شب سوم، شنبه (3-6-1397)
(اصفهان بیت الاحزان)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
موج عظیمی از رحمت الهی در آیات و روایات
شنیدید که خداوند مسئلهٔ رحمتش را تقریباً 276 بار در آیات متعددی -از ابتدای جزء اوّل تا انتهای جزء آخر- مطرح میکند؛ البته این رحمت یک مورد ندارد و موارد تجلی رحمت متعدد و گوناگون است. آنچه هست، این است که خداوند در زمینهٔ انتقال رحمتش به بندگان هیچ موردی را کم نگذاشته است. بعد از قرآن مجید، روایات فراوان اهلبیت(علیهمالسلام) هم مسئلهٔ رحمت را مطرح کردهاند و بعد هم دعاهایی که از رسول خدا(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) رسیده است.
الف) درک رحمت الهی، عامل گستردگی امید در مؤمنین
این موج عظیمی که خداوند برای رحمت در قرآن، پیغمبر(ص) و ائمه(علیهمالسلام) ایجاد کردند، فقط بهخاطر این است که هم مردم دلگرم به پروردگار باشند که کار مثبت آنها، اگرچه بهاندازهٔ وزن یک ارزن باشد، بیمزد نخواهد گذاشت: «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ»(سورهٔ زلزله، آیهٔ 8»؛ یا نزدیک به چنین متنی در سورهٔ انبیاء است و آنجا میفرماید: «وَ نَضَعُ اَلْمَوٰازِینَ اَلْقِسْطَ لِیوْمِ اَلْقِیٰامَةِ فَلاٰ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً وَ إِنْ کٰانَ مِثْقٰالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَینٰا بِهٰا وَ کفیٰ بِنٰا حٰاسِبِینَ»(سورهٔ ﴿أنبیاء، آیهٔ 47)، اگر آدم این رحمت را درک کند، شوق عبادت و ترک گناه در وجودش نه اینکه کم نمیشود، بلکه اضافه میشود؛ یعنی وقتی آدم با این سند عظیم قرآنی و روایات و دعاها، خودش را با خدای رحیم روبهرو میبیند، نمیتواند از خوبیها عقبنشینی کند و نمیتواند هم بهطرف بدیها روی بیاورد. احتمال قوی، این یک علت طرح رحمتِ به این گستردگی است که به کسانی که کار مثبت، فکر مثبت، اخلاق مثبت و عمل مثبت دارند، امید میدهد تا از فعالیت، کار، کوشش، انفاق و عبادتت دلسرد نباش که همه حساب میشود. تا چه اندازه حساب میشود؟ به وزن دانهٔ یک ارزن، تا آن اندازه هم حساب میشود. این برای جمع مردم مؤمن است.
ب) ناامید نشدن گنهکاران از رحمت حق
و اما یک مرحلهٔ دیگر طرح رحمت بهخاطر این است که هیچ آلودهدامنی، هیچ گنهکاری، هیچ حرامخوری و هیچ ظالمی از توبه کردن و بخشیده شدن ناامید نشود. این خیلی مهم است! اصلاً این نوع از رحمت میخواهد قلب آدم را از جا بِکَند. همهٔ شما از اوضاع فرعون خبر دارید و نیازی نیست که آنچه میدانید، من برایتان تکرار کنم. فقط یک آیه از سورهٔ مبارکهٔ قصص قرائت میکنم که وضع فرعون را در یک آیه بهطور کامل بیان میکند: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاٰ فِی اَلْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهٰا شِیعاً یسْتَضْعِفُ طٰائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْنٰاءَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِسٰاءَهُمْ إِنَّهُ کٰانَ مِنَ اَلْمُفْسِدِینَ»(سورهٔ قصص، آیهٔ 4). این تابلوی زندگی فرعون است. حالا آیه را بخواهم توضیح دهم، باید همهٔ وقت امشب را به آیهٔ شریفه بدهم؛ ولی آیه روشن است، معنیاش را عنایت فرمودید.
