسَ وَ تَوَلّٰى ﴿عبس، 1﴾ أَنْ جٰاءَهُ اَلْأَعْمىٰ ﴿عبس، 2﴾ که شیعه و ائمه شیعه زیر بار این حرفی که غیرشیعه زده نرفته و نمیرود آن ها در تفاسیر قرآنشان نوشتند (ان جاءه الاعمی)، یک آدمی که چشمش کور بود آدم نزدیک رسول خدا نشست پیغمبر تلخ شد و رویش را برگرداند مثلا این دیگه کیه که همنشین ما باشد، این از اخلاق یک مومن دور است چه برسد به کسی که سرور کائنات است و پروردگار در سوره نون و قلم او را با (انک لعلی خلق عظیم)، ستوده مگر باورکردنی است؟ که یک کوری بیاید آن هم عبد خدا، بنده خدا که در آیات بعد خدا قبولش کرده پیغمبر چهره در هم بکشد حالا کوره که نمیدید رویش را هم برگرداند.
آخه آدم میخواهد یکی را اذیت کند خب باید طرف ببیند ادم را که اذیت بشود و آیه شریفه هم اصلا خطابی نیست تمام ضمائر آیه ضمائر غایب است عبس رو ترش کرد تلخ شد و تولی چهره برگرداند چرا (ان جاءه الاعمی)؛ چون یک کور آمد نشست که این آدم کور خب یک عضوی را نداشت ولی بنده پروردگار بود خدا هم در آیات بعد ازش دفاع کرده این کوری، این یک دستی، این شش انگشتی، ابدا ضرری به هدایت انسان، به پاکی انسان، به سلامت انسان به برزخ انسان، و به قیامت انسان ندارد. خب این پروندهاش بسته.
اما معنای دیگر اعمی، کوردلی، کوردلی یعنی چی؟ یعنی پروردگار عالم قلب هر انسانی را بیاستثنا حتی فرعون، نمرود، همه به گونهای آفریده که در این قلب به روی توحید، به روی نور عالم ملکوت، به روی فیوضات پروردگار، به روی هدایت انبیا، به روی هدایت ائمه طاهرین باز است، دل روشن یا به قول قرآن مجید (و لکن من شرح الله صدره للاسلام)، یک دل با گنجایش بالا که این گنجایش بالا باعث میشود اسلام نازل شده پروردگار را انسان راحت بپذیرد قبول بکند.
حالا این دل باز در رحم مادر به انسان داده میشود نه وقتی به دنیا میآید، به چه دلیل؟ مگر ما رحم مادران را دیدیم داخلش را؟ یا دل جنین را دیدیم که میگوییم پروردگار دل، باز عنایت میکند به هر کسی که دری به سوی ملکوت و غیب و ایمان و توحید و فیوضات الهیه دارد، نه لازم نیست ما ببینیم، قرآن میفرماید لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ﴿التين،4 ﴾، من در خلقت انسان اعتدال نیکو به کار بردم، عیب روی بندهام در آفرینشش نگذاشتم، نقص نگذاشتم،خب این میآید یواش یواش بزرگ میشود، یواش یواش رویکرد این بچه به گناه زیاد میشود، یواش یواش یک گنه کار حرفهای از آب درمیآید امام باقر میفرماید به هر گناهی که - در اصول کافی است- گنه کار مرتکب میشود یک نقطه سیاه در دل پدید میآید، ادامه که پیدا بکند کل دل در تاریکی فرو میرود. حالا این دلی که در تاریکی فرو رفته هشت روز ابی عبدالله قمر بنی هاشم، این هایی که من یادم است زهیر ابن قین، حبیب ابن مظاهر، مسلم ابن اوسجه، علی اکبر، نافع ابن هلال این چهرههای با عظمت معنوی و ایمانی و اخلاقی هشت روز با لشگر بنی امیه فقط برای هدایتشان حرف زدند، اما کوردلان ایستادند تا این هفتاد و دو تا را قطعه قطعه کردند و رفتند این معنی کوردلی که دیگر آدم قبول نمیکند و هر چی خوبی هم هست کوردلان رد میکنند و بد میدانند دین را بد میدانند، روحانی دین را که واجد شرایط است من دزد لباس را نمیگویم، یک روحانی یا روحانیهای واجد شرایط که عمری امثال آیت الله العظمی بروجردی مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی، روحانیونی که در منطقه خودتان اراک، آشتیان، فراهان میشناختید روحانیون بسیار با کرامتی که در تهران میشناختید یا هستند میگویند کل این آخوند، خب کل این آخوندها چی هستند؟ دزدند، مفتخورند، گردنکلفت هستند بد هستند، نباید سراغشان رفت، سراغ انبیا نباید رفت، سراغ خدا نباید رفت، این کوردلی.
