فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

على علیه السلام پس از پيامبر صلی الله علیه واله وسلم

على علیه السلام پس از پيامبر صلی الله علیه واله وسلم

با توجه به آيات قرآن چون آيه ولايت و آيه ابلاغ و آيه اولوالامر، و جمله يقينى من كنت مولاه فعلى مولاه و صدها روايت صحيح و مستند كه حكومت را پس از پيامبر براى اميرمؤمنان بخاطر صلاحيت و لياقت و شايستگى، و علم و زهد و تقوا و عدالت و به ويژه مقام عصمت ثابت مى داند، اين پرسش مطرح است كه اگر آن حضرت به حكومت تعيين شده، چرا در برابر سقيفه كه زمام حكومت را به فردى عادى، كم سواد، عارى از عدالت سپرد، و در اين امانت‌ عظيم خيانت شد، قد علم نكرد، و براى بازگرداندن حكومت به خودش اقدام ننمود؟

اين پرسش از همان ساعات اوليه ى پس از وفات پيامبر حتى در محضر خود اميرمؤمنان مطرح شده كه بايد با دلايلى به اين صورت پاسخ داده شود تا هر كس اهل دليل و حجت است قانع گردد، و هر كس تابع برهان و دليل نيست در چاه هلاكت سرنگون شود.

1- نبود نيروى لازم‌

امام (ع) مى فرمايند: كوتاهى و كناره گيرى من از مسئله خلافت و حكومت به خاطر ترس از درگيرى با اهل سقيفه، و وحشت از مرگ نبود، بلكه سببش كلام رسول خدا بود كه به من اعلام كرد:

ملّت نسبت به تو خيانت مى نمايند و به پيمانى كه من با آنان بستم وفا نمى كنند و تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسائى.

من از پيامبر خدا پرسيدم وظيفه من در زمان خيانت ملت چيست؟

فرمود: اگر نيروئى كافى باشد كه تو را يارى دهد و بتوانى حق غارت شده را به خود بازگردانى با مخالفان و خائنان مبارزه كن و حق خود را از آنان بازستان، و هرگاه نيروى لازم در اختيار نداشته باشى صرف نظر كرده و خون خود را حفظ كن تا مظلومانه از اين جهان به سراى آخرت رهسپار گردى.

سپس امام مى فرمايند: من در اين زمينه از هفت نفر از پيامبران گذشته سرمشق گرفتم:

نوح: چون به محضر حضرت حق عرضه داشت:

أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ: «1»

پرورگارا من در ميان قومم مغلوبم، تو مرا يارى كن.

ابراهيم خليل: كه هنگام بى اعتنائى بستگانش به او اعلام كرد:

وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ: «2»

من از همه شما و آنچه را در برابر خدا پرستش مى كنيد كناره گيرى مى كنم.

لوط: خاله زاد ابراهيم كه به مخالفان خود گفت:

قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ: «3»

اى كاش قدرت و نيروى مبارزه با شما را داشتم يا مى توانستيم خود را به پناهگاه مطمئنى برسانم!

يوسف: زمانى كه گفت:

قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ: «4»

پروردگارا زندان را بهتر از عملى كه زنان مرا به آن دعوت مى كنند دوست دارم.

موسى: هنگامى كه گفت:

فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ: «5»

من به خاطر اين كه خونم به دست شما فرعونيان بدون نتيجه نريزد خائفانه از دست شما گريختم.

هارون: وقتى پس از بازگشت موسى از كوه طور و اعتراض موسى به او كه چرا در برابر گوساله پرستى قيام نكردى و به مبارزه با آنان برنخاستى گفت:

إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي: «6»

بنى اسرائيل مرا تضعيف كردند، و نزديك بود مرا به قتل برسانند، چگونه مى توانستم در نبود يار با آنان مبارزه كنم؟!

محمدبن عبدالله (ص) هنگامى كه از دست مشركين مكه گريخت و وارد غار شد.

آرى اميرمؤمنان آن عقل مجسم، و بصيرت كامل، و دانش محض، به دنبال اين هفت سرمشق بود كه در برابر سقيفه و نيروى آنان، و مشكلاتى كه براى آن حضرت به وجود آوردند استقامت كرد، و از هدر دادن خون پاك خودش و اهل بيتش مانع شد، چرا كه مبارزه او با اهل سقيفه بدون يار و ياور كار درستى نبود، ورود به جنگ نابرابر كه به ضرر خودش و اسلام بود مبناى شرعى و عقلى نداشت.

