روز دهم یکشنبه (30-8-1395)
(تهران مسجد المجتبی (ع))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
مناسب است که چند ویژگی و خصوصیت از ویژگیهای وجود مبارک حضرت سید الشهدا را برایتان عرض کنم. البته مطالبی که گفته میشود بسیار مختصر و غیرقابل یک تفسیر جامع و کامل در زمان اندک است. یک ویژگی حضرت، امام بودنش است، امام یعنی چی؟ خداوند متعال در قرآن کریم لفظ امام را، هم در سوره مبارکه بقره، هم سوره انبیاء به کار گرفته، در سوره بقره بیانش این است که چی میشود یک نفر از جانب خدا به عنوان امام برگزیده میشود، و وقتی که او از جانب پروردگار به عنوان امام انتخاب میشود بقیه میلیاردها نفر در هر شهری در هر مقامی، در هر مرتبهای در هر جایگاهی از علم هستند نسبت به او ماموم هستند و به هیچ عنوان حق ادعای امامت ندارند.
چون هم در سوره بقره، هم در سوره انبیاء پروردگار، امامت را جعل خودش میداند، یعنی انتخاب امام، ویژه پروردگار است کسی نمیتواند بیاید در میدان زندگی مردم بگوید من امام هستم، این پروردگار است که علمش نسبت به ظاهر و باطن و سرّ و علانیه و آشکاریک انسان فراگیر است و با آن چشم علم میبیند که هیچ عیبی نه ظاهری نه باطنی هیچ نقصی نه ظاهری نه باطنی در وجود این انسان وجود ندارد پس این لایق است که به عنوان امام از جانب خدا انتخاب بشود برای چی؟ برای این که مردم تا قیامت برای تامین خیر دنیا و آخرتشان سرمشق داشته باشند. و این مسئله کمی نیست، که فردای قیامت کسی نگوید خرابیهای فکر من، نیت من، عمل من، اخلاق من، برای این بوده که سرمشق نداشتم اگر سرمشق داشتم من هم دستم از خیر دنیا و آخرت پر بود.
اتفاقا حرف این ها را در قران نقل میکند که من حجتم را بر شما تمام کردم که فردا نگویید (لو لا ارسلت رسولا لنتبع آیاتک)، اگر برای ما سرمشق قرار داده بودی از کجا می دانی که ما پیرو آیاتت نمیشدیم میشدیم، ولی میفرماید الان که سرمشق قرار دادم پیرو نیستید، اکثرتان. و فردای قیامت حرفتان هیچ ارزشی ندارد. جعل امام فقط به این خاطر است کسی را انتخاب میکند به امامت که هیچ نقص و عیبی در ظاهر و باطن او نیست، که سرمشق باشد برای مردم تا روز قیامت اگر مردم دلشان بخواهد مثل ماها که دلمان خواسته خیر دنیا و آخرتشان را تامین بکنند راه برایشان باز است، سرمشق داشته باشند، دلیل داشته باشند، قافلهسالار داشته باشند.
یک دعایی را شیخ بهایی در این کتاب دعای بینظیرش واقعا کتابی که به نام فلاح السائل در یک سفر خیلی دوری که از اصفهان داشته نوشته و هیچ کس هم از نوشتن این کتاب تا برگشت به اصفهان خبر نداشت ولی در اصفهان قاضی معز الدین، که شخصیت بسیار والای علمی بوده، ایشان یک شب خواب میبیند که ظاهرا امیرالمومنین به او میفرماید قاضی به کتاب مفتاح السائل پناه ببر بخوان این را، کتاب زندگیت قرار بده مفتاح الفلاح یا مفتاح السائل، وقتی بیدار میشود فردا صبح تا چند روز هر عالم بزرگی را در اصفهان میبیند میگوید کتاب مفتاح الفلاح دارید؟ میگویند ما تا حالا اسمش را نشنیدیم در کتاب های کتابخانهها هم ندیدیم صبر میکند؛ چون میبیند این کتاب پیدا نمیشود، تا شیخ بهایی از سفر برمیگردد میرود دیدنش میگوید آقای شیخ بهایی من کتاب مفتاح الفلاح را میخواهم، شیخ میگوید من این کتاب را دارم یک نسخه هم هست این را هم در گوشه خلوت در سفر نوشتم احدی هم هنوز خبر ندارد که من یک همچنین کتابی دارم تو از کجا فهمیدی؟ میگوید در عالم رویا امیرالمومنین من را هدایت کرده به این کتاب خیلی شیخ گریه میکند.