اگر غیر از این باشند که روشندل هستند، اگر یک قدم به طرف پروردگار بیایند که هنوز دلشان روشن است اگر یک قدم به طرف ابی عبدالله بیایند که هنوز دلشان روشن است، با همه خوبیها مخالفند، با همه خوبیها، بچهها خیلی مراجعه میکنند میگویند در این همراهها این قدر علیه گریه بر ابی عبدالله دری وری مینویسند که دیگر آدم استفراغش میگیرد، خب چرا ننویسند؟ آنی که کوردل است خب حرفش هم حرف کورکورانه است، آنی که کوردل است باید باطلگو باشد. این اعمی.
یک جمله عجیبی امیرالمومنین درباره این دو تا طایفه دارد چون از زمان آدم تا حالا غیر از این دو گروه در دنیا کسی زندگی نکرده و روی این کره زمین کسی غیر ا زاین دو گروه نبوده(ما یستوی الاعمی و البصیر)، سومی دیگر ندارد، چون تشبیهات دیگری هم که در سوره فاطر دارد سومی ندارد متن آیه را ببینید وَ مٰا يَسْتَوِي اَلْأَعْمىٰ وَ اَلْبَصِيرُ ﴿فاطر، 19﴾ وَ لاَ اَلظُّلُمٰاتُ وَ لاَ اَلنُّورُ ﴿فاطر، 20﴾ وَ لاَ اَلظِّلُّ وَ لاَ اَلْحَرُورُ ﴿فاطر، 21﴾ وَ مٰا يَسْتَوِي اَلْأَحْيٰاءُ وَ لاَ اَلْأَمْوٰات ﴿فاطر، 22﴾. یعنی سومی روی کره زمین زندگی نمیکند، یا بصیر است یا اعمی، یا تاریکدل است یا روشندل، یا نمونهای از بهشت است و لا الظل و لا الحرور یا نمونهای از دوزخ است یا زنده است یا مرده دو لنگه است یک بار دیگر آیه را بخوانم سوره فاطر.
(و ما یستوی الاعمی و البصیر)، البته میخواهد بگوید بین این دو گروه هیچی مساوی نیست هیچی، خب یک عدهای مثل شما در کل ایران یا در مناطق شیعهنشین دو ماه محرم و صفر با عاطفه، با حال، با رقت قلب، زار زار گریه میکنید برای ابی عبدالله گریه در قرآن مجید امضا شده، یعنی خدا گریه را خیلی شدید پذیرفته در سوره مائده، به پیغمبر میگوید تَرىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ اَلدَّمْعِ مِمّٰا عَرَفُوا مِنَ اَلْحَقِّ ﴿المائدة،83 ﴾، یا من الحق، حبیب من قیافههایشان را که نگاه میکنی دو تا چشمشان تفیض لبریز از اشک است نه این که ته چشمشان تر میشود عین دو تا چشمه لبریز از آب روی صورتشان جاری است، چرا؟ چون حق را شناختند، خب حق شناخته شده یکی قرآن است یکی قیامت است، یکی خود پروردگار است، یکی حضرت حسین است، حالا منی که دارند برایم میگویند که با ابی عبدالله با بچه شش ماهش با علی اکبر که همه حق هستند چی کار کردند خب من گریه ام میگیرد آدم هستم انسان هستم، دل دارم، فکر دارم، این گریه را خدا قبول کرده.
