فارسی
دوشنبه 03 دى 1403 - الاثنين 20 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 3
67% این مطلب را پسندیده اند

تاریخچه اکنکار - 2

تاریخچه اکنکار - 2

«فرقه اکنکار» فرزند سازمان جاسوسی امریکا (CIA) - 2

اساتید مکتب اکنکار
1:( گوپال داس )
« از اساتید این مکتب می توان گوپال داس که 3000 سال قبل از میلاد مسیح، ماهانتا و استاد درقید حیات "اک" در مصر بود را نام برد. وی راز فرقه های مذهبی از یرس و ایزس ( الهه حاصل خیزی ) را کشف کرد. به اعتقاد اکیست ها گوپال داس محافظ بخش چهارم( شریعت کی سوگماد) در طبقه اثیری بوده و در معبد خرد زرین به تدریس مشغول است .

2:( یائوبل ساکابی)
از اساتید دیگر یائوبل ساکابی که در بین سالهای 1700 تا 2000 قبل از میلاد مسیح بر اهالی یونان باستان وارد شد. او راهنمایی در میان فرقه های مذهبی اسراری یونان بود و هم اکنون محافظ شریعت ـ کی ـ سوگماد کتاب مقدس اک، در شهر معنوی آگام دس است. او به عنوان ماهانتا، استاد در قید حیات اک خدمت کرده است .

3:( سری ها رولد کلمپ)
در حال حاضراستاد اکنکار، استاد در قید حیات (سری ها رولد کلمپ) می باشد .

نزاع‌ها

  1. پيش‌ از مرگ‌ توئيچل
    مشاجره‌ درباره‌ اكنكار در اوايل‌ دهه‌ 1970، اندكي‌ پيش‌ از مرگ‌ توئيچل‌ شروع‌ شد. برخي‌ افراد در منبع‌ تعاليم‌ وي‌ ترديد كردند و او ادعا كرد كه‌ ديگران‌ به‌ دليل‌ عدم‌ موافقت‌ با تعاليم‌ وي،‌ زندگي‌ او را تهديد كردند. توئيچل‌ مدعي‌ شد كه‌ هيچ‌ يك‌ از آموزه‌هايش‌ را از منبع‌ بشري‌ قرض‌ نكرده‌ است، بلكه‌ حاصل‌ تجربه‌ شخصي‌ وي‌ از خداشناسي‌ در سال‌ 1965 و برآمده‌ از شهودي‌ است‌ كه‌ طي‌ آن‌ تعاليم‌ را از ((سلسله‌ اساتيد اك‌)) به‌ عنوان‌ استاد زنده‌"اك‌ "به‌ دست‌ آورده‌ است‌. اما اين‌ ادعاها به‌ مشاجرات‌ پايان‌ نداد.
  2. داروين‌ گراس‌، نهصد و هفتاد و دومين‌ استاد "اك"
    پس‌ از مرگ‌ توئيچل‌ در سال‌ 1971، نزاع‌ با آمدن‌ استاد زنده‌ "اك‌"، داروين‌ گراس‌ ادامه‌ يافت‌. بعد از يك‌ مبارزه‌ سخت‌ براي‌ كسب‌ قدرت‌ در درون‌ اكنكار بين‌ سال‌هاي‌ 1981 تا 1983، گراس‌ كنار گذاشته‌ شد و به‌ جاي‌ او هارولد كلمپ‌، استاد زنده‌ اك‌ شد. گراس‌ گروه‌ خـاصـي‌ بـا عـنـوان‌ تـعاليم‌ باستاني‌ اساتيد (ATOM) تشكيل‌ داد و مدعي‌ شد كه‌ تعاليم‌ جديدي‌ را آغاز نكرده،‌ بلكه‌ به‌ گسترش‌ تعاليم‌ پال‌ توئيچل‌ همت‌ گمارده‌ است‌. اكنكار او را از استفاده‌ از علايم‌ و اصطلاحات‌ انحصاري‌ خويش‌ منع‌ كرد.

گراس‌ را همچـنان‌ نـهـصـد و هـفـتاد و دومين‌ استاد اك‌ مي‌دانند اما تصوير او در معبد" اك‌ "نصب‌ نيست‌ و در بحث‌هايي‌ كه‌ از اساتيد گذشته‌ اك‌ مي‌شود از او نامي‌ برده‌ نمي‌شود.

  1. جنبش‌ بيدارباش‌ روحاني‌ (MSIA)
    در همين‌ اوضاع‌ و احوال‌، جان‌ روجر هينكينز (John Roger Hinkins) تـلاش‌هايي‌ بـراي‌ ايـجاد گروهي‌ مذهبي‌ با نام‌ جنبش‌ بيدارباش‌ روحاني ‌(Movement of Spiritual Awareness) در سال‌ 1971 آغاز كرد؛ گروهي‌ كه‌ اكنكار را به‌ شدت‌ به‌ صورت‌ سازمان‌ عقايد و اعمال‌ بازسازي‌ كرد.
  2. ديويد سي‌. لين‌ (David C.Lane)
    زماني‌ كه‌ لين‌، استاد مطالعات‌ ديني‌، پال‌ توئيچل‌ را به‌ سرقت‌ ادبي‌ از اساتيد خويش‌ و جـعـل‌ تـمـام‌ تاريخ‌ اكنكار متهم‌ كرد، اين‌ مشاجرات‌ و نزاع‌ها به‌ اوج‌ خود رسيد. او اساساً خود را وقف‌ اثبات‌ اين‌ ادعا كرد كه‌ اكنكار و جنبش‌ بيدارباش‌ روحاني‌ چـيـزي‌ بيشتر از سرقت‌ از سنت‌ راداسوامي‌ نيستند.

چند نكته درباره اكنكار

ـ سفر روح كه مهمترين اصل عرفان اكنكار است همان خلع بدن يا موت اختياري است

ـ اين مرحله در عرفان اسلامي پائين‌ترين مرحله سالك است.

ـ نور و صوت محور اصلي اكنگار است و چيزي جديدي محسوب نمي‌شود.

ـ عرفان اكنكار مستقل نبوده و با عرفان‌هاي هندي آميخته است.

ـ در اين آئين هيچ جايگاهي براي خدا وجود ندارد.

ـ فقط سخن از بهشت است و ارتباطي با خدا ندارد و معتقدند جهنم توسط كليسا اختراع شده تا بشريت را از قتل و خونريزي نجات داده و به تمدن سوق دهد.

