نمایندگان خدا در روی زمین برای هدایت و دعوت خلق به سوی معبود خود همه توان خود را در این راه خرج کردند و تمام سختی ها و ناملایمتی ها را برای رضایت درگاه الهی تحمل نمودند.
از داستان های جالب و پندآموزی که در قرآن ذکر شده زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام می باشد. در سوره انبیاء درباره دعوت ابراهیم علیه السلام و عدم همراهی مردم با ایشان آمده است که وقتی ابراهیم متوجه گمراهی مردم شد و برای مبارزه با شرک قوم خود روزی که همه برای جشن به صحرا رفته بودند او به معبدی که بت ها در آن بود رفته و تمام بت ها را می شکند و سپس تبر را به دست بت بزرگی که در آن جا بود قرار می دهد و بعد از بازگشت مردم و دیدن این صحنه به سراغ ابراهیم علیه السلام رفته و به او می گویند: چرا اینکار را کردی که در جواب می گوید: کار بت بزرگ بوده است و اگر می خواهید از خودش بپرسید که مردم جواب داده اند که خود می دانی آنها سخن نمی گویند. ابراهیم فرمود پس چرا چیزی را می پرستید که حتی نمی تواند از خود دفاع کند، که بعد از این بود که به دستور پادشاه ستمکار آن زمان تصمیم بر کشتن حضرت ابراهیم علیه السلام گرفته شد: «قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِینَ» (1)
گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است.
فرعون زمان حضرت ابراهیم علیه السلام برای تحریک مردم جاهل از مقدسات آنها سوء استفاده نمود: «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ» یزیدیان نیز برای تحریک مردم نادان برای مبارزه با امام حسین علیه السلام از جملات مقدس همچون: «یا خیل الله ! اركبى و بالجنه ابشرى» (3) اى سواران الهى ! سوار بشوید و بهشت بر شما بشارت باد، استفاده می کردند.
بعد از آنکه قوم ابراهیم علیه السلام به تبعیت از ظالم زمان خود، تصمیم به سوزاندن وی گرفتند و بعد از جمع آوری انبوهی از چوب و ایجاد آتشی عظیم حضرت ابراهیم علیه السلام را به سمت آتش انداختند.
در این هنگام فرشته الهی نازل شد تا حضرت ابراهیم را نجات دهد. ابراهیم علیه السلام فرمود از هیچ کس کمک نمی خواهم جز خدا که در این لحظه آتش گلستان شد: « قُلْنا یا نارُ كُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ » (2)
سرانجام او را به آتش افکندند ولی ما گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!».
یکی بودن هدف نمایندگان الهی که در قالب هاى متفاوتى صورت گرفته باعث ایجاد تشابهاتی در زندگی آنها شده، به گونه ای که اتفاقاتی همانند برای آنها روی داده است و ما می توانیم این مشابهت را در حرکت امام حسین علیه السلام با حوادث روی داده برای حضرت ابراهیم علیه السلام مشاهده نمائیم.
مبارزه با طاغوت تا پای جان
همانگونه که ابراهیم علیه السلام تمام تلاش خود را برای مبارزه با طاغوت زمان و هدایت مردم خرج کرد حتی دست از جان خود کشید، امام حسین علیه السلام نیز همه تلاش خود را برای هدایت جامعه اسلامی انجام دادند تا جایی که حتی خون قلب خود را فدا کرد. که در زیارت اربعین آمده است: « و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک عن الجهاله و حیره الظلاله» حسین علیه السلام خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد.
وقتی که حضرت ابراهیم علیه السلام به درون آتش انداختند آن حضرت با توكّل بى نظیرش به خداوند، از هیچ فرشته ای كمك نگرفت و در آن هنگام به مناجات و راز و نیاز با پروردگار مشغول بود.
حضرت علی علیه السلام نیز وقتی که در محراب مسجد شمشیر به سرش خورد اولین جمله ای که فرمود: « فزت و ربّ الکعبه» بود. امام حسین علیه السلام نیز در لحظه آخر عمرش در گودال قتلگاه چنین با خدای خود مناجات می نمود: «الهی رِضاً بِرِضِاکَ، صَراً عَلی قَضائِک یا رَبَ لا الهَ سِواکَ...» خدایا! راضی به رضای تو هستم و در برابر قضای تو صبر می کنم.
