لطفا منتظر باشید

*ولادت حضرت زهرا*شب چهارم چهارشنبه (7-12-1397)

(رفسنجان مسجد الزهرا)
جمادی الثانی1440 ه.ق - اسفند1397 ه.ش

0

12.15 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

رحم پاک، مستعد موجودی پرمنفعت و باکرامت

به آیهٔ شریفه‌ای توجه کنیم که پروردگار مهربان عالم مسئلهٔ بسیار مهم معنوی‌ را از آن اراده فرموده است: «وَ اَلْبَلَدُ اَلطَّیبُ یخْرُجُ نَبٰاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 58) ، روییدنی سرزمین پاک با اتصال به پروردگار ظهور می‌کند و آشکار می‌شود، «وَ اَلَّذِی خَبُثَ لاٰ یخْرُجُ إِلاّٰ نَکداً» ولی سرزمین آلوده و ناپاک، جز شیء بی‌ارزش، بدون منفعت و سود از آن ظهور نمی‌کند و درنمی‌آید.

در درجهٔ اول، همهٔ کشاورزان این مطلب را می‌دانند و اگر این آیه هم نازل نمی‌شد، می‌دانستند زمینی که گیاه و درخت از او روییده و بارور می‌شود، زمین مستعد است؛ اما «زمین شوره‌زار سنبل برنیارد در آن، تخم عمل ضایع مگردان». بعد از کشاورزها، همهٔ مردم می‌دانند که زمین مستعد پرورش‌دهندهٔ گیاه باارزش است؛ ولی چیزی از زمین آلوده درنمی‌آید و اگر هم درآید، به درد نمی‌خورد، ارزش ندارد و گاهی هم مزاحم است.

خدا می‌خواهد این را بگوید که قبل از نزول این آیه، هم کشاورزان بی‌سواد مدینه و طائف و هم کشاورزان مناطق دیگر بلد بودند؟ نمی‌خواهد این را بگوید؛ یک حرف پروردگار در این آیهٔ شریفه، رحم پاک است. «وَ اَلْبَلَدُ اَلطَّیبُ یخْرُجُ نَبٰاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»، یک رحم پاک فرزندی که با اتصال به آن طهارت، پاکی و ارزش‌های مادر به‌دنیا می‌آورد، موجودی پرمنفعت، اثرگذار و باکرامت است.

 

آراستگی وجود مریم(س) و شنیدن صدای ملکوتیان

خانمی را از قرآن برایتان بگویم که البته در کنار یک خانوادهٔ آراسته، یک معلم الهی و یک غذای صد درصد حلال و پاک، به پاکی رشد کرد. تمام وجود این دختر پاک بود؛ اندیشهٔ پاک، اخلاق پاک، عمل پاک، نیت پاک، روش پاک. گوش این دختر صدای فرشتگان الهی را سه‌بار شنید. خیلی فوق‌العادگی دارد! پیغمبر نبود، امام هم نبود؛ ولی صدای ملکوتیان را شنید.

الف) نائل شدن به مقام اصطفای الهی

یک‌بار شنید که فرشتگان پروردگار -نه یکی، نه دوتا، نه ده‌تا- به او گفتند: «وَ إِذْ قٰالَتِ اَلْمَلاٰئِکةُ یٰا مَرْیمُ إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاک وَ طَهَّرَک وَ اِصْطَفٰاک عَلیٰ نِسٰاءِ اَلْعٰالَمِینَ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 42)، خدا تو را به‌عنوان یک بنده خاص انتخاب کرده(جملهٔ اوّل آیه)؛ «وَ طَهَّرَک» و تمام عوامل طهارت باطنی را برای تو به‌خاطر لیاقتت فراهم کرده است(جملهٔ دوم آیه)؛ «وَ اِصْطَفٰاک عَلیٰ نِسٰاءِ اَلْعٰالَمِینَ»، این جملهٔ سوم است که یک اِصْطَفٰای تو در قبل بوده و یک اِصْطَفٰای تو در بعد است. بین طهارت، قبل و بعد، تو به مقام اصطفای الهی نائل شده‌ای.

