جلسه اول پنج شنبه (14-11-1395)
(تهران شبکه 3 سیما)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبرنامهٔ سمت خدا
«بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
تا داشتهام، فقط تو را داشتهام
با یاد تو قد و قامت افراشتهام
بوی صلوات میدهند دستانم
از بس که گل محمدی کاشتهام
-به همهٔ شما هموطنان عزیزم، خانمها و آقایان، دوستان خوب بینندهمان، عزیزان شنوندهمان سلام میکنم. امیدوارم هر جا که هستید، باغ ایمانتان آباد باشد، زندگیتان پر نشاط باشد انشاءالله! با «سمت خدا» مهمان لحظات ناب و نورانی شما هستیم.
همانطور که وعده داده بودیم، پنجشنبههای ماه جمادیالاوّل خدمت حاجآقای انصاریان عزیزمان هستیم که همهٔ شما با صدا و تصویر ایشان آشنا هستید و کلی خاطرهٔ خوش با منبرها و درسهای ایشان دارید. به شما خوشامد میگویم، سلام علیکم و رحمت الله.
-علیکمالسلام، و سلام به همهٔ شنوندگان سمت خدا و غیر سمت خدا در هر سمتی که هستند. بله، سلام به همه، امنیت برای همه، درود برای همه و اگر اجازه بدهید من در ابتدای برنامه یک تسلیت قلبی به همهٔ آتشنشانان ایران و آتشنشانان دنیا و همهٔ ملت ایران در این داغ سنگینی که دیدند و بهویژه خانوادههای این فداکارانِ بیادعا داشته باشم. خدمت ملت ایران هم عرض بکنم؛ اگر اینگونه افراد را شهید میگویند، شاید همهٔ مردم ندانند، بیملاک نیست. رسول خدا میفرمایند: امت من، امتی دیندار هستند، مؤمن هستند، چه در دریا غرق بشوند و چه در آتش سوخته شوند و چه زیر هوار بروند، مرگشان شهادت است و این مرگی است که طرفش با توجه به اینکه پیغمبر شهید میداند، او را پاک و بیگناه ازدنیا میبرد، اینها در حقیقت دو برابر شهید شدند! یکی سوختگی و یکی زیر هوار رفتن؛ بله یعنی هر کدامشان دو شهید هستند. ملت ایران ثابت کردند که هنوز از ایمان به خدا و قیامت و آثار این ایمان برخوردارند. بر کارگردانان این کشور است که چطور قدر زن و بچهٔ خودشان را میدانند، قدر این ملت را به آن اندازه باید بدانند و بدانند که حلکردن مشکل این ملتی که همهچیزشان را در طبق اخلاص گذاشتهاند، مایهٔ جلب رضایت پروردگار است؛ یعنی خدمت به این ملت یقیناً خدمت به پروردگار است، این یک مسئله!
مسئلهٔ دوم، ما در ایام ولادت وجود مقدس و مبارک زینب کبری قرار داریم که برای خود من ثابت شده مقام عصمت انحصاری نیست؛ یعنی اینجور نیست که این مقام به انبیای خدا و ائمهٔ طاهرین منحصر باشد. ما در بین زنان هم دو مقام عصمت داریم که یکیشان به نام در قرآن ذکر شده و حضرت مریم است: «ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین» و یکیاش هم با آیاتی که جز به صدیقه کبری مصداقی ندارد؛ پس انحصاری نیست. طبق روایات، مدارک و اینکه زینب کبری مصداق چه آیاتی است، برای خود من ثابت شده که ایشان هم دارای مقام عصمت است. علیاکبر به فرمودهٔ امام ششم دارای مقام عصمت است، قمربنیهاشم دارای مقام عصمت است. من ولادت حضرت زینب کبری را هم به همهٔ جامعهٔ اسلامی و بهخصوص ملت ایران و مخصوصاً زنان باکرامت این کشور تبریک میگویم که در مقابل هجوم فرهنگ غرب، با چنگ و دندان، عفت و عصمت زینبی را در خودشان حفظ کردند و به پرستاران هم ویژه تبریک میگویم که کار باارزشی دارند و پیامی را من از امام عصر در یک کتابی دیدم که متأسفانه الآن هم اسم کتاب را یادم رفته، در کتابخانهام هم دارم که ایشان به یکی از یارانشان در عصر غیبت کبری نوشتند: اگر گرفتاریهایت با هیچچیزی حل نشد، خدا را به زینب کبری قسم بده، حل میشود و این را من تجربه دارم. این قسم به زینب کبری را در زندگی خودم تجربه دارم.
