ابواسماعیل عبدالله بن ابی منصور محمد، مفسر، محدث، فقیه و عارف قرن پنجم، متولد دوم شعبان سال ۳۹۶ هجری قمری در كهندژ هرات می باشد، پدرش از نوادگان ابو ایوب انصاری صحابی رسول الله(ص) است. ابوايوب كسي است كه رسو ل خدا(ص) هنگام هجرت از مكه به مدينه در خانه اش سکنی گزید.
این عارف نامدار، معروف به پیرهرات، پیر انصار، خواجه عبدالله انصاری، انصاری هروی و شیخ الاسلام می باشد که این لقب آخر را ظاهراً نخستین بار خلیفه عباسى "المقتدى" در سال 474 ق به او داد و از آن پس این لقب براى پیر هرات علم شده و رسمیت یافته است.
شیخ الاسلام از همان سالهاي كودكي از استادان فن، علم حديث و تفسير آموخت. جناب شیخ دارای قوه حافظه خارق العاده بوده و آن طور كه خودش گفته: "هر چه از قلم من بگذرد، آن را حفظ می كنم". و باز فرموده است: "سیصد هزار حدیث و هزار هزار سَـند حفظ كرده ام." و همچنین گفته است: "من صد هزار بیت از شعرای عرب، یاد دارم."
از جمله استادانش يحيي بن عمار شيباني را نام برده اند كه از شيراز به هرات آمده و به تعليم و تدريس مشغول بود و سعي داشت كه سنت عرفا را با شريعت تطبيق دهد. هر چند استادانش شافعي مذهب بودند ولی خواجه مذهب حنبلي را اختيار كرد. و در سن بیست و یک سالگي براي تكميل تحصيلات به نيشابور، سپس به طوس و بسطام سفر کرد. و در سفری نیز به زیارت شیخ ابوالحسن خرقانی رفت که این زیارت در وي تاثیر گذاشت و ذوق عرفاني او را بارورتر کرد. شیخ همچنین از ديگر مشايخ صوفيه عصر خود مانند شيخ ابوسعيد ابوخير نيز درك فيض كرده است.
ديدار پیر هرات با شيخ ابوالحسن خرقاني
داستان ديدار خواجه عبدالله با ابو الحسن خرقاني از آغاز با نوعي جذبه و شوق همراه بوده است. خواجه عبدالله انصاري در سال 424ق براي بار دوم به عزم سفر حج از هرات خارج شد. در بازگشت از ري به سوي خراسان به ديدار شيخ ابوالحسن خرقاني رسيد. خرقاني چنانکه از گفتار پير هرات در طبقات و منابع ديگر بر مي آيد، شخصي عامي بود که "الحمد" را "الهمد" ميخواند. ولی پیر هرات می گوید من از وي پنج سؤال کردم؛ سه به زبان و دو به دل، همه را جواب گفت. و در تمام اين احوال دستهاي مرا در ميان دو دست خويش گرفته بود. خواجه پيران فراوان ديده بود و سخنان فراوان شنيده بود، ولي در يک ساعت که با خرقاني بود، همه سخنان که شنيده بود وهمه پيران که ديده بود، را رها کرد. چنانچه گفته است: "مشايخ من در حديث و علم شرع بسيارند، اما پير من در اين کار يعني در تصوف و حقيقت شيخ ابوالحسن خرقاني است." و باز گفته است: "اگر من خرقانی را ندیدمی، حقیقت ندانستمی و همواره این با آن در می آمیختمی، یعنی نفس با حقیقت." و البته خرقانی نیز به شیخ الاسلام توجه خاصی داشت چنانچه مریدان خرقانی گفته اند: "سی سال است که تا با وی صحبت می داریم. هرگز ندیده ایم که کسی را چنان تعظیم کند که تو را و چنان نیکو داشت که تو را."