در اوائل این کتاب از حضرت باقر نقل شده که صبحها از خواب که بیدار شدید نمازتان را خواندید ذکر گفتید دعا خواندید قرآن خواندید یکی از دعاهایتان این باشد(امنت بالله وحده لا شریک له)، من به خدایی ایمان آوردم که شریک ندارد، هیچ معبود دیگری، بتی کنارش نیست، به تنهایی کارگردان عالم هستی است به تنهایی کارگردان دنیا و آخرت است، و او یک نفر است دو تا نیست(آمنت بالله وحده لا شریک له)، این خدا. این یک طرف ایمان است، بنا به طرح حضرت باقر یا نصف ایمان است چون باقی دارد تا ایمان کامل بشود.
(آمنت بالله وحده لا شریک له و کفرت بالجبت و الطاغوت)، به هر بتی کافر هستند، قبول ندارند، نه بت جاندار نه بت زنده، هیچ مدعی (انا ربکم الاعلی)، را قبول ندارند، باور ندارند، ایمان حالا شد کامل، خدا را باور دارند و هر چی که در کنار خدا علم کردند در تاریخ، من بهش کافر هستم باور ندارم، راه نمیدهم در زندگی نه بتی را نه فرهنگ بتی را، تمام این فرهنگهایی که الان در کره زمین است همه بت است و بتتراشانی مثل دولتهای اروپایی امریکایی، اسرائیلی به وجود آوردند ایمان هم خالص است به (وحده لا شریک له) با بت قاطی ندارد این یک.
دوم چقدر این جمله بعدش زیباست که فارسیش این است خدایا اول صبح است من مومن هستم به باطن اهل بیت به آشکار اهل بیت، به ظاهر اهل بیت و به باطن اهل بیت، که چی؟ که این اهل بیت در درون و برونشان از هر عیب و نقصی پاکند، خب آنی که از هر عیب و نقصی پاک است امام است بقیه چی؟ ماموم هستند بقیه هر کسی میخواهند باشند از مهمترین مرجع تقلید جهت معنوی بگیر تا مهمترین استاد دانشگاه شرق و غرب، هر چی دیگر، انسان هست در کنار امام، ماموم است، حالا این ماموم میخواهد اقتدا بکند به امام انتخاب شده، خب با این اقتدا خیر دنیا و آخرت نصیبش میشود میخواهد اقتدا نکند مثل این که نود درصد مردم دنیا خیلیها هم در ایران اقتدا به امام برگزیده خدا ندارند.
(الحسن و الحسین امامان قاما) حسن و حسین امام هستند میخواهد کل مردم ماموم باشند میخواهد یک نفر ماموم نداشته باشند ولی این ها انتخاب شده پروردگارند خب این امامت به معنای خاص را این که دارم میگویم امامت به معنی خاص است، امامت به معنی عام نه، در مردم هم هست، چند هزار تا، آقا چه کاره هستند؟ امام جماعت هستند این کلمه امام در این آقا در این سید، در این آقا شیخ، غیر از کلمه امام در آیه سوره بقره است، این جا امام یعنی آدمی که جلو میایستد بقیه نماز را با او میخوانند، اما به معنای سرمشق کل جهان نیست.
این کلمه امام به معنی العام است این را به همه میشود گفت به امام جماعت میشود گفت، به فقیه میشود گفت، به مرجع تقلید میشود گفت عربها اتفاقا این کلمه را خیلی به کار میگیرند مثلا زمان مرحوم کاشف الغطاء میگفتند امام کاشف الغطاء، امام السید محسن حکیم، ما هم در ایران این کلمه را به کار بردیم برای مرجع تقلیدمان ولی این به معنی عام است، اما کلمه امام در آیه به معنی الخاص است.
