قرآن می گوید: هرگاه در صدد برآئید کـه هـمه ی نعمت های خداوند را در حساب و شماره آرید قدرت نخواهید داشت.
در میان نعمت هائی که پروردگار بانسان ارزانی داشته بعضی از نـعمت ها یـافت مـی شود که در عین اهمیت و عظمت کمتر مورد توجه می باشد و شاید آن را از دائره نعمت خارج و بیرون دانند و اگـر در اطراف آن گفتار به میان آید و یا جمله ای نوشته شود که با کمال بی اعتنائی تـلقی شده و چه بسیار جـز ایـجاد ملامت خاطر شنونده و یا خواننده اثری دیگر بر آن مورد توجه قرار نگرفته و آن طور که در خور دقت است در آن اندیشه بکار نرفته و مزایا و مناقع آن مورد تجزیه و تحلیل واقع نگشته است.
از پیـغمبر صـلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل می شود: «نعمتان مجهولنان:الصحة و الامان» بهترین گواه برای گفتار ما است.
از این جـهت نویسندگان و گویندگانی که درصدد راهنمائی مردم می باشند و از این رهگذر بزرگترین خدمات را به عالم بشریت انجام داده و حق عظیمی بر عهده جامعه ی انسانی دارند ناگزیر که ابرهای تیره و تار گمراهی را از افق اذهان دور کنند و نعمتهای بـی پایان خـدا را آن چنان که هست به مردم معرفی کنند.
نمی خواهیم بگوئیم بشر می تواند بر همه نعمت ها احاطه پیدا کرده و آنها را در شمار آرد زیرا این امری است غیر ممکن، قرآن می گوید: هرگاه در صدد برآئید کـه هـمه ی نعمت های خداوند را در حساب و شماره آرید قدرت نخواهید داشت.
فخر رازی می گوید: هرگاه کسی در این امر تردیدی داشته باشد و بخواهد عجز خویشتن از احصاء نعمت های خداوند بدست آرد خوب است در اطراف یک نعمت کـوچک مـانند یک دانه گندم اندیشه خود را بکار اندازد تا حقیقت برای او روشن و از راه وجدان بر عجز خویشتن آگاهی یابد.
منظور اصلی این مقاله گفتگو در اطراف نعمت بطور کلی نیست بلکه نـگارنده در نـظر داشـت که یکی از نعمت های با عـظمت را کـه کـمتر مورد توجه بوده و هست بدینوسیله معرفی کند و آن نعمت «اطمینان» و آرامش خاطر است.
اطمینان و آرامش خاطر از اموری است که بدون تردید قـسمت عـمده ی استفاده بشر از حیات و مزایای آن مرهون وجود آن است،و ایـنکه بـشر کمتر به اهیمت آن توجه کرده و موقعیت آنرا کاملا بدست نیاورده به جهت این است که اغلب اوقات متنعم به این نعمت بـوده و حـداکثر اسـتفاده را از آن نموده است و روی همین جهت کمتر دچار فقدان این نعمت شـده،تا به وضعی که از نبودن آن با دو دست می دهد متوجه شود و از روی مقایسه مزایای بی شمار آن در فکر او مجسم گردد.
به هرحال، اهـمیت ایـن نـعمت جای هیچگونه تردید و محل هیچ گفتاری نیست حدیث شریفی که از پیـغمبر صـلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل می شود: «نعمتان مجهولنان:الصحة و الامان» بهترین گواه برای گفتار ما است.
بـاید اذعان نمود که نعمت امنیت یکی از نعمت های بزرگ پروردگار است و در عین کـمال اهـمیت کمتر مورد توجه واقع شده چنانکه در عـبارت پیـمبر(صلی الله و علیه وآله) به عنوان نعمت جهول یاد شده است.
در موضوع امـنیت کـه بـه عنوان یکی از دو نعمت مجهول در گفتار پیمبر(صلی الله و علیه وآله) یاد شده بسیار روشن است که بـشر در اسـتفاده از وسـائل موجوده ی برای زندگی نیازمند به آن است، خانه و کاخ، مقام و شخصیت و بالاخره اموری که در ادامـه ی زنـدگی تـاثیر کامل دارند، و روز و شب، بشر برای بدست آوردن آنها کوشش و جدیت می کند در صورتی قابل استفاده اسـت و نـظریه انسان را تأمین می کند که دوش به دوش نعمت «امنیت» باشد.
تزلزل خاطر، ناراحتی فـکر، اضـطراب انـدیشه از هرموجی از امواج حوادث ناگوار سهمگین تر و از هرکوهی از کوه های ناملایمات سنگینتر است، به طوری که سایر نـعمت ها بـر اثر تزلزل خاطر برای انسان هیچ گونه ارزشی نخواهند داشت.
شما اگر در شهر زیـبائی وارد شـوید کـه قبلا در آن شهر حادثه ی ناگواری برای شما رخ داده و خاطر شما را افسرده و ملول کرده است در این هنگام از آن شـهر جز محیط تیره و تاری چیزی در برابر شما مجسم نمی شود، مناظر زیبای آن کـه قـبلا عـقل و فکر شما را ربوده بود همانند دیوی مهیب در برابر شما جلوه می کند، و با اینکه چه بـسا بـا رنـج و محنت فوق العاده خود را به آن شهر رسانیده بودید؛ با کمال علاقه از آن خارج می شوید. ایـن نـیست جز اینکه بودن در آن شهر خاطره ی ناگوار را تجدید و با تذکر آن نعمت آرامش از شما سلب می شود.
