شب چهارم شنبه (6-11-1397)
(تهران مسجد جامع غدیر خم)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
واژۀ سبحان در قرآن
قطعههایی که در «صحیفۀ کامل سجادیه» دربارۀ علم خداوند از حضرت زینالعابدین(ع) نقل شده که معرفت کامل امام را به پروردگار مهربان عالم نشان میدهد و با کلمۀ «سبحان» شروع شده است.
کلمۀ سبحان و مشتقاتش در کتاب خدا فراوان ذکر شده بدون اینکه در افعال تسبیح مثل (سبح یسبح) زمان لحاظ شده باشد، فقط دربارۀ وجود مقدس اوست که کلمات افعال بدون زمان است. در بعضی از آیات میخوانیم «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم»(حدید، 1) که لفظ سبح با ماضی آمده است. در بعضی از آیات میخوانیم «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»(جمعه، 1) که کلمه با فعل مضارع ذکر شده است.
مسئلۀ گذشته و آینده در تسبیح مطرح نیست؛ کلاً همه جا به این معناست که آنچه در آسمانها و زمین است خدا را به بیعیبی و بینقصی ستایش میکنند. این خیلی عجیب است که «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» دارای شعورند و دارای نطق هستند؛ چون اگر شعور نداشتند خدا را نمیشناختند، اگر نطق نداشتند گویای به تسبیح نبودند.
این آیه خیلی شنیدنی است «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم»(اسرا، 44) این «إِنْ مِنْ شَيْء» از نظر ادبی ترکیبش را لازم است برایتان عرض کنم. «إن» حرف نفی است و در این آیه «من شیء» نکره است یعنی الف و لام ندارد. در کلام عرب همه جا ـ چه در قرآن، چه در روایات، چه در محاورات و گفتگوهای خودشان ـ اگر نکره یعنی کلمۀ بی الف و لام در سیاق نفی قرار بگیرد مثل «إن من شیء» این دلالت دارد بر عموم و هیچچیز استثنا نشده است.
تسبیح تمام موجودات هستی
«وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم» معنیش این است که موجودی در عالم هستی نیست مگر اینکه خدا را تسبیح همراه با ستایش میگوید. من در روایات دیدم رسول خدا میفرماید: لباسی که تنتان است همیشه تمیز نگه دارید چون این لباسها همه تسبیح خدا را میگویند، یعنی هشت میلیارد جمعیت لباسهایشان تسبیح میگوید، ولی نود و نه درصدشان کافرند و کاری به پروردگار ندارند، لقمههایی که میخورند همه تسبیح میگویند، سنگریزهها همه تسبیح میگویند، موجودات برّی و بحری همه طبق آیه تسبیح میگویند.
جالبتر از این آیۀ سورۀ نور است که میفرماید تمام درختان و موجودات سمائی و ارضی اهل نماز هستند و جالبتر از مسئله این است که میفرماید: «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَه»(نور، 41) همه به نماز خودشان آگاه هستند، یعنی درخت نماز دارد و آگاه به نمازش است، ماهیان دریا نماز دارند و آگاه به نمازشان هستند، یعنی جهان یکپارچه جهان تسبیح است، جهان یکپارچه جهان حمد است و ثناگویی.
منزه دانستن خداوند در نماز
این از مسائل جالب دین است که در نماز اسلام به ما واجب کرده در رکوع هر رکعت یا یک بار «سبحان ربی العظیم و بحمده» بگویید یا سه بار «سبحان الله»، در دو سجده هر رکعتی یا سه بار «سبحان الله» بگویید یا یک بار «سبحان ربی الاعلی و بحمده»، در رکعت سوم و چهارم باز یک بار یا سه بار «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» بگویید؛ یعنی شبانهروز خودتان به قلب خودتان القا کنید که پروردگارتان نه نقص دارد و نه عیب دارد، بنابراین راه شکایت و گله از پروردگار به وسیلۀ نماز بسته میشود.
