1. رمضان
رمضان، در لغت از ماده رمض، به معناى شدت گرما و تابش آفتاب بر سنگ و شن مىباشد. با توجه به اين كه ماه رمضان، ماه تحمل سختىها و عطش و گرسنگى است، به اين اسم، نامگذارى شده است. اين ماه، نهمين ماه سال در تقويم هجرى قمرى و يگانه ماهى كه است كه نامش در قرآن آمده است و يكى از نامهاى خداوند به شمار مىرود. ازاينرو، در روايت اسلامى تصريح شده كه رمضان به ماه اضافه گردد و به هيچ وجه، به تنهايى ياد نشود. ماه رمضان، بر همه ماهها برترى دارد؛ زيرا تمامى كتابهاى مهم آسمانى، مانند تورات، انجيل، زبور، صحف و قرآن، در اين ماه نازل شدهاند و شب قدر و شهادت حضرت على عليهالسلام در اين ماه قرار گرفته است و شايد به خاطر همين ويژگىهاست كه اين ماه، براى روزه گرفتن انتخاب شده است.
2. صوم
صوم (روزه)، در لغت، به معناى امساك و خوددارى از هر چيز است و در اصطلاح فقه، عبارت از: «امساك و خوددارى از امورى هشتگانه، از هنگام اذان صبح تا اذان مغرب، به قصد انجام فرمان خداوند است.
روزه در ميان يهود و مسيحيت و اقوام و ملتهاى ديگر نيز وجود داشته است و آنان به هنگام مواجهه با غم و اندوه، توبه و طلب خشنودى خداوند، روزه مىگرفتند تا با اين كار، در پيشگاه او، اظهار عجز و تواضع نموده، به گناهان خود اعتراف كنند. از انجيل استفاده مىشود كه مسيح عليهالسلام، چهل شبانه روز، روزه گرفت و سرانجام گرسنه شد. قرآن مجيد، به صراحت بيان مىكند كه اين فريضه الهى، بر امتهاى پيشين نيز واجب بوده است.
3. روزه يوم الشك
روزى كه انسان شك دارد آخر ماه شعبان است يا اول ماه رمضان، «يوم الشك» ناميده مىشود. گرفتن روزه اين روز، نه تنها واجب نيست؛ بلكه اگر كسى به نيت ماه رمضان روزه بگيرد، كار حرامى انجام داده است و اگر كسى بخواهد آن روز را روزه بگيرد، بايد به نيت ماه شعبان يا به نيت روزه قضا(اگر به ذمه داشته باشد)، روزه بگيرد.
صوم (روزه)، در لغت، به معناى امساك و خوددارى از هر چيز است و در اصطلاح فقه، عبارت از: «امساك و خوددارى از امورى هشتگانه، از هنگام اذان صبح تا اذان مغرب، به قصد انجام فرمان خداوند است.
4. روزه سكوت
روزه صمت يا سكوت، پرهيز از مفطرات هشت گانه و پرهيز از سخن گفتن است. اين روزه، در شريعت حضرت موسى در ميان بنىاسرائيل شناخته شده بود. حضرت مريم، بنا به مصالحى، از جانب خداوند مأمور شد تا در مدت معينى از سخن گفتن اجتناب كند؛ ولى اين امر، در شريعت اسلام، يكى از محرمات شمرده شده است.
5. نماز قصر
قصر، در لغت، به معناى كوتاه و ناقص شدن در مقابل واژه تمام به كار مىرود و در اصطلاح فقه، به معناى خواندن نماز به صورت شكسته مىباشد. در آيه 101 سوره نساء به قصر اشاره شده و در روايات اسلامى، از آن به عنوان تحفه آسمانى و تخفيف الهى براى مسافر ياد شده است كه رد كردن آن جايز نمىباشد. سفر، براى جسم، معمولاً خستگى و سستى مىآورد؛ ازاينرو، خداوند متعال، به جهت امتنان و رعايت حال مسافر، نمازهاى چهار ركعتى را به دو ركعتى تبديل كرده است و اين، يكى از حكمتهاى نماز قصر به شمار مىرود. نماز قصر، براى مسافر، شرايطى دارد كه در رسالههاى عمليه بيان شدهاند.
