خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر
زان پیش تر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی)
چه زیبا سروده است استاد سخن، سعدی، تا این زرق و برق دنیا نه چشم سر را گول بزند و نه چشم دل را پر کند. چه زیبا گفته که چگونه و کی باید برای آن سفر مهیا شد و چه زیبا نصیحت نموده تا فرصت ها از دست نرود.
مرگ حق است و حتماً و یقیناً سراغ همه خواهد آمد؛ شتری است که درِ خانه همگان خواهد خوابید. انسان و غیر انسان هم نمی شناسد. حتی زمین نیز می میرد: (بقره؛ 164)
مرگ اهل تعارف نیست؛ بزرگ و کوچک نمی شناسد و همان طور که دامن برترین مخلوق هستی، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه واله را گرفت، گریبان همه آدمیان را می گیرد. از این رو نه از مرگ می توان فرار کرد و نه باید آرزوی فرار از آن را داشت. مرگ از هیچ کس فاکتور گرفته نمی شود. همگان طعم آن را خواهند چشید: (عنکبوت؛ 57).
مرگ اهل خبر دادن نیست. در هر زمان و در هر مکان و در هر موقعیتی ممکن است به سراغ ما بیاید. کار به پیر و جوان ندارد؛ اجل که فرا رسید خواهد آمد.
چو آهنگ رفتن کند جان پاک چه بر تخت مردن چه بر روی خاک (سعدی)
باید قبل از آنکه مرگ برسد فکری کرد و توشه ای برگرفت. چه به سمتش برویم و چه از آن فرار کنیم، در هر حال او ما را در آغوش می گیرد و با خود می برد. (نک: بحارالأنوار؛ ج 6؛ ص 132)
یاد مرگ
در برخی روایات، یاد مرگ به عنوان آخرین وسیله برای به راه آوردن کسانی شمرده شده که به خطا می روند. اگر این دارو برای آن ها شفابخش نبود، داروی دیگری در آن ها کارساز نخواهد بود، چرا که در آن ها خیری نیست
وقتی فرشته موت، چنین سرزده و بی تعارف می آید پس باید گوش به زنگ مرگ بود و فراوان از آن، یاد کرد. یاد مرگ توصیه همیشگی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله به اصحابش بود. آن حضرت به یارانش می فرمود که فراوان به یاد مرگ باشند تا غرق در لذات نشوند و از شهوات فاصله بگیرند. حقا که مرگ خوب موعظه گری است.
یاد مرگ برای تعدیل قوای درون کاراست؛ داروی مفید برای درمان شهوات، طمع، حسد، بدبینی، ریا و دل بستگی به دنیاست. اصلاً اگر حیوانات هم مانند ما از مرگ شناختی داشتند چنین نمی خوردند و هرگز حیوان فربه ای در دنیا پیدا نمی شد. این را پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود.
یاد مرگ، مایه ریشه کنی غفلت، ایمان قلب به وعده های الهی، تلطیف روح، شکسته شدن عَلَم های هوای نفس و خاموشی آتش حرص و طمع و مایه تحقیر دنیاست. باارزش است که ساعت ها به آن بیندیشیم و برای آن لحظه آماده شویم. چنین تفکری است که ارزش یک ساعتش برابر عبادت یک سال دانسته شده است.
در برخی روایات، یاد مرگ به عنوان آخرین وسیله برای به راه آوردن کسانی شمرده شده که به خطا می روند. اگر این دارو برای آن ها شفابخش نبود، داروی دیگری در آن ها کارساز نخواهد بود، چرا که در آن ها خیری نیست.
باید همیشه به یاد این سفر بود. به زیارت اهل قبور رفت و سرنوشت خود را در آینه دیگران دید و برای آن سفر، بار خود را بست.
توشه راه
آنچه خدا خبر از آینده انسان ها می دهد برای همه انسان ها و برای همه عصرها سودمند است. اینکه در اولین مرحله، مغفرت و بخشایش الهی است که کارگشاست و در دومین مرحله باید به رحمت او امید بست. غیر از این دو، چیز دیگری به کار نمی آید
سفر مرگ در پیش است و آن کس که هم اکنون به فکر توشه این سفر نباشد، باخته و حتماً زیان می بیند. از الآن که دستمان می رسد باید برای آن زمان که کاری از ما بر نمی آید فکری کرد و چاره ای اندیشید.
این سفر برای ما که نرفته ایم نا آشناست. آنان که رفته اند نیز رسانه ای ندارند تا ما را باخبر کنند و چند و چون آن را برای ما بازگویند.
از این رو باید به دنبال منبعی مطمئن بود تا موثق ترین اطلاعات این راه را در اختیار ما بگذارد. قرآن، که راهنمای خداوند برای هدایت بشر است، به خوبی مایحتاج انسان برای این سفر را برمی شمرد؛ وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّ هِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَ ةٌ مِّنَ اللَّ هِ وَرَ حْمَةٌ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ؛ و اگر در راه خدا کشته شوید، یا درگذرید، آمرزش و رحمتی از خدا بهتر است از آنچه آنان می اندوزند. (ال عمران؛ 157)
هر چند اشاره این آیه به جریان خاصی است، اما آنچه خدا خبر از آینده انسان ها می دهد برای همه انسان ها و برای همه عصرها سودمند است. اینکه در اولین مرحله، مغفرت و بخشایش الهی است که کارگشاست و در دومین مرحله باید به رحمت او امید بست. غیر از این دو، چیز دیگری به کار نمی آید.
اینکه در افواه مردم جاری است که «برای رفتگان، طلب رحمت و مغفرت کنیم» ریشه ای قرآنی دارد و حقا که خوب توشه ای است که می تواند از سوی بازماندگان برای رفتگان ارسال شود؛ اما نباید فراموش کرد که ذره ای توشه که توسط خود شخص مهیا شود برتر از انبار خیراتی است که سایرین برای او می فرستند.
ذکر خیر
چندی پیش محضر استادم بودم و ایشان مرا نصیحت می نمود. آنچه از آن سخنان فراموشم نمی شود این است که فرمود: فلانی، ما باید به بهشت برویم. ما باید باور کنیم که راهی جز این نداریم؛ چرا که ما تاب تحمل آتش جهنم را نداریم.
جمله شب می رسد از حق خطاب خیز غنیمت شمر ای بی نوا
ور نه پس مرگ تو حسرت خوری چون که شود جان تو از تن جدا (مولوی)
محمد دهقانی زاده
منبع : پایگاه تبیان