او عیب ندارد ولی من عیب دارم، او نقص ندارد ولی من نقص دارم. گاهی مردم عیب و نقص خودشان را به حضرت او نسبت میدهند و به وجود مقدس او چون و چرا میکنند؛ چرا اینطور شد؟ چرا آنطور شد؟ چرا این کار را نکردی؟ چرا این کار را کردی؟ یعنی چهرۀ نخستوزیری در برابر خدا میگیرند. اگر کسی اهل نماز باشد، اگر کسی حقیقت نماز را بداند، اگر این هفتاد هشتادتا «سبحان الله» رکوع و سجود و رکعت سوم و چهارم را بداند و در نماز با پروردگار که حرف میزند با دل خودش هم حرف بزند، خیالش از وجود اقدس حق راحت میشود، همیشه نسبت به او آرامش دارد، همیشه نسبت به او بی چون و چرا میماند، همیشه نسبت به او بدون ایراد و بدون اشکال میماند.
اهمیت فهم نماز در کلام علما
در احوالات مرحوم آیتالله العظمی آقا سید علی آقای نجف آبادی که هفتاد هشتاد سال پیش از دنیا رفته اینطور نوشتند، من نوشتههای مختلفی را در حق ایشان دیدم، نه یکی دوتا، پنج ششتا نوشته را در شرح حال ایشان دیدم. ایشان را میگفتند اعلم مراجع شیعه در آن زمان است ولی حاضر نشد رساله بدهد، حاضر هم نشد داخل خانه بنشیند و مردم سراغش بیایند.
ایشان نذر کرده بود که تا شب مرگش اگر آن شب هم سالم باشد برای ابیعبدالله(ع) منبر برود، کل ایامی که زنده بود از زمان تحصیل منبر میرفت، وقتی هم که روی منبر مینشست حرف اول منبرش سلام بر ابیعبدالله(ع) بود که نمیتوانست از گریه خودش را نگه دارد، روی منبر یکی از دعاهایش این بود که خدایا آخرین حرف من را در این عالم «یا حسین» قرار بده و همینطور هم شد.
ایشان میفرمودند که بر علما و بر طلبهها و بر روحانیها واجب است معنای نماز را یاد مردم بدهند که مردم با فهم نماز در حد خودشان خدا را بفهمند، دنیا را بفهمند، آخرت را بفهمند، وظایفشان را بفهمند و صفر بودن خودشان را در مقابل عظمت خدا بفهمند. خیلی این نماز مهم است.
ما یک وقت بچه بودیم از منبریهای آن زمان میشنیدیم که نماز چهار هزار مسئله دارد، ولی بعد که طلبه شدم با کتابها سر و کار پیدا کردم دیدم بیش از چهار هزار مطلب برای نماز در قرآن مجید و روایات و سخنان حکیمانۀ بزرگان وارد شده است.
دانا به موجودات قعر آب
سبحان الله یعنی بیعیبی، اگر عیبی هست برای من است؛ تو بینقصی، اگر نقصی هست برای من است؛ تو منزه و پاکی، اگر آلودگی هست برای من است. من وقتی که عمق «سبحان الله» را یافتم درک قدرت او برایم آسان میشود. خیلی مطلب را در مقدمه گسترده نکنم، جملات حضرت را برایتان عرض کنم که خیلی اعجاب انگیز است.
روزگاری که مدینه مدرسه نبوده یک تعدادی مکتب خانه بوده، اوستاهای مکتبی هم سواد زیادی نداشتند چه برسد به دانشکده و دانشگاه و ابزار علمی و وسائل الکترونیک، شما ببینید هزار و پانصد سال پیش دانش زینالعابدین(ع) چه دانشی بوده و آگاهی خدا چه آگاهی است. این علمی که زینالعابدین(ع) دارند که شما چند خط از این علم را میشنوید این «علم الهامی» است، این «علم لدنی» است، این «علم افاضی» است که فقط به معصومین عالم بهطور گسترده عطا میشود و به اولیای الهی در حد گنجایش خودشان الهام میشود.
