شب هشتم جمعه (14-2-1397)
(قم حرم حضرت فاطمه معصومه(س))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
چند جلسه در این مسأله سخن بود که یکی از مهمترین نعمتهای پروردگار مهربان عالم به انسان عمر است. عمر سرمایهای است که با توجه به هدایت و راهنمایی خداوند میتوان این سرمایه را تبدیل به تجارت بیخسارت کرد. تجارتی که حاصلش دو سود دائمی و دو منفعت همیشگی است؛
1ـ نجات از عذاب دوزخ است «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيم»(صف، 10)
2ـ سود دیگرش که در آیات دیگر قرآن بیان شده بهشت ابدی و دائمی و همیشگی است. در قرآن مجید زیاد خواندید: «وَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها»(آلعمران، 136).
در بعضی از آیات آمده «خالدین فیها ابدا» برای اینکه عمر تبدیل به تجارت بیخسارت شود، تبدیل به دو منفعت ابدی شود، پروردگار عالم از زمان حضرت آدم انسان را به این که چه کند تا سرمایه عمر تبدیل به چنین تجارتی شود راهنمایی و هدایت کرده، دلالت فرموده و در این زمینه حجت خودش را بر همه بندگانش تمام کرده است.
کسی که هدایت خدا را در این که عمر را چگونه هزینه کند قبول نکند و دچار خسارت ابدی شود، فردای قیامت در پیشگاه پروردگار عذری نخواهد داشت و البته قرآن مجید میفرماید: اجازه عذرخواهی به کسی داده نمیشود. عذر در قیامت ریشه ندارد، تکیهگاه مطمئنی ندارد، عذر آوردن برای فرار از جریمه است و جریمه هم یک امر لازم حتمی رقم زده شده است و عذر در کنار این جریمه حتمی کار انسان را به سامان نمیرساند.
هزینه عمر در چهار مسیر
طرحی را که خداوند به بندگانش ارائه فرموده که عمر را چگونه هزینه کنند تمامش در قرآن مجید و روایات اهل بیت است. شما به آیات قرآن که دقت کنید، به روایات اهل بیت مخصوصاً جلد اول و دوم کتاب شریف «اصول کافی» دقت کنید، میبینید پروردگار عالم دعوت کرده دعوت با محبت، دعوت با مهربانی، دعوتی که فطرت را و عقل را قانع و تسلیم میکند که عمر خود را هزینه پروردگار عالم و خداوند مهربان کنید، عمر خود را هزینه نبوت کنید، عمر خود را هزینه امامت کنید، عمر خود را هزینه قرآن مجید کنید.
هزینه کردن عمر در این چهار مورد ضرری به زندگی طبیعی ندارد بلکه برای زندگی طبیعی بسیار سودمند است. مردم میتوانند زندگی طبیعی خودشان را داشته باشند و باید هم داشته باشند، میتوانند اهل کسب و درآمد باشند و باید هم باشند، میتوانند ازدواج بکنند و زن و بچه داشته باشند و باید هم داشته باشند، ولی همین زندگی طبیعی را با هدایت قرآن مجید میشود هزینه خدا و پیغمبر و امام معصوم و قرآن مجید کرد.
ازدواج براساس آیات و روایات، کاسبی براساس آیات و روایات، زندگی طبیعی براساس آیات و روایات، هزینه کردن اعضا و جوارح، خرج کردن چشم، گوش، زبان، شکم، شهوت، دست، پا، براساس آیات قرآن و براساس طرح نبوت و امامت و وجود مقدس پروردگار مهربان عالم باشد.
معنای تلاوت قرآن
یک آیه قرائت کنم غیر از آیه سوره صف که ابتدای سخن خواندم که در سوره مبارکه فاطر است. شما به این آیه دقت کنید ببینید در عمق این آیه چه حقایقی را پروردگار ارائه کرده که با اتصال به این حقایق، عمر به تجارت پرمنفعت ابدی و مصون از خسارت و ضرر تبدیل میشود. «إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»(فاطر، 29) مرد و زنی که همواره تا آخر عمرشان اهل تلاوت قرآن مجید هستند.