حضرت پس از رسيدن به حكومت شرح حال غمناك خود را در خطبه شقشقيه چنين بيان مى كند:

من فكر كردم كه با نبود نيروى لازم و قدرت كافى به مبارزه برخيزم، و با اهل سقيفه وارد جنگ شوم، يا اين كه با اين مصيبت هولناك به غارت رفتن حقم كه‌ درحقيقت حق همه امت بود دست به گريبان باشم و صبر پيشه كنم، پس از انديشه به اين نتيجه رسيدم كه پيشه كردن صبر و نشستن در عرصه سكوت عاقلانه تر است.

از حضرت رضا (ع) پرسيدند چرا اميرمؤمنان پس از رسول خدا بيست و پنج سال در خانه نشست ولى در زمان حكومت خود با مخالفان وارد مبارزه شد؟ حضرت پاسخ دادند: اميرمؤمنان از عمل رسول خدا كه 14 سال و 7 ماه به مشركين مهلت داد، و با آنان وارد مبارزه نشد سرمشق گرفت، و سبب ترك مبارزه پيامبر در آن 14 سال و 7 ماه نبود نيروى لازم بود، امام هم پس از پيامبر نيروى كافى در اختيار نداشت تا وارد مبارزه شود.

ما هرگاه آيات شريفه قرآن را به دقت و با تدبر مطالعه كنيم مى بينيم در زمينه برخورد با مخالفان دو دسته آيه در قرآن مجيد است.

دسته اول آياتى است كه پيامبر و اهل ايمان را در برابر مصائب و ناراحتى ها و مشكلات كه منشأش دشمن است فرمان به صبر و حوصله و بردبارى مى دهد، مانند آيات 129 سوره نحل و مزمل 11، و احقاف 35 و قلم 49.

دسته ديگر آياتى است كه فرمان مبارزه و جنگ مى دهد مانند آيات سوره محمد 38، توبه 15، محمد 5 و ....

آياتى كه فرمان به صبر و تحمل و بردبارى مى دهد زمانى نازل شد كه پيامبر براى ورود به مبارزه از نيرو و تجهيزات لازم برخوردار نبود، و جاى ترديد نيست كه در چنان زمانى بايد رسول خدا از مبارزه و جنگ امتناع مى نمود، زيرا مبارزه در صورت نبود نيروى لازم عكس هدف را نتيجه مى دهد، و دشمن را در مخالفت و خون ريزى چيره تر مى كند و با كشتن طرف مقابل همه اهداف را نابود مى نمايد، زمانى كه رسول خدا داراى نيروى لازم، و لشگرى پرقدرت و تجهيزات جنگى شد، فرمان يافت كه نسبت به مشركين سخت گيرى كند و ريشه آنان را قطع نمايد.

با اين تحليل روشن شد كه صبر در برابر دشمن و دست نبردن به اسلحه گاهى پسنديده است و گاهى ناپسند.

2- حفظ اسلام‌

اوضاع پس از مرگ پيامبر به طور واضح و روشن نشان مى دهد، كه اكثر مسلمانان از اسلامى ريشه دار و پابرجا برخوردار نبودند، و كم و بيش در عقايد خود تزلزل داشتند، و هنوز از نظر تشكيلات و تجهيزات آن نيرو و قدرت را نداشتند كه در برابر حوادث خارجى استقامت ورزند و حادثه شكن باشند، به ويژه اين كه انقلاب اهل ردّه در اطراف جزيرة العرب سر برداشته بود، و از طرفى پيامبر در بستر مرگ لشگرى براى مبارزه با روميان آماده كرده بود در حالى كه لشگر حركت نكرده آن حضرت از دنيا رفت، و از همه مهم تر اين كه روميان و ايرانيان از هر طرف منتظر فرصت بودند كه برضد دولت جديد كه به ظاهر نام اسلام را يدك مى كشيد وارد جنگ شوند و درخت اسلام را از ريشه بخشكانند، با توجه با اين اوضاع كه از هر طرف خطر بر ضد اسلام و مسلمانان رخ نشان مى داد، اگر اميرمؤمنان براى به دست آوردن حق غارت شده اش، با اهل سقيفه كه اكثر مردم دنياپرست مدينه و مسلمانان ضعيف الاعتقاد را با خود داشتند، به جنگ بر مى خاست، اختلاف شديد داخلى، و خون ريزى بى نتيجه اى پيش مى آمد، در اين صورت اركان اسلام فرو مى ريخت، و حكومت به ظاهر اسلامى به شدت تضعيف مى شد، و ساختمان عظمت اسلام منهدم مى گشت، و پرچم اسلام كه در مصر و عراق و شام در مدت كوتاهى به اهتزاز درآمده بود سرنگون‌ مى شد، و نهايتاً چراغى كه با زحمات طاقت فرساى انبياء و به خصوص رسول اسلام با نزول قرآن روشن شده بود خاموش مى گشت!