-دنیای غرب، تولیدکنندهٔ بدترین حیوانات از انسان

قابل‌توجه دختران حداقل شیعه؛ حالا غیرشیعه که ذاتاً با این حرف‌ها سروکار ندارند! دنیای غرب هم که انسان را کشته و از جنازهٔ کشتهٔ انسان، بدترین حیوانات -بی‌رحم، بی‌ادب، بی‌تربیت، بی‌طهارت، بی‌اخلاق- را تولید کرده است. تحصیل‌کردهٔ دانشگاه هستند و فرماندهٔ نظامی شده‌اند، حداقل در عراق یک‌میلیون بی‌گناه را کشته‌اند و کنار جنازه‌شان هم می‌نشستند، سیگار می‌کشیدند و می‌خندیدند. این حیوان است. در افغانستان، یمن، آمریکای جنوبی، کشورهای دیگر و هشت سال در ایران، هزاران نفر را بی‌گناه به خاک و خون کشیدند. بی‌دست‌وپا، بی‌چشم و معلول، به این ملت تحویل دادند؛ بی‌سواد هم نبودند و همه فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های آمریکا، انگلیس و فرانسه بودند. فرانسویان یک روز در الجزایر که ملت می‌گفتند ما خودمان می‌خواهیم باشیم و نمی‌خواهیم شما آقای ما باشید، صدهزار نفر مرد و زن و بچه را در بیابان کشیدند. قبلاً با بردیزل گودال آماده کرده و گازوئیل ریخته بودند، صدهزارتا را در این گودال ریختند، آتش زدند و ایستادند و رقصیدند تا اینها خاکستر شدند. حالا شما بگو تمدن، چه تمدنی؟! این تمدن است که افراد را به دانشگاه می‌برد، بعد ابزار به آنها می‌دهد و می‌گوید هرجا دستور دادیم، از دَم بکش. این تمدن است؟!

اینکه ازدواجِ بنا به فتوای کلیسا در آمریکا و اروپا به یک درصد رسیده است؛ من خودم در انگلستان به منبر می‌رفتم، روزنامه‌های آنجا در صفحهٔ اوّل با خط درشت زده بودند که از هر سه نفر انگلیسی، دو نفر حرام‌زاده هستند. این تمدن است؟ خیابان‌ها پر از کاباره، رقاص‌خانه، فحشا و منکرات! مجالس قانون‌گذاری که وکلای ملت یا دکتر یا فوق‌دکتری یا نویسنده یا روان‌شناس قوی هستند، بیشتر کشورهای اروپایی و در آمریکا، ازدواج مرد با مرد و پسر با پسر را قانونی اعلام کرده‌اند؛ یعنی گناه را از هویت گناه انداخته‌اند! شما حرام‌های پروردگار را در غرب، حرام نمی‌بینید. این تمدن است؟!