شما ممکن است بفرمایید همواره تا آخر عمرشان از کجای آیه به دست میآید؟ کجای آیه میگوید همواره، دائما و تا زنده هستند همین فعل مضارع «یتلون» همواره را نشان میدهد، دائمی بودن را نشان میدهد، پیوسته بودن را نشان میدهد. نمیخواهد بگوید هشت ساعت خواب باش و بقیه را تا 24 ساعت با خواندن قرآن پر کن.
تلاوت ترکیبی از سه معناست، بنابر نگاه کتاب بسیار مهم «المفردات» راغب اصفهانی که ده قرن است ابزار کار علمای بزرگ اسلام است، میگوید: تلاوت یک بخشش خواندن قرآن مجید است «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن»(مزمل، 20) دعوت پروردگار به قرائت است، قرآن کلمه قرائت هم دارد. امیرالمؤمنین میفرماید پیغمبر اسلام ما را تشویق میکرد که حداقل روزی ده آیه را بخوانیم هر وقتی که شد، بعد از نماز صبح بعد از نماز ظهر و عصر بعد از مغرب و عشا، قبل از خوابیدن.
نامه نوشتن بزرگان به فرزندانشان
پسر مرحوم فیض کاشانی - علم الهدی - مرد بسیار دانشمند و بزرگی بوده، عالم قابل قبولی بود. کتابی دارد در دو جلد به نام «مکاتیب الائمه» در حدود نهصد صفحه است. در این دو جلد نامههای امیرالمؤمنین تا امام دوازدهم را نقل کرده، کتاب دیدنی و خواندنی است. کتاب با بنیانی است برای ما طلبهها خواندنش واقعاً لازم است که از طریق نامههای ائمه طاهرین به بسیاری از حقایق برسیم و با بسیاری از حقایق آشنا بشویم.
یک نامهای را در این کتاب از امیرالمؤمنین نقل میکند که به امام حسن مجتبی نوشته است. این یک مسأله مهمی است؛ امیرالمؤمنین نه تنها به امام مجتبی، به ابیعبدالله هم نامه نوشته، به محمد حنفیه هم نامه نوشته، یعنی به ما یاد میدهد خیلی از مطالب بلند الهی را به بچههایتان با نامه انتقال دهید. اگر نمیشود رودرو صحبت کنید، قلم و کاغذ بردارید و بچههایتان را با نامه راهنمایی کنید. این نامهها گاهی ماندگار هم میشود.
بزرگان دین ما هم به پیروی از امیرالمؤمنین به فرزندانشان نامه نوشتند. یک نامهای وجود مبارک علامه حلی به فرزند مجتهد جامع الشرائط خود - فخرالمحققین - نوشتند، این نامه در پایان کتاب فقهی قواعد علامه نقل شده و بسیار خواندنی است. همچنین دیگر از علما نامههای بسیار روشنگرانهای به فرزندانشان نوشتند.
دیدن خدا در دنیا
امام در این نامه به حضرت مجتبی مینویسد: حسن جان، شبانهروز پنجاه آیه قرآن را بخوان قرآن نور است، قرآن علم خداست، قرآن رحمت خداست، قرآن شفا از طرف پروردگار است. بنا به نقل ابوالفتوح رازی قرآن مجید پنجاه و دو اسم دارد که اگر کسی این پنجاه و دو اسم را عالمانه شرح دهد کتاب بسیار مهمی میشود. یکی از آن پنجاه و دو اسم نور است، وقتی شما قرآن مجید را باز میکنید و شروع میکنید به خواندن در ارتباط با نور الهی قرار میگیرید.