نقدي بر ديدگاه اكنكار درباره اديان

يكي از مهم ترين شاخصه هاي جنبش هاي نوپديد ديني - عرفاني، انتقاد شديد آنان به وجود اديان بزرگ و تعاليم آنان است، لذا در بسياري از اين جريان هاي معنوي، انواع زيادي از انتقادها به اديان وجود دارد. از اين رو، بايد گفت كه بزرگ ترين اشكال آنان اين است كه در نقد آنها، همه اديان به يك چشم ديده مي شوند و چنين مي پندارند، كه تمام اديان داراي خصوصيات و تعاليم مشترك اند و حال آنكه اديان داراي تقسيمات متفاوتي هستند و نزديك ترين و شبيه ترين اديان نيز در دل خود بزرگترين تفاوت ها و اختلاف هاي ظاهري و باطني را با هم دارند. بنابراين هيچ گاه نمي توان با ناديده گرفتن تفاوت هاي اديان، به نقد و بررسي آنان پرداخت. و لذا به جرات مي توان گفت كه در تعاليم اكنكار، بزرگترين انتقادها و اشكال ها به اديان ابراز شده است

موجوديت اديان

پال توئيچل - موسس مكتب اكنكار - فلسفه پيدايش اديان بزرگ را از دو منظر پي گيري مي كند:

  1. اديان بزرگ بر اساس تجربه هاي معنوي، مكاشفه ها و سفرهاي روحاني موسسين، پديد آمده اند، كه از اين ميان اكنكار با اتخاذ چنين موضعي در حقيقت مي خواهد چنين نشان دهد كه هر انساني مي تواند با تمرين هاي معنوي و رياضت هاي جسماني موفق به مكاشفه و سفر روحاني شود. اين ادعا در دل خود متضمن اين معناست كه انسان مكاشفه گر مي تواند حامل معرفت معنوي همسان با معرفت معنوي ديگر انبياي بزرگ اديان بزرگ باشد. و در واقع چنين وانمود كند كه هر انسان به واسطه پيروي از تعاليم ما - اكنكار - مي تواند همانند ديگر پيامبران بزرگ تاريخ به حقيقت، دست يافته و به همان سعادتي كه اديان آن را در دنياي ديگر وعده دادند؛ در همين دنيا نائل شود. از اين رو، در اكنكار وانمود مي شود، كه اديان بزرگ بر اساس تجربه هاي معنوي، مكاشفه ها و سفرهاي روحاني موسسين پديد آمده اند.

پال توئيچل مي گويد: حتي در ميان فرقه هاي منشعب از يك مذهب هم اختلاف هاي فاحشي در زمينه ي روش ها ودستورالعمل هايشان وجود دارد، كه اين امر توجيه كننده اين است كه چرا اين همه گوناگوني بي پايان و سردرگمي در خصوص نتايج به دست آمده از روش هاي ديگر مشاهده مي شود. به همين ترتيب، وقتي در جهان هاي ديگر نيز وارد مي شويم، تجربياتمان از كيفيات دگرگوني بهره مي گيرند، كه در نتيجه، در خصوص نتايج حاصله از اين تجربه ها نيز همين تفاوت هاي فاحش به چشم مي خورند. و لذا اكنون مي توان فهميد كه چرا اين همه دين هاي متفاوت وجود دارند.؛ زيرا تجربيات افراد مختلف در عوالم درون با هم متفاوت هستند و براساس همين تجربه ها بوده است كه اديان و مذاهب متفاوت شكل گرفتند. و اين واقعه اسف باري است، كه هزاران هزار نفر تجربه كرده اند، يعني تا درجه اي از عمق به آگاهي عوام درون نفوذ كرده اند. آنگاه به آنان وحي شده كه يك خدا، يك فرشته يا يكي از بستگان، در حال هدايت آنها هستند. آنها اظهار مي كنند كه صداي خدا را شنيده اند يا دچار اين تصور مي شوند كه خداوند به شخصه، دستورها و فراميني را به آنان داده است.

ولي حقيقت قضيه اين است كه اين الهام ها، صداها و تصورها همه مخلوق هاي ذهني خود آنهاست و اين روند براي كساني كه صاحب بينايي مستقل هستند، به وضوح قابل ديدن است و خود شخص به ندرت قادر است تا اين را تميز دهد، چون هنوز صاحب چنين بينش مستقلي نيست او عميقا معتقد است كه خداوند مستقيما با او سخن مي گويد، در حالي كه آنچه او مي شنود، نجواي ذهن خود اوست كه از ضمير ناخودآگاهش صادر مي شود. او فريب خورده است. فريب خويش را. و اغلب اتفاق مي افتد كه چنين فردي اعلام مي كند كه از خدا پيامي دريافت كرده است. و يا آنكه، خدا در حال هدايت اوست تا كارهاي معيني را به انجام رساند. بسياري از افراد ادعا مي كنند كه خدا به آنها فرمان داده، كسي را به قتل برسانند؛ قومي را از ميان بردارند و بسياري از شرارت هاي ديگر، كه همه اينها زاييده ذهن مختل شده آنهاست.

به محض اينكه شخص وارد جهان هاي معنوي تحتاني مي شود، حتي هنگامي كه فاصله بسيار كمي را در درون آنها پشت سر گذاشته باشد، هميشه مورد مواجهه و حمله مجموعه اي از اشكال فكري خودش واقع مي شود. تقريبا همگي اينها در اثر پرورش و تربيت هاي گذشته او و اعتقادها و تصوراتي شكل گرفته اند، كه در مدت زمان گسترده اي به مساعدت پيشنهادهايي از سوي ديگران بنا شده اند. آنها از درون متن خواهش هاي دراز مدت خود بيرون مي جهند. و او را به كوره راه هاي گوناگوني راهبر مي شوند، كه اين عملكردهاي رواني به اعتقاد اكنكار، منشا بيشتر اين تجربيات گوناگون و بي پايان است، كه مردم آنها را مذهبي مي پندارند و به همين دليل اين همه مذاهب متفاوت وجود دارند.

  1. اديان بر اثر مناسبات اجتماعي، فعاليت قشر روحانيون و تصورات ذهني پيروان آنان پديد آمده اند.

در اكنكار آمده است: هيچ يك از ناجياني كه به اين جهان آمده اند، مرادشان انتشار و تبليغ، به خاطر كسب پيرو نبوده است، بلكه همه آنها مي خواستند، تا معدودي از حقايق ساده را كه از سرزمين هاي دور آموخته بودند به بشر هديه كنند، تا آنان كه گوش شنوا دارند، بدان پيام بيدار شوند.

البته استادان باستاني از اين روند استفاده زيادي مي كردند. آنها به ندرت به كتابت و ثبث مفاهيم مي پرداختند. به اين دليل كه، هيچ يك از پيروانشان فن خواندن و نوشتن را نمي دانستند. آنها كلام را دهان به دهان و سينه به سينه نقل مي كردند و هنگامي كه يك فرد را به حلقه هاي الهي پذيرش مي دادند، آنگاه به پرورش نفر بعدي مبادرت مي كردند. آنها هيچ كدام از اين ساز و دهل ها و تعليمات جمعي، كه امروزه در تشكيلات سازمان يافته مذاهب مي بيني به كار نمي گرفتند. بنابراين، در مي يابي كه دين، به سادگي يكي از تاسيسات اجتماعي است. اين امر در اديان غربي بيشتر مشهود است، در حالي كه تار و پود مذاهب شرقي را نيز همين عامل تشكيل مي دهد.

پال توئيچل مي گويد: هر ديني را كه امروز در قدرت است، نام ببر. من به تو نشان خواهم داد كه فقط و فقط زائيده يك وجدان اجتماعي است، نه حقيقتي كه از جانب سوگماد آمده است. همه آن قوانيني كه به عنوان قوانين الهي شناخته شده اند، چيزي نيست، جز يك وجدان اجتماعي متحول شده كه از قانون مانو، نظام همورابي، فرامين موسي و احكام كليسايي مسيحيت مشتق شده است.

