شب ششم پنج شنبه (4-8-1396)
(ایلام مسجد جامع)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- حرکت بدون توقف عالم
- انواع حرکت
- حرکت تکوینی
- حرکت تشریعی
- قابل اعتماد بودن کتب روایی شیعه
- لزوم رجوع به قرآن و عترت
- تفاوت عدالت با مساوات
- دستور خدا به حکومتها
- راهنمایی خدا به جویندگان راه هدایت
- محرکهای الهی در کنار اختیار انسان به قبول هدایت
- حرکت با ایمان و عمل صالح
- توصیف قرآن از حرکتکنندگان در مسیر الهی
- هشدار نسبت به تخریب چهرۀ علما توسط دشمنان دین
- سنگینی گناه تهمت به پاکدامنان
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرّمین.
حرکت بدون توقف عالم
این مطلب برای دینداران و بیداران عالم و نیز بیدینها که در شرق و غرب دنیا زندگی میکنند، یقینی و ثابت است که تمام موجودات عرصۀ هستی، بیاستثنا، دارای حرکات ثابتی هستند. مثلاً در قرآن مجید بیان فرموده که تمام کوههای عالم حرکت دارند، ولی شما حس نمیکنید (وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً)[1] شما فکر میکنید کوهها ایستایی دارند؛ اما (وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ) حرکت آنها همانند حرکت ابرهاست. وقتی فضا پر از ابر باشد، هیچ کس گمان نمیکند ابرها در حرکت باشند، ولی وقتی پراکنده میشوند، حرکت آنها معلوم و دیده میشود.
انواع حرکت
حرکت تکوینی
مطلب واقعاً مهم در زمینۀ حرکت این است که در جهان دو نوع حرکت وجود دارد: یکی حرکت تکوینی؛ یعنی غیرارادی. تمام ستارگان، خورشیدها و قمرها دارای حرکت هستند، ولی نه به ارادۀ خودشان؛ زیرا در حرکت کردن، اختیاری ندارند. دانشمندان از این حرکت غیراختیاری به «حرکت تکوینی» تعبیر میکنند.
حرکت تشریعی
یکی هم «حرکت تشریعی» است که با اختیار انجام میگیرد، مثل عبادت حق در تمام زمینهها. عبادت تنها به معنای نماز، روزه و حج نیست. در اسلام هر حرکت مثبتی، گرچه به قول قرآن مجید، به اندازۀ وزن دانۀ ارزنی باشد، عبادت محسوب میشود. مثلاً ساکت نشسته، کاری نمیکنید، فقط قرآن مجید را باز کرده، تماشا میکنید. این حرکت چشم شما روی آیات، عبادت است.
یا در اتاق نشسته، فقط به صورت پدر و مادر با محبت نگاه میکنید. این حرکت چشم شما یقیناً عبادت است. یا به مکه میروید، در مسجدالحرام مینشینید (این مطالبی را که میگویم، در مهمترین کتابهای ما آمده است. در کتابهای کوچهبازاری نیست. من برای کتابهای کوچهبازاری که مؤلفان عالم و محققی ندارد، ارزشی قائل نیستم. مدارک مطالب من قرآن کریم، صحیفۀ سجادیه، نهج البلاغه، کتاب شریف کافی، وسائل الشیعه یا کتاب شگفتانگیز 110 جلدی بحار الانوار که خزانۀ علوم اهلبیت(علیهم السلام) است.
قابل اعتماد بودن کتب روایی شیعه
ما شیعیان نسبت به علم بسیار باانصاف هستیم. هیچ وقت نمیگوییم از اول کتاب «کافی» تا آخرش مطلقاً صحیح است یا از اول «وسائل الشیعه» تا آخر بیست جلد آن غیرقابل انتقاد میباشد یا تمام 110 جلد «بحار الانوار» قابل قبول است. ما این را نمیگوییم. ما در کل کتابهای جهان یک کتاب را میگوییم صددرصد سالم و صحیح است و قابل انتقاد نیست، آن هم کتاب خدا، قرآن مجید است که شعاع علم، حکمت و رحمت پروردگار میباشد. بعد از قرآن، صحیفۀ سجادیه و نهج البلاغه هستند که به وزن قرآن نیستند. این انصاف ماست.
