چه كساني حضرت فاطمه زهرا(س) را به شهادت رساند؟ كساني مي گويند كار شيخ اول و شيخ دوم است ولي در روايت گفته مي شود آنان چنين شهامتي را نداشتند و حضرت علي(ع) شخصيتي والا مقام بود و بعد از شهادت اين بانو، حضرت انتقام خون فاطمه زهرا(س) را گرفت و چگونه و به چه دليل آنها به خانه حضرت هجوم بردند، آيا دليل خاصي وجود داشت؟
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است لذاست كه امام موسى بن جعفر عليه السلام مي فرمايد:« انَّ فاطمة سلام الله عليها صدّيقة شهيده فاطمه سلام الله عليها صديقه شهيده بود.»
اما اينكه چه كساني به اين عمل زشت و ناجوانمردانه دست زدند روشن است. همانهايي كه خلافت را غصب كردند و براي ربودن آن و رسيدن به اهداف شوم خود حتي تنها يادگار پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را هم به شهادت رساندند.
به هر حال براي روشن شدن موضوع ما حوادث بعد از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله را تا زمان شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها خدمتتان عرض ميكنيم تا مشخص شود خلفاي غاصبي كه خلافت را غصب كردند هدفشان از اين كار جز رياست طلبي و رسيدن به قدرت چيز ديگري نبوده و در اين راه حتي حضرت زهرا سلام الله عليها را هم به شهادت رساندند:
پيامبر اكرم (ص) در روز دوشنبه 28 صفر سال دهم هجرت وفات نمود.عصر همان روز در حالي كه اميرالمومنين مشغول غسل و تكفين پيامبر بود. عده اي از انصار در سقيفه بني ساعده جمع شده و به دنبال تعيين خليفه از سوي خودشان برآمدند و براي اين امر سعدبن عباده را انتخاب كردند.با آگاهي عمر و ابوبكر از اين ماجرا آندو به سرعت به همراه ابو عبيده جراح و معن بن عدي وعويم بن ساعده به طرف سقيفه به راه افتادند تا از قافله عقب نمانند.
پس از كشمكشهايي فراوان بالاخره آنان ابوبكر را به عنوان خليفه انتخاب كردند.
پس از آنكه حاضران در سقيفه همگي با ابوبكر بيعت كردند، عدهاي براي تثبيت آن به راه افتادند. «ابن ابي الحديد» به نقل از «براء بن عازب» مينويسد: عدهاي از بنيهاشم مشغول غسل رسول خدا بودند و من از شدت غصه و ناراحتيِ مصيبت وارده و از ترس اينكه مبادا خلافت را از دست بنيهاشم خارج سازند، بين اين گروه و مسجد در رفت آمد بودم. در اين اثناء خبر رسيد كه عدهاي در سقيفه اجتماع كردهاند. ناگهان عمر و ابوبكر غيبشان زد. سپس خبر رسيد كه با ابوبكر بيعت كردهاند. طولي نكشيد كه ابوبكر به همراه عمر، ابو عبيدة جراح و عدهاي از اهل سقيفه را ديدم كه به راه افتادهاند وهر كه را ميبينند دستش را گرفته و به عنوان بيعت به دست ابوبكر ميدهند خواه راضي به چنين عملي باشد يا از آن اكراه داشته باشد. سريعا خود را به بنيهاشم رساندم. آنان در را (براي غسل دادن رسول خدا) به روي خود بسته بودند. با شدت تمام در را كوبيدم و با فريادي بلند آنان را از بيعت مردم با ابوبكر آگاه ساختم
عمر، ابوعبيده، ابوبكر و همرانشان رفته رفته وارد مسجد النبي شدند در حالي كه عمر مرتب اطراف ابوبكر ميدويد و فرياد ميزد: همانا مردم با ابوبكر بيعت كردند، ابوبكر بر منبر رسول خدا نشسته خطبهاي خواند. ابوذر كه از مسئله بيعت آگاهي يافته بود به مسجد رفت و طيّ سخناني مردم را به اطاعت از علي (ع) فرا خواند.
در اين اثناء قبيله از اعراب به نام بني اسلم كه براي تامين معاش خود وارد مدينه شده بودند با بيعتگيرندگان برخورد كردند. عمر به اطلاع آنان رساند كه اگر در بيعت گرفتن ياريشان كنند در عوض مؤونه آنان را تامين خواهد نمود. آنان نيز پذيرفته و چوب به دست در مدينه به راه افتادند. تعداد آنها به حدي زياد بود كه كوچههاي مدينه مملو از آنان گرديد. آنان هر كس را كه ميديدند گرفته به زور و كشانكشان براي بيعت به نزد ابوبكر ميآوردند. اين روند بيعت گيري تا شب ادامه يافت. با فرا رسيدن شب آنها به منازل خود بازگشتند.