زینب کبری دختر پدر و مادری است که هر دو شهید هستند، خواهر شهید است، مادر شهید است، عمهٔ شهید است؛ یعنی شهادت از همه طرف، وجود مبارک ایشان را محاصره کرده است و باز عجیب است که پیغمبر وقتی که اوّلین لحظه زینب کبری متولد شد، بغلش گرفتند و فرمودند: کسی که برای این دختر گریه کند، ثواب گریهٔ بر او همسنگ و مساوی با گریهٔ بر حسن و حسین است، یعنی میزان گریهٔ بر دوتا امام معصوم! حالا در خدمتتان هستم.
-خیلی مقدمهٔ پرباری شد! حقیقتش حاجآقای انصاریان از وقتی که بینندهها و شنوندههای خوبمان متوجه شدند که شما قرار هست پنجشنبههای سمت خدای ما را مزیّن بکنید، خیلی خوشحال شدند و خیلی زیاد تشکر کردند و ما و بینندهها و شنوندههایمان بیصبرانه مشتاق حضور شما در سمت خدا بودیم. این فرصت را مغتنم میشماریم، مقدمهٔ پرباری را هم حاجآقای انصاریان گفتند، من هم شب میلاد با سعادت حضرت زینب کبری(سلاماللهعلیها) را به همهٔ شما تبریک میگویم، ایام دههٔ فجر را گرامی میداریم، یاد و خاطرهٔ امام و شهدا و همینطور یاد و خاطرهٔ شهدای مدافع حرم که وقتی اسم زینب کبری میآید، ناخودآگاه از مقام ارزشمند آنها تجلیل میکنیم. حاجآقای انصاریان احوالتان چطور است؟
-خدا را خیلی شکر میکنیم، الحمدلله خانوادههای مدافعان حرم هم باید بدانند که زحمات شهدایشان به ثمر نشست؛ یعنی خداوند از نَفَس این جوانهای ملکوتی، حرم حضرت زینب و کل سوریه و مردمش را نجات داد و عراق را هم همینطور، و انشاءالله شاهد آزادی یکپارچهٔ سوریه و عراق باشیم و همینطور مکه انشاءالله!
-«ألَیسَ الصبح بقریب»، حاجآقای انصاریان! ما فکر کردیم که روزهای پنجشنبه دربارهٔ چه موضوعی با حاجآقای انصاریان صحبت بکنیم؟! براساس پیامهای دوستانمان و با توجه به مطالعات جدی شما و مکتوبات شما و کتابهایی که از شما دربارهٔ نظام خانواده به رشتهٔ تحریر درآمده، بهنظرم رسید که شاید بد نباشد ما روزهای پنجشنبه را -با توجه به اینکه خانوادههای بیشتری هم برنامهٔ سمت خدا را دنبال میکنند- در مورد نظام خانواده صحبت بکنیم و اینکه خانوادهٔ دینی اساساً چه ویژگیهایی را باید داشته باشند؟
-ببینید هر خانوادهای در جامعه، مثلاً اگر ما در ایران فرض کنید سیمیلیون خانواده داشته باشیم که با بچههایشان هفتادمیلیون جمعیت کشور را تشکیل میدهند، هر خانوادهای صد درصد در تشکیل یک جامعهٔ حکیم، یک جامعهٔ عادل، یک جامعهٔ پرمهر مؤثر است؛ یعنی اوّل پدر خانواده، اینکه عرض میکنم اوّل پدر خانواده، یک مسئلهٔ قرآنی است که در سورهٔ تحریم مطرح است، در آیهٔ شریفهای که میفرماید: «قوا انفسکم و اهلیکم»، یعنی اوّل خطاب به مدیر خانواده دارد که مرد خانواده است، «و اهلیکم» و بعد از مرد خانواده، اگر زن و شوهر بدانند که در پیشگاه خدا اوّل برای ساختمان خانواده بر پایهٔ معرفت و حکمت و دین و اخلاق و عمل صالح که قهراً نتیجهاش یک جامعهٔ حکیم میشود، چه مسئولیتی دارند! هیچروزی از این مسئولیت غفلت نمیکردند؛ یعنی تکتک خانوادهها دانهدانه یک مروارید هستند، یک لؤلؤ هستند، یک مرجان هستند و جامعه، آن نخ تسبیح اصلی است که همه را به همدیگر وصل میکند. یک خانواده باید آنچه که امور مثبت است، به بیرون جریان بدهد که ما در بیرون، یک جریان الهی، یک جریان مؤدب به آداب، یک جریان پاک و سالمی داشته باشیم.
