لطفا منتظر باشید

جلسه سوم دوشنبه (30-5-1396)

(همدان مهدیه)
ذی القعده1438 ه.ق - مرداد1396 ه.ش
10.35 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

همدان/ مهدیهٔ عباس‌آباد/ دههٔ سوم ذی‌القعده/ تابستان 1396هـ.ش./ سخنرانی سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

قرآن مجید و روایات در چهار علم تأکید فراوانی دارند و مردم که وظیفه دارند در حد خودشان و در حد گنجایششان به‌دنبال این چهار علم بروند، اگر کوتاهی کنند، یقیناً راه خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت را گم می‌کنند. وقتی گم بکنند، از هر شری سر درمی‌آورند و قرآن مجید می‌گوید: این‌قدر متحیر و سرگردان و سردرگم می‌شوند که هر کار زشتی را که مرتکب بشوند، گمان می‌کنند کار خوبی انجام داده‌اند و این دیگر نهایت بدبختی انسان و نهایت خسارت و زیان است؛ آیه‌اش هم این است: «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا»، حبیب من! به بندگان من بگو و خبر بده که می‌خواهید شما را به زیانکارترین مردم از نظر کار و فعالیت و عمل خبر بدهم؟ دلتان می‌خواهد چنین شناختی پیدا بکنید که چه‌کسی در این دنیا از همه بیشتر خسارت کرده است؟ «الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا»، آنهایی هستندکه در عملشان و در کارشان سرگردان بودند، گمراه بودند، در وادی حیرت به‌سر می‌بردند و نمی‌توانستند عمل خود را به‌عنوان عمل حق یا باطل ارزیابی بکنند و بلد نبودند، «و هم»، علاوه‌براینکه در کار و عمل سردرگم بودند و نمی‌توانستند تشخیص بدهند کاری را که دارند می‌کنند، باطل است، «یحسبون»، خیال می‌کردند که «انهم یحسنون صنعا»، هر کاری که دارند می‌کنند، درست است! هر کاری دارند می‌کنند، خوب است و اشتباه ندارند! من اگر چنین سردرگمی پیدا بکنم که همهٔ زشتی‌ها را مرتکب بشوم و بگویم دارم درست زندگی می‌کنم، دارم صحیح زندگی می‌کنم، دارم سالم زندگی می‌کنم، این آدم خسارتش از خسارت‌کنندگان جهان بیشتر و سنگین‌تر است.

خب اگر این چهار معرفت نباشد، چنین سردرگمیِ سنگینی برای آدم پیش می‌آید و گاهی هم این سردرگمی این‌قدر سنگین است که وقتی آدم با این‌گونه افراد حرف می‌زند که داری اشتباه می‌روی، می‌گوید: تو داری اشتباه می‌روی! می‌گویی: خدا، پیغمبران، امامان و اولیای خدا کار تو را اشتباه می‌دانند، جواب می‌دهد: من کاری به کار آنها ندارم، من آزاد هستم، من مستقل هستم و خودم می‌دانم و نمی‌خواهد پای اینها را در زندگی من وسط بکشی. سردرگمی گاهی به این حد می‌رسد!

