شب هشتم یکشنبه (8-11-1396)
(تهران حسینیه حضرت قاسم)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- ابلیس، ظرف آلودگی و خباثت
- پاکی معنوی در آیات قرآن و اهلبیت
- -قرآن، عین پاکی
- -طهارت فکری اهلبیت
- مقایسهای نادرست و بدون اندیشه
- تحریف و جعل در تورات و انجیل کنونی
- -شعیب پیامبر در تورات فعلی
- -عیسیبنمریم در انجیل فعلی
- سردوشی قرآن برای بلال حبشی
- حذف پاکان و انتخاب منابع آلوده
- اهمیت انتخاب درست در اسلام
- -نام خانمها در قرآن
- -خواستۀ امیرالمؤمنین(ع) از برادرش در انتخاب همسر
- -بهشت، سراسر پاکی و هوای مطبوع
- -بهشت، مخصوص پاکان
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
ابلیس، ظرف آلودگی و خباثت
اصل بحث دربارهٔ اخلاق بود. امیرالمؤمنین(ع) روایتی را نقل میکنند که ابلیس بعد از طوفان خدمت حضرت نوح(ع) آمد و بعد از صحبتی به او گفت: من میخواهم تو را موعظه کنم. نوح(ع) اولین پیغمبر اولوالعزم پروردگار بود و میدانست ابلیس بهخاطر تکبرش در برابر فرمان خداوند، خبیث، رجیم، ملعون، مطرود، مذموم و مدهور است. این مطالب در آیات قرآن است که دو نمونه برایتان میگویم؛ خدا در قرآن میفرماید: «قٰالَ فَاخْرُجْ مِنْهٰا فَإِنَّک رَجِیمٌ»(سورهٔ حجر، آیهٔ 34) از این مقامی که داشتی، بیرون برو که تو رجیم هستی؛ همچنین در این آیه میفرماید: «وَ إِنَّ عَلَیک لَعْنَتِی إِلیٰ یوْمِ اَلدِّینِ»(سورهٔ ص، آیهٔ 78) از الآن تا روز قیامت، از رحمت من دور باشی. لعنت یعنی دوربودن از رحمت؛ وقتی آدم شخص ستمگری را لعنت میکند و میگوید خدا لعنتش کند، معنی «لعن» این است که از رحمت خودش دور کند. بقیهٔ لغات هم در آیات قرآن آمده است.
حضرت نوح(ع) میداند که او ظرف آلودگی و خباثت است و حالا میگوید میخواهم تو را موعظه کنم؛ معلوم است که نوح(ع) به او میگوید نمیخواهم تو مرا موعظه بکنی! من موعظهگری مثل پروردگار دارم و به موعظهٔ تو نیازی ندارم؛ بعد هم معلوم نیست هدفت از این موعظه چیست! تو هدف مقدس و پاکی نداری، چون خودت هم پاک نیستی. کسی که همهٔ وجودش آلوده است، هدف، نیت، رفتار و اخلاق پاکی هم ندارد.
پاکی معنوی در آیات قرآن و اهلبیت
-قرآن، عین پاکی
شما این پاکی معنوی را در آیات قرآن ببینید؛ مثلاً خدا دربارهٔ قرآن مجید میگوید: «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ»(سورهٔ عبس، آیهٔ 14) قرآن پایگاه بسیار بالایی دارد که تمام آیاتش براساس پاکی است. پاکی منفعت دارد؛ آبی که پاک است، آلودگی را پاک میکند. به ما میگویند اگر میخواهی ظرف، لباس یا بدن نجس پاک بشود، آن را با آب طاهر پاک کن؛ اما اگر خود آب از طهارت دربیاید، چه میشود؟! شما جوانها یادتان نیست؛ آنوقت در تمام خانههای تهران حوض بود و تقریباً آب از بیرون میآوردند و در حوض میریختند. آب لولهکشی نبود و محلههایی هم که قنات بود، آب قنات تقسیمبندی بود، باز میکردند و حوض را پر میکردند. حوض برای مدتی تمیز و پاکیزه بود و قابلیت داشت که ظرف، لباس یا شئ نجس را در آن پاک بکنند؛ ولی همین آب بعد از مدتی خاکشیر میگرفت، رنگ و طعمش عوض میشد و دیگر از پاککنندگی میافتاد. در واقع، پر از میکروب بود و اسلام اجازه نمیدهد که آدم بدن یا لباس نجسش را با این آب پاک بکند؛ چون پاک نمیشدند و دیگر مطهر نبودند.