امیرالمؤمنین در نهج البلاغه میفرماید: خدا با چشم سر دیده نمیشود چون چشم سر فقط قدرت دیدن اجسام و عناصر را دارد بیشتر از این میدان ندارد، خدا جسم نیست، عنصر نیست و حدود هم ندارد، وجود مقدس او نور بینهایت است. با چشم نمیشود این نور بینهایت را دید ولی امیرالمؤمنین میفرماید: برای اینکه مردم محروم از تماشای جمال ازل و ابد نشوند، خداوند در قرآن مجید تجلی کرده «تجل الله فی کتابه»، شما قرآن را که تماشا میکنی گویا خدا را میبینی، گویا پروردگار عالم را مشاهده میکنی.
شما میتوانید روزی دو سه یا چهار بار خداوند مهربان را در چهره علمش و رحمتش و فضلش که قرآن مجید است تماشا کنید. همین که قرآن میخوانید در حقیقت کلام خدا را به مشاعر خودتان انتقال میدهید، کلام خدا را به عقل انتقال میدهید، کلام خدا را به درون انتقال میدهید. آدم قرآن مجید را میخواند حظ میکند و بهرهمند میشود، قرآن مجید را میخواند لذت میبرد اگر از مایه ایمان برخوردار باشد. حسن جان روزی پنجاه تا آیه قرآن بخوان، اگر نشد حداقل در شبانهروز بیست آیه قرآن را بخوان.
سه بخش تلاوت
بخش اول تلاوت «الذین یتلون کتاب الله» آیه سوره فاطر است.
بخش دوم میگوید تلاوت یعنی فهمیدن قرآن زمان ما. روزگار ما ترجمههای خوبی برای قرآن فراهم شده، من تعداد ترجمهها را نمیدانم ولی بیش از پنجاه ترجمه در این هفتاد هشتاد سال برای قرآن فراهم شده، ترجمههایی عالمانه، روان و قابل فهم. شما ده بیست تا آیه را که میخوانید هر آیهای که قرائت کردید بادقت ترجمهاش هم بخوانید، این بخش دوم تلاوت است.
بخش سوم تلاوت عمل کردن به قرآن مجید است. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ»(اسرا، 9) اما کدام مؤمنین را مژده به رحمت و مغفرت و بهشت من، مژده به نجات از دوزخ بدهد؟ «الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ» کسانی که تا زنده هستند عمل صالح انجام میدهند؛ عمل صالح عملی است هماهنگ با قرآن مجید، به اینان بشارت بده من اگر قرآن را بخوانم، قرآن را بفهمم عمل نکنم به جایی نمیرسم، به نجات نمیرسم. کلید بهشت و نجات از جهنم خواندن قرآن، فهم قرآن و عمل به قرآن کریم است، این انسان را نجات میدهد.
پیدا کردن گنج در اعداد
من از شش سالگی تا سیزده سالگی یک استادی داشتم که حمد و سوره را او یادم داد. از علمای کمنظیر شیعه بود، مجسمه اخلاق و محبت بود، اهل عبادت بود، اهل خدمت به خلق بود که خدماتش را بعد از شصت سال که از دنیا رفته در یک کتابی جمع کردند، فوق العاده خدمتگزار بود. این جمله را من از ایشان یاد گرفتم ایشان میفرمودند: به عددهایی که قرآن یا روایات تعیین کردند پایبند باشید، چیزی کم نکنید چیزی هم اضافه نکنید.
گنج در هفت بار طواف کردن دور کعبه است، اگر شش بار طواف بکنی به گنج نرسیدی، اگر طوافت را هفت و نیم دور بزنی از گنج رد شدی. بعد از نماز مغرب و عشا دستور دادند هفت مرتبه بگو «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» شش بار نگو چون به گنج نمیرسی، هشت بار نگو چون از گنج رد شدی. نماز صبح دو رکعت است گنج بعد از سلام در دو رکعت است. نماز ظهر و عصر هشت رکعت است تو هفت رکعتی نخوان، نه رکعتی هم نخوان. نماز مغرب و عشا هفت رکعت است. سنگ انداختن به شیطان در منا هفت بار است تو هشت تا ننداز شش تا ننداز.