اما محتواي آنها بازگوكننده ي چيست؟

هيچ! مگر پيكري از احكام و مقررات كه از جانب قشر روحانيت رسمي، براي تحت كنترل نگاه داشتن پيروانشان تنظيم شده، تا بدان وسيله، عنان سياسي و اقتصادي توده هاي مردم را به دست گيرند.

آيا پديده اي شنيع تر از سيستم طبقاتي كه توسط مانو پايه گذاري شده، وجود دارد؟ يا محدوديت هاي اجتماعي كه در مفاد نظام همورابي مطرح است؟ يا پي آمدهايي كه احكام مدون در فرامين موسي يا اخلاقيات كليسا و تشكيلات مذهبي مسليمن امروزي باعث مي شوند؟ محدوديت، محدوديت، محدوديت! اين، تمام آن چيزي است كه اين شاخص هاي اجتماعي بر آن سعي دارند.

اگر مذاهب را بقدر كافي بشناسي برايت معلوم خواهد شد، كه احكام و مقررات مربوط به هر گروه خاصي در خود دو تاثير مثبت و منفي را پيشنهاد مي كند. به اين معني كه اگر از آنچه تشكيلات مذهبي مقرر داشته تبعيت كني، قول پاداش مي گيري، ولي در صورت غفلت از مقررات و احكام، مجازات در پيش خواهي داشت... همه اديان به اين ترتيب تاسيس مي شوند. از طريق قدرت تصور پيروانشان. روحانيت اين تصور را اختراع مي كنند و آنقدر در مقابل مردم نگه مي دارند تا قبولش كنند و نيايش آن را بپذيرند.

از اين رو، پال توئيچل به اديان و گروه هاي مذهبي انتقاد كرده. و ابراز مي دارد، كه از گروه هاي فلسفي مذهبي و فرهنگ هايي كه امروز نيز پرچم ايمان به خدا و اشاعه راه پيشوايان و فرستادگان خدا رژه مي روند، اعتراض دارم.

و چنين ادامه مي دهد كه، ظاهرا دين قرار است دوست بشر باشد. ولي تقريبا در تمام طول تاريخ، اين دو با يكديگر ستيز مرگ باري داشته اند. امروزه روحانيت تقريبا به يك ناهنجاري پوچ تبديل شده است. هنوز در همه جاي دنيا با تواني بالا حضور دارد. ولي روزي خواهد آمد كه از سطح زمين برچيده شده، محو و نابود شوند. جهالت هم، عليرغم احداث مدارس و اقدام به سوادآموزي جمعي، براي پير و جوان، پيوسته در حال گسترش است. افسوس كه اينها راه غلط را براي تحصيل برگزيده اند، نه راهي براي نشان دادن شيوه هاي خارج شدن از كالبد جسماني.

پال توئيچل مي گويد: اخلاقيات خوب اند، اما در خوبي بشر امتياز چندان چشم گيري نهفته نيست. همه اديان از اخلاقيات (احكام) انباشته اند و يك سري دستورالعمل هاي اخلاقي هستند كه در شكل هاي گوناگون، قرن به قرن ،به نوع بشر آموخته شده اند. اما به صراحت بگويم كه علوم اخلاق شريعت هاي اديان هرگز نتوانسته اند راهي به اقليم درون بگشايند. البته در مسير پاك سازي ذهن و همواركردن راه، جهت رسيدن به پشت دروازه ي اقاليم درون موثرند. و حتي مي شود به جايي رسيد كه بتوان به دروازه هاي درون دق الباب كرد، اما باز كردن اين دريچه به سوي جهان هاي معنوي كاري است كه از احكام و اخلاق ساخته نيست.

اخلاق، چنانكه در مذاهب قديم نيز آموزش داده مي شود، فرسوده و بي مصرف است. هر گروهي كه صرفا اخلاقيات را تعليم بدهد، چيز زيادي براي جستجوگري كه به دنبال نور معنوي باشد، ندارد، مگر آنچه در همه اديان مشترك است. اخلاق، ابزاري است، جهت شستشوي ذهن، اگر چه ابزار كاملي نيست؛ ولي بهترين نوع آن مي تواند فرد را براي برداشتن اولين قدم در مسير خداشناسي آماده كند.

كسي كه بخواهد توسط اخلاقيات (شريعت) به يك زندگي مذهبي دست يابد، مسير را در جهت معكوسش طي كرده است. اخلاقيات، تنها وسيله اي براي دست يابي به وضعيت مشخصي براي ذهن هستند و هيچ كاربرد ديگري ندارند. اخلاق، نه دين است و نه بستري كه از ميان آن دين رشد مي كند. اخلاق هرگز نمي تواند اساس فلسفه عالم گيري، همچون اكنكار باشد؛ زيرا اخلاق هرگز نمي تواند آفريننده ي خرد، قدرت و آزادي باشد.

اكنكار معتقد است كه امكان مذهبي و اديان رسمي، به دوره هاي قبل از بلوغ افكار و تحولات انساني تعلق دارند. در دوره هاي طفوليت بشر، هر مذهبي وظيفه اش را در روز و موعد مقرر خود به جا مي آورد، اما در موازات رشد بشر در زمينه فهم معنوي بالاتر، اين راه ها و روش ها بايد با چيزي كامل تر جايگزين شود. در طول تاريخ بشر، تمام آنچه اديان تلاش مي كردند تا ارائه دهند، خلاصه مي شود در شناخت سوگماد. چند نفر موفق شده اند؟ شايد معدودي بيش از تعداد انگشانت!

پال توئيچل مي گويد: فقط مسافران معظم «اك» هستند، كه اين روش ها را در اختيار دارند. و اين مسافران در ميان انسان ها بسيار معدوداند. تلاش ها در جهت چنين درك و شناختي هميشه با شكست مواجه شد، مگر در مواردي كه از روش هايي كه در اكنكار مطرح كرده ايم، پيروي شده باشد. اگر پيروان سرسخت برخي اديان، به اين كه بسياري از مردم به روش آنها موفق شده اند، اصرار مي ورزند؛ به اين دليل است كه آنها تجربه مختصري را در ديگران بسيار دست بالا تصور كرده اند.

پاسخ به نظريات توئيچل

اما در اين ميان، در نظر گرفتن چند نكته حائز اهميت است:

  1. در اينكه علت پيدايش اديان، سفرهاي ناقص رهبران و انبياء است و فلسفه اعمال و كردار آنان، توهمات ذهني است، كه بر اثر خواهش هاي دراز مدت و به عبارت ديگر،بر اثر عقده هاي سركوب شده آنان سرچشمه مي گيرد؛ ادعاي بزرگ و كلي است، كه اولا: اكنكار براي اثبات چنين اظهار بزرگي محتاج ادله محكمي است، كه البته در كتاب هاي اكنكار يافت نمي شود و بيان ادعاي فاقد علت و مدرك، ارزش علمي ندارد، چرا كه هر طالب حقيقتي با تمام اعتمادي كه ممكن است به اكنكار داشته باشد، هيچ گاه نمي تواند چنين اظهارنظرهاي بزرگي را از جانب اكنكار، بدون بيان دليل و مدرك بپذيرد.

