وقتی بر اساس ظرفیت خود، خوبی ها را انتخاب کنیم و در مسیر اطاعت از امام مهدی علیه السّلام برویم، به هدایتی می رسیم زیبا، هدایتی خاص چون اصحاب کهف و پاداشی چون همنشینی با معصومین در بهشت.
احسان عاشق پرواز و آزادی است؛ از زبان خودش بشنویم:
همیشه دوست دارم، پرواز کنم؛ چه با کایت، چه با جامپینگ و پاراگلایدر و یا هر وسیله ی دیگری؛ زیرا احساس آزادی و سبک بالی جالبی به من دست می دهد؛ دراز کشیدن روی شن های سایه افتاده ی ساحل و آرامش بی مانند آن هم، بهشت من است. تا این که یک روز، با یکی از رفقای قدیمی، ملاقاتی داشتم. خوشی زندگی ام را مرور کردم و برایش توضیح دادم که هر کاری دلم می خواهد را بدون هیچ محدودیتی، انجام می دهم و به تمام معنا، احساس خوشحالی می کنم.
خدای قلدری به نام نفس
در تمام این مدت، حمید آرام به من زل زده بود و به حرف هایم گوش می داد؛ بعد از بیان جزئیات خوشی هایم، با چشمانی سرد و بدون احساس شگفتی، نگاهم کرد و به آرامی گفت:
- کاش آزاد بودی! چه زنجیرهای محکمی جانت را فشار می دهد!
گیج شده بودم، پرسیدم:
- هنوز علاقه مند به شعر و نثرهای زیبا هستی؟! این هم یکی از همان نثرهای ادبی است؟!
لبخند تلخی زد و گفت:
- این شعر از من نیست. وصف زندان توست. می دانی که خدای خودت را تغییر داده ای؟!
- حمید! بس کن! این چه حرفی است؟!
- احسان جان! دلم برای قلب به زنجیر کشیده ات، می سوزد! فقط به نظرت رسیده که آزادی! تو محصور نفست شدی و از خودت دور! ما آزاد آفریده شده َایم؛ آزاد از همه و وصل به دوست.
وقتی با امام، یعنی جانشین پیامبر معصوممان حرکت می کنیم، چه قدر راه کوتاه است و بی خطر! و آن زمان چه قدر درک این جمله ی خداوند تعالی راحت می شود که اگر از او اطاعت کنید، هدایت می یابید
- حمید! من فرمان احد الناسی را نمی برم؛ حتی رییسم می داند که نمی تواند چیزی را از من بخواهد که مطابق میلم نیست!
- منظور من دقیقاً همین است؛ تو هیچ وقت مانند من، اسیر مردم نبودی؛ من مدام بله قربان گوی همسر، فرزند، همکار و رفیق هستم. چه قدر به خاطر آن ها، به گناه افتاده و به خاطر خواسته های آنان، حرام و حلال را مخلوط کرده ام. اما تو هم اسیری، اسیر نفست. تا به حال شده از چیزی، خوشت بیاید و به خاطر این که خدا، راضی نیست، کنارش بگذاری؟! آیا تا به حال مزه ی نه گفتن، به دلت را چشیده ای؟!
بعد از این سوال، تنها سکوت بود که حاکم بود و مرور خاطراتی که در آن، همیشه یک شخص برنده بود؛ خدایی به نام نفسِ همیشه طلبکار من! مرور می کردم ضعفی را که در برابر او داشتم، در حالی که فکر می کردم قوی ام و مغرور! چه قدر سخت است که بفهمی موهای پیشانی ات، به دست کسی است که دوستت ندارد و ظالم است و در دره های تاریک و وحشتناک دنیا، جان مجروحت را می کشد! کاش گرمای دست دوست مهربان و پدر بزرگواری بود که موهایم محتاج نوازش و دستان لرزان و سردم، عطشان گرمای دستان اوست!
اطاعت، رمز هدایتی شیرین
مَثَل احسان، مثل دنیای مایی است که از امام خود، دور افتاده و فکر می کنیم بدون اطاعت از این وجود معصوم، می توان به هدایت رسید.
