روز دوم یکشنبه (8-11-1396)
(تهران حسینیه محبان الزهرا (س))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- فاطمه(س) متصل به علم بینهایت پروردگار
- تفرقه در امت پیامبر(ص)
- دروغ اهلتسنن دربارهٔ عایشه
- شخصیت واقعی عایشه
- زنان نمونه در مکتب انبیا
- سلمان در منظر پیامبر(ص)
- لیلةالقدر یعنی فاطمه(س)
- ظرفیت محدود بشر در شناخت شخصیت فاطمه(س)
- حیرت همگان در قیامت از جمال امام حسین(ع)
- شخصیت پنهان فاطمه(س) در عالم
- تکبودن فاطمه(س) در عالم
تهران/ حسینیهٔ محبانالزهرا/ دهه اول جمادیالاول/ زمستان1396ه.ش./ سخنرانی دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
فاطمه(س) متصل به علم بینهایت پروردگار
دعاها، سخنرانیها و روایاتشان نشان میدهد که ایشان اقیانوسی از علم و دانش و حکمت بودند. یکی از چهرههای بسیار معتبر علمی حدود هفتادسال پیش(او را در جوانی دیده بودم. حدود هفتاد جلد کتاب دارد که خیلی کتابهای با بنیانی هم است؛ هم علوم اسلامی را خیلی خوب میدانست و هم به علوم روز آن زمان آدم واردی بود) کتابی دویست صفحهای بهنام «سرچشمهٔ آب حیات» نوشته بود که خیلی کتاب با بنیانی است. این کتاب دربارهٔ خطبهٔ صدیقهٔ کبری در مسجد مدینه است. وقتی آدم قلم این مرد را در توضیح این خطبه میبیند، اگر نداند که این سخنرانی برای صدیقهٔ کبراست، فکر میکند کسی که این سخنرانی را ایراد کرده، حکیم، عارف، فیلسوف، فقیه، جامعهشناس و روانشناس بوده است. خطبه با رشتههای مختلف علمی ارتباط دارد، اما دویست صفحه و خیلی تلگرافی است. خداوند به من محبت و لطف کرد و من این کتاب را شرح و توضیح دادم، به آن اضافه کردم و پاورقی زدم؛ کتاب بهعنوان «ملکهٔ اسلام» در نهصد صفحه چاپ شد، یعنی هفتصد صفحه به آن اضافه کردم. دوبار در یکسال چاپ و تمام شد، چاپ خیلی خوبی هم شد و من به دوستان مؤسسه گفتم که چون این کتاب به فرمایشات ملکوتی حضرت زهرا مربوط است، بهترین کاغذ و چاپ برای آن تهیه ببینید. انصافاً هم روی آن کار شد و خیلی خوب چاپ شد. وقتی آدم این کتاب را میخواند، واقعاً بهتش میبرد. خانمی در حداقل هجدهسالگی و حداکثر 25سال(البته بیشتر دانشمندان شیعه 25سال را قبول دارند) در دنیا عمر نکرد، ولی از چه دانشی برخوردار بوده است. این نشان میدهد که قلب او به علم بینهایت پروردگار وصل بوده است. حرفها، خطبهها، روایات و راهنماییهایش نشان میدهد.
تفرقه در امت پیامبر(ص)
در «اصول کافی» آمده که خود این هم از عجایب است، امام صادق میفرمایند: گاهی امیرالمؤمنین به خانه میآمد، کاغذ و قلم برمیداشت و به حضرت زهرا میگفت: از علمت بگو تا من بنویسم. الآن امت اسلام 73 مذهب هستند که پیغمبر اکرم از این جداییها در زمان حیات خودشان خبر دادند و خیلی هم نگران بودند. حضرت میفرمودند: بعد از مرگ من تا قیامت، در مناطقی که امت من زندگی میکنند، سیل و زلزله میآید، کشتار میکند و خرابی بهبار میآورد، طوفان سنگین میآید و خسارت میزند. من اصلاً از آمدن این بلاها نمیترسم و تمام ترس من از قطعهقطعه شدن امت است که بالاخره شد. معروفترین آنها در این 73 فرقه، فرقهٔ مالکی است که در شمال آفریقا زندگی میکنند؛ شافعی که در مصر و کردستان ایران و بعضی از مناطق دیگر زندگی میکنند؛ حنبلیها که در سیستان و بلوچستان و بعضی از کشورهای عربی و بعضی از کشورهای آفریقایی هستند؛ چهارمین مکتب هم مکتب حنفی است.