چی شد که خدا در سوره بقره میگوید این آقا را به امام بودن انتخاب کردم چی شد؟ آیهاش این است، دارم کلمه امام را راجع به سید الشهدا توضیح میدهم چرا به حضرت میگوییم امام در روایات میگویند امام، در زیارتها امام، دعاها امام، این لغت امام درباره ابی عبدالله چه معنی دارد؟ همان معنایی که در سوره بقره دارد.
(اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن)، این راه امام شدن یک نفر است که خدا انتخابش میکند (اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جائلک للناس اماما)، نه للمومنین برای کل جهانیان تا قیامت، اگر میخواست که خود پروردگار میفرمود للمومنین انی جائلک للناس، امام حسین فقط امام مردم شیعه و اهل تقوا نیست امام ناس است، یعنی تا روز قیامت سرمشق است برای کسانی که در این دنیا هستند و میخواهند خیر دنیا و آخرت به دست بیاورند راهش اقتدای به این امام است خودشان هم از مکه به کربلا که میآمدند به همانهایی که میشنیدند فرمودند :(لکم فیّ اسوة)، من در همه چیز زندگی سرمشق شما هستم. کی او را سرمشق قرار داده؟ خدا، این جعل امامت به معنا الخاص است نه به معنی عام. امام حسین معنی امام بودنش پیش نماز نیست یا معنی امام بودنش معنی کاشف الغطاء و یک مرجع تقلید نیست، امام یعنی سرمشق کل مرد و زن تا روز قیامت.
خب آیه را معنی کنم (اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات)، من خدا (ابتلی) ضمیرش به خدا برمیگردد، من خدا ابراهیم را با تمام تکالیف ظاهری و باطنی درگیر کردم، یعنی به او گفتم تو نسبت به کل تکالیف باطنی تکالیف عقلی، قلبی، فکری، اخلاقی و تکالیف ظاهری مجموع عبادتها و خدمت به خلق مسئول هستی، خب کل این تکالیف ارائه شد چی کار کرد ابراهیم؟ این خیلی مهم است (فاتمهن) ابراهیم تمام تکالیف باطنیه و ظاهریه را با آگاهی، با بصیرت، با معرفت، با همت، با عشقورزی کامل کرد، حالا من ابراهیم را دارم میبینم، میبینم هیچ عیب و نقصی در این آدم نیست، از حالا لیاقت دارد که بهش اطلاع بدهم (انی جائلک للناس اماما).
این آیه را شنیدید؟ این یک قطعه را هم از زیارت بشنوید که کاملا امام بودن ابی عبدالله برایتان مثل خورشید در روز روشن بشود. به ابراهیم گفتم وقتی تمام تکالیف ظاهریه و باطنیه را کامل کرد در عمل (انی جائلک للناس اماما)، به ابی عبدالله هم میگوییم :(السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل الله)، تو آن امامت را از ابراهیم به ارث بردی، یعنی خدا تو را هم به امامت انتخاب کرد عین انتخاب ابراهیم، ابراهیم امام ناس است حسین علیه السلام هم امام ناس است تا قیامت.
بقیه مردم عالم ماموم هستند بکشند خودشان را ماموم هستند از مامومی هیچ کس درنمیآید امام به آن معنا بشود، هیچ کس. نه مرجع تقلید درمیآید نه بالاترین استاد دانشگاه، کل، ماموم هستیم، حالا اگر کسی به حضرت اقتدا بکند که به فوز عظیم میرسد، اقتدا نکند چیزی گیرش نمیآید زندگی دنیایش را میگذراند و بعد هم میمیرد و بعد هم میرود آن طرف و بعد هم بهش میگویند که ما شما را ماموم خلق کردیم چرا اقتدا نکردید برو جهنم چرا بعد از مرگ پیغمبر زیر آن سقف حصیری ادعای امامت کردی؟ بفرمایید جهنم. برای چی این جابه جایی را انجام دادید، من که امام انتخاب کرده بودم که بعد از مرگ پیغمبر اقتدا بکنید، چرا تو ماموم، امام را کنار زدی گذاشتی در صف مامومین، خودت را گذاشتی در جایگاه امام خیلی غلط بی جایی کردی جهنم برایت کم است برو که عذاب اضافه داری.