-بهترین کشور از نظر ناپلئون بناپارت

من این جمله را برای برادران جوان و دانشگاهی می‌گویم؛ ناپلئون بناپارت یکی از چهره‌های معروف اروپا است که آدم جهان‌گشایی بوده و شخصیت استبدادی کم‌نظیری داشته است. شما فکر می‌کنید اروپا و آمریکا آزادی است؛ چند هفته است که دولت فرانسه دارد چشم مردم را کور و زیر مشت و لگد نابود می‌کند. ده‌ها نفر را کشته است و چندهزار نفر در زندان هستند، به‌خاطر اینکه می‌گویند این گرگی که در مملکت ما رئیس‌جمهور است، نمی‌خواهیم. این تمدن است که انگلستان حدود صد کشور را چهارصد سال است به نابودی کشیده و تمام اموالشان را غارت کرده است؟ اروپا بود و نبود ما را از زمان ورود برادران شرلی به اصفهان تا پیروزی انقلاب غارت کردند. صد سال است که آمریکا بود و نبود ما را غارت می‌کند. این تمدن است یا جنگل است و «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 179) در آن زندگی می‌کنند؟ این ارزیابی خداست که این جنس دوپا با این وضعش، از خوک، سگ، گرگ و هر درنده و وحشی‌ای بدتر است. این حرف پروردگار است؛ اروپا و آمریکا قبله است یا دوزخ است؟ من بیست کشور اروپایی رفته‌ام؛ این حرف را از من روی منبر باور بکنید! من بیشتر از ده روز در هیچ جای اروپا نمانده‌ام. وقتی سوار هواپیما شدم که به ایران برگردم، هواپیما که بلند می‌شد و حرکتش را ادامه می‌داد، بعد بلندگوها اعلام می‌کرد کمربندها را ببندید، می‌خواهیم در فرودگاه ایران پایین بیاییم، من روی صندلی سجده می‌کردم؛ چون ده روز جهنم را در آنجا با چشمم می‌دیدم، یعنی انگار پروردگار لحظه‌ای پرده را کنار می‌زد. گاهی شب‌ها تا صبح بیدار بودم و می‌گفتم: خدایا! مرگ من را نرسان تا من بین این شیعیان پرقیمت برگردم.

این ناپلئون که آدم پلید(در احوالاتش بخوانید) و بسیار شهوت‌رانی بود. آدمی بود که حتی از زن شوهردار گذشت نمی‌کرد! روزی یکی از افسرانش به او گفت: ناپلئون، به‌نظر تو بهترین کشور در کرهٔ زمین کدام کشور است؟ ناپلئون زمانی می‌زیست که انقلاب صنعتی داشت شروع می‌شد و اروپا در یک غرور و کبر علمی قرار گرفته بود. گفت: به‌نظر من، بهترین کشور(این را یک آدم زن‌باز، شهوت‌ران، کثیف و پلید می‌گوید که عمق آلودگی را حس کرده است)، کشوری است که تعداد مادران آن کشور از همهٔ کشورها بیشتر باشد. مادر؛ نه زن ول، نه زن رها، نه زن کاباره، نه زن کوچه و بازار، نه دختر و زن پارک، نه دختر و زن با روابط نامشروع! کشوری که از همه بیشتر مادر دارد، آن بهترین کشور دنیاست؛ یعنی خیالتان جمع باشد که تا آن کشور مادر دارد، آدم دارد؛ تا مادر دارد، انسان بااخلاق دارد؛ تا مادر دارد، فرزند باوقار و بردبار دارد؛ تا مادر دارد، بچهٔ خیرِ نیکوکار دارد.

ب) عبادت متواضعانهٔ مریم(س)

بار دیگر می‌فرماید: «يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 43)، خانم! بهترین عبادت متواضعانه، قنوت یعنی بندگی متواضعانه؛ یعنی یک عبادتی که تو را شاد کند، نه عبادتی که سلام نماز را بدهی و بگویی آخی راحت شدم! مگر تو را از زیر کوه دماوند درآورده‌اند؟! «اقْنُتِي لِرَبِّكِ» یک نماز پاک، خالصانهٔ عاشقانهٔ باهمت و بامعرفت برای خدا بخوان. حالا ملکوتیان این را با یک دختر جوان صحبت می‌کنند و می‌گویند: «اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي» به پیشگاه خدا کمال تواضع را بیاور. سجده نهایت تواضع و واقعیتی است که پیغمبر(ص) می‌فرمایند: اگر یک‌ذره آن را طول بدهی، نالهٔ ابلیس بلند می‌شود که وای کمرم را شکست؛ یعنی آن تواضع، نرمی و خاکساری همه‌جانبه.