راستى رهبرى چون اميرمؤمنان و امام اهل تقوا، كه بايد حافظ دين و مروج شريعت، و نگهدار زحمات رسول حق باشد، آيا خودش سبب فرو ريختن اركان آن گردد؟!

آرى حضرت به خاطر حفظ فرهنگ اسلام و بقاى نبوت سكوت كرد، و وارد مبارزه نشد و از شعله ور كردن آتش جنگ داخلى امتناع ورزيد، و كار او بدون شك كارى صد درصد مشروع و عاقلانه و براساس حكمت و مصلحت بود.

قطعاً شما اگر مالى را از شخصى طلب كار باشيد و او از پرداخت آن امتناع كند، و براى شما صد در صد معلوم و روشن باشد اگر از او مطالبه نمائيد و نسبت به اداى آن اصرار بورزيد خون ها ريخته مى شود، به خاطر همراهى با مردم و حفظ خون آنان از مبارزه صرف نظر مى كنيد تا شرايط اداى قرض فراهم گردد.

3- زهد اميرمؤمنان‌

حكومت براى امام هدف نبود، امام حرص به مقام و به دست آوردن تخت و صندلى نداشت، امام حكومت را براى رسانيدن هر صاحب حقى به حقش، و جهت گسترانيدن عدالت در همه شئون زندگى مردم مى خواست، امام در صورتى مى توانست با سقيفه مبارزه كند كه مردم حكومتش را بخواهند، چون ديد مردم بى اعتناى به حكومت او هستند به سكوت نشست، و صندلى حكومت را كه ظاهرش ابداً براى او ارزشى نداشت مگر آن كه در كنار آن حقى غارت شده را برگرداند، و باطلى را معدوم سازد به حريصان به تاج و تخت واگذاشت‌ و در خانه به انتظار پيش آمدن فرصت اقامت گزيد، تا اگر شتر خلافت به طور طبيعى به سويش آمد آن را بپذيرد و مسئوليت هاى عظيم خود را با كمك حكومت و نيروى لازم ادا كند.

او درباره ظاهر حكومت، حكومتى كه لقمه اى چرب براى حريصان و دنياطلبان، و قدرت پيشگان است فرمود:

«اما والذى فلق الحبة وبرأ النسمه، لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذالله على العلماء ان لايقاروا على كظة ظالم ولاسغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكأس اولها ولايفتم دنياكم هذه ازهد عندى من عفطه عنز:» «7»

هان! به خدائى كه دانه را شكافت، و انسان را آفريد، اگر حضور حاضر و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود نيرو و ياور نبود، و اگر نبود پيمانى كه خداوند از دانشمندان گرفته كه در برابر شكم بارگى هيچ ستمگر و گرسنگى هيچ مظلومى سكوت ننمايند، دهنه شتر حكومت را بر كوهانش مى انداختم، و پايان حكومت را با پيمانه خالى اولش سيراب مى كردم، آن هنگام مى ديديد كه ارزش دنياى شما نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است!!

عارفى آگاه زهد اميرمؤمنان را اينگونه توصيف مى كند:

دنيا در نظرش پست تر از خاكسترى بود كه در برابر گردبادهاى طوفانى قرار گرفته باشد، و مرگ در نظر وى آسان تر از خوردن آب هنگام تشنگى شديد بود.

4- دشمنان داخلى‌

امام در ميان مسلمانان كه دچار ضعف اعتقاد بودند، و هنوز دريافت درستى از توحيد و حقايق الهيه نداشتند دچار دشمنان فراوانى بود، دشمنى و كينه آنان به حضرت معلول جنگ هائى بود كه امام در آن جنگ ها فقط بخاطر دفاع حق و با نيتى خالص، پدران و برادران و اقوام آنان را كشته بود، دشمنان توجه به اين حقيقت نداشتند كه امام بفرمان خدا و براى خدا وارد ميدان جنگ شده، و براى حفظ اسلام و گسترش آن جانفشانى كرده است، هنوز تعصبات قومى و قبيله اى و اخلاق جاهلى بر آن تازه مسلمانان سايه شومش را داشت و به اين علت با آن حضرت دشمن بودند و از او در دل خود كينه سخت داشتند!!