مشرب فکری - عرفانی
در قرن چهارم و پنجم هجري، خراسان كانون علم و تصوف اسلامي بود و شيوخ صوفي از بلاد عراق عرب و ماوراءالنهر به شهرهاي پررونق آن روي مي آوردند و از كتابخانه هاي مهم آنها كه از كتابهاي. علمي و عرفاني پر بود استفاده مي كردند. اساس مكتب تصوف خراسان كه شهر پررونق و جو علمي نيشابور كانون مهم آن شده بود، جمع شريعت و طريقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود. خواجه عبدالله انصاري نیز در همين مكتب پرورش يافته و به مبادي و اصول آن وفادار مانده بود، و خدمت مهم پيرهرات به مكتب عرفاني خراسان اين شد كه منازل طريقت و مقامات سلوك عرفاني را مدون ساخت و در درجه بندي مقامات ترتيب تازه اي آورد و در اين ترتيب بر كيفيات باطني و اشراقي انحصار نكرد بلكه اخلاق و آداب زندگي متعارف را نيز دخالت داد تا هر فرد صوفي، در عين حفظ پيوند با زندگي، سير معنوي داشته باشد و طريقت را با شريعت همراه سازد.
در واقع، خواجه لازمه سلوك طریقت و حصول حقیقت را پیروى از شریعت مى دانست و طریقت دور از شریعت را تباهى و گمراهى مى شمارد. چنان كه گوید: "اصل تصوف لازم گرفتن كتاب و سنت است و كاركردن بدان... و دست از رخصت و تأویلات بداشتن."
چنان كه گفته اند وى نه یك سر زاهد است كه از دنیا روى در هم كشد و در زاویه عزلت و ریاضت نشیند، و نه یك باره عاشق و سرگشته است كه در غلبه سكر و جنون پایكوبى و دست افشانى كند و در این كار سر از پا نشناسد. نه چون حلاج و بایزید است كه از "اناالحق" و دم زند و نه خود را در پیچ و خم افكار وحدت وجودى گرفتار سازد. از این گذشته، سخن پیر هرات آكنده از شوق و گرمى عاشقانه است و گهگاه پاره اى عبارات رنگین و موزون او چون غزلى شورانگیز در دل اثر مى گذارد.
آثار شیخ الاسلام
خواجه عبدالله انصاری ، آثار خود را با نثر زیبای مسجع به زبانهای عربی و دری نوشته است. وی چندین کتاب را تالیف نموده که تعداد نوشته هایش به 32 اثر می رسد. چند کتاب معروف ایشان عبارت است از: 1 - صد میدان، کتابی است فارسی که خواجه عبدالله انصاری هزار مقام میان انسان و خدا را به رشته تحریر درآورده است. 2 - منازل السائرین، مهمترین اثر خواجه در سیر و سلوك عرفانی است که به زبان عربى نگاشته شده، که منازل چندگانه اى را كه عارف در طى مقامات خویش مى باید به سر آورد را بیان می دارد، این كتاب را خواجه در اواخر عمر تصنیف كرده است. 3 - طبقات ا لصوفیه، این كتاب از امالى پیر هرات است. اصل آن كتابى است كه ابوعبدالرحمن سلمى، زاهد و مفسر و محدث و عارف نامدار خراسان ، در 412 ق به عربى نگاشته است. 4 - تفسیرالهروى، این كتاب گذشته از شریعت، به آنچه نزد خواجه تعبیر به طریقت و حقیقت مى شده، نیز نظر دارد. 5 - الاربعین فى الصفات، کتاب طرز تلقى خواجه از مسائل كلامى و مخصوصاً نماینده رأى او در باب تشبیه و تجسیم است. 6 - ذم الكلام و اهله، این رساله ظاهراً مربوط به اواخر عمر خواجه است، که شیخ نسبت به مسائل متكلمان اظهار تبرى مى كند، این رساله مجموعه اى است از احادیث در باب ضرورت دورى از خوض در كلام. 7 - مناجات نامه، که بیشتر شهرت خواجه عبدالله به سبب این کتاب است كه به نثر مسجع و روان فارسى نگاشته است. نثر او در مناجات نامه، مانند یك شعر آكنده از شور و ذوق و جذبه و عرفان است. و کتابهایی چون: نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبت نامه، هفت حصار، رساله، دل و جان، الهی نامه و... که همگی به نثر مسجع هستند.
مناجات نامه
مناجات نامه، هر چند رساله اي عرفاني است، ولی از جهت تعليمي و حكمي نيز قابل توجه است؛ از همين روست كه محتواي كلمات قصار خواجه را بر سه گونه دانسته اند: عرفاني، حكمي و تعليمي.