وقتی از امام صادق سؤال شد یابنرسول الله چیزی به ما یاد دهید که برای حل مشکل ما مفید باشد، امام ششم فرمودند: بگو «یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک». شنونده گفت: «یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبی علی دینک» امام صادق ناراحت شدند و فرمودند: مگر من بلد نبودم «الابصار» را در این دعا بیاورم؟ من به تو میگویم «یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» من کی گفتم یا مقلب القلوب و الابصار؟ مثل اینکه نمیخواهی کارت حل بشود. اضافه به دین نکن و از دین کم نکن چون به گنج نمیرسی، این را مواظب باش. من فقط قرآن بخوانم یا نهایتاً معنی آیات را هم با این ترجمهها بفهمم یا کنار یک معلمی قرار بگیرم معنی آیات را به من بگوید اما عمل نکنم، گنج خبری نیست.
فهم قرآن به اندازهی خودت
خیلی این آیه مهم است، خیلی. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً»(اسرا، 9) «ان» یعنی یقیناً، قطعاً، بدون تردید. در ضرب المثلهای قدیم ایران این ضرب المثل معروف است میگفتند: «بیمایه فطیر است» یعنی اگر به خمیر نان مایه نزن، نان فتیر از آب درمیآید و نان خوبی نمیشود. مایه به شیر نزنی پنیر و ماست نمیشود. مایه عمل باید به قرائت و به فهم بخورد، مخلوط بشود تا بهشت از این مایه عظیم قرائت و فهم و عمل درآید، اگر فقط قرائت باشد بهشت درنمیآید.
کسی نگفته برو به اندازه یک مرجع تقلید قرآن را بفهم نه، با همین ترجمهها میتوانی حلال و حرام خدا را در قرآن بفهمی، میتوانی اخلاق الهی را در قرآن بفهمی، میتوانی روش درست انبیا را در قرآن بفهمی، میتوانی خسارت کردن نمرودیان و فرعونیان و امویان و عباسیان تاریخ و قارونیان و هامانیان را بفهمی.
دلیل انحراف قارون
با همین ترجمه، میتوانی بفهمی قارون چرا با ثروتش به جهنم رفت؟ چون به تورات عمل نمیکرد. هیچکس هم نگفت قارون تورات را نمیفهمید، قارون قوم و خویش موسی بود هم خیلی خوب تورات را میخواند و هم خیلی خوب تورات را میفهمید. من در یک کتابی که حدود شصت سال پیش نوشته شده، مؤلفش را دیده بودم، جوان بودم پای منبرش هم بودم. حدود هشتاد جلد کتاب نوشته بود. در یکی از کتابهای ایشان دیدم نقل کرده بود: بیست و پنج سال قارون به جوانهای بنیاسرائیل تورات درس میداد یعنی قاری تورات بوده، جوانها را جمع میکرده هفتهای یکی دو بار جلسه دینی داشته، مدیر جلسه بوده ولی پولدار شد. پس از پولدارشدن تورات را بست، عمل به تورات را کنار گذاشت، درس دادن تورات را تعطیل کرد، جوانها را دیگر جمع نکرد کتاب خدا را یاد بدهد. سوره قصص میگوید: زمین دهان بازکرد خودش و خانه و ثروتش را پایین برد. هنوز هم میبرد چون بیسواد نبود، جاهل نبود، نفهم نبود، فقط عمل نداشت. خواننده خوبی بود، چیزی را هم که میخواند خوب میفهمید، فقط لنگی زندگیش عمل نکردن بود.
