لطفا منتظر باشید

جلسه پانزدهم یکشنیه (13-3-1397)

(تهران مسجد امیر)
رمضان1439 ه.ق - اردیبهشت1397 ه.ش
9.66 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

خدا از سه کتاب نام می‌برد؛ «آفاق» که عبارت از عالم هستی است، «انفس» عبارت از وجود انسان‌هاست، کتاب دین که عبارت از «قرآن» مجید است. منشأ پدید آمدن این سه کتاب رحمت خداست؛ چون ما مسأله رحمت را در آیات قرآن در کنار بخشی از موجوداتی که نام برده شده می‌خوانیم و منشأ همه موجودات همین حقیقت است.

 

محبت صانع به مصنوع

 رحمت یعنی واقعیتی که مفید و سودمند است، علاوه بر این‌که منشأ هر سه کتاب رحمت است، سه کتاب هم نسبت به گنجایش وجود خودشان منشأ پخش رحمت هستند. جهان تجلی رحمت حق است، انسان هم همین‌طور، «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُم»(هود، 119) خیلی آیه عجیبی است تمام انسان‌ها خاک بودند، مرده بودند، من خلقشان کردم و از خاک بودن درآوردم و به یک موجود زنده تبدیلشان کردم، کارم رحمت بوده است.

هیچ صنعتگری صنعت خودش را که براساس خشم و غضب و درد و رنج و ناراحتی پدید نمی‌آورد، هر صنعتگری چیزی را که می‌سازد دوست دارد، دلش آن را می‌خواهد، به ساختن محبت دارد. ما در دوره تاریخ یک صنعتگری را پیدا نمی‌کنیم که خودش به ما بگوید من این ساختمان را ساختم از بس که عصبانی بودم، این ماشین را ساختم از بس خشمگین بودم، این دارو را اختراع کردم از بس که ناراضی و خشمگین بودم. مصنوعات بشر ریشه در محبت بشر به آن کار دارد.

 

تفاوت خشم خدا و خشم انسان

خداوند خاک را که به صورت انسان زنده ساخت، براساس عصبانیت و خشم نساخت. معنای خشم در خداوند، به معنای تحول و تغییر روانی نیست؛ یک کسی با من درست رفتار نمی‌کند من نیز حالم تغییر می‌کند از آرامی به ناآرامی برمی‌گردم، خشم خدا به این معنا نیست، خشم خدا یعنی عذاب خدا.

آن وقتی که هیچ مجرمی در این عالم نبود و هیچ نیکوکاری هم نبود، نه عذابی مطرح بود، نه بهشتی مطرح بود، داستان صاف بود، پس ما نمی‌توانیم این معنا را تحمیل بکنیم که آفریدگار عالم انسان را از خاک ساخت به علت این که عصبانی بود، از دست چه کسی عصبانی بود؟ یا به علت این که می‌خواست انتقام بگیرد، برای چه می‌خواست انتقام بگیرد؟ هنوز که نساخته بود، هر کسی را ساخت و از مادر به دنیا آورد که مستحق انتقام نبود، فرعون هم مستحق انتقام نبود، نمرود هم نبود، اینان بعداً خودشان را مستحق انتقام کردند، انتقام هم از درون گناه خودشان پدید آمد.

 

شاید اکثر مردم معنی عذاب و انتقام را نسبت به پروردگار ندانند. خدا خشم ندارد، عصبانیت ندارد، انتقام ندارد، اگر در قرآن گفته «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّه»(بقره، 61) یعنی عامل غضب خود مجرم است، غضب هم عذابی است که از جرم مجرم در حکومت من پدید می‌آید وگرنه اگر جرمی نبود عذابی هم پدید نمی‌آید، انتقامی هم پدید نمی‌آمد. خداوند متعال ذاتش عین رحمت است، یک جمله جالبی در روایات است که می‌گوید: «سبقت رحمته غضبه» من رحمت محض هستم، رحمت من پیشی بر خشم و غضب دارد، خشم و غضب از آثار اعمال خودتان است به هیچ عنوان در ذات من نیست.

 

من نکردم خلق تا سودی کنم

می‌گوید: «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُم» اصلاً من همه انسان‌ها را آفریدم که رحمتم را هزینه آنها کنم، جلال الدین این آیه را تبدیل به یک خط شعر کرده: (من نکردم خلق تا سودی کنم/ بلکه تا بر بندگان جودی کنم) چون اگر شماها نبودید عالم نبود، من بودم و هیچ کم نداشتم، خدا بودم و غنی بودم و کامل بودم و تام بودم و سبحان الله بودم. من جهان و شما را آفریدم، هیچ جای ذاتم کم نداشت که با آفرینش شما و جهان آن کمبود ذاتم را پر بکنم و کامل بشوم.