از مردمک دیده بباید آموخت ××××××××××× دیدن همه‌کس را و ندیدن خود را

«چشم همه را می‌بیند، اما خودش را نمی‌بیند؛ یعنی چشم کمال خاکساری را دارد».

گر بر سر نفس خود امیری مَردی ××××××××××××× ور بر دیگران خُرده نگیری مَردی

مردی نبود فتاده را پای زدن ×××××××××× گر دست فتاده‌ای بگیری مَردی

ج) مسیح(ع)، محصول زمین پاک وجود مریم(س)

حالا دیگر نوبت محصول این زمین پاک رسیده است که زمین یک محصول جهانی، دنیایی و آخرتی بدهد. دختر در شهر ناصریهٔ فلسطین، حالا در پاکی به جایی رسیده که لیاقت پیدا کرده چهارمین پیغمبر اولوالعزم الهی در رحم او پرورش پیدا بکند. من چه می‌گویم و شما چه می‌شنوید! یک دختر هجده نوزده‌ساله!

«إِذْ قٰالَتِ اَلْمَلاٰئِکةُ یٰا مَرْیمُ إِنَّ اَللّٰهَ یبَشِّرُک بِکلِمَةٍ مِنْهُ اِسْمُهُ اَلْمَسِیحُ عِیسَی اِبْنُ مَرْیمَ وَجِیهاً فِی اَلدُّنْیٰا وَ اَلآخِرَةِ وَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 45) من این آیه را با چه فرصتی برای شما توضیح بدهم؟ بشارت و مژدهٔ خدا به مریم است؛ «یبَشِّرُک بِکلِمَةٍ مِنْهُ»، کلمه در این آیه معنای جامعی دارد و به‌معنی ترکیب چند حرف نیست. کلمه یعنی یک حقیقت کاملهٔ الهیه؛ بعد خود پروردگار بچهٔ این دختر را نام‌گذاری کرد: «اِسْمُهُ اَلْمَسِیحُ عِیسَی اِبْنُ مَرْیمَ وَجِیهاً فِی اَلدُّنْیٰا وَ اَلآخِرَةِ»، این بچه‌ای که خدا می‌خواهد به تو بدهد، آبرومند در تمام دنیا و آخرت است، «وَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ» و از مقربین پیشگاه حق است.

 

شجرهٔ طیبه، محصول ریشهٔ پاک

برادران، خواهران! مسیح این‌همه ارزش را از کجا آورده است؟ مگر پروردگار زنان را در قرآن مجید نمی‌گوید «اُم»؟ «وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ»(سورهٔ قصص، آیهٔ 7)، «اُم» یعنی چه؟ یعنی ریشه؛ اگر ریشه پلید باشد، شاخ و برگ هم پلید می‌شود و اگر ریشه پاک باشد، آن درخت هم شجرهٔ طیبه می‌شود: «أَ لَمْ تَرَ کیفَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً کلِمَةً طَیبَةً کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی اَلسَّمٰاءِ»(سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 24) این ریشه درختی را بیرون می‌دهد که شاخ و برگش تمام آسمان‌ها را اشغال کرده است، «تُؤْتِی أُکلَهٰا کلَّ حِینٍ»(سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 25)، دیگر چهار فصل ندارد و در طول روزگار میوه دارد.

-امام حسین(ع)، شجرهٔ طیبه

مگر امام حسین(ع) این‌جور نیست؟ مگر امام حسین(ع) شجرهٔ طیبه نیست؟ چه کسی در این دنیای ما 1500 سال مثل ابی‌عبدالله(ع) سودرسانی کرده است؟ 1200 سال است که مَراجع شیعه، توبه‌کاران و اهل خیر را مجالس ابی‌عبدالله(ع) ساخته است. تنها در کشور ما، ما نمی‌دانیم چند حسینیه و مسجد است، همه از برکت ابی‌عبدالله(ع) است. این شجرهٔ طیبه است. ابی‌عبدالله(ع) این‌همه ارزش را از کجا آورده است؟ «اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره».