-یعنی حاجآقای انصاریان میخواهند بگویند اگر خانوادههای ما خوب باشند و اخلاقمدار باشند، این به جامعه سرایت میکند و جامعه هم یک جامعهٔ ایدئال از نگاه دین میشود.
- در حقیقت، جامعه همان خانواده است، اما آن سیمیلیون خانواده است که یک واحدی به نام جامعه شده و جامعه یک کشتی است، تختهها و پیچومهرهها و ابزارهای دیگر کشتی هم خانواده هستند؛ اگر یک تختهٔ سوراخی، یک ابزار ناجوری در این کشتی بهکار گرفته بشود، چه خواهد شد؟ زندانها را پر میکند، اعتیاد را فراوان میکند، فساد را رواج میدهد، گناه را گسترده میکند، جامعه بههم میپیچد و بههم میریزد و امنیت جامعه را بههم میریزد که نهایتاً امنیت خانواده را هم تهدید میکند. اینکه پیغمبر میفرمایند: «کلکم راع»، همهٔ شما تعبیرشان حضرت این است که چوپان هستید، «و کلکم مسئول عن رعیته»، و همهٔ شما به تعبیر زیباتر کارگردان هستید و نسبت به تمام آنهایی که زیردستتان هستند و باید آنها را کارگردانی کنید، مسئول هستید. مسئول یعنی چه؟ اصلاً کلمهٔ مسئول که در قرآن بهکار گرفته شده، «کل اولئک کان عنه مسئولا»، یعنی چه؟ مسئول ازنظر ادبی اسم مفعول است، یعنی مورد سؤال قرارگرفتن، یعنی خداوند در فردای قیامت به پدر و مادر خانواده میفرماید: دخترها و پسرهایی که به شما دادم، ساخت خودتان که نبوده است؛ شما یک ازدواج کردید، نتیجهٔ این ازدواجتان را من ایجاد کردم که خلقت پسران و دخترانتان بوده و اینها را وقتی من به شما دادم، بهدنیا آمدند، «کل مولود یولد علی الفطره»، پاک بهدنیا آمدند؛ یعنی من گوهر صاف، سالم و پاکی را به شما پدر و مادر عطا کردم که این از طرف من برای شما «امانت الله» است. مواظب باشید که این امانتی که سالم دادم، در قیامت به من سالم برگردانید. این سؤال است که چرا البته آن که حسابش پاک اس،ت از محتسب چه باک است! من قبلاً هم شاید در سخنرانیهای ماه رمضان عرض کرده باشم که هیچ مرد مؤمنی و هیچ زن مؤمنی و هیچ انسانی که به وظیفهاش عمل کرده، در قیامت دادگاه ندارد؛ چون معنی ندارد! میخواهند چهچیزی از او بپرسند؟ باید بیاورند چه بگویند؟ بگویند چرا باحجاب بودی؟ چرا نماز خواندی؟ چرا روزه گرفتی؟ چرا مال حلال خوردی؟ چرا بچههایت را خوب تربیت کردی؟ اینها که سؤال ندارد! این است که پیغمبر میفرمایند: «حاسبوا قبل ان تحاسبوا»، خودتان اینجا حساب و کتابتان را برسید که آنجا دیگر حساب و کتابی نداشته باشید.