هیچ چیز که نبود همان بودم که الان هستم، الان هم که جهان و شماها هستید، هیچ تأثیری بر من ندارد. (من نکردم خلق تا سودی کنم/ بلکه تا بر بندگان جودی کنم) عشقم کشید خاک را تبدیل به انسان کنم برای اینکه رحمتم را هزینه‌اش کنم، هم رحمتی که منشأ رزقش است، هم رحمتی که منشأ پاداشش است و هم رحمتی که منشأ آمرزشش است.

 

حالا اگر کسی پایش را در یک کفش کرد و گفت: من رحمت تو را نمی‌خواهم، نسبت به رزق خدا که نمی‌تواند این حرف را بزند، من نمی‌خواهم یعنی چه؟ یعنی هوا را دم بینی من قرار نده، آب و نان به من نده، نور خورشید را به من نده، مواد غذایی را به من نده، این را که گوش نمی‌دهد، این رحمت فراگیر به همه است، نمی‌خواهم ندارد.

 

تبعید بزرگان به‌وسیله شاهان

این روایت را مرحوم ملا اسماعیل سبزواری که چهار پنج تا کتاب خوشمزه ناب دارد نقل می‌کند، عالم بزرگی بوده در تهران که ناصر قاجار تبعیدش کرد به سبزوار چون مزاحم بود، مؤمن واقعی مزاحم کفر است، مزاحم شرک است و ساکت نیست، برای دین و توحید دغدغه دارد این است که داد می‌کشد، انتقاد می‌کند، فریاد می‌زند، دلسوزی دارد، حالا نمی‌توانست او را بکشد به سبزوار تبعیدش کرد که آنجا اینقدر سختی بکشد تا بمیرد. او هم رفت آنجا در یک خانه خرابه نشست و هفت هشت تا کتاب نوشت و حالا کتاب‌هایش چاپ شده است.

مرحوم آیت الله مدرس را هم رضاخان تبعید کرد به خاف، جنوب خراسان، به یک ده که هیچ نداشت که بلکه بمیرد ولی نمرد، فرستاد او را کشتند. مؤمن یعنی مزاحم گناه، یعنی مزاحم جرم، یعنی مزاحم خلافکاری، یعنی مزاحم دزدی و اختلاس، مزاحم ظلم، اگر مزاحم نباشد یقین بدان مؤمن نیست، اگر ساکت باشد یقین بدان با سکوتش همکار ستمگران است.

 

رحمت فراگیر خدا به ظالمان

موسی بن عمران بعد از مدتی که با فرعون صحبت کرد و فرعون نپذیرفت، به قول ما به پروردگار گفت: این را نگه داشتی که چه بشود؟ به چه درد می‌خورد؟ فقط ظلم و بدی می‌کند، خطاب رسید: من نوع و روش نابود شدنش را و طرحش را به خودت واگذار می‌کنم. خدا خیلی با انبیا رفیق بود چون انبیا خیلی با او رفیق بودند.

موسی گفت: خدایا قدرت که داری جلوی آب را بگیر به او نرسد، جلوی نان را هم بگیر به او نرسد. خطاب رسید: من روزی بندگانم را بر خودم واجب کردم «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»(هود، 6) تا اجل حتمی‌اش نرسد، من خدای نان‌بُر و آب‌بُری نیستم. پنج سال دیگر هم بماند ده هزار لیتر آب بخورد خب بخورد، یا ده خروار دیگر نان و برنج و قند و شکر بخورد خب بخورد، اصلاً اینها در دستگاه من چه هست که به خاطر جرم بندگانم نانشان را ببرم، من نان‌بُر نیستم. بیشتر مردم این اخلاق خدا را دارند یا ندارند؟ بیشتر اداره‌ای‌ها این اخلاق خدا را دارند؟ اگر یک مدیر قدرتمندی از زیر دستش ناراحت شد، حالا به علتی نانش را نمی‌برّد اما تعلیقش می‌کند یا جلوی حقوقش را می‌گیرد اما خدا این‌گونه نیست.

 

حکایت عجیب مروان و زین العابدین(ع)

من چیزی برایتان بگویم واقعاً بهت‌آور است؛ شما می‌دانید مروان بن حکم خودش و پدرش در زمان زنده بودنشان، به زبان رسول خدا لعنت شدند یعنی حکم را پیغمبر لعنت کرد، این بچه هم که به دنیا آمد در بغلش بود و هنوز تکلیف نشده بود و شیر می‌خورد، پیغمبر (رحمة للعالمین) اولین باری که این نوزاد را دید گفت: خدایا این نوزاد را لعنتش کن، خباثت تا چقدر بوده نمی‌دانیم.

