جلسه شانزدهم دوشنبه (14-3-1397)
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
شروع تشیع و فرهنگ با عظمتی که همراه این مکتب است در زمان وجود مبارک رسول خدا بوده، با به کار گرفتن کلمه شیعه که روایاتش در طول بیست و سه سال صدورش در کتابهای اهل سنت و شیعه فراوان است به نظر میرسد فقط به خاطر این بوده که پیغمبر، مسلماننماها و منافقان و مشرکان باطنی را از شجره طیبه دین خدا جدا کند، آنها بدانند که اهل نجات نیستند، دیگران هم بدانند که آنها اهل نجات نیستند.
نجات در گرو شیعه بودن
ملاک نجات کمال در دنیا و در آخرت شیعه بودن است؛ نمونه این روایت با الفاظ دیگر در کتابهای هر دو گروه فراوان آمده «یا علی انت و شیعتک هم الفائزون». یک تحلیل ادبی برایتان از این روایت داشته باشم که مهم است؛ در زبان عرب ضمیر جمع مذکر است، در آیات قرآن و روایات و دعاها و زیارتها هم خیلی به کار گرفته شده است، در ابتدای قرآن مجید است «وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون»(بقره، 5) چه نقشی ضمیر جمع «هُم» در روایت پیغمبر دارد.
«انت و شیعتک هم الفائزون» اولاً خیلی جالب است که فقط شیعه تنها را نمیگوید، میگوید علی جان تو و پیروانت، «کاف» که رسول خدا به شیعه چسبانده اسمش «کاف خطاب» است، یعنی به امیرالمؤمنین که مخاطبش امیرالمؤمنین است میگوید: تو و شیعیانت یعنی تو تنها فائز قیامت نیستی، تو و بسیاری دیگر هستی.
ضمیر جمع «هُم» چه نقشی دارد؟ هر جا که هُم در یک جمله قرآنی ادبی، روایتی، مقدم باشد اینطور نباشد «انت و شیعتک الفائزون هم» هُم را پیغمبر جلو انداخته «هم الفائزون» از هر عالم شیعه و سنی که میخواهی بپرسید، این یک کلمه بیشتر جواب ندارد که ضمیر فصل است، یعنی ضمیری که از جمله جداست و مستقل آمده است. یک وقت میگوید «اولئک عَلیهِم» که این عَلیهِم هُم بوده و عَلی آمده سرش، کسره به آن داده و شده عَلیهِم؛ اما اگر ضمیر جدای جدا بیفتد وصل به کلمهای به حرفی نباشد «انت و شیعتک هم الفائزون» هُم در اینجا ضمیر جمع فصل مقدم است.
اقتدا به پیامبر یا علی(ع)
همه در این مورد به شما جواب میدهند که این ترکیب دلیل بر انحصار است، معنی روایت این میشود: نجات و رستگاری و کامیابی در قیامت و دنیا فقط علی جان برای تو و برای دنبالهروهای توست. بقیه چه کاره هستند؟ بقیه خودشان از مدار رفتند بیرون هر کارهای که هستند، هر کارهای که باشند، بقیه اگر دلشان میخواهد در دنیا و آخرت نجات پیدا بکنند راه باز است، به تو اقتدا کنند.
چرا پیغمبر نگفت به من اقتدا بکنند؟ این خیلی مهم است که پیغمبر بگوید نجات میخواهید به من اقتدا بکنید، چرا خودش را گذاشته و میگوید نجات میخواهید شیعه علی باشید؟ چون شیعه علی(ع) اهل نجات است و غیرشیعه علی(ع) نجات ندارد. چرا نمیگوید از من پیروی کنید؟ برای اینکه رسول خدا یقین دارد به محض اینکه دفن بشود و این یقین را از کجا آورده خبرهای خدا به او، او با مبدأ عالم در ارتباط بود، یک خبرهایی به او داده بود، با داشتن خبر از جانب خدا آگاه به این حادثه بسیار تلخ کمرشکن بود که بعد از دفنش تحریف دین و تصرف در احکام الهی شروع خواهد شد.
پیامبر میدانست بعد از او یک نمازی ساخته میشود غیر از نماز خدا، یک روزهای درست میشود غیر از روزه خدا، یک ولایتی درست میشود غیر از ولایت خدا، یک حکومتی ساخته میشود غیر از حکومت خدا، و به او هم خبر داده که در این زمینه قبل از فوت تو یارگیری شده است. اینها را حوصله ندارید بخوانید ولی در تاریخ اسلامی در این چهارده قرن نوشته شده است.