چه کسی را به دادگاه میبرند؟ آن که مال مردم را خورده، آن که رشوه گرفته، آن که اختلاس کرده، آن که دزدی کرده، آن که گناه علنی انجام داده، قاضی به او میگوید چرا؟ ولی قیامت به پاکان برای چه بگویند چرا؟! پس پاکان در قیامت دادگاه ندارند. اینکه قرآن مجید میگوید: مسئول، سؤال از این است که کل امکاناتی که به تو دادم، از بدن سالم، از چشم و گوش، از انبیا، از ائمه، از قرآن، از مسجد، از نعمت، اینها را چرا قدردانی نکردی و در مسیر دیگری غیر از مسیر من خرج کردی؟ پس بَدان دادگاه دارند و خوبان معنی ندارد که دادگاه داشته باشند، یعنی شما به ذهنت میرسد که خدا انبیا را به دادگاه بکشد که به آنها چه بگوید؟
-ولی پاداششان محفوظ است.
-پاداش خوبان که «ان الذین امنوا و عملوا الصالحات لهم جنات تجری من تحتهم الانهار خالدین فیها»، کاری به پاداش ندارم، کاری به مسئولیت دارم که برادرها، مادرها، پدرها، آقایان، جوانها بیایید یکجوری زندگی بکنیم که روز مرگمان روز راحتیمان باشد؛ یعنی نه برزخی تنگ و تاریک داشته باشیم و نه قیامتی با پنجاه دادگاه. چرا خودمان را باید گیر دادگاههای قیامت بیندازیم که آنجا هم نه پارتی هست که ما را نجات بدهد و نه کسی که به داد ما برسد و نه حرف قانعکنندهای به پروردگار داشته باشیم! در قرآن هم هست: «و هم لا یستعتبون»، آنهایی که بد عمل کردند، بد زندگی کردند، پدر بدی بودند، مادر بدی بودند، اولاد بدی بودند، جامعهٔ بدی بودند، اصلاً اجازهٔ عذرخواهی در قیامت به آنها داده نمیشود! «و هم لا یستعتبون»، از آنها نمیخواهند که بیایید از خدا عذر بخواهید که خدا از شما راضی باشد، چون جای رضایت نیست.
-و این باز مسئولیت ما را سنگینتر میکند.
-خیلی! خود قرآن است و الآن دارد به پدرها میگوید: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»، شما در برابرتان -امیرالمؤمنین میفرمایند- بهشت و دوزخ است، بر شما واجب است اوّل خودتان و خانوادهتان را از درگیرشدن با دوزخ حفظ بکنید! «قوا»، فعل امر «تقوا» بهمعنای خودنگاهداشتن است؛ یعنی خودتان را در خانواده نگه دارید که به خطر نیفتید، به خطر دوزخ؛ یعنی یک خانوادهٔ سالم آن است که اولاً مؤمن باشد، زبان پاکی داشته باشد، چشم پاکی داشته باشد، بچههایش از پدر و مادر دروغ نشنوند، غیبت نشنوند، تهمت نشنوند، کوبیدن افراد را به ناحق نشنوند، بچهها از پدر نماز ببینند، از مادر نماز ببینند، از مادر پاکدامنی ببینند، از مادر حجاب ببینند؛ چون بچه به قول معروف، یک ذهن صفر کیلومتر دارد و یکخرده که بزرگتر میشود، در درون خودش جنگ بهپا میشود که مادر جوان من به این زیبایی، با روی باز، با موی باز، با لباس جلب توجهکننده، با آرایش بیرون میرود و دیگران نگاهش میکنند، چه میشود؟ این میبیند و با فطرتش در جنگ میافتد، دچار تناقض میشود، تناقض حسابی میشود و میگوید: از یک طرف من میلم به پاکی است، میلم به سلامت است، میلم به عفت و عصمت است، میلم به پاکدامنی است که این میل در کل انسانها هست، چرا مادرم اینجوری است، این واقعاً برای من مادر است؟ خب، این رشتهٔ محبت را ضعیف میکند، این بچه را هیجانزده میکند، بچه را مضطرب میکند.