«سبحانک»، اول به مردم میفهماند که وجود مقدس او بیعیب است، بینقص است، چون بیعیب و بینقص است پس در ذات و صفات و اسما کمال مطلق است و بینهایت است. «سبحانک تری ما فی قعر الماء» منزهی ای وجود مقدسی که در عمق هر آبی میخواهد اقیانوس باشد، میخواهد دریا باشد، میخواهد دریاچه باشد، میخواهد رودخانه باشد، میخواهد چشمه باشد، میخواهد قنات باشد، آنچه که در اعماق آبهای جهان است میبینی؛ یعنی علمش پیش توست. در اینجا «تری» چشمی نیست، «تری» علمی است، یعنی علم داری به آنچه که در اعماق آبهای عالم است.
امام هشتم میفرماید: هیچ گاه در آبهای روان ادرار نکنید زیرا خداوند در آبها موجوداتی دارد که با چشم قابل دیدن نیستند. یک وقتی میگفتند موجودات ذرهبینی، امام میفرمود موجوداتی که با چشم قابل مشاهده نیستند. اقیانوسها، دریاها، دریاچهها و تمام مراکزی که آب هست چقدر موجود دارد؟ همه را میبیند؛ یعنی به همه علم دارد، به همه آگاهی دارد.
دانا به موجودات زیر زمین
«سبحانک تسمع و تری ما تحت الثری» از هر عیب و نقصی منزهی ای وجود مبارکی که صدای هر چه موجود در زیر زمین است تا اعماق کرۀ زمین هم میشنوی و هم وجودشان برایت روشن است، معلوم است، آگاهی داری چه تعدادی هستند، برای چه صدا میزنند، چه نوع است صدایشان و در صدایشان چه میخواهند، همه را میدانی.
در اعماق زمین چقدر موجود هست؟ شما یک بیل بردار در باغچه زیر و رو کن و ببین چقدر کرم خاکی زیر خاک است، زیر زمین نه، همین جلو و بالا، حالا موجوداتی که زیر زمین لانه دارند، واقعاً اعجاب انگیز است.
دانا به آسمانها
«سبحانک تعلم وزن السماوات» تا الان که من خدمتتان هستم مهمترین تلسکوپهای غرب بیش از چند صد میلیون کهکشان کشف کردند و عکسبرداری کردند. کهکشان ما که اسمش راه شیری است ـ قدیمها میگفتند راه مکه ـ وقتی برق نباشد و شبها خیلی تاریک باشد مخصوصاً در بیابانها خیلی زیبا پیداست.
این دو خطی که در آسمان است، اگر یک کسی از این طرف خط تا آن طرف خط ثانیهای سیصد هزار کیلومتر حرکت کند، مرز به مرز نه از اول خط به آخر خط، همین مرز عرضی را ثانیهای سیصد هزار کیلومتر راه برود، هشتصد هزار سال میکشد تا از این طرف خط برسد آن طرف خط. این کهکشان میلیاردها ستاره و منظومۀ شمسی دارد که منظومۀ شمسی ما خورشید و مریخ و زمین و زحل و زهره و اورانوس و نپتون و پلوتو اینها یک گوشۀ بازوی کهکشان اول هستند و از این منظومهها میلیونی در این کهکشان است. سیصد میلیون کهکشان است و ما نمیدانیم آنها هم نگفتند، یعنی درکش را نکردند که این کهکشانها برای همین آسمان اول است یا نه، نمیدانیم.
من یک روایت برایتان بگویم کمی اعجاب انگیز است. ابنسینا یک حرف خوبی یاد ما داده گفته «کلما قرع سمعک فذره فی بقعة الامکان» آدم خیلی دانشمندی بوده و خیلی عقل داشته و خیلی هم عقلش میرسیده، ایشان میگوید: هر چه شنیدی رد نکن، نگو دروغ است، چون زمان ممکن است بیاید مسئله را حل کند.
در کتابهای مهم گذشتۀ ماست، برای حالا نیست که بعضیها بگویند اینها را آخوندها درآوردهاند، در کتابهای خطی خیلی قدیمی ما وجود دارد که امام صادق(ع) میفرماید: خداوند هجده هزار قندیل آفریده، کل این هفت آسمان در یک قندیلش است، ولی در بقیۀ قندیلها هیچکس خبر ندارد چه خبر است.