-مقام کلیماللهی موسی(ع) در اثر پاکی در فکر و عمل
وقتی یک گلیمپوش در کوه طور به کلیمالله تبدیل میشود؛ البته قبل از اینکه کلیمالله بشود، یک گلیمپوش و چوپان بود، چوپان پدرزنش هم بود. چه شد که از گلیمپوشی به مقام کلیماللهی صعود کرد؟ از آیات و روایات استفاده میشود که علتش این بود: در همهچیز آدم پاکی بود؛ فکر پاکی داشت، زبان پاکی داشت، عمل پاکی داشت، اندیشهٔ پاکی داشت و از همان زمانی که چشمش را در دامن فرعون باز کرد و شروع به چشیدن تلخی و شیرینی زندگی کرد، پاک بود؛ تا اینکه وارد کوه طور شد. بالاخره همه میگفتند آقازادهٔ فرعون است. میدان همهچیز برای او باز بود و او میدان همهچیز را به روی خودش بسته بود؛ فقط یک صبحانه و شام فرعون را از باب ضرورت میخورد که آنهم مالکیتش برای پروردگار بود و به موسی حرام نبود؛ اگر به فرعون حرام بود، ولی به موسی حرام نبود.
-فرمان خداوند به موسی(ع) در برخورد نرم با فرعون
الآن که به مقام کلیماللهی رسیده است، پروردگار در همانوقت(این برای مرتبهٔ دوم آمدن به طور و سوم و چهارم نیست) و همان بار اوّل به او فرمود که خودت و برادرت هارون، دوتایی بهسوی فرعون بروید؛ فرعونی که در آیهٔ قصص شنیدید چه بود و چه کسی بود! «اِذْهَبٰا إِلیٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغیٰ × فَقُولاٰ لَهُ قَوْلاً لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشیٰ»(سورهٔ طه، آیات 43-44). با چنین موجودی روبهرو شدید، نرم حرف بزنید. امربهمعروف که نباید با عصبانیت و تلخی انجام بگیرد، آنهم نسبت به فرعون! پروردگار امر -امر واجب، شرعی و اخلاقی- میکند: «فَقُولاٰ لَهُ قَوْلاً لَیناً»، وظیفهٔ شما نرم حرف زدن است؛ یعنی اگر میخواهید مطالب من را به فرعون برسانید، روی موج محبت و نرمی و خوشخلقی بریزید و انتقال بدهید؛ اگر بنا شود عصبانی شوی، او هم عصبانی میشود؛ اگر بنا شود مشت بلند کنی، او هم بلند میکند؛ او که نمینشیند تا بخورد؛ اگر ببیند میدان امربهمعروف، میدان نزاع و درگیری و سختگیری و کتککاری است، او هم عکسالعمل نشان میدهد. وظیفهٔ شرعی و اخلاقی شما دو پیغمبر من، نرمگویی با فرعون است.
-باز بودن راه رحمت الهی بر فرعون
«لَعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشیٰ»، من شما دوتا را میفرستم و میگویم«فَقُولاٰ لَهُ قَوْلاً لَیناً»، چون هنوز راه رسیدن به رحمتم را به روی او نبستهام و باز است. این لام در «لَعَلَّهُ»، «لام» شاید نیست؛ پروردگار شکی در حرفهای خودش ندارد که ما آیه را «شاید متذکر شود و از عظمت خدا واهمه کند و دست از فرعون بودنش بردارد» ترجمه کنیم؛ بلکه حرف آیه این است: راه باز است و درِ رحمت به روی او بسته نیست، شما دو نمایندهٔ خودم را پیش او میفرستم، برای اینکه متذکر شود و از عظمت خدا دغدغه پیدا کند.
-اخلاق مردود کردن، دور از شأن ربوبیت
اگر متذکر میشد و دغدغه پیدا میکرد، چه میشد؟ او را میبخشیدند و قبولش میکردند، او را میپذیرفتند و رد نمیکردند. پروردگار عالم که اخلاق مردود کردن و برو گمشو ندارد! تا قبل از اینکه غرق شود، راه از طرف خدا باز بود، اما خودش بست. از کجا میگویم که راه بهسوی رحمت تا قبل از غرق شدن باز بود، ولی خودش بست؟ از اینجا که در قرآن میگوید: وقتی داشت غرق میشد و دید فرو میرود و راه نجات دیگری وجود ندارد، یکمرتبه ناله زد: «آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ»(سورهٔ طه، آیهٔ 70)، ولی به او گفتند الآن که داری میروی و جانت از بدن بیرون میرود، میخواهی آشتی کنی؟ الآن که دیگر زمان جبران گذشتهات از دست رفته است؛ پس تا قبل از غرق شدن هم میتوانست خودش را به رحمت پروردگار برساند.