ثانيا: جنس اين ادعاها مبتني بر رويكرد فلسفه هاي معاصر و روان شناسي جديد است. حال آنكه چنين بياناتي بيشتر از جانب كساني ايراد مي شود، كه از دريچه مادي و اومانيستي به انسان مي نگرند، و به نوعي با رويكردهاي معنوي مخالف اند. بيان چنين اشكال هايي به اديان، از جانب عرفان اكنكار قابل تامل است، چرا كه جداي از ورود به حوزه پاسخ گويي، به چه دليل اين اشكال شامل عرفان اكنكار نباشد؟

  1. در اينكه دين تاسيسات اجتماعي است. و سازمان ها و مراكزي با موضوعيت دين تشكيل مي شوند، و اثرات قابل توجهي بر مناسبات سياسي مي گذارند؛ جداي از وجود تفاوت هاي بسيار در مورد هر مصداق ديني، مبتني بر انتقادهاي شديد عرفان اكنكار به روحانيون و رهبران معنوي هر مسلك ديني و عرفاني است. اين دغدغه نه تنها در عرفان اكنكار، بلكه در بسياري از نحله ها و گرايش هاي علمي غرب مشهود است، و بيشتر، ريشه در عملكرد طولاني و نابخردانه كليسا در قرون وسطي دارد. اين ادعا در مورد هر مصداق ديني، و جغرافياي تاثيرگذاريش مي بايست بسيار گوناگون و متفاوت بيان شود. هر چند عملكردهاي غير اخلاقي برخي از روحانيون، هر مصداق ديني، ناخودآگاه ذهن را به سوي اين دغدغه سوق مي دهد، ولي اين بيان در مورد همه اديان بزرگ و كوچك، كليت ندارد.

ضمن اينكه به راستي، ميان همه پيامبران و تعليمات شفاهي كه در دوران حيات خود داشته اند و برداشت هايي كه قرن ها بعد از كلام ايشان شده و منجر به پيدايش عقايد جديدي، مبتني بر شرايط جديد اجتماعي است، تفاوت هايي وجود دارد، كه غير قابل انكار است. از اين رو، هيچ گاه نبايد نظريه يا عملكرد پيروان معاصر يك دين را، كاملا و به طور كلي منطبق با اصل نظريه يا عملكرد پيامبران و رهبران، يك مصداق ديني دانست و به واسطه داشتن اشتباهات گوناگوني كه توسط پيروان يا سازمان هاي متكي به دين ايجاد مي شود، اصل گزاره هاي ديني و شخصيت پيامبر آن دين را تخريب كرد.

  1. برخي معتقدند: يك اشكال مهم به اديان بزرگ اين است كه آنان متعلق به قرن ها قبل بوده اند و اكنون، انسان معاصر، محتاج اديان جديد است، تا بتواند نيازهاي نوين معنوي خود را در آنان جستجو كند. اكنكار معتقد به اين شبهه است. اكنكار خود را يك مسلك معنوي جديد مي داند، كه براي انسان امروزي، به واسطه اقتضائات دوران معاصر نسبت به ديگر اديان جهان مفيدتر است. اكنكار معتقد است كه هدف همه اديان قديم ايجاد ارتباط با خداوند بوده و اين نكته را ضعف اديان بزرگ معاصر مي داند.

اما بايد گفت كه هدف همه اديان بزرگ، صرف ارتباط با سوگماد (خداي مطلق) نبوده است؛ چرا كه در بسياري از اديان بخصوص اسلام، التزام به خواسته هاي اجتماعي انسان در لواي ارتباط با خداوند روشن است. ضمن اينكه اگر صرف ارتباط با خدا، اشكال اساسي اديان است. به چه علت در عرفان اكنكار، ارتباط با سوگماد و جهان هاي برتري كه همگي تحت حمايت نمايندگان سوگماد است؛ پراهميت نشان داده مي شود؟ و اينكه آخرين طبقه جهان هاي برتر تحت نظارت شخصي سوگماد (خداي مطلق) است. و چنين اظهار مي شود كه بالاترين استاد اكنكار در آن طبقه با خدا در ارتباط است.

اما اين اشكال كه اديان بزرگ متعلق به قرن ها قبل بوده و اكنون براي حل نيازهاي معنوي - اجتماعي، انسان معاصر نيازمند اديان جديد است، متوجه هر دين يا مسلك عرفاني، است كه به تغييرات اجتماعي و بحران هاي جديد معنوي انسان توجه ندارد. از اين رو، معتقديم كه اين اشكال متعلق به همه اديان بزرگ نيست، چرا كه برخي از اديان، بخصوص دين اسلام، به واسطه تكيه بر اصول اوليه، ملزم به تاسيس احكام و گزاره هاي معنوي جديدي براي خروج از هر بحران معنوي يا اجتماعي است؛ بحران هاي معنوي اخلاقي اي كه در ادوار گوناگون، و بر اثر تحولات اجتماعي پديد آمده اند.

با توجه به اين اصل كلي، چنين ادياني، بخصوص اسلام، بر اديان و عرفان هاي نوظهور برتري دارند؛ چرا كه اگر فلسفه وجودي عرفان هاي نوظهور رفع مشكلات جديد انسان معاصر باشد، برخي از اديان همانند اسلام، قادر به رفع اين مشكلات اند. ضمن اينكه اين اديان داراي پشتوانه علمي و عملي، رهبران باتجربه، و تجربه حل مشكلات بيشتري نسبت به عرفان هاي نوظهوراند.

لازم به يادآوري است كه در بسياري از جريان هاي نوپديد ديني، ادعاي ساختگي بودن تمامي اديان مطرح مي شود به عنوان مثال، در تعاليم كريشنا مورتي چنين آمده، كه اديان و مذاهب همگي ساختگي اند.

كريشنامورتي مي گويد: ما خواهان پدري با عظمت و قدرتمند هستيم كه از ما حمايت كند و به ما بگويد كه چه بايد بكنيم. حالا براي آنكه تنها نمانيم. بي يار و پشيمان نمانيم. به خدا اعتقاد پيدا مي كنيم، كه به ما در زندگي كمك مي كند با اين همه ذهن ماست كه اين را آفريده است. اين طور نيست؟ به خاطر اينكه ما مي ترسيم و دوست داريم هدايت بشويم و به ما بگويد: چه چيز درست است و چه چيز غلط است. همچنان كه بزرگ مي شويم و به اصطلاح مذهب را مي سازيم، كه در واقع مذاهب، حقيقي نيستند. مذهب به عقيده من ،چيز كاملاً متفاوتي است و براي اينكه به اين چيز متفاوت، كه مذهب واقعي است دست پيدا كنيم، بايد به طور كلي از نظر ذهني آزاد شويم و دست از مذهبي كه ذهن ها آن را ساخته و اختراع كرده است برداريم.