خب علم اول که در قرآن کریم فکر می‌کنم در نزدیک به هفتصد ‌آیه مطرح است، جهان‌شناسی است که انسان حالا یا به قول امیرالمؤمنین، گوشش را وقف زبان دانایان کند و مسائل را از آنها بشنود و معرفت با شنیدن در وجود او صورت بگیرد؛ یا اینکه اگر امکان دارد، خودش برود مطالعه کند و یا برود درس بخواند و آگاه بشود. شناخت جهان که جهان بر چه مبنایی قرار دارد؟ نمی‌خواهم بگویم منظور از این شناخت، این است که ما بلند شویم و برویم تمام گیاهان، تمام حیوانات، تمام دریاها، تمام صحراها، تمام کوه‌ها، ابرها، بادها، باران‌ها، موجودات هوایی و دریایی و جنگلی را دانه‌دانه بشناسیم و وجود هرکدامشان را تجزیه و تحلیل بکنیم که وجود این مورچه از چندتا سلول ساخته شده؟ این پرندهٔ زیبا که در آسمان زینت جوّ است، ساختمان چیست؟ این درخت، ریشه‌اش، تنه‌اش، شاخه‌ها، برگ‌ها، شکوفه‌ها، میوه‌هایش، کیفیت و کمیّتش چیست؟ نه، این را نمی‌گویم! آنچه که در قرآن کریم مطرح است، آن است که برو بفهم جهان برباطل بنا شده یا بر حق؟ مقصود سازنده بازیگری بوده یا نه، مقصود سازنده هدفدار با هدف مثبت بوده؟ همین یک کلمه را از جهان بفهم، دقت کن، نظر کن و ببین یک دلیل علمی، دلیل عقلی، دلیل فلسفی، دلیل منطقی، دلیل عرفانی در این میلیون‌ها کتابی که نوشته شده و حتی از عقل خودت پیدا می‌کنی که اساس جهان بر باطل‌بودن و بازیگری است؟ ببین این را پیدا می‌کنی و اگر پیدا کردی که تو هم به‌دنبال باطل برو! دنبال باطل‌رفتن دنبال کل جهان رفتن است، اگر جهان باطل است؛ یا به‌دنبال بازیگری برو و اصلاً همهٔ زندگی‌ات را بازی قرار بده و بی‌هدف قرار بده؛ اگر دلیل پیدا کردی و اگر دلیل پیدا نکردی که خب معلوم می‌شود بنای آفرینش حق است و بنای خلقت بر بازیگری نیست. جهان یک مبدأیی دارد، یک منتهایی دارد، یک وضعی دارد، یک واقعیتی دارد که تمامش با منفعت است؛ یعنی در هیچ زاویه‌ای از زوایای جهان نمی‌توانی ضرر پیدا بکنی، به شرطی که خودت فتوا ندهی که این ضرر است؛ به شرطی که جهان را عالمانه نگاه بکنی و ننشینی بگویی عقرب در این عالم خلقت ضرر است، مار ضرر است، رتیل ضرر است، زنبورهای زرد غیرعسل‌دار ضرر است، علف‌هایی که آدم را می‌گزند، ضرر است و این را خودت فتوا نده!

ضرری در عالم وجود ندارد: «بیده الخیر»، تمام آنچه که از وجود مقدس او به نام خلقت و اجزای خلقت صادرشده سود و خیر است. شما با نگاه معرفتی نگاه کن! اگر پروردگار به مدت ده روز تمام عقرب‌ها را جمع کند، تمام مارها را جمع کند، تمام رتیل‌ها را جمع کند، تمام زنبورهای زهردار را جمع کند، تمام موجودات سَم‌دار را جمع کند، جمع کند و اصلاً این سفره را برای ده روز بردارد، بعد از یک مدت اندکی این‌قدر هوا از سمومات پر می‌شود که تمام موجودات زنده با نفس‌کشیدن آن هوا می‌میرند. این حیوانات و پرندگان و خزندگان زهردار کارخانهٔ تصفیهٔ هوای کرهٔ زمین هستند. ما چقدر گاز در هوا می‌ریزیم؟ چقدر دودِ آتش در هوا می‌ریزیم؟ ما در شبانه‌روز که هفتصد لیتر اکسیژن و ازت را تنفس می‌کنی، چقدر کربن مسموم، هفت میلیارد هستیم و در هوا می‌ریزیم؟ اگر این حیوانات زهردار سموم هوا را جمع نمی‌کردند که ما الآن زنده نبودیم! اینها خادم بشر هستند: «سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض»، هرچه بالای سرتان است از پرندگان و ابر و باران و باد و هرچه در روی زمین است، برای شما به‌کار گرفته‌ام و همه دارند برای شما کار می‌کنند. با نگاه علم نگاه کنید و نه با فتوای خودت! ننشین و بگو خدا این حشرات را لعنت کند! ننشین و بگو بهار چه خبر است که این‌همه پشه و غیر پشه در این هوا وول می‌زند‍! اگر پروردگار عالم یکسال همه‌شان را جمع کند که دانمارک یکسال با سمپاشیِ کشورش همه‌شان را جمع کرد و میوهٔ دانمارک به یک‌دهم رسید؛ یعنی خودشان کم آوردند، چه برسد به اینکه به بیرون بفروشند! بعداً فهمیدند که تمام اینهایی که در هوا پَر می‌زنند، کوچک هستند، متوسط هستند، روی درخت‌ها می‌روند، روی گل‌ها می‌روند، اینها دلّال ازدواج گردهٔ مادّه و نر گل‌ها هستند که خدا پایشان را یک‌جوری آفریده و بدن را یک‌جوری آفریده که گرده‌ها به پا و به بدن گیر می‌کند، گرده‌های مادّه را می‌برند و روی درخت‌های دیگر بنشینند، این گرده‌ها با گرده‌های مادّه قاتی می‌شود و میوه درست می‌شود. شما نگاه نکن دوتایش می‌آید و روی صورتت می‌نشیند، خدا لعنتتان کند و از زمین برتان دارد، خب اگر لعنتشان کند و بردارد که ما یک‌دهم میوه‌هایمان به کل از بین می‌رود! نگاه نکن به اینکه زمین را برای کاشتن گندم و جو و نخود و لوبیا و دیگر حبوبات بیل می‌زنی، کرم‌های نرمی لای این گل‌ها لول می‌زنند؛ اگر اینها نبودند که موجودات خطرناک در زیرخاک ریشه‌ها را از جا می‌کَندند و هیچ‌چیزی درنمی‌آمد. شما در شب خواب هستی و اینها دارند پاکسازی می‌کنند. کل جهان را با نگاه علم نگاه کن!

