فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 3
90% این مطلب را پسندیده اند

راه‌های تطهير قلب

دل‌هاي آدمي مخزن حب الهي است، دلي را که هر روز به چيزي غير خدا تعلق پيدا کند، قلبي هرزه و بي‌ادب است. انسان بايد تمام ابعاد وجودي‌اش؛ يعني عقل، قلب، نفس، اعضا و جوارحش را ادب کند. اين موضوع در روايات هم آمده است. اميرالمومنين عليه‌السلام مي‌فرمايد: زک قلبک بالأدب کما يذکى‌النار بالحطب‏.
راه‌های تطهير قلب

دل‌هاي آدمي مخزن حب الهي است، دلي را که هر روز به چيزي غير خدا تعلق پيدا کند، قلبي هرزه و بي‌ادب است. انسان بايد تمام ابعاد وجودي‌اش؛ يعني عقل، قلب، نفس، اعضا و جوارحش را ادب کند. اين موضوع در روايات هم آمده است. اميرالمومنين عليه‌السلام مي‌فرمايد: زک قلبک بالأدب کما يذکى‌النار بالحطب . (بحارالأنوار/74/207)

در اين‌جا دو تا مطلب را به طور خلاصه عرض مي‌کنم؛ يک بحث در باب تطهير قلب است و يک بحث در باب تزکيه نفس. تزکيه، هم شامل تطهير مي‌شود و هم شامل رشد. انسان، هم وظيفه دارد دلش را پاک کند و هم وظيفه دارد آن را رشد بدهد.

 

ادب قلب

قلبي که تطهير نشده است بي‌ادب است. ما در باب ادب و تربيت گفتيم که ادب الهي، عبارت از مرزشناسي و مرزداري است. در اين باب از روايت هم استفاده کرديم. مرزشناسي يعني اوامر الهي و دستورات خدا. مرزداري يعني به کار بستن اوامر و دستورات الهي، که مصرف نيرو در مرزداري است. خلاصه بحث اين است که انسان، اگر نيرويي که در هر بعدي از ابعاد وجودي اش دارد، در راه رضاي خدا مصرف کند، آن بعد وجودي‌اش را مؤدب کرده است و اگر در راه غير رضاي الهي مصرف کند آن بعد وجودي‌اش بي‌ادب است.

قلب، يک بعد از ابعاد وجودي انسان است. بحث در اين است که کارايي قلب در چيست که انسان از او کار مي‌کشد. اگر کاري را که انسان از قلب کشيد، در راه رضاي خدا بود، آن قلب مي‌شود باادب. اما اگر در راه رضاي خدا نبود، آن قلب مي‌شود بي‌ادب.

 

ظروف خدا

قلب يک ظرف است و ادب و بي‌ادبي اين ظرف در ربط با مظروف آن است. ما راجع به قلب روايات متعدد داريم که همين تعبير است. علي عليه‌السلام مي‌فرمايد: «إن هذه‌القلوب أوعيةٌ»؛ اين دل‌ها ظروف هستند. «فخيرها أوعاها»(بحارالأنوار/1/188) در روايتي ديگر از پيغمبر اکرم هست که فرمودند: «قال رسول‌الله صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: ان لله تعالي في‌الارض اواني الا و هي‌القلوب»؛ در زمين، براي خدا ظرف‌هايي وجود دارد که عبارت از دلها است. صحبت در اين است که اين ظرف براي کيست و مظروفش چيست؟

 

حرم‌الله و ناموس خدا

چون بحث قلب، بحث مفصلي است من نمي‌خواهم واردش شوم، فقط اشاره مي‌کنم و رد مي‌شوم. در باب قلب، اين ظرف را به اشکال گوناگون تعبير مي‌کنند. مي‌گويند: قلب، مخزني است که مظروفش حب الهي است، «مخزن حب الهي». گاهي از اين ظرف به «دار حق‌تعالي» تعببير مي‌کنند. گاهي به «بيت حق‌تعالي». در روايت به «حرم حق‌تعالي» تعبير مي‌کنند. در روايتي است که؛ «القلب حرم‌الله فلا تسکن حرم‌الله غير‌الله» (بحارالأنوار، ج67، ص25) هم ظرف را مي‌گويد و هم مظروف را. استاد ما رضوان‌الله‌تعالي‌عليه، تعبيرشان از قلب اين بود که قلب و دل ناموس الهي است.