-مادر حرّ، عامل حسینی شدن او

اسم پدر حرّ، یزید ریاحی بوده است. کلمهٔ یزید کلمه بدی نیست! عربی است و مردم اسم بچه‌هایشان را خیلی یزید می‌گذاشتند. حالا این کلمه پیش ما خیلی مورد نفرت است، چون اسم توله‌سگ معاویه است؛ وگرنه خودِ کلمه معمولی و عادی است. ابی‌عبدالله(ع) وقتی بالای بدن حر‌بن‌یزید ریاحی آمدند، اصلاً اسم پدرش را نیاوردند و نگفتند: خدا پدرت را رحمت کند؛ امام فرمودند: «انت الحر کما سمتک امک حرا»، آزادمنشی تو که از بنی‌امیه بریدی و حسینی شدی، از اولیای الهی شدی، کار مادرت است. این یک منظور آیه که سرزمین پاک است.

 

اقدامات دشمن برای نابودی انسانیت در شیعیان

شیخ جعفر شوشتری، مرجع تقلید و از منبری‌های بی‌نظیر شیعه است. روزهای چهارشنبه که درس شیخ انصاری تمام می‌شد، شیخ با آن عظمتش(علمای بعد از خودش گفتند تالی‌تلو معصوم است)، به علما و شاگردهایش رو می‌کرد و می‌گفت: امشب و فردا شب، شیخ جعفر شوشتری کجا منبر می‌رود؛ دلمان زنگ گرفته است! منبر آب معنوی الهی است که ما را شست‌وشو می‌دهد. خیلی در روزگار شما می‌زنند که منبر تعطیل شود؛ آمریکا و اسرائیل با کمک همدیگر، پول گذاشته‌اند(من سندش را پیدا کرده‌ام) که ما چهار کار باید دربارهٔ مردم شیعه بکنیم تا شیعه از نظر انسانیت نابود بشود و دیگر موی دماغ ما نباشد:

-قیچی کردن رابطهٔ شیعه با مرجعیت

باید رابطهٔ شیعه را با مرجعیت قیچی کرد؛ چون اینها به فتوا وابسته هستند. یک آخوند واجد شرایط می‌گوید امروز استعمال توتون و تنباکو در حکم جنگ با امام زمان(عج) است، این فتوا انگلیس را به زانو درآورد. انگلیسی‌ها برای ما خواب دیده بودند(افرادی که اسناد خارجی را می‌دانستند ،برای من گفتند) که از طریق تنباکو به جای مسجدها کلیسا درست کنند و حسینیه‌ها را آتشکده کنند تا مردمی که مسیحی می‌شوند، به کلیسا بروند و آنهایی هم که زرتشتی می‌شوند، به آتشکده بروند. بی‌خود نیست این‌قدر تبلیغ کردند تا بخش عمده‌ای از مردم به بالاترین مقامات روحانی تا پایین فحش می‌دهند! هیچ‌چیزی هم دست ما نیست. ما خیلی نامحرم داریم، لذا گرفتار هستیم و مشکلات گوناگون داریم.

-قطع ارتباط مردم با قرآن

رابطهٔ مردم را باید با قرآن برید که اینها دیگر مسئله‌ای به نام قرآن نداشته باشند.

-بریدن پیوند مردم با امام حسین(ع)