من نمی‌دانم این مسئله درست است یا نه، ولی در یک کتاب قدیمی خواندم و این را باید دکترها بگویند که درست است یا نه؛ حالا درست‌هایش را که کشف کرده‌اند و می‌دانند. یک علفی در کل استان اصفهان هست که اسمش علفْ‌مار است؛ یعنی این علف وقتی به بدن آدم می‌رسد، همه‌جا را می‌گزد و اسم طبی معروفش در ایران گزنه است که با همین علف‌مار بسیاری از دردهای مفاصل را خوب می‌کنند. می‌آورند مریض را لخت می‌کنند و این علف را از گردن تا پا به او می‌زنند، همه‌جای بدن را می‌گزد و خوب می‌شود. این گزنه یکی از بهترین داروهای جلوگیر از تولید سرطان است؛ اشتباه نشود، نه معالج سرطان است! اینهایی که گاهی گزنه را هر روز دم می‌کنند و یک لیوان می‌خورند، جلوی تولید سرطان گرفته می‌شود. حالا من با نگاه علمی نگاه نکنم، تا از بغل این علف رد شوم و ساق پایم هم بالا باشد و من را بگزد، ای خدا لعنتت کند! اینها را دیگر برای چه ساخته‌اند؟ اینها را هم به بازیگری نساخته‌اند و اینها هم خلقتشان حکمت دارد، آفرینششان فلسفه دارد.

الآن در تهران یک درمانگاهی هست که زنبوردرمانی می‌کند. مریض‌هایی که بعضی از امراض را دارند، در این درمانگاه می‌آورند و با سی‌تا بیست‌تا چهل‌تا پنجاه‌تا زنبور که روی بدنشان می‌گذارند بگزد، خوبشان می‌کنند. چون‌وچرا در عالم خلقت، فضولی‌کردن قطعی در کار وجود مقدس پروردگار مهربان عالم است.

من امروز داشتم نگاه می‌کردم، اندیشمندان شیعه و علمای علم اخلاق، گناهان زبان را که از یک تا هفتاد گناهِ زبان رده‌بندی کرده‌اند، هفتادتا گناه برای این پاره گوشت به این کوچکی است! یک‌دانه از گناهانش ایراد‌گرفتن به خلقت پروردگار مهربان عالم است. یکی از گناهانش، که این چیست؟ این را برای چه خلق کرده‌اند؟ این چرا در زندگی مردم قرار داده شده است؟ این چون‌وچرا کردن با پروردگار عالم یکی از گناهان زبان است. این یک علم که من بروم و بفهمم عالم با همهٔ موجوداتش باطل است یا حق است؟ اگر من به‌دنبال معرفت بروم که یقینِ صد درصد پیدا می‌کنم همه‌چیز جهان حق است؛ ساختمانش، شماره‌هایش، کهکشان‌هایش سحابی‌هایش، ستارگانش، زمینش، خاکش، آبش، می‌فهمم حق است. حتی خیلی که دقت کنم، می‌فهمم این سیل‌ها حق است، باران‌های تند حق است، برف‌های فراوان حق است، بادهای سنگین حق است و همه برایم روشن می‌شود، این یک علم است.