قرآن مجید «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ»، یعنی تمام آیاتش عین پاکی است. عین پاکی است یعنی چه؟ یعنی عین علم است، علم هم پاک است؛ عین حکمت است، حکمت هم پاک است؛ عین هدایت است، هدایت هم پاک است؛ عین راهنمایی است، راهنمایی هم پاک است؛ عین عبرت و موعظه است، عبرت و موعظه پاک است؛ این معنی پاکبودن قرآن است.
-طهارت فکری اهلبیت
شما باز در قرآن مجید میبینید که خداوند دربارهٔ پیغمبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س)، حضرت حسن(ع) و حضرت حسین(ع)، یعنی این خانوادهٔ پنجنفری (چون در آن زمان فقط همین سه امام و فاطمهٔ زهرا و پیغمبر بودند؛ بقیه در دنیا نبودند که البته آیه تا زمان امام زمان در بقیهٔ امامان هم جریان پیدا کرد) میفرماید: «إِنَّمٰا یرِیدُ اَللّٰه لِیذْهِبَ عَنْکمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً»(سورهٔ احزاب، آیهٔ 33) این پنجنفر هیچ آلودگی فکری، قلبی، روحی، عملی، نیتی و اخلاقی نداشتند. شما احوالات این پنجنفر را در کتابهای خودمان (کتابهایی که شیعه نوشته) و نیز کتابهای اهلسنت بخوانید؛ گزارشها در کتابها طبق این آیه، از ایمان، اعتقاد، اخلاق، روش، منش، کردار و همهٔ برخوردهای پیغمبر(ص) و آن چهار نفر دیگر اهلبیت، گزارش به پاکی است. در حقیقت، شما در 63 سال عمرِ پیغمبر(ص) تا این 1200سالی که امام زمان(عج) عمر دارند، گزارش ذرهای ناپاکی از این چهاردهنفر در هیچجایی نمیبینید.
پس قرآن «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ» است و هر چهاردهنفر اهلبیت هم اهلبیتِ طهارت هستند؛ البته نه طهارت بدنی. آنها هم لباس عوض میکردند، لباس و بدنشان چرک میشد و به حمام میرفتند. کل مردم دنیا و حیوانها هم این طهارت را دارند. طهارتی که در قرآن دربارهٔ اینها مطرح است، طهارت فکری است؛ یعنی اینها یکبار در عمرشان فکر، نیت، اخلاق و عمل بد نداشتند.
مقایسهای نادرست و بدون اندیشه
حالا من از شما میپرسم؛ حیف نیست که آدم این چهارده معلم را کنار بگذارد و بگوید بهسراغ لنین، نیچه، راسل در انگلیس، استالین، مکتب کاپیتالیسم یا کلیسای خانگی میروم؟ اگر یک کلمه در قیامت بپرسند که به چه دلیل این منابع پاکی را از زندگیات حذف کردی و به منابع پر از آلودگی چسبیدی؟ من گلابی برای تو خلق کرده بودم، تو چرا پِهِن گوسفند خوردی؟ من برای تو سیب، هندوانه و خربزه آفریده بودم، تو چرا فضلهٔ سگ و گربه خوردی؟! آیا جوابی دارد؟ جوابی ندارد، یعنی آدم محکوم است. اگر آدم میخواهد چیزی را هم انتخاب کند، باید عقلی انتخاب کند؛ یعنی فکر و اندیشه کرده، بعد مقایسه کند.