زینالعابدین(ع) میگوید: وجود مقدس تو وزن کل عوالم بالا را میدانی که چند کیلو است. خیلی حرف است. چه علمی است این علم؟
دانا به زمین
«سبحانک تعلم وزن الارضین» و هنوز هم کشف نشده که مراد پروردگار از این ارضین چیست، ده جور حرف زدند؛ بعضیها گفتند منظور خود کرۀ زمین است که هفت طبقه است، بعضیها گفتند نمیشود باور کرد هفت زمین است که ما نمیدانیم کدامهاست، آیا هفتتا سیارۀ منظومۀ شمسی مراد پروردگار است؟ اصلاً یک نظر یقینی نمیشود داد، ولی زینالعابدین(ع) خودش میداند. «سبحانک تعلم وزن الارضین، سبحانک تعلم وزن الشمس و القمر» از هر عیب و نقصی منزهی ای وجود مقدسی که وزن خورشید و ماه را میدانی، اینها همه مسائل کمی روشنی است.
دانا به ظلمت و نور
حالا معجزۀ زینالعابدین(ع) و علم افاضی ایشان را ببینید، «سبحانک تعلم وزن الظلمة و النور» تاریکی در این جهان عنصر است و خداوند وزنش را میداند. بعضیها میگویند تاریکی مربوط به غروب خورشید است، خورشید که میرود پشت زمین آن طرف کره ـ نیم کرۀ شمالی ـ تاریک میشود ولی قرآن میگوید: «خلق الظلمات و النور» تاریکیها مخلوق هستند و عنصرند، وزن دارند، نور وزن دارد.
چقدر در این عالم نور هست؟ ما نمیدانیم، فقط قرآن را میخوانیم که میگوید: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(نور، 35). تو وزن نور و وزن ظلمت را میدانی.
دانا به سایه و هوا
«سبحانک تعلم وزن الفیء و الهواء» از هر عیب و نقصی منزهی ای کسی که وزن سایهها را میدانی، هر چه سایه در این عالم هست وزنش برای تو معلوم است. سایه هم وزن دارد و معلوم میشود عنصر است.
منزه از هر عیب و نقصی هستی ای کسی که وزن هوا را میدانی. حدود صد کیلومتر هوا دور کرۀ زمین قرار دارد، تقریباً اینطور که نوشتند. هوا مرکب از اکسیژن و ازت است، اکسیژن ترکیب از اتم است، اتم یک هستۀ مرکزی دارد و مثبت است، یک هستۀ مرکزی دارد و منفی و الکترون دارد؛ تمام دانشمندان فیزیکی نوشتند و ما هم دبیرستان که بودیم خواندیم که اتمها هم جرم دارند و هم وزن دارند.
این صد کیلومتری که دور کرۀ زمین که اگر پروردگار یک وقت اراده کند به این هوا بگوید دو متر بیا بالاتر، پنج دقیقۀ بعد این هشت میلیارد جمعیت با هر چه حیوان روی زمین و داخل دریاست میمیرد. خداوند چهار میلیارد و پانصد میلیون سال است هوای به این لطیفی را دور کرۀ زمین نگه داشته، هوا نمیتواند فرار کند.
هوا چه مقدار اکسیژن دارد؟ هوا چه مقدار ازت دارد؟ اینها همه از اتم تشکیل شده، خداوند هم عدد اتمها و هم وزن اتمها را میداند. آدم را گیج میکند، حیرت زده میکند، این علم الهی و علم حضرت سجاد که در مدینهای که دهتا مکتبخانۀ معمولی بوده، نوشتن و خواندن یاد میدادند، اصلاً اینها را نمیفهمیدند. آن وقتی که حضرت نشسته بهعنوان دعا خوانده و زار زار گریه کرده مردم نمیفهمیدند این حرفها چیست، مگر هوا هم وزن دارد؟ مگر ظلمت هم وزن دارد؟ مگر سایه هم وزن دارد؟
دانا به وزن باد
«سبحانک تعلم وزن الرّیح کم هی من مثقال ذرة» منزه است از هر عیب و نقصی خداوندی که وزن باد را که چه مقدار وزن دارد میداند. باد هوا را جابهجا میکند، هر کجا هوا را میبرد وزنش را پروردگار میداند.