قطعاً اگر حضرت در برابر اهل سقيفه كه چنان دشمنان كينه ورزى را همراه خود داشتند به جنگ برمى خاست تا حق به غارت رفته خود را بگيرد، دشمنان به صورتى منافقانه و با دروغ پردازى شديد و با انواع ترفندها، اين مسئله را در ميان ديگر مردم جا مى انداختند كه على بن ابى طالب بخاطر مقام و منصب به خون ريزى برخاسته و ميان مسلمانان شكاف انداخته، و ساختمان وحدت را در هم كوبيده، در آن صورت به نام دين برضد آن حضرت به جنگ بر مى خاستند، و ديگران را هم با خود همراه مى نمودند، تا براى هميشه چراغ وجود او و اهل بيت را خاموش كنند، و قطعاً با كشته شدن او و اهل بيتش كه هم وزن قرآن بودند به عمر اسلام ناب محمدى و فرهنگ سعادت بخش قرآنى خاتمه داده مى شد، و جز اسلامى وارونه و ساخت سقيفه و پرداخته امويان و عباسيان چيزى باقى نمى ماند، و هدف حق و پيامبران نابود مى شد.

امام با خانه نشينى و سكوت خود اين بهانه واهى را از دست مردم مدينه گرفت و خود و اهل بيتش و ياران بسيار محدودش كه به بيش از دوازده نفر نمى رسيد به تبيين اسلام ناب قرآنى و فرهنگ سالم محمدى در برابر اسلام سقيفه همت گماشت، و زمينه اى را به وجود آورد كه تا روز قيامت حجت بر فرد فرد انسان ها تمام باشد، و احدى را در پيشگاه حق عذر موجّهى نباشد.

امام (ع) در طول بيست و چند سالى كه حكومتش به حقش از طرف دنيا خواهان غصب شده بود و در عين اين كه از طرف حكام سقيفه در مضيقه قرار داشت، ولى لحظه اى از مسئوليت خطير خود كه ابلاغ اسلام قرآن، و فرهنگ ناب محمدى بود آرام نگرفت، و با همه وجود به بيان حقايق الهيه و معارف ملكوتيه ادامه داد، و در اين زمينه ياران با وفا و از جان گذشته اش به او يارى مى دادند، و در اين راه از تحمل مصائب و مشكلات نهراسيدند، و شكنجه و تبعيد و ضرب و جرح را به جان خريدند.

مضيقه هائى كه در اين عرصه براى شخصيت هائى چون سلمان و عمار، و ابوالهيثم بن تيهان و مقداد وارد شد به طور مفصل در كتاب هاى رجالى و تاريخى و به ويژه در مجلدات الغدير كه در نوع خود كم نظير است توضيح داده شده است.

5- حسودان‌

به خليل بن احمد گفته شد: چرا اطرافيان رسول خدا با يكديگر مانند فرزندان پدرى و مادرى بودند، ولى على (ع) در ميان آنان مانند نابرادرى بود؟!

خليل گفت: چون على پيش از همه آنان به پيامبر گرويده بود، و اسلام را پذيرفت، و از جهت شرافت و علم، و حلم اشرف، و در مسير راستى و درستى سرآمد همه آنان مى بود، به اين خاطر به حضرت حسادت مى ورزيدند، چرا كه مردم به هم فكر و هم سليقه خود مايل ترند.

به مسيلمة بن نميل گفتند: چرا با اين كه على در هر فضيلت و شرافتى مقدم بود او را ترك كردند؟!

پاسخ داد: چون چشم آنان طاقت ديدن نور آن حضرت را نداشت.

ابوالهيثم بن تيهان صحابى بزرگوار به اميرمؤمنان گفت: حسادت قريش به شما از دو جهت است: نيكوكاران آنان آرزو مى كنند كه از جهت احترام و برترى هم شأن شما باشند، ولى اشرار قريش حسادتشان سبب سنگينى قلب ها و بى وزنى اعمال آنان شده است: زيرا آنان شما را داراى نعمتى مى بينند كه سبب استفاده شما شده و علت محروميت آنان گرديده، حاضر نيستند به شما ملحق شوند، تا آن كه در انديشه پيش افتادن بر شما افتادند، به خدا سوگند مقصد آنان طولانى است، و مسابقه تمام شده است.

