روز هشتم، دوشنبه (16-7-1397)
(تهران مسجد رسول اکرم (ص))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- نکاتی چند پیرامون آیات 29 و 30 سورۀ مبارکۀ فاطر
- معاملهای با سود قطعی
- معنای تلاوت قرآن
- نماز، عمود خیمۀ دین
- انفاق مؤمن در خلوت و آشکار
- ضرورت و اهمیت تدبر در قرآن کریم
- اهمیت عمل به قرآن کریم
- پاداش ضمانتشدۀ مؤمنان در قیامت
- قرآن، برنامۀ کامل زندگی
- سعادت انسان در گرو عمل به قرآن
- مخاطبان قرآن
- عبادت خدا با عمل به قرآن
- گرایش به پاکی در ذات و فطرت انسان
- عوامل انحراف انسان از صراط مستقیم
- روشنبینی مؤمن
- پرهیز از لقمۀ حرام
- اثر لقمۀ حرام در انحراف از حق
- حلالخواری، ویژگی عبادُالله
- پاداش خوردن لقمۀ حلال
- عبادت در خواب و بیداری مؤمن
- کسب روزی حلال، بهترین و بالاترین عبادت
- جزا و پاداش مضاعف مؤمن در قیامت
- کامل و جامعبودن پاداش الهی
- کیفیت و چگونگی پاداش مضاعف در قیامت
- فضل و احسان بینهایت الهی
- بندگی خدا، تنها راه سعادت انسان
- شکور و آمرزندهبودن خداوند
- معنای «غفور»
- معنای «شکور»
- کلام آخر؛ مصیبت جگرخراش علیاکبر(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
نکاتی چند پیرامون آیات 29 و 30 سورۀ مبارکۀ فاطر
سخن در این بود که از دیدگاه قرآن مجید، عبودیت و عبادت تجارت است و تجارتی است که سود و نفع آن پایان ندارد.
معاملهای با سود قطعی
چنانکه در آیات[1] سورهٔ فاطر شنیدید، این تجارت با خدا انجام میگیرد و پروردگار مهربان عالم، سود این تجارت را کامل به تاجر برمیگرداند. بعد از اینکه کلمهٔ تجارت را در آیهٔ قبلش ذکر میکند، میفرماید: «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ».[2]
معنای تلاوت قرآن
در آیۀ قبل میفرماید «إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ»[3] که خود این، عبادت مهمی است. تلاوت کتاب بهمعنای قرائت و فهم و عمل به قرآن است.
نماز، عمود خیمۀ دین
«وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ» و آنهایی که پروندهٔ نمازشان را کامل کردهاند. نماز از باارزشترین عبادات است. در روایات داریم که نماز «عَمودُ الدِّينِ»[4] و «قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ»[5] است.
انفاق مؤمن در خلوت و آشکار
«وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً» مالی که به آنها عطا شده است، در آشکار و پنهان هزینه میکنند. «يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ» اینها وارد تجارتی شدند که کسادی و ضرر و خسارت ندارد.
ضرورت و اهمیت تدبر در قرآن کریم
ارتباط با قرآن مجید، بندگی خداست؛ چراکه پروردگار عالم به قرائت قرآن امر دارد: «فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»[6] و انجام امر خدا، عبادت است. همچنین پروردگار عالم امر دارد به اینکه در آیات قرآن اندیشه و فکر کنید تا اینکه قرآن مجید را بفهمید و سرزنش میکند که چرا مردم دنبال فهم قرآن نمیروند. «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[7] چرا تدبر نمیکنند؟! معلوم میشود که تدبر در قرآن، خواست پروردگار است و خود این عبادت است که انسان قرآن را بفهمد.
اهمیت عمل به قرآن کریم
ما دربارۀ عمل به قرآن و امر به عمل، در آیات قرآن کریم نمونههای کمی نداریم. از سورهٔ مبارکهٔ بقره این امر شروع شده و تا جزء آخر قرآن هم ادامه دارد. خود این عمل هم عبادت است. این مجموعۀ تلاوت کتاب، اقامهٔ نماز و انفاق مال که در آیهٔ سورهٔ فاطر آمده، عمل به قرآن و تجارت است. این تجارت، ابداً خسارت ندارد و منفعت آن دائمی است. کل منفعت هم به تاجر برمیگردد و به خداوند چیزی برنمیگردد.
