در مقاله حاضر نويسنده ضمن بررسي اهميت حسن خلق و نيك خويي، عوامل پيدايش آن را در وجود آدمي بررسي كرده و برخي از آثار و نتايج برخورداري از اين صفت پسنديده را برشمرده است .
در روايتي از يكي از همسران پيامبر(ص) در توصيف خوي پيامبر(ص) اين گونه نقل شده كه گفته است: خلقه القرآن؛ خوي پيامبر(ص) قرآن بود. شايد در وهله نخست اين سخن، عظيم و از سويي عجيب بنمايد. عظيم از اين كه چگونه پيامبر توانسته است به مقامي دست يابد كه از نظر خلق و خوي، آينه آيه هاي قرآن و مظهر آيات قرآني خداوند گردد؟
اين مطلب از آن جايي كه پيامبر خود مظهر اكمل و تمام اسماي تام و كامل الهي است، امري پذيرفتني و قابل قبول است؛ زيرا قرآن تنها پيامبري را كه بطور مطلق به عنوان اسوه حسنه و نمونه كامل ياد مي كند و از مردمان مي خواهد تا او را در همه ابعاد زندگي اخلاقي، سياسي و اجتماعي سرمشق و الگو قرار دهند، آن بزرگوار است.
خداوند در قرآن بيان مي دارد كه: لكم في رسول الله اسوه حسنه بنابراين دور از ذهن نيست كه چنين شخصيتي خود تجسم آيات قرآني باشد و به عنوان قرآن مجسم و ناطق و حاضر از او ياد گردد و در توصيفش يادآور شوند كه خلق و خوي پيامبر قرآن است.
با اين همه نيكوتر آن است كه به جاي اين كه از زبان مخلوقي كه هم از نظر سطح و هم از نظر درك و شناخت و مقام به مراتب پايين تر است در وصف پيامبر سخن بگوييم به سراغ قرآن برويم و وصف ايشان را از زبان آفريدگار و پروردگارش بشنويم.
قرآن كريم در آيات بسياري پيامبر را مورد توجه ويژه قرار داده و او را وصف كرده است. در همه اين آيات وي به گونه اي معرفي شده كه سزاوار انسان كامل و مظهر اسماي الهي است. از اين رو، مي توان در وصف پيامبر همان صفات الهي را ياد كرد كه در قرآن بيان شده است و تنها تفاوت را در اين دانست كه وي اين صفات را بالعرض دارا مي باشد و آن كه اين صفات را بالذات و به صورت كمال مطلق دارا است خداوند يكتا و بي همتاست. بنابراين در وصف پيامبر(ص) مي توان اين جمله را گفت كه وي مظهر و مجسمه اسما و صفات الهي است. اگر رحمت خداوند بر غضبش سبقت مي گيرد، در كنش و واكنش هاي پيامبر(ص) نيز چنين است و اگر خدا رحمه العالمين است، پيامبرش نيز چنين است. اگر خداوند رحمان براي همگان است و رحيم براي مومنان، پيامبرش نيز چنين است.
اين گونه است كه پيامبر(ص) مي تواند به عنوان مظهر تام كامل اسما و صفات الهي، الگو و سرمشق كساني باشد كه گرايش به سوي كمال دارند.
تاكيد بر نمونه بودن آن حضرت در حسنات در آيه ولكم في رسول الله اسوه حسنه، به اين منظور است تا بنماياند آن حضرت سرمشق رفتار و منش درست و صحيح و نيكو است؛ زيرا انسان مي تواند در هر دو سوي كمال صعودي كه حسنه است و كمال سقوطي كه سيئه است براي خود سرمشق بجويد. اگر بخواهد به سوي كمال نيكويي ها و جمال و تقوا برود مي تواند پيامبر(ص) را الگو قرار دهد و اگر بخواهد به سوي كمال زشتي ها و فجور برود مي تواند شيطان را ولي و پيشوا قرار دهد. از اين رو در تعبير قرآني سخن از اسوه حسنه نسبت به پيامبر است تا سرمشقي وي در اين بعد مورد تاكيد قرار گيرد. براين اساس مي توان اين گونه نتيجه گرفت كه پيامبر سرمشق كمالات نيكويي است كه برخي از انسان ها در جست وجوي آن هستند و نمي تواند الگو و سرمشق كساني باشد كه مي كوشند به كمالات زشتي ها و سيئات برسند.