از آنجا كه اين رساله گزيده اي از آثار مختلف خواجه است، مباحث عرفاني آن نيز متنوع است و از اصول و مباني عرفاني تا سلوك عملی، احكام و مقررات ديني و زهد آميز را شامل مي شود. خواجهد همچون عارفي شوريده نمايان مي شود. به گفته خود وي "آنچه حسين منصور گفت من گفتم، امّا او آشكارا گفت من بنهفتم". با اين همه، سعي او بر آن است كه از حدود شريعت تجاوز نكند و برآن است كه سلوك و وصول به حقيقت بدون شريعت امكان ناپذير است. مهم ترين مباحث عرفاني اين رساله عبارت است از: توحيد، آفرينش، تجلي ذات و صفات، عشق و عنايت، ابليس و موضوع تقدير، علم و عمل، ذمّ كرامت و نكوهش معرف رسمي و عبادت بر سبيل عادت.
نمونه ای از نثر مسجع در مناجات نامه:
الحمدلله. ستایش خدای مهربان، کردگار روزی رسان، یکتا در نام و نشان. خداوندی که ناجُسته، یابند و نادَریافته، شناسند و نادیده، دوست دارند. قادر است بی احتیال؛ قیوم است بی گشتن حال. در ملک ایمن از زوال؛ در ذات و نعت، متعال. لم یزل و لایزال؛ موصوف به وصف جلال و نعت جمال. عجز بندگان دید در شناخت قدر خود و دانست که اگر چند کوشند، نرسند و هرچه بپویند، نشناسند.
الهی به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب که می توانی
الهی، عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم؛ گفتی و فرمان نکردم، درماندم و درمان نکردم.
الهی، در دل های ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و برگشت های ما جز باران رحمت خود مبار. به لطف، ما را دست گیر و به کرم، پای دار.
الهی، بهشت و حور چه نازم، مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم.
الهی، اگر تو مرا خواستی من آن خواستم که تو خواستی.
وفات
این عارف شاعر، مفسر محدث، در پایان عمر نابینا گردید و در بیست و دوم ذی حجه سال 481 هجری قمری در سن هشتاد و پنج سالگی درگذشت و در گازرگاه هرات به خاک سپرده شد و تا کنون آرامگاه این بزرگمرد اندیشه و صفا، زیارتگاه سوخته گان معرفت الهی است و متاسفانه باید گفت آرامگاه این عارف نامی شرق با گذشت زمان تمام زیبایی و کاشی هایش فرو ریخته است و در قرن حاضر هیچگونه توجه به بازسازی آن نشده است.ابواسماعیل عبدالله بن ابی منصور محمد، مفسر، محدث، فقیه و عارف قرن پنجم، متولد دوم شعبان سال ۳۹۶ هجری قمری در كهندژ هرات می باشد، پدرش از نوادگان ابو ایوب انصاری صحابی رسول الله(ص) است. ابوايوب كسي است كه رسو ل خدا(ص) هنگام هجرت از مكه به مدينه در خانه اش سکنی گزید.
این عارف نامدار، معروف به پیرهرات، پیر انصار، خواجه عبدالله انصاری، انصاری هروی و شیخ الاسلام می باشد که این لقب آخر را ظاهراً نخستین بار خلیفه عباسى "المقتدى" در سال 474 ق به او داد و از آن پس این لقب براى پیر هرات علم شده و رسمیت یافته است.
شیخ الاسلام از همان سالهاي كودكي از استادان فن، علم حديث و تفسير آموخت. جناب شیخ دارای قوه حافظه خارق العاده بوده و آن طور كه خودش گفته: "هر چه از قلم من بگذرد، آن را حفظ می كنم". و باز فرموده است: "سیصد هزار حدیث و هزار هزار سَـند حفظ كرده ام." و همچنین گفته است: "من صد هزار بیت از شعرای عرب، یاد دارم."
از جمله استادانش يحيي بن عمار شيباني را نام برده اند كه از شيراز به هرات آمده و به تعليم و تدريس مشغول بود و سعي داشت كه سنت عرفا را با شريعت تطبيق دهد. هر چند استادانش شافعي مذهب بودند ولی خواجه مذهب حنبلي را اختيار كرد. و در سن بیست و یک سالگي براي تكميل تحصيلات به نيشابور، سپس به طوس و بسطام سفر کرد. و در سفری نیز به زیارت شیخ ابوالحسن خرقانی رفت که این زیارت در وي تاثیر گذاشت و ذوق عرفاني او را بارورتر کرد. شیخ همچنین از ديگر مشايخ صوفيه عصر خود مانند شيخ ابوسعيد ابوخير نيز درك فيض كرده است.