 

بهترين مظروف دل چيست؟

کار دل، دلبستگي است. مي‌گويند: اين ظرف که مظروفش بايد حب الهي باشد، اگر حب غير خدا در آن جايگزين شود، بي‌ادب است. آنچه که متناسب با آن ظرف بود و بايد در آن راه، که مورد رضاي الهي بود، مصرف مي‌شد، اين بود که حب خدا در اين ظرف مي‌آمد و جايگزين مي‌شد نه حب غير خدا. لذا اين مطلبي که در روايات هست که قلب خود را ادب کن و اين که مي‌گويند: ادب قلب به تطهيرش است، يعني پاک کردن قلب از حب به غير خدا. به اين مي‌گويند: قلب هرزه.

دلي که به غير خدا تعلق پيدا کند، هرزه و بي‌ادب است!
دلي که هر روز و هر آن، به چيزي غير خدا تعلق پيدا کند، قلبي هرزه و بي‌ادب است و اين هرزه گري قلب است. دلي که در دل‌بستگي به خدا، راسخ و پابرجا است و غير حب به خدا را در خود راه نمي‌دهد، اين دل و قلب مؤدب به ادب الهي است.

لذا در معارف ما، در باب سلامت قلب و بيماري قلب، که کدام دل سالم است و کدام دل بيمار، معيار حب به خدا است. دلي که به دنيا تعلق گرفته باشد، يعني در آن دل، حب به دنيا رسوخ کرده باشد و دلبسته به دنيا شده باشد، اين قلب مريض است. گفتم: بي‌ادب است، در بيماري‌اش هم مي‌گويم: اين بي‌ادب، بيمار است. بي‌ادب‌ها بيمار هستند.

 

دل سالم و قلب سليم

آن دل که نيرويش را در راه رضاي الهي مصرف کرده باشد، يعني اين دل، به الله‌تعالي و اولياي خدا تعلق پيدا کرده باشد، اين دل، سالم است.

براي نمونه روايتي را در ذيل اين آيه مي‌خوانم «يوم لا ينفع مالٌ و لا بنون، إلا من أتى‌الله بقلب سليم» (شعرا/ 88و89) قيامت، روزي است که نه پول، نه فرزند و نه چيز ديگري، به درد انسان نمي‌خورد بلکه دل سالم است که به درد او ميخورد.



قلب سالم چه قلبي است؟

روايت از امام صادق صلوات‌الله‌عليه منقول است که حضرت فرمود: «هو‌القلب‌الذي سلم من حبّ‌الدنيا»(بحارالأنوار/7/152) قلب سليم آن قلبي است که از حب به دنيا سلامت باشد و نگذارد حب به دنيا در آن رسوخ کند، اين در ربط با ادب قلب که همان تطهير قلب است.

 

همه ابعاد وجودي انسان قابل رشد هستند

يک بحث ديگري در همين رابطه هست که در روايات هم مطرح است و آن مسئله رشد دل و قلب است. به اين معنا که رشد قلب به چه چيز است. ابعاد وجودي انسان، غير از بعد مادي او که از نظر روند رشد و نکث جدا از بقيه ابعاد است، همگي قابل رشد هستند. عقل و حتي نفس هم قابل رشد هستند.



هرچه مظروف بزرگ‌تر، ظرف بزرگ‌تر

رشد قلب به همين است که ما گفتيم. هرچه مظروف بزرگتر، ظرف هم بزرگتر و هرچه مظروف کوچک‌تر، ظرف هم کوچک‌تر. چون مظروف قلب حب و دوستي است، اگر تعلق دل به يک چيز محدود باشد، قلب هم محدود مي‌شود، اما اگر تعلق دل، به يک چيز نامحدود باشد، رشد قلب هم بي نهايت مي‌شود.



مظروف قلب

خدا نامحدود است پس حب به او هم نامحدود است. يک وقت خط‌کش‌هاي ماديت را وسط نگذاريد. بحث شدت و ضعف است. يعني شدت رشد، به شدت تعلق به خدا است. اين رشد قلب، گاهي در ربط با حالات است و گاهي در ربط با اعمال.