گروهی بهنام «اباذیه» در خلیج فارس، مناطق مربوط به عمان زندگی میکنند، یمن شیعهٔ زیدی یعنی چهار امامی هستند، بخش عمدهای از مردم مسلمان هند شش امامی هستند و ما هم دوازده امامی هستیم. پیغمبر اکرم نه یکبار، نه دوبار، نه دهبار، بلکه در طول عمرشان به امیرالمؤمنین میفرمودند: «انت و شیعتک هم الفائزون»، اینهایی که پیرو تو هستند، شما ممکن است بگویید شش امامیها و چهار امامیها هم پیرو امیرالمؤمنین هستند، نه! امیرالمؤمنین امامت بعد از خودش را به حضرت مجتبی وصیت کرده، ایشان به امر پدر به حضرت حسین، ایشان به امر پیغمبر و پدر به زینالعابدین تا امام دوازدهم، که پیغمبر میفرمودند: فرقهٔ ناجیه همینها هستند.
دروغ اهلتسنن دربارهٔ عایشه
در تمام این فرقهها که من از 73 فرقه، اقلاً هفت-هشت فرقه را خوب میشناسم، کتابهایشان را هم دیدهام و علمای گذشته و فعلیشان را هم تقریباً میشناسم. در این 72 فرقهٔ غیر از ما(چون کل فرقهها 73 فرقه میشود) زنی ندارند که یکمیلیونیم شخصیت زهرا را داشته باشند! تنها زنی که کل آنها به او افتخار میکنند، پرچمش را به دوش میکشند، و حرفش را میزنند، فقط عایشه است. هیچکس را ندارند! ما از عایشه هم هیچ آثار مذهبی به دردخوری نداریم که حالا یک روایتی یا متنی باشد. آنچه از عایشه سراغ داریم که اهل تسنن هم نوشتهاند، فقط ایجاد جریانات و حوادث در امت بوده است و هیچچیز دیگری از ایشان باقی نیست.
اینهم که شما شنیدهاید پیغمبر با عایشه ازدواج کرد، عایشه نهساله و پیغمبر 54ساله بود، یک دروغ قطعی است. من خبر نداشتم که بحث امروزم به این نکته هم میرسد؛ بحث را آماده کرده بودم، اما این نکته داخل آن نبود و اگر میدانستم، دو-سهتا از کتابهای خیلی مهم اهلسنت را میآوردم و از روی آن میخواندم. عایشه را پدرش در مکه شوهر داده بود، در 25سالگی با شوهرش اختلاف پیدا کرد، ابوبکر هم مُصرّ به طلاق شد و به قول خودمان، دختر را از زیر بار آن شوهر آزاد کرد؛ بعد هم به مدینه هجرت کرد. این مسئلهٔ طلاق برای قبل از هجرت است، یعنی وقتی این خانمِ شوهرکرده به مدینه آمده، 28-29ساله بوده، اما حالا به چه علت این دروغ شاخدار را ساختهاند و در کتابها ریختند، نمیدانم! همین دروغ شاخدار چقدر به شخصیت پیغمبر در اروپا و در غربیها ضربه زده است! این چه پیغمبری است که در 53سالگی با یک دختر نهسالهٔ بدبخت ازدواج کرده! این دختر چطور این زندگی را میگردانده است؟! این خانم نهساله نبوده، در کتابهای مهم خود سنیها نوشتهاند که تازه در 25سالگی در مکه طلاق گرفته، بعد از طلاق هم چند سال بوده، تا اینکه به مدینه هجرت کردند. وقتی به التماس خانوادهاش با پیغمبر ازدواج کرده، حدود سیساله بوده است؛ این کجا نهساله بوده و شما چطوری این 21سال را از عمر این خانم دزدیدید؟