اكنون كه دانسته شد كه پيامبر آينه تمام نماي كمالات و اسماي حسناي الهي است پرسش اين است كه در بينش و نگرش قرآن، حسنه چيست و حسن خلق كدام است كه پيامبر به عنوان كامل ترين دارنده آن به عنوان سرمشق مورد تاييد و تاكيد قرار گرفته است.
حسن خلق، به معناي نرم خويي، پاكيزه گفتاري، گشاده رويي و منش زيبا و با ديگران پاكيزه برخورد كردن است. (جامع السعادات ج 1 ص 306) بنابراين آن چه در خوي نيكوي انسان موثر است، صفات نيك و پسنديده است كه به شكل عادت و منش درآمده است و جزو ذات و يا ذاتيات انسان شده است. بنابراين اگر انساني به چيزي علم حصولي داشت و آن را نيك و پسنديده دانست ولي در خود به صورت عادت بروز نداد به عنوان صاحب خوي نيكو و خلق حسن شناخته نمي شود.
اصولا اموري كه به صورت صفات ثانوي در انسان در مي آيند، صفاتي هستند كه در اثر تلاش فرد در يك فرايند و حركت جوهري، جزو ذات انسان مي گردد. استاد حسن زاده آملي بر اين نكته تاكيد داشتند كه علم حصولي تا به شكل علم حضوري نشود علم به شمار نمي آيد. آن گاه كه دانشي به شكل علم حضوري درآمد جزو ذات و ذاتيات بشر مي شود و مي توان از آن به ملكه تعبير كرد.
ملكه دانشي است كه ديگر قابليت آن را ندارد به سادگي تغيير يابد و به عنوان شاكله وجودي و شخصيت اصلي در انسان باقي و مستقر مي گردد. بنابراين هر حسن و امر نيك و پسنديده اي تا با تكرار و در يك فرآيند به شكل علم حضوري و جوهر ذات و شاكله وجودي در نيايد نمي توان از آن به عنوان خلق و خوي ياد كرد؛ زيرا منش، امري پايدار و برقرار است كه با تغييرات و تحولات دگرگون نمي شود و هم چنان كه بود مي ماند. از اين رو در قرآن در بيان شخصيت گفته شده است كه: كل يعمل علي شاكلته؛ هر كس برپايه شاكله و شخصيت وجودي خود عمل مي كند. اين همان منش و شكل گيري است كه به صورت جوهر ذات درآمده است.
اميرمومنان علي(ع) عادت (يعني هر چيز اكتسابي مانند خلق و خوي و دانش) را طبيعت ثانوي بشر مي داند؛ به اين معنا كه انسان يك طبيعت اوليه دارد كه خداوند خلق كرده و در آن فطرت و غريزه دوگانه اي را نهاده است كه آدمي را به هر سوي مي كشد. هر گاه انسان با رنج و تلاش، خود را در مسير كمالي (حسنات و ياسيئات) قرار دهد، در يك فرآيند و حركت جوهري به صورت شاكله و شخصيت وجودي او در مي آيد و به عنوان طبيعت دوم كه ساخته و پرداخته هر شخصي است، ماندگار و پايدار مي گردد. منش و خلق و خوي انساني نيز به عنوان طبيعت ثانوي او درآمده و شاكله و شخصيت وجودي او را شكل مي دهد و اين گونه است كه بر پايه آن رفتار مي كند.
از آن جا كه انسان در درون خود به صورت طبيعت اوليه هر دو دسته از صفات نيك و پسنديده را دارا مي باشد و مي تواند آن را از قوه به فعليت درآورد، براي فعليت درآوردن هر دسته از اين صفات، نيازمند بستر، زمينه و عواملي است. در آيات قرآني به عواملي كه زمينه بروز نيك خويي مي گردد اشاره شده است كه در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود.