اما هر شب و هر روز در این موبایلها علیه گریه، این قدر دری وری مینویسند چرا؟ کوردل هستند، شما زار زار گریه میکنید آن ها به خود گریه و گریهکن فحش میدهند مساوی نیستید، حتی در گریه مساوی نیستید شما گریه میکنید آن ها فحش میدهند، شما نماز میخوانید آن ها بد میگویند، شما اهل خدا هستید آن ها اهل شیطانند (ما یستوی الاعمی و البصیر)، این دو تا در هیچ چیز یکی نیستند. کاملا خلاف همدیگر قرار دارند یک گروهی دارند میروند بهشت یک گروهی هم با چشم باز دارند میروند جهنم وَ مٰا يَسْتَوِي اَلْأَعْمىٰ وَ اَلْبَصِيرُ ﴿فاطر، 19﴾ وَ لاَ اَلظُّلُمٰاتُ وَ لاَ اَلنُّورُ ﴿فاطر، 20﴾ وَ لاَ اَلظِّلُّ وَ لاَ اَلْحَرُورُ ﴿فاطر، 21﴾ وَ مٰا يَسْتَوِي اَلْأَحْيٰاءُ وَ لاَ اَلْأَمْوٰات ﴿فاطر، 22﴾.
حالا براساس این آیه امیرالمومنین در نهج البلاغه یکی یک دانه از روش های بصیر را بیان کرده یک دانه از روش های اعمی را، بصیر هم آبادکننده آخرتش است هم برزخش است هم آخرت، کوردل تخریبکننده دنیا و برزخ و آخرتش است که این توضیحی که امیرالمومنین میدهند واقعا آدم دلش باید تکان بخورد شدید، میفرماید )و البصیر منها متزود و الاعمی لها متزود)، فرقش یک منها یک لها است، خیلی دقیق است (و البصیر منها متزود و الاعمی لها متزود)، دو تا کار کاملا برعکس همدیگر، پشت به پشت همدیگر، میگوید بینا از کل نعمتهای این دنیا برای برزخ و آخرتش توشه برمیدارد، برمیدارد دستش را پر میکند و میرود، کوردل هشتاد سال جان میکند که برای دنیا توشه آماده کند یعنی شکم دنیا را با هفت هشت ده تا آسمانخراش با میلیاردها تومان پول، با ده بیست تا مغازه سر چهارراههای درجه یک پر بکند و بعد هم دست خالی بمیرد این برای شکم دنیا دارد توشه تهیه میکند، بصیر برای پاکی زندگی دنیا و برزخ و آخرتش دارد توشه برمی دارد. یک کسی هشتاد سال ایستاده دارد حمالی میکند برای دنیا دارد جمع میکند یعنی به سود دنیا(و الاعمی لها متزود)، که قیامت بهش میگویند تو هشتاد سال کارت این بوده شکم زمین را پر بکنی، شکم زمین را، شش تا پاساژ بسازی و چندین هزار هکتار زمین بخری و هر جای خوش آب و هوا ویلا بلند بکنی و کارش پر کردن شکم دنیاست برای خودش هیچی برنمیدارد.
اما بصیر از دنیا برداشت میکند به دنیا چیزی نمیدهد کوردل همش دارد حمالی میکند برای شکم دنیا، بصیر دارد زحمت میکشد برای این که در دنیا خیرش به همه برسد، از دنیا برمیدارد که خیررسانی کند، برزخش را آباد میکند و آخرتش را آن وقت مرگ این دو نفر هم با همدیگر خیلی فرق میکند. بصیر وقتی میخواهد بمیرد ملائکه نازل می شوند بالای سرش حالا بیمارستان است یا خانه است بهش میگویند تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ اَلْمَلاٰئِكَةُ أَلاّٰ تَخٰافُوا از مردن نترس، وَ لاٰ تَحْزَنُوا اصلا غصه نخور که کارت چی میخواهد بشود کارت خیلی خوب است وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿فصلت،30 ﴾ هیچ غصه نخور چون ما آمدیم بهت بشارت بدهیم بهشتی که در دنیا بهت وعده میدادند آماده است نه غصه و نه ترس.
اما سورهای که به نام خود رسول خداست آن را ببینید اعمی وقتی میخواهد بمیرد بالای سرش ملائکه نازل میشوند چون جنبه برزخی دارد ما نمیبینیم پروردگار میفرماید این فرشتگان من قبل از این که بمیرد با تازیانههای دوزخ هم کل روی بدن را میکوبند هم پشتش را میکوبند بعد ملک الموت میآید جانش رامیگیرد اعمی و بصیر هیچ چیزشان با هم یکی نیست یک بار دیگر آیه را بخوانم از بس آیه زیبایی است.