شخصیت واقعی عایشه
بعد حالا چه نیازی دارد که اصلاً ما به سراغ مهمترین کتابهای اهلسنت برویم که بگویند وقتی این خانم با پیغمبر ازدواج کرده، حدود سیساله بوده است! شما سوره تحریم را بخوانید، خدا در آیات اوّل سورهٔ تحریم در اینباره میفرماید و در تمام تفاسیر سنی و شیعه(من داشتم تفسیر سورهٔ تحریم را مینوشتم، مجبور شدم که به کتابهای مختلف اهلسنت هم مراجعه کنم) نوشتهاند که این دو زنی که خدا در این آیات به آنها حمله کرده؛ ازجمله گفته دل شما دوتا مرض دارد، دل شما دوتا بیمار است، شما آدمهایی هستید که بخشی از اسرار پیغمبر را فاش کردید، مطالبی که پیغمبر نمیخواسته کسی بداند؛ بعد خدا به این دو زن میگوید: در مقابل شرّ شما من و فرشتگان و صالح مؤمنین که لقب امیرالمؤمنین است، پشتیبان پیغمبر هستیم. شما دوتا نمیتوانید به پیغمبر من ضربه بزنید؛ اگر نشستهاید و نقشه کشیدید که به او ضربه بزنید، پیغمبر من چهار پشتیبان دارد: خدا، جبرئیل، فرشتگان و صالح مؤمنین.
و بعد تهدید میکند که اگر توبه نکنید، به پیغمبرم دستور میدهم از شما دوتا جدا شود و به جای شما با زنانی ازدواج کند که در اوج ایمان، اوج اسلام، اهل عبادت و بکر هستند، یعنی شوهر نکردهاند. از این آیه که میگوید شوهر نکرده، معلوم میشود که این دو شوهر کرده بودند و وقتی به خانهٔ پیغمبر آمدند، دختر نبودند.
عایشه طبق نوشتهٔ خودشان حدود سیساله بوده، ولی از اینکه میگوید «من ابکار» یعنی دختر شوهر نکرده و بکر را نصیب پیغمبرم میکنم؛ یعنی این دو شوهر کرده بودند و نهساله و دهساله نبودند. این دروغها را عمریها ساختهاند که بعد هم به دست اروپاییها افتاده است و علیه پیغمبر شانتاژ کردند؛ این چه دینی است که آدم 53-54ساله میتواند با دختر نهساله ازدواج بکند! آدم 54ساله میتواند خواستهها و آرزوهای دختر نهساله را تأمین کند! البته از این دروغها در کتابهایشان خیلی زیاد است و این سلمان رشدی که حضرت امام حکم اعدامش را داد، سرِ کتابی که بهنام «آیات شیطانی» نوشته بود، بعداً از مخفیگاهش پیغام داد: اینهایی که من در کتابم نوشتم، از خودم که نساختهام و کل مدارک کتاب من از اهلتسنن است و این دری وریها را از آنها گرفتهام. خیلی دینهای بدی دارند!