یارگیری قبل از سقیفه
چقدر آیه در مدینه نازل شده که به پیغمبر میگوید من از جلسات مخفیانه آنها خبر دارم، میدانم وقتی شب سرهایشان را در سینه همدیگر کردند چه طرحهایی ریختند، یارگیری شده بود بالقطع و الیقین، با یهود و مسیحیت مدینه هم مسأله را بسته بودند؛ یعنی قبل از مرگ پیغمبر امیرالمؤمنین(ع) را کاملاً کنار زده بودند اما هنوز هیچکدام از این مسائل آشکار نشده بود.
بعد از مرگ پیغمبر از کل جمعیت مدینه امام هشتم میفرماید دوازده نفر برای علی(ع) مانده بودند، این دوازده نفر هم با کل مدینه کاری نمیتوانستند بکنند، اگر این دوازده میخواستند به رهبری امیرالمؤمنین در مقابل انحرافاتی که دارند در دین ایجاد میکنند بایستند خیلی راحت درجا همه را میکشتند. حالا شما مدام نگویید شجاعت امیرالمؤمنین، شجاعت برای شخص خودش است، پیاده شدنش با نیرو امکان دارد نه بدون نیرو.
مگر ابیعبدالله شجاع نبود؟ مگر قمر بنیهاشم شجاع نبود؟ مگر عابث بن شبیب شاکری شجاع نبود که در حمله تک نفره به سی هزار نفر دید کشته نمیشود عریان شد سوار بر اسب و پیاده حمله کرد، از بس تیر و نیزه به او زدند شهید شد، مگر اینها شجاع نبودند؟ ولی شجاعت اینها با نبود نیرو کاربردی نداشت که همه قطعه قطعه شدند. امیرالمؤمنین اشجع شجاعان عالم بود، تنها به یک شهر بزند که پنج دقیقه قطعه قطعهاش میکنند، خودش را که میکشتند یقیناً میآمدند همسر و چهار تا بچهاش را هم میکشتند، فاتحه دین خدا تا قیامت در کره زمین خوانده میشد، اگر مأمور به قیام بود و قیام نکرد معصیتکار است، ولی مأمور به قیام نبود، قیام نکردن او عین تقوا و عظمتش است.
اسلام مسیحی و اسلام صهیونی
پیغمبر میداند بعد از دفنش سراغ انحراف در دین، توحید، ولایت، نبوت، امامت و احکام خواهند رفت. پیامبر میگوید: هر کسی پیرو علی باشد نجات دارد؛ یعنی بعد از مرگ من آن دینی که به من میبندند دین من نیست، آن دینی که علی دارد دین خدا و من است. در دین علی(ع) که انحرافی نیست، اما کسانی که میگویند دین رسول الله است، نه آن دین من نیست دین کفر است، دین شرک و نفاق است و دینی است که دستش را در دست همه میگذارد. آن زمان در دست یهود و نصاری و منافقین، این زمان هم در دست مسیحیت صهیونیستی، در دست امریکا، در دست اسرائیل.
پریروز در عربستان اعلام شده، این دین انحرافی است که مردم ماه رمضان است، ماه دعاست، ماه مناجات است، ماه استجابت دعاست، در حرم مکه، در حرم پیغمبر، در مساجد، در نمازها، در نماز جمعهها دعا کنید ماه رمضان تمام نشده اسرائیل بر فلسطین پیروز بشود؛ این انحراف در دین است، این دست دین در دست یهودیت، مسیحیت، شرک جهانی و نفاق عربی است.
پیغمبر از این میترسید چون همه آنها میگویند ما پیرو پیغمبر هستیم، پیغمبر گفت نجات میخواهید پیرو علی(ع) باشید. این جمله معنیاش این است پیرو علی پیرو من است، شخصی که پیرو علی نیست پیرو من نیست و پیرو خدا هم نیست. اکنون متوجه ضمیر فصل یعنی ضمیر جدا هُم شدید، در روایت ضمیر هُم به چیزی نچسبیده، نه به بعدش و نه به قبلش، یک ضمیر جدایی است در روایت پیغمبر و مقدم بر جمله فائزون است که معنی آن استمرار تا قیامت دارد، اسم فاعل معنی مضارعش را میدهد.