و اما علم دوم که خودشناختن است؛ آیا وجود من به بازیگری آفریده شده؟ یعنی خدا خسته شده بود و خوشش آمد که با گِل بازی بکند و در این بازی‌کردن یک کلّه درست بکند برای بار اول که آدم را می‌خواست خلق کند؛ بعد دیگر این خاک به نطفه تبدیل شد و در سلب پدر و در رحم مادر آمد. با نطفه شروع کرد به کله درست‌کردن و سینه و دست و مژه و ابرو و چشم، حساب بکنم که به قول خودش خدا خسته شده بود؟ چون خودش در قرآن یک لغتی را آورده است: «‌ای؛ درماندگی»، درمانده شده بود و بعد برای رفع خستگی خودش گفت: آب به خاک بریزم و گِل کنم، بازی کنم و در بازی‌کردن هم مثل این بچه‌های هفت-هشت ساله که با گِل آدم درست می‌کنند، دکان درست می‌کنند، اسب درست می‌کنند، خدا هم عین یک بچهٔ شش-هفت‌ساله برای خوشی و برای رفع خستگی، آمد و آب را روی خاک ریخت و گل درست کرد و یک‌خرده گذاشت خشک شود و بعد شکل این انسان را آفرید و بعد هم روح در آن دمید و آن هم بلند شد به راه‌رفتن و خندیدن و دنبال زن‌گرفتن، خدا هم کلی خندید و دیگر از خستگی درآمد! کار این بوده است؟ اگر کار این بوده، انبیا را برای چه آفرید؟ خب یک‌مشت موجود زنده به‌نام آدم خلق می‌کرد و مثل بقیهٔ موجودات زنده کنار خاک و آب رهایشان می‌کرد تا بچرند و بخورند و چاق بشوند و پیر بشوند و بمیرند و همدیگر را خاک کنند. انبیا را برای چه آفرید؟ ابراهیم را برای چه آفرید؟ اگر قصدش بازیگری بوده، موسی را برای چه آفرید؟ عیسی را برای چه خلق کرد؟ کتاب برای چه نازل کرد؟ پیغمبر اسلام را چرا آفرید؟ اصلاً اگر قصدش بازیگری بوده، علی را برای چه خلق کرد؟ اگر قصدش بازیگری بوده، وجود مبارک ابی‌عبدالله را برای چه آفرید؟ در جنس زن، زهرا و مریم را برای چه خلق کرد؟ تو اگر بازیگر بودی، این انسان‌های باکمالِ باارزشِ بامعرفتِ بندهٔ مخلَص را برای چه آفریدی؟ اگر قصد بازیگری بوده است؛ یا نه، خلقت انسان حق است، کدامش است؟ این هم یک علم دیگر است.

و علم سوم، علم خطرشناسی است که منِ انسان در این هفتاد-هشتاد سالی که در دنیا هستم، چه خطرهایی متوجه من است؟ اصلاً خطر چیست؟ خطر اگر به من بزند، خسارت خطر چیست؟ ضرر خطر چیست؟ آدم بنشیند و خطرشناس بشود؛ چون اگر به خطر معرفت پیدا نکند، خطر به او می‌زند و این هم با آغوش باز قبول می‌کند. شما یک خرده خطرشناس هستید و البته علم خطرشناسی شما هم کامل نیست و یک مقدار خطرات را می‌شناسید؛ زنا را راه نمی‌دهید، چون می‌دانید خطر است؛ ربا را راه نمی‌دهید، می‌دانید خطر است؛ تهمت را راه نمی‌دهید، می‌دانید خطر است؛ حسد را راه نمی‌دهید، می‌دانید خطر است؛ نفاق را راه نمی‌دهید، می‌دانید خطر است؛ اما آنهایی که خطرشناس نیستند، به همه‌چیز آلوده هستند، به هر زشتی آلوده هستند، به سیئات آلوده هستند و فکرشان هم از بس گناه کرده، خراب شده است. در اول منبر گفتم که اگر به آنها بگوییم، می‌گوید: برو دنبال کارت! من خودم وظیفهٔ خودم را بلد هستم، من خودم می‌فهمم چه‌چیزی بخورم، چه‌چیزی بپوشم و خودم هم بلد هستم چطوری ارضای شهوت بکنم؛ برو ببینم هی سر راه من مزاحم درست می‌کنی! خدا، پیغمبر، امام، قرآن، حلال، حرام! از اینها در جامعه زیاد است و زیادتر هم دارد می‌شود. این علم سوم است.