«تلو» یعنی دنبال رفتن، چهموقع من همراه قرآن حرکت میکنم؟ در قرآن خواندید: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها»(شمس، 1و2) قسم به خورشید و نورافشانی آن، قسم به ماه که دنبال خورشید حرکت میکند. «تلو» یعنی دنبال رفتن، «یتلون» یعنی دنبال قرآن راه بیفت. راه افتادن دنبال قرآن، خواندن و فهمیدن و عمل کردن است.
قرآن در حرکت است، کجا میرود؟ چه جای عجیبی میرود قرآن، شنیدید کجا میرود؟ قرآن مجید در حرکت است تا قیامت برپا شود، مقصد آخر سفر قرآن، کنار کوثر پیش پیغمبر است. «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» آن شخصی که دست به دامن قرآن است با قرائت، با فهم آیه، با عمل به آیه دنبال قرآن در حرکت است اصلاً قرآن او را میکشد دنبال خودش. ایستگاه آخر کجاست؟ کنار کوثر محضر پیغمبر اسلام.
هزینه عمر برای نماز
عمرتان را هزینه قرآن کنید، نه بیست و چهار ساعتش را یعنی در عمل، در قرائت، در نشستن و فهمیدن هزینه قرآن کنید. خالص هم که باشی در عمل هزینه شدن عمر برای پروردگار میشود، سراغ قرآن که بروی عمل به دعوت پیغمبر میشود، عمل به دعوت ائمه طاهرین علیهم السلام میشود.
بخش دوم آیه «وَ أَقامُوا الصَّلاة» کسانی که اهل تلاوت قرآن هستند، اهل خواندن نماز با شرایط هستند. بازی نه، اقامه صلاة یعنی گره خوردن نماز به مقدمات و مقارنات، نماز درست و حسابی خواندن یعنی در مکان مباح، در لباس حلال، با لقمه حلال، با ادب در نماز، با خواندن حمد و سوره و رکوع و سجود و تشهد ولی با وقار، نه به حالت فرار از نماز.
اهل دل میگویند در عبادت سه چیز را باید رعایت کنید؛
1ـ معرفت، بفهمی نماز چیست برای چه نماز میخوانی؟ برای چه کسی نماز میخوانی؟
2ـ همت، نه با کسالت، نه اینکه نمازت را سر هم بندی کنی سلام را که دادی بگویی راحت شدم عجب باری، مگر دو رکعت نماز صبح کوه دماوند است؟ مگر خدا به ما گفته این کوه را از جا بکَن که راحت شدم، چرا راحت شدم؟ من باید بنشینم غصه بخورم محزون باشم که آیا این نماز من نماز درست و حسابی شد یا نه؟
3ـ عشق، در عبادت همت معرفت و محبت لازم است. من نمازی که میخوانم باید دوست داشته باشم «احبها بقلبه» در اصول کافی پیغمبر میگوید: نمازخوان واقعی نمازخوانی است که عاشق نماز است و نماز را دوست دارد، این هم یک مورد هزینه عمر.
هزینه عمر برای انفاق
«وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَة» به اندازه ظرفیت و به اندازه دارایی در پنهان و آشکار آنچه را که روزی او کردم هزینه کند. با پولش ماه رمضان نشده دو تا زندانی را آزاد کند، دو تا یتیم را نونوار کند، جهیزیه دو تا دختر را تکمیل بکند، ده میلیون به یک جوان بدهد بگوید دو سال است نتوانستی خانمت را بیاوری بگیر برو خانمت را بیاور، برای یک مستحق یک خانه رهن کند، پول هم نمیخواهد به او بدهد پول هم به نام خودش بدهد، چه پنهان و چه آشکار.
لازم نیست تنها این کارها را بکنیم، باید یارگیری کنید پنج شش تا بشوید بگویید با همدیگر سالی شش تا جهیزیه تأمین کنیم، سالی چهار تا مستحق را خانهدار کنیم، سالی ده تا زندانی را آزاد کنیم، این عمل به قرآن است «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُور» (فاطر، 29) آنهایی که اهل تلاوت هستند (با آن سه معنا)، اهل اقامه نماز درست و حسابی هستند، اهل هزینه کردن مال در کار خیر هستند وارد تجارتی شدند که این تجارت ذرهای کسادی ندارد، همه منفعت است، این راه هزینه کردن عمر است.
