روز هفتم (20-11-1395)
(تهران مسجد رسول اکرم (ص))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدنماز/ دههٔ اوّل جمادیالاوّل/ زمستان 1395هـ.ش./ تهران/ مسجد رسول اکرم
سخنرانی هفتم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الآنبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
کتاب خدا گاهی نماز را مستقلاً بیان فرموده، یا بهصورت امر به نماز و آنهم امر واجب؛ طبق قرآن، انجام امر واجب پاداش دارد و ترکش کیفر دارد، باز طبق قرآن. ممکن است کسی بگوید که من نمی خواهم این امر واجب را انجام بدهم! جوابش این است که -از آیات قرآن استفاده می شود- هیچکسی حق ندارد خودش را در معرض جهنم قرار بدهد؛ اگر کسی یک چاقوی تیزی را بردارد و یک جایی از بدنش را بیعلت ببرّد، حرام است. ما یک قاعده ای داریم: اضرار به جسم، اضرار به دیگران(اضرار با «ضاد» است، ضرر)، اضرار به بدن حرام است و در این دنیا اضرار به دیگران هم حرام است. ضررها متفاوت است و بالاترین ضرر دوزخ است. وقتی حرام باشد که من بیعلت با نوک چاقو به بدنم خراش بدهم، جهنمرفتن حلال است؟ امر واجب در عمقش است، نمی خواهم جهنم بروی، می خواهم با انجام امرم اهل پاداش باشی! ضررزدن حرام است پس آن که دارد خودش را آماده ٔ رفتن به جهنم می کند، طول تکلیفش دارد کار حرام انجام می دهد، دارد کار خلاف انجام می دهد. چرا؟ چون پروردگار عالم هیچ آیه ای در قرآن ندارد، در تورات ندارد، در انجیل ندارد، در زبور داود ندارد، آنها را هم من خواندهام. یک بخشی از آیات مربوط به انسان را در تورات و انجیل و زبور دارم و سعی کردم این تورات و انجیل و زبور را از خود کلیساهای اصلی بروم بخرم. در این کتاب های آسمانی ندارد که من ابتدائاً بشرها را به دو بخش خلق کردم و اصلاً ابتدائاً هدفم این بوده که یک گروهی را برای رفتن به بهشت خلق کنم و یک گروهی را برای رفتن به جهنم خلق کنم. وقتی خود پروردگار یا احکامش، فقهش در قرآن یا به زبان پیغمبر یا ائمه ٔ طاهرین اعلام می کند اضرار به بدن حرام است، آن وقت خود پروردگار می آید این حرام را مرتکب شود! می گوید: ضررزدن به بدن خلاف است، خلاف عقل است، خلاف اخلاق است، خلاف انسانیت است، خلاف شرع است، آن وقت خودش می آید درهمینرابطه، یک خلاف بسیار بزرگی را مرتکب شود که خلقکردن انسان برای جهنمبردن است؟ می شود به پروردگار نسبت خلاف داد؟
حالا به یکی دوتا آیه دراینزمینه توجه کنید! آیات خیلی نورانی است. همهٔ آنچه که به ذهن انسان می آید و درست نیست، قرآن جواب داده است؛ اصلاً ما با قرآن می توانیم همه ٔ وسوسه ها، سفسته ها، شبهه ها و ایرادها را جواب بدهیم. یک بخش از آیات قرآن، معرفی پروردگار است که خدا صفاتش، فعلش و کارش چیست. «أَنَّ اَللّهَ لَيْسَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبِيدِ» ﴿آلعمران، 182﴾، خدا اهل ستم به احدی از بندگانش نیست. اینکه ابتدائاً کسی را خلق بکند یا قومی یا ملتی را که فقط آنها را به جهنم ببرد، اصلاً علت خلقت این باشد، این ظلم است و ظلم بر خداوند متعال روا نیست. این مال دنیا که محال است. در دنیا انسانی در معرض ظلم پروردگار قرار بگیرد، محال است. در قرآن دارد: «لاٰ يَرْضىٰ لِعِبٰادِهِ اَلْكُفْرَ» ﴿الزمر، 7﴾، من برای بندگانم کفر را ابدا نمی پسندم، مگر