و علم چهارم، منفعت‌شناسی است که واقعاً چه‌چیزی برای من سودمند است؟ چون اگر من نفهمم، یک چیزهایی که ضرر دارد، من گمان می‌کنم سود دارد. من اگر با چشم علمی نگاه نکنم، ضررها را سود می‌بینم! اگر با دید دقت و تحقیق نگاه نکنم، خسارت‌ها را سود می‌بینم!

 خب این چهارتا علم، حالا این چهارتا علم به‌صورت کامل، آیا کار عقل است یا نه؟ اگر این چهارتا علم کار عقل باشد، جهان باید گلستان باشد. تمام مردم اروپا و آمریکا و شرق و غرب عقل دارند، پس چرا زندگی گلستان نیست؟ چرا؟ پس چرا جهان بهشت نیست؟ عقل که هست، چرا جهان دوزخ است؟ چرا جهان پر از فساد است؟ چرا گناه سفره‌اش گسترده شده است؟ چرا پیوندها دارد می‌برّد؟ چرا در استان‌ها در یکسال یعنی دوازده‌ماه گاهی سی‌هزار طلاق در دادگاه‌ها ثبت می‌شود؟ مگر مردم دنیا دیوانه هستند؟! مگر مردم دنیا حیوان هستند؟! نه، همه عاقل هستند، اصلاً خداوند متعال عقل را به انسان داده که از حیوانات موجود ممتازی باشد؛ اگر عقل را به ما نداده بود که ما هم الآن در جنگل‌ها با فیل و الاغ و قاطر و شتر و گرگ و سگ رفیق بودیم، می‌چریدیم، می‌خوردیم می‌بردیم و می‌مردیم. عقل که هست، پس این همه فساد چیست؟ علتش این است که عقل برای ممتازشدن انسان است و عقل قدرت درک روابط امور مادی را دارد. این‌قدر عقل نشسته و کار کرده تا رشتهٔ شیمی، فیزیک، فیزیک هوایی، انرژی اتمی و لوکوموتیوسازی و هواپیماسازی و ریل‌گذاری و شهرسازی و یونیت‌های دندان‌ها و «ام‌آرآی» و ابزار عظیم علمی به‌وجود آورده و اینها کار عقل است. کار عقل سعادت‌دادن نیست، کار عقل نشان‌دادن راهی نیست که آدم را به خوشبختی دنیا و آخرت می‌رساند؛ اگر کار عقل بیش از این بود که الآن دارد انجام می‌دهد، معدن کشف می‌کند و آهن درمی‌آورد، با آهن بیل می‌سازد، کلنگ می‌سازد، تیشه می‌سازد، ریل می‌سازد، کار عقل در محدودهٔ امور مادّی است و عقل نمی‌تواند حقایق الهیه، حلال و حرام، واقعیات، خیرها، مبرّات و منافع دائمی را کشف بکند؛ اگر کرده بود و انسان از درونش کمک هم داشت که دنیا بهشت بود، اما الآن که دنیا جهنم است.