زنان نمونه در مکتب انبیا
من نمیدانم خدا را چطوری باید سپاسگزاری کنیم که به ما توفیق داده و به دین اهلبیت متدین هستیم؛ اگرچه خیلی هم عمل نمیکنیم، اما همین ظاهرش هم باز دلخوشکننده است که تابع مدرسهٔ انحرافیِ غلطِ منافقانهٔ مشرکانه نیستیم. تمام مکتبهای اسلامی، من مکتبهای گذشته را کار ندارم. مکتبهای الهی گذشته زنان فوقالعادهای داشتند؛ مثلاً مکتب موسی بنعمران یک زن نمونه مثل آسیه دارد. زن فرعون که چقدر خدا در قرآن از این زن تعریف کرده است؛ مخصوصاً یک جمله در تعریف خداست که این جمله تعجبآور است: «وَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قٰالَتْ رَبِّ اِبْنِ لِی عِنْدَک بَیتاً فِی اَلْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ»﴿التحریم، 11﴾. خدا در اوّل آیه میگوید: این زن را که زن فرعون است، من برای تمام مردان و زنان مؤمن تا قیامت سرمشق قرار دادم. این خیلی مقام است! برادران و خواهران، خیلی مقام است که از آیه راحت درمیآوریم انگار خدا دارد به سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، ابوالهیثمبنتیهان، ابوحمزهٔ ثمالی، محمدبنمسلم، یونسبنعبدالرحمان، فضلبنشاذان و ابن ابیعمیر میگوید که اگر دینداری واقعی میخواهید، از این زن سرمشق بگیرید. این خیلی مقام است!
زنان نمونه در مکتب انبیا بوده است: یک، زن فرعون؛ دوم، خواهر موسی که ابتدای کار از جان موسی حفاظت کرد و موسی از کشتهشدن به دست فرعون نجات پیدا کرد؛ سوم، حضرت مریم دختر عمران که اینها همه در قرآن هستند؛ اما در این مکتبهای مختلف اسلامی یعنی 73 فرقه، یک فرقه از زمان بهوجودآمدن این فرقهها که چهارتای آن در روزگار سه یا چهار امام ما بهوجود آمده، اوّل مکتب حنفی بهوجود آمد، بعد شافعی، بعد حنبلی، بعد مالکی، بعد اباذیه و فرق دیگر اسلامی که کل اینها نمونهٔ صدیقهٔ کبری را ندارند که هیچ، نمونهٔ یک خاک کف پای زهرا را هم ندارند.
سلمان در منظر پیامبر(ص)
این روایت را عنایت کنید! خیلی دلم میخواهد صدیقهٔ کبری را آنگونه بشناسید که هست و بهاندازهٔ ظرفیت ماست. مجبور هستم در مقام مقایسه برآیم؛ این خیلی روایت مهمی است! یک دهاتیِ ایرانی چطور به خدا، قیامت و نبوت یقین پیدا کرد و چطور به این قرآن و سنت پیغمبر عمل کرده است. وقتی سلمان مسلمان شد، سال دوم هجری بوده و پیغمبر در سال دهم از دنیا رفته است؛ یعنی نهسال معاصر با پیغمبر بود. پنج-شش سال به درگذشت پیغمبر مانده بود که پیغمبر روی منبر فرمودند: «سلمان بحر لا ینذف و کنز لا ینفد»، سلمان از نظر فهم، دانش، علم و آگاهی(این حرف پیغمبر است که مهمترین کتابهای ما هم نوشتهاند. این حرفی که برایتان میزنم، از کتابی بهنام «رجال کشی» نقل میکنم که در اوایل قرن چهارم یعنی پنجاهسال بعد ازامام حسن عسکری نوشته شده و از کتابهای خیلی مهم شیعه است. من هم زیاد با این کتاب سروکار دارم. «کشی» نویسندهٔ کتاب هم آدم کمی نبوده است. تمام علمای شیعه دوازده قرن است که با این کتاب سروکار دارند. جزء کتاب رجالی شیعه است و بزرگانی مثل شیخ طوسی و شیخ صدوق به این کتاب تکیه داشتهاند.) مثل دریایی است که هرچه تا قیامت از این دریا بکشید، کم نمیکند و گنجی است، یعنی گنج ارزشی و علمی که این گنج تمامشدنی نیست.