خداوند در آیه ی 54 سوره ی مبارکه ی نور، بعد از دستور به اطاعت خدا و رسول الله، می فرماید: «وَ إِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا» اگر او [رسول اکرم صلی الله علیه وآله] را اطاعت کنید، هدایت خواهید یافت. و این به روشنی نشان می دهد که هدایت، پس از اطاعت است و اطاعت، بندگی است. بندگی کسی که مرا تنها به خاطر وجود الهی ام، دوست دارد. کسی که ثروتمندترین، مهربان ترین، زیباترین، شجاع ترین، قدرتمندترین و بخشنده ترین است. اطاعت از فرزند پیامبری که به سرچشمه ی گنجینه های الهی، وصل است، چه قدر آرامش بخش است. فردی که از مادر به فرزند نوزادش مهربان تر است و آن قدر شجاع است که در کنار او و زیر سایه اش، مکر و ابزار هیچ دشمنی، ترسناک نیست. بزرگواری که به قدری قوی است که به راحتی می تواند دل خداوند را به دست آورد و با دعایی مستجاب، ظرفیتمان را بالا بَرَد. وجودی که داراست و هرچه می بخشد دارایی اش، افزایش می یابد. زیرا بخشندگی سرّی دارد که به ظاهر متضاد با مفهوم آن است.راز افزایشِ پس از بخشش.
کسب حلوای همنشینی معصومین علیهم السّلام در بهشت
وقتی با امام، یعنی جانشین پیامبر معصوممان حرکت می کنیم، چه قدر راه کوتاه است و بی خطر! و آن زمان چه قدر درک این جمله ی خداوند تعالی راحت می شود که اگر از او اطاعت کنید، هدایت می یابید. مهدی عجّل الله تعالی فرجه یعنی هدایت شده؛ وجود هدایت شده ای که به هدایت کردن مشغول است و هادی؛ اما هر کسی مشمول هدایت خاص مولا نیست؛ زیرا هر چند که باران کارش کمک به رشد و سرسبزی است، در وجود نمک زار فردی که اطاعت را تجربه نکرده است، به مانند سنگی که هیچ راه نفوذ بذری برای خود باقی نگذاشته، دانه های باران را با سپر محکمی، رد می کند و وجودش را خشک، نگه می دارد. اطاعت و بندگی، قابلیت ما برای دریافت هدایت خاص الهی از طریق واسطه ی هدایت او، یعنی مولای تلاشگر و مظلوم ما، مهدی عجّل الله تعالی فرجه است.
هر چه خوبتر باشیم، هدایت یافته تر خواهیم شد. مولا از هر کس، به اندازه ی ظرفیت خود، انتظار دارد، زیرا هر کدام از ما، منحصر به فرد هستیم و دومی نداریم؛ خداوند قدیر، ما را شبیه هیچ بشر دیگری، نیافریده است. به همین دلیل، با مقایسه ی خود با دیگران، نباید دلسرد شد و از تلاش دست برداشت؛ نباید بگوییم ما کجا و ائمه کجا! زیرا اگر خانواده، مدرسه و محله ی فردی، نامناسب بوده و ظرفیت او کم باشد؛ ولی بتواند همان کم را، پر از انتخاب های الهی کند، لیاقت دارد که همراه امام خود باشد و همسایه ی او در بهشت. مثل قصابی ساده که به خاطر محبت به مادر خود و بهره مندی از دعای او به همنشینی حضرت موسی علیه السّلام مفتخر شد. «خدا تو را ببخشاید و تو را در بهشت هم درجه و همنشین حضرت موسی گرداند»
زیرا خود به اختیار خود، انتخاب کرده که اطاعت کند و دل محبوب را به دست آورد. هر چند در این اطاعت، فرشتگان خودش را نیز، گلباران کرده اند و هدیه های الهی، روی سجاده ی عشقش گل داده اند و او به این وسیله، از گناه، دوری کرده و متمایل به خوبی ها شده است؛ ولی چون محبوبیت الهی را نیز به دست آورده است، هدایتی روی هدایت می یابد و نعمتی روی نعمت.
خلاصه سخن
انسان آزاد آفریده شده و تنها باید بند محبوبی باشد به نام الله؛ ولی گاهی ما، آزادی را با خدایی نفس، اشتباه می گیریم، وقتی براساس ظرفیت خود، خوبی ها را انتخاب کنیم و در مسیر اطاعت از امام مهدی علیه السّلام برویم، به هدایتی می رسیم زیبا، هدایتی خاص چون اصحاب کهف و پاداشی چون همنشینی با معصومین در بهشت.
خدیجه همتیان پور فرد
منبع : تبیان