تمامي باورها، از مسيح گرايي، هندوئيسم و آيين بودا، پويش انديشه اند، كه در راستاي زمان، نوشتارها، نمادها و فرآوردهاي دست و ذهن تداوم يافته اند و همه آنها در جهان مدرن كنوني نيز، دين خوانده مي شوند. از ديدگاه كريشنامورتي، اينها براستي دين نبوده، بلكه پنداري رمانتيك، احساساتي، تسكين دهنده و خرسند كننده است، كه در حقيقت دين راستين نمي باشد.

در گفتار كريشنامورتي يك مسئله پراهميت وجود دارد و آن اين است كه او هيچگاه در مورد مذهب حقيقي خود سخن نمي گويد، بلكه همواره راه رسيدن به مذهب حقيقي را دست برداشتن از اديان و مذاهب بزرگ معرفي مي كند. و حال آنكه چه دليلي وجود دارد، كه مذهب حقيقي و يا هر تعليمي كه او از آن پيروي مي كند و يا حتي اساس تعاليم او، ساخته ذهن و تخيل نباشد؟

بزرگترين ادعاي بدون دليل

در اين عرفان، واژه «اكنكار» چنين تعريف شده: راه طبيعي بازگشت نزد خداوند، دانش باستاني سفر روح، علم دقيقي كه خالص ترين تعاليم را دربرمي گيرد. اكنكار قائم به ذات است. و عقل از سادگي آن مبهوت مي گردد.

در مقابل، در تعريف مذاهب چنين آمده: مذاهب، همگي انشعاب هاي اكنكارند. سرچشمه اصلي تمام زندگي، عملكرد سطوح آگاهي پايين كه توام با اعتقادها و فلسفه هايي است، كه مراتب ضروري براي رسيدن به «اك» هستند.

بزرگ ترين ادعا، و يا يكي از بزرگ ترين اظهارات در اين عرفان اين است كه اكنكار، سرچشمه تمامي اديان و مذاهب جهان بوده و اينكه همه رهبران و چهره هاي فاخر علمي، شاگردان مكتب اكنكار بوده اند.
در اكنكار آمده است: مرگ و رستاخيز، اصولي اساسي اند، كه تقريباَ در تمام مذاهب از آغاز زمان، آموزش داده شده اند. اما اكنكار كه جريان اصلي تمام مذاهب، فلسفه ها و جهان بيني هاست. اولين دانشي بود كه به مردم زمين از طريق ناجيان مامور، آموخت كه رستگاري در مرگ كالبد فيزيكي و رها شدن روح نهفته است.

پال توئيچل مي گويد: نويسندگان فلسفي و مذهبيون، وجود اكنكار را در طول تاريخ به اثبات رسانده اند. خط مشهور پيامبران عبراني، همان گونه كه رسالت آنها به خوبي نشان مي دهد در مكتب اكنكار تربيت شده اند. استادان يوناني، مثل آپولونپوس، ويونيسيوس، فيثاغورث، سقراط ، ارسطو و افلاطون، توسط اساتيد باستاني، هنر اكنكار را فراگرفتند. عملاَ هر انساني كه به تمدن بشري خدمتي كرده باشد، يك چلا يا دانشجوي تعاليم پنهاني اكنكار است. اين امر در زمينه هاي مختلف علوم، ادبيات، هنر، اقتصاد، مذاهب، فلسفه ها، ارتش، پزشكي و روان شناسي مصداق دارد... پيامبران بزرگ و چهره هاي قدرتمندي، مانند راما، كريشنا، هرمس، موسي، اورفيوس، افلاطون و مسيح، چلاهايي بوده اند كه در مدارس مختلف سري، كه همه آنها شاخه هايي از نظام باستاني استادان اكنكار بوده اند، عموماَ به عنوان نظام پيشتازان وايراگي شناخته شده اند.

پال توئيچل معتقد است كه خاورميانه به كمربندي از يك اختلاط نژادي تبديل شده، كه به نوبه خود، جريان عظيمي از تفكر فلسفي، علمي و مذهبي است. از درون اين جريان، كتب مقدسه بسياري، از جمله تورات يهودي ها، قرآن مسلمانان، ميترائيسم و بسياري ديگر از مذاهب سامي سر برآورد. در همان زمان، افكار آريايي زند اوستا، رامايانا، كه از نوشته هاي مقدس هندوها است. وداها و بودائي گري را به وجود آورد. تمامي اين مكتوبات مقدسه كه اجداد مذاهب و همه فلسفه هاي مدرن بوده اند، از سرچشمه هاي بياناتي شفاهي به نام اكنكار سيراب شده اند. اكنكار نيروي عالم گير و منشا معنوي هر چيزي است، كه دربرگيرنده زندگي است. به اين دليل رد اكنكار را دنبال مي كنيم، كه جريان اصلي و نزديك ترين است به تعاليم خالصي كه از اقيانوس عشق و رحمت يا به بياني شاعرانه: خدا، سرچشمه مي گيرد.

در عرفان اكنكار به صراحت آمده است: اكنكار، بوجود آورنده و دربرگيرنده تمامي افكار جهان هاي پايين است، و مسائلي همچون هنر، نويسندگي، موسيقي و مجسمه سازي تنها گسترشي هستند از آرمان هاي بالاتر اكنكار.

اكنكار به عنوان محوري عمل مي كند، كه پره هاي آن منتهي به چرخي مي شوند، موسوم به چرخه زندگي. اين چرخ نشان مي دهد كه چگونه اديان اصلي جهان از اكنكار سرچشمه گرفته اند. اين چرخ، دوازده پره دارد، كه عبارتنداز: آنيميسم، هندوئيسم، اسلام، مسيحيت، يهود، شينتوئيسم، بوديسم، تائوئيسم، جانيسم، دين زرتشت، مكاتب اسرار و صوفي گري. هر يك از اين پره ها معرف يكي از اديان امروزي جهان است. آنها همچنين مي توانند معرف فلسفه هاي گوناگوني باشند، كه از دل مذاهب رشد كرده اند و نيازي به معرفي آنها نيست. شواهد فراواني وجود دارد، دال بر اينكه هيچ يك از اين مذاهب كه قرار بود به ما راحتي و ياري دهند، در ارتباط با فرد موفق نبوده اند. به همين دليل سوگماد تعالي به دوازده پره تقسيم شده است. اغلب بنا به تربيت فردي در اين جهان، ما بايد مسير به سمت بهشت را به شيوه اي و در طريقي كه برايمان مناسب ترين است، طي كنيم. اما در انتها، تنها سير «اك» وجود دارد.

پال توئيچل معتقد است كه مذاهب فعلي حاصل پذيرفتن همين اديان قديمي هستند، كه نسبت به فرهنگ، سليقه و خلق و خوي هر گروهي از مردم به صورت هاي گوناگون امروزي درآمده اند. اديان جديد عبارتنداز: هندو، بودائي، كنفسيوسيزم، تائوئيزم، اسلام، يهود، زردشتي، سيك، الهي شناسي، علوم مسيحيت، شينتوئيزم، روح گرايي، بهائي و مسيحيت. بزرگ ترين آنها به ترتيب عدد پيروان عبارتنداز: هندو، بودئيسم، مسيحيت كه پيروان هر سه آنها از مرز صدها ميليون مي گذرد.