لیلةالقدر یعنی فاطمه(س)
سلمان یک دهاتی زرتشتی ایرانی بوده که به توحید و نبوت و قرآن وصل شده و به این مقام رسیده است. حالا شما فکر کنید؛ فاطمهٔ زهرا که دارای مقام عصمت و جگرگوشهٔ پیغمبر و فرزند خدیجهٔ کبراست، از چه علمی برخوردار است؟! اگر سلمان دریایی است که آب آن کشیده، یعنی خشک نمیشود و هرچه بکشند، هنوز این دریا پر است؛ پس زهرا چه دریایی است! آیا میشود فهمید؟ امروز تازه به این حرف رسیدید که پروردگار به شخص پیغمبر میگوید: «انزلناه فی لیلة القدر × و ما ادراک ما لیلة القدر»، حبیب من! برای تو روشن نیست که «لیلةالقدر» چیست و کِی هست؟ پروردگار تعیینِ زمانیِ مشخصی نکرده است و گفتهاند یکی از سه شب، یعنی یا شب نوزدهم یا بیستویکم یا بیستوسوم است و معلوم نیست کدام شب است؛ یعنی «لیلةالقدر» در 365 شبانهروز عالم گم هست و قابلشناخت بهصورت معیّن و مشخص نیست. ائمهٔ ما فرمودهاند: «لیلةالقدر» مادر ما فاطمه است که قابلشناخت نیست.
ظرفیت محدود بشر در شناخت شخصیت فاطمه(س)
شخصیتش، تشخصش، حدودش و علمش مثل شب قدر گم است که مشخصاً معلوم نیست کدام یکی از این سه شب است؛ شخصیت زهرا هم مشخصاً تا حالا برای کسی روشن نشده است. چرا روشن نشده؟ من خیلی با روایات و قرآن سروکار داشتهام و کار کردهام، بهنظرم میرسد یک علت مشخصنشدن شخصیت روحی و علمی و ارزشی ایشان، این بوده که هیچ مغزی در کرهٔ زمین تا قیامت، گنجایش این را نداشته که شخصیت زهرا را در خودش جا بدهد و بفهمد چیست. کِی معلوم میشود که این خانم از نظر شخصیت کیست؟ فقط در روز قیامت که پردهها کنار برود، چشمها به قول قرآن «فکشفنا عنک غطائک» پردهها از جلوی چشمها برود و حقایق ظهور کند، آن وقت مردم هر حقیقتی را ببینند و بشناسند و غصه بخورند که چرا با این حقیقت اینقدر فاصلهشان زیاد بوده است! اگر علی این است که خدا دارد نشان میدهد، من عجب بدبختی هستم که در این دنیا با این علی فاصله داشتم! من با علی فاصله داشتم، اما با شیطان فاصلهام کم بود؛ من با علی فاصله داشتم، اما زندگیام بغلبهبغل ابوبکر و عمر بود؛ من با علی فاصله داشتم، اما زندگیام بغلبهبغل فرهنگ یزید و آمریکا و اروپا بود؛ علی و زهرا این هستند، حالا امام حسین که اصلاً جای بحث نیست و واقعاً جای بحث نیست!
حیرت همگان در قیامت از جمال امام حسین(ع)
وقتی در قیامت از جمال واقعی ابیعبدالله پرده کنار برود، کل قیامت در بهت فرو میرود! نه قیامت، انبیا هم مبهوت و حیرتزده میشوند؛ انسان هم این میشود! شاید شنیده باشید که راوی به خانهٔ امام ششم میآید و میگوید: آقا! در دلم چیزی است که نمیتوانم بگویم. شما امام من هستید و ما نباید بین شما تفاوتی قائل بشویم. پیغمبر خبر داده که شما دوازدهنفر هستید و شما الآن نفر ششم هستید. من غیر از پدرتان و شما، قبلیهایتان را که ندیدهام و بعدیها هم که بهدنیا نیامدهاند؛ اما چیزی در دل من است که نمیتوانم بگویم. امام فرمودند: نمیخواهد حرفت را در کنار امام زمانت پنهان کنی؛ برای من روشن است که در دلت چیست، اما حالا خودت به زبان بیاور! گفت: من همهٔ شما را دوست دارم، عاشق و مطیع همهٔ شما هستم؛ اما نسبت به حضرت حسین یکجور دیگر هستم، یک دل و یک وضع دیگری دارم؛ یعنی یابنرسولالله! من در محبتم و ارتباطم با شما چهاردهنفر عیبی هست و الآن دچار عیب هستم؟ حضرت فرمودند: فقط تو یکنفر نسبت به حسین اینجور نیستی، بلکه همهٔ ما اینجور هستیم.
