1. توشه آخرت خوشبخت
اتقوا الله عبادالله! تقية ذي لب شغل التفكر قلبه ... و قد عبر معبر العاجلة حميدا، و قدم زاد الاجلة سعيداً .(خطبه 83)
از خدا بترسيد اي بندگان خدا! همچون خداترسي خردمندي كه تفكر دل او را به خود مشغول كرده است ... از گذرگاه دنيا با سرافرازي گذشته و توشه آخرت را با خوش بختي پيش فرستاده است.
2. سعادتمند و بدبخت
السعيد من وعظ بغيره، و الشقي من انخدع لهواه و غروره .(خطبه 86)
سعادتمند كسي است كه از ديگران پند بياموزد و بدبخت كسي است كه هواي نفسش او را بفريبد و مغرور آن شود.
3. سرنوشت نهايي
ان قادما يقدم بالفوز او الشقوة، لمستحق لافضل العدة .(خطبه 64)
همانا آن سرنوشت نهايي كه يا رستگاري را با خود خواهد آورد و يا تباهي و شقاوت را، سزاوار آماده كردن بهترين وسايل براي سعادت است.
4. گشايش بعد از سختي
عند تناهي الشدة تكون الفرجة، و عند تضايق حلق البلا يكون الرخا .(حكمت 351)
هنگامي كه سختي به نهايت برسد فرج و گشايش خواهد بود و چون حلقه هاي بلا و رنج تنگ شود آسودگي فرا مي رسد.
5. موجبات آسايش
افلح من نهض بجناح، اواستسلم فاراح. (خطبه 5)
كسي رستگار شد كه با پر و بال (يعني ياران خود، اگر داشته باشد) به پا خاست و به مقصود رسيد (و اگر پر و بالي نداشت) تسليم شد و مردم را راحت كرد.
6. سعادت از آن چه كسي است؟
طوبي لمن ... وسعته السنة، و لم ينسب الي البدعة .(حكمت 123)
خوشا به حال كسي كه ... سنت بر او تنگ نيايد و به بدعت (و بدعت گزاري) نسبت داده شود.
7. درخواست همنشيني با انسان هاي خوشبخت
نسال الله منازل الشهدا، و معايشة السعدا، و مرافقة الانبيا . (خطبه 23)
از خدا، مقام و منزلت شهيدان و زندگي كردن با نيك بختان و دوستي و همنشيني با پيامبران را درخواست مي كنيم .
8 خوشبختي از ديدگاه امام - عليه السلام -
ليس الخير ان يكثر مالك و ولدك، و لكن الخير ان يكثر علمك و ان يعظم حلمك . (حكمت 94)
خوشبختي آن نيست كه مالت فراوان و فرزندات زياد شود، بلكه خوشبختي آن است كه علمت زياد و حلمت فزون گردد.
9. خوشبختي ها و بدبختي ها
في تفسير علم الغيب: يعلم الله سبحانه ما في الارحام من ذكر او انثي، و قبيح او جميل، و سخي او بخيل، و شقي او سعيد، و من يكون في النار حطبا، او في الجنان للنبيين مرافقاً .(خطبه 128)
در تفسير علم غيب مي فرمايد: خداي سبحان مي داند كه جنين داخل زهدان ها نر است يا ماده، زشت است يا زيبا، بخشنده است يا خسيس، بدبخت است يا خوشبخت، كدام يك هيمه آتش دوزخ است و كدام يك همنشين پيامبران در بهشت.
10. گستاخ بر خدا
لا يجتري علي الله الا جاهل شقي. (نامه 53)
بر خدا گستاخي نكند، مگر نادان بدبخت.
11. آفريننده خوشبختي ها
اللهم ! داحي المدحوات، و داعم المسموكات، و جابل القلوب علي فطرتها: شقيها و سعيدها .(خطبه 72)
بارخدايا! اي گستراننده زمين ها و برپاي دارنده آسمان ها و آفريننده دل ها بر سرشت بدبختي و خوش بختي.
12. آن چه خوشي مي آورد
من كتابه للاشتر لما ولاه مصر: اعلم انه ليس شيء بادعي الي حسن ظن راع برعيته من احسانه اليهم، و تخفيفه المؤومنات عليهم، و ترك استكراهه اياهم علي ما ليس له قبلهم. فليكن منك في ذلك امر يجتمع لك به حسن الظن برعيتك، فان حسن الظن يقطع عنك نصبا طويلا. و ان احق من حسن ظنك به لمن حسن بلاؤك عنده، و ان احق من ساظنك به لمن سا بلاؤك عنده .(نامه 53)
در فرمان ولايت مصر به مالك اشتر مي فرمايد:
توجه داشته باش كه بهترين وسيله اي كه استاندار را نسبت به زيردستان خود علاقه مند مي سازد اين كارهاست: نيكي به مردم، از زحمت هاي آنان كاستن و از كارهايي كه قدرت انجام آن را ندارند به آنان دستورندادن. بنابراين وظيفه تو اين است كه در راه به دست آوردن حسن ظن به زيردستانت بكوشي؛ زيرا حسن ظن كسي است كه با او خوش رفتاري كرده اي و نتيجه آزمايش وي خوب بوده است و شايسته ترين فرد به سوءظن كسي است كه با او بدرفتاري كرده اي و او را كمتر آزموده اي.