بعد می‌گویند: ما اگر در قطع رابطهٔ شیعه با مرجعیت و قرآن موفق بشویم، کار این سومی بسیار مشکلی است. قطع رابطهٔ با مرجعیت را می‌شود با تبلیغات دروغ به جایی رساند، قطع رابطهٔ با قرآن را می‌شود با دریا دریا وسوسه و سفسطه ریختن به جایی رساند؛ اما آنچه خیلی طول می‌کشد، خیلی امکانات می‌خواهد و خیلی پول خرج کردن می‌خواهد، قطع رابطهٔ مردم با ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) است که اگر این قطع بشود، ما به تمام اهدافمان رسیده‌ایم. شما مشغول قیچی کردن این رابطه هستید، یک‌مرتبه بیست میلیون پیاده از همه جای دنیا به‌طرف قبر(خود ابی‌عبدالله که بین ما نیست) آن حضرت می‌روند و ریشه‌تان را به کندن نزدیک می‌کند؛ یعنی اگر شیعه ده میلیون سنگین‌ترین بمب هیدروژنی را داشت که با دو سه‌تای آن کرهٔ زمین را شخم می‌کرد، قدرتش به‌اندازه این ارتباط با ابی‌عبدالله(ع) نیست.

-ناامیدی مردم از انتظار ظهور امام زمان(عج)

چهارم هم باید مردم را از انتظار نسبت به امام زمان(عج) خاموششان کرد که ناامید بشوند و به این نتیجه برسند که کارشان درست شدنی نیست؛ درحالی‌که قرآن می‌گوید: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»(سورهٔ انبیاء،‌ آیهٔ 105)، این زمین آرام‌آرام به‌طرف این حرکت می‌کند که به دست بندگان شایسته من بیفتد. دشمن کور خوانده است، ولی شما مواظب باشید که به دشمن کمک نکنید!

شما به ما آخوندها -به کل ما- فحش ندهید، خدایی بین ما خوب زیاد است؛ دلسوز، رنج‌کشیده و رنج‌بر زیاد است. ما خیلی آخوند داریم که تمام دغدغه‌اش این است که دنیای شما به انواع معاصی آلوده نشود و آخرتتان بر باد نرود. ما هنوز منبری‌های بزرگواری داریم که از وقتی پایشان به منبر رسیده(یکی از آنها هم من) است، نمی‌دانیم در شهر تهران یا استان‌ها که دعوتمان می‌کنند، حق معلمی پنج شب و ده شب ما را چقدر می‌دهند! شما به دشمن کمک نکنید و سدهای مهم خود‌تان را نشکنید! شما دلسوز زیاد دارید. من عاشق یک آخوند بودم که در اصفهان زندگی می‌کرد. هر وقت برای منبر به اصفهان می‌رفتم، یکی از برنامه‌هایم دیدن او بود. از جوانی مرا می‌شناخت. این آخوند چهل پنجاه کیلویی در مناطق محروم این کشور، حداقل هزار مسجد و چقدر درمانگاه بنا کرده که همه هم با آبرویش بوده است. خودش که یک خانهٔ 110-120 متری داشت و روزی هم که از دنیا رفت، زن و بچه‌اش خوشحال شدند رفت، طاق نریزد! همه را نرانید، به همه تهمت نزنید و همه را از جامعه دفع نکنید؛ اینها کار دشمن است و شما کمک‌دهندهٔ به دشمن نشوید. «وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 2)، این آیهٔ قرآن است؛ به کینه‌ها و گناهان کمک نکنید که اگر کمک بکنید، شما را در قیامت جزء همان‌ها حساب خواهند کرد.

 

آرزوی مادر شیخ جعفر شوشتری

شیخ کجا منبر می‌رفت، دلمان سیاه شده است؛ خیلی عجیب است! یعنی مردم اگر موعظه به گوش شما نخورد، اگر یک کسی مایه نگذارد و معلمی را دعوت نکند، سیاه می‌شوید. حالا سیاه‌ها را در قرآن ببینید که در قیامت چه وضعی دارند! شیخی می‌گفت: مرجع بزرگ شیعه، شیخ امشب فلان‌جا منبر می‌رود. شیخ جعفر به این مقام رسیده بود؛ هم مرجع تقلید و هم بهترین منبری بود. مادرش هنوز زنده بود، خانم‌ها یک روز به مادرش گفتند: خیلی خوش‌به‌حالت! با این اولادی که تو داری. گفت: اصلاً خوش‌به‌حالم نیست. گفتند: برای چه؟ گفت: من از وقتی که نطفهٔ این بچه از پدرش به من منتقل شد، از همان وقت تا به‌دنیا آمد، تا دو سال شیرش دادم، دائم با وضو بودم؛ من فکر می‌کردم که جعفر من امام جعفر صادق(ع) می‌شود، اما حالا شیخ جعفر شده است. چه دلِ خوشی داشته باشم! این همت زنان این مملکت بود، یعنی می‌گفتند بچه‌مان امام جعفر صادق(ع) بشود. قرآن این را می‌گوید(عجب آیه‌ای است): «وَ اَلْبَلَدُ اَلطَّیبُ یخْرُجُ نَبٰاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ اَلَّذِی خَبُثَ لاٰ یخْرُجُ إِلاّٰ نَکداً»