اگر مبارزه حسین بن على علیه السلام را با لشكریان یزید و ابن زیاد از جنبه نظامى، یعنى از نظر ظاهرى و صورى در نظر بگیریم، امام حسین شكست خورد و آنها پیروز شدند. اما اگر ماهیت قضیه را در نظر بگیریم ، فكرى و اعتقادى است، یعنى حكومت یزید سمبل جریانى بود كه مى خواست فكر اسلامى را از بین ببرد و امام حسین براى احیاء فكر اسلام جنگید، در این صورت باید ببینیم آیا امام حسین به مقصودش رسید یا نرسید؟ آیا توانست یك فكر را در دنیا زنده كند یا نتوانست؟ مى بینیم كه توانست.
آیا امام حسین علیه السلام به مقصودش رسید؟
فرعون زمان حضرت ابراهیم علیه السلام برای تحریک مردم جاهل از مقدسات آنها سوء استفاده نمود: «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ» یزیدیان نیز برای تحریک مردم نادان برای مبارزه با امام حسین علیه السلام از جملات مقدس همچون: «یا خیل الله ! اركبى و بالجنه ابشرى» (3) اى سواران الهى ! سوار بشوید و بهشت بر شما بشارت باد، استفاده می کردند.
امام سجاد علیه السلام در باب جهالت دشمنان امام حسین علیه السلام فرمودند: «لا یوم کیوم الحسین علیه السلام، اذ دلف علیه ثلاثون الف رجل، یزعمون أنهم من هذه الامة، کل یتقرب الی الله بدمه » (4) سی هزار نفر بر جد ما حمله کردند و هر کدام با کشتن جد ما قصد تقرب به خدا داشتند.
قرآن در داستان حضرت ابراهیم قدرت خداوند را بالاترین قدرت می داند که همه توطئه ها را از بین می برد و دین خود را حفظ می نماید: «أَرادُوا بِهِ كَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِینَ» (5)
یزید نیز می خواست با شهادت امام حسین علیه السلام نور خداوند را خاموش کند و دین اسلام را از بین ببرد همچون معاویه که از شنیدن نام پیامبر صلوات الله علیه در اذان ناراحت می شد(6) و می خواست نام مبارکش را حذف کند ولی قدرت خداوند بالاتر از معاویه و یزید بود و یاد و نام اولیاء خدا را جاودانه کرد.
در این زمینه شهید مطهری می گویند: اگر مبارزه حسین بن على علیه السلام را با لشكریان یزید و ابن زیاد از جنبه نظامى، یعنى از نظر ظاهرى و صورى در نظر بگیریم، امام حسین شكست خورد و آنها پیروز شدند. اما اگر ماهیت قضیه را در نظر بگیریم ، فكرى و اعتقادى است، یعنى حكومت یزید سمبل جریانى بود كه مى خواست فكر اسلامى را از بین ببرد و امام حسین علیه السلام براى احیاء فكر اسلام جنگید، در این صورت باید ببینیم آیا امام حسین علیه السلام به مقصودش رسید یا نرسید؟
آیا توانست یك فكر را در دنیا زنده كند یا نتوانست؟
مى بینیم كه توانست. هزار و سیصد سال است كه این نهضت هر سال یك پیروزى جدید به دست مى آورد، یعنى هر سال عاشورا، عاشورا است و معنى كل یوم عاشورا این است كه هر روز به نام امام حسین با ظلم و باطلى مبارزه مى شود و حق و عدالتى احیاء مى شود، این پیروزى است و پیروزى بالاتر از این چیست؟ یزیدها و ابن یزیدها مى روند، ولى حسین ها و عباس ها و زینب ها باقى مى مانند. البته به عنوان یا ایده نه به عنوان یك شخص، بلكه به عنوان یك صاحب اختیار و حاكم بر جامعه خویش . آرى ! آنها مى میرند، اما اینها زنده و جاوید باقى مى مانند. (7)
سخن آخر:
همانگونه که سرنوشت مردان خدا و اولیاء الهی همسان می باشد و پیروزی برای آنان است، باید بدانیم که اگر آنها را یاری کنیم خداوند ما را یاری می کند: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُركُم» ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند. (8) ولی اگر دین خدارا حمایت نکنیم خداوند دین خود را حفظ خواهد کرد و ما هستیم که دچار خسران الهی می شویم و عاقبت، حقّ پیروز است.
پی نوشت ها:
1. انبیاء ، 68.
2. أنبیاء، 69.
3. تاریخ الطبری ، ص416.
4. امالی صدوق ص 374.
5. أنبیاء، 70.
6. الصحیح من سیره النبی (صلی الله و علیه وآله)، ج اول، ص 24.
7. کتاب حق و باطل، ص 38.
8. محمد ،7.
سید عبدالحمید طباطبایی
منبع : تبیان