بنای خانواده اگر بنای اسلامی باشد، اهل آن خانواده در قیامت مسئولیتی ندارند، یعنی چه؟ یعنی مورد بازپرسی قرار نمیگیرند، اجر عظیمی که این خانوادههای پاک دارند، به ساختن جامعهٔ پاک کمک بدهند و این عبادت کمی نیست، عبادت فقط این نیست، این هم عبادت است و باید انجام بگیرد که من ببینم دهتا جوان ازدواج کرده با یک بچه، با دوتا بچه دربهدر مستأجری میکند، لذت زندگیاش دارد کشته میشود، اجاره دارد بالا میرود و نمیتواند بدهد؛ من بیایم خودم با رفقایم همکاری بکنیم و دهتا خانهٔ صد متری بسازیم، این چقدر پیش خدا ثواب دارد؟ حالا اگر جامعه را خانوادهها بسازند، بنای جامعه را! یعنی خانهسازی کجا، انسانسازی کجا! این خیلی عبادت عظیمتری است که من بیایم یکمُشت آهن و خشت و گل را روی هم بریزم و به یک نفر بدهم که دلش خوش بشود، یا خانواده را بهگونهای بار بیاورم که این سیمیلیون خانواده، یک جامعه پاک بار بیاید، خدا رضایت پیدا کند، انبیا در برزخ خوش بشوند که مشرف به عالم هستند، ائمهٔ طاهرین خوشحال بشوند، امام عصر هم دعاگو باشد.
-آقای انصاریان! به یک نکتهای اشاره کردید که من فکر میکنم آن نخ تسبیح بحث ماست، آن هم اینکه گفتید: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»، الآن پدر یک خانوادهای میخواهد شروع بکند، قدم اوّل چیست؟
یک حُسنی که اسلام دارد و این حرف را از اسلام هم درآوردند که میگویند «هیچ وقت دیر نیست»! اگر دیر بود، برای حربنیزید دیر بود، حر نزدیک شصتسالش بود و بسیاری از سالهای عمرش هم کارمند بنیامیه بود، ولی دیر نبود! یا این ضربالمثل ایرانی «ماهی را هر وقت از آب بگیری، تازه است»، یعنی اسلام همیشه تازه است، همین الآن بیا و به اسلام متصل شو، خیلی از مشکلاتت حل میشود. خیلی از رنجهایی که از بچههایت میکشی، پایان میپذیرد؛ یعنی یک پدر باوقار، یک پدر باادب، یک پدر آرام، یک پدر متدین، وقتی که این چهرهاش در ذهن بچهاش نقش میبندد، دیگر هیچوقت بچه نمیآید که هیجانزده با او برخورد بکند، نمیآید به حالت دعوا با او برخورد بکند؛ وقتی میبیند پدر اینجور عوض شده، اثر برمیدارد. اصلاً کل عالم هستی، عالم اثرگیر و اثرپذیری است و همینجوری که ما داریم از جهان اثر میگیریم، داریم اثر هم میگذاریم. دیر نیست، یعنی اگر الآن یک پدر بیدینی دارد بحث شما را میشنود، از همین امشب تصمیم بگیرد که بیاید یک نماز با قاعده بخواند، بیاید بدیهایش را از بچههایش عذرخواهی بکند، بیاید مؤدب به آداب شود، بیاید متخلق به اخلاق شود، امتحان بکند! من یک دوستی داشتم که میگفت: همهاش نباید مردم را امتحان کرد، یکبار هم بیا خدا را امتحان کن، بیا خوب شو و خدا را امتحان کن. خوب شو و ببین همهچیزت تغییر میکند، او امتحانش را خوب پس میدهد! «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»، خیلی آیهٔ عجیبی است، یعنی به خانوادهها و به جامعه میگوید: میخواهی هرچه خوبی هست، بهطرف تو سرازیر کنم؟ تمام بدیها را تغییر بده، چون تغییر بدیها کلیدِ بازکردن درهای رحمت خداست. «ان الله لا یغیروا ما بقوم لا یغیروا ما»، این «ما»، مای موصوله است، یعنی مشکلاتی که جامعه، خانواده و مرد و زن به آن گرفتار هستند، این را خدا تغییر نمیدهد؛ مگر اینکه «یغیروا بانفسهم»، مگر اینها را مردم تغییر بدهند؛ خدا تغییر نمیدهد، خودتان تغییر بدهید و آنوقت ببینید من چه درهایی را به روی شما باز میکنم!
من این هم برایم تجربه شده، چون نامههایی زیادی از سرپرستهای خانواده در این پنجاهسال منبر برایم آمده و مشکلاتشان را برای من گفتند؛ حالا تلفن دادند یا آدرس دادند و من تلفن کردم، دنبالشان فرستادم، آمدند و صحبت کردم، خدا شاهد است بعد از مدتی پای منبر آمدند، گفتند: ما را میشناسی؟ گفتم: شما نامه به من نداده بودی، شما را خواستم. گفتند: بسیاری از مشکلات خانوادهٔ ما حل شد! بله تغییر فقط یک عزم و اراده میخواهد.