پاداش ضمانتشدۀ مؤمنان در قیامت
پروردگار دربارۀ آنهایی که اهل تلاوت قرآن، اقامهٔ نماز و انفاق در پنهان و آشکار هستند، میفرماید: «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ». یک اجر هم نیست، بلکه میفرماید «أُجُورَهُمْ»؛ پاداشهای آنها را پر میدهم و از پیمانه و کیل اجرشان کم نمیگذارم. بنابراین، نگران زحمات فکری، قلبی، بدنی و مالی خودشان نباشند که حالا ما عمری قرآن خواندیم و در مقام فهم قرآن برآمدیم؛ نماز خواندیم و در راه خدا هزینه کردیم؛ آخرش چه میشود؟ اینجا خود پروردگار ضمانت میدهد و علنی به بندگانش میگوید که عاقبت کار، پاداش کامل است و من کم نمیگذارم. قرآن مجید نسبت به مسئلۀ پاداش، درِ هر شَکی را میبندد و به انسان آرامش میدهد که نگران زحماتت نباش.
قرآن، برنامۀ کامل زندگی
سعادت انسان در گرو عمل به قرآن
ما در سورهٔ اعراف میخوانیم: «وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ»[8] یعنی کسانی که متمسک و چنگزنندهٔ به قرآن هستند. تمسک در لغت بهمعنای چسبیدن و الصاق است، ولی در آیهٔ شریفه، بهمعنای عملکردن است. «وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ»، یعنی آن مردمی که به این آیات قرآن عمل میکنند.
مخاطبان قرآن
حضرت زینالعابدین(ع) جملهای دارند که میفرمایند: «أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ کِتَابَهُ فِیهِ حَلَالُهُ وَ حَرَامُهُ وَ حُجَجُهُ وَ أَمْثَالُهُ»[9] خداوند متعال قرآن را به همهٔ شما نازل کرده است. فکر نکنید که قرآن فقط برای شخص پیغمبر(ص) آمده است؛ تنها برای ایشان نیامده و خود قرآن مجید هم میفرماید: «أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا»[10] ما نور روشنگری را برای همهٔ شما فرستادیم. خداوند قرآنش را برای همهٔ شما فرستاد. حلال و حرام خدا و هرچه که هست، در قرآن است. دلایل و راهنماییهایش در قرآن است. نصیحتها و موعظهها و عبرتهایش در قرآن است. چهار مورد است: «فِیهِ حَلَالُهُ وَ حَرَامُهُ وَ حُجَجُهُ وَ أَمْثَالُهُ». قرآن، نسخۀ کامل است.
عبادت خدا با عمل به قرآن
حالا اگر انسانی به قرآن عمل کرد، یعنی سفرهٔ زندگی او با حلال قرآن، یکی بود و از آنچه قرآن حرام اعلام کرده، پاک بود، این شخص در عبادت است و فرقی هم نمیکند که چهکسی باشد؛ مرد، زن، شهری یا دهاتی. آدمی میتواند نگذارد که این سفره، حتی برای هفتادهشتاد سال آلوده شود.
گرایش به پاکی در ذات و فطرت انسان
پروردگار عالَم هیچ انسانی را از زمان آدم(ع) تا الآن، نیازمند حرام خلق نکرده است و از حالا تا قیامت هم، حتی یک نفر را نیازمند به حرام خلق نمیکند. اگر چنین اتفاقی میافتاد یا بناست که بیفتد، پروردگار عالم مردم را از حرام منع نمیکرد و میگفت بندۀ من نیازمند به حرام خلق شده است. آیا معنی دارد که به او بگویم سراغ این حرام نرو؟! وقتی نیاز به حرام دارد، باید او را آزاد گذاشت. ولی یک نفر را در این عالم، نیازمند حرام خلق نکرده است.
