باید دانست؛ عوامل متعددی در زندگی انسان تأثیرگذارند، حال این عوامل میی توانند مادی و یا معنوی باشند، در قرآن کریم در سوره بقره می فرماید «وَ إِن کَانَ ذُو عُسْرَهٍ فَنَظِرَهٌ إِلَی مَیْسَرَهٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛[۱]
این جمله که اگر صدقه بدهیم برای ما خیر است، لفظ خیر مطلق آمده است و شامل خیر دنیا و آخرت میی شود. روایات بسیار زیادی داریم که مصادیق خیر دنیوی را بیان فرموده اند که به بعضی از این روایات اشاره می کنیم:
نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید «الصدقه تدفع البلاء»؛[۲] «صدقه دادن بلاها را دفع می کند»
در روایتی نبی اکرم هفتاد نوع از شرور مانند: غرق شدن، جنون، سوختن و… را نام می برند که به واسطه صدقه دفع می گردد.[۳]
در روایتی دیگر حضرت می فرماید:
«صدقه دادن مرگ بد را از بین می برد»[۴]
در روایتی دیگر نیز فرمودند:
«استنزلوا الرزق بالصدقه»[۵] به واسطه صدقه دادن روزی را به سوی خود نازل کنید»
در بعضی روایات همه نوع کار نیک، حتی تبسم کردن در صورت برادر مؤمن، دوری از اذیت کردن کسی، امر به معروف و نهی از منکر، برداشتن سنگی از راه مؤمنین، از مصادیق صدقه عنوان گردیده است.[۶]
روزی نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با جمعی از اصحاب نشسته بودند مردی یهودی که برای جمع آوری هیزم می رفت به آن حضرت رسید و گفت: «السام علیک» مرگ بر تو باد، حضرت فرمودند: «علیک»… بعد حضرت فرمودند امروز مار زهرآگینی او را می گزد و او دیگر بازنمی گردد، بعد از مدتی یهودی با بار هیزمی برگشت و اصحاب علت عدم مرگ او را از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) جویا شدند، حضرت به یهودی گفت: امروز چه کار نیکی انجام دادی، او گفت: قرص نانی به فقیری دادم حضرت فرمودند به همین جهت خداوند بلا را از تو دور داشت، بعد کوله بارش را به زمین گذاشت و از آن مار زهرآگینی خارج گردید.[۷]
خلاصه آن که باید توجه داشت قانون علیّت عنوان نمی کند هر معلولی دارای علّت مادّی است بلکه علّت اعم از علّت مادّی و غیر مادی را شامل می گردد، این که تأثیر علّت مادّی بر معلول به وسیله مشاهده و تجربه قابل رؤیت می باشد، دلیل بر این نیست که عوامل غیرمادّی تأثیری بر معلول ندارند، تأثیر عوامل غیرمادّی هم به وسیله تجربه هم به وسیله وحی الهی، ثابت گردیده است.
پی نوشت:
[۱] – بقره (۲)، آیه ۲۸۰٫
[۲] – مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۶، ص ۱۳۷٫
[۳] – همان، ج۶۲، ص ۲۶۹
[۴] – همان، ج۹۶، ص ۱۲۶
[۵] – همان، ج ۷۸، ص ۶۸٫
[۶] – هندی، علاءالدین، کنزالعمال، ج۶، ص ۴۱۰٫
[۷] – مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴، ص ۱۲۳٫
منبع : ثقلین