اینکه خودشان به دست خودشان کاری کنند که جهنم بروند و من این را نمی پسندم. خودش که هیچکس را برای بردن به جهنم خلق نکرده است، در این آیه ای که خواندم، می گوید: اصلاً من راضی نیستم از بنده ای که کاری بکند که جهنم برود و از چنین آدمی خوشم نمی آید. نمی خواهم کسی جهنم برود، این برای دنیاست؛ اما برخورد پروردگار در قیامت با هرچه آدم بد، عرق خور، رباخور، کافر، مشرک، منافق، بیدین، بینماز، آدم کش، غارتگر، فرعون، شمر، یزید، معاویه، برخورد با اینها در قیامت چگونه است؟ این هم در قرآن خیلی جالب است که پروردگار در آیات متعددی می فرماید: کیفر تمام مجرمان بهاندازه ٔ جرمشان است، ولی پاداش نیکوکاران بهاندازه ٔ نیکی شان نیست. هرچه مشرک و کافر و بیدین است، کیفر و عذابی بهتناسب جرمش دارد؛ ولی هرچه مؤمن، پاداشش بهتناسب خوبیاش، عباداتش و کار خیرش نیست. پاداش مؤمنان بر چه ملاکی است؟ می گوید: «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ» ﴿فاطر، 30﴾، پاداش تمام مؤمنان را کامل و پر می دهم و هیچچیز از آنها کم نمی گذارم: «وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»، از احسانم اضافه هم به آنها می دهم، ولی به بدکاران عالم اضافه عذاب نمی دهم. چقدر خدای خوبی است! هیچکس را سراغ دارید که این اخلاق را داشته باشد؟ بدکاران جریمه شان بهتناسب جرمشان، اما مؤمنان پاداششان بهتناسب عبادات و کار خیر و ایمانشان نسبت به آنها اضافه تر است.
یک مرحلهٔ دیگر در قیامت، این یک نوع برخورد پروردگار در قیامت با مجرمان عالم است. آیه در سوره ٔ انبیاء است: «وَ نَضَعُ اَلْمَوٰازِينَ اَلْقِسْطَ لِيَوْمِ اَلْقِيٰامَةِ»﴿الآنبياء، 47﴾، تمام معیارهایی که با آنها می خواهم مردم را بسنجم، معیار براساس عدالت است. عدالت یعنی چه؟ یعنی نه افراط و نه تفریط؛ نه اینکه عذاب فرعون را بیشتر از جرمش کف دستش بگذارد و افراط کند و نه اینکه از عذابش کم کند و تفریط کند. تمام معیارهای سنجشم در قیامت براساس عدالت است، پرونده ٔ هرکس را برسم، «فَلاٰ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً» ﴿الآنبياء، 47﴾ به احدی در رسیدگی به پرونده اش ستم نخواهد شد. این حرف خداست! اینجا ممکن است بعضی از شماها وارد به آیات قرآن باشید و بگویید: خدا که در آیات فرموده من کیفر را اضافه نمی کنم و مجرم را در حد جرم مجرم کیفر می کنم، پس چرا در سوره ٔ فرقان می گوید: «يُضٰاعَفْ لَهُ اَلْعَذٰابُ» ﴿الفرقان، 69﴾ من عذاب یک عده ای را دو چندان می کنم. این چیست؟ یکی عذاب قاتل است که مؤمنی را بی گناه کشته، دیه هم نداده، رضایت هم نگرفته و گفته کشتم که کشتم، باز هم دستم بیاید می کُشم! عذاب این آدم پررو دو چندان است. یک، عذاب کسی که در برابر پروردگار بتی را عَلَم بکند و او را بهجای خدا بپرستد. الآن این دوسهروزه این دیوانه ای که در آمریکا سر کار آمده، همین دوسهروزه به پادشاه عربستان که بنده اش است و قبلاً بنده ٔ اوباما بود. آن بت شکست و این بت جدید است، چون آنها عبادتشان بهطرف واشنگتن است، امر طاغوت را اطاعت می کنند و این شرک است، بت است دیگر، می گوید: من رب تو هستم. این را به عربستان این دوسهروزه اعلام کرد من جدید که در آمریکا سر کار آمدم(آمریکا شانزدهتریلیون دلار بدهکار است)، ما محاسبه کردیم، شما