پس این چهار معرفت را، کامل و به‌صورت اثرگذار، چه‌کسی باید به بشر تعلیم بدهد؟ کار عقل که نیست، کار کیست؟ کار انبیا و ائمهٔ طاهرین است، کار یک بچهٔ هفت‌ساله به‌نام حضرت جوادالائمه است، کار امام معصوم است، کار امام انتخاب‌شدهٔ از جانب پروردگار مهربان عالم است. عقل قطب‌نمای به‌سوی سعادت دنیا و آخرت نیست، بلکه امام است. عقل قطب‌نمای به‌سوی امور زمینی است و امام قطب‌نمای به‌سوی امور ملکوتی، الهی و آسمانی است. امام است که می‌آید با دلیل به من ثابت می‌کند جهان حق است، آفرینش تو حق است، آفرینش تو هدف‌دار است و خطرهایی که متوجه توست، اینهاست و منافعی که برای تو مقررشده اینهاست. این فقط کار امام است، کار پیغمبران است و حذف نبوت و امامت از زندگی، یعنی حذف سعادت دنیا و آخرت و حذف بهشت و جایگزین‌کردن دوزخ و بدبختی‌های دنیا به جای پیغمبر و امام. مردم هم که بیشترشان دین‌شناس نیستند، اصلاً مردم از امیرالمؤمنین چه‌چیزی می‌دانند؟ مردم از چندهزار روایت پیغمبر چه‌چیزی می‌دانند؟ مردم از راهنمایی‌های حضرت جواد چه‌چیزی می‌دانند؟ چه راهنمایی‌هایی هم امام جواد دارد برای یک زندگی سالم، برای یک زندگی درست، برای یک زندگی که انسان را به رضای خدا برساند و تمام هفت در جهنم را به روی آدم قفل کند و هشت در بهشت را به روی انسان باز بکند. این کار امام معصوم است و نه کار عقل؛ اگر کار عقل بود که الآن ملت‌های آمریکا و اروپا ممتازترین ملت در سعادت و در کرامت و در شرف و در انسانیت بودند.

حالا نیازی نیست که من حرف‌های دانشمندان آنها را دربارهٔ زندگی نقل بکنم، چون بی‌ادبی به منبر است، بی‌ادبی به شماست، بی‌ادبی به جلسه است. نگاه‌هایی به زندگی دارند که هیچ الاغی چنین نگاهی به زندگی ندارد؛ حالا آنهایی که دانشگاه دیده‌اند، آرا و عقاید فروید را نسبت به زندگی می‌دانند. کتاب‌های فروید در تمام دانشگاه‌های اروپا و آمریکا درس داده می‌شود و اینجا هم گاهی صدای نکره‌اش را در دانشگاه‌ها درمی‌آورند، بدون اینکه صدای ناهنجار و آلوده‌اش را با دلیل و برهان رد کنند. فروید می‌گوید: تمام سعادت بشر و تمام لذت بشر و تمام خوشبختی بشر در آزادی غریزهٔ جنسی است و این نگاه عقل عُقلای غرب است.

اما نگاه حضرت جواد به زندگی، معجزه است! آن‌هم یک بچه‌ای که بعد از شهادت پدرش، در هفت‌سالگی به مقام امامت نشست و دارای این ویژگی عظیم الهی و ملکوتی شد. خب روز سوم مجلس است، اگر زنده بمانم، فردا که روز شهادت است، مصیبت حضرت جواد را می‌خوانم. من یک‌خرده در قم درس خوانده‌ام، ولی با آن یک‌خرده درس‌خواندنم، این را به اعتقاد و با یقین می‌گویم: امروز دست گدایی به‌سوی درگاه این دختر سه‌سالهٔ مدفون در شام دراز می‌کنیم و به او می‌گوییم: ای نتیجهٔ امامت و نتیجهٔ نور! صدای ما را به گوش تو در برزخ می‌رسانند، خیر دنیا و آخرت را برای ما و برای زن و بچه و نسل ما که گدا هستیم، از پروردگار بخواه. ماچیزی از خودمان نداریم و همه‌چیز پیش شماست، انبار خدا شما هستید، خزانهٔ خدا شما هستید، گنجینهٔ خدا شما هستید و ما همه چیز را می‌توانیم از شما بگیریم، خیر دنیا و آخرت را می‌توانیم بگیریم. شما خزائن الهی در کرهٔ زمین هستید، خزانهٔ پروردگار در این جهان هستید.

 

برچسب ها :