اما اگر کسی بگوید بحارالانوار مردود است، معلوم میشود که عقل خودش مردود شده و وجدان خودش آتش گرفته است. این کتابی که گنجینۀ عظیمی از آثار اهلبیت(علیهم السلام) است، مخصوصاً جلدهای «ایمان و کفر» و «السماء و العالم» که جزء معجزات فکری پیغمبر(ص) و ائمۀ طاهرین(علیهم السلام) میباشد. در جلد ایمان و کفر، فرهنگ کاملی را میبینیم. به نظر من که 50 سال با روایات سروکار دارم، اگر تمام آموزش و پرورشهای پنج قاره، 10 روایت از 8ـ9 جلد باب ایمان و کفر بحارالانوار را درسی بکنند و دنبالش بروند و زمینۀ عمل به آن را ایجاد کنند، جهان اصلاح میشود، طوفان فساد میخوابد، مشکلات حل میشود، کینهها از بین میرود، آتش جنگها خاموش میشود؛ اما به قول ابیعبدالله(ع) خاک بر سر این دنیا که توفیقش را تعطیل کرده و رقم تیرهبختی و بدبختی را بر پیشانی وجود خود زده و مهر شقاوت را بر قلبش ثبت کرده است.
دنیا که جای خود دارد، ما بالای 70 میلیون شیعه که در یک چهاردیواری به نام ایران هستیم، مشکلات، گرفتاری، دعوا و نزاع، رودرروی هم قرار گرفتن، حزببازی و... داریم. تکه پاره شدهایم. مسائل زیادی ما را از نظر اعصاب و روان بیمار کرده، چراغ رحم، مروت، انصاف و محبت را در این مملکت دارد خاموش میکند، در حالی که ما تشنگان کنار دریای بیساحلی از هدایتگریهای پیغمبر و ائمه(علیهم السلام) هستیم.
لزوم رجوع به قرآن و عترت
چرا در خانوادهها نزاع وجود دارد؟ چرا بین بیشتر زن و شوهرها جنگ است؟ چرا آمار طلاق بالاست؟ چرا آمار فرار جوانها و دخترها از خانوادهها زیاد است؟ مگر قرآن در یک کلمه نفرموده: (وَ لَا تَنَازَعُوا)[2] به هم نپرید، سر همدیگر داد نکشید، نزاع نکنید، دعوا راه نیندازید؟! آبروی خودتان به باد میرود و بنیان زندگی شما سست و پوک میشود. چقدر به این آیه عمل میشود؟ مگر قرآن مجید به حکومتهای همین مملکت نمیگوید: (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا)[3] آنچه قدرت و ثروت در اختیار شما به نام دولت قرار دادهم، امانت جامعه است. در امانت خیانت نکنید و آن را به اهلش برگردانید؟ چرا اینقدر بیکار داریم؟ چرا اینقدر جوان از سن ازدواج گذشته داریم؟ چرا اینقدر دختر در خانه مانده داریم؟ اگر اسلام مقصر است، برویم کافر و کمونیست بشویم یا یهودی و مسیحی؟ اگر قرآن مقصر است، تقصیرش را ثابت کنید تا ما آن را دور بیندازیم. من که تمام منابع کرامت را دارم، ولی همۀ درها را به روی خودم قفل کردهام، طبیب مقصر است یا بیماری که نسخه را عمل نمیکند؟ مگر این آیه خطاب به دولتها نیست؟ مگر قرآن نمیفرماید: (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ)[4] در حق تمام ملت انصاف به خرج بدهید؟!