عوامل انحراف انسان از صراط مستقیم
هارون هدیهٔ خیلی گران و خوشمزهای برای یک شیعه فرستاد تا از این طریق او را بدزدد. مردم را به شکلهای گوناگون میدزدند و خیلی از مردم هم، حواسشان جمع نیست و دزدیده میشوند. در طول تاریخ اینگونه بوده؛ حالا هر زمانی به تناسب آن زمان، صیدهای دزدی مختلف بوده است. الآن خیلیها را با ماهواره میدزدند و اینها هم در آن دام دزدی میافتند. خیلیها را با شهوت جنسی میدزدند و خیلیها را با پول و صندلی و مقام. طرق دزدیدن عباد خدا فراوان است. در عباد خدا، انسان حواسجمع کم است، بنابراین دزدیده میشوند.
روشنبینی مؤمن
پیغمبر(ص) روایت جالبی دارند که باید گفت. خیلی جالب است! روایت این است: «اِنَّ الْمُوْمِنَ یَنْظُرُ بِنُورِ الله»؛[11] «اَلْمُوْمِنَ» یعنی آنکسی که واقعاً خدا و قیامت را باور کرده است. مؤمن «یَنْظُرُ بِنُورِ الله» همهچیز را با کمک خدا نگاه میکند. وقتی با کمک نور خدا نگاه میکند، حق و باطل را میفهمد و درک میکند.
پرهیز از لقمۀ حرام
من در کتابها دیدهام که گفتهاند هارون غذاهای گرانقیمت میخورد؛ مثلاً هر روز در بغداد، حدود هزار بچهماهی صید میکردند و در آشپزخانۀ قصر، زبان این بچهماهیها را درمیآوردند و با روغن و مواد شیرینی و عسل میپختند. یک بشقاب میشد که سر سفرۀ هارون میگذاشتند. حالا یا همۀ آن غذا یا یکیدو قاشق از آن را میخورد. این فقط یک نوع از غذاهای سر سفرۀ او بوده است. سفرۀ او از انواع غذاها پر بود.
حالا هارون غذای گرانقیمت خیلی خوشمزه ای را برای دزدیدن یک شیعه به درِ خانۀ او در بغداد فرستاد. مأموران هارون غذا را آوردند و گذاشتند و رفتند. آنها دیگر نبودند، چون فقط مأموریت داشتند که این غذا را درِ خانهٔ ایشان بدهند و بروند. ایشان هم در یک زمان خیلی خلوتِ خوبی، غذا را برداشت و کنار دجله آورد. دجله رودخانهای است که آب آن در بغداد جریان دارد که الآن هم هست. کنار دجله نشست. ذرهذره این غذا را از ظرف درمیآورد و داخل آب میریخت. ماهیها جمع میشدند. به ماهیها میگفت که این غذا آتش دوزخ است. برای ظالم و حرام است. بخورید، خودتان میدانید و خدا.
اثر لقمۀ حرام در انحراف از حق
آیا میشود حرام نخورد؟ بله، چرا نمیشود. ما نیازمند به حرام خلق نشدهایم، پس تمام این دزدیهایی که میشود، تمام این رشوهگرفتنها، غصبکردنها و اختلاسها، خلاف خلقت خود ماست. خوردن مشروبات الکلی و گوشت خوک و غذاهای حرام، خلاف خلقت خود ماست؛ یعنی راه انحراف رفتن است.
حلالخواری، ویژگی عبادُالله
کسانی که سفرۀ آنها در همهچیزِ زندگی، هماهنگ با حلال قرآن است، در عبادت هستند؛ چون فرمان خدا را اطاعت میکنند. «كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ»[12] کسی که از طیبات بهرهبرداری میکند، این اطاعتکردن از فرمان خداست. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا»،[13] همین امرِ خدا را اطاعتکردن، عبادت است. آنهایی که صبحانه و ناهار و شام حلال میخورند، در عین خوردن و لذتبردن و سیرشدن، عبادت هم میکنند.
پاداش خوردن لقمۀ حلال
حالا اینکه صبحانه و ناهار و شام میخورند، اجر هم دارند؟ یعنی آدم که سر سفره مینشیند و غذا میخورد و لذت میبرد، اجر هم دارد؟ همهٔ مردم خیال میکنند که فقط نماز و روزه و مکه و آمدن در مسجد و نماز جماعت و منبر گوشدادن عبادت است؛ نه، اینطور نیست. در روایت آمده است که همین خوردنهای شما هم در پیشگاه خدا، پاداش و اجر دارد.
