در مقاله پیشین روشن شد که «فقر» از نگاه دین، پدیدۀ خوشایندی نیست و آن را برنمیتابد برای همین به شکلهای گوناگون دستور داده است تا همگان کمکحال نیازمندان باشند و در اقدامی اساسیتر به ریشهکنی فقر قیام کنند. این راهها عبارتند از:
امید پیشگر/ دکتری تفسیر قرآن
1. امر به انفاق و دستگیری از نیازمندان
آیاتی فراوانی در قرآن کریم وجود دارد که پیام آنها امر به انفاق، تشویق انفاقکنندگان، تقدیر از آنها، دادن وعدۀ پاداش به ایشان و نیز توبیخ و تهدید ترک کنندگان انفاق است(برای نمونه ر.ک به آیات بقره/267، ابراهیم/31، توبه/34). گرچه انفاق میتواند شکلهای گونهگونی داشته باشد؛ اما بیتردید بخش قابل توجهی از انفاق، همان انفاق مالی است که به فقرا تقدیم میشود.
وجوب انفاق و رد احتمال استحباب
بسیاریْ انفاق مالی به نیازمندانِ جامعه را کار مستحبی میدانند که ثوابی زیادی هم دارد؛ اما دقت در آیاتی از قرآن کریم احتمال استحباب را از اساس کنار زده وجوب را اثبات میکند.
در قرآن کریم دو آیه وجود دارد که به صراحت بخشی از اموالِ اهل ایمان را که گاه با لفظ «متقین»(ذاریات/15) و گاه «مصلین»(معارج/22) از آنها یاد میکند از آنِ نیازمندان میداند؛ آن هم با تعبیر «حق» تا کسی نتواند آن را بر مستحب و خیرات اموات حمل کند.
«فی اموالهم حقٌ للسائل و المحروم»(ذاریات/15) «سائل» كسى است با اظهار فقر چیزى از انسان بخواهد. ولى «محروم» به معناى كسى است كه از رزق محروم است و كوشش او به جایى نمىرسد. هر چند كه از شدت عفتى كه دارد دستنیاز دراز نمىكند(المیزان، 18/370).
اسلام از بدو ظهور، مبارزه با فقر را جزء اولین برنامههای خود قرارداد و شعار «جامعۀ بدون فقر» را با صدای بلند فریاد کرد.
این «حق مالیِ» موجود در این دو آیه را که در مکه نازل شدهاند(مجمع البیان، 9/228؛ 10/527) نمیتوان به «خمس» یا «زکات»ی که دستورش در مکه نازل شد حمل کرد و مدعی شد منظور از «حق» یادشده خمس و زکاتِ واجب است.
این نشان میدهد اسلام از بدو ظهور، مبارزه با فقر را جزء اولین برنامههای خود قرارداد و شعار «جامعۀ بدون فقر» را با صدای بلند فریاد کرد.
البته این وجوب، کفایی است که نخست بر تمام کسانی که میدانند و میتوانند واجب میشود؛ آنگاه که فرد یا گروهی به اقدام لازم برای رفع نیاز سائل و محروم انجام داد از دیگران ساقط میشود.
2. امر به پرداخت زکاتی که یکی از مصارف آن کمک به فقراست
واجب کردن «زکات» و نیز «خمس» یکی دیگر از اقدامات اسلام برای مبارزه با فقر مالی در جامعه است. یکی از مصارف زکات، کمک مالی به فقیران و مستمندان جامعه است(ر.ک به تفسیر توبه/60 و نیز احکام زکات در کتابهای فقهی).
در این آیه، برای زکات هشت مصرف بیان شده است که دو مورد نخست آن فقرا و مساکین هستند. دربارۀ تفاوت این دو گفتهاند: «فقیر» به معنى كسى است كه در زندگى خود كمبود مالى دارد هر چند مشغول كسب و كارى باشد و هرگز از كسى درخواست نكند؛ اما «مسكین» كسى است كه نیازش شدیدتر و دستش از كار كوتاه است برای همین از این و آن درخواست کمک مالی مىكند(ر.ک به نمونه، ج8، ص6).
نکتۀ دیگر اینکه اکثریت قاطع فقها گفتهاند اصناف هشتگانۀ مصرف زکات، مواردى است كه صرف زكات در آنها مجاز است و تقسیم كردن در آن واجب نیست. یعنی میتوان تمام آن را تنها در کمک به نیازمندان و رفع فقر از جامعه صرف کرد(همان، ص8). البته نباید از یاد بُرد که هدف از تشریع زکات رفع نیازمندیهاى گوناگون جامعۀ اسلامى است برای همین چگونگى مصرف آن در این مصارف هشتگانه بستگى به ضرورتهاى اجتماعى از یك سو و نظر حكومت اسلامى از سوى دیگر دارد(همان).
«خمس» نیز به دو نیم میشود که نیمی از آن باید به مصارف سادات فقیر برسد(ر.ک به تفسیر انفال/41 و نیز احکام خمس در کتابهای فقهی).