رحمت الهی، دلخوشیِ مردم مؤمن
-ضایع نشدن اجر مؤمنین
این موج عظیم بیانِ رحمت، دلخوشی برای شما مردم مؤمن است که یکبار هم به ذهن شما نیاید حالا این نمازی که خواندهام، این روزهای که گرفتهام، این بیمارستان و درمانگاهی که ساختهام، این پولی که دادهام و این انفاقی که کردم، جایی حساب میشود؟ «وَ أَنَّ اَللّٰهَ لاٰ یضِیعُ أَجْرَ اَلْمُؤْمِنِین»(سورهٔ آلعمران، آیهٔ 171). با امثال این آیه برای چه جایی حساب نشود؟ چرا حساب نشود؟
-جهنمیان، دشمنان پروردگار
در کتابها دیدم و اینها هم قطعههای خیلی زیبایی است؛ حالا برای من که خیلی زیبا و مثل عسل شیرین است. یکنفر به یکی از اولیای الهی گفت: اگر خدا در قیامت تو را به جهنم ببرد، چهکار میکنی؟ بالاخره زور و قدرت و حاکمیت دست اوست، تو هم عمری اهل عبادت، درستی، صلاح، ثواب، تقوا و انفاق و یک بندهٔ واقعی بودی؛ حالا اگر تو را به جهنم ببرد، چهکار میکنی؟ میتواند به جهنم ببرد. گفت: اگر قیامت مرا در جهنم ببرد و آزاد هم بگذارد که داخل جهنم، هم بتوانم راه بروم و هم بتوانم حرف بزنم، راه میافتم. کل جهنمیها دشمنان خدا هستند و اگر از این دشمنی دست برداشته بودند، آنها هم بهشتی بودند. خودشان دلشان نخواست که به بهشت بروند. مگر میشود آدم خودش دلش نخواهد؟ بله، ما الآن هم خیلیها داخل ایران هستند که به آنها میگوییم نماز بخوان، میگوید دلم نمیخواهد؛ خمس بده، میگوید من این پول را به گردنکلفتها نمیدهم؛ روزه بگیر، میگوید روزه بگیرم؟ هجده ساعت به عشق چه کسی گرسنه بمانم ؟ برو بابا! حوالهات را جای دیگر بدهند. از اینها خیلی هستند که معنی حرفشان این است: آقا دلم میخواهد به جهنم بروم و نمیخواهم به بهشت بروم. حالا اگر آدم به تور این افراد خورد، آنجا هم به ما گفتهاند با آنها دعوا و تلخی نکنید، «ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یلْعَبُونَ»(سورهٔ انعام، آیهٔ 91)، رهایشان کن تا در همین بازیگریاش بغلتد و غرق شود. حالا که گوش نمیدهد، دیگر کاری به کارش نداشته باش. خدا خیلی عجیب است! من گاهی از بعضی از این آیات و قطعهها واقعاً اذیت میشوم، یعنی نمیتوانم درک و لمس بکنم.
-تهمت به رحمت و لطف پروردگار
گفت: من میدانم که دوزخ جای دشمنان الهی است و پر هم هست. هفت طبقه است؛ امیرالمؤمنین(ع) که نقشهٔ دوزخ را در فرمایشاتشان بیان کردند، میفرمایند: این هفت طبقه مثل یک ساختمان هفت طبقه بر روی همدیگر است. قرآن میگوید: مشتری جهنم هم بیشتر از بهشت است؛ چون ما کلمهٔ اکثر را اصلاً دربارهٔ بهشت و آیات بهشت نداریم، اما دربارهٔ جهنم داریم: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنٰا لِجَهَنَّمَ کثِیراً مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 179)، و در یک آیهٔ دیگر میگوید:«وَ أَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ»(سورهٔ شعراء،آیهٔ 223)، آنجا اکثریت داریم و اینجا نداریم. گفت: در جهنم راه میافتم و به هر جهنمی که برسم، میگویم ببین، من که رفیق خدا بودم، من که دوست خدا بودم، من که بندهٔ خدا بودم، با من چه رفتاری کرد! گفت: من این کار را میکنم. شب در عالم رؤیا دید که به او گفتند: امروز برای چه به ما تهمت زدی؟ من با دوستانم اینطور معامله میکنم؟ یعنی آنها را قاتی دشمنانم در جهنم میاندازم؟ برای چه تهمت زدی؟ این تهمت، تهمت به رحمت الهی و به لطف و کرم پروردگار مهربان عالم است.