شخصیت پنهان فاطمه(س) در عالم
او که حالا یک وضعیت و یک شخصیت دیگر در قیامت دارد، ولی اینجا گنجایش نداشته که حضرت زهرا لیلةالقدر انبیا و ائمه شده است؛ یعنی شخصیت نامعلوم و نامشخص، شخصیتی که نمیشود فهمید! مثل اینکه لیلةالقدر را نمیشود بهطور قطع گفت امشب است و در سه شب گم است. روایت دارد که ایشان هر روز تا روز آخر، حالا یا مثل چهارشنبهٔ این هفته سر 75 روز یا سر 95روز، این دعا را بعد از نماز عصر بدون اینکه تعطیل کنند، میخواندند.
این دعا مفصّل است؛ حالا در این چندروز که خدمت شما هستم، چهار جملهاش را میگویم؛ البته اصلاً نمیتوانم چهار جملهاش هم برای شما توضیح کامل بدهم، چون یکماه ماه رمضانی یا پنج-ششتا دهه لازم است که من این چهار جمله از آن دعای مفصّل را موشکافی، تحلیل و تجزیه و بررسی کنم؛ چون وقتی در این دو روز به این چهار جمله نگاه میکردم و برای منبر اینجا یادداشت کردم، دیدم اگر بخواهم توضیح مفصّل بدهم، هر جملهاش به کمکگرفتن از آیات قرآن و روایات احتیاج دارد. نمیدانید ایشان چه عالِمی بودند! این دعا برای خودش است، نه اینکه برای پیغمبران گذشته باشد و به ایشان ارث علمی رسیده باشد؛ برای پدر بزرگوارشان و نه برای امیرالمؤمنین است. همینجوری که خودش تک و لیلةالقدر است، دعاهایش هم دعاهای تکدعاست.
تکبودن فاطمه(س) در عالم
میخواهید بدانید تکبودن خودش چقدر کیفیت دارد؟ یک روایت بگویم و فردا دعایش را نقل بکنم. این ازجمله روایاتی است که یقین بدانید، اگر کوه گوشی مثل گوش آدمیزاد داشت و این روایت را در بغل کوه دماوند یا هیمالیا میخواندند، طبق آیات سورهٔ حشر، کوه تکهتکه و متلاشی میشد. مثل قرآن: «لَوْ أَنْزَلْنٰا هٰذَا اَلْقُرْآنَ عَلیٰ جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خٰاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیةِ اَللّٰهِ»﴿الحشر، 21﴾، کوه نمیماند.
من واقعاً دارم میگویم، به قلبم خیلی سنگینی میکند؛ البته من خودم از طریق مادر با یک نسب خیلی درست به حضرت زهرا میرسم؛ با اینکه حال آدم نسبت به مادرش با دیگران فرق میکند، اما حال ما هم با حال شماها هیچ فرقی نمیکند و همینجور بدنم واقعاً دارد خیس میشود. این روایت را از مهمترین کتابهایمان میگویم. امام باقر میفرمایند: اگر 124هزار پیغمبر از آدم تا مسیح با هم زنده بشوند، به در خانهٔ پیغمبر در مدینه بیایند و صف بکشند، در بزنند و پیغمبر خودش بیرون بیاید، چشم مبارکش به 124هزار پیغمبر بیفتد و به آنها خوشامد بگوید؛ بعد بگوید: برای چه به خانهٔ من آمدید؟ آنها هم بگویند: ما برای خواستگاری از زهرا آمدهایم، یکی از ما 124هزارنفر را انتخاب کن و زهرا را به او بده. پیغمبر به هر 124هزارتا میگوید: شما کُفو این دختر نیستید و شوهر نمیدهم. یکدانه در کل انسانها برای زهرا کفو و هموزن ساخت که امیرالمؤمنین است.