 

کلام آخر؛ ای حسین ای یکه‌تاز راه عشق

فردا شب شب ولادت صدیقهٔ کبری(س) را داریم؛ من هم رسمم است که شب‌های ولادت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) روضه نمی‌خوانم، الا شب ولادت ابی‌عبدالله و قمربنی‌هاشم(علیهماالسلام)؛ اما در یک ده شب که یک شب آن شب ولادت است، من نه شب را باید مصیبت بخوانم؛ چون اگر نخوانم و به خانه بروم، مریض هستم. من خیلی خبرها از ابی‌عبدالله(ع) دارم که اگر بعضی‌هایش را امشب به شما بگویم، بُهتتان می‌برد. می‌خواهید یکی از آنها را بگویم؟ اولین‌باری است که این مطلب را می‌شنوید؛ عناوین کتاب «کامل الزیارة»(تمام مراجع به این کتاب تعظیم می‌کردند) را که کنار هم بچینیم، این درمی‌آید: «زیارة القبر الحسین» نه خود حسین! دقت داشته باشید! من که قلبم می‌خواهد از عظمت بایستد. «زیارة قبر الحسین افضل من زیارة امام حیّ»، زیارت قبر ابی‌عبدالله(ع) از زیارت امام زنده بالاتر است. می‌شود هضم کرد؟ نه زیارت خود ابی‌عبدالله(ع)، بلکه زیارت قبرش!

این حسین است کز پی تعظیم او ×××××××××× عرش قامت را دوتایی می‌کند

این حسین است کز غبار خاک او ×××××××××××× حور جنت توتیایی می‌کند

این حسین است کز برایش جبرئیل ××××××××××××× وحی را نغمه‌سرایی می‌کند

این حسین است که آنچه دارد از خدا ××××××××××× در ره عشقش فدایی می‌کند

کشتی ایمان ز طوفان ایمن است ××××××××××××× تا حسینش ناخدایی می‌کند

بارالها! این سرم این پیکرم ×××××××××××× این علمدار رشید این اکبرم

این سکینه این رقیه این رباب ××××××××××× این عروس دست و پا در خون خزان

این من و این ساربان این شمر دون ×××××××××××× این تن عریان میان خاک و خون

این من و این ذکر یارب یاربم ××××××××××××× این من و این ناله‌های زینبم

پس خطاب آمد ز حق که ای شاه عشق ××××××××××××××× ای حسین ای یکه‌تاز راه عشق

گر تو بر من عاشقی ‌ای محترم ××××××××××××× پرده بَرکِش من به تو عاشق‌ترم

هرچه بودت داده‌ای در راه ما ×××××××××××× مرحبا صد مرحبا خود هم بیا

(حسین من) خود بیا که می‌کِشم من ناز تو ××××××××××××عرش و فرشم جمله پاانداز تو

لیک خود تنها میا در بزم یار ×××××××××××× خود بیا و اصغرت را هم بیار

 

رفسنجان/ مسجدالزهرا/ دههٔ دوم جمادی‌الثانی/ زمستان1397ه‍.ش./ سخنرانی چهارم

 

برچسب ها :