دین با هفتاد و دو فرقه
برای شما کامل روشن شد که این ترکیب را چرا پیغمبر 23 سال تکرار کرده که نجات در دنیا و آخرت، کامیابی در دنیا و آخرت علی جان فقط منحصر به تو و شیعیان توست؟ یعنی بقیه هفتاد و دو دینی که به نام اسلام مطرح است: اباذیه، زیدیه، حنفی، مالکی، شافعی، و امثال این دینها که بعد از مرگش تا حالا شده هفتاد و دو فرقه، پیروان اینها علی جان اهل نجات نیستند.
البته راه نجات برای همه باز است، خدا کینهای نیست، خدا دشمنی ندارد، به زبان پیغمبرش راه نجات را که منحصر به پیروی از امیرالمؤمنین(ع) است معرفی میکند و میگوید بقیه جادهها باطل است و روندگانش نجات ندارند؛ اما من در را به روی آنان نبستم، نجات میخواهند به تو اقتدا کنند یعنی به آن دینی که تو داری که دین صاف خداست، دین سالم پروردگار است، دین خالص وجود مقدس حق است.
بنابراین طبق این استدلال محکمی که من کردم به نمازهایتان مطمئن باشید. اگر مساوی با رساله باشد، رساله یعنی فقه، یعنی وضو درست باشد، رکوع و سجود درست باشد، نماز سالم نه اینکه «کفواً اَحد» را در راه بگویم «سُبحان ربی العظیم و بحَمده» را هم در راه بلند شدن بگویم، این نماز باطل است، این نماز نیست یعنی که قبول نمیشود، اصلاً نماز نیست، لا صلاة است. اگر من در مسحم، در تیمم، در غسلم، در حمد و سوره خواندنم اشتباه داشته باشم، لا صلاة است نماز نیست که بگوییم قبول میشود یا قبول نمیشود؟
شرایط قبولی نماز
من وقتی در قم درس اصول میخواندم در باب صحیح و اعم یک بحث مفصلی است، من با دلائلی که خودم قبول کردم جزء گروه صحیحیها شدم. اعمیها میگویند: نماز درست را ما میگوییم نماز است و نماز باطل را هم ما میگوییم نماز است ولی قبول نمیشود، اما صحیحیها میگویند: نماز باطل لاصلاة است، اسم نماز رویش نگذار نماز نیست، بهتر این است بگویی یک ورزش سوئدی است.
نماز اگر میخواهد نماز باشد باید نماز علی باشد، نه نمازی که حال علی را داشته باشد، من دهانم میشکند اگر بگویم نمازتان حالش حال نماز علی باشد، کسی نمیتواند نماز علی را بخواند، ولی نمازتان از نظر ظاهر و فقه برابر با نماز علی باشد، آن را میتوانیم با علی مساوی بشویم. نماز درست و نماز صحیح که کاملش در امیرالمؤمنین است به ما هم وعده دادند ما از ارزشهایمان برای نجات شما قیامت خرج میکنیم؛ چون اضافه خیلی داریم یعنی اگر یک نفرمان بخواهد کل محشر را نجات بدهد میتواند ولی همه لیاقت نجات را نگه نداشتند.
شفاعت در قیامت
اصلاً قیامت لازم نیست انبیا شفاعت کنند، البته شفاعت میکنند، ائمه همه شفاعت میکنند یا صدیقه کبری(س) یا حضرت مریم یا حضرت خدیجه اینها جزء شفعای محشر هستند اما به حق قسم، اگر تنهای تنها صدیقه کبری(س) قیامت بگوید کل محشر را به من ببخش، خداوند میگوید بخشیدیم.
ما اینقدر اضافه داریم ولی شما هم اینقدر کم نداشته باشید که اضافه ما نتواند کمبود شما را جبران بکند. شما هم مقداری دستتان پر باشد، نماز مسخره نخوانید، نماز باری به هر جهت نخوانید، نمازی نخوانید که بعد از سلام بگویید: آخی راحت شدم، مگر خدا کوه دماوند را روی کولت گذاشته بود که حالا بعد از سلام انداختی راحت شدی؟ مگر خدا چه کارت کرده که از دست خدا راحت شدی؟ خدا با نماز میخواهد در بهشت را باز کند، تو میگویی راحت شدم! مگر فشار رویت گذاشته بود که راحت شدی؟
نماز علی، حل شدن در خداست
نماز عشق است نه فشار، نه بار. نمازت نماز علی باشد، علی نماز با ادبی میخواند، علی نماز با وقاری میخواند، علی نماز با طمأنینهای میخواند، علی نماز مطابق فقه خدا و فقه الله الاکبر میخواند، نه نمازی که خودش دلش میخواست، نه نمازی که راحت بشود، نه نمازی که بگوید خدایا نماز ظهر و عصر را میکردی ده رکعت، دیگر نماز صبح را چرا انداختی گردن ما؟ این نمازها را علی نداشت.