ديدار پیر هرات با شيخ ابوالحسن خرقاني
داستان ديدار خواجه عبدالله با ابو الحسن خرقاني از آغاز با نوعي جذبه و شوق همراه بوده است. خواجه عبدالله انصاري در سال 424ق براي بار دوم به عزم سفر حج از هرات خارج شد. در بازگشت از ري به سوي خراسان به ديدار شيخ ابوالحسن خرقاني رسيد. خرقاني چنانکه از گفتار پير هرات در طبقات و منابع ديگر بر مي آيد، شخصي عامي بود که "الحمد" را "الهمد" ميخواند. ولی پیر هرات می گوید من از وي پنج سؤال کردم؛ سه به زبان و دو به دل، همه را جواب گفت. و در تمام اين احوال دستهاي مرا در ميان دو دست خويش گرفته بود. خواجه پيران فراوان ديده بود و سخنان فراوان شنيده بود، ولي در يک ساعت که با خرقاني بود، همه سخنان که شنيده بود وهمه پيران که ديده بود، را رها کرد. چنانچه گفته است: "مشايخ من در حديث و علم شرع بسيارند، اما پير من در اين کار يعني در تصوف و حقيقت شيخ ابوالحسن خرقاني است." و باز گفته است: "اگر من خرقانی را ندیدمی، حقیقت ندانستمی و همواره این با آن در می آمیختمی، یعنی نفس با حقیقت." و البته خرقانی نیز به شیخ الاسلام توجه خاصی داشت چنانچه مریدان خرقانی گفته اند: "سی سال است که تا با وی صحبت می داریم. هرگز ندیده ایم که کسی را چنان تعظیم کند که تو را و چنان نیکو داشت که تو را."
مشرب فکری - عرفانی
در قرن چهارم و پنجم هجري، خراسان كانون علم و تصوف اسلامي بود و شيوخ صوفي از بلاد عراق عرب و ماوراءالنهر به شهرهاي پررونق آن روي مي آوردند و از كتابخانه هاي مهم آنها كه از كتابهاي. علمي و عرفاني پر بود استفاده مي كردند. اساس مكتب تصوف خراسان كه شهر پررونق و جو علمي نيشابور كانون مهم آن شده بود، جمع شريعت و طريقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود. خواجه عبدالله انصاري نیز در همين مكتب پرورش يافته و به مبادي و اصول آن وفادار مانده بود، و خدمت مهم پيرهرات به مكتب عرفاني خراسان اين شد كه منازل طريقت و مقامات سلوك عرفاني را مدون ساخت و در درجه بندي مقامات ترتيب تازه اي آورد و در اين ترتيب بر كيفيات باطني و اشراقي انحصار نكرد بلكه اخلاق و آداب زندگي متعارف را نيز دخالت داد تا هر فرد صوفي، در عين حفظ پيوند با زندگي، سير معنوي داشته باشد و طريقت را با شريعت همراه سازد.
در واقع، خواجه لازمه سلوك طریقت و حصول حقیقت را پیروى از شریعت مى دانست و طریقت دور از شریعت را تباهى و گمراهى مى شمارد. چنان كه گوید: "اصل تصوف لازم گرفتن كتاب و سنت است و كاركردن بدان... و دست از رخصت و تأویلات بداشتن."
چنان كه گفته اند وى نه یك سر زاهد است كه از دنیا روى در هم كشد و در زاویه عزلت و ریاضت نشیند، و نه یك باره عاشق و سرگشته است كه در غلبه سكر و جنون پایكوبى و دست افشانى كند و در این كار سر از پا نشناسد. نه چون حلاج و بایزید است كه از "اناالحق" و دم زند و نه خود را در پیچ و خم افكار وحدت وجودى گرفتار سازد. از این گذشته، سخن پیر هرات آكنده از شوق و گرمى عاشقانه است و گهگاه پاره اى عبارات رنگین و موزون او چون غزلى شورانگیز در دل اثر مى گذارد.