-انشاءالله، خدا این عزم و اراده را به همهٔ ما بدهد! حاجآقای انصاریان، ما هر روز یک قرار روزانه با بینندههایمان داریم. روزی یک صفحه قرآن میخوانیم و امروز ما به صفحهٔ 479 رسیدیم و دوستان ما این آیات نورانی -یعنی آیات 21 تا 29 سورهٔ مبارکهٔ فصّلت- را به اتفاق تلاوت میکنند، بعد انشاءالله برمیگردیم و در بخش دوم گفتوگویمان همراه شما با حاجآقای انصاریان عزیز هستیم. باز هم ابراز خوشحالی میکنیم از اینکه جلسهٔ امروز ما و پنجشنبههای این ماه به حضور حاجآقای انصاریان مزیّن هست که همهٔ ما خاطرات خوشی با صحبتهای شیرین و دلنشین ایشان داریم.
همینجا به روح بلند امام راحل و عظیمالشأن ما و همهٔ شهدای انقلاب اسلامی و هشتسال دفاع مقدس سلام میکنیم و از دوستان تشکر میکنیم. تصاویرِ تلاوت آیات را از حرم مطهر امامخمینی دیدید و شنیدید؛ و همینطور تشکر ویژه و مخصوص از آقای فروغی عزیزمان که همیشه همراه ما و در کنار ما هستند، صمیمانه از ایشان سپاسگزاریم. حاجآقای انصاریان اشاره قرآنی را میفرمایید!
-در این صفحهای که تلاوت شد، آیهٔ 29 که آخر صفحه است، نکتهٔ بسیار مهمی را مطرح کرده و آن نکته، ناسپاسی ناسپاسان از نعمتهای الهی است؛ وجود انبیا، وجود ائمه، وجود عالمان ربانی، کتابهای مفید، نعمتهای خوراکی، وجود زن و بچه و وجود درآمد را ناسپاسی کردند؛ اینها همه در لغت «کفروا» است. یکی از معانی کفر -که پنجتا معنا دارد- ناسپاسی است. چطوری اینها ناسپاس شدند؟ آدم از مادر بهدنیا میآید که ناسپاس بهدنیا نمیآید! خودِ آیه میگوید: «اضلونا»، دو گروه ما را گمراه کردند: یکی مردم معمولی بودند که دین نداشتند و ما با آنها رفیق شدیم و به حرفشان گوش دادیم و یکی شیطانصفتان جامعه بودند که خودشان را زیرِ شیطنت پنهان کرده بودند و چهرهٔ حقبهجانب برای ما گرفته بودند. هرچه گفتند، گفتیم چشم! رفیق بد، معلم بد، قوموخویش بد، فرد بد؛ خب ما خودمان فکر داشتیم، عقل داشتیم و میتوانستیم این بدیها را از آنها نپذیریم، میتوانستیم برویم و با افراد وارد مشورت بکنیم که ما به تور چنین افرادی خوردیم، تکلیفمان چیست؟ نکردیم و حالا قیامت شده است. در دنیا که بودند، با این دو گروه رفیق جونجونی بودند؛ اما الآن در قیامت و در پیشگاه خدا صدایشان درمیآید و میگویند: خدایا فقط و فقط اینهایی که ما را گمراه کردند، اینها را جلوی چشم ما بیاور تا آنها را زیر پا بیندازیم و لگدمالشان بکنیم که به کمالِ خواری برسند که این بلا را اینها سرِ ما آوردهاند؛ البته خدا در آیهٔ 22 سورهٔ ابراهیم میفرماید: اینها بلایی سرتان درنیاوردند و فقط شما را به ناسپاسی دعوت کردند، میخواستید گوش ندهید! اینجور نیست که حالا چون میگویید اینها ما را گمراه کردند، من شما را از عذاب نجات بدهم و عذاب را گردن آنها بیندازم. آنها که گمراهکننده بودند، خودشان عذاب دارند و شما هم که گمراهی را خواستید، شما هم عذاب دارید.