ما «قرآن»، «نهجالبلاغه» و «صحیفهٔ سجادیه» خودمان را با مانیفست حزب کمونیست مقایسه کنیم (بهطور کامل از بین نرفته و چین و کرهٔ شمالی الآن کمونیست هستند)؛ یا در زرتشتیت، «زند و پازند» کتابشان است؛ در مسیحیت فعلی (نه زمان عیسی)، انجیلی که الآن کلیسا چاپ میکند، کتابشان است؛ در یهودیت فعلی، توراتی که الآن کلیسا چاپ میکند، کتابشان است؛ آدم همهچیز اینها را با هم مقایسه کند، نه یک صفحه دو صفحه. کتابهای مانیفستِ حزب کمونیست و مکتبهایی که به کلمهٔ ایسم ختم میشود و من حدود صدتای آن را خیلی وقت پیش شناسایی کردهام، خیلی زیاد هستند.
تحریف و جعل در تورات و انجیل کنونی
-شعیب پیامبر در تورات فعلی
اگر من امشب بخواهم آیاتی از تورات و انجیل فعلی (نه آنکه نازلشدهٔ خدا بوده) را برایتان بگویم، شما میبینید که کتاب آمیختهٔ با آلودگی است؛ مثلاً در تورات الآنِ موسی(ع) آمده است: شبی شعیب پیغمبر (در قرآن به شعیب خیلی احترام شده و شخصیت فوقالعادهای است. دامادش موسیبنعمران، سومین پیغمبر اولوالعزم خداست؛ هم شعیب و هم دامادش پیغمبر هستند) خواب بود و این دو دختر (دختران این پدر، آنهم پدر پیغمبر) به هم گفتند که بعد از مردن ما دوتا نسل پدرمان قطع میشود. پدر ما اولادی ندارد که بماند و نسلش ادامه پیدا بکند. ما هم دو دختر هستیم و وقتی مردیم، تمام میشویم. اگر او اولاددار بشود و نسلش ادامه پیدا بکند، خیلی کار معقولی است. پدر ما زنش مرده و غیر از ما هم بچهای ندارد. ما هم که بمیریم، اصلاً کسی روی ما حسابی باز نمیکند و میگویند دختر است. پدر ما پسر میخواهد که زندگیاش را بعد از مرگ خودش عَلَم بکند (این متن تورات است و اگر دلتان میخواهد، فردا شب بیاورم که از روی کتاب برایتان بخوانم)؛ همه متوجه پسر هستند و این پسر هم پسرِ پسر شعیب است. این نسل در مردها باقی میماند. حالا که پدر ما زن ندارد و خودش هم پیر میشود، نسلش هم که از بین میرود، ما همین امشب کاری کنیم که پدر با ما دوتا نزدیکی کند و از ما بچهدار بشود.
این تورات موسی(ع)، یعنی توراتِ الآن و چهرهٔ یک پیغمبر است که راحت حاضر شده با مَحرم زنا بکند! بنا به نگاه تورات فعلی، این چهار پنج آیه است؛ آیا این واقعاً آیات الهی است؟ همین آیات به اسرائیل و صهیونیسم آمریکا اجازه داده است که برای پیشبرد، به هر زن و دختری که بتوانید متوسل بشوید تا آنها را در آغوش آن مدیر، وزیر و رئیس عرب یا جای دیگری بیندازید؛ به هر جوری که بتوانید، زیباترین دختر و زن را در دامن مردانی بیندازید که در جهان اثر دارند تا جریانات جهانی و پول جهانی به نفع ما جهت پیدا کند. مَدرک تو برای اینکه ناموس یهود را دست این و آن میدهی که با او زنا بکنند و بعد اَسرار بکِشند، چیست؟ آیات تورات است! شما اگر به یک یهودی ایراد بگیرید که چرا ناموستان (دختر هجدهساله، بیستساله، زن شوهردار) را ارزان و مفت میفروشید؟ مدرک دارید؟ میگویند آیات الهی! این جنایتی بوده که تحریفگران در تورات انجام دادند.