با فروش روزی دوازدهمیلیون بشکه نفت، یک میلیارد دلار در خزانه تان می رود، این پول ها را بده اینطرف بیاید که ما بدهکاریم، بدهکاریمان را بدهیم! جیک هم بزنی، کُل شما را بلند می کنم و یک خر دیگر را بهجای شما آنجا شاه می کنم. این را دیروز اعلام کرد از فروش نفتت که روزی یکمیلیارد دلار گیر تو می آید، باید بدهی؛ من را که خدای تو هستم، تأمین کنی. حالا اگر جرئت داشته باشد، تأمین نکند! عذاب این نوع مشرکان هم دو برابر است، در دنیا هم دارد اعلام می کند: «یضاعف لهم العذاب» تا همه حواسشان را جمع بکنند که به این عذاب دو برابر دچار نشوند. چرا ما در زیارت عاشورا هر روز صبح می خوانیم: «فضاعف لهم العذاب»، عذاب اینها را دوچندان کن؟ طبق همین آیه ٔ سوره ٔ فرقان است؛ چون قاتل مؤمن هستند و اینها 72 مؤمنی را کشتند که ابیعبدالله شب عاشورا فرمودند: نه در گذشته ٔ عالم و نه در آینده ٔ عالم، نمونه ٔ این 72 نفر را من خبر ندارم. خب باید عذابش دو برابر باشد و این عذاب دو برابر، درحقیقت کیفر جرم است. باز هم دقت عقلی کنیم، دو برابر نیست. آن دو برابر کیفر مطابق با جرمش است و باز هم خدا افراط نکرده است. یکی عذاب قاتل مردم مؤمن دو چندان است که همین دو چندان مناسب با جرم است و باز هم اضافه نیست. نمی دانم دقت می فرمایید چه می گویم! و یکی هم عذاب مشرکین مثل آلسعود و همه ٔ مشرکین دوره ٔ گذشته و آینده است؛ اما گناهان سوم که عذابش مضاعف است و باز هم این مضاعف، وزن همان گناه است و اضافی نیست، آن چیست؟ متأسفانه در دنیا و در جامعه ٔ ما هم کم نیست، این گناه است که خدا این گناه را در ردهبندی قرآنش کنار کشتن مؤمن و بتپرستی گذاشته، به این معنی که گفتم، این گناه زناست. اینکه مسئلهٔ زنا را کنار شرک، کنار قتل مؤمن آورده، معلوم می شود این روابط نامشروع خیلی گناه سنگینی است که در آیه می گوید: «و من یفعل ذلک یضاعف له العذاب»، آن که اهل زناست، کیفرش برابر جرمش و کیفر مضاعف است؛ یعنی همان کیفر هموزن گناهش است و اضافه تر نیست. این هم در ذهنتان حل شد. این پروردگار است که در قرآن می گوید: مؤمن پاداشش هموزن ایمان و عملش نیست، پاداش ایمان و عملش را پر می دهم. «و یزیدهم من فضل»، اضافه هم می دهم؛ اما کیفر گنهکاران حرفه ای هموزن گناهشان است و آن «یضاعف له العذاب»، هم همان هموزن گناه است. می خواستند انجام ندهند! خدا که در قرآن، در تورات، در انجیل، در زبور و در زمان 124هزار پیغمبر سفارش کرده که خودتان را درگیر جهنم نکنید. کسی را برای جهنمرفتن نیافریده و هرکس جهنم می رود، با پای خودش می رود و نه براساس آفرینش خدا. رضایت هم ندارد کسی جهنم برود. وقتی می گوید چاقو برداری، بعد دستت را یا پایت را زخم کنی، این اضرار و حرام است؛ آنوقت حاضر است که من کل بدنم را تا ابد جهنم ببرم؟ خدا حاضر نیست من به جسمم یک ضرر بزنم، حاضر هم نیست به دیگران ضرر بزنم، آنوقت اگر من پدری باشم که خودم جهنمی، زنم هم دنبال خودم بِکِشم، بچه ام را هم بِکِشم، داماد و عروسم را هم بِکِشم، این اضرار چه گناه سنگینی است! حالا می خواهی جهنم بروی، سرت را پایین بینداز و خودت جهنم برو؛ برای چه خدا سه تا دختر به تو داده، همه را بیحجاب کردهای؟ دوتا پسر به تو داده، هر دو را بیدین بارآوردهای؟ جهنم می خواهی بروی، خودت برو؛ چرا داری جهنمت را به تعداد نسلی که باعث بیدین شدنش شدی، سنگین می کنی، چرا؟ من به بعضی ها گفتم، به بعضی از جوان ها می آیند، می گویند: استخاره می خواهیم. می گویم: برای ازدواج می خواهید؟ می گویند: بله! می گویم: من استخاره نمی کنم، ازدواج که استخاره ندارد! از هر صد ازدواج، الآن چهل تایش به طلاق می خورد. از این چهل تا هم 35 تا قبلاً استخاره کردند و خوب آمده است. ازدواج استخاره ندارد، ازدواج تحقیق و مشورت دارد. می گویم: استخاره نمی کنم، حالا این دختری که دیدی، خوب است؟ خانواده اش خوب هستند؟ می گوید: خوب هستند؛ اما حجاب ندارد، نماز و اینها هم نمی خواند، گفته اگر تو من را بگیری، من با حجاب می شوم، نمازخوان هم می شوم! به او می گویم: از صدتا از این دخترها که عاشق تو جوان می شوند، ازدواج که می خواهند بکنند، می گویند ما باحجاب می شویم و نماز می خوانیم! دروغ می گویند، می خواهند این را پل قرار بدهند به تو برسند. وقتی به تو رسیدند، نه با حجاب می شوند و نه با نماز؛ خودت را هم جهنمی می کنند. حالا اگر بروی ازدواج کنی و بچه ای که از تو بهدنیا می آید، دخترت بیحجاب، پسرت هم بیدین، این دوتا گردن تو و آن زن است. بچه های آنها هم که بیدین می شوند، گردن تو و زنت هستند. بچه های اینها تا سیصدسال دیگر که بیدین بهدنیا می آیند، گردن تو و زنت است تا روز قیامت، هرچه بیدین از نسل تو بیرون بیاید، گردن تو و زنت است. چقدر طاقت جهنم را داری؟ چقدر؟
الآن عمق گناهانمان را نمی دانیم، موج گناه را نمی بینیم. اینکه از قدیم، اهل حال و اهل دل که شخصیت های کمنظیری بودند؛ مثل آخوند ملاعبدصمد همدانی صاحب بحرالمعارف، مثل آخوند ملاحسینقلی همدانی، مثل مرحوم آیتاللهآقاسیدعلی شوشتری، مثل مرحوم آیتاللهسیدعلی قاضی، شخصیت هایی مثل اینها به شاگردانشان دوتا سفارش مهم داشتند و میگفتند: اهل مراقبه باشید، یعنی مواظب زندگی کنید و بیگُدار به آب نزنید، هر ازدواجی را نکنید، هر معامله ٔ اقتصادی را نکنید، با هرکسی رفیق نشوید، با هرکسی رفتوآمد نکنید، هرکسی را در خانه تان راه ندهید. مراقبه یکی هم شب به شب قبل از اینکه بخوابید، روزتان را محاسبه کنید که امروز این دوازدهساعت عمرتان را خرج شیطان کردهاید یا خرج خدا، خرج خودتان کردهاید یا خرج خدا، چهکار کردید؟ نتیجه ٔ این چند لحظه ای که سخن گفته شد، این شد که در بعضی از آیات، فقط نماز بهصورت امر «اقم الصلاة» مطرح شده و این فقط خطاب به پیغمبر نیست که برادری پای منبر به ذهنش بیاید «اقم»، امر به یک نفر است! اینطور امرها که به یک نفر است، خطاب به شخص پیغمبرِ تنها نیست، «اقم»، ای انسان نماز بخوان! این خطاب همگانی است و به انسان دارد می گوید، نه به پیغمبر تنها. معنی امر این است که انجامش واجب است و واجب را که انسان انجام بدهد، پاداش دارد؛ اگر کسی بیاید بگوید: خدایا من این امر تو را نمی خواهم انجام بدهم! خدا میگوید: وقتی یک چاقو برداری و یکجا از دست و پایت را زخمی کنی، حرام است، جهنمرفتن برایت حلال است؟ اگر این امر من را اطاعت نکنی، اضرار به خودت است. جبرئیل و میکائیل و اسرافیل ضرر نمی کنند، تو که حرف من را در نماز اطاعت نکنی، تو ضرر می کنی. بالاترین ضررت غیر از ضررهای دنیاییِ بینمازی، این است که جهنم می روی و من دوست ندارم جهنم بروی.