اما همه مذاهب، فلسفه ها و دكترين هاي مقدسه، از اكنكار مشتق شده اند و هيچ چيز نمي توانست بدون جوهر «اك»، كه از قلب سوگماد به بيرون جاري است و سازمان هاي كالبدي مي سازد، ادامه حيات را برقرار مي سازد و روح مي آفريند، وجود داشته باشد. بقاي تمامي شكل هاي هوشمندانه از آگاهي معدني گرفته تا آناني كه در لباس همكاري با خدا خدمت مي كنند، در جريان «اك» نهفته است. هر يك از اديان اصولي، يك مؤسس داشته اند، كه در قالب يك كالبد فيزيكي به اين جهان آمده. و از اين جهان رفته اند. شايد لازم به اشاره است، همان گونه كه در مسيحيت، عيسي را «نور جهان» خوانده اند، در شرق، بودا را «نور آسيا» خطاب كرده اند. پيروان هر ديني به پيشواي خود لقبي كمابيش با همين محتوي داده اند. اما ماهانتا، استاد حق در قيد حيات، به لقبي «نور كيهان» ملقب است.

پال توئيچل مي گويد: اكثريت ايدئولوژي هايي كه در زمينه ديني و فلسفي مطرح شده اند، همه شاخ و برگ خودشان را چيده و به راه باريكي رسيده اند. من مي توانم يك مسيحي، مسلمان و يا هر چيز ديگري باشم، اما بعد از آن ديگر خود را محدود كرده ام. اگر مردم از من بپرسند چه ديني دارم، و بگويم: «خوب، من يهودي هستم» بلافاصله ذهن آنها مرا در رده ي خاصي قرار مي دهد، و من جزو يكي از كساني خواهم شد، كه در يكي از پره هايي واقع شده كه «اك »در مركز آن است.

بنابراين، آنچه در اينجا مرا به فكر مي اندازد و خودم را از بابت آن مقصر مي دانم، اين است كه ما حتي نمي توانيم بگوييم «اك»، يك طريق است؛ زيرا آن بقدري دربرگيرنده زندگي است كه به خودي خود شامل همه چيز مي شود، چرا كه خود زندگي است.

ادعاي بزرگ اكنكار مبتني بر وام دار بودن تمام اديان و مذاهب به مكتب «اك»، موجب برانگيخته شدن چند سوال و نكته است.

به راستي به پشتوانه چه دليلي مي توان انواع اديان، مذاهب و مسالك عرفاني را كه در سرتاسر جهان با توجه به گوناگوني فرهنگ و جغرافيا، و انواع كتب مقدسه و با توجه به تمام تفاوت هاي ظاهري و محتوايي با ارزش شان، زيرمجموعه و تفسيري بر مسلك عرفاني اكنكار دانست؟ چگونه مي توان باور كرد كه انواع فيلسوفان، بسياري انبياء و رهبران معنوي، هنرمندان و نويسندگان و به نقل صريح اكنكار «هر انساني كه خدمتي به جوامع بشري كرده است.» يك چلا و نوآموز اكنكار بوده و در مكتب «اك» به استادي رسيده، و در نهايت به تبليغ آموزه هاي اكنكار پرداخته است؟ در آثار كدام فاخر علمي مي توان يافت كه هدف از افاضات علمي هنري خود را ترويج اكنكار معرفي كرده باشد؟

در اينجا يك سوال اساسي وجود دارد و آن اينكه، به چه دليل پال توئيچل به بيان چنين ادعاي بزرگي پرداخته و براي آن دليل مناسبي ارائه نكرده است؟ آيا به صرف بيان يك ادعاي بزرگ مي توان بزرگي ادعا را اثبات كرد؟ ضمن اينكه، ارائه پال توئيچل از بازشماري اديان جديد و قديم پر از اشكال است.

دسيسه اكنكار نسبت به پيروان اديان

در ابتدا، عرفان اكنكار با چهره هاي آزادمنشانه اظهار مي دارد، كه تمامي مقلدان مذاهب مي توانند با اختيار كامل، هر مسير عرفاني، اعم از اكنكار يا غير آن را برگزينند و به زندگي معنوي خود ادامه دهند. سپس چنين وانمود مي شود كه هر چلا در زندگي اش بر سر دو راهي واقع خواهد شد، كه اين وضعيت را در «اك» به عنوان مرحله بيهانوئي مي شناسند. واژه بيهانوئي؛ يعني بحران بزرگ در شكوفايي آگاهي در حين رشد معنوي. اين هنگامي است كه چلا يا مي بايد از گذشته سنتي خود جدا شود، و «اك» را به عنوان تنها نيروي طبيعت الهي بپذيرد و يا اينكه در طريق رشد معنوي راكد بماند، تا روزي كه بتواند تصميم اش را بگيرد.

پال توئيچل مي گويد: «اك» موجب شكستن پيوندهاي سنتي مذاهب گذشته نمي شود، بلكه باعث مي شود كه چلا نگاه دقيقي به آن بياندازد و خودش تصميم بگيرد. «اك» مي داند كه بشر بايد خودش راهي را كه مي خواهد طي كند، و خودش هم در آن راه قدم بردارد.

اما در ادامه چنين ابراز مي دارند كه ما بايد اين را بفهميم كه مذاهب، فلسفه ها و عقايد اين دنيا به ندرت فراتر از مكتب مرگ اوج مي گيرند. آنها مي گويند: رستگاري هرگز اينجا، در روي زمين رخ نخواهد داد، بلكه هميشه در نوعي اقليم بهشتي و پس از مرگ اتفاق خواهد افتاد. عقايد اين چنيني، فلسفه ي مرگ را در ميان مسيحيان نخستين، تا درجه اي ترويج داد كه افراد را به جستجوي مرگ، به هر نحو ممكن وادار كرد، به اميد اينكه پا به حيطه رستگاري موعودشان بگذارند. مسلمين هم، به اين ترتيب آموختند كه اعتقاد به فردوسي داشته باشند كه در آنجا، هر آنچه را كه در زندگي زميني شان از آن محروم بوده اند در مقابلشان قرار خواهند داد. البته پس از مرگ جسماني.
هم رهايي از اين جهان و هم زندگي كردن در اقليم خدايي در همين زندگي امكان پذير است. همه اينها فقط به خود ما بستگي دارد!
پال توئيچل مي گويد: «اك» از پيروان خود حفاظت كرده و رداي حمايت خود را به دور آنان مي پيچد. روزي كه ما به هر درجه اي از توسعه معنوي در «اك» دست پيدا كنيم، آن بر زندگي ما تسلط يافته، ما را از ميان تمامي موانع جهان هاي تحتاني عبور داده با زبردستي كامل، همه نيروهاي منفي را كه عليه ما كار مي كنند شكست خواهد داد.

پال توئيچل در ادامه، از موضع اوليه خود كه بي طرفي و احترام به گزينش شخصي چلا بود، عدول مي كند و به طور غيرمستقيم همه را به انتخاب اكنكار، و به كنارراندن تمام مذاهب و اديان جهاني دعوت مي كند. البته با در نظر گرفتن اين نكته، كه هر كس در گزينش اكنكار دچار اشتباه شود، عواقب خطرناكي را براي خود خريده است.