-عیسیبنمریم در انجیل فعلی
حالا یک آیه هم از انجیل برایتان بخوانم؛ شبی در شهر قانا عروسی بود و عروسی هم زن و مرد با هم بودند. تمام خانمها با لباس عروسی و آقایان در یک سالن بودند. یکی از آنها که به این عروسی دعوت داشت، حضرت مسیح(ع)، چهارمین پیغمبر اولوالعزم خدا و ششصدسال قبل از پیغمبر(ص) بود. انبیا هم که به وعدهشان عمل میکنند، قول داده بود که به عروسی بیاید. پیغمبر اولوالعزم الهی که در «نهجالبلاغه» و روایات ما مظهر زهد، پاکی، اخلاق و درستی است، تصمیم قطعی دولت فلسطین طبق قرآن بر این شد که او را در 33سالگی به قتل برساند و به دار بکشد؛ قرآن میگوید: «وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ»(سورهٔ نساء، آیهٔ 157) او را نکشتند و به دار نکشیدند، بلکه من او را از دست یهودِ متعصبِ بتپرستِ آن زمان بهطرف عالم ملکوت بردم. چه کسی را به دار کشیدند؟ «وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» جاسوسی که میخواست عیسی را لو بدهد تا او را بگیرند، در همان شب به شکل عیسی کردم و او را به دار کشیدند؛ یعنی جاسوس را همان شب به کیفرش رساندم.
چنین انسانی قول داده به عروسی بیاید و طبق انجیل الآن، نه انجیل نازلشدهٔ خدا که مثل قرآن بوده، حتماً به قولش عمل میکند؛ چون پروردگار کراراً در قرآن میگوید: «مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ»(سورهٔ آلعمران، آیهٔ 3) این قرآن من حقبودن تورات و انجیل نازلشدهٔ بر موسی و مسیح را تأیید میکند.
ده دقیقه از عروسی گذشته و جای همهتان خالی، چه بزن و بکوبی هم بود! مطرب زن و مرد در جلسه حضور دارند، زن و مرد هم قاتی هستند. وقتی حضرت عیسی(ع) آمد که از درِ سالن وارد بشود، صاحب عروسی (پدر داماد و پدر عروس) دواندوان آمدند و گفتند: قبل از اینکه در جلسه بنشینی، به داد ما برس. عیسی(ع) گفت: شب عروسی است، چه مشکلی دارید که من به دادتان برسم؟ گفتند: ما شراب بهاندازهٔ مهمانها تهیه کرده بودیم و کم آمده است، الآن یکمُشت زن و مرد میخواهند مشروب بخورند و هنوز نمیدانند مشروبها تمام شده است. اگر بفهمند، آبروی ما میرود. عیسی(ع) گفت: غصه نخورید، خمرههای آب کجاست؟ گفتند: بیرون سالن در هوای آزاد است. گفت: مرا سرِ خمرههای آب ببرید. چقدر مشروب میخواهید؟ گفتند: مثلاً بهاندازهٔ 150 نفر. ایشان کنار یک خمره آمد و فوت کرد، فوری آب مشروب الکلی شد که بخورند و مست کنند و بتوانند دَرهم بلولند! این انجیل و این عیسیبنمریم(ع) است که دامنش را اینجور آلوده کردهاند. موسی(ع) را هم همینطور.
سردوشی قرآن برای بلال حبشی
انجیل و توراتِ اولیه پاک نازل شده؛ مسیح و موسی(ع) پاک هستند، قرآن پاک است، اهلبیت(علیهمالسلام) هم پاک هستند. همینطور این پاکیها را جلو بیایید تا به بهشت برسید؛ امام باقر(ع) در «اصول کافی» میفرمایند: سراسر بهشت پاک است. طبق این اعلام حضرت باقر(ع)، کل بهشت پاک است؛ میوهٔ پاکیزه، زن پاک و پاکیزه، بهشتیِ پاک، آب پاک، جوی عسل پاک، چشمهٔ سلسبیل پاک. همهچیز در بهشت خیلی پاک است.