حالا اگر یک بی نمازی گفت: من خودم دوست دارم جهنم بروم، خب به او می گویند: به جهنم، برو جهنم! جلویش را نمی گیرند. خدا می گوید ضرر به خودت نزن! خدا می گوید من راضی نیستم جهنم بروی. خدا می گوید من دوست ندارم خودت را با کیفر قیامت درگیر کنی؛ اما اگر دلت بخواهد بروی، من که ارحمالراحمینم، جلویت را نمی گیرم و برو. اجباری اینجا در کار نیست که مجبوراً نگذارم جهنم بروی یا مجبوراً تو را هول بدهم که بهشت بروی. خودتان می خواهید بهشت بروید، تمام درهای بهشت به رویتان باز است، بروید و من هم خوشم می آید بهشت بروید و راضیام. با پای خودتان به جهنم می خواهید بروید، من که می گویم راضی نیستم و ضرر به بدن نزنید؛ اما حالا می خواهید بروید، راه جهنم هم باز است و هیچکس جلویتان را نمی گیرد. خب گاهی نماز در آیات قرآن، تنها آمده و گاهی در قرآن در همراهی با چندتا حکم آمده است؛ مثلاً شش تا، پنج تا، ده تا، بیشترین آیه ای که کنار نماز مطلب آمده که چهارده تا مطلب کنار نماز است و با نماز پانزده تا می شود، آیه ٔ 177سوره ٔ بقره است. حالا عددش را یادتان باشد و بعد خودتان در قرآن ببینید و یادداشت هم بکنید، در جیبتان بگذارید و هر روز یکبار این کاغذ را دربیاورید بخوانید و ببینید کاملان جهان با این پانزده تا کامل هستند، اهل صدق با این پانزده تا اهل صدق اند، اهل تقوا با این پانزده تا اهل تقوا هستند. اینها در خود آیه هم آمده، همین هایی که گفتم اهل صدق، اهل تقوا و پانزده تا را که می شمرد، آخر آیه می فرماید: «أُولٰئِكَ اَلَّذِينَ صَدَقُوا» ﴿البقرة، 177﴾، اینها اهل صدقاند. اهل صدق اند یعنی چه؟ یعنی در زندگیشان با همه، با دنیا، با نعمت ها، با منِ خدا راست و حسینی و صاف هستند، آشغال ندارند، آلودگی ندارند. «اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون»، اینهایی که این پانزده تا برنامه، برنامه ٔ قلبی و اخلاقی و عملیشان است، اینها اهل تقوا هستند؛ یعنی نماز یکی از نشانه های اهل تقواست و نه همه ٔ نشانه ها، یکیاش است و چهارده تای دیگر هم هست. نماز یکی از نشانه های اهل صدق است و چهارده تای دیگر هم هست. این نوع آیات، دین را معنی کرده است. دین یعنی چه؟ یعنی این پانزده تا و این دونوع آیه. بعضی از آیات نماز را بهعنوان نشانه ٔ اولیائش نقل می کند که اولیای الهی، یک نشانه شان و نه همه اش، همهچیز که نماز نیست! یک نشانه ٔ اولیای الهی نماز است و عجیب هم عاشق نماز هستند.