پال توئيچل مي گويد: عده ي بي شماري سعي مي كنند مذاهب اصولي را جايگزين نياز خود به اكنكار كنند. خيلي ها به فرقه ها و مكاتب اسراري پناه مي برند و تصور مي كنند كه راه شان را يافته اند، اما همه آن كساني كه طريق «اك» را ترك مي گويند و از قبول استاد حق در قيد حيات، امتناع مي ورزند، افسوس خواهند خورد. چون كسي كه گوش به ناخدا ندهد، بي ترديد كشتي خود را به صخره ها خواهد كوفت.

در ادامه مي گويد: اگر هنوز در خصوص واژه ي دين يا مذهب بسيار مي انديشي، پس مي تواني بگويي كه اين جريان صوتي، تنها دين حقيقي و واقعي است. «اك» اين است؛ فلسفه جريان صوتي حيات. در واقع تنها عنصر جهان است كه همه ي زندگان عالم را به سوگماد پيوند مي دهد. بدون اين جويبار حيات، هيچ چيز نمي تواند حتي براي لحظه اي هستي داشته باشد. چه برسد به زيستن. تمامي زندگي و قدرت از آن صادر مي شود. از مورچه خزنده تا برق صاعقه، از امواج جزر و مد تا دوره هاي خورشيدي، هرگونه تجلي حركتي، انرژي خود را از اين جريان صوتي دريافت مي كند.

تو مي تواني در مقابل همه خداياني كه نام آنها در كتاب ها هست، به دعا و نماز بنشيني، ولي آنها صداي تو را نخواهند شنيد. مي تواني از همه مذاهب موجود طلب ياري كني، اما هيچ چيز نصيبت نخواهد شد. اين همچنان يك واقعيت قاطع برجا مي ماند، كه هيچ فردي تا به حال نتوانسته، و در آينده نيز نخواهد توانست از مصائب اين زندگي ها و ترديد در خصوص زندگي هاي بعدي بگريزد، مگر اين كه سعادت را بيابد كه با استاد حق ديدار كند. اين خلاصه ي تمامي آن چيزي است كه هست. همين و بس. بدون مساعدت او هيچ كس نمي تواند از چرخ مرگ و تولد خلاصي يابد.(20)

با توجه به توضيحات فوق به طور طبيعي فلسفه پيدايش اكنكار روشن مي شود.

پال توئيچل مي گويد: اكنون كه مي بينم تاريكي معنوي بر فراز عالم بشريت خيمه زده و همه مردم جهان از آن ملول شده اند خود گواه بر آن است كه اديان اصولي كار چنداني براي انسان انجام نداده اند. مشكل بزرگ بشر اين است كه براي رستگاري معنوي به استادان اكنكار متوسل نشده اند.

مذاهب از مجراي احساسات و تفكر متافيزيكي تغذيه و حمايت شده اند و هر مذهبي در عين حال كه به نقش و وظيفه خود براي زماني كه در آن مطرح مي شود، عمل مي كند، بايد دفعتاَ عرصه را براي چيزي كامل تر از خودش خالي كند طريقي كه در تناسب با وضعيت آگاهي پيشرفته كنوني او باشد. به اين ترتيب نياز بشر به ظهور مكرر استادان حق در قيد حيات اكنكار، مشهود مي شود. اين علت ظهور پي درپي سوگماد در اين جهان است، كه در هيئت استادان «اك» تجلي مي كند.(

نتيجه گيري

يكي از مهمترين رويكردهاي جنبش هاي نوپديد ديني استفاده از اومانيسم در تعاليم معنوي است. در عرفان اكنكار علت پيدايش اديان، نهفته در تلاش هاي معنوي انسان ها تلقي مي شود. يعني اگر آدمي بتواند مراحل و تمرينات معنوي خاصي را طي كند، مي تواند همسان ديگر انبيا و پيامبران اديان بزرگ صاحب مذهب و نحله عرفاني منحصر به فردي باشد و آن را براي رساندن ديگر مردمان عالم به سعادت و نيك بختي، به تبليغ گذارد. وجود اين ديدگاه به اين معناست، كه پديده دين به مثابه امري از ناحيه خدا و به واسطه افراد برگزيده خدا تلقي و معرفي نمي شود، بلكه هر انساني مي تواند خود، دين و مذهب جديدي بيافريند و خود، پيامبري آن را بر عهده گيرد. اين ادعا در حقيقت بيان روح جنبش هاي نوپديد ديني است.

در اين گرايشات معنوي، ادعاها و نظريات بسيار بيان مي شود. چنانچه نمونه هايي از اين اظهارات در تعاليم اكنكار بيان شد، اما يك نكته وجود داردو آن اينكه بعد از بيان نظرات اين مكاتب، دليل و مدرك مستدلي ارائه نمي شود و اين خود نشان از وجود نيت ها و قصدهاي غير علمي و غير واقعي در پس اين ادعاهاست. ضمن اينكه نوع جبهه گيري اكنكار براي اثبات حقانيت اين مكتب نسبت به ديگر اديان، بسيار مغرضانه و ساده انگارانه است.

اکنکار در ایران

بی شک جهان شرق از مشکلاتی که جهان غرب در زمینه کمبود عرفان و معنویت با آن مواجه بوده مبراست و خلاء جدی در این خصوص در کشورهای شرقی مخصوصا کشورهای اسلامی احساس نمی شود ولی با این وجود تهاجم فرهنگی از این ظرفیت نیز کمال استفاده را می برد و با ترویج عرفان های جدید و انسان محور سعی در بیراهه کشیدن انسان شرقی دارند. در حال حاضردر ایران بعد ازعرفان اشو، مکتب اکنکار بیشترین طرفدار را به خود جلب کرده و از طریق امکاناتی که تکنولوژی ارتباطات در اختیار مبلغین این مکاتب قرار داده سعی در عضو گیری و ترویج مکتب خود دارند. قابل توجه است که ویترین بسیاری از کتاب فروشی ها مملو از کتاب هایی است که به صورت مستقیم در ترویج این دین جدید نوشته شده است بگونه ای که فقط از بنیانگذار اکنکار آقای پال توئیچل، بیش ازهفده عنوان کتاب ترجمه و چاپ شده است که از جمله آنها کتاب های ذیل است:
اکنکار کلید جهان های اسرار ـ دفترچه معنوی ـ ندای الهی ـ بیگانه ای بر لب رودخانه ـ دندان ببر ـ سرزمینهای دور ـ پنجه زمان ـ نامه های طریق نور ـ نامه هایی به گیل ـ طریق دارما ـ طنین پرخروش إک ـ اک ایناری، علم الاسرار رؤیا ها ـ اک ویدیا ـ گیاهان، شفا دهندگان سحر آمیز ـ سه نقاب گابا ـ واژه نامه اکنکار شرق خطر » « برخی از کتابهایی که به قلم هارولد کلمپ به رشته تحریر در آمده است به قرار زیر است:

1ـ هنر رؤیا بینی  
2ـ استاد رؤیا  
3ـ کلام زنده  
4ـ نسیم تحول
5ـ کودک در سرزمین وحش
6ـ روح نورداران سرزمینهای دور
7ـ تمرینات معنوی "إک "
8ـ از استاد بپرسید
9ـ شاهین ها باز می گردند.»