یزید دستور داد که به مدینه حمله بشود؛ فتوا داد مردها را بکشید و زنان و دختران مدینه حلال‌تان باشد، حرم پیغمبر را هم اسطبل اسب‌ها و قاطرها کنید، این دستور است. آنهایی که بنده‌خداها بیرون مدینه در باغ‌ها و کنار تپه‌ها جا داشتند که رفتند، آنهایی که جا نداشتند به امید خدا ماندند که حالا شاید ما کشته نشویم. یکی از آنهایی که بیرون جا نداشت مروان بن حکم بود کسی که خودش ملعون بود و پدرش هم ملعون بود، این شخص آمد پیش زین العابدین(ع)، اینها جزء بنی‌امیه بودند، حادثه کربلا را اینها به وجود آوردند، زین العابدین(ع) از دست بنی‌امیه و بنی‌مروان یک لیوان آب خوش از گلویش پایین نرفت.

 

مروان آمد پیش زین العابدین(ع)، گفت: آقا دارند حمله می‌کنند، اینها هم خوب و بد نمی‌شناسند چون یزید حکم داده مردها را بکشید زن‌ها هم ملک شما و در این کارها هم آزاد هستید، انجام بدهید. من با زن و بچم هیچ جا را ندارم، من تا بیایم به مأمور بگویم من مروان هستم من را زده، حضرت هم از جیبشان یک کلید درآوردند به او دادند و فرمودند: فلان منطقه مدینه من یک مزرعه دارم، خانه هم در آن هست، همه جور زراعت دارد برای خورد و خوراک برو آنجا.

مروان رفت زن و بچه‌اش را سوار کرد، خود مروان می‌گوید: هوا هم خیلی گرم بود وقتی کلید انداختم در باغ را باز کردم دیدم زین العابدین با یک قدح آب خنک دم در است که من و زن و بچه‌ام رسیدیم خودش به همه ما آب داد. ما هم این‌طور هستیم؟ اداری‌های ما هم این‌طور هستند؟ مدیران ما با دوستان چه می‌کنند تا برسد به دشمنان.

 

رحم به زیردستان

این خط شعر سعدی را هم برای شما بخوانم (ای کریمی که از خزانه غیب *** گبر و ترسا وظیفه‌خور داری) در دفتر رزقت است که مسیحی بخورد، زرتشتی بخورد، آتش‌پرست بخورد، لائیک بخورد، کمونیسم بخورد، آمریکایی رزق من را بخورد، تمام را برایشان وظیفه رزق قرار دادی.

ای کریمی که از خزانه غیب     گبر و ترسا وظیفه‌خور داری

دوستان را کجا کنی محروم     تو که با دشمنان نظر داری

 

این ملت به همدیگر این نگاه را دارند؟ کارگردان‌ها به همدیگر به ملت و به زیردستی‌ها این نگاه را دارند؟ یعنی اگر یک مروانی آمد بهشان گفت من امنیت ندارم، کلید ویلایشان را می‌دهند برود آنجا و خودشان هم زودتر بروند شربت درست کنند؟ آن وقت قیامت این‌گونه افرادی که رحم ندارند درخواست رحم از خدا می‌توانند بکنند؟

خدا به موسی گفت: نان‌بُری کار من نیست، آب‌بُری کار من نیست، شما یک ماه پیش یادتان است که چه ناامیدی برای این ملت و برای این کارگردان‌ها آمد که امسال زیر پنجاه درصد بالای پنجاه درصد کمبود آب است ولی چطور خدا درهای رحمتش را باز کرد که نه من آب‌بُر نیستم، تهمت به من نزن، اگر یک خرده آب کم شده شما خودتان را عوض کنید با این‌که عوض هم نکردید من فراوان به شما آب می‌دهم، هر سال که این وقت از گرما می‌پختید من یک در میان دو درمیان به آسمان می‌گویم بریز برایشان بخورند، حالا توبه نمی‌کنند که نمی‌کنند ولی من نان‌بُر نیستم.

 

ثواب قرائت قرآن در ماه رمضان

«إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُم» منشأ پدید آمدن کتاب آفرینش رحمت است؛ لذا این رحمت در کل آفرینش و آفریده‌ها تجلی دارد یعنی همه پخش رحمت می‌کنند، از او گرفتند و به دیگران پخش می‌کنند.