هنگامى كه شما بر اثر فضائل پيش افتاديد، و آنان عاجز بودند كه در رديف شما قرار گيرند، درباره شما آنچه ديدى انجام دادند!

به خدا سوگند! شما شايسته ترين شخصى هستيد كه بايد قريش از شما سپاس گذارى كنند، زيرا رسول خدا را به هنگام زندگى يارى نمودى، و چون از دنيا رفت به وصيت هايش عمل كردى و ديونش را ادا نمودى.

به خدا سوگند قريش به حق ظلم روا داشتند و پيمان خدا را شكستند، خدا انتقامش را مى گيرد، ما جمعيت انصار دست و زبانمان پشتيبان شماست.

با دست با مخالفان حاضر شما مبارزه مى كنيم، و با زبان با مخالفان غائب شما.

به راستى با آن جمعيت حسود كه عده و نفراتشان كم نبود، براى اميرمؤمنان زمينه جنگ براى احقاق فراهم بود؟

آيا به آن مردم مى توانست اعتماد كند، آيا آن مردم را مى توانست در بدنه حكومتش در صورتى كه برقرار مى شد جاى دهد؟!

وانگهى دوستان و همكاران اهل سقيفه نيروهاى خود را بسيج كرده بودند كه براى پادشاهى كه به ناحق نصب شده بود بيعت بگيرند.

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه جلد اول صفحه 73 مى نويسد:

ابوبكر و عمر و ابوعبيده و عده اى از اصحاب به هر كس مى رسيدند بدون اين كه فكر كنند آيا حاضر به بيعت با ابوبكر هست يا نيست، او را كشان كشان آورده و دستش را باز كرده به دست ابوبكر بن ابى قحافه مى رساندند!!

على عبدالرزاق كه از دانشمندان و نويسندگان اهل سنت است در كتابش الاسلام و اصول الحكم مى نويسد «بيعت با ابوبكر بيعت سياسى زور بود، و اين روش ها را همه دولت هاى جديد انجام مى دهند، زيرا حكومت ابوبكر همانند حكومت هاى جهان بر پايه قدرت و سر نيزه بود، زمانى كه يقين كردند امام با آنان به هيچ وجه جنگ نخواهد كرد، آن حضرت را ميان مبارزه و بيعت مجبور كردند، لذا آن حضرت چون در برابر ضرر بسيار كوبنده و خطرناك جنگ و ضرر بيعت قرار گرفته بود، و زيان بيعت را نسبت به اسلام كمتر از ضرر جنگ مى ديد بالاجبار با حاكم بيعت كرد. «8»

 ادامه دارد...

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- قمر 11.

(2)- مريم 5.

(3)- هود 83.

(4)- يوسف 34.

(5)- شعرا 21.

(6)- اعراف 150.

(7)- پايان خطبه 4.

(8)- الشيعة و الحاكمون مغنيه، ص 42- 37.

 

مطالب فوق برگرفته شده از:

کتاب   : تفسير حكيم جلد هشتم

نوشته  :استاد حسین انصاریان

 


منبع : پایگاه عرفان
  • عدالت
  • عصمت
  • على علیه السلام
  • یار
  • على علیه السلام پس از پيامبر (ص)
  • پيامبر (ص)
  • وفات پيامبر
  • سقيفه
  • حکوممت
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    مزدوران معاويه در جعل حديث
    نفی حیا از خداوند
    ازدواج پیامبر (ص) با حضرت خدیجه
    انقلاب اسلامي و پيامدهاي معرفتي
    از مدینه تا كربلا با پدر
    امام سجاد - علیه السلام -، پس از واقعه كربلا
    تمایز قیام توابین و قیام مختار
    غروب شست و یک ازعلی اکبر لطیفیان
    امام(ع) در پي آب
    تنها گناه نابخشودنی

    بیشترین بازدید این مجموعه

    اهمیت و فضیلت چشم پاکی در نظر اسلام
    هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
    روایات و روزه‏
    اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
    ازدواج پیامبر (ص) با حضرت خدیجه
    گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
    سوره ای از قران جهت عشق و محبت
    کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
    رابطه کمال انسان با تعالیم الهی
    متن دعای معراج + ترجمه

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^