چرا؟ چون آدمی که حلال میخورد، امر الهی را اطاعت میکند. حالا خودش توجه ندارد، اما اگر انسان کنار دستش بنشیند و بگوید چهکار میکنی؟ میگوید: صبحانه میخورم. برای چه صبحانه میخوری؟ میگوید: گرسنه هستم. نمیشود نخوری؟ میگوید: نه. حالا این غذایی که میخوری، حلال است یا حرام؟ میگوید حلال است. چهکسی گفته که حلال بخور؟ میگوید: پروردگار فرموده است. پروردگار کجا گفته؟ میگوید: در قرآن گفته است. کدام آیه؟ میگوید «وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا»[14] یعنی من با حلالخوردن، امر خدا را اطاعت میکنم. هرکس امر خدا را اطاعت کند، پاداش دارد.
عبادت در خواب و بیداری مؤمن
شب میروی در رختخواب که بخوابی؛ برای چه میخوابی؟ برای اینکه خداوند فرموده: «وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا»[15] من خواب شب را برای شما زمینهٔ آرامش قرار دادم. شب را بخواب که اگر اهل نماز شبی، قبل از صبح، با حال بیدار شوی و اگر نیستی، برای نماز صبح بلند شوی. خدا در قرآن فرموده که خواب را برای شب قرار دادهام؛ میخواهم دستور او را اطاعت کنم و شب بخوابم. این عبادت میشود؛ یعنی بیدارشدن از خواب برای نماز شب یا نماز صبح، عبادت است.
کسب روزی حلال، بهترین و بالاترین عبادت
هشت صبح است. از خانه بیرون میرود. آدم مؤمنی است و یک مقدار هم وارد. پشت تاکسی مینشیند و استارت میزند. یکی میرسد و میگوید: چهکار میکنی؟ جواب میدهد که ماشین را روشن میکنم. برای چه؟ برای اینکه دنبال مسافر بروم تا یک لقمه نان حلال برای زن و بچهام بیاورم. الآن این فرد وارد عبادت میشود.
این روایت در کتاب «کافی» است که از مهمترین کتابهای ماست. پیغمبر(ص) میفرمایند: عبادت هفتاد بخش است که 69 بخش آن، دنبال روزی حلال رفتن است. این مؤمنی که پشت تاکسی یا اتوبوس شرکت واحد یا قطار یا هواپیما نشسته و خودش هم میگوید برای این است که یک لقمه نان حلال برای خودش و زن و بچهاش تهیه کند، در حال عبادت است.
جزا و پاداش مضاعف مؤمن در قیامت
بنابراین، همهٔ حرکات را میشود به عبادت تبدیل کرد. «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ»[16] تضمین داده شده است که پاداشهای این عبادت، کامل داده شود. آیا اینجا تمام میشود؟ پروردگار به بندگانش میفرماید نه؛ با اینکه کیل و پیمانهٔ پاداش شما را پر میدهم، نمیگویم که برایتان کافی است و حالا که شما را در بهشت آوردهام و پیمانهتان را هم پر دادهام، همین برای شما بس است.
کامل و جامعبودن پاداش الهی
من آیهٔ بعدی را درست متوجه نمیشوم؛ یعنی واقعاً جملهٔ بعدش را نمیتوانم درک کنم. در جملهٔ قبل میفرماید: «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ»؛ «وَفی» یعنی کامل، تمام و جامع. خدا پاداشها را کامل میدهد؛ یعنی من انتظار و توقع چیز دیگری ندارم. خودم هم از نظر قلب و درون، کاملاً به آرامش رسیدهام. پیمانهام پر است و دیگر آرامِ آرام هستم. او همهچیز به من داد؛ یعنی یک حالت بیتوقعی کامل در بهشت به من دست میدهد. «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ»، آدم میتواند این بخش از آیه را بفهمد.
کیفیت و چگونگی پاداش مضاعف در قیامت
اما در بخش بعد میفرماید: «وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» علاوه بر اینکه پاداش کامل میدهم، از احسانم نیز به آنها اضافه پرداخت میکنم. ما نمیدانیم این اضافه چیست و بعد از اینکه پیمانهٔ ما پر شد، چطور میخواهیم این اضافه را مصرف کنیم!