تفاوت عدالت با مساوات
عدالت؛ یعنی حق هر حقداری را در دامنش بگذارید. این معنی عدالت است. عدالت به معنی مساوات نیست. خدا در قرآن مساوات را نفی کرده؛ چون عالم طبیعت با هم یکی نیست. یکی درخت گردو است، یکی بوتۀ خربزه، یکی درخت پرتقال، یکی بوتۀ خیار. یکجا زمین کویر است، یکجا زمین استعداد کشاورزی دارد، یکجا جوی آب است، یکجا دریاچه و دریا و اقیانوس. در این عالم مساواتی وجود ندارد. مزۀ گردو با خیار یکی نیست. رنگ هلو با شلیل یکی نیست. رنگ آلوی سیاه با آلوی زرد همینطور. میلیاردها سال هم که بگذرد، دو قیافه یکی نمیشوند. میگویند پانزده میلیون سال است که بشر روی کرۀ زمین آمده، دو سر انگشت با همدیگر یکی وجود ندارد. مگر خدا این چند خط را چند نوع میکشد که پانزده میلیون سال، دو سر انگشت مانند هم و مساوی نشدهاند؟ یا مردمک چشم دو نفر با هم مساوی و همشکل نیست. دو صدای مساوی یا دو چهرۀ مساوی نیست.
اینکه قبلاً تودهایها میگفتند: «مساوات، مساوات» یقیناً دروغ بود؛ چون در عالم عدالت وجود دارد، نه مساوات. در زندگی میشود مواسات حاکم کرد، ولی مساوات نه. مواسات؛ یعنی غم همدیگر را خوردن؛ یعنی هشت صبح متوجه شدم که بیماری در بیمارستان برای ترخیص پولی ندارد، سریع بروم به او پول بدهم. مواسات، یعنی من که عروسی دخترم در یک شب 50 میلیون خرج برداشته، ده دختر هرکدام با دو میلیون تومان میتوانند به خانۀ شوهر بروند، به هرکدام دو میلیون تومان بدهم. این مواسات است. نسخه عیب دارد؟ قرآن را دور بیندازیم؟ طبیب عیب دارد و رهایش کنیم؟ قطعاً خودمان عیب داریم. عیبها را برطرف کنیم تا امنیت، محبت، مهر و عاطفۀ کامل بر کل ملت ما حاکم بشود.
دستور خدا به حکومتها
خدا به دولتها حرفی دارد، به ما ملت که صندلی نداریم نیز حرفی دیگر. به دولتها میگوید: (يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ) حد هر کسی را رعایت کنید. حق هر کسی را به اندازهای که حق دارد، به او برسانید. اگر حق هر کسی را به او رساندید، باز دیدید زندگیاش تأمین نشد، از باب احسان، به او بیشتر و سنگینتر بدهید. این نسخه عیب دارد یا من که حرکت اعمال الهیه را تعطیل کردهام؟ کدام عیب داریم؟ من فکر نمیکنم ملت ایران تاکنون یک شب ارزیابی کرده باشند که عیب برای ماست یا برای خدا و پیغمبر(ص) و ائمه(علیهم السلام)؟ عیب از ماست یا کتابهای کافی، بحارالانوار و وسائل الشیعه؟ عیب از کیست تا آن را پیدا و برطرف کنند؟ چرا این کار را نمیکنند؟
راهنمایی خدا به جویندگان راه هدایت
یک حرکت نیز تشریعی است؛ یعنی حرکت با آزادی. معنی حرکت تشریعی این است که قرآن مجید، نبوت و امامت راه را نشان داده، طرح حرکت در راه را نیز میدهند تا زمانی که من سر دو راهی هستم، بدانم میتوانم وارد این جاده و شرایط حرکت بشوم یا نه. این فرقی است که حرکت تشریعی با حرکت تکوینی دارد.