«سبحانک تسمع أنفاس الحیتان فی قعور البحار» منزه و بیعیب و نقص است خدایی که نفسهای تمام ماهیان میان آب را میداند چندتا نفس میکشند. چند میلیارد میلیارد ماهی در اقیانوس است؟ نفسهای تکتک اینها را در بیست و چهار ساعت زینالعابدین(ع) میفرماید میداند که هر ماهی بیست و چهار ساعت چندتا نفس میکشد و میلیاردها میلیارد ماهی روی هم چندتا نفس میکشند.
سفر استاد انصاریان به آفریقای جنوبی
من آفریقای جنوبی برای منبر رفته بودم، از تهران تا آنجا چهارده ساعت است، یعنی آخرین مرحلۀ خشکی است، یک بخش آفریقای جنوبی کنار دریا اقیانوس اطلس استف یک بخش کنار اقیانوس هند است، این دوتا اقیانوس در آفریقای جنوبی به هم وصل است، اقیانوس هند که از هند تا آفریقای جنوبی حدود دوازده ساعت با هواپیماهای غولپیکر است، یعنی در حدود دوازده هزار کیلومتر آب فقط هست.
اقیانوس هند آبش گرم و تیره است، اقیانوس اطلس آبش خیلی سرد است و مثل اشک چشم است؛ این دوتا اقیانوس چسبیده بههم است، میلیاردها سال است این دوتا آب با هم قاتی نمیشود، باد میآید قاتی نمیشود، باران میآید قاتی نمیشود، هر دو موج میزنند قاتی نمیشود.
من رفتم بالای دماغۀ امید آنجایی که کیلومترها اقیانوس اطلس و اقیانوس هند بههم وصل است، آنجا تماشا کردم، باد میوزید ولی این دوتا آب با هم قاتی نمیشدند.
هزار و پانصد سال پیش جریان این دوتا اقیانوس را در مکه که آب خوردن پیدا نمیشد و به زحمت از طائف آب میآوردند در سورۀ الرحمن که وقف مردهها کردند فرموده «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ»(رحمن، 19) دو دریاست که با هم ملاقات دارند و بههم چسبیدهاند، «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيان»(رحمن، 20) یک پرده بین این دوتاست که قاتی نمیشوند. آن پرده چیست؟ هیچ چیز آنجا پیدا نیست.
من از شهر اصلی یعنی پایتخت آنجا هزار کیلومتر رفتیم شهری به نام کیپتون، آنجا هم شهر خیلی جالبی بود و داستان شیعیان آنجا هم داستان حیرتانگیزی است. یک وقت انشاءالله دوباره خدمتتان رسیدم کسی یادم آورد داستان عجیبی است آن را برایتان بگویم. در منطقۀ کیپتون با ماشین که میرویم میرسیم به یک شهر لب دریا، یک نوع ماهی در این دریا زندگی میکند میلیونها عدد است، مردم آن منطقه صیاد هستند ولی تور ندارند، با کشتی نمیروند ماهی بگیرند، لب دریا هم تراکتور تور را نمیبندند به آن بیاندازند داخل آب ماهی بیرون بکشد.
این نوع ماهی در اقیانوس طول سال باید عددشان معین باشد، مثلاً ده میلیون، یکی زیاد نمیشود و یکی هم کم نمیشود. چه میشود که این ده میلیون میماند؟ حالا من میگویم. کسی که شماره نکرده، سر سال که ماهیها تخمریزی کردند ماهی سردرآورده، مثلاً از ده میلیون یک میلیون و دویست و بیست و دو هزار ماهی اضافه است، این میلیون و بیست و دو هزار خودشان میآیند لب آب خودشان را میاندازند بیرون که آن عدد بههم نخورد.