این درگیری با پروردگار است، که من بیایم در کنار امام انتخاب شده خدا، از مامومیت به خیال خودم درآیم بگویم من هم امام هستم، این ادعا را خیلیها کردند. لنین در شوروی این ادعا را کرد هفتاد سال میلیونها نفر را دنبال امامت خودش کشید کمونیست شدند و با خودش رفتند جهنم بقیه هم که بمیرند میروند جهنم. خطرناک است که ماموم از جایگاه مامومیت بیاید بیرون خودش را بگذارد جای امام، امام را بزند کنار. حالا کنار گذاشتن یک طرف، بیایند سی هزار اسلحه بکشند امام انتخاب شده خدا را سر ببرّند بعد هم بدنش را قطعه قطعه کنند. خیلی خطرناک است ماموم از ماموم بودن درآید، این خطر بغل گوش ما هم هست، که خدای نکرده من طبل استقلال بزنم که خیلیها دارند میزنند.
بیا به علی اقتدا کن میگوید من خودم بلدم چطوری زندگی کنم یعنی من ماموم نیستم، عمق مطلب را پیغمبر موشکافی کرده عمق مطلب را، هیچ نترسید از این روایت، فرموده مخالف علی مخالف حسین، مخالف حسن، یعنی آنی که از ماموم بودن خودش را درمیآورد و ادعای استقلال میکند که خودم میدانم کافر است، کافر است. آخه من کی هستم که خودم میدانم من قم یک سه چهار صفحه کتاب عربی خواندم همین، کی هستم؟ که از ماموم بودن درآیم، یا آنی که استاد دانشگاه است شش تا بغلش شیمی و فیزیک و علوم انسانی خوانده کیه که بگوید من، اصلا کی هستی؟ قرآن میفرماید :(جائلک للناس اماما)، یعنی همه ماموم هستند، امام فقط آن هایی هستند که خدا انتخاب کرده خب معلوم شد که علت انتخاب ابراهیم به امام بودن چیه. آیه صریح بیان میکند.
حضرت ابی عبدالله تمام تکالیف الهیه را ظاهریة و باطنیة، از امام باقر پنج شش دقیقه قبل گفتم در دعای صبح که خدایا من مومن هستم به باطن اهل بیت، به ظاهر اهل بیت، به آشکار اهل بیت به سرّ اهل بیت، به اول اهل بیت، به آخر اهل بیت (امنت بسرهم و علانیتهم و ظاهرهم و باطنهم و اولهم و آخرهم)، مومن هستم مومن به چی؟ به این که این ها امام هستند، مومن هستم به این که این ها در باطن و ظاهر یک عیب ندارند، یک نقص ندارند، یعنی این ها در بالاترین جایگاه عبادت اخلاق، ایمان، و انسانیت قرار دارند. در بالاترین جایگاه.
خب این خیلی جمله فوق العادهای است امام باقر یاد ما دادند (امنت بسرهم علانیتهم ظاهرهم باطنهم اولهم آخرهم)، یعنی حضرت حسین مقام امامتشان همان مقام امامت ابراهیم است و وجود ابی عبدالله یک عیب و یک نقص نه در ظاهرش است نه در باطنش است، چه ارزشی داشته ابی عبدالله، الله اکبر. زینب کبری راوی روایت است بهتآور است، روزی که امیرالمومنین شهید شد امام حسین سی و هفت سالش بود، بیست سال هم بعد از بابا ماند شهید شد پنجاه و هفت، حالا سی و هفت سال هم عمر کمی نیست زینب کبری میگوید یک بار- چون زینب کبری با ابی عبدالله یک سال فرق داشت- پدرم امیرالمومنین که حالا پیغمبر دربارهاش میگوید علی جان تمام دریاها قلم بشود دریاها مرکب بشود این را سنیها هم نقل کردند من از سنیها دارم نقل میکنم نه از شیعه، اگر دریاها مرکب شود جن و انس نویسنده، کل درختها قلم، ارزش های تو را بخواهند بنویسند تیه مرکبها تمام میشود جن و انس هم عمرشان تمام میشود و فضائل تو تمام نمیشود این امیرالمومنین.