اما حالا حرف حضرت باقر(ع) را ببینید؛ این خیلی قابلدقت است! برادرانم، در این چندروزِ دنیا مواظب باشید که همهچیزِ شما پاک باشد، از پاکان دست برندارید که بهسراغ ناپاکان نبروید. ناپاک تخریب میکند و پاک سازندگی دارد. شما ببینید که پیغمبرِ پاک یک سیاه حبشی را به انسانی تبدیل کرد که قرآن برای او سردوشی فرستاد. در سورهٔ حجرات است و همه (الّا چندنفر) نوشتهاند که آیه دربارهٔ بلال است. آقایی هم که غیر از بلال اسم بردهاند، او هم آدم باشخصیتی است؛ ولی بیشتر افراد میگویند آیه در حق بلال نازل شده است. این سردوشی چهچیزی هست؟ قرآن می فرماید: «إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ»(سورهٔ حجرات، آیهٔ 13). قرآن در این آیه فکر آلودهٔ عرب را میکوبد؛ چون عرب از ملتهایی بود که شدیدترین فرهنگ ناسیونالیستی را نسبت به خودش داشت و میگفت عرب قوم برتر و بهتر است، غیرعرب مَوالی و نوکر عرب و بیارزش هستند. عجم بهمعنی ایرانی نیست و کلمهٔ عجم، یعنی غیرعرب. غیرعرب، بیارزش و خیلیهایشان هم مفتخور هستند. شما به امارات بروید، افراد اصلِ کاری در تمام پستهای کلیدی، مهندسی، طبابت، بیشتر بیمارستانها، مدرسهها و ادارهٔ تلفن همراه، تلفن عادی، وزارتخانهها، انگلیسی یا آمریکایی هستند. شما به یک عرب اماراتی بگو که اینها دزد هستند و چهارصد سال است دنیا را دزدیدهاند. آمریکا دویست سال است که استعمارگر و گرگ است. اینها را بیرون کنید! میگویند برای چه بیرون کنیم؟ ما نژاد برتر هستیم، اینها را دعوت کردهایم که برای ما نوکری کنند؛ کشورمان را آباد کنند، هتل و پاساژ بسازند، خیابان بکِشند و کار کنند، ما هم میخوریم. آنها برای ما نوکری میکنند، البته به قیمت نابودکردن دینشان، نه به این ارزانی، بلکه به قیمت غارت نفت و گازشان. ابوظبی نفت دارد، کویت نفت دارد، جاهای دیگر نفت دارد، این نفتها کجا میرود؟ نفتها را از زیرِ زمین مسلمانها درمیآورند و انگلیس و آمریکا میبَرند، قیمت ارزانی به اینها میدهند و میگویند ما نفت را استخراج میکنیم. از صد تومان خرجی که میکنیم، نود تومانش برای خودمان و ده تومانش برای همین نفتی که زیرِ زمین شماست. جرئت حرفزدن هم ندارند.
حذف پاکان و انتخاب منابع آلوده
اکنون به من بفرمایید که آیا میارزد یک جوان، انبیا، اهلبیت، قرآن، خدا و دین پاک را یکپارچه حذف کند و بگوید لذتم در کلیسای خانگی است؛ لذتم این است ک زرتشتی بشوم یا صلیب در گردنم بیندازم و بگویم من نوکر کلیسا و پاپ هستم؟! معنی گردنبند این است که من در بند و اسیر تو هستم؛ یا بهطرف کمونیستی چین یا کره یا بوداییت هند برود و بگوید خدا، انبیا، قرآن، ائمه و پیغمبر را نمیخواهم. من اینجور درک کردهام که همهٔ عشق زندگی به این است که بودایی بشوم و به من هم تعلیم بدهند که گاو مقدسترین مقدسات عالم است. هندوها در هند گاو را نمیکُشند، شیرش را هم نمیخورند و فقط مقدس میدانند. همین الآن اگر گاوی روی باند فرودگاه بنشیند، شش هواپیما از انگلیس، آمریکا