خورشید باید در مدار خودش بگردد و نمیتواند از این مدار خارج شود؛ اما منِ دیندار میتوانم بیدین بشوم، بیدین نیز میتواند دیندار شود. دزد میتواند به «فضیل بن عیاض» تبدیل شود یا شمری که حافظ قرآن بود، میتواند روی سینۀ ابیعبدالله(ع) بنشیند و سر حضرت را ببرد. اسم این کار حرکت تشریعی و حرکت با آزادی است، ولی مسئلۀ راهنمایی راه و شرایط حرکت، بر عهدۀ پروردگار است: (إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى)[5] اگر شما را رها میکردم، راه و شرایط حرکت را پیدا نمیکردید. این دو نوع حرکت؛ حرکت تکوینی که برای عالم طبیعت است و حرکت تشریعی.
محرکهای الهی در کنار اختیار انسان به قبول هدایت
اما این حرکت تشریعی مثل حرکت تکوینی محرّک میخواهد؛ کسی یا عنصری باید باشد که طرف مقابل خود را با محبت، لطف و احسان به حرکت وادار کند. محرک کل حرکات تکوینی، شخص پروردگار است. اگر او دست قدرت و ایجاد حرکت را از روی عالم بردارد، در یک پلک به هم زدن کل عالم به هم میریزد و خاکسترش هم به باد میرود؛ هیچ چیز باقی نمیماند. اینجا محرک حرکات تکوینی، یک نفر است؛ اما محرک حرکات تشریعی، یعنی حرکات انسانی، دینی، اخلاقی، عقلی و وجدانی، چقدر اعجابانگیز است. برای تکتک ما مرد و زن، هر یک نفر، پروردگار عالم چقدر محرک گذاشته است: 114 کتاب آسمانی که 113 مورد آن الآن نیست. ابیعبدالله(ع) میفرمایند: خدا تمام علوم آن 113 کتاب را در قرآن جمع کرده است. این یک محرک، یعنی 113 کتاب در یک کتاب، جامعترین، پاکترین، کاملترین، مفیدترین و بهترین کتاب است. یک آیهاش را گفتم که خدا میگوید: دولت و ملت، خانواده، بیرون و جمع! با همدیگر نزاع نکنید! شما گوش میدهید؟ نه، چرا گوش نمیدهید؟ چون آزاد هستیم. دل ما نمیخواهد گوش بدهیم. حال که گوش نمیدهیم، بعد از مرگ ما را کجا میبرند؟ قرآن میگوید: اگر به قرآن گوش ندهید، شما را به جهنم میبرند. میگویم: من دلم میخواهد به جهنم بروم. خدا هم میگوید: من جلوی تو را نمیگیرم. مگر جلوی شمر را گرفت؟ شمر گفت: من دلم میخواهد در کربلا روی سینۀ ابیعبدالله(ع) بنشینم و سر حضرت را ببرّم. خدا جلوی او را نگرفت؛ چون حرکت، حرکت تشریعی بود؛ از نزاع نهی داشت، او گوش نداد، ولی جلویش را نگرفت.
جلوی هیچ کس را نمیگیرد. آنقدر (صبور و) مهربان است که میگوید: میخواهی به بهشت بروی، راه و زمینههایش را نشانت میدهم. برو، کاری به کارت ندارم. دلت میخواهد به جهنم بروی، به تو زور نمیگیرم و ضد دلخواهت عمل نمیکنم. فقط میگویم جهنم شقاوت و عذاب ابدی است. طاقت یک چشم بر هم زدنش را نداری. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: قدرت و توان شعلههای دوزخ در حدی است که کل آسمانها و زمین در مقابلش نمیتوانند مقاومت بکنند. حال تو با 70ـ80 کیلو گوشت و پوست، میتوانی مقاومت کنی؟ بسم الله! من جلوی تو را نمیگیرم، برو؛ اما فکر کن که اگر با محرکی مثل قرآن حرکت کنی، به کجا میرسی؟!