علل رشد قلب

در روايت هست که «قال‌الله‌تعالي لعيسي عليه‌السلام أدب قلبک بالخشية»؛ خشيت يک حالت دروني است که بر محور علم و معرفت استوار است. چه بسا آن خوفي که از درک عظمت خدا ناشي مي‌شود را خشيت تعبير مي‌کنند. «أدب قلبک بالخشية»(تحف العقول/500) در ربط با حالات است. روايت از امام صادق عليه‌السلام است؛ «إن‌القلب يحيا و يموت»؛ قلب زنده مي‌شود و مي‌ميرد. « فإذا حي»؛ وقتي که زنده بود « فأدبه بالتطوع» آن را با مستحبات ادب کن. عمل واجب را چه دلت بخواهد و چه نخواهد مجبور هستي انجام دهي. اگر قلب سرحال بود، جايي است که مي‌تواني قلبت را با عملي ادب کني که آن را توسعه دهي، يعني عمل مستحب. «و إذا مات فاقصره على‌الفرائض» (بحارالأنوار/84/47)؛ اگر قلبت مرده است، فقط واجباتت را انجام بده. آن مستحبي که از روي کسالت است، رشد دروني نمي‌آورد.

 

عاشقان عبادت

اولياي خدا هم در ربط با اعمال خودشان همين روش را داشتند. آن‌ها هيچ‌گاه از عبادت‌، زدگي پيدا نمي‌کردند. اين است که مي‌بينيد آن‌ها عاشق عبادت بودند. از پيغمبر اکرم؛ قرة عيني في‌الصلاة (الکافي/5/321) نماز نور چشم من است. در روايتي از امام محمدباقر عليه‌السلام نقل شده است که؛ «کان علي بن‌الحسين عليه‌السلام يصلي في‌اليوم و‌الليلة ألف رکعة» (وسائل الشيعة/ 1/92) اين تعبيرات را راجع به اميرالمؤمنين عليه‌السلام هم داريم. نه اين‌که اين‌ها خسته نمي‌شدند، کأنه نيرو هم مي‌گرفتند. روايت از امام حسن عليه‌السلام است که حضرت مي‌فرمايند: شب جمعه بود، ديدم مادرم در محراب ايستاد و مشغول به نماز و عبادت شد و تا صبح مشغول عبادت بود. يا اين تعبيراتي که راجع به زهرا سلام‌الله‌عليها است که به قدري به عبادت مي‌ايستاد، که پاهاي حضرت ورم مي‌کرد، احساس نمي‌کرد. اولياي خدا، رشدي را که براي دل مملو از حب به خدا بود را از حالات و اعمال تغذيه مي‌کردند و اين اعمال براي‌شان رشد صعودي داشت.

 

نصایح اخلاقی حضرت آيت‌الله آقامجتبي تهراني(ره)


منبع : وبسایت افق حوزه
  • قلب
  • تطهیر
  • قلب سليم
  • مظروف قلب
  • عاشقان عبادت
  • مظروف دل
  • ناموس خدا
  • 0
    90% (نفر 3)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    نیاز به دین (1)
    قنوت عارفان
    چرا باید زیارت عاشورا بخوانیم؟
    شهادت خاندان نبوت (علیهم السلام)
    امام حسین علیه السلام و عاشورا در کلام مقام معظم ...
    پژوهشي درباره ي ارزش زيارت امام حسين(ع)
    يادآورى وقت نماز ظهر
    ازدواج در ملل مختلف‏  
    منافع مصرف درست نعمت‌ها
    گریه دریا، ماهی، خورشید و ماه بر امام حسین(ع)

    بیشترین بازدید این مجموعه

    نقش یهود در وقایع تاریخ اسلام
    اهمیت و فضیلت چشم پاکی در نظر اسلام
    مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
    قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
    روزانه چقدر قرآن بخوانیم؟
    گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
    یکصد سخن از پیامبر اکرم(ص)
    سوره ای از قران جهت عشق و محبت
    کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
    منافع مصرف درست نعمت‌ها

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^