آثار شیخ الاسلام
خواجه عبدالله انصاری ، آثار خود را با نثر زیبای مسجع به زبانهای عربی و دری نوشته است. وی چندین کتاب را تالیف نموده که تعداد نوشته هایش به 32 اثر می رسد. چند کتاب معروف ایشان عبارت است از: 1 - صد میدان، کتابی است فارسی که خواجه عبدالله انصاری هزار مقام میان انسان و خدا را به رشته تحریر درآورده است. 2 - منازل السائرین، مهمترین اثر خواجه در سیر و سلوك عرفانی است که به زبان عربى نگاشته شده، که منازل چندگانه اى را كه عارف در طى مقامات خویش مى باید به سر آورد را بیان می دارد، این كتاب را خواجه در اواخر عمر تصنیف كرده است. 3 - طبقات ا لصوفیه، این كتاب از امالى پیر هرات است. اصل آن كتابى است كه ابوعبدالرحمن سلمى، زاهد و مفسر و محدث و عارف نامدار خراسان ، در 412 ق به عربى نگاشته است. 4 - تفسیرالهروى، این كتاب گذشته از شریعت، به آنچه نزد خواجه تعبیر به طریقت و حقیقت مى شده، نیز نظر دارد. 5 - الاربعین فى الصفات، کتاب طرز تلقى خواجه از مسائل كلامى و مخصوصاً نماینده رأى او در باب تشبیه و تجسیم است. 6 - ذم الكلام و اهله، این رساله ظاهراً مربوط به اواخر عمر خواجه است، که شیخ نسبت به مسائل متكلمان اظهار تبرى مى كند، این رساله مجموعه اى است از احادیث در باب ضرورت دورى از خوض در كلام. 7 - مناجات نامه، که بیشتر شهرت خواجه عبدالله به سبب این کتاب است كه به نثر مسجع و روان فارسى نگاشته است. نثر او در مناجات نامه، مانند یك شعر آكنده از شور و ذوق و جذبه و عرفان است. و کتابهایی چون: نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبت نامه، هفت حصار، رساله، دل و جان، الهی نامه و... که همگی به نثر مسجع هستند.
مناجات نامه
مناجات نامه، هر چند رساله اي عرفاني است، ولی از جهت تعليمي و حكمي نيز قابل توجه است؛ از همين روست كه محتواي كلمات قصار خواجه را بر سه گونه دانسته اند: عرفاني، حكمي و تعليمي.
از آنجا كه اين رساله گزيده اي از آثار مختلف خواجه است، مباحث عرفاني آن نيز متنوع است و از اصول و مباني عرفاني تا سلوك عملی، احكام و مقررات ديني و زهد آميز را شامل مي شود. خواجهد همچون عارفي شوريده نمايان مي شود. به گفته خود وي "آنچه حسين منصور گفت من گفتم، امّا او آشكارا گفت من بنهفتم". با اين همه، سعي او بر آن است كه از حدود شريعت تجاوز نكند و برآن است كه سلوك و وصول به حقيقت بدون شريعت امكان ناپذير است. مهم ترين مباحث عرفاني اين رساله عبارت است از: توحيد، آفرينش، تجلي ذات و صفات، عشق و عنايت، ابليس و موضوع تقدير، علم و عمل، ذمّ كرامت و نكوهش معرف رسمي و عبادت بر سبيل عادت.
نمونه ای از نثر مسجع در مناجات نامه:
الحمدلله. ستایش خدای مهربان، کردگار روزی رسان، یکتا در نام و نشان. خداوندی که ناجُسته، یابند و نادَریافته، شناسند و نادیده، دوست دارند. قادر است بی احتیال؛ قیوم است بی گشتن حال. در ملک ایمن از زوال؛ در ذات و نعت، متعال. لم یزل و لایزال؛ موصوف به وصف جلال و نعت جمال. عجز بندگان دید در شناخت قدر خود و دانست که اگر چند کوشند، نرسند و هرچه بپویند، نشناسند.
الهی به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب که می توانی
الهی، عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم؛ گفتی و فرمان نکردم، درماندم و درمان نکردم.
الهی، در دل های ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و برگشت های ما جز باران رحمت خود مبار. به لطف، ما را دست گیر و به کرم، پای دار.
الهی، بهشت و حور چه نازم، مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم.
الهی، اگر تو مرا خواستی من آن خواستم که تو خواستی.
وفات
این عارف شاعر، مفسر محدث، در پایان عمر نابینا گردید و در بیست و دوم ذی حجه سال 481 هجری قمری در سن هشتاد و پنج سالگی درگذشت و در گازرگاه هرات به خاک سپرده شد و تا کنون آرامگاه این بزرگمرد اندیشه و صفا، زیارتگاه سوخته گان معرفت الهی است .
منبع : باشگاه اندیشه