نقد تاریخ زرتشت:
۱- ابهام در نام
آیا نام برای یک فرد است یا عنوانی عمومی است؟ نام زرتشت بر اساس متون اوستایی زراتوشترا بوده است که نامی مرکب است. از «زَرَت» که ممکن است معنی زرد و زرین یا پیر داشته باشد و «اشترا» که برخی آن را شتر و برخی معنی آن را آسترا به معنی ستاره در نظر گرفته اند. دارندۀ شتر زرد، دارنده شتر پیر، دارنده شتر با جرأت، درخشان و زرد مثل طلا، پسر ستاره ستارۀ درخشان و روشنایی زرین معانی گوناگونی است که تا به حال محققان دوازده گونه نام برای زرتشت (زردتشت، زردشت، زرهشت، زاردهشت، زاراهشت، وزاراهشتو …) ذکر کرده اند.[۱]
۲- ابهام در زمان ظهور
با همه پژوهش های دانشمندان قدیم و جدید، هنوز هم در پرده ابهام است. درباره زمان زندگانی زرتشت آنقدر تحقیق و بحث و گفتگو شده است که حتی اشاره به رئوس آن مطالب، کتاب بزرگی را فراهم می کند.[۲]
یونانیان کهن، زمان ظهور زرتشت را به هزاران سال قبل و عمدتا ۶هزار سال پیش از افلاطون برگردانده اند.[۳] چناچه اودوکس کنیدوسی که هم زمان با افلاطون بوده است، زمان ظهور زرتشت را ۶۰۰۰سال قبل از افلاطون می داند.[۴]
از اینها گذشته اصرار برخی از زرتشتیان معاصر برای درست نشان دادن روایتهای یونانیان در خور تعمق است. «فرهنگ مهر» و «جمشید کاووس جی کاترا» دو نمونه از این زرتشتیان اند. اینان در یک رویکرد قابل ، تلاش کرده اند با اتکا به همان روایات یونانی و نیز جنبه تاریخی بخشیدن به سرگذشت اساطیر زمانه زرتشت را به هزاران سل پیش از میلاد، یعنی دوران نو سنگی، و هنگامی که هنوز آریاییان تا مهاجرت به سرزمین ایران، زمان درازی در پیش داشتند، برسانند.[۵]
به نظر می رسد این زرتشتیان مومن نوعی غرور طلبی و کسب افتخار را در پس هرچه کهن نشان دادن رسالت زرتشت، جسته باشند، که این رویکرد از پیروان دینی که روزگاری دراز عظمت داشته، بعید نیست. به عبارت دیگر، در نظریه این زرتشتیان نیز میل باطنی و علایق خاص دینی و ملی، بر روحیه پژوهشگری تقدم داردو جامعه زرتشتیان ایران زاردروز زرتشت را ۶ فروردین و در سال ۱۷۶۸ پ.م و تاریخ درگذشت او ۵دی ۱۶۹۱ پ.م تعیین کرده است.[۶] اما این باور که به تازگی متداول شده و زرتشتیان هند[۷] آن را به رسمیت نمی شناسند فاقد منبع تاریخی است.
بیشتر پژوهشگران طرفدار تاریخ سنتی، زمان زرتشت را سده پنجم تا ششم پس از میلاد در نظر گرفته اند. در کتاب بندهشن آمده است که زرتشت در ۲۵۸ سال پیش از انقراض شاهنشاهی هخامنشی به بعثت رسید. اما در ارداویرافنامه، بعثت زرتشت ۳۰۰سال پیش از حمله اسکندر ذکر می شود و بنابراین، چون اسکندر ۳۳۰پ.م به ایران حمله کرده است، تاریه تولید زرتشت در حدود ۶۶۰پ.م خواهد شد.