این دو دستور (واجب دینی) به خوبی گویای اهتمام اسلام به مبارزه با فقر و زدودن آن از محیط جامعه است.
3. نکوهش کسانی که از کمک به فقرا خودداری میکنند
سرزنش و بیان سرانجامِ بدِ کسانی که با ترک انفاق مال از کمک به نیازمندان خودداری کردند نیز گویای اهتمام دین به مبارزه با فقر در جامعه است. در این راستا گاه با زبان توبیخ میپرسد «ما لكم الا تنفقوا فی سبیل الله؛ چرا در راه خدا انفاق نمیكنید؟!»(حدید/10) این آیه انسانهای بخیل را به شدت توبیخ کرده است که چرا از مال خدا در راه خدا انفاق نمىكنند، با اینكه وارث حقیقى اموال خداى تعالى است و اموال نه براى آنان باقى مىماند و نه براى غیر ایشان(المیزان، 19/153).
و گاه از سرانجام بد کسانی خبر میدهد که برای زدودن فقرْ از جامعه تلاشی نکردند. قرآن کریم در ترسیم تصویری از جهنم میگوید: وقتی از مجرمین میپرسند چه چیز سبب جهنمی شدن شما شد؟ پاسخ میدهند: «لم نك من المصلین و لم نك نطعم المسكین؛ »(مدثر/40-43). یعنی ما نه اهل عبادت خدا بودیم و نه اهل دستگیری از نیازمندان جامعه.
مهم این است که مراد از «اطعام مسكین» در این آیه، انفاق بر تهىدستان جامعه است به مقدارى كه بتوانند كمر راست كنند و حوائجشان برطرف شود(المیزان، 20/97).
4. سیرۀ پیشوایان معصوم(علیهم السلام) در کمک به فقرا و تلاش برای ریشهکنی فقر از جامعه
انفاق مالی (اطعام) به یتیم و مسکین و اسیر توسط اهلبیت(علیهم السلام) که در سورۀ انسان بازگو شده است (آیات8-9) سندی گویا بر اهتمام ایشان در کمک به فقرا و مبارزه با فقر است؛ حتی اگر آن فقیر، کافری باشد اسیر؛ مهم این است که او نیز عضوی از جامعۀ اسلامی است. اگر بنا باشد با فقر مبارزه شود دیگر مهم نیست فقیر کیست و چه مرامی دارد.
در این باره گزارشهای رسیده از سیرۀ امیرمؤمنان علی(علیه السلام) کم نیست. هنگامی که به ظاهر کار حکومت و ادارۀ جامعه را از دست او درآوردند به تلاش اقتصادی روآورد تا از این راه نیازمندان و نیز کسانی را که قدرت کار و کسبدرآمد ندارند به مقدار توان، تحت پوشش مالی قراردهد
نیز پس از هجرت مسلمانانْ به سوی مدینه آن هم با دستانی خالی، تشویق انصار به دستگیری و حمایت مالی از مهاجران، دلیلی دیگر بر رویکرد فقرزدایی اسلام از جامعۀ اسلامی است. قرآن کریم در راستای تشویق و ترویج رفتار انصار میگوید:
« آنهایی را كه به سویشان مهاجرت كردهاند دوست میدارند و از آنچه به مهاجران داده میشود در دل احساس حسد نمیكنند و دیگران را بر خویش ترجیح میدهند هر چند خود به آن نیازمند باشند و آنان كه از بخل خویش درامان مانده باشند رستگارانند.»(حشر/9)
در این باره گزارشهای رسیده از سیرۀ امیرمؤمنان علی(علیه السلام) کم نیست. هنگامی که به ظاهر کار حکومت و ادارۀ جامعه را از دست او درآوردند به تلاش اقتصادی روآورد تا از این راه نیازمندان و نیز کسانی را که قدرت کار و کسبدرآمد ندارند به مقدار توان، تحت پوشش مالی قراردهد(ر.ک به دانشنامۀ امیرالمؤمنین علیه السلام، 10/353-373). (برای مطالعۀ بیشتر ر.ک به همان، 81-183)
تا به اینجا روشن شد که اسلام از همان آغاز پیدایش با تأکید بر ناپسندی فقر؛ شعار مبارزۀ با آن از جامعه را سرداد و به آن عمل کرد.
پیش از این گذشت که در برابر این دست از آیات و روایات که فقر را مذموم دانسته آن را نکوهش و نیز فرمان جهاد برای نابودی آن را صادر میکنند روایاتی وجود دارد که برخی آنها را دستمایۀ ستایش فقر و گرایش به آن قراردادهاند و «فقیرانه زیستن» را سبکی از زندگی اسلامی میدانند.
در ادامه روایاتی را نقل میکنیم که در ظاهر چنین مضمونی دارند.
(ادامه دارد)
منبع : tebyan