حالا حسین را از این جا بشناسید، زینب کبری میگوید سی و هفت سال یک بار امیرالمومنین او را با اسم صدا نزد یک بار این پدر به بچهاش نگفت حسین بیا پیش من یک بار، و زینب کبری میگوید هر وقت کارش داشت میخواست صدایش بزند- پدرم فدای پدرت، فدای خودت، فدای برادرت - هر وقت میخواست صدایش بزند اول بابایم علی تمام قد از جا بلند میشد یک حالت ادب خاصی به خودش میگرفت آرام نگاهش میکرد میگفت یا ابا عبدالله، این ویژگی ابی عبدالله. کیه حسین؟ امام، امام یعنی چی؟ چی شد امام شد؟ آیه سوره بقره میگوید چی شد امام شد، امام کیه؟ ناس، برای چی امام ناس است؟ برای این که سرمشق مردم باشد برای این که مردم در اقتدای به او خیر دنیا و آخرت نصیبشان بشود. من اول منبر گفتم ویژگیهای ایشان یک دریای بیساحل است کار صد سال و هفتاد سال و نمیدانم دویست سال نیست آدم شبانه روز روی منبر بنشیند و بگوید واقعا دریای بیساحل چه امواجی دارد امواج نوری.
یک روایت هم از سنیها برایتان بگویم حرفم تمام، اربعین است علاوه بر این که میخواهید گریه کنید ته قلبتان هم شاد بشود، عایشه میگوید من کنارپیغمبر بودم حسین دو سه ساله بود، رد شد این را سنیها نقل میکنند پیغمبر فرمود :(اذا اراد الله بعبد خیرا)، اگر خدا هر چی خیر است برای کسی بخواهد خیرا نکره است الف و لام ندارد یعنی همه خیرها(اذا اراد الله بعبد خیرا قذف)، قذف یعنی پرت میکند از پیش خودش (فی قلبه محبة الحسین)، خوشتان آمد حالا خدا چی کار کرده با شما؟
من بچه بودم در محلمان خیابان خراسان و لرزاده یک جوانی و یک عزیزی که از دنیا میرفت میخواستیم برویم شب هفت، حالا یا همکلاسی بود یا همسایه بود یا کسی دیگر بود، این اتوبوسها که میآمدند همه را سوار کنند پدرو مادر، خواهر، برادر، نزدیک ترین افراد میت سوار یک اتوبوس که میشدند یک دو تا را میگذاشتند روی صندلی جلو، میگفتند مواظب باش رسیدیم به امامزاده عبدالله ابن بابویه، چشم این ها به قبر عزیزشان افتاد خودشان را پرت نکنند جلویشان را بگیرید دستشان را بگیرید. آرام بیاورید پایین.
رکاب ماشین با زمین مگر چقدر فاصله دارد؟ هیچ جای دنیا سوار بر شتر ایستاده پیاده نمیشود، نمیشود، باید شتر را بخوابانند فاصلهاش تا زمین خیلی است، این زن و بچه تا چشمشان به قبرها افتاد مثل برگ درخت از روی شترها ریختند، همه آمدند کنار قبر ابی عبدالله خدا رحمتش کند رسول ترک را من همیشه دهه عاشورا هشت نه ساله بودم میرفتم جلویش مینشستم از گریه او در بچگیم گریه میکردم روضه اربعین را که میخواند میگفت که میدانید دیگر چه اتفاقی افتاد میگفت در تبریز ما، در تهران شما وقتی میخواهند بروند سر قبر عزیزانشان به هم دیگر میگویند آنی که در دنیا دوست داشته آن را برایش بردارید ببرید یا قالیچه است یا تابلو است میگفت بچهها تا رسیدند یکی یک ظرف از فرات آب برداشتند آوردند روی قبر ابی عبدالله چیدند. میگفتند بابا ما دیگر آب نمیخواهیم.