-خیلی خوب، خیلی ممنون و متشکرم از شما متشکرم! شاید تا پایان برنامهٔ امروز خیلی فرصت نداشته باشیم و چه خوب است که حُسن ختام برنامهٔ امروز ما، سؤال بعضی از مخاطبان خوبمان باشد. حاجآقای انصاریان، دوستان این سؤال را پرسیدند و آن هم اینکه منشأ اختلافات خانوادگی ما از نگاه شما و از نگاه قرآن چیست؟
-ببینید پاسخ این خیلی مفصل است؛ یعنی البته در پایان این بحث که پاسخ داده نمیشود و شاید به چند جلسه احتیاج داشته باشد؛ فقط برای اینکه بحث را تقریباً تمام و کامل بکنم، یکی از منشأهای اختلاف طبق آیات و روایات ما فقط اخلاق است؛ یعنی یا ممکن است زن دچار سیئات اخلاقی باشد، ولی مرد نباشد و این خودش عامل اختلاف است. چطور عامل اختلاف است؟ چون زن و شوهر باید چرخدنده باشند و این چرخدنده راحت در هم بگردند؛ وقتی دندههای اخلاقی یکی از آنها شکسته باشد، چرخ خانواده نمیگردد و صدایش درمیآید، صدای جرقجرق درمیآید و انرژی بیخودی میگیرد؛ یعنی بیخودی آدم را هضم میکند، بیخودی آدم را در چرخ گوشت بداخلاقی چرخ میکند.
یا ممکن است زن حسنات اخلاقی داشته باشد، ولی مرد دچار سیئات اخلاقی باشد؛ یعنی در درون خودش و در خانه، خودش را شاه بداند! هرچه من میگویم! حالا هرچه تو میگویی، تو علم خدا را نداری که درست باشد؛ هرچه میگویم یعنی چه؟ خوبیهایی که میدانی، بگو، بگو عمل شود؛ اما آن خوبی و بدی را هم که تشخیص نمیدهی، برو بپرس!
یا ممکن است مرد بهشدت آدم عصبانی و تندخلقی باشد و یا برعکسش زن؛ اگر هر دو دارای اخلاق انسانی و متخلق -به قول رسول خدا- به اخلاق الهی باشند، هیچ مشکلی پیش نمیآید. من وقتی که با روش ایمانی دارم با زنم عمل میکنم، زنم با من دارد با روش ایمانی عمل میکند، در این دو تا برخورد که در یک روش انجام میگیرد، آن هم روش الهی، شما آقای شریعتی بفرمایید که دعوا از کجای این سر درمیآورد؟ اختلاف از کجایش درمیآید؟ از عشق به همدیگر اختلاف درمیآید! از محبت به همدیگر اختلاف درمیآید! از گوشدادن به حرفهای همدیگر که حرفهای درستی است، اختلاف درمیآید! ما باید ببینیم اختلاف از کجا درمیآید! اختلاف از «فقد اخلاق» است؛ یا برای طرفین است و یا برای یک طرف است، اگر یک زن و شوهری از اوّل، حالا آنهایی که میخواهند ازدواج بکنند و دخترهای محترمی که میخواهند شوهر بکنند، یا پسرهایی که میخواهند همسر اختیار بکنند، اگر سهتا دستور الهی را عمل بکنند، خیلی کم اختلاف پیش میآید: یکی، نسبت به همدیگر کمتوقع باشند؛ یعنی مرد نسبت به زن و زن نسبت به مرد، توقع را در حد توان جسمی، توان پولی، توان روحی مرد نظام بدهد و مرد هم توقع را در آن حدود عاطفی و جسمی و روحی زن نظام بدهد.
دوم، پرگذشتی؛ اگر زن اشتباهاً یک حرفی زد که شوهر را میخواهد از کوره در ببرد، شوهر بگذارد این دعوا یکطرفه بماند؛ یعنی این شعلهٔ کبریت از آنور شعلهٔ گاز به او وصل نشود؛ یعنی مرد سکوت بکند تا خانم حرفش تمام شود؛ یعنی این پرگذشتی باعث میشود آن شعله خاموش شود. وقتی که زن از عصبانیت یا از اشتباهش درآمد، حالا مرد اگر واقعاً میخواهد الهی عمل بکند، بگوید: خانم یک ربع است داری با من حرف میزنی، خسته شدی؛ چای بیاورم، شربت بیاورم ،شام را من امشب بکشم. دین همین است! ولی دین آسان است، تمرین میخواهد، بله تمرین میخواهد!