6. جاهل قاصر و مقصر
«جاهل قاصر» و «جاهل مقصر»، دو اصطلاح فقهى مىباشند. جاهل قاصر، كسى است كه در تحصيل علم كوتاهى نكرده است؛ يعنى در شرايطى است كه امكان دسترسى به حكم خدا براى او وجود ندارد و يا خود را جاهل نمىداند و احتمال بطلان اعمالش را نمىدهد و جاهل مقصر، كسى است كه در تحصيل علم كوتاهى كرده است؛ يعنى، امكان آموختن و يادگيرى معارف اسلامى و احكام الهى را داشته، ولى آنها را ياد نگرفته است. جاهل قاصر در برخى موارد مورد عقاب و عذاب خداوند قرار نمىگيرد؛ ولى جاهل مقصر سزاوار عذاب است.
سفر، براى جسم، معمولاً خستگى و سستى مىآورد؛ ازاينرو، خداوند متعال، به جهت امتنان و رعايت حال مسافر، نمازهاى چهار ركعتى را به دو ركعتى تبديل كرده است و اين، يكى از حكمتهاى نماز قصر به شمار مىرود.
7. كفاره
كفاره از ماده كفر، به معناى پوشاندن است و در اصطلاح دينى، عبارت است از پرداخت صدقه، قربانى و انجام عمل شرعى و مانند آن به خاطر گناهى كه انجام گرفته است و چون اين عمل، آثار گناه را محو مىسازد و آن را از انسان مىپوشاند، كفاره ناميده مىشود و انسان كافر را نيز از آن جهت كه حقايقى از قبيل خدا، قيامت، نبوت و... را انكار كرده و آن را از خود مىپوشاند، كافر مىگويند. كفاره در همه شرايع و اديان، براى اجتناب از عواقب سوء اعمال شرعى، غيراخلاقى و مخالف اصول اجتماعى انجام، مىگيرد. مهمترين اين عواقب و آثار، جلب رضايت و فرو نشاندن خشم الهى است. كفاره چند نوع است؛ معين، مخير، مرتب، مرتب و مخير و كفاره جمع. تعريف و موارد هر يك از اينها در جاى خود بيان شده است.
8. كفاره جمع
كفاره جمع، يكى از انواع كفاره محسوب مىشود و آن عبارت است از جمع كردن بين آزاد كردن يك بنده و گرفتن دو ماه روزه و اطعام شصت فقير. اين كفاره، در دو مورد تحقق پيدا مىكند؛ يكى اين كه انسان روزه خود را با چيز حرام باطل كند و ديگرى اين كه شخص مسلمانى را بى گناه و از روى عمد به قتل برساند.
9. فطره
فطره در لغت چند معنا دارد كه مهمترين آنها خلقت و اسلام است و در اصطلاح، عبارت است از زكاتى كه هر مسلمان براى خود و هر كس كه نان خور او محسوب شود، به مستحق مىپردازد و زمان اداى آن مغرب روز آخر ماه رمضان تا ظهر روز عيد فطر مىباشد. با توجه به اين كه پرداخت اين نوع حق مالى، باعث سلامت جسم(خلقت) و روح مىشود، آن را زكات بدن يا فطره مىنامند و شايد وجه تناسب آن با معناى اسلام، اين باشد كه زكات فطره، مقتضاى اسلام است؛ از اين رو، كسى كه پيش از غروب شب عيد فطر، مسلمان شود، تكليف از او ساقط نمىشود. زكات بر دو نوع است؛ زكات مال و زكات فطره. زكات مال به نه چيز تعلق مىگيرد كه عبارتند از: گندم، جو، خرما، كشمش، طلا، نقره، شتر، گاو و گوسفند. زكات فطره براى هر نفر تقريبا سه كيلو از خوراك بيشتر مردم مىباشد كه گندم، جو، خرما، كشمش، برنج، ذرت و مانند اينهاست.
زكات فطره به اتفاق شيعه و سنى واجب است و در متون دينى، براى آن فلسفه و فوايد متعددى برشمرده است كه قبول و تكميل روزه، تضمين كردن سلامتى جسم و پاك كردن روح از رذايل اخلاقى، حفظ انسان از مرگ و تكميل زكات مال از مهمترين آنها به شمار مىروند.
نوشتهي: سيد مجتبى حسينى
منبع : پایگاه تبیان