کتاب دینش هم که قرآن است، خودش درباره کتابش می‌گوید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقرآن ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ» (اسرا، 82) کتاب من هم درمان‌کننده است و هم رحمت است، مفت هم دست همه مردم است اگر دلشان بخواهد می‌توانند با خواندن آیاتش، با عمل به آیاتش، با فهم آیاتش رحمت نصیب خودشان کنند، مخصوصاً در ماه رمضان که در روایات ما آمده هر کسی قرآن می‌خواند به هر حرفی که از زبانش رد می‌شود مثلاً «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم» نوزده حرف است، ثواب قرائت نوزده بار قرآن در نامه عملش نوشته می‌شود، این هم رحمت است، کجا رحمت نیست؟

 

سرازیری رحمت

چقدر قرآن مسأله رحمت را مطرح کرده؟ چقدر روایات مسأله رحمت را مطرح کردند؟ چقدر دعاها مسأله رحمت را مطرح کردند؟ چقدر زیارت‌ها مسأله رحمت را مطرح کردند؟ اصلاً دریاوار از او رحمت سرازیر به طرف عالم است، از عالمیان هم سرازیر به طرف همدیگر است.

در این عرصه عظیم دریای بی‌نهایت رحمت، موج رحمت، پخش رحمت، نشر رحمت، فقط چهار تا مجرم عوضی بی‌شعور بی‌فکر بی‌عقل هواپرست شهوتران هستند که خودشان را از رحمت رحیمیه پروردگار محروم کردند، آنها هم کل محرومیت را نمی‌بینید؛ چون سر سفره رزق پروردگار که رحمت الله است نشستند، کامل هم محرومشان نمی‌کند. به امام هادی(ع) گفت: پدر من یک توهین به صدیقه کبری(س) کرده است، او را بکشم؟ فرمود: خیر، پدرت را نکش، خدا خودش خواست وسیله نابودی او را فراهم می‌کند چون تو اولادش هستی اگر بکشی معلوم نیست عمرت به شش ماه بکشد، جریمه سختی می‌شوی با این‌که پدرت کافر است، ولی بالاخره پدرت است این هم رحمت است.

 

یک چیز دیگر هم برایتان بگویم به خاطر امشب، این خیلی چیز سنگینی است، اصلاً برای خود من قابل فهم نیست، این را یا رسول خدا یا ائمه نقل کردند، دیدم خودم که قال رسول الله قال الله که بنده من که می‌دانم دارد می‌رود طرف توبه و استغفار اصلاً هنوز وارد توبه نشده تمام گناهانش را می‌آمرزم این هم یک جلوه رحمت است. من هنوز توبه نکردم، تازه می‌خواهم یکی دو ساعت دیگر نصف شب امشب توبه کنم، می‌گوید: قبل از ورود به توبه می‌آمرزم.

 

نماز مغفرت حضرت داود

مردی مرده بود، آمدند به حضرت داود گفتند: خانواده‌اش دوست دارد نمازش را تو بخوانی (نماز امت‌های گذشته همین طلب مغفرت بود) گفت: من نمی‌آیم، این آدم میزانی نبود، خوشم نمی‌آید. پیغمبر خدا گفت نمی‌آیم بخوانم، بردند دفنش کردند، به داود خطاب رسید: چرا نمازش را نخواندی؟ بلند شو برو سر قبرش نماز بخوان، چهل نفر از بندگان مؤمن که از پرونده این خبر نداشتند گواهی دادند خدایا آدم خوبی بوده، من گواهی آن چهل تا را قبول کردم و او را بخشیدم. خدا همه رحمت در رحمت است، همه لطف در لطف است، همه احسان در احسان است، آفاقش رحمت است، انسان خلقتش رحمت است، قرآن کریم هم رحمت است.

من فرصت ندارم وگرنه بالای چهار پنج مورد از قرآن با روایاتی که سند صحیح دارد، نه روایاتی که نعوذ بالله برای دلخوشی من و شما ساخته باشند، روایات با سند آن هم در معتبرترین کتاب‌هایمان را برای شما می‌خواندم؛ اینها را باور بکنید چون حق است که اینجا را باور کنید.

چهار پنج تا آیه که کلمه «رحمته» بعضی جاها دارد «رحمةً» بعضی جاها ضمیر دارد به چیزی برمی‌گردد «رحمتهُ» یعنی رحمت او، اگر نبود تمام وجودتان شیطانی می‌شد. نمی‌گویم کیست و چیست «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ»  اگر رحمتش نبود «لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلَّا قَلِيلا»(نسا، 83) این روایات عظیم ما از قول ائمه امام صادق(ع) و امام باقر(ع)، همه فرمودند منظور خدا از این «رحمته» امیرالمؤمنین(ع) است، اگر علی(ع) نبود به شما رحم می‌کردند؟ اگر علی(ع) نبود شما سود می‌کردید؟ خیر.

برچسب ها :