یا جای دیگری به دهلینو بیاید و به برج مراقبت بگوید من میخواهم فرود بیایم، میگوید روی باند گاو خوابیده، به شهر دیگری برو. وقتی گاو خودش بلند شد و رفت، بیسیم میزنیم تا دوباره هواپیما را بلند کنی. در حقیقت، گاو از سیصد مسافرِ مهندس، دکتر و استاد دانشگاه که در هواپیما هستند، خیلی مقدستر و باارزشتر است. آدم قرآن را رها بکند و خدا، انبیا، ائمه، امیرالمؤمنین(ع) و ابیعبدالله(ع) را حذف بکند و بگوید همهٔ عشق و زندگی من حضرت گاو است! واقعاً این کار درستی است؟
من بریدهٔ روزنامه را دارم و در کتابهایم است؛ اما یادم رفته که در چه کتابی گذاشتهام. رئیسجمهور قبلی هند (چون هند هم نخستوزیر و هم رئیسجمهور دارد)، باربر بازار هند یا رفتگر شهرداری را نمیگویم، بلکه رئیسجمهور یکمیلیارد آدمیزاد! همیشه یک لیوان بلوری تمیز در جیبش بود، از دربار که بیرون میآمد یا وقتی به مسافرتهای داخلی میرفت، هر جا میرسید و میدید گاو پاهایش را به عقب و دستهایش را جلو میکشد، آقای رئیسجمهور هند میفهمید که گاو میخواهد دستشویی بکند، دواندوان میرفت، لیوان را پر میکرد و همانجا هم سر میکشید. وقتی پاکان را حذف بکنیم و بهدنبال منابعی برویم که پر از آلودگی هستند؛ آیا این به عمر، انسانیت، وجود، روح، کرامت و شرف ما میارزد که شیعه نباشیم و کاتولیک، یهودی، زرتشتی، هندی، اومانیسم یا لائیک بشویم؟
اهمیت انتخاب درست در اسلام
برای همین در اوّل منبر گفتم که بیایید هرچه میخواهیم انتخاب بکنیم، دربارهاش فکر بکنیم؛ اگر میخواهیم رفیق انتخاب بکنیم، زن انتخاب بکنیم یا خانمها و دخترخانمها شوهر انتخاب بکنند، دربارهٔ پدر، مادر، خانواده و خود دختر یا پسر فکر کنند. اگر این دختر را بگیرد، به طلاق نمیخورد؟ اگر این دختر را بگیرد و بچهدار بشود، به قول پیغمبر(ص)، در آخرالزمان که همین زمان است، اگر زنان مار و عقرب بزایند، بهتر است که بچهٔ آدمی بزایند؛ اگر این دختر را بگیرد، بچههایی که از او بهدنیا میآیند، چه میشوند؟
-نام خانمها در قرآن
خدا اسم خانمها را در قرآن «اُمّ» گذاشته که در لغت عرب بهمعنی ریشه است. شما فکر کن ریشهای که انتخاب میکنی، میوهاش میخواهد دو پسر یا یک دختر و یک پسر بشود؛ آیا این ریشه پاک است و هندوانهٔ ابوجهل نیست که میوهاش آدم را از تلخی میکشد؟! این ریشه چه ریشهای است؟ این ریشه در زمینِ خوب، یعنی در خانوادهای پاک بوده یا در زبالهدان بوده است؛ دختر در خانهای بزرگ شده که پدر و مادرش قمارباز و عرقخور، زن و مرد قاتی و بینماز و بیروزه هستند. آیا تمام شرایط ازدواج فقط قیافهٔ دختر و پسر یا عشق است؟ کل شرایط همین است؟
-خواستۀ امیرالمؤمنین(ع) از برادرش در انتخاب همسر