حتی با مثال دنیایی هم نمیشود آیه را درک کرد. یکی آدم گرسنهای را دعوت کرده و آن شخص هم، گرسنهٔ گرسنه بوده است. جلوی او دوتا دیس چلوکباب برگ و کوبیده و گوجه و کره گذاشته و آن شخص گرسنه هم با اشتها خورده است و اصلاً جای یک نصفه استکان شربت هم ندارد. حالا مدام به آن شخص اصرار میکند که بخور. میگوید آقا جا ندارم! میزبان میگوید حالا تو بخور! این یکذره شربت، خودش جایش را باز میکند. مهمان میگوید اگر بخورم، بالا میآورم.
پیمانۀ ما در بهشت پُرِ پُر است، ولی پروردگار میگوید: «وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» نه اینکه از سفرهٔ دیگران بردارم و سر سفرهٔ بندهام بگذارم، بلکه از احسان خودم که احسانی بینهایت است، اضافه هم به شما میدهم.
حالا این اضافه چیست؟ نمیدانیم که این اضافه، حورالعین است، قصر است یا خوراکیهاست. ما در بهشت که یک بدن بیشتر نداریم، مثلاً فرض کنید ظرف ما با پنجتا حورالعین پر شود. بعد از پربودن ظرفمان با پنج زوجهٔ مطهرهٔ بهشتی، پانصد همسر اضافه به ما میدهد یا به خانمها در بهشت، پانصد شوهر بهشتیِ اضافه میدهد؛ یا مثلاً با یک کاخ که به ما بدهد، پیمانۀ ما پر میشود و حالا دویست کاخ دیگر هم کنارش به ما میدهد؛ یا مثلاً دومیلیون درخت میوه در اختیارمان گذاشته و گفته با اینها پیمانهات پر میشود، حالا چند میلیون درخت دیگر هم، اضافه به ما میدهد.
فضل و احسان بینهایت الهی
این «وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» یعنی چه؟ اینجاست که آدم نسبت به بعضی از آیات قرآن ماتش میبرد و مبهوت میشود! باید بگوید که نمیفهمم و فقط لغتش را میفهمم. لغت «يَزِيدَهُمْ»، یعنی اضافه میکنم و «مِنْ فَضْلِهِ»، یعنی از احسان خودم که بینهایت است. حالا باید صبر کنیم تا قیامت شود و پردهها بالا رود. بعد ما را به بهشت ببرند و پیمانهٔ کامل به ما بدهند تا ببینیم آن اضافه چیست و چطور باید آن اضافه را مصرف کنیم. این موضوع دیگر اینجا قابل فهم نیست.
بندگی خدا، تنها راه سعادت انسان
حالا با همین دو آیهٔ سورهٔ فاطر، من از شما میپرسم که آیا میارزد ما بندهٔ خدا باشیم یا نه؟ آنهایی که بندهٔ پروردگار نیستند، این را بدانند که در دنیا هم، هیچچیز گیرشان نیامده است. آیا اینهایی که بندهٔ خدا نیستند و گوشت خوک میخورند، مشروب میخورند، زنا و دزدی میکنند، اختلاس میکنند و رشوه میگیرند یا خانهٔ پنجهزارمتری میسازند، چیزی گیرشان آمده است؟ آیا کسانی که مال این ملت مظلوم را غارت کردهاند، چیزی گیرشان آمده است؟ نهتنها چیزی گیرشان نیامده، بلکه با این چیزهایی که غارت کردهاند، در واقع، آتش بار کردهاند. این خود را گیردادن است، نه گیرآمدن.
یکوقت من پول حلالی گیرم میآید و آن را یک سال برای زن و بچهام خرج میکنم. اینجا من عبادت کردهام. با آن پول به مکه میروم؛ اینجا هم عبادت کردهام. یک سفر اربعین کربلا میروم یا یکیدو نفر را کربلا میفرستم؛ باز اینجا عبادت کردهام. من «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ» گیرم آمده و آن را به دست آوردهام.
یکوقت مالی را دزدیدهام، رشوه گرفتهام، حرام خوردهام، شراب و گوشت خوک خوردهام و خودم را گیر عذاب انداختهام؛ آیا چیزی گیرم آمده است؟ نهتنها چیزی گیرم نیامده است، بلکه خودم را هم گیر انداختهام. پس آنکسی که بندهٔ خدا نیست، در دنیا و آخرت هیچچیز ندارد؛ اما آنکسی که عبدالله است، «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ»، این را میشود فهمید. «وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»، ولی این را نمیشود فهمید.