همچنین بعضی از محققان دیگر از شباهت اسمی استفاده کرده، گشتاسب پدر داریوش هخامنشی را با کی گشتاسب شاه کیانی یکی دانسته اند. در نتیجه زمان زرتشت را حدود ۵سده پ.م در نظر گرفته اند. [۸] پور داوود معتقد است که زرتشت متعلق به یک زمان بسیار قدیم است که دست تاریخ باستان به آن نمی رسد.[۹] امروزه بیشتر دانشمندان بر آنند که زرتشت بین ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ سال پ.م می زیسته است.[۱۰]
۳- ابهام در باب خاستگاه و مکان
باآنکه در مورد محل تولد زرتشت تاکنون تحقیقات گستردهای صورت گرفته ولی هنوز نتیجه قطعی به دست نیامده است. از گاتها که تنها مأخذ اساسی راجع به زندگی زرتشت است، هیچگونه اطلاع روشنی، خواه در باب مولد و خواه درباره محل دعوت و منطقه عمل او، به دست نمیآید.[۱1] در چندین قسمت از یشتها در اوستا محل فعالیت دینی زرتشت ایرانویچ ذکرشده است.[1۲]
در منابع پهلوی و به دنبال آنها در کتابهای عربی و فارسی ایرانویج را با آذربایجان یکی شمردهاند. دانشمندان انتساب زرتشت را به آذربایجان، به دلایل فراوان مردود میدانند که مهمترین آنها دلایل زبانی است. زبان اوستایی یعنی زبان کتاب اوستا زبانی است متعلق به شرق ایران و در این کتاب هیچ نشانی از واژههایی که اصل مادی یا فارسی باستان داشته باشد، دیده نمیشود.
به گفته انکتیل دوپرون فرانسوی: «بیست منطقه مختلف بزدابومی به زرتشت افتخار میکنند» البته انکتیل نام بیست منطقهای را که زادبوم زرتشت تصویر میشده ذکر نمینماید. لیکن از خلال نوشتههای دیگران نامهای زیر به دست میآید: ۱٫ بلخ ۲٫ رضائیه ۳٫ شیز ۴٫ ری ۵٫ پارس (ایران) ۶٫ فلسطین که او را با ارمیای نبی مرتبط ساختهاند ۷٫ اروپا ۸٫ مصر ۹٫ آشور ۱۰٫ استخر (کوه نپشت – دژ نپشت) ۱۱٫ کلده ۱۲٫ بابل ۱۳٫ سوریه ۱۴٫ چین ۱۵٫ پمفیلیه (در آسیای صغیر) ۱۶٫ پروکونه سوس (از جزایر پروپنتیس) ۱۷٫ به گفته کتاب اخیر فرازستان، نوساری در استان گجرات از کشور هند افتخار بودن زادبوم زرتشت را کسب کردهاند.[13]
امروزه بیشتر دانشمندان ایرانشناس ایرانویج را خوارزم به شمار آورده و زادگاه زرتشت را آنجا دانستهاند[1۴] و بنابراین محل تولد زرتشت مردد بین آذربایجان، ری و افغانستان است.[1۵]
۴- ابهام در باب زندگی و تحصیلات و پیامبری
اگرچه در اوستای موجود جایجای اشارههای پراکندهای به نام و خانواده و برخی حوادث زندگی زرتشت میشود ولی زندگینامه او بهطور منظم و پیوسته عرضه نمیگردد. آگاهیهای تاریخی و واقعی درباره زندگی زرتشت بسیار اندک است. آنچه در اوستا و در منابع پهلوی و فارسی آمده است، بیشتر جنبه اساطیری دارد.، گرچه در این مطالب نیز حقایقی میتوان یافت. آنچه بهیقین در مورد زندگی زرتشت از متون اوستایی برمیآید این است که زرتشت از کودکی تعلیمات روحانی دیده است زیرا در گاتها (یسن ۳۳، بند۱) خود را زوتَر نامیده است و آن اصطلاحی است که در مورد دین مردی که دارای شرایط کامل روحانیت است بنابراین آگاهیهای تاریخی و واقعی درباره زندگی زرتشت بسیار اندک است.