متأسفانه الآن کل دنیا همین شده است. امام شما امیرالمؤمنین(ع) بعد از شهادت حضرت زهرا(س) وقتی میخواستند ازدواج بکنند، دختر و زن در مدینه و قبایل بیرون مدینه کم نبود! امیرالمؤمنین(ع) میتوانستند به کسی که خانوادههای عرب را میشناخت، بگویند دختری از قبیلهای برای من بگیر و عروسی را برپا کن، تمام شود و برود؛ اما امام به عقیل فرمودند: بهدنبال خانوادهای بگرد که دختر آنها دارای ارزشها و کمالات باشد تا نسل این دختر به موازات پاکی و ارزشهای خودش نسل باارزشی باشد. من نمیدانم عقیل که به اَنساب عرب وارد بود، چقدر در این منطقه و آن منطقه، این قبیله و این گروه و این جمعیت عرب گشت؛ بعد از مدتی آمد و به برادرش امیرالمؤمنین(ع) گفت: دختری که شما میخواهید، خیلی کمیاب است، ولی من یکجا پیدا کردهام. حضرت فرمودند: اگر شرایطی که برای تو گفتهام، در او هست، به خواستگاری برو. عقیل پیش پدر دختر آمد و گفت: یک داماد خوب برای تو دارم، قبلاً ازدواج کرده و خانمش فوت کرده است. مرد گفت: کیست؟ عقیل گفت: علیبنابیطالب(ع) است و زهرا(س) خانم او بوده، من میخواهم دختر تو را در آن خانه ببرم. مرد گفت: با تمام وجود حاضر هستم، به امیرالمؤمنین(ع) بگو دختر مرا بگیرد. حضرت این دختر را گرفتند. این ریشه چهار دستهگل به امیرالمؤمنین داد که تا قیام قیامت و تا ابد دستهگل هستند: اولی قمربنیهاشم(ع)، دومی عبدالله، سومی عون و چهارمی اسم دیگری دارد که من الآن یادم نیست.
-بهشت، سراسر پاکی و هوای مطبوع
«اُمّ» یعنی ریشه؛ «اُمّالْقُری» اسم مکه است، یعنی ریشهٔ شهرها؛ «اُمّالْکِتاب» سورهٔ حمد، یعنی ریشهٔ همهٔ قرآن؛ «اُمّالْأئِمّه» یعنی این خانم ریشهٔ یازده امام و یازده عیسی است. اگر مریم(س) مادر یک عیسی بود، زهرا(س) مادر یازده عیسی است. امام باقر(ع) میگویند: همهچیز بهشت پاک است؛ زمین، چشمهها، میوهها، برگها و هوایش. پروردگار در قرآن دربارهٔ هوای بهشت میگوید: «لاَ یَرؤن فِیهٰا شَمْساً وَ لاٰ زَمْهَرِیراً»(سورهٔ انسان، آیهٔ 13) نه گرم و نه سرد است و مطبوعترین هوا را دارد؛ نه تابستان دنیاست و نه مثل دیروز و امروز ایران و جاهای دیگر دنیاست. «شَمْساً» حرارت بیش از حد ندارد که بهشتیها را اذیت کند، «وَ لاٰ زَمْهَرِیراً» و یخبندان هم ندارد. هوای بهشت چیست؟ هوای بهشت، هوای مطبوع، دلپذیر، آرامبخش و راحتسازی است.
-بهشت، مخصوص پاکان
همهچیز پاک است؛ هوا پاک، آب پاک، چشمهها پاک و درختها پاک. بخش دوم روایتش خیلی سنگین است! روایت هم در جلد دوم «اصول کافی» است. من پنجاهسال است که حرفهای منبرم را یا از قرآن یا از مهمترین کتابهای شیعه برایتان آوردهام. امام میفرمایند: «وَ اَلْجَنَّةُ لاَ يَدْخُلُهَا إِلاَّ طَيِّبٌ» داخل بهشت نمیشود، مگر مرد و زنی که پاک باشند. حالا ممکن است بپرسم که من یکمُشت ناپاکی مثل طمع، حسد، کبر و غرور دارم، یکمُشت ناپاکی عملی هم دارم و گاهی تلنگر بیخودی به این و آن میزنم، ظلم میکنم و دل میسوزانم، همهٔ اینها آلودگی است؛ آیا من به بهشت نمیروم؟ شما و من به بهشت راه داریم، البته اگر تا نمردهایم، توبهٔ واقعی بکنیم (توبه یعنی شستوشو)، خدا هم قبول میکند. من وقتی توبه بکنم و بدیهای باطن و ظاهرم را حذف بکنم، طیب میشوم. پس اگر آدم آلوده بشود، میتواند با توبه پاک شود.