شگفتی در کلام معصومین
زینالعابدین(ع) میفرماید: عجایب تو و شگفتیهای خلقت تو در دریاست. این ماهی را قبل از انقلاب آورده بودند تهران، من آن وقت دبیرستان بودم. یک ماهی هست فقط در تاریکی دریا میتواند زندگی کند، نمیتواند بیاید در روشنایی یعنی اصلاً خلقتش برای تاریکی است. این برای غذا خوردن و صید کردن چه کار میکند؟ برای این کار نیاز به چراغ دارد، خداوند متعال یک مادۀ قوی نوری پشت گردن این ماهی درست کرده، هر وقت گرسنهاش میشود یک مقدار کلهاش را میدهد پایین برق وصل میشود و جلویش را روشن میکند، ماهی خورده را که میبیند میخورد و تا میبیند دشمن میآید سرش را بالا میکند تاریک میشود؛ یعنی شعور دارد که کجا سرش را پایین بیاندازد و روشن شود جلویش، کجا وقتی که دشمن را دید ـ دشمنشناس هم هست ـ سرش را بلند کند دشمن او را نبیند.
البته این یک بخشی از فرمایشات امام چهارم دربارۀ خلقت است، یک بخشی هم در همین زمینهها صدیقه کبری دارد که آن را باید در خطبۀ مسجد و خانۀ ایشان مطالعه کنید که نشان میدهد قلب مبارک صدیقه کبری دریای دانش الهامی و افاضی پروردگار مهربان عالم بوده است. خیلی سواد ما کم است، خیلی اطلاعات ما کم است. ای کاش همین شیعیان این چند صد میلیون شیعه یک بار تا نمردند این «نهجالبلاغه» را نوبر میکردند.
من یک داستانی در انگلیس از این «نهجالبلاغه» دارم پنج شش سال میرفتم لندن، اگر یادم باشد فردا شب برایتان بگویم که هم خیلی مهم است و هم غصهدار است. یک بار این «نهجالبلاغه» را بخوانید. امیرالمؤمنین(ع) روی منبر کوفه از حملۀ مغول به بغداد و شکل و قیافۀ مغول خبر داده، یعنی از هفتصد سال بعد از خودش؛ این علم افاضی نیست؟ هست. ایشان از برزخ خبر داده غیر از آنچه در قرآن است؛ این علم افاضی است.
ای کاش مردم یک بار این «صحیفۀ سجادیه» را نوبر میکردند که وقتی شب اول قبر نکیر و منکر آمدند به ما گفتند از فرهنگ اهلبیت چه میدانی؟ اقلاً بگوییم یک بار «نهجالبلاغه» را خواندیم، یک بار «صحیفه» را و یک بار هم قرآن خدا را نشستیم خواندیم و فهمیدیم. خیلی اطلاعات ما کم و اندک است.
سوگواره
(با خضر دانش یار شو ای موسی دل/ شاید که از این صحرا کنی طی منازل/ در چاه تن تا کی برآ ای یوسف جان/ مصر تجرد را تویی سلطان عادل/ از شهر تن جانا بباید رخت بستن/ زادی طلب تا فرصتی داری به منزل/ جز ذکر الله است هر ذکری ز شیطان/ جز یاد حق هر سود و سودایی است باطل/ جز خدمت و طاعت نباشد زاد این راه/ در دین و دانش کوش و منشین هیچ غافل)
(کوفیان این قصد جنگیدن نداشت/ این گلوی تشنه ببریدن نداشت/ لالهچینان دستتان ببریده باد/ غنچۀ پژمردهام چیدن نداشت/ اینکه با من سوی میدان آمده/ نیتی جز آب نوشیدن نداشت/ با سه شعبه غرق خونش کردهاید/ آنکه حتی تاب بوسیدن نداشت/ گریهام دیدید و خندیدید وای/ کشتن شش ماهه خندیدن نداشت/ دست من بستید و دست افشان شدید/ صید کوچک پای کوبیدن نداشت/ از چه دادیدش نشان یکدگر/ شیرخواره غرق خون دیدن نداشت).
«اللهم احینا حیاة محمد و آل محمد و امتنا ممات محمد و آل محمد و لا تفرق بیننا و بین محمد و آل محمد و ارزقنا فی الدنیا زیارت محمد و آل محمد و فی الاخرة شفاعت محمد و آل محمد».
تهران/ مسجد جامع الغدیر/ جمادیالاول/ زمستان1397ه.ش./ سخنرانی چهارم