روز سه شنبه نيز ابوبكر به همراه عمر و ابوعبيده جراح به مسجد پيامبر آمدند و ضمن خواندن خطبه مجددا مردم را به بيعت با ابوبكر فراخواندند اما قبل از آن عمر منصب قضاوت و ابو عبيده منصب دريافت غنائم را بين خود تقسيم كردند.
اكثريت مورخين و سيرهنويسان متقدم بر اين عقيدهاند كه پيامبر در شب چهارشنبه به خاك سپرده شده است. برخي نيزمانند ابن هشام و طبري زمان دقيقتري از آن را تعيين كرده و تصريح كردهاند كه اين مسئله در نيمههاي شب رخ داده است.
روز چهارشنبه يعني تنها دو روز بعد از وفات پيامبر(ص)، ابوبكر و عمر با نقشه اي حساب شده، دستور دادند كه تمام مرداني كه در سپاه اسامه بودند بايد به لشكر اسامه در بيرون از شهر مدينه پيوسته و از شهر خارج شوند.هدف آنان كاملا مشخص بود چرا كه آنان سعي داشتند تمامي مهاجرين و انصار را از شهر خارج كرده و آنگاه با خيالي آسوده به دنبال بيعت گرفتن از مخالفين سرسخت خود كه تا آنموقع بيعت نكرده بودند به خصوص بني هاشم و اميرالمومنين علي عليه السلام باشند.
بيعت نكردن امام علي عليه السلام براي دستگاه خلافت سنگين و غير قابل تحمل بود، از اين رو تصميم گرفتند كه از علي عليه السلام و بني هاشم و افراد ديگري كه بيعت نكرده بودند، بيعت اجباري بگيرند. آنان دو روز بعد از تدفين پيامبر يعني در روز جمعه اولين يورش را به خانه وحي انجام دادند.
يعقوبي در اين باره مي نويسد:
ابوبكر و عمر كه خبر يافته بودند گروه بني هاشم با علي بن ابي طالب در خانه فاطمه دختر پيامبر خدا فراهم گشته اند، پس آنان با گروهي به عنوان مخالفت با اين اقدام، به خانه هجوم آورند تا از علي عليه السلام و مخالفان خلافت ابوبكر بيعت بگيرند، به همين علت بود كه عمر آن ها را براي بيعت ـ به سوي مسجد ـ كشيد.
يعقوبي در ادامه جريان سقيفه چنين مي نويسد:علي عليه السلام بيرون آمد و زبير شمشيري حمايل داشت. پس عمر با او برخورد و با وي درگير شد و او را بر زمين زد و شمشيرش را شكست و به خانه ريختند، پس فاطمه«عليهاالسلام» بيرون آمد و گفت: به خدا قسم بايد بيرون رويد وگرنه مويم را برهنه سازم و نزد خدا ناله و زاري كنم.
ذهبي در شرح زندگاني ابن ابي دارم از قول ابن حماد كوفي مي نويسد: هنگامى با مشعل آتش براى تسليت دختر پيامبر اكرم ( ص ) آمدند كه وى « به محسن » باردار بود و تهاجم به خانه و ... موجب قتل محسن طفلى كه هنوز پا به دنيا ننهاده بود گرديد . چنانكه ابن ابى دارم در ادامه مي گويد: عمر لگدى بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گرديد.
بعد از انجام اين جنايت هولناك آنان به زور علي عليه السلام و ديگر افرادي را كه از بني هاشم در آن جا گرد آمده بودند، به همراه خود بردند...
نتيجه:
با توجه به نكاتي كه عرض شد به اين نتيجه رسيديم كه اولا خليفه اول و دوم نقش مستقيمي در جسارتهاي وارد شده به حضرت زهرا سلام الله عليها و شهادت آنحضرت داشتند و بر عكس آنچه در سوال نوشته بوديد بر اينكار جسارت لازم را هم داشتند و نيز روشن شد كه هدف آنان از اين كار تنها رسيدن به قدرت و رياست بود لذا براي رسيدن به آن به هر جنايتي دست زدند.
منبع : پرسمان