حکایتی شنیدنی از رحمت حق
خدا در یک بخشی رحمت را مطرح میکند که مردم مؤمن به نیتها، افکار، اعمال و هزینه کردنهای درست خود دلگرم باشند، از یکطرف هم رحمت را مطرح میکند که گنهکار در لجنزار فساد فرو نرود و جهنمی شود، توبه کند و برگردد. خدا هم در قرآن و هم در روایات به گنهکار امید میدهد. من شاید پنج-شش ساله یا ده ساله بودم، یکی از مراجع بزرگ نجف به مشهد آمده بود و سی روز ماه رمضان را در مسجد گوهرشاد منبر میرفت. مرجع فوقالعادهای بود، خیلی ملا بود و اساتید باعظمت دو دورهٔ گذشتهٔ نجف را دیده بود؛ مرحوم کمپانی، شیخالشریعه، آخوند خراسانی و پهلوانهای علم را دیده بود. این یکماه در ماه رمضان به منبر میرفت.
ایشان یک روز این روایت را نقل کرد و من هم جدیداً در کتاب دیدم؛ یعنی این را بعد از شاید 65-66 سال دیدم. ایشان میفرمود و با چه حالی هم میگفت! اینهایی که قرآن و روایات را باور دارند، وقتی میخوانند یا وقتی میگویند، بهشدت تحتتأثیر قرار میگیرند. اصلاً یک حال انقلابی روی منبر داشت، یعنی اگر خودش را کنترل نمیکرد، میافتاد.
گفت: موسیبنعمران(ع) فقط برای مناجات در کوه طور رفته بود و کار دیگری نداشت، آنجا گفت: پروردگار عالم را با اوصاف مختلف بخوانم: «یا الهی العالمین، یا اکرم الأکرمین، یا معبود العابدین» و هر بار که هر اسمی از وجود مقدس او را صدا زد، یکبار جواب آمد: «لبیک»؛ اما تا گفت: «یا الهی العاصین»، سهبار جواب آمد: «لبیک، لبیک، لبیک». گفت: خدایا داستان چیست؟ با هر وصفی که تو را خواندم، یک جواب به من دادی؛ اما تا گفتم ای اله گنهکاران، چرا سهبار جواب دادی؟ گفت: موسی! برای اینکه خوبان به خوبیهایشان تکیه دارند، اما بندهٔ گنهکار من به هیچچیزی غیر از من تکیه ندارد. سهبار جواب دادم تا به آنها بگویی به من دلگرم شوند و گناه را رها کنند.
روایتی از رحیمیت خدای رحیم بر بندگانش
من وعده دادم که یکی از آیات سورهٔ مائده را برای شما بخوانم، اما قبل از خواندن آن آیه، یک روایت بسیار مهم از حضرت صادق(ع) دربارهٔ رحمت خدا بخوانم و اگر رسیدم، آن آیه را که خیلی آیهٔ عجیبی است، قرائت میکنم.
اوّل آدرس روایت را بدهم: روایت در کتاب «تهذیب» شیخ طوسی است؛ نه شیخ طوسی آدم کمی است و نه کتابش. جای دیگری که این روایت نقل شده، «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق است؛ نه صدوق آدم کمی است و نه کتابش. جای دیگری که این روایت نقل شده، پانصد سال پیش در کتاب شریف «وسائلالشیعه» است؛ نه صاحبش -شیخ حر عاملی آدم کمی است و نه کتابش.
چه کسی این روایت را نقل میکند؟ فضیلبنیسار؛ من اگر بخواهم شرح حال فضیل را برایتان بدهم، طولانی است و اینکه چقدر این آدم مورد اعتماد امام باقر و حضرت صادق(علیهماالسلام) بوده است. فکر کنید آیتاللهالعظمی بروجردی از امام صادق(ع) با دو گوش خودش شنیده است. این فضیلبنیسار است.