حال علی(ع) را ما نمیتوانیم داشته باشیم چون اینقدر به ما خدا گنجایش نداده که یک گلوله دشمن بزند به ما پوست و گوشتمان را بشکافد و بزند به عصب و از آنجا هم برود به استخوان نگذاریم عملمان بکنند و عربده بکشیم، یا باید بیهوشمان کنند تا جراحی کنند و درآورند؛ اما وقتی که امیرالمؤمنین در جنگ احد میخواهند جراحی کنند نمیگذارد درد خیلی سنگین است، بدن درد که برای روح نبود، تیر که به روح علی نخورده بود، به گوشت و پوست و استخوان و عصب خورده بود، درد داشت به جراح گفت: نمیخواهم جراحی کنی، رهایش کن. این را سنیها میگویند خدا را شکر ما نمیگوییم اگر ما میگفتیم، میگفتند عجب متعصبهایی هستید، عجب دروغسازهایی هستید، این هم دو تا مدرک اهل سنت است من هر دو را دارم، هر دو را هم دیدم، از روی هر دو هم نوشتم. جراح به پیغمبر گفت: نمیگذارد جراحی کنیم. گفت: مشکلی نیست بگذار برود در نماز بعد برو جراحی کن.
ما آن حال را نداریم نمیتوانیم هم داشته باشیم اما یقیناً نماز مطابق با فقه را میتوانیم بخوانیم؛ غسل درست، وضوی درست، تیمم درست، نماز با طمأنینه، نماز با ادب، نماز شمرده، نمازی که رکوع و سجود و تشهدش با هم ادغام نشود. پس نمازت را میخواهی قبول کنند؟ اقتدا به علی کن. در نماز پیغمبر نمیگوید به من اقتدا کن چون میداند بعد از مرگش یک میلیارد جد و آبادشان در دین انحراف ایجاد میکنند لذا نمیگوید نماز آنها را بخوان، نماز من است، میگوید: به علی اقتدا کن، روزهات را به علی اقتدا کن.
افطاریهای رنگین
شانزده ساعت گرسنهمان بود، افطار پنج جور غذا سر سفره نگذاریم: حلوا، تخم مرغ، ماست، زولبیا، بامیه، کباب، برنج، ته دیگ والله خودش گفته به سفره علی نمیتوانید اقتدا کنید یعنی ما را معذور کرده، خودش اینقدر مهربان است، گفته « اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک» بخواهید مثل من غذا بخورید اصلاً از دستتان برنمیآید، لذا در غذا خوردن فقط اسراف نکنید اما بخشیدمتان که سر افطارتان حلوا باشد، تخم مرغ باشد، کباب باشد، دوغ باشد، نوشابه باشد این را بخشیدم.
این فقط من هستم که به دخترم میگویم: جان من شیر را بردار، نمک را بگذار. فقط این من هستم که نانی که سر سفره است باید بردارم با زانویم بشکنم، شما نمیتوانید پس شما را بخشیدم وگرنه اگر ما را نمیبخشید که این سفرههای افطاری و سحری ما هم ضد علی بود و حرام بود؛ اما اینقدر با محبت است اینقدر مهربان است که همان وقت ما را بخشیده تا قیامت.
سادگی به سبک امیرالمؤمنین(ع)
«أَلاَ وَإِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَمِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ» امام شما در خوراکش به دو تا نان جو قناعت کرد و برای لباسش به یک پیراهن کهنه قناعت کرد؛ اما به شما بخشیدم نمیخواهد شما کت و شلوار و کفش کهنه بپوشید چون نمیتوانید، دلتان نمیآید، دل زنتان نمیآید، دل بچههایتان نمیآید، اگر بخواهید مثل من لباس بپوشید به شما مارک دیوانگی میزنند، مارک بیعقلی میزنند، مارک بیخردی میزنند پس مثل من نپوشید چون نمیشود.