حرکت با ایمان و عمل صالح
شبی در مجلسی که چندان عمومی نبود، 30 آیه از قرآن را در این زمینه خواندم. امشب یکی از آن آیات را برای شما نیز میخوانم. آخرین آیۀ سورۀ مبارکۀ بیّنه در جزء سیام، آنهایی که محرک حرکاتشان قرآن است؛ یعنی عملکنندۀ قرآن هستند. عمل، یعنی حرکت. این یک محرک که برای ما قرار داده است، 124 هزار پیغمبر و دوازده امام(علیهم السلام) محرکات من یک نفر هستند. عالمان ربانی و واجد شرایط، نه منِ عبادار قبادار سه متر پارچه به کله دار، بلکه عالمان واجد شرایط ربانی جزء محرکهای انسان به سوی پروردگار هستند. اگر ما با این محرکها ارتباط پیدا کنیم، ما را حرکت بدهند، ما را به کجا میرسانند؟ یکی از 30 آیه را گوش بدهید! آیۀ خیلی عجیبی است. من از سنگینی این آیه نفسم میگیرد. آیات قرآنی که خدا میگوید اگر به کوه نازل میکردم، متلاشی میشد؛ اما خدا به یک تکه گوشت و پوست تحملش را میدهد که متلاشی نشویم. قلب ما از عظمت، عمق، حقیقت، مفهوم، مصداق، منطوق و تأویل آیه سنکوپ نمیکند. تمام اینها مانند کوه روی قلب سنگینی میکنند.
توصیف قرآن از حرکتکنندگان در مسیر الهی
(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ)[6] قرآن شما را میگوید. یقین دارم در این مجلس زرتشتی، یهودی، ارمنی، صائبی، تودهای و اسرائیلی نیست. در این شهر هم از این آشغالها پیدا نمیشود. این شهر، شهر ایمان است؛ شهر مردم مؤمن، باحجاب، عاشق زوّار ابیعبدالله الحسین(ع)، شهری که درِ خانهها، حسینیهها و مساجد و اجناس به روی عاشقان ابیعبدالله(ع) باز است. آیه شما را میگوید: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) مردمی که خداباور، قیامتباور، پیغمبرباور، امامباور و قرآنباور هستید! این تعریف ایمان میشود. ایمان، یعنی باور داشتن خدا، قیامت، انبیا، قرآن و فرشتگان.
اینکه در قرآن، ابتدای آیۀ 177 سورۀ بقره بیان کرده است: (الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ) اهل عبادت حق و خدمت به خلق هستند. وقتی به منزل تشریف بردید، عمل صالح را در آیۀ 177 ببینید که بخشی از آن عبادت حق و بخشی دیگر خدمت به خلق، مخصوصاً با پول است.
اینجای آیه خیلی سنگین است، از کوهها هم سنگینتر: (أُولئِكَ هُمْ) «هُم» در ادبیات عرب، ضمیر فصل است؛ یعنی بندگانم! اینکه میگویم، همین است، همین یک حقیقت، دو تا نیست: (إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ (از تمام جنبندگانی که در عالم آفریدهام، بهتر هستند. این ارزش حرکت است، ولی با محرکی مثل قرآن، انبیا و ائمۀ طاهرین(علیهم السلام) و عالمان ربانی.