اما آنهایی که عمرشان را در گناه مصرف میکنند دائم زیر ساختمان عمر آتش روشن میکنند. «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نارا»(نسا، 10) شخصی که مال یتیم میخورد، ربا میخورد زیر عمر آتش روشن میکند و تا آخر عمر، عمر را گرفتار اسارت آتش میکند. امیرالمؤمنین میگوید این اسیر دیگر آزادی نخواهد داشت، اگر تا آخر عمر ادامه پیدا کند «لا یفک اسیرها و لا یبرأ ضریرها»
روضه اباعبدالله
چه چیز مهمی امام دوازدهم یاد ما داده، البته خودش را میگوید ولی امام یعنی وجود مقدسی که مردم تا قیامت مأموم او هستند و نمیتوانند بالاتر از او بشوند. هر کاری امام کرد درست است، یک کار امام زمان این است، از چه وقت؟ آدم به نظرش میرسد از سن چهار پنج سالگی یا ده دوازده سالگی تا امشب که تقریباً هزار و دویست و خردهای سال است پای این مسأله امام عصر قسم خورده که در ذات گفتارش قسم به «الله» است به «بالله» است، به «تالله» است.
خطاب به وجود مبارک ابیعبدالله الحسین میفرماید: «لاندبنک صباحاً و مساءاً» حسین من والله قسم حتماً صبح و شب برایت گریه میکنم. اینقدر گریه برای ابیعبدالله ارزش دارد امام پای این گریه قسم خورده و میگوید: این گریه را نه شب ترک میکنم و نه روز، بالاخره یک مقدار از شب را مینشینم برایت گریه میکنم، یک مقدار از روز را مینشینم برایت گریه میکنم.
بزرگان دین ما دنبال این مطلب را میگویند: امام زمان نظرشان این است گریه میکنم بر آن وقتی که هشتاد و چهار زن و بچه میان خیمهها به انتظارت نشسته بودند که از میدان کربلا برگردی، همه در خیمهها بودند، هیچکس بیرون نبود که یک مرتبه صدای شیهه اسبت را شنیدند اما دیدند صدای اسب عوض شده، اسب پا به زمین میکوبد، اولین کسی که از خیمه بیرون آمد دختر سیزده سالهات سکینه بود.
سکینه وقتی دید یال اسب غرق خون است، زین اسب واژگون است، چنان ناله زد که این هشتاد و چهار زن و بچه با پای برهنه بیرون ریختند و منظره ذوالجناح را که دیدند شروع کردند زیر چادر موهای سر را کندن، با دست به سر و سینه زدن. همه این زنها و دختران دویدند به طرف میدان وقتی رسیدند چه دیدند؟ حسین من «و الشمر جالس علی صدره».
(عجب آدم با طاقتی هستم که این حرفها را میزنم). دیدند شمر با آن بدن سنگین روی سینه پر از زخم و بدن مجروحت نشسته، خنجرش را کشیده و آماده است، محاسنت را به دست گرفته... (من بقیش را نمیتوانم بگویم).
شکل سر بریدن ابیعبدالله را باید روز عاشورا توضیح دهم، فقط یک جمله برایتان بگویم ما چهل پنجاه روایت داریم که پیغمبر و زهرا و امام حسن و امیرالمؤمنین بالای سر محتضر مؤمن میآیند، فکر میکنید پیغمبر و علی و زهرا و امام حسن کنار گودال نیامدند؟ بالای سر مؤمن میآیند بالای سر ابیعبدالله نمیآیند؟ جلوی چشم پیغمبر، جلوی چشم مادرش زهرا جلوی چشم برادرش و پدرش سر ابیعبدالله را از بدن جدا کردند.