آنچه در اوستا و در منابع پهلوی و فارسی آمده است، بیشتر جنبه اساطیری دارد، نیبرگ زرتشت را کاهنی میدانسته که در روزگاران قدیم در یکی از جوامع بدوی آسیای مرکزی، پیشوای دین بوده است و اجرا آداب و مناسک قبیله خود را بر عهده داشته و با عالم ارواح از راه رقص و سماع و خلسه و با نوشیدن موادی که از گیاهان نشئهآور به دست میآمده، ارتباط برقرار میکرده است. لذا میگوید: زرتشت بسیاری از سرودهای خود را در حال جذبه و بیخودی سروده است.[16]
ویدن گرن در همین ارتباط میگوید: «… در یک جذبه نزدیک به خواب عمیق به نام به نام خوفنه است که زرتشت رؤیتهای خود را داشته و گفتارهای اهورامزدا را شنیده است. احتمالاً در جامعه نخستین زرتشتی ایجاد حالت جذبه بهوسیله ماده مخدر عادی بوده است. این شیوه احتمالاً منشأ هندو ایرانی دارد زیرا در میان هندیها نیز تائید شده است.»[1۷]
زنر در مورد زرتشت میگوید: «این مطلب که زرتشت با دین کهن به مخالفت برمیخیزد بسیار روشن است.» سپس ضمن آوردن نمونههایی از این مخالفت در جای دیگر میگوید: زرتشت خود را پیامبری میدانست که از جانب خدا فرستادهشده تا نهتنها دین جدیدی بیاورد بلکه مراسم عبادی کهن را نیز اصلاح کند. او خود را پیامبری میدانست که باخدا سخن میگوید و سخنان او را میشنود.[18]
برخی نیز او را تحصیلکرده در یونان و عدهای نیز او را شاگرد مکتبهای فلسفی هند دانستهاند. گرچه در این مطالب نیز حقایقی میتوان یافت. آنچه شواهد موجود در مورد زندگی زرتشت نشان میدهد که شرح زندگی زرتشت در سه نسک (بخش) از ۲۱ نسک اوستا بهنامهای سپند، چهرداد و وشتاسب ساست آمده بوده است. اصل متن اوستایی و ترجمه پهلوی این بخشها در دست نیست اما خلاصه مطالب آنها در کتاب هشتم دینکرد نقلشده است.[19]
زرتشت از کودکی تعلیمات روحانی دیده است، زیرا در گاتها (یسن۳۳، بند۱) خود را زوتر نامیده است و آن اصطلاحی است که در مورد دین مردی که دارای شرایط روحانیت است، به کار میرود. در گاتها (یسن۴۳) اشاره به دریافت وحی از او از سوی اهورامزدا شده است. یکی از محققین معاصر میگوید: علت اینهمه تضاد و تناقض در تاریخ زرتشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و رد پای این شخصیت ایرانی در تاریخ گمشده است. و در هیچیک از روایات اسلامی و قرآن مجید و همچنین در کتاب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زرتشت و کتاب اوستا به میان نیامده است، بلکه هر جا خواستهاند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند، تنها به لفظ مجوس اکتفا کردهاند.
۵- نظر مورخان و علمای اسلامی درباره زرتشت
اما در این جهت که آیا زرتشت پیامبر مجوس بوده یا خیر؟ اغل مورخان اسلامی مانند: طبری، بلعمی، این اثیر و میرخواند زرتشت را پیامبر ندانسته، بلکه او را شاگرد ارمیای نبی یا عزیز نبی، دانستهاند.[2۰]
برخی از مورخان اسلامی مانند مسعودی، دینوری، حمزه اصفهانی، بیرونی و مؤلف تبصره العوام بر این اعتقادند که زرتشت پیغمبر مجوس بوده است.[2۱]
بعضی از نویسندگان فرهنگ فارسی، زرتشت را همان ابراهیم خلیل دانستهاند.[2۲] و در این مورد اطلاعات چندانی وجود ندارد و آنچه به دست ما رسیده است بیشتر ساخته ذهن برخی نویسندگان زرتشتی در دوره اسلامی است که سعی در ارائه چهرهای شبیه به چهره پیامبران بنیاسرائیل از زرتشت داشتهاند. در برخی از این نوشتهها مطالبی درباره تولد، کودکی، نوجوانی، معجزات و … آورده شده، نوعی تقلید ناقص و ناپخته از زندگی پیامبرانی چون حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی میباشد.[2۳]
بنا بر آنچه گذشت جای شک و تردید باقی نمیماند که مجوس از نظر فقها و صاحبنظران یا بهطور مسلم اهل کتاباند یا لااقل محتملا اهل کتاب بودهاند. اما اینکه آیا پیامبر مجوس همان زرتشت است یا خیر؟ در این مسئله اختلاف است و از میان نویسندگان اسلامی مؤلف «تاج العروس» بهخوبی بین این آیین مجوس و آیین زرتشت فرق گذاشته و مینویسد: «مجوس بر وزن صبور مردی بود که گوشهای کوچک که برای ملت مجوس دینی وضع کرد و مردم را به آن فراخواند، بهطوریکه بعضیها گمان کردند آن «زرتشت» فارسی نیست؛ زیرا زرتشت بعد از ابراهیم بوده، درصورتیکه مجوس دین قدیم است و زرتشت بعدها آن را تجدید کرده و تغییراتی داده است. کلمه مجوس معرب «منج گوش» است.»[2۴]
از میان مستشرقین هم برخی معتقد به دوگانگی بین آیین زرتشت با آیین اصلی ایرانیان کهن بودهاند و معتقدند: «تااندازهای قطعی است که یک دین مزدایی نهتنها پیش از زرتشت وجود داشته است،بلکه دیرزمانی پس از او هم بیآنکه برخوردی با ساختمان دین او داشته باشند، وجود داشته است. من میان دین مزدایی و دین زرتشت که تنها پرداخت ویژهای از دین مزدایی است، جدایی مینهم»[2۵] آنچه معروف و مشهور است آن است که اکثر محققین و مورخین بر این عقیدهاند که زرتشت همان پیامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس گفتهاند زرتشت را قرین آن کردهاند و ادعا نمودهاند که بنیانگذار این آیین و پیغمبر این آیین، زرتشت بوده است.