من یک روایتی از امیرالمؤمنین دیدم، چون هیچکدام از ما در آن فضا نیستیم، مزه اش را نمی چشیم و نمی دانیم امیرالمؤمنین چه گفته است! مسجدهای زمان امیرالمؤمنین چراغ نداشت، کاهگلی بود، در و پنجره ٔ حسابی هم نداشت، دستشویی هم نداشت، چون پیغمبر می فرمودند: هر کاری دارید خانه تان بکنید و بعد مسجد بروید، یک چهاردیواری و یک سقف، اسمش مسجد بود، خانه ٔ خدا. داخلش هم یک لیف خرما یا حصیر افتاده بود، این مسجد زمان امیرالمؤمنین. حضرت می فرمایند: بودنم در مسجد برای عبادت خدا برایم خوشتر از بودن در بهشت است؛ چون در بهشت بدنم لذت می برد، ولی در خانه ٔ خدا در اتصال به عبادت، جانم لذت می برد. این مسجد برای من محبوب تر از بهشت است. مسجد خیلی مهم است.
خب فکر نمی کنم به این سادگی بحث نماز تمام بشود! آیات بسیار مهمی را درباره ٔ نماز و روایات مهمی را یادداشت کردم. هر روز هم فکر می کنم به آن آیات می رسم، به آن روایات می رسم و می بینم بحث نماز عین دریا می ماند و ساحل ندارد و دقایقی که در آیات است، لطائفی که در روایات است، معرکه است! انشاءالله فردا که شب جمعه هم هست، ایام فجر و شکافتن نور، باز هم همین بحث به خواست خدا دنبال می شود.
ماها که سنّمان یک مقدار بالاتر است، یادمان است که روزگار بچگی ماها شیشه ٔ شیر برای بچه ها نبود؛ اگر بچه ای شیر مادر نداشت و می خواستند شیر دیگری به او بدهند، با قاشق چایخوری آرامآرام به او می دادند؛ بعداً شیشه ٔ شیر آمد. یا آب می خواستند به او بدهند، در خانه ٔ ما هم همینطور بود. مادر ما ته نعلبکی یکخرده آب می ریخت و یک پنبه ٔ تمیز، پارچه ٔ سفید در این نعلبکی می زد، نمدار می شد و به لب بچه ٔ شش-هفتماهه می کشید. همان نم آب که در دهان بچه، در گلوی بچه می رفت، آرام می شد. این بچه ٔ ششماهه چقدر آب می خواست؟ کربلا آب نبود! کربلا که رودخانه ٔ عظیم فرات جریان داشت، چقدر آب می خواست؟ خیلی مصیبت دلسوزی بود که ابیعبدالله بعد از شهادت این بچه، به پروردگار گفتند: خدایا دیدی که اینها به کوچک و بزرگ من رحم نکردند و یک جمله ای را به ابیعبدالله نسبت می دهند، من می گویم این جمله راست است که حضرت به پروردگار عرض کردند: «یا للحف نفسی علی رضیع السال و فهمته سهام قبل فسادی»، یک خط است دیگر، معنیاش این است: «خدایا! جان من برای این بچه سوخت، اما این حرف را کنار هیچ شهیدی نزد! جانم سوخت. یک جمله در جمله ٔ دوم، ابیعبدالله گفتند: خدایا! جمله ٔ دوم، «فهمته سهام قبل فسادی»، خیلی دلسوزی دارد! خدایا هر مادری که می خواهد بچه اش را از شیر بگیرد، دهجور بهانه می آورد، سینه اش را سیاه می کند، یکخرده ماده ٔ تلخ می مالد و چهارپنجروز با این بچه بازی می کند تا بچه دیگر شیر نخورد؛ اما بچه ٔ من بهانه نمیخواست، تیر سه شعبه بچه ٔ من را از شیر مادر گرفت! برای ما قابل درک نیست که ابیعبدالله این بچه را چطوری به خیمه برگرداند، ولی اینکه مشهور است، بهنظر من راست باشد؛ چون امام بچه را که می خواست ببرد، با لباس جنگ نرفت. می گویند: عمامه ٔ پیغمبر را بست، عبا دوشش انداخت، وقتی با تیر سه شعبه بچه را زدند، بچه را گرفت و زیر عبا پنهانش کرد و طرف خیمه ها آمد. فقط خواهرش را صدا زد و بچه را بغل زینب کبری داد، روی زمین نشست و صدا زد: خدایا! این شهید را ذخیره ٔ قیامت من قرار بده.