در نماز جمعه مسجد کوفه اول خطبهاش بود، گاهی دستش را حرکت میداد به راست و چپ، هارون بن عنتره میگوید: من با پدرم در صف بودم، نوجوان بودم گفتم: بابا چرا حاکم مملکت آرام خطبه نمیخواند و مدام دستش را تکان میدهد؟ گفت: عزیز دلم خطبه را گوش بده، علی همین یک پیراهن را دارد، شسته آستینهایش هنوز نم دارد بادش میدهد که نم برطرف بشود.
میتوانید مثل من زندگی کنید؟ من میروم در خانه مینشینم پیراهنم را درمیآورم میشورم میاندازم در آفتاب لخت میمانم تا مقداری خشک بشود، برمیدارم میپوشم، میتوانید؟ شما نمیتوانید. شما ده دست کت و شلوار در خانه دارید، کم است، خانمهایتان یک کمد کامل لباس دارند کم است. هفته پیش زنت با سه میلیون لباس عروسی رفته اتفاقاً یک عروسی دیگر پیش آمده دوباره میرود چهار میلیون لباس میخرد. به او بگو همین لباس را بپوش میگوید بد است، این را دیدند شما علیوار میتوانید زندگی کنید؟ حداقل دینتان مثل علی باشد، حداقل حکومتتان مثل علی باشد. مگر نمیخوانیم تو با دادگری و عدالت حکومت کردی تا کشته شدی و دائم «دعوت الیهما» مردم را هم به دادگری و عدالت دعوت میکردی، اینها را که میتوانید.
پیرو علی(ع) بودن
«یا علی انت و شیعتک هم الفائزون» علی جان تو و پیروانت فقط اهل کامیابی و نجات هستید. ترکیب این روایت به نظر میآید معجزهآمیز باشد یعنی پیغمبر همه خطرات و انحرافات و گمراهیها و دینسازیها را بعد از مرگ خودش دید که یک چنین ترکیبی را در سخن ایجاد کرد که شما مطمئن به نجاتتان باشید و به دیگران هم روایت هشدار میدهد هیچ اعتمادی به نجاتتان نداشته باشید.
خداوند با رحمتش هشدار میدهد که در باز است اگر میخواهید نجات پیدا بکنید به علی(ع) اقتدا بکنید، اقتدای به دیگران کفر و شرک و نفاق و جاهلیت است، بیدینی است و خدا به هیچ عنوان قبول ندارد. خوش به حالتان من و هزاران میلیارد مثل ما، از پشت پرونده شما و خودم خبر ندارم که چه شده در این تاریخ و در این کره زمین اراده کرد ما شیعه بشویم؟ من نمیدانم، برایم مجهول است، نمیفهمم، مثل بقیه چیزها که نمیفهمم این یکی را هم نمیفهمم.
نعمت عظیم شیعه بودن
از قول خود خدا (البته خودش که اینها را نمیگوید) معنی شیعه بودن ما این است که بنده من، میتوانستم تو را از یک پدر و مادر اسرائیلی به دنیا بیاورم، از یک پدر و مادر مسیحی در ایتالیا به دنیا بیاورم، از یک پدر و مادر منافق عوضی مشرک در لندن به دنیا بیاورم، اما چه شد که رقم زد ما از یک پدر و مادر شیعه به دنیا بیاییم؟ و رقم زد که محبت به مسجد و حسینیه و عالم واجد شرایط شیعه به دلمان باشد.
شما که با همه آخوندها مخالف نیستید؟ یعنی شما هم با کل ما مخالف هستید؟ یعنی یک نفر خوب در ما وجود ندارد؟ همه ما آخوندها جهنمی هستیم ؟ خدا به دل شما انداخت که علاقمند به یک روحانی واجد شرایط باشید، یکی دو ساعت حوصله کنید، شب احیا از یازده دوازده شب تا دو نصف شب، او به دل شما انداخته که حرف آخوند واجد شرایط را گوش بدهید؛ چون آن واجد شرایط برای شما دغدغه دارد، دغدغهای که ائمه داشتند، دلش میخواهد همه شما اهل بهشت باشید، دلش میخواهد همه شما پاک باشید و گناه نکنید.
چه شد که خدا این زمینه را برای ما فراهم کرد؟ من نمیفهمم. اکنون از شما میپرسم، دستتان را حتماً بلند کنید، کدام یک از شما در پیشگاه خدا نعمت شیعه بودن را میتوانید شکر بکنید؟ نمیشود، مگر میشود نعمت علی(ع) را ما شکر کنیم؟