عامل نخستي كه قرآن از آن ياد مي كند مسئله رحمت الهي است. (آل عمران آيه 159) حال مسئله اين است كه چگونه ما مي توانيم رحمت الهي را به سوي خود جلب كنيم تا با اين رحمت بتوانيم به نيك خوئي دست يابيم؟
بي گمان براي دسترسي به رحمت الهي نيازمند شناخت درست از خدا به عنوان آفريدگار هستيم. انساني كه شناخت درستي از خدا نداشته باشد نمي تواند رحمت او را به سوي خود جلب كند و به گونه اي عمل مي كند كه سكنجبين صفرا مي افزايد و عاملي كه به عنوان جلب رحمت به كار برده ايم تبديل به جلب نقمت و دوري از خداوندگار مي گردد. از اين رو شناخت خدا، هدف خلقت، پروردگاري وي، شناخت معاد و پيامبران و پيامبري و عمل بر پايه آموزه هاي وحياني به معناي عامل جلب رحمت اوست تا اين گونه در كنف هدايت الهي قرار گرفته و راه كمالي را زير نظر او و بر پايه آموزه هاي وحياني طي كنيم و منش و خلق نيكو را به دست آوريم. براين اساس وقتي سخن از جلب رحمت به عنوان عامل اساسي براي نيك خويي گفته شده است دربردارنده همه اين معاني و مفاهيم است. هرگاه اين گونه عمل كرديم چنان كه پيامبر(ص) به عنوان سرمشق عمل كرده و اين راه را پيموده است مي توانيم اميدوار شويم كه از عنايت و رحمت خاص الهي برخوردار شده و به نيك خويي دست يابيم. (آل عمران آيه 159)
البته رسيدن به اين مرحله نيازمند صبر و شكيبايي است؛ از اين روست كه قرآن از صبر و شكيبايي در طي طريق به عنوان زمينه رحمت و بستري براي نيك خويي ياد مي كند. (فصلت آيه34و 35)
تأكيد بسيار قرآن بر مسايل و مباحث اجتماعي از آن رو صورت مي گيرد كه موجب شكل گيري كامل شخصيت انسان در اجتماع و جامعه مي شود؛ از اين رو كساني كه مي كوشند با دوري از اجتماع و عزلت نشيني به كمال دست يابند بيراهه مي روند؛ زيرا بخش بسياري از كمالات و شخصيت جامع انسان در اجتماع و در كشاكش مسايل و مشكلات اجتماعي تحقق مي يابد. برپايه اين نگرش است كه قرآن معاشرت با ديگران و حسن خلق در برخوردهاي اجتماعي را به عنوان بستر و عاملي براي رسيدن به منش و خوي نيك برمي شمارد و از مؤمنان مي خواهد كه اين شيوه را براي رسيدن به كمال طي كنند. (فصلت آيه34 و 35 و مؤمنون آيه 96 و قصص آيه 54)
رعايت حسن خلق با مؤمنان (حجر آيه88) و رعايت خوش خلقي در گفتار و برخوردها حتي نسبت به كافران و مشركان (مؤمنون آيه 96) (فصلت آيه34و 35 و اسراء آيه53) رعايت حال ناتوانان (عبس آيه1 تا 11) از عوامل و زمينه هاي ايجاد كننده نيك خويي در انسان و گسترش آن به عنوان يك منش انساني نسبت به همگان است.
مؤمن مي بايست در نيك خويي به آن جايي برسد كه مظهر خوش خلقي و نيك خويي در ميان بشر به شمار آيد و همگان از آن بهره مند گردند (اسراء آيه53)
آثار فردي و اجتماعي دست يابي به نيك خويي تا بدان حد است كه مي توان با نگاهي به اطراف پيرامون خود آنها را بعينه مشاهده كرد. بسيار ديده شده است كه كساني كه داراي نيك خوئي و خلق خوش بوده اند در كارهايشان موفق بوده اند و همگان آنان را شريك مال و منال و كار خويش دانسته اند و نسبت به آنان رفتار ديگري را درپيش گرفته اند.
وقتي انساني به همگان سلام مي كند و با چهره گشاده برخورد مي كند، مورد توجه ديگران قرارگرفته و دشمني ها تبديل به دوستي ها مي گردد. (فصلت آيه34) مردمان مانند زنبور دور عسل وجودي وي مي گردند و جذب او مي شوند. گرايش عموم به اين دسته از افراد نشان مي دهد كه تا چه اندازه نيك خويي مي تواند در جذب دوست و دشمن تأثيرگذار باشد. (آل عمران آيه159) به طوري كه دشمن از ايجاد تنش و اختلاف در ميان ايشان نوميد مي گردد. (اسراء آيه53) او در زمره بندگان صالح خداوند قرار مي گيرد و از فوايد بندگان خاص و رحمت خاص برخوردار مي شود. (فرقان آيه63) در دنيا و آخرت از توجه ويژه الهي بهره مند شده (قصص آيه54) و اميد به آخرت و ياوري حق درباره وي افزايش مي يابد.
از اين روست كه نيك خويي به عنوان يك اصل اساسي در دستورها و آموزه هاي وحياني الهي مورد تأكيد و سفارش قرارگرفته و از مؤمنان خواسته شده است كه اين منش را در زندگي درپيش گيرند.اسراء آيه 53 و حجر آيه88)
منبع : روزنامه - کیهان