علاوه برکتاب ها که متاسفانه از مجاری رسمی و دولتی وارد بازار شده، سایت ها و وبلاگ های مختلفی نیز وجود دارند که در فضای اینترنت مشغول شستشوی ذهنی جوانان هستند

در ايران چند سالي است كه پس از مطرح شدن كتب توئيچل ونيز با توجه به درآمد بالاي مديران اين فرقه ضاله بسياري تحريك به سوءاستفاده از جوانان از طريق اين فرقه كرده و موسساتي را براي ترويج اين فرقه راه‌اندازي كردند.

رهبران اکنکار که عموماً در آمریکا، ‌‌اروپا، ‌‌هند و چین مستقر هستند برای یارگیری از جامعه ایران به «جعل شناسنامه اعتقادی» برای چند تن از بزرگان ادب و اندیشه این سرزمین اقدام کرده‌اند. ‌‌به عنوان نمونه ادعا می‌کنند که حافظ شیرازی، ‌‌مولانا، ‌‌شمس تبریزی، ‌‌خیام و فردوسی از پیروان سرسخت اکنکار هستند!

آنها در ادعایی طنزآلود می‌گویند که فردی به‌نام «فوبی کوانتز»- یکی از رهبران اکنکار- استاد و معلم فردوسی در قرن دهم بوده است! در حالی که هیچ سند تاریخی معتبری در این باره وجود نداشته و حکیم فردوسی هم هیچگاه در دوران حیاتش چنین شخصی را ندیده است. ‌‌از دیگر جعلیات این نحله برای گسترش «اک» در ایران، ‌‌این ادعاست که مولانا پیر و نگهبان شریعت کی سوگماد در معبد ساکاپوری در منطقه علی است. ‌‌آنها همچنین مدعی هستند که خیام، مسئول شفادهی در جهان اثیری است!

اساسي‌ترين كاري كه اين موسسات در جذب جوانان به اين فرقه انجام مي‌دهند، برپايي پارتي‌هايي در سراسر ايران است كه در اين جلسات انواع مواد مخدر و داروهاي روانگردان از جمله حشيش براي رفتن به حالت عرفاني و رسيدن به مدارج معنوي سِرو مي‌شود.

از آموزه‌هاي اين فرقه مي‌توان به برقراري رابطه عشقي بين زن و مرد اشاره كرد كه به ازدواج عرفاني دختر و پسر نامحرم ختم مي‌شود.اين يكي از مهمترين تمرين‌هايي كه پيوسته در جلسات پارتي اين فرقه صورت مي‌گيرد و موجب شده تا جذابيت اين گروه بين قشر جوان روزافزون شود.

علي‌رغم اينكه شناساندن چهره واقعي اين فرقه، پرده‌برداري از نيت شوم آنها در سردرگمي جوانان و تقبيح تماس با اين گروه مي‌تواند نقش اساسي در ارتقاء سطح اطلاعات افراد جامعه نسبت به اين موضوع داشته باشد متأسفانه شاهد اين مطلب هستيم كه پايگاه‌هاي اطلاع‌رساني اين فرقه مشمول قانون فيلترينگ نبوده و به دليل تبليغات گسترده به راحتي در سايت‌هاي اينترنتي قابل دسترس و عضوگيري است.

گفتني است؛ مترجم كتاب‌هاي فرقه اكنكار در ايران چندي پيش فوت كرد ولي شاگرد او فرقه TSM را در كشور راه‌اندازي كرده‌است.

اکنکار دینی است که خود را به عنوان دین معرفی نمی کند و با توسل به پلورالیسم دینی و تکثرگرایی اعتقادی از میان معتقدین به سایرادیان هم به طور همزمان عضو گیری می کند. اکیست ها از مشابهت هایی که دین اسلام و عرفان اسلامی با برخی مبانی اکنکار دارد، برای جذب انسان مسلمان کمال استفاده را می برند . بنا براین در روزگاری که جنون معنویت گرایی و دین سازی سایه ای بر حقایق ناب افکنده و زمینه های گمراهی را فراهم نموده است، وظیفه تمامی عالمان دینی و پاسداران مکتب بزرگ اسلامی است که هوشیارانه به رصد تحرکات انحرافی پرداخته و با بازسازی و ارائه معارف اسلامی با زبانی جذاب و گویا وظیفه خود را در قبال دین و امت بزرگ اسلامی به انجام برسانند.

منابع:

خبرگزاري فارس

سایت اطلاع رسانی جوان

سايت خبری تحليلی خدمت

khabaronline.ir

وب سايت خبری آينده روشن

باشگاه انديشه bashgah.net

هفته نامه - پگاه حوزه - 1388 - شماره 272

سراب , ضمیمه جام جم

ديگر منابع:

كتاب آشنايي با اديان بزرگ نوشته حسين توفيقي

الياده، ميرچا، اسطوره، رويا، راز، ترجمه رويا منجم

الياده، ميرچا، رساله در تاريخ اديان، ترجمه جلال ستارى

الياده، ميرچا (ويراستار)، فرهنگ و دين

حكمت، على اصغر، تاريخ اديان

زرين كوب، عبدالحسين، در قلمرو وجدان، تهران

كريشنان، رادا، اديان شرق و فكر غرب، ترجمه رضازاده شفق

كريشنان، رادها، مذهب در شرق و غرب، ترجمه فريدون گرگانى

گئر، جوزف، حكمت اديان، ترجمه و تاءليف محمد حجازى

گئر، جوزف، سرگذشت دينهاى بزرگ، ترجمه ايرج پزشك نيا

مصطفوى، على اصغر، اسطوره قربانى

ناس، جان بى.، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت

1
67% (نفر 3)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اخلاق در مکتب اکنکار
کنترل ذهن و بررسی خاستگاه فرقه های جدید
وین دایر حلقه اتصال تمامی آموزه های التقاطی
نقد مکتب طبیعت گرای شامانیزم و تائوئیسم
معنویت‌های دروغین نمکی بر زخم زندگی مادی گرایانه
تاریخچه اکنکار - 2
تاریخچه اکنکار- 1
تاریخچه اکنکار و زندگی پال توئیچل
عرفان سرخ پوستي
اساتید، پیامبران اکنکار

بیشترین بازدید این مجموعه

اخلاق در مکتب اکنکار

 
نظرات کاربر

یک پشیمان
فکر نمی کنم آنطور که اکنکار اعتقاد دارد خدایان واقعیت داشته باشند که هر کدام مستقلا در محدوده خود خدایی کنند و این شرک است که بزرگترین گناه خوانده شده است. فقط یک خدا در تمام جهانها دستور می دهد و اوست (هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شی ء علیم ) اول و آخر و پیدا و نهان اوست ؛ و او به همه چیز دانست. پس بهتر است ایمان بیاورم به قل هو الله احد (بگو خداوند ، یکتا و یگانه است )... خداوندی که همه نیازمندان قصد او می کنند،(هرگز) نزاد ، و زاده نشد و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است.
پاسخ
0     0
9 مرداد 1400 ساعت 12:56 صبح
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^