برخی به مسئله فقر بیشتر اهمیت داده اند و آن را با زهد و ساده زیستی مترادف دانسته اند اما مسئله سرمایه دار شدنی که نتیجه اش قدرت آوری، علم آموزی و رفع نیازهای مادی مردم است چیست؟ سرمایه داری زمانی بد است که به تجمل ختم شود وگرنه بدون سرمایه مگر می شود حتی فعالیت دینی کرد؟
فقیر و غنی
فقیر باشیم یا ثروتمند؟ فقیر و زاهد باشیم و دیندارتر به نظر برسیم، یا سرمایه دار شویم و ثروت خود را در راه دین و انسانیت خرج کنیم؟
اصلا سرمایه، ما را از خدا دور می کند و یا فقر ما را به کفر نزدیک می کند؟
چالش فقر و ثروت همیشه در تاریخ وجود داشته و اقوامی همیشه متمایل به ثروت بوده اند و اقوامی دیگر در نقطه مقابل آن ها قرار داشتند و از ثروت فراری بوده اند. عده ای هم فقط مال اندوزی می کنند، بی آنکه هدفی داشته باشند؛ و برخی دیگر از ثروت خود برای کمک به دیگران استفاده می کنند؛ بعضی هم هستند که با هر شرایطی می سازند چه فقیر باشند و چه ثروتمند.
اما در حقیقت کدام راه و روش و کدام تفکر به واقع و حقیقت نزدیک تر است؟ و اساسا کدام طریق مورد پسند دین قرار دارد؟
فقر و ثروت از منظر دین
قرآن کریم وقتی از مال و ثروت سخن می گوید، از آن تعبیر به خیر می کند: «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ؛ و همانا او نسبت به ثروت و مال سخت علاقه مند است.»[1]
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه می فرماید:
«مسلما اطلاق خیر بر (مال) به خاطر آن است که در حد ذات خود چیز خوبى است، و مى تواند وسیله انواع خیرات گردد، ولى انسان ناسپاس و بخیل آن را از هدف اصلیش بازداشته، و در مسیر خودخواهى و خودکامگى به کار مى گیرد.»
علمای اسلام همه چیز خود را در راه دین خرج کردند، با همه وجود و توان برای دین تلاش کردند، اما این باعث نمی شود که بگوییم هیچ اشکالی در کار آن ها نبوده است.
اما وقتی سخن از فقر و تنگدستی می شود یکباره رویکرد دین صد و هشتاد درجه تغییر می کند و زبان به مذمت فقر می گشاید. تا جایی که فقر را همتای کفر قرار می دهد؛
رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله و سلّم :
«اللّهُمّ إنّي أعوذُ بكَ مِن الكُفرِ والفَقرِ ، فقالَ رجُلٌ : أيَعدِلانِ ؟ قالَ : نَعَم ؛ بار خدايا ! من از كفر و فقر به تو پناه مى برم. مردى عرض كرد: آيا اين دو با هم برابرند؟ فرمود: آرى»[2]
همچنین امیرالمومنین به فرزندشان محمد بن حنفیه در مذمت فقر می فرماید:
«فرزندم! از فقر بر تو می ترسم، از آن به خدا پناه ببر! زیرا فقر دین انسان را ناقص و عقل و اندیشه او را مشوش، و مردم را نسبت به او، و او را نسبت به مردم بدبین می سازد.»[3]
بنابر این، دیدگاه دین نسبت به فقر و ثروت مشخص است. فقر به هیچ وجه پذیرفتنی نیست و ثروت هم در اصل خوب است، مگر آنکه در علاقه به آن و جمع آوری آن افراط شود.
تسلط بی دین ها بر دیندارها
متاسفانه وقتی سرمایه در زندگی مسلمان ها مغفول ماند، بی دین ها و کسانی که تقید دینی نداشتند به دنبال ثروت رفتند و بر متدینین مسلط شدند.
فرض کنید اگر متدینین راستین، مثل بازاری های قدیم، سرمایه داران کشور باشند، در اینصورت با وجوهاتی که پرداخت می کنند و یا انصافی که نسبت به کارمند خود دارند و یا تقیدات دینی آن ها نسبت به انفاق و... تعادل طبقات اقتصادی بالا می رود.
اما الان چطور؟ متاسفانه بخش عظیمی از سرمایه کشور و دنیا در دست کسانی قرار دارد که با مفاهیم عدالت دینی بیگانه اند.
این همه ماجرا نیست؛ وقتی کسی که تقیدی به دین ندارد سرمایه دار بشود، ابزار رسانه و تبلیغ را هم به چنگ می آورد و بازی را آنگونه که دلش می خواهد گزارش می کند. و در نتیجه بعد از مدتی دین کم رنگ می شود. واقعیت این است که ما خودمان اجازه دادیم دیگران بر ما مسلط شوند.
پیشتازی علمای یهود
گاهی به مسئله فقر بیشتر اهمیت دادند و آن را مترادف با زهد و ساده زیستی میدانند و از سرمایه دار شدنی که نتیجه اش قدرت آوری، علم آموزی و رفع نیازهای مادی مردم است غافل مانده اند. سرمایه داری زمانی بد است که به تجمل ختم شود وگرنه بدون سرمایه مگر می شود حتی فعالیت دینی کرد؟
علمای یهود شاید بهتر از ما این نکته را درک کردند. یهودی ها چون سرمایه و ثروت زیادی داشتند، هم یهود را از لحاظ مالی تامین کردند و هم همه ابزارهای تبلیغ از جمله سینما را تصاحب کردند. شاید امروز اگر به اکثر شرکت ها و موسسات تجاری، استراتژیک یا رسانه ای سر بزنیم، می بینیم یک یهودی حداقل در آنجا سرمایه گذاری کرده است.
چرا ما با توجه به فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی امروز نباید از همه جلوتر باشیم؟
و در آخر
مسلمان ها نباید به بهانه دینداری یا زهد و تقوا از تلاشگری خود بکاهند. باید جامعه اسلامی با دویدن شبانه روزی، عقب افتادگی های خود را جبران کند؛ باید در درجه اول دینداران با ثروت خود منطقه و شهر و کشور خود را آباد کنند و سپس به نفوذ اقتصادی در کشورهای دیگر فکر کنند.
یادمان باشد اگر دینداران سرمایه قدرت زا را از دست بدهند، بی دین ها آن ها را مجبور به ترک عقیده خواهند کرد.
پی نوشت ها:
[1] سوره عادیات، آیه 8
[2] منتخب ميزان الحكمة : 448
[3] نهج البلاغه، حکمت 319
منبع : پایگاه تبیان