از ایـن رو بـاید اذعان نمود که نعمت امنیت یکی از نعمت های بزرگ پروردگار است و در عین کـمال اهـمیت کمتر مورد توجه واقع شده چنانکه در عـبارت پیـمبر(صلی الله و علیه وآله) به عنوان نعمت جهول یاد شده است.
اما نـعمت صـحت که نیز یکی از دو نعمت مجهول است، در حقیقت بازگشت آن نیز به نعمت اطمینان است، زیـرا کـه شخص بیمار بر اثر بـیماری گـرفتار احتمال مـرگ و اضـطراب خـاطر می شود، و همین احتمال موجب پریشانی فـکر او اسـت و می توان گفت بیماری با قطع نظر از احتمال مرگ آنقدر در شخص بیمار مـؤثر نـیست، بلکه ناراحتی خیال، بیمار را زیر شـکنجه و فشار قرار داده و دائما مـرگ را در بـرابر دیده ی او مجسم می کند و از این رو اسـت کـه بعضی از پزشکان ماهر تقویت روحیه ی بیمار را بزرگترین وسیله برای تجدید سلامت بدون او دانـسته و از هـمین رهگذر او را درمان میکند.
تا ایـنجا چـنین نـتیجه گرفته شد کـه هـردو نعمت مجهولی که در کـلام پیـامبر اسلام(صلی الله و علیه وآله) از آنها یاد شده بازگشت به نعمت اطمینان می کند ولی باید دید اطمینان کامل را به چه وسـیله مـی توان بدست آورد.
اطمینان و آرامش خاطری که بـرای یـک فرد مـوحد بـر اثـر ایمان به خدای یگانه و اعـتقاد به یک قدرت مطلقه فراهم می شود،با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.
در اینجا لازم است که مـوحد را در بـرابر کسی که معتقد است که در پشـت دسـتگاه آفـرینش یـک گـرداننده ی دانا و قادری وجـود نـدارد، قرار داده و مقایسه کنیم که کدامیک از این دو از نعمت اطمینان بیشتر استفاده کرده و در نتیجه از وسائل موجوده ی برای ادامـه زنـدگی بـهترین لذت و بهره را می برد.
یک فرد موحد در اثـر اتـکاء بـه قدرت پروردگـار بـا کـمال آرامش به زندگی خود ادامه می دهد، هیچ گاه تزلزل خاطر از این جهت برای او پیدا نمی شود، چون همه ی امور را بر طبق اراده و خواست آفریننده ی جهان می داند.
با آرامش بی اندازه به طرف مـقاصد خویش گام برداشته و تا حد امکان در تعقیب آن از کوشش و فعالیت دریغ نداشته اگر موفق به نتیجه مطلوبه شد خوش وقت می گردد و لیکن این خوش وقتی را یک نوع تصادف و اتفاق نمی داند بلکه معتقد است کـه اراده پروردگـار در حصول آن کاملا دخالت داشته است، و اگر برخلاف انتظار به نتیجه نائل نشد تأثر روحی در او حاصل نمی شود.
پس می توانیم بگوئیم شخص موحد در هیچ حالی نعمت اطمینان را از دست نمی دهد چه قبل از شـروع در انـجام مقاصد و چه بعد از انجام دادن مقدمات آن و چه در صورت وصول به مقصود و چه در فرض عدم وصول به مقصود باشد. اما یک فرد بی ایمان دائما در حال اضطراب بـه سر مـی برد، اندیشه های گوناگون، محرومیت های پی در پی، کـوشش های بـی نتیجه، فعالیت های مختلف، مبارزه های بی اندازه در محیط خاطر او جز تزلزل و اضطراب اثر باقی نمی گذارد.
بشر غیر موحد پیش از شروع در انجام مقاصد خویش فکر می کند که آیـا بـه نتیجه می رسد یا نه؟ و بـر فـرض وصول به مطلوب نیز از اضطراب او کاسته نمی شود زیرا که این وصول را نتیجه یک نوع تصادف و اتفاق می داند و احتمال می دهد که تصادف در یک نوبت موافق با خواسته او شده و شاید دیگر ایـن تـوافق حاصل نشود.
شخص موحد در هیچ حالی نعمت اطمینان را از دست نمی دهد چه قبل از شـروع در انـجام مقاصد و چه بعد از انجام دادن مقدمات آن و چه در صورت وصول به مقصود و چه در فرض عدم وصول به مقصود باشد. اما یک فرد بی ایمان دائما در حال اضطراب بـه سر مـی برد.
و بر فرض نرسیدن به مقصود مضطرب و ناراحت است و اگر دیگران را در انجام مقاصدشان موفق ببیند بر اضطراب او افزوده خواهد شد و بالاخره می توان گفت که دائما گرفتار عذاب دردناک اضطراب و امـواج سـهمگین تزلزل خـاطر است و با این وصف از هیچ نعمتی نمی تواند حداکثر استفاده را برده و در نتیجه این عالم برای او جز زندانی تـاریک نخواهد بود.
از اینجا می توان در برابر اشخاصی که اطمینان را در سایه ی عدم اعـتقاد بـه مبدء و مـعاد دانسته و دینداری را هم دوش با تزلزل و ناراحتی می دانند ایستادگی نموده و شهادت وجدان را مورد گواهی قرار داد که آیا بـشر مـوحد از این نعمت بزرگ بیشتر استفاده می کند یا کسی که جزء زندگی مادی و عالم مـحسوس چـیز دیـگری را تصور نمی کند.
منبع:
اطمینان و آرامش خاطر در سایه ی ایمان؛ نوشته موحدی لنکرانی،محمد/ مجله «درس هایی از مکتب اسلام » بهمن 1338، سال دوم - شماره 2
منبع : پایگاه تبیان