وَ مٰا يَسْتَوِي اَلْأَعْمىٰ وَ اَلْبَصِيرُ ﴿فاطر،19 ﴾ وَ لاَ اَلظُّلُمٰاتُ وَ لاَ اَلنُّورُ ﴿فاطر،20 ﴾ وَ لاَ اَلظِّلُّ وَ لاَ اَلْحَرُورُ ﴿فاطر،21 ﴾ وَ مٰا يَسْتَوِي اَلْأَحْيٰاءُ وَ لاَ اَلْأَمْوٰات ﴿فاطر،22 ﴾، خب از دو تا بصیر یک جریان نقل بکنم، وجود مبارک ابی عبدالله با حبیب ابن مظاهر دوتایی کنار خیمه بودند، آرام داشتند با هم حرف میزدند امام عاشق این هفتاد و یک نفر بود این هفتاد و یک نفر هم دیوانه امام حسین بودند اسم عشق نگذارم کم است، ابی عبدالله به حبیب فرمود مسلم یعنی مسلم ابن اوسجه هفتاد بالا داشت مسلم، فرمود حبیب از اسب افتاد سریع با همدیگر برویم بالای سرش، این یک امتیاز بصیر است برای ما هم نوشتند بیست تا روایت بیشتر آمده که مومن هنگام مرگش قبل از این که جانش را بگیرند اهل بیت را میبیند فقط بالای سر آن ها نرفتند بالای سر هر خوبی میروند، آمدند دوتایی پیاده شدند امام مسلم هنوز جان داشت سر مسلم را از روی خاک بلند کرد روی دامن گذاشت، این شعر نمیدانم برای کدام شاعر عرب است غوغا کرده میگوید علو فی الحیات و فی المماتی آن وقتی که در دنیا بودم در بلندمرتبه که ولایت خدا و انبیا و ائمه بود زندگی کردم و فی الممات حالا هم که میخواهم بمیرم سرم در بلندترین جای عالم است، علو فی الحیات و فی الممات لحق تلک اهدی المعجزات.
خب بیدار، بیدار است دیگر در همه چیز بیدار است امام حسین سر مسلم را که در دامنش گذاشته بود حبیب آمد جلو نشست، به مسلم گفت گرچه بیدار، بیدار است همه جا گفت گرچه من هم دقایق دیگر کشته میشوم اما همین چند دقیقهای که باقیمانده وصیتی داری؟ مسلم گفت یقینا، این وصیت من برای تو کاملا قابل عمل است گفت بگو وصیتت را، همین جوری با چه زحمتی دستش را از روی خاک بلند کرد به طرف ابی عبدالله به حبیب گفت (اوصیک بهذا الرجل)، همین. کل وصیت عمر من این است دست از دامن ابی عبدالله برندار.
حبیب سکوت کرد بصیر، بصیر است مسلم چشمش را که از حبیب برداشت شروع کرد این چند تا نفس آخر را گریه کردند خب این کوردلان احمق اصلاً معنی گریه را نمیفهمند این که برای کی دارد گریه میشود را نمی فهمند نباید بفهمند چون کوردل هستند مسلم عاقل مومن شروع کرد گریه کردن، چرا؟ مگر نمیرفت بهشت؟ چرا داشت میرفت بهشت مگر درهای ملکوت را نمیدید به رویش باز است چرا، چون دید الان نماز که نمی تواند بخواند، روزه نمیتواند بگیرد، حج نمیتواند برود در این چند نفس باقیمانده حس کرد بالاترین عمل گریه بر ابی عبدالله است. ابی عبدالله فرمود مسلم چرا گریه میکنی؟ گفت آقا برای شما دارم گریه میکنم، برای غربت شما دارم گریه میکنم، برای این دارم گریه میکنم که الان که من دارم میروم تو آمدی سر من را از روی خاک برداشتی، اما یکی دو ساعت دیگر کی میخواهد سر تو را از روی خاک بردارد؟ ما که هیچ کدام نیستیم به داد تو برسیم.