از خدا بترسيد اي بندگان خدا! همچون خداترسي خردمندي كه تفكر دل او را به خود مشغول كرده است ... از گذرگاه دنيا با سرافرازي گذشته و توشه آخرت را با خوش بختي پيش فرستاده است.
2. سعادتمند و بدبخت
السعيد من وعظ بغيره، و الشقي من انخدع لهواه و غروره .(خطبه 86)
سعادتمند كسي است كه از ديگران پند بياموزد و بدبخت كسي است كه هواي نفسش او را بفريبد و مغرور آن شود.
3. سرنوشت نهايي
ان قادما يقدم بالفوز او الشقوة، لمستحق لافضل العدة .(خطبه 64)
همانا آن سرنوشت نهايي كه يا رستگاري را با خود خواهد آورد و يا تباهي و شقاوت را، سزاوار آماده كردن بهترين وسايل براي سعادت است.
4. گشايش بعد از سختي
عند تناهي الشدة تكون الفرجة، و عند تضايق حلق البلا يكون الرخا .(حكمت 351)
هنگامي كه سختي به نهايت برسد فرج و گشايش خواهد بود و چون حلقه هاي بلا و رنج تنگ شود آسودگي فرا مي رسد.
5. موجبات آسايش
افلح من نهض بجناح، اواستسلم فاراح. (خطبه 5)
كسي رستگار شد كه با پر و بال (يعني ياران خود، اگر داشته باشد) به پا خاست و به مقصود رسيد (و اگر پر و بالي نداشت) تسليم شد و مردم را راحت كرد.
6. سعادت از آن چه كسي است؟
طوبي لمن ... وسعته السنة، و لم ينسب الي البدعة .(حكمت 123)
خوشا به حال كسي كه ... سنت بر او تنگ نيايد و به بدعت (و بدعت گزاري) نسبت داده شود.
7. درخواست همنشيني با انسان هاي خوشبخت
نسال الله منازل الشهدا، و معايشة السعدا، و مرافقة الانبيا . (خطبه 23)
از خدا، مقام و منزلت شهيدان و زندگي كردن با نيك بختان و دوستي و همنشيني با پيامبران را درخواست مي كنيم .
8 خوشبختي از ديدگاه امام - عليه السلام -
ليس الخير ان يكثر مالك و ولدك، و لكن الخير ان يكثر علمك و ان يعظم حلمك . (حكمت 94)
خوشبختي آن نيست كه مالت فراوان و فرزندات زياد شود، بلكه خوشبختي آن است كه علمت زياد و حلمت فزون گردد.
9. خوشبختي ها و بدبختي ها
في تفسير علم الغيب: يعلم الله سبحانه ما في الارحام من ذكر او انثي، و قبيح او جميل، و سخي او بخيل، و شقي او سعيد، و من يكون في النار حطبا، او في الجنان للنبيين مرافقاً .(خطبه 128)
در تفسير علم غيب مي فرمايد: خداي سبحان مي داند كه جنين داخل زهدان ها نر است يا ماده، زشت است يا زيبا، بخشنده است يا خسيس، بدبخت است يا خوشبخت، كدام يك هيمه آتش دوزخ است و كدام يك همنشين پيامبران در بهشت.
10. گستاخ بر خدا
لا يجتري علي الله الا جاهل شقي. (نامه 53)
بر خدا گستاخي نكند، مگر نادان بدبخت.
11. آفريننده خوشبختي ها
اللهم ! داحي المدحوات، و داعم المسموكات، و جابل القلوب علي فطرتها: شقيها و سعيدها .(خطبه 72)
بارخدايا! اي گستراننده زمين ها و برپاي دارنده آسمان ها و آفريننده دل ها بر سرشت بدبختي و خوش بختي.
12. آن چه خوشي مي آورد
من كتابه للاشتر لما ولاه مصر: اعلم انه ليس شيء بادعي الي حسن ظن راع برعيته من احسانه اليهم، و تخفيفه المؤومنات عليهم، و ترك استكراهه اياهم علي ما ليس له قبلهم. فليكن منك في ذلك امر يجتمع لك به حسن الظن برعيتك، فان حسن الظن يقطع عنك نصبا طويلا. و ان احق من حسن ظنك به لمن حسن بلاؤك عنده، و ان احق من ساظنك به لمن سا بلاؤك عنده .(نامه 53)
در فرمان ولايت مصر به مالك اشتر مي فرمايد:
توجه داشته باش كه بهترين وسيله اي كه استاندار را نسبت به زيردستان خود علاقه مند مي سازد اين كارهاست: نيكي به مردم، از زحمت هاي آنان كاستن و از كارهايي كه قدرت انجام آن را ندارند به آنان دستورندادن. بنابراين وظيفه تو اين است كه در راه به دست آوردن حسن ظن به زيردستانت بكوشي؛ زيرا حسن ظن كسي است كه با او خوش رفتاري كرده اي و نتيجه آزمايش وي خوب بوده است و شايسته ترين فرد به سوءظن كسي است كه با او بدرفتاري كرده اي و او را كمتر آزموده اي.
منبع : اندیشه قم