چون به ما خیلی برمیخورد که یکی با ما اینطور رفتار بکند و بعد بیاییم نقطهٔ مقابلش گذشت بکنیم، بعد هم بخواهیم خیلی دیگر با مهربانی رفتار بکنیم.
پیغمبر اکرم با مردم چکار میکرد؟ مردم که همسان و هموزنش نبودند، گاهی اخلاق خودشان را داشتند و به پیغمبر توهین میکردند، زیر بار حرفش نمیرفتند؛ اما خدا در سورهٔ آلعمران دستور داده است: «واعفوا عنهم»، فقط گذشت کنید، یعنی دعوا را یکطرفه کن؛ وقتی دعوا یکطرفه بشود، خود آن دعواکننده از آن حال عصبانیت و دعوا پشیمان میشود، ناراحت میشود و ممکن است از شوهر عذرخواهی کند یا شوهر از زن عذرخواهی کند.
نکتهٔ سوم، صلهٔ رحم طرفینی داشته باشند؛ من خانهٔ داداشت نمیآیم، من خانهٔ بابایت نمیآیم، من از مادرشوهر خوشم نمیآید، همهٔ اینها خلاف دین خداست، خلاف انسانیت است. وقتی مرد عاشق مادرش است و دلش میخواهد دوتا بچه را که نوهٔ مادرش هستند، ببرد مادر ببیند، پدر ببیند، زن میگوید: من نمیآیم! این عامل اختلاف است و به محبت مرد ضربه میخورد؛ یا اگر مرد به زن بگوید: من خانهٔ پدرت نمیآیم، خانهٔ خواهرت نمیآیم، خانه داییات نمیآیم، اینها همه تلنگر به محبت است، اینها همه سردی میآورد و خوب نیست.
-آقا خیلی روز خوبی بود! خدمت شما و همینطور خدمت بینندهها و شنوندههای عزیزمان، انشاءالله هفتههای آینده هم خدمت حاجآقای انصاریان هستیم و از حضور پرفیضشان استفاده میکنیم. خاطرم هست ما یک وقتی در کرمان، خدمت ایشان بودیم. یک سفر تبلیغی آنجا بودند و خدمتشان رسیده بودیم و یک برنامهٔ سمت خدا را با حضورشان تقدیم نگاهتان کردیم و حالا خوشحالیم که مجدداً شاهد حضور ایشان هستیم. حاجآقا دعا بکنید و بینندهها و شنوندههای خوبمان آمین بگویند.
-اولاً خدا به حقیقت زینب کبری که شب تولدشان است و امام عصر هم به این دعا اعتماد دارند، بههمینزودی برای خوششدن دل کل مسلمانها، آخرین فرد داعش را هم نابود بکند، و این اتفاق میافتد.
خدا به حقیقت زینب کبری، این امنیت را که بالاترین نعمت است، الآن در نعمتهای ما در این دنیای پرآشوب که این هم از برکت نفس رهبری و کارگردانی درستش است، از ما نگیرد.
خداوند، من جوانها را نمیشناسم، چون خیلی جوان در ایران داریم؛ اما با همهٔ وجودم عاشق جوانها هستم. به خوبهایشان نیاز نمیبینم که دعا بکنم، دوست دارم به دیگرانشان دعا بکنم. خدا به حق علیاکبر، هرچه جوان بیدین داریم، به این دینی که خودش فرستاده، برگرداند و دینداران بیدینشده را هم به حق قمربنیهاشم به دامن دین برگرداند. همینجور که در دعاهای امام زمان هم هست، خداوند عفت و پاکی و حجاب را به خواهران ما که از این مسئله دور شدند، برگرداند.
و خدا این سفرکردههای جامعهٔ آتشنشانی را با وجود مبارک سیدالشهدا در برزخ محشور بکند؛ شهدای جنگ، شهدای حرم، شهدای ایام قبل از انقلاب که فجر را بهوجود آوردند، همه را با امیرالمؤمنین محشور کند، امام را با سیدالشهدا محشور کند، پرچم کشور ما را هم در دنیا در همهچیز، اوّلین و بالاترین پرچم قرار بدهد.