شکور و آمرزندهبودن خداوند
این پایان آیه است: «إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ» خدا بسیار آمرزنده است.
معنای «غفور»
من میخواهم به تو پیمانهٔ پر بدهم؛ پس غصهٔ بعضی از لغزشها و گناهانی را که مرتکب شدهای، نخور. «إِنَّهُ غَفُورٌ» من همهٔ آنها را میآمرزم.
معنای «شکور»
«شَكُورٌ» من خدای شکوری هستم. لغت شکور نسبت به خدا، به این معناست که من در مقابل عمل کم تو مزد بینهایت میدهم. این معنی شکور است. معنای شکور در مورد خدا، این نیست که من در قیامت، لفظاً به تو بندهام میگویم متشکرم. خداوند چنین شکری ندارد. شکور یعنی در مقابل عمل اندک، پاداش بینهایت میدهم. این بهترین مقام، یعنی مقام بندگی و عبودیت است. این حرفها باز هم دنباله دارد. اگر خدا عنایت کند، فردا نکات دیگری را هم در این مسئله، از قرآن و روایات برایتان خواهم گفت.
کلام آخر؛ مصیبت جگرخراش علیاکبر(ع)
امروز هشتمین روز جلسه است. من که نشسته بودم و زیارت عاشورا را گوش میکردم، این دوستمان، به حادثه و مصیبت بسیار جگرخراش جوان ابیعبدالله(ع)، یعنی علیاکبر(ع) اشاره کرد. من به مناسبت روز هشتم جلسه، از همین جا و به وکالت از همهٔ شما و همهٔ گذشتگان، سلامی به حضرت رضا(ع) بدهم و بعد مصیبت بخوانم.
«صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ صَلَّی اللَّهُ عَلَی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ صَبَرْتَ وَ أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ قَتَلَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُنِ».[17]
یابنرسولالله، همهٔ ما میدانیم که لحظات آخر عمر، سر مبارکتان روی دامن جوادالائمه(ع)، فرزند بزرگوارتان بود و در دامن پسرتان جان دادید؛ اما یابنرسولالله، در کربلا، کاملاً داستان برعکس شد!
پس بیامد شاه معشوق اَلست***بر سر نعش علیاکبر نشست
سر نهادش بر سر زانوی ناز***گفت کهای بالید سرو سرفراز
ای به طرف دیده خالی جای تو***خیز تا بینم قد و بالای تو
ای نگارین آهوی مُشگین من***با تو روشن چشم عالمبین من
این بیابان جای خواب ناز نیست***ایمن از صیاد تیرانداز نیست
خیز و تا بیرون از این صحرا رویم***تک بهسوی خیمهٔ لیلا رویم
بعضی از کتابهای ما نوشتهاند که مادر در خیمه مناجات میکرد: ای خدایی که یوسف(ع) را به یعقوب(ع) و اسماعیل(ع) را به هاجر بازگرداندی؛ یک بار دیگر، عزیز مرا به من برگردان. آمدند و گفتند دعایت مستجاب است. حالا ابیعبدالله(ع)، بدن علیاکبر(ع) را میآورد.
[1]. سورۀ فاطر، آیات 29 و 30.
[2]. سورۀ فاطر، آیۀ 30.
[3]. سورۀ فاطر، آیۀ 29.
[4]. نهجالبلاغه، نامۀ 47.
[5]. کافی، ج3، ص265.
[6]. سورۀ مزمل، آیۀ 20.
[7]. سورۀ محمد، آیۀ 24؛ سورۀ نساء، آیۀ 82.
[8]. سورۀ اعراف، آیۀ 170.
[9]. تحفالعقول، ص272.
[10]. سورۀ نساء، آیۀ 174.
[11]. بحارالأنوار، ج64، ص74.
[12]. سورۀ بقره، آیۀ 172.
[13]. سورۀ بقره، آیۀ 168.
[14]. سورۀ مائده، آیۀ 88.
[15]. سورۀ نبأ، آیۀ 9.
[16]. سورۀ فاطر، آیۀ 30.
[17]. مفاتیح، زیارت امام رضا(ع).