-پرهیز از سستی و تنبلی در کارها
فضیل میگوید: «سمعت ابا عبدالله» هیچکس برای من نگفته است و من خودم با دو گوش خودم از امام ششم شنیدم که «ایاکم» به کل ما فرموده است. «کُم» یعنی همهٔ شما از جامعهای که در زمان خودم است تا روز قیامت، به همه میگویم: «ایاکم و الکسل» از سستی ضعف و فرار از عبادت خدا در همهٔ جبهههایش بپرهیزید؛ خودتان را به تنبلی نیندازید، خودتان را شُل نکنید و کسالت به خودتان راه ندهید. چرا؟ «ان ربکم رحیم» پروردگارتان مهربان است.
بعد امام صادق سه موضوع را میگویند که این هم از عجایب رحمت خداست و از آن شگفتیهایی است که من نمیتوانم کیفیتش را بفهمم. ای کاش! خدا آن فهم را داده بود و آدم لذت این روایات را میچشید:
-رضایت پروردگار از بنده با دو رکعت نماز مستحبی
«فان الرجل یصلی رکعتین تطوعا یرید بهما وجه الله و یدخله الله بهم الجنة» چقدر خدای شما رحیم و مهربان است! امام میگویند: یک نفر بلند میشود و دو رکعت نماز مستحبی میخواند، نه واجب؛ نه نماز صبح، نه نماز مغرب و عشا، نه نماز ظهر و عصر، بلکه دو رکعت همینطوری عشقی نماز میخواند و دلش میخواهد، «یرید بهما وجه الله» خدا با این دو رکعت از او راضی شود و او را بهخاطر این دو رکعت در قیامت به بهشت میبرد.
-بهشت خداوند با صدقهٔ مستحبی
«و انه لیتصدق بدرهم تطوعا یرید به وجه الله فیدخله الله الجنة» یک درهم به یک مستحق صدقه میدهد، آنهم صدقهٔ مستحب؛ نه خمس است، نه سهم امام است، نه زکات خداست و خدا او را بهخاطر آن یک درهم صدقهٔ مستحب در قیامت به بهشت میبرد. حالا کسی فکر نکند که دو رکعت نماز مستحبی میخوانیم و دیگر بقیهٔ کارها بماند؛ نه، صحبت این است که گاهی ممکن است آدم در اعمال عمرش گیر کند و این دو رکعت به دادش میرسد؛ صحبت این است که هزینههای پولی که کرده، ممکن است گیر کند و این یک درهم بهخاطر اینکه خالص انجام گرفته است، اینقدر قدرت دارد که آدم را میتواند نجات دهد.
-رضایت خدا و ورود به بهشت با یک روزهٔ مستحبی
«و انه یصوم الیوم تطوعا یرید به وجه الله» یک روز در طول سال دلش میخواهد و روزهٔ مستحبی میگیرد، با این یک روزه به رضایت خدا میرسد، «فیدخله الله به الجنة» و خدا او را با این یک روزهٔ مستحبی وارد بهشت میکند.
-قدرت اعمال انسان در جذب رحمت الهی
روایت میخواهد بگوید: مردم! وقتی دو رکعت نماز مستحبی، یک درهم صدقهٔ مستحبی و یک روزهٔ مستحبی، اینقدر قدرت دارد که شما را به بهشت ببرد، هفتاد سال اعمال واجب شما چقدر قدرت دارد؟ هفتاد سال انفاقهای واجبتان چقدر قدرت دارد؟ هفتاد سال زیارتهای مستحب و گریههایتان چقدر قدرت دارد؟ روایت نمیخواهد بگوید دو رکعت بخوان و بقیهاش را تعطیل کن، بلکه میخواهد بگوید وقتی رحمت خدا آنگونه است که با دو رکعت نماز مستحبی تو را به بهشت میبرد، با هفتاد سال نمازهای واجب چهکار میکند؟ با هفتاد سال روزهٔ واجب چهکار میکند؟ با هفتاد سال پول واجبی که دادهای، چهکار میکند؟ روایت میخواهد رحمت خدا را بگوید.
اصفهان/ بیتالأحزان/ دههٔ دوم ذیالحجه/ تابستان1397ه.ش./ جلسهٔ سوم