عدل الهی تخلف بردار نیست، اما اگر خدا با عدل خود با بندگان برخورد نکند، امکان این وجود دارد که به بهانه هایی هر چند کوچک بندگانش را ببخشد. خدا با فضلش با ما رفتار میکند، اگر بخواهد با عدلش با ما معامله کند، کار ما خراب است.
فضل خدا
همه انسان ها در دنیا کم و بیش دچار لغزش و اشتباه می شوند و طبق آیات کریمه قرآن روزی باید در دادگاه عدل الهی پاسخگوی خطاهای خود باشند، خطا هایی که هر چند به اندازه ذره ناچیز هم که باشد از نگاه خدا مخفی نیست.
حالا با این وجود ما نیازمند آنیم که خداوند با ما با عطوفت و مهربانی اش برخورد کند و نه بر اساس آنچه که در پرونده اعمالمان به ثبت رسیده است.
از این رو بحثی در ادعیه به وجود می آید که از خدا می خواهیم با ما عادلانه برخورد نکند بلکه با فضل خودش با ما رفتار کند. در ادامه معنای عدل و فضل و تفاوت این دو را روشن خواهیم ساخت.
عدل الهی
واژه «عدل» در لغت به معناى «میانهروى» و اجتناب از افراط و تفریط است. ولی در علم کلام و عقاید در معانی مختلفی بهکار میرود؛ مانند تعادل و تساوى و عدم تبعیض؛ وقتى که استحقاقها مساوى باشند، رعایت حقوق دیگران در مقابل ظلم و... .
امام علی(ع) عدل را اینگونه معنا میفرماید: «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»؛عدالت هر چیزی را در جایگاه مناسب آن قرار میدهد.
فضل الهی
اما فضل به معنای برتری و مزیّت و زیادی است. و فضل خدا، اعطای خداوند است بر اساس کَرَم او نه آنچه شایستگی بندگان است. بر این اساس خواجه نصیر طوسی میگوید: «ثواب از فضل خداست و عقاب از عدل او».
یک بخش فضل و رحمت خداوند، همگانی و عام است و همه بندگان و همه عالم را شامل میشود و بخش دیگر فضلی است که تنها به مؤمنان اختصاص دارد به این دو معنا در قرآن نیز اشاره شده است.
تفاوت برخورد با عدل یا فضل
از تفاوت معنای عدل و فضل می توان فهمید که برخورد عادلانه خدا با ما چه تفاوتی با برخورد از روی فضل و کرمش دارد.
عدل الهی تخلف بردار نیست، اما اگر خدا با عدل خود با بندگان برخورد نکند، امکان این وجود دارد که به بهانه هایی هر چند کوچک بندگانش را ببخشد.
داستانی از زبان آیت الله مجتهدی
خدا با فضلش با ما رفتار میکند، اگر بخواهد با عدلش با ما معامله کند، کار ما خراب است. یک آدم عوامی میگفت: «خدایا، ما اینهمه نماز میخوانیم و روزه میگیریم، تازه منت هم سر ما میگذاری؟، خدایا با عدلت با من رفتار کن، نمیخواهد با فضلت با من معامله کنی!»؛ چند وقت بعد این شخص بخاطر جرمی که مرتکب شده بود، محکوم به اعدام شد. او را به پای چوبه دار بردند، پیغمبر زمان به او گفت: «تو از خدا خواسته بودی و گفتی که خدایا با عدلت با من رفتار کن؛ روزی تو یک سوزن در چوبی کردی، بعد پای مگسی را بستی و با آن چوب سوزن دار، آن مگس را اعدام کردی، حالا هم باید اعدام شوی، چون که خودت از خدا خواستی تا با فضلش با تو معامله نکند.»
منبع : باشگاه خبرنگاران جوان