مرحوم شیخ طوسی تصریح میکند که برای زرتشتیان کتاب آسمانی وجود دارد.[2۶]
مسائل مربوط با تاریخ زرتشت و نقد آن در اینجا به پایان میرسد و ان شاءالله در ادامه به آشنایی بیشتر با تاریخ ایران خواهیم پرداخت.
پی نوشتها:
[۱] . دانشنامه مزدیسنا، ص۲۹٫
[۲] . ژاله آموزگار و احمد تفضلی، اسطوره زندگی زرتشت، ص۱۶٫
[۳] . امیل بن ونیست، دین ایرانی بر پایه متنهای معتبر یونانی، ص ۷-۱۲٫
[۴] . هاشم رضی، راهنمای دینی زرتشت، ص۳٫
[۵] . کاووس جی کاترا، جمشید زمان زرتشت، ص۱۹-۲۳
[۶] . اردشیر خورشیدیان، پاسخ به پرسش های دینی زرتشتیان، ص۱۷ و۲۷٫
[۷] . zaroastrian religious 2009
[۸]. مهدیزاده کابلی، خراسان مهد بزرگ آئین زرتشت، ص۶۸ و ۶۹٫
[۹] . پورداوود، اوستا، ص۲۹٫
[۱۰] . جان هینلز، شناخت اساطیر ایران، ص۱۴٫
[1۱] . مزدا پرستی در ایران قدیم، ص۱۷٫
[1۲] . پورداوود، یشتها، ج۱، ص۳۸۵،۲۸۳و ج۲، ص۱۹۵٫
[13] . دکتر جیوانجی جمشید جی مدی، ترجمه رشید شه مردان، مجله بررسیهای تاریخی، مهر و آبان ۱۳۵۴، شماره۵۹٫
[1۴] . اسطوره زندگی زرتشت، ص۲۱ و تاریخ تاجیکان غفوروف، ص۶۹٫
[1۵] . تاریخ جامع ادیان، ص۴۵۳، دین ایران باستان ص۱۸۸٫
[1۶] . فتح اله، مجتبایی، ۱۳۶۵زرتشت سیاستمدار یا جادوگر، ص۱۴٫
[1۷] . گئو ویدن گرن، دینهای ایران باستان، ص۱۱۱-۱۱۲٫
[1۸] . zaehner-R-C-1975-PP.37-39
[1۹] . اسطوره زندگی زرتشت، ص۵٫
[2۰] . توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، سمت، مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹،ص۶۳٫ تاریخ طبری چاپ قاهره، ج۱، ص۲۸۲ و ۴۰۲ و۴۰۳٫ تاریخ بلعمی، چاپ کیان پور نسخه دهخدا، ص۲۰۶، ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چاپ مصر،ج۱، ص۱۴۵و۱۴۶٫
[2۱] . مسعودی، مروج الذهب، چاپ مصر، ج۱، ص۲۲۹؛ دینوری، الاخبار الطول، ص۲۸؛ تسنی ملو، الارض و الانبیاء، ص۲۷؛ ابوریحان بیرونی، ترجمه الاثار الباقیه، ص۲۵٫
[2۲] . اسدی، لغت فرس، چاپ تهران، ص۷٫
[2۳] . اسفندیاربن آذر کیوان، دبستان المذاهب، ج۱، تعلیقات رحیم رضا زاده ملک، و زرتشت و آموزشهای ۱ و ۱۳، ص۷۴-۷۵٫
[2۴] . سید مرتضی حسینی، تاج العروس، تحقیق محمد الطناحی، ج۱۶، ص۴۹۵٫ سفینه البحار هم زرتشت را مدعی نبوت معرفی میکند که در اواخر هخامنشیان ظهور کرده است. علیم نمازی، مستدرک، سفینه البحار، ص۱۹۸٫
[2۵] . هنر یک ساموئل نیبرگ، دینهای ایران باستان، ترجمه سیفالدین نجمآبادی، ص۲۵٫
[2۶] . المبسوط، ج۴، ص۲۱۰٫
فرآوری: حمیدرضا صادقی
منبع : sefidsiah.ir