هشدار نسبت به تخریب چهرۀ علما توسط دشمنان دین
جوانها! شما را فریب ندهند. در عالمان قم، تهران و شهرهای دیگر، هنوز عالم ربانی زیاد داریم. هنوز عالمان الهیمسلک، صاحب نفس و آخرتی داریم. ماهوارهها با شما کاری نکنند که همه را با یک چوب بزنید و بگویید: همه دزد هستند، همه بردند و خوردند. مگر ما کنار همه بودهایم که بگوییم دزدیدند، خوردند و بردند؟ ما که همه را ندیدهایم. دیدهایم؟ میگویند: آخوندها را رها کن! میخواهند برای ما یک منبر بروند، میگویند: ده میلیون تومان به حسابم بریز! من چندبار تا الآن به این شهر آمدهام. از آقای نوری که مرا دعوت کرده، بپرسید: کدام بار این شخص گفته است که من اینقدر پول میگیرم؟ از تهران تا ایلام میآیم. از جلسات در شهرهای دیگر هم بپرسید! همه اینطور نیستیم. جوانها! همه بد نیستیم یا بخور و ببر نیستیم؛ اما در ما دزدِ این لباس هست که بخورد، ببرد و بدکار باشد، ولی همه را با آنها مقایسه نکنید، وگرنه در قیامت جواب ندارید بدهید؟
سنگینی گناه تهمت به پاکدامنان
امام صادق(ع) میفرمایند: هر که به پاکدامنان تهمت میزند: «البُهْتانُ على البَريءِ أثْقَلُ مِن الجِبالِ الرّاسِياتِ»[7] در قیامت سنگینی گناه تهمتش از تمام کوهها بیشتر است. وقتی در قیامت زنده میشود، او را در تلّی از آتش میگذارند. زمانی که به حساب اولین و آخرین رسیدگی کردند؛ جهنمیها به جهنم رفتند و بهشتیها به بهشت، به سراغ آن تهمتزننده میروند و میگویند: تهمتی که به آن پاکدامن زدی، ثابت کن تا تو را از این تلّ آتش بیرون بیاوریم. نمیتواند ثابت کند. کسی که میگوید همه بردند و خوردند، مگر کنار همۀ ما بوده؟ کنار ما نبوده و ندیده است که از کجا درآوردیم و آیا خوردیم و بردیم یا نه. همینطوری عالمان ربانی را چوبانداز نگویید: خوردند و بردند، خراب و نابود کردند.
پیغمبر(ص) میفرمایند: عالم ربانی در یک جامعه، مانند یک پیغمبر در امت است. باز حضرت میفرمایند: وقتی یک عالم ربانی میمیرد، تا 40 شبانهروز آسمان و زمین از فقدانش گریه میکنند. میفرماید: وقتی عالم ربانی را در قبرستان شهر دفن کنند، هرچه مرده در آنجا معذب هستند، خدا عذابشان را میبخشد. داستان این است. محرکها را از شما نگیرند که خطرناک است. نمیگویم ماهواره نبینید؛ اما کانالهای بدش را نبینید، زبانهای کثیفش را گوش ندهید، محرکهای فسادش را نبینید. کانالهای ماهوارهای خوب هم هست. شیعه کانالهای خیلی خوبی دارد که علمی هم هستند. محرکهای الهی را از دست ندهید.
امشب بحث مقداری علمی شد. چند قطعۀ ناب میخواستم بگویم که وقت گذشت. منتظر حال خوب شما هستم. من در خیلی از شهرها منبر رفتهام؛ شمال، جنوب، شرق و غرب ایران. خیلی از شهرها به من حالت خفگی دست داده؛ چون روضه میخواندم، مردم گریه نمیکردند. اغلب دیگر آنجا برای منبر قول نمیدادم و فراری میشدم. پیغمبر(ص) میفرمایند: چشم خشک، چشم بد و تیرهای است؛ اما الحمدلله خدا به شما این نعمت عظیم را داده. شاید 30 سال است به پروردگار میگویم: الهی! هرچه به من دادهای، اگر ارادهات تعلق گرفت که از من پس بگیری، بگیر؛ خانه، زندگی، بچه، دختر، پسر و نوه و هرچه به من دادهای. میخواهی پس بگیری، بگیر. من یک کلمه حرف نمیزنم؛ اما خدایا! گریۀ بر ابیعبدالله(ع) را از من نگیر! شما نمیدانید این گریه چقدر قیمت دارد. امشب شب دو نفر است. شب جمعه، شب خدا و شب ابیعبدالله(ع) است. یک کلمه از خدا بخوانم و بعد بروم زیر پای غلام سیاه ابیعبدالله(ع) را جاروکشی بکنم.
[1]. نمل: 88.
[2]. انفال: 46.
[3]. نساء: 58.
[4]. نحل: 90.
[5]. لیل: 12.
[6]. بیّنه: 